فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۳۶٬۸۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
منازعه بر سر شکل بیان و نمود خود در جامعه ایران همیشه وجود داشته و در چند سال اخیر شدت بیشتری یافته است. یکی از مهم ترین ناآرامی ها پس از شکل گیری منظومه سیاسی-فرهنگی حاکم، از جدال بر سر نحوه جلوه گری و ظاهرشدن در انظار عمومی شکل گرفته است. سؤال اصلی این است که چگونه می توان این منازعه مزمن در جامعه ایران را فهمید و توضیح داد.در این پژوهش منابع و نظریه های مختلف جامعه شناسی واکاوی می شود تا به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه می توان برای منازعه بر سر بیان و نمود خود در جامعه ایران توضیحات و تحلیل هایی ارائه کرد. آیا از درون سنت جامعه شناسی می توان تحلیل نظری مفیدی برای فهم منازعه مدنظر یافت؟در این منازعه، برخی کنشگران می خواهند آزادی عمل بیشتری در فرم اجرا و جلوه گری خود داشته باشند. از سوی دیگر منظومه سیاسی-فرهنگی حاکم با تمامی منابع و امکانات سعی می کند بیان و نمود خود، بدن و پوشش در انظار عمومی را تابع هنجار مشخص کند.چهار رویکرد برای فهم منازعه مورد بحث قرار گرفته است: 1. منازعه به مثابه آنومی جامعه در حال گذار؛ 2. منازعه به مثابه فاصله گرفتن صورت از جان؛ 3. منازعه، جدال دو فرم و صورت؛ 4. منازعه به مثابه تصاحب صحنه نمایش عمومی.نتایج نشان می دهد منازعه به مثابه جدال فرم ها برای تصاحب صحنه نمایش عمومی، توضیحات بهتری برای فهم منازعه ارائه می کند.
نقش رسانه های محلی در تحقق حکمرانی خوب شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۳
1011 - 1038
حوزههای تخصصی:
رسانه های محلی می توانند نقش نهادی مهمی را در راستای حکمرانی خوب شهری ایفاء کنند؛ که توجه به این موضوع، احتمالا به اثرگذاری بهتر این نهاد میانجی اجتماعی منجر می شود. نوشتار حاضر با این پیش فرض، به مرور نظری ادبیات موجود در رابطه با مفهوم حکمرانی و حکمرانی خوب، در قالب و ارتباطی با مفاهیم دیگر مثل رسانه محلی، کارکردگرایی ساختاری و مسئولیت اجتماعی رسانه، پرداخته است. در واقع مفهوم حکمرانی خوب را که رویکرد جدیدی در اداره امور عمومی است، در قلمرو شهری و با محوریت رسانه محلی سنجیده است. در ادامه با استفاده از نماگرهای احصاء شده از دل مطالعات و کاوش های نظری و با استفاده از روش مصاحبه عمیق و شیوه تحلیل مضمون، از طریق نرم افزار MAXQUDA به سوالات و اهداف مدنظر پرداخته است. در نتیجه کارویژه رسانه محلی را در راستای حکمرانی خوب شهری در ایران را شامل سه مقوله فراگیر (پاسخگوکننده مسئولین، چشم ناظر بر شهر، عامل مردمی در حکمرانی) یافته و راهکارها و پیشنهاداتی را هم در این رابطه عرضه کرده است. خروجی پژوهش حاکی از نقش مستقل و اثرگذار رسانه در حکمرانی است. اگرچه به علت ساختارهای موجود در ایران توانایی رسانه های رسمی برای ابزار مردمی بودن کم است اما در عین حال توان آن در پاسخگونمودن مسئولین بالاست. از طرفی توانمندشدن مردم در کلیت حکمرانی توسط رسانه، خصوصاً توسط رسانه های غیررسمی امکان پذیر است. در نهایت اینکه نقش نظارتی و همیشگی رسانه در پایش محیطی و نظارت اجتماعی، خصوصا درباره مسائل شهری می باشد، که این کارویژه برای رسانه محلی سهل الوصول تر و اساسی تر است.
استراتژی های جدید در اخبار جعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
42 - 65
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله به بررسی دقیق روش ها و استراتژی های جدید در شناسایی اخبار جعلی می پردازد، به ویژه در زمینه پیشرفت های سریع هوش مصنوعی و یادگیری ماشین. با توجه به گسترش اخبار جعلی در رسانه های اجتماعی و سایر پلتفرم های دیجیتال، این مرور بر شناسایی و ارزیابی رویکردهای مؤثری تمرکز دارد که می توانند به مقابله با این مشکل فزاینده کمک کنند.روش ها: با توجه به اهمیت شناسایی اخبار جعلی، این مقاله به بررسی و مقایسه رویکردهای مختلفی که در این حوزه مورد استفاده قرار گرفته اند می پردازد. بدین منظور، با مطالعه مقالات منتشر شده در کتابخانه های آنلاین و مراکز اسناد مانند IEEE، Scopus، Elsevier و سایر منابع، ابتدا روش های مختلف شناسایی اخبار جعلی را بررسی کرده ایم. سپس، رویکردهای شناسایی به کمک نیروهای انسانی را با روش های شناسایی خودکار مقایسه می کنیم.نتایج: نتایج نشان می دهند که در حالی که تکنیک های سنتی مانند استخراج ویژگی ها و سیستم های مبتنی بر قوانین، نقطه شروع خوبی برای شناسایی اخبار جعلی هستند، اما در مواجهه با پیچیدگی های اطلاعات نادرست مدرن اغلب ناکارآمد عمل می کنند. مدل های یادگیری عمیق که بر روی مجموعه داده های بزرگ آموزش دیده اند، در تشخیص اخبار جعلی عملکرد امیدوارکننده ای نشان داده اند، اما هنوز در تشخیص محتوای تولیدشده توسط انسان و کاربردهای در لحظه (Real-time) دچار مشکل هستند. این یافته ها نشان می دهند که نیاز به راه حل های جامع تری وجود دارد که بتوانند این چالش ها را برطرف کنند.نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهند که یک رویکرد یکپارچه که شامل تحلیل زبانی، یادگیری ماشین و روش های مبتنی بر شبکه باشد، برای توسعه سیستم های مؤثر شناسایی اخبار جعلی ضروری است. با پیشرفت این حوزه، تحقیقات آینده باید بر بهبود مدل های ترکیبی، ارتقای کیفیت داده ها و در نظر گرفتن ویژگی های کاربرمحور تمرکز داشته باشند تا بتوانند بهتر با انتشار اطلاعات نادرست مقابله کنند. ادغام مدل های زبانی بزرگ (LLMs) با سیستم های آگاه به زمینه (Context-aware) می تواند مسیر امیدوارکننده ای برای دستیابی به دقت بالاتر در شناسایی هر دو نوع اخبار جعلی تولیدشده توسط ماشین و انسان باشد.
