فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۳۶٬۸۶۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
Purpose: Parental involvement in education is widely recognized as a critical factor influencing children's academic success. This qualitative study seeks to explore the varied aspects of parental engagement and understand its direct and indirect effects on student outcomes. The objective is to delineate how different forms of involvement contribute to academic achievement and to identify the barriers that parents face in engaging with their children's educational processes.
Methodology: The study employed a qualitative methodology, focusing exclusively on semi-structured interviews to gather comprehensive data from 24 participants, including parents, students, and teachers. The interviews aimed at achieving theoretical saturation and were analyzed using NVivo software to facilitate a thorough thematic analysis. The participant selection was purposive, ensuring a diverse demographic representation to capture a wide range of experiences and insights.
Findings: Three main themes were identified from the analysis: Types of Parental Involvement, Impact of Involvement on Student Outcomes, and Barriers to Parental Involvement. Under these themes, multiple categories were explored, such as Emotional Support, Academic Assistance, and Financial Support, which significantly enhanced academic performance and student well-being. Barriers identified included work and time constraints, economic factors, and cultural attitudes, which hindered effective parental engagement.
Conclusion: The study underscores the significant positive effects of diverse types of parental involvement on students' academic outcomes and emotional well-being. It also highlights several socio-economic and cultural barriers that can restrict parental engagement. Addressing these barriers is crucial for facilitating more effective parental involvement, which is essential for optimizing student achievement.
Identifying the Dimensions and Components of Internet of Things (IoT) Development in Schools Based on Futurology(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Futurology plays a significant role in advancing organizational goals and mitigating organizational problems and challenges. Therefore, the aim of this study was to identify the dimensions and components of Internet of Things development in schools based on future studies.
Methodology: In a descriptive qualitative study, 19 academic and organizational experts from the educational sector of Tehran were interviewed in the academic year 2020-2021 using a semi-structured method. In this study, the sample size was determined according to the principle of theoretical saturation and was selected through purposive sampling. The research tool was a semi-structured interview, whose validity was confirmed through triangulation and whose reliability was calculated at 0.88 using the agreement coefficient between two coders. The data of this study were analyzed using thematic analysis in MAXQDA software, version 2020.
Findings: The analysis indicated that the development of the Internet of Things in schools based on future studies encompasses 26 components across 7 dimensions. These dimensions include the elimination of time constraints (with 3 components), elimination of spatial constraints (with 4 components), reduction of infrastructure costs (with 4 components), knowledge management (with 3 components), professional competence (with 3 components), information technology (with 3 components), and effectiveness of the educational system (with 6 components). Ultimately, a thematic network for the development of the Internet of Things in schools based on future studies was established.
Conclusion: The model of dimensions and components designed in this study can assist specialists and educational system officials in improving the development of the Internet of Things in schools.
The Mediating Role of Self-Esteem in the Relationship between Psychological Capital, Academic Engagement, and Academic Procrastination with Academic Performance among Students in Al-Diwaniyah, Iraq(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of the present study was to investigate the mediating role of self-esteem in the relationship between psychological capital, academic engagement, and academic procrastination with academic performance among high school students in Al-Diwaniyah, Iraq.
Methodology: The research method was descriptive-correlational with a structural equation modeling design. Among the students of Al-Diwaniyah schools in the first semester of the 2023-2024 academic year, 250 were randomly selected using multi-stage cluster sampling, of which 194 completed the questionnaires. Data were collected using the Academic Performance Questionnaire (Pham & Taylor, 1990), the Academic Procrastination Questionnaire (Solomon & Rothblum, 1984), the Academic Engagement Questionnaire (Fredricks et al., 2004), the Psychological Capital Questionnaire (Nguyen et al., 2012), and the Rosenberg Self-Esteem Scale (Rosenberg, 1965), and analyzed using SPSS version 26 and AMOS version 24.
Findings: The findings showed that there is a significant positive relationship between psychological capital and academic engagement with self-esteem and academic performance, and between self-esteem and academic performance (p < .01). Additionally, academic procrastination has a significant negative relationship with self-esteem and academic performance (p < .01). Furthermore, self-esteem partially mediates the relationship between psychological capital, academic engagement, and academic procrastination with academic performance.
Conclusion: Based on the findings of this study, it can be concluded that fostering self-esteem through the development of psychological capital and effective academic strategies can lead to improved academic performance.