سناریوهای آینده رسانه های صدا پایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسانه های صدا پایه یکی از اجزای سپهر رسانه ای یک کشورند. این سپهر رسانه ای و به تبع آن رسانه های شنیداری، در آینده در معرض ابهامات و عدم قطعیت های متعددی در ارتباط با تحوّلات فناوری و تغییرات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خواهد بود. هدف آینده پژوهی، برداشتن پرده های ابهام از آینده و افزایش شناخت و ادراک انسان از آن است. پژوهش حاضر، با هدف تدوین سناریوی آینده رسانه های صدا پایه انجام شده است. این پژوهش، بر مبنای نظریه همگرایی رسانه ها و با روش سناریونگاری انجام پذیرفته است. حجم نمونه به صورت هدفمند انتخاب شده و نتایج بر اساس مقوله های مستخرج از مطالعات اسنادی، مبانی نظری و مطالعه میدانی به دست آمده است. بر مبنای یافته های پژوهش، تحلیل محیط، منجر به شناسایی 81 عامل و مؤلفه شد؛ همچنین پس از بحث و بررسی 17 پیشران مؤثر و 6 عدم قطعیت کلیدی شناسایی شدند. رتبه بندی این عوامل با نظر خبرگان، بر اساس دو معیار «اهمیت» و «عدم قطعیت» انجام گرفت و بر مبنای دو عدم قطعیت کلیدی دارای بالاترین وزن، یعنی «فناوری» و «میزان مصرف محتوای صوتی» ماتریس سناریوها، تشکیل و چهار سناریوی «رادیو هوشمند»، «منم کاربر»، «آقای برودکستر» و «همزیستی با فناوری» تدوین شد. نتایج نشان داده است که سناریوی رادیو هوشمند، را می توان سناریوی مطلوب دانست. در پایان متناسب با هر سناریوی شناسایی شده، راهکارهایی کاربردی ارائه شده که به سیاستگذاران و تصمیم سازان مؤثر صدای جمهوری اسلامی کمک خواهد کرد.
بررسی تطبیقی عوامل مؤثر بر مدیریت «توجه» مخاطب در هنرهای تصویری و در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت عوامل مؤثر در مدیریت و کنترل توجه مخاطب در لحظه مواجهه با یک تصویر، همچنین دستیابی به فصل مشترک تصویر ذهنی در ادبیات و تصویرسازی گرافیکی است. در هنرهای تصویری و نیز ادبیات و مقوله شعر، با تصویر سازی روبه رو هستیم. گاهی این تصویر آن قدر مهم جلوه می کند که گروهی معتقدند بدون تصویرگری، هیچ هنری- به ویژه هیچ شعری- وجود ندارد. هر نشانه تصویری باید برای بیننده تصویر، معنا یابد. آنچه باعث می شود بیننده از بین نشانه های متعدد در یک تصویر، بر روی یک یا چند نشانه، بیشتر متمرکز شود، مدیریت هنرمند در کنترل این عوامل است که در تصویرسازی برای دریافت مخاطب اهمیت دارد. این پژوهش، مطالعه ای تطبیقی است که با روش کیفی تحلیل تصویر، عوامل مؤثر بر جلب توجه مخاطب در دو مقوله تصویر و شعر را مورد بررسی قرار داده است. نمونه گیری، به روش هدفمند و براساس اهداف تحقیق بوده است. در این راستا، 15 مورد از قوانین مؤثر در جلب توجه مخاطب استخراج و در برخی تصاویر و اشعار مورد بررسی قرار گرفتند. براساس یافته های پژوهش، تجسم، توجه و ماندگاری تصویر ذهنی، باعث انتقال بهتر و تأثیرگذارتر پیام در ذهن مخاطب می شود و ماندگارترین تصاویر، آنهایی هستند که دارای نقاط توجه جدی بوده اند و پیام هایی واضح داشته اند. این تأثیر پیام و ماندگاری تصویر در مقوله طراحی و ایجاد رفتار مشخص از سوی مخاطب جایگاه ویژه ای دارد. نتیجه ای که در نهایت حاصل می شود، ارتباط صمیمی تر بین ادبیات و گرافیک است.
فیلم به مثابه برنامه درسی: تحلیل پداگوژیک فیلم نویسندگان آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
301 - 324
حوزههای تخصصی:
ماهیت و معنای معلمی به میدان مدرسه گِره خورده است. میدانی که زبان رسمی از بازنمایی صحنه های آشکار و پنهان و تلخی ها و شیرینی هایش ناتوان است. گویی به ابزاری از جنس هُنر نیاز است تا به تصویر درآوردن ظرفیت ها و ظرافت های این میدان ممکن شود. اینجاست که صنعت سینما می تواند در نقش آینه ای تمام نما، یاری دهد تا به درون کلاس درس و به درون قلب های دانش آموزان و معلمان سفر کنیم، و معلمی را با تمام پیچیدگی هایش به تصویر بکشیم. هدف پژوهش حاضر این است که با معرفی صنعت سینما به عنوان یک ابزار آموزشی، به بررسی و تحلیل پداگوژیک فیلم نویسندگان آزادی بپردازد. پژوهش، از نوع مطالعات کیفی است که با استفاده از روش نشانه شناسی انجام شده است. فیلم با استفاده از روشِ نشانه شناسیِ جان فیسک تحلیل شده است. شش سکانس که بیشترین قرابت را با هدف پژوهش داشته ، انتخاب، و دلالت های هر سکانس مشخص شده است. یافته ها نشان می دهد فیلم نویسندگان آزادی، روایتگر معلمی است که فضای کلاس را از ایدئولوژی تنفر نژادی به معناآفرینی سوق می دهد. نقد و تحلیل داستان و رمان، بازدید از موزه، تجربه نگاری، خودشرح حال نویسی مشارکتی و ملاقات با چهره های الهام بخش، برخی از راهبردهای آموزشی متمایز در این فیلم است. در نهایت، با توجه به یافته ها، برگزاری جلسات نقد و تحلیل فیلم های مرتبط با میدان مدرسه، و بررسی تأثیری که نمایش این فیلم ها در باورها و انگیزه های مخاطبان دارد، پیشنهادی است که می تواند مورد توجه پژوهشگران و مراکز تربیت معلم قرار گیرد.
زمینه ها و شرایط شکل گیری پدیده کودکان کاردر فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش و فراگیر شدن شبکه های اجتماعی همانند اینستاگرام ؛نسل جدیدی ازکودکان کار بوجود آمده است که به اصطلاح به آنها "کارگران اینستاگرامی" گفته می شود؛ کودکان کارگر شیک پوشی که در انبوه صفحات فضای مجازی مانند اینستاگرام مشغول کار و تجارت مجازی اند. ازاین رو، هدف اصلی این تحقیق این بوده که زمینه های اجتماعی شکل گیری و پیدایش این پدیده را درجامعه در سال 1402 مورد تحلیل جامعه شناختی قرار دهد. از روش تحقیق کیفی گراندد تئوری در این پژوهش استفاده و جامعه مورد مطالعه از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند که در حقیقت والدین کودکانی اند که بعنوان کارفرماهای آنها، فعالیت های کاری-تبلیغی شان را در شبکه مجازی اینستاگرام مدیریت می نمایند که تعداد 20 والد از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به سوالات محقق پاسخ دادند. نوع فعالیت و کارهای انجام شده توسط کودکان در شبکه اجتماعی اینستاگرام در سه دسته طبقه بندی می شود: الف) کارهای تبلیغاتی، ب) کارهای نمایشی و ج) کارهای خدماتی. از داده های حاصل این پژوهش پس ازمراحل سه گانه کدگذاری باز،محوری وانتخابی درمجموع 235 مفهوم، 20 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی استخراج شد. مقولات اصلی عبارتند از: "بازسازی هویت والد، مطلوبیت نهایی والد محور، کودکان زود بازده و شرایط ناپایدار" که درنهایت با تلفیق مدل های بدست آمده، مقوله هسته "کودک برده مجازی" معرفی گردید. والد-کارفرماهایی که درشبکه های اجتماعی زیست-تجارت مجازی می کنند، کودکان خود را به یک شی تزیینی-نمایشی و ابزاری درآمدزا بدل می سازند.کودک برده نمایشی که با دیده شدن و جلب توجه مستمرش، در معرض خرید و فروش مجازی کاربران، فالوورها و خریداران قرار می گیرد. همچنین در تیپولوژی حاصل از نتایج این تحقیق سه نوع تیپ یا گونه کودک مورد تحلیل قرار گرفت: کودکان زودبازده یا قُلکی،کودکان ویترینی یا تزئینی و کودکان هاله ای که هرکدام از این کودکان بنا بر ماهیت فعالیت و کار انجام شده در شبکه مجازی اینستاگرام قابل شناسایی هستند
راهکارهای قرآنی مواجهه رسانه ملی با اخبار جعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳شماره ۶۵
67 - 92
حوزههای تخصصی:
طی سال های اخیر مواجهه و مقابله با اخبار جعلی به یکی از اصلی ترین کارویژه های رسانه های رسمی از جمله صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. در این راستا بهره گیری از مضامین قرآنی می تواند راهگشا باشد، زیرا قرآن کریم الگوی موفقی در مواجهه با اینگونه اخبار و اطلاعات است. تحقیق حاضر نحوه این مواجهه را شناسایی و چگونگی به کار بستن آن در رسانه ملی را بررسی نموده است. این تحقیق با رویکرد کیفی و به روش تحلیل مضمون انجام شده و داده های این تحقیق از نوع کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد مواجهه قرآن کریم با اخبار جعلی در حوزه شناختی از طریق «تبیین»، «تکذیب»، «تنزیه» و «دشمن شناسی»، در حوزه احساسی از طریق«تحذیر»، «تحقیر»، «توبیخ»، «تهدید» و «روحیه بخشی» و در حوزه رفتاری از طریق «آمادگی و استطاعت»، «الگودهی و الگوسازی»، «تبیّن»، «تغییر موضوع» ، «تنبه»، «ترمیم» و «مماثلت» صورت گرفته است. نتایج تحقیق و تفسیر یافته ها حاکی از این است رسانه ملی باید از طریق «تبیین»، «تکذیب»، «آموزش/ ارتقای سواد رسانه ای»، «استفاده از جاذبه های رسانه ای اقناعی»، «مدیریت صحیح پوشش خبری»، «مطالبه گری و مطالبه سازی»، «بهره گیری از قالب های گوناگون برنامه سازی»، «ایجاد واحد ویژه اخبار جعلی» و «ایجاد سکوی دیجیتال» با اخبار جعلی مواجهه نماید.