ارائه الگویی برای بازاریابی پایدار مبتنی بر اینفلوئنسرها در رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۸
260 - 225
حوزههای تخصصی:
رسانه های اجتماعی و پایداری جریان های اصلی بازاریابی و تجارت هستند. با پیشرفت فناوری بازاریابی پایدار به استفاده از رسانه های اجتماعی تمرکز می کند، جایی که مصرف کنندگان می توانند مستقیماً با بسیاری از مصرف کنندگان دیگر ارتباط برقرار کنند و بر باورها و رفتار آن ها تأثیر بگذارند. این تأثیرگذارها هم محتوای ارگانیک و هم محتوای حمایت شده را ایجاد می کنند. این پژوهش باهدف ارائه الگویی برای بازاریابی پایدار مبتنی بر اینفلوئنسرها در رسانه های اجتماعی به شیوه ی توصیفی، از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند به تدوین و اعتباریابی چارچوبی مفهومی با روش داده بنیاد پرداخته است. جامعه ی آماری شامل خبرگان و صاحب نظران و متخصصان رسانه های اجتماعی و بازاریابی پایدار و اینفلوئنسرهای رسانه های اجتماعی هستند که از بین آن ها ۱3 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در این مطالعه مشارکت کردند. تعداد نمونه ها از قاعده اشباع پیروی می کند. ﺑﺮای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش ﮐﺪﮔﺬاری ﺑﺎز، ﻣﺤﻮری و ﮔﺰﯾﻨﺸﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ یافته های پژوهش نشان می دهد مفاهیم در قالب یک مقوله محوری و 12 مقوله اصلی و 25 مقوله فرعی و 147 ﻣﻔﻬﻮم ﯾﺎ ﮐﺪ ﺑﺎز ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺷﺪ. درنهایت ﻣﺪل ﭘﺎراداﯾﻤﯽ ﺑﺎزارﯾﺎﺑﯽ پایدار مبتنی بر اینفلوئنسرها در رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اراﺋﻪ ﺷﺪ. شرایط علی شامل (شایستگی های محتوایی، شایستگی های تعامل و توانایی تأثیرگذاری)، شرایط زمینه ای شامل (قدرت اینفلوئنسرها، همراهی اجتماعی) شرایط مداخله گر (خودبرندسازی اینفلوئنسرها، محدودیت در کنترل محتوا)، راهبردها (جهت دهی مجدد آمیخته بازاریابی، شبکه سازی آنلاین)، پیامدها شامل (ایجاد نیروهای خودپایدار، ارزش آفرینی فراگیر، هویت پایدار) دسته بندی شدند.
ارائه نظریه مدیریت دانش ایرانی اسلامی با راهبرد نظریه پردازی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیچ مکتبی به اندازه اسلام برای دانش و آگاهی ارزش قائل نیست و هیچ دینی مانند دین اسلام انسان ها را از خطر جهل برحذر نداشته است. مدیریت دانش مفهوم تازه ای نیست و بیشتر حاصل کار تمدن های قدیمی از جمله تمدن اسلام و ایران است. بسیاری از فیلسوفان علم بر این امر تاکید دارند که هر جامعه ای نیازمند به مجموعه دانشی است که متناسب با حافظه تاریخی، فرهنگی و به طور کلی، سازگار با محیط زندگی آن جامعه باشد. در این میان کشورهای اسلامی مخصوصا ایران با داشتن فلسفه زندگی خاص و فرهنگ متفاوت با دیگر کشورها، به تئوری های خاص خود نیاز دارند. با وجود مطالعات فراوانی که در حوزه مدیریت دانش انجام گرفته است تعداد بسیار کمی از تحقیقات به مدیریت دانش با رویکرد ایرانی و اسلامی پرداخته اند و تحقیق جامع و معتبری در این خصوص مشاهده نگردید. این امر پژوهشگران را برآن داشت تا با استفاده از روش کیفی و راهبرد نظریه پردازی داده بنیاد به مطالعه و بررسی در حوزه مورد اشاره بپردازند. هدف این پژوهش این است که ضمن مقایسه مدل های مختلف مدیریت دانش و بررسی چرخه مدیریت دانش در ادبیات مدیریت و منابع اسلامی، نظریه مدیریت دانش ایرانی اسلامی را ارائه کند. در این پژوهش با هفده نفر از خبرگان مصاحبه اختصاصی صورت گرفت که براساس تحلیل داده های جمع آوری شده و پس از فرآیند کدگذاری سه مرحله ای متن مصاحبه ها 235 کد نهایی، 80 مفهوم نهایی و 29 مقوله به دست آمد و سپس نظریه مدیریت دانش ایرانی اسلامی مطرح شد.