جامعه، فضا و رفتارهای خشونت بار: بررسی رابطه میان شاخص های اجتماعی فضایی و بروز نزاع و درگیری (مورد مطالعه: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
265 - 300
حوزههای تخصصی:
اهداف: نزاع و درگیری از منابع عمده استرس در روابط میان فردی و اجتماعی است که اثرات منفی بر سلامت و بهزیستی فردی و اجتماعی داشته و ممکن است آسیب های اجتماعی، امنیتی و سیاسی در جامعه ایجاد کند. آمارها نشان می دهند که نرخ وقوع نزاع و درگیری در ایران و نیز در استان گیلان طی سال های اخیر روند افزایشی داشته است. پژوهش حاضر با تعیین تفاوت محله های با میزان نزاع و درگیری بالا و پایین شهر رشت از نظر شاخص های اجتماعی فضایی انجام شد. روش مطالعه: مطالعه حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و در قالب یک طرح مورد- شاهدی و به صورت مقطعی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه جوانان 16 تا 35 سال ساکن در محلات جرم خیز و محلات دارای نرخ وقوع کم تر جرم در شهر رشت براساس داده ها و معیارهای فرمان دهی انتظامی استان گیلان بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و فرمول کوکران، تعداد 380 نفر به دست آمد اما جهت دقت بیشتر تعداد 400 نفر انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری متغیرها عبارت بودند از: مقیاس های بدنام سازی محلات، منابع نهادی محلی، ناهماهنگی فضایی محلات، محرومیت نسبی محلات، انسجام محله، کنترل اجتماعی، شبکه های اجتماعی محلات، سرایت اجتماعی محلات و کیفیت زیباشناختی محلات. داده ها با استفاده از روش تحلیل مؤلفه های اصلی، آزمون تی و آزمون کای اسکوئر تحلیل شدند. یافته ها: تفاوت معنی داری بین محلات با نزاع و درگیری بالا و پایین از نظر متغیرهای بدنام سازی محلات (01/0 > P)، منابع نهادی محلات (01/0 > P)، کنترل اجتماعی (01/0 > P)، شبکه های اجتماعی محلات (01/0 > P)، و ناهماهنگی فضایی (01/0 > P) وجود داشت. نتیجه گیری: نارسایی در شاخص های اجتماعی فضایی محلات، مانند بدنام سازی، ضعف منابع نهادی، کاهش کنترل اجتماعی، نارسایی در شبکه های اجتماعی واقعی و ناهماهنگی فضایی از جمله عوامل خطر بروز رفتارهای پرخاشگرایانه نزاع و درگیری می باشند. بنابراین، کاهش نرخ ارتکاب نزاع و درگیری مستلزم تقویت شاخص های اجتماعی فضایی است.
افسردگی و امید به زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی: مقایسه ای از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۷
125 - 144
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش نگران کننده آمار خیانت و طلاق، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی صورت گرفت. پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تبریز در سال 1401 تشکیل دادند. 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه دریافت کردند. ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه های افسردگی بک و امید به زندگی اشنایدر بود. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بن فرونی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو درمان، در مقایسه با گروه کنترل، باعث کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی در پس آزمون شدند (001/0>P). همچنین تأثیر درمان ها بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی، در مرحله پس آزمون ازنظر آماری متفاوت نبود. نتایج گواه این بود شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می توانند سبب کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شوند.
نگاشت نهادی حکمرانی رسانه های صوتی و تصویری برخط در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اهمیت نگاشت نهادی-کارکردی حوزه رسانه ای کشور ایران می توان گفت ازجمله مقدمات سیاست گذاری آن است که تمامی بازیگران و ارکان تشکیل دهنده ی این نظام بر اساس کارکردهای حکمرانی، شناسایی شده و روابط، جایابی و تعاملات میان آن ها موردبررسی و تحلیل قرار گیرد. لذا هدف اصلی این پژوهش نگاشت نهادهای فعال در کارکردهای حکمرانی رسانه های صوت و تصویر در ایران است. حکمرانی نوین خود شامل انواع کارکردهای سیاست گذاری، تسهیلگری، تنظیم گری، ارائه خدمات و بازتوزیع منابع است. این تحقیق با روش نگاشتِ نهادهای موجود در حکمرانی رسانه های صوت و تصویر در ایران را طبق کارکردهای حکمرانی موردبررسی قرارداده و بر اساس مدل تحلیل ذی نفعان بازیگران را تجزیه وتحلیل کرده است. نگاشت نهادهای فعال رسانه ای بر اساس اهداف کارکردهای حکمرانی از طریق مصاحبه با 14نفر خبره و متخصص رسانه از طریق نمونه گیری هدفمند تا اشباع نظری با پرسشنامه در سطوح نهادهای حاکمیتی(فراقوه ای)، سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه و بخش های عمومی غیردولتی و بخش خصوصی، ترسیم گردید. در نتیجه بازیگران اصلی بر اساس مدل تحلیلی نگاشت ذی نفعان تجزیه وتحلیل افقی، عمودی و کل نگر شد و درنهایت توصیه های سیاستی برای عزیمت به سمت مسیر توسعه سیاست گذاری و مدیریت راهبردی عرصه رسانه ای کشور و به طور خاص حوزه رسانه های صوت و تصویر برخط براساس کارکردهای حکمرانی و بخش نهادها ارائه شد.
شناسایی مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
295 - 304
حوزههای تخصصی:
هدف: نظارت و راهنمایی در آموزش وپرورش نقش مهمی در کاهش مشکلات و ارتقای عملکردها دارد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران بود.
روش: با توجه به هدف، این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اساتید رشته علوم تربیتی و خبرگان آموزش وپرورش استان هرمزگان بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آنها با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 80/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران شامل 53 مفهوم، 14 مولفه و 8 مقوله بود. در الگوی مذکور مقوله ها شامل رهبری در بهسازی آموزشی (شامل مولفه های شناخت مشکلات و بهبود آموزشی)، رهبری در بهسازی برنامه درسی (شامل مولفه های استراتژی حرفه ای و مهارت های حرفه ای و اجتماعی)، رهبری در بهسازی کارکنان (شامل مولفه های اخلاق مداری حرفه ای، اخلاق مداری روابطی و مهارت های تفکر انتقادی)، مهارت نظری و علمی (شامل مولفه های آشنایی با تئوری و توانمندی عملی)، مهارت فنی و فناوری (شامل مولفه های سواد رسانه ای و بهبود فنی و فناوری)، مهارت اخلاقی و حرفه ای (شامل مولفه هدفمند و تلاشگر)، مهارت مدیریت و رهبری (شامل مولفه اقتدارگرا) و مهارت ارتباطی (شامل مولفه روابط دوستانه و قابل اعتماد) بودند. در نهایت، الگوی جامع نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران ترسیم شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و الگوی جامع نظارتی طراحی شده برای راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران، می توان گام موثری در جهت بهبود وضعیت سازمان آموزش وپرورش ایران برداشت.
مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
366 - 376
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر از نظر ماهیت کاربردی و از نظر شیوه انجام مداخله نیمه آزمایشی بود. جامعه پژوهش 60 نفر از دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سنندج به روش معیارمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار تحقیق نیز شامل پکیج یادگیری معکوس(محمودی و همکاران،1402)، پکیج یادگیری مشارکتی GI(کاظمی و همکاران،1401) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو (۲۰۱۳) استفاده شد که در جهت تحلیل اثربخشی از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. بر اساس نتایج مداخله آموزشی، الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0>sig). یافته ها: همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی برنامه آموزشی یادگیری معکوس و آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان فقط در مؤلفه درگیری شناختی اختلاف معناداری وجود دارد (05/0>sig). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بدیع بودن روش آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس می تواند یکی از دلایل اثرگذاری آموزش معکوس نسبت به آموزش مشارکتی خصوصاً در مؤلفه درگیری شناختی باشد.
بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و رفتار محیط زیستی ساکنان شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
25 - 52
حوزههای تخصصی:
مجموعه ای از مسائل محیط زیستی به ویژه در کلان شهرها ضرورت پرداختن به موضوع های محیط زیستی را ضروری می سازد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رفتار محیط زیستی ساکنان 18 سال به بالای کلانشهر شیراز و ارتباط آن با متغیرهای سرمایه اجتماعی و ابعاد آن، جنسیت و سن بود. از روش پژوهش پیمایشی و ابزار پرسشنامه ساختمند جهت گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونه مورد مطالعه، 1045 نفر از ساکنان شهر شیراز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای ارزیابی اعتبار پرسشنامه از تحلیل عاملی و برای تعیین پایایی آن، از هماهنگی درونی ابزار به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد با توجه به مقدار ضریب همبستگی (246/0) در سطح معناداری 99 درصد بین رفتار محیط زیستی و سرمایه اجتماعی ساکنان کلانشهر شیراز و رفتار محیط زیستی آن ها رابطه مثبت و معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. ابعاد سرمایه اجتماعی (انسجام اجتماعی، هنجارمندی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعامل اجتماعی) نیز ارتباط مثبت و معناداری با رفتار محیط زیستی داشتند؛ اما بین اعتماد بین شخصی و رفتار محیط زیستی ارتباط معناداری مشاهده نشد. سن ارتباط مثبت و معناداری در سطح 99 درصد با رفتار محیط زیستی نشان داد. بین رفتار محیط زیستی پاسخگویان با توجه به جنسیت آن ها تفاوت معناداری در سطح 95 درصد وجود داشت. پژوهش نشان داد که زنان رفتار محیط زیستی مسئولانه تری دارند. تدوین و اجرای سیاست های تقویت کننده سرمایه اجتماعی برای پیگیری منافع جمعی همچون محیط زیست، ضرورت انکارناپذیر است.
بررسی شبیه سازی انرژی در ساختمان و فرهنگ رفتار ساکنان با رویکرد کتاب سنجی در پایگاه استنادی اسکوپوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۰
177-202
حوزههای تخصصی:
استفاده از انرژی های فسیلی و به تبع آن انتشار گازهای گلخانه ای علت اصلی تغییرات اقلیمی می باشند که از چالش های اصلی بشر در زمان کنونی و همین طور در آینده به شمار می آیند. ساختمان ها به عنوان مصرف کننده نصف انرژی جهان در فرایند ساخت و بهره برداری دارای ظرفیت ویژه ای در کاهش مصرف انرژی هستند. یکی از راهکارهای اساسی برای تخمین و کاهش مصرف انرژی در ساختمان، استفاده از شبیه سازی انرژی است. هدف این مطالعه، بررسی جامع ادبیات موجود در حوزه شبیه سازی انرژی در ساختمان براساس مطالعات پیشین است تا توصیف کاملی از تحقیقات انجام شده دراین زمینه ارائه دهد. بااستفاده از یک روش تحقیق سیستماتیک، اطلاعات استخراج شده از پایگاه اسکوپوس بین سال های ۱۹۸۲تا۲۰۲۲میلادی، پیش پردازش و دسته بندی شدند. بابررسی تعداد 2929سند علمی و باتوجه به اهداف عملکردی مطالعه بیبلومتریک، روندها و افول، مهمترین مقالات، نویسندگان، کشورها در حوزه مشخص شد. همچنین، باتوجه به اهداف شبکه ای، الگوهای هم استنادی مؤثر شناسایی شدند و سپس با تحلیل محتوای آشکار کلمات کلیدی نقاط داغ در حوزه مشخص شد. درنهایت، شکاف ها و روندهای تحقیقات آینده در حوزه شبیه سازی انرژی در ساختمان شناسایی و معرفی شدند.