برآمدن مطالبات اقتصادی، یک نظریه زمینه ای از مطالبات اقتصادی زنان شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم مطالبه گری حقوق شهروندی از مفاهیمی است که در دنیای مدرن، توجه شهروندان و دولت را به خود معطوف ساخته است. پیش از این چنین مفاهیمی برای ملت ناشناخته بود، ولی امروزه شهروندان آگاهی بیشتری از حقوق شهروندی خود کسب نموده اند. از آنجایی که مطالبه گری اغلب خصیصیه جوامع مدرن تلقی می شود، پرداختن به وضعیت مطالبه گری در بستری سنتی-مذهبی ضروری به نظر می رسد. لذا پژوهش حاضر با هدف شناخت مطالبات اقتصادی زنان و وضعیت مطالبه گری آن ها در بستر شهر یزد انجام شده است. با راهبرد نظریه زمینه ای و با استفاده از نمونه گیری نظری و هدفمند 13 نفر از زنان برای مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انتخاب شدند و فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع کامل اطلاعات ادامه یافت. داده های به دست آمده پس از تبدیل به متن با استفاده از سه مرحلیه کدگذاری باز، محوری و گزینشی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که در مجموع 12 مقولیه اصلی برساخت شده است. مقولات برآمده شامل برهمکنش حقوق و تکالیف دولت/ ملت، دغدغه های اقتصادی فراگیر، گذشت های مادی، کنش های مطالبه گرانه پیشینی، نارضایتی از کژکارکردهای اقتصادی – سیاسی، کاهش تاب آوری اقتصادی، برآمدن مطالبات اقتصادی، مطالبه گری اقتصادی، کنش های اقتصادی معطوف به خود-معطوف به دیگری، تحقق/انباشت مطالبات اقتصادی، پیامدهای سیاسی-اعتقادی و پیامدهای روانی تحقق/عدم تحقق مطالبات و ... است که نتایج حاصل از آن در قالب مدل پاردایمی و نظریه تجربی ارائه شد. نتایج کلی نشان می دهد که شهروندان در مواجهه با پدیدیه مرکزی «برآمدن مطالبات اقتصادی» با راهبردهای مختلفی اعم از مطالبه گری اقتصادی درصدد تحقق آن برآمده و یا با گریز از مطالبه گری از مطالبات خود می گذرند. همچنین پیامدهای تحقق یا عدم تحقق مطالبات، در سطوح اجتماعی، سیاسی-اعتقادی و روانی نیز ارائه شده است که توجه سیاستگذاران در این زمینه ضرورت دارد.
نقش رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین نزد دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
735 - 762
حوزههای تخصصی:
دین، از معدود نهادهایی محسوب می گردد که طی دوران متمادی، بخش ارزشمندی از حیات بشری را شکل بخشیده و در نحوه و شکل زیست موجود انسانی اثر نهاده است. در حوزه فقه شیعه، دین را گروهی از عقاید، اخلاق، قواعد فقهی و حقوقی دانسته اند که از ناحیه خداوند به منظور هدایت و رستگاری انسان تعیین گردیده استهدف پژوهش حاضر، بررسی جامعه شناختی نقش رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین نزد دختران 14 تا 18 سال شهر خرم آباد است. روش پژوهش حاضر، از نوع کیفی می باشد. جامعه آماری دربرگیرنده متخصصین و خبرگان دانشگاهی و نیز محققین مستقل در حوزه دین و رسانه دارای مدرک آکادمیک و مرتبط (بالغ بر 100 نفر) و نیز گروهی از دختران نوجوان و جوان خرم آبادی (بالغ بر 12000 نفر) بودند که به طور پیوسته از شبکه های اجتماعی به ویژه اینستاگرام استفاده می نمودند. حجم نمونه (30 نفر) به روش نمونه گیری هدفمند- قضاوتی برگزیده شد. نتایج این پژوهش در قالب نظریه داده بنیاد نشان دادند که درنتیجه وجود برخی بسترها (8 مقوله)، اثرگذاری شرایط علی (18 مقوله) و شرایط مدخله گر (3 مقوله)، رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین در وجوه شناختی، پیامدی، اعتقادی، تجربی و مناسکی اثر نهاده و شرایط را برای نفی دین، بازاندیشی در دین، اخذ نگرش بازتابی، متکثر و نسبی به دین و دینداری خودمرجع فراهم می سازند.