بررسی رابطه جمعیت شناختی جوانان با علاقمندی آن ها به موضوعات خبری در پیام رسان تلگرام
منبع:
مطالعات فضای مجازی و رسانه های اجتماعی سال اول بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
183 - 207
حوزههای تخصصی:
رسانه های اجتماعی در حال حاضر ابزار بسیار قدرتمندی برای توسعه فردی و اجتماعی است.به دلیل نفوذ بالای رسانه های اجتماعی، این نوع ارتباطات، الگوهای تعاملات روزمره افراد را شکل و یا تغییر می دهد. از طرفی یکی از موضوع های مورد مطالعه درباره عملکرد رسانه های اجتماعی، تحقیقات در حوزه مصرف رسانه ای به طور عام و گرایش موضوعی به محتوای رسانه ها به طور خاص است. مصرف در رسانه های اجتماعی به عنوان یک کالای فرهنگی و اطلاعاتی یا خبری دارای ابعاد محتوایی : اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، سیاسی و اقتصادی است که شناسایی رابطه نوع علاقمندی کاربران با ویژگی های زمینه ای آنان(سن، جنسیت، تحصیلات و ....) و انتخاب نوع موضوع های خبری، نتایج ارزشمندی را برای پژوهشگران فراهم می آورد. هدف در این مقاله، شناسایی رابطه جمعیت شناختی جوانان با علاقمندی آنها به موضوعات خبری در پیام رسان تلگرام، است که به روش پیمایشی- کمی و با استفاده از ابزار پرسشنامه و در جامعه آماری جوانان کلانشهر تهران (326 نفر) انجام شد. طبق نتایج، کاربران جوان پیام رسان تلگرام مورد مطالعه در این تحقیق، بیشتر به موضوعات خبری می-پردازند که حول محور مسائل اجتماعی باشد و همچنین آنان در محیط شبکه اجتماعی تلگرام به موضوعات اقتصادی علاقه پایین تری نشان می دهند. علاوه بر این از میان متغیرهای سن، جنسیت، درآمد و تحصیلات، آزمودنی ها در متغیر «درآمد» نمرات بالاتر و در متغیر «سن» نمرات پایین تری کسب کردند که این وضعیت نشان می دهد. بین درآمد جوانان و استفاده بیشتر از مضامین اجتماعی اخبار در تلگرام رابطه معناداری وجود دارد.
بازنمایی مادر در سریالهای پربیننده بعد از انقلاب؛ تحلیل نشانه شناختی سریال های «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و «دلنوازان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مادرانگی نقشی نمادین، عینی، مختص، انتسابی و اسطوره ایِ زنان است که هم زندگی شخصی و اجتماعی آنها را تحت سیطره خود قرار می دهد و هم هویّت جنسیّتی را برمی سازد و رسانه ای چون تلویزیون می تواند، از طریق برنامه های مختلف از جمله سریال ها به بازنمایی این نقش بپردازد. اینکه تلویزیون در سریال های پربیننده چهل سال اول انقلاب اسلامی چه تصویری از مادر ارائه کرده؛ مسئله اصلی این پژوهش است. در این راستا، بر اساس نظرسنجی های مرکز تحقیقات صداوسیما، چهار سریال پربیننده «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و «دلنوازان» از هر دهه یک سریال پربیننده که مادر در آن نقش جدی دارد انتخاب شدند و سپس به روش نشانه شناسی و مبتنی بر مدل سلبی و کاودری نماهای منتخب هر سریال مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که تصویری که از مادر در این سریال ها ارائه شده؛ نه کاملاً ثابت مانده و نه دائم تغییر کرده است. در واقع، از یک سو، روی برخی از ویژگی های مادرِ ایرانی پافشاری و تاکید شده و از سوی دیگر، تلاش شده تا برخی از ویژگی ها و کلیشه های مادر اصلاح شود. ضمناً با مقایسه کلیشه های هشت گانه کوالتزکه و استِوارت، مشخص شد که کلیشه «زنِ خانه دار»، در سریال های «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و کلیشه های «مادرِ فوق العاده» و «زنِ شاغل» در سریال «دلنوازان» به تصویر کشیده شده است. همچنین در سریال «دلنوازان»، تصویر مادر نسبت به سه سریال دیگر دستخوش تغییرات زیادی شده است.
جامعه اسلامی و فناوری های نوظهور: بررسی نسبت هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
81 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: فناوری های نوظهور، به ویژه هوش مصنوعی (AI)، به عنوان یک نیروی تحول آفرین، در حال دگرگون سازی عمیق ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع بشری هستند. این پدیده، با قابلیت های بی نظیر خود در تحلیل داده ها و تصمیم گیری خودکار، افق های تازه ای را پیش روی انسان گشودهص است. باوجوداین، گسترش سریع آن، پرسش های بنیادینی را در مورد نسبت این فناوری با ارزش های انسانی و دینی، به ویژه در جوامع اسلامی، مطرح کرده است. هویت جمعی و ارزش های اجتماعی مسلمانان از بطن تعالیم دینی سرچشمه می گیرد و این جوامع در مواجهه با هوش مصنوعی با چالش های دوچندانی روبه رو هستند. این پژوهش با الهام از اصول بنیادین اسلامی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، به عنوان معیارهایی اساسی برای ارزیابی پدیده های اجتماعی، به بررسی این رابطه می پردازد. از این منظر ارزش هایی مانند عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی، و همبستگی اجتماعی، که در متون دینی ریشه دارند، معیارهایی بنیادین برای ارزیابی هرگونه پدیده اجتماعی، ازجمله فناوری های نوظهور، به شمار می روند که در این مقاله ارزیابی شده است. در شرایطی که هوش مصنوعی، به عنوان یکی از دستاوردهای برجسته عصر اطلاعات، نه تنها یک ابزار فناورانه، بلکه یک زیست بوم اطلاعاتی است که بر تمامی شئون زندگی اجتماعی تأثیر می گذارد. بنابراین، در آن میان، نظریه کاستلز در نظریه جامعه اطلاعاتی مورد توجه واقع شده و تأکید دارد که فناوری های اطلاعاتی مانند هوش مصنوعی، ساختارهای اجتماعی را دگرگون کرده و به ظهور جامعه ای شبکه ای منجر می شوند که در آن اطلاعات به منبع اصلی قدرت و تحول تبدیل می شود. ازاین رو، نظریه جامعه اطلاعاتی کاستلز نیز چهارچوبی را فراهم می آورد تا هوش مصنوعی را به مثابه یک زیست بوم اطلاعاتی در نظر بگیریم که بر ساختارهای اجتماعی و توزیع قدرت تأثیر می گذارد. هدف اصلی این مطالعه، پاسخ به این پرسش محوری است که نسبت هوش مصنوعی با این ارزش های چهارگانه چیست و آیا این فناوری در تقابل با ارزش های اسلامی قرار دارد یا می تواند به ابزاری برای تقویت آنها تبدیل شود. سرانجام تلاش می شود تا یک چهارچوب تحلیلی برای ارزیابی و تنظیم هوش مصنوعی در جوامع اسلامی ارائه شود.روش: پژوهش حاضر با هدف کاوش در نسبت میان هوش مصنوعی و ارزش های اجتماعی در جوامع اسلامی، از روش مطالعه اسنادی و مرور نظام مند بهره می برد؛ زیرا این روش، با تکیه بر تحلیل نظام مند متون و مستندات موجود، امکان بررسی عمیق منابع را فراهم می کند. در این راستا، برای تبیین ارزش های اجتماعی، منابع اسلامی شامل قرآن کریم و احادیث از منابع معتبر شیعه، از جمله کتب اربعه (الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام، و الاستبصار) و همچنین، مجموعه وسایل الشیعه بررسی شدند. برای تکمیل این تحلیل، نظرات اندیشمندان معاصر از مقالات علمی معتبر منتشر شده در پایگاه های داده ای مانند اسکوپوس و وب آو ساینس استخراج شده است. معیارهای انتخاب منابع، اعتبار علمی و انطباق آنها با موضوع پژوهش است. در نهایت، داده های گردآوری شده به صورت نظام مند تحلیل شدند. ابتدا، تأثیرات مثبت و منفی هوش مصنوعی بر هر یک از ارزش های اجتماعی (عدالت، حریم خصوصی، کرامت انسانی و همبستگی اجتماعی) دسته بندی و سپس از منظر اصول فقهی و دیدگاه های اندیشمندان تحلیل تطبیقی انجام شد تا پاسخی جامع به سؤالات پژوهش ارائه شود.یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که هوش مصنوعی بر ارزش های اجتماعی جوامع اسلامی تأثیرات دوگانه ای دارد؛ هم فرصت هایی برای تقویت آنها فراهم می کند و هم چالش های جدی ایجاد می نماید. در زمینه عدالت اجتماعی، هوش مصنوعی می تواند با افزایش شفافیت و کارایی در سیستم های حکومتی و مالی، به توزیع عادلانه تر منابع کمک کرده و فساد را کاهش دهد. برای مثال، در اقتصاد دیجیتال اسلامی، دسترسی به خدمات مالی می تواند بهبود یابد که به تحقق عدالت اقتصادی کمک می کند. باوجوداین، هوش مصنوعی می تواند باعث تبعیض الگوریتمی شود که در آن الگوریتم ها به صورت ناخواسته علیه گروه های خاص تبعیض قائل می شوند. این امر، با ارزش اسلامی عدالت در تضاد است و می تواند اعتماد اجتماعی را تضعیف کند. در مورد حریم خصوصی، درحالی که اسلام بر حفظ حرمت افراد و تجسس نکردن تأکید دارد، هوش مصنوعی با جمع آوری گسترده داده ها از طریق نظارت جمعی، این ارزش را به خطر می اندازد. این وضعیت، احساس ناامنی در جامعه را تقویت کرده و نیازمند چهارچوب های اخلاقی قوی تر است. در زمینه کرامت انسانی، هوش مصنوعی با جایگزینی تصمیم گیری انسان در برخی امور، می تواند به تضعیف شأن و منزلت انسانی منجر شود که با تأکید اسلام بر جایگاه ویژه انسان در نظام هستی مغایرت دارد. همچنین در مورد همبستگی اجتماعی، هوش مصنوعی ممکن است با ایجاد حباب های فیلتر و انزوای اجتماعی، پیوندهای انسانی را تضعیف کند؛ درحالی که در صورت استفاده صحیح، می تواند با شخصی سازی محتوای دینی و بهبود ارتباطات، همبستگی را تقویت نماید.بحث و نتیجه گیری: بررسی های این مقاله نشان می دهد که فناوری هوش مصنوعی، به تنهایی نه ابزاری صرفاً خیرخواهانه و نه ذاتاً شرور است؛ بلکه تأثیر آن بر جوامع اسلامی تابعی از نحوه طراحی، تنظیم و به کارگیری آن است. همان طورکه نتایج پژوهش نشان می دهد، هوش مصنوعی پتانسیل تقویت ارزش های بنیادین اسلامی مانند عدالت و همبستگی را دارد؛ اما درعین حال، چالش هایی جدی مانند تبعیض الگوریتمی، نقض حریم خصوصی و تضعیف کرامت انسانی را نیز به همراه دارد که با اصول اسلامی ناسازگار است. این دوگانگی، ضرورت تدوین یک رویکرد جامع و مسئولانه را برای مواجهه با این فناوری آشکار می کند. برای پر کردن شکاف های موجود، این پژوهش بر اهمیت تلفیق اصول فقهی همچون قاعده «لاضرر» و «حفظ کرامت انسانی»، با نظریه های معاصر علوم اجتماعیمانند نظریه جامعه اطلاعاتی تأکید دارد. چنین رویکردی می تواند مبنایی برای طراحی چهارچوب های اخلاقی و حقوقی بومی باشد که هم با ارزش های دینی همخوانی داشته و هم پاسخگوی الزامات پیشرفت های فناورانه باشد. برای تحقق این امر، تدوین سیاست های شفاف در حوزه داده ها، تقویت سواد رسانه ای جامعه برای مواجهه با چالش های دیجیتال، و از همه مهم تر، همکاری مستمر میان فقها، علمای دینی و متخصصان فناوری اطلاعات ضروری است. تنها از این طریق می توان هوش مصنوعی را از یک تهدید بالقوه به ابزاری برای تحقق آرمان های اسلامی و پیشرفت اجتماعی تبدیل کرد و در جهانی که با سرعت بی سابقه در حال تغییر است، هویت فرهنگی و دینی جامعه را حفظ نمود.تعارض منافع: نویسندگان این مقاله هیچ تعارض منافعی را گزارش نمی کنند.
تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر آگاهی زنان از سلامت جسمی خود(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۲
117 - 153
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شبکه های اجتماعی در سالیان اخیر به عنوان منبع کسب اطلاعات سلامت موردتوجه اقشار مختلف جامعه ازجمله زنان قرارگرفته اند. ازاین رو هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی در حوزه سلامت بر آگاهی زنان از سلامت جسمی خود بوده است.
روش: این پژوهش از منظر هدف تحقیقی کاربردی و از منظر ماهیت، تحقیقی توصیفی تبیینی بوده که به صورت نظرسنجی آنلاین در شبکه اجتماعی اینستاگرام انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کاربران زن ایرانی 20 تا 60 ساله عضو صفحات منتخب اینستاگرامی حوزه سلامت جسمانی زنان به تعداد تقریبی 22800 نفر بوده که به روش نمونه گیری در دسترس 384 نفر در پژوهش شرکت داده شدند. داده ها از طریق یک پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن بررسی شده، جمع آوری و با روشهای آماری توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه 21 تجزیه وتحلیل شده است.
یافته ها: استفاده از شبکه های اجتماعی سلامت بر آگاهی زنان از سلامت جسمی خود و ابعاد آن شامل سلامت بلوغ، سوءتغذیه و چاقی، مراقبتهای دوران بارداری و پس ازآن و بیماریها و سرطانهای زنان تأثیر مثبت و معنی داری دارد.
بحث: استفاده مؤثر از شبکه های اجتماعی در حوزه سلامت جسمانی زنان بایستی در جامعه به گفتمان سلامت تبدیل شود؛ چراکه از پیامدهای مهم آن برای زنان، افزایش توانایی بالقوه هنگام بیماری برای اخذ تصمیمهای آگاهانه، کاهش خطرهای تهدیدکننده سلامت، افزایش پیشگیری از بیماریها، افزایش کیفیت زندگی و افزایش کیفیت مراقبت از خود است.
سلبریتی ها و جذب افکار عمومی: بررسی نقش الگوهای مورد استفاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مقاله ضمن بررسی شاخص های عینی به دنبال درک رفتار سلبریتی ها در فضای مجازی است که چگونه بر مخاطبان و افکارعمومی تأثیر می گذارند. مطالعه پیشینه تحقیقات منجر به استخراج شاخص های دهگانه ای شد که سلبریتی ها برای ایفای نقش در شبکه اجتماعی و جذب طرفداران استفاده می کنند. فرض پژوهش این است که بین این الگوها و جذب افکار عمومی رابطه وجود دارد.روش پژوهش: روش پژوهش از نوع پیمایشی است. جامعه ی آماری پژوهش کاربران ایرانی فعال در اینستاگرام و دنبال کننده 10 نفر از سلبریتی های فعال و شاخص می باشند. از فرمول کوکران برای محاسبه حجم نمونه جوامع نامعین استفاده شد. پژوهشگر پرسشنامه را برای 40 نفر از دنبال کننده های هر سلبریتی ارسال نمود که در مجموع 400 پرسشنامه تکمیل و دریافت شد که مشخص شد هر کاربر میانگین 9/5 سلبریتی را دنبال و 3/5 ساعت را در شبکه های اجتماعی می گذراند.یافته ها: براساس یافته ها بین الگوهای مورداستفاده سلبریتی ها و جذب افکارعمومی به میزان 0/759در مقیاس همبستگی پیرسون رابطه معنادار وجود دارد، که براساس جنسیت تفاوت معنادار نیست، اما براساس سطح تحصیلات تفاوت معنادار است و افراد با تحصیلات پایین تر بیشتر از افراد با تحصیلات بالاتر تحت تأثیر سلبریتی ها قرار می گیرند. از شاخص های دهگانه "تقلید و الگوبرداری" و "سبک زندگی" قوی ترین ارتباط و بیشترین تأثیر را بر افکارعمومی می گذارند.نتیجه گیری: یافته ها نظریات چارچوب نظری همچون جامعه نمایشی، مصرف فرهنگی و رابطه فرااجتماعی را تایید می کند و سلبریتی ها در بستر رسانه های اجتماعی جدید، نه تنها منشا سرگرمی هستند، بلکه با تأثیر زیاد بر نگرش و افکارکاربران، نقش قابل توجهی در جذب و شکل دهی افکارعمومی ایفا می کنند. موضوعاتی که سلبریتی ها مطرح می کنند ازنظر افکارعمومی بااهمیت است و میزان حضور در شبکه های اجتماعی و دنبال کردن صفحات سلبریتی ها می تواند برای کاربران الگوسازی کند و نه تنها در شکل دهی به جریان افکار عمومی موثر هستند، بلکه آن ها را تقویت یا تضعیف می کنند بنابراین لزوم توجه به این مسئله و پیامدهای آن برای سیاستگذاران و متخصصان رسانه را آشکارتر می سازد.