شبکه های اجتماعی مجازی؛ ابزاری برای طراحی الگوی برنامه درسی توسعه مهارت های حرفه ای دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳۹
284 - 245
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف طراحی الگوی برنامه درسی توسعه مهارت های حرفه ای دانشجویان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی انجام شده است.روش پژوهش، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی که در بخش کیفی داده بنیاد و در بخش کمی توصیفی-پیمایشی مقطعی بود. شرکت کنندگان دربخش کیفی شامل کلیه خبرگان برنامه درسی و متخصصان مرتبط به طرح پژوهش بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمندانتخاب شدند. تعداد شرکت کنندگان بر اساس اشباع نظری 13 نفر در نظرگرفته شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران بودکه با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 382 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان و در بخش کمی شامل پرسشنامه محقق ساخته بود. روش تجزیه و تحلیل داده های پژوهش در بخش کیفی کدگذاری نظری و در بخش کمی نیز آمار توصیفی (درصد، فراوانی) و استنباطی (تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی) با استفاده از نرم افزار Amos وSpss-V23 بود. برای اعتبارسنجی الگوی ارائه شده از روش دلفی استفاده گردید. یافته ها نشان داد که برنامه درسی مورد نظر در 14 بعد مورد توجه قرار گرفته است که شامل منطق، اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی – یادگیری، فعالیت های یادگیری فراگیران، مواد و منابع، گروه بندی فراگیران، زمان، فضا، روش های ارزشیابی، صلاحیت های حرفه ای اساتید، تعالی، عوامل بازدارنده و عوامل تسهیل گر بود. درنهایت بر اساس عوامل شناسایی شده الگوی برنامه درسی توسعه مهارت های حرفه ای دانشجویان با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی طراحی شد که از دیدگاه متخصصان و کاربران از اعتبارمناسبی برخوردار بود.
تحلیل بازنمایی تصویری دنیای پیش از تولد در «پویانمایی روح» با تأکید بر ادراک ذهنی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
169 - 200
حوزههای تخصصی:
پویا نمایی بلند داستانی «روح» (۲۰۲۰) ساخته پیت داکتر، با رویکردی نوآورانه، به کاوش در مفاهیم انتزاعی و متافیزیکی همچون ماهیت روح و دنیای پیش از تولد می پردازد. نظر به رده بندی سنی اتخاذشده برای این پویانمایی، کودکان، بخش مهمی از مخاطبان آن هستند. یافته های روان شناسان رشدشناختی، حاکی از آن است که تفکر انتزاعی در کودکان، حدوداً تا قبل از سن 12سالگی، به طور کامل توسعه نیافته است، بنابراین به تصویر کشیدن این مفاهیم انتزاعی پیچیده- به ویژه مفهوم دنیای پیش از تولد- به طوری که برای کودکان، قابل درک باشد، در آثار پویانمایی، کمتر موردبررسی قرار گرفته است. این امر یکی از بزرگ ترین چالش های سازندگان این اثر بوده است. هدف این پژوهش، عبارت است از: واکاوی بازنمایی تصویری دنیای پیش از تولد در پویانمایی «روح» با تأکید بر ادراک ذهنی کودکان و ارائه راهکارهای بازنمایی تصویری مفاهیم انتزاعی مشابه برای کودکان. این پژوهش، از نوع توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات در آن، به روش کتابخانه ای، همراه با مشاهده اثر صورت گرفته است. تحلیل پویانمایی «روح» به کمک روش کیفی و انتخاب پویانمایی، با روش گزینشی هدفمند انجام شده است. نتایج نشان می دهند که سازندگان پویانمایی «روح» با استفاده از رنگ های متنوع و تصاویر جذاب، خط داستانی قوی و گیرا، ساده سازی مفاهیم پیچیده، داستان و شخصیت های ملموس و قابل هم ذات پنداری، به تصویرکشیدن مفاهیم انتزاعی به گونه غیرانتزاعی، جهان شمولی و ایجاد فضایی برای پرسش و گفت وگو، مفهوم پیچیدیه دنیای پیش از تولد را به شکلی قابل درک برای کودکان به تصویر کشیده اند.
سنخ شناسی استریمرهای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴۰
68 - 31
حوزههای تخصصی:
استریم شیوه پخش زنده محتوا در شبکه های اجتماعی است که در آن تولید کننده محتوا، از طریق پخش تصاویر زنده از فعالیت های خود، توجه مخاطبان را جلب می کند. اغلب استریمرها که تولید کننده های این نوع از محتوا هستند، به صورت زنده انجام یک بازی ویدئویی را به نمایش می گذارند. این مقاله تلاش دارد تا با تکیه بر نظریه فرا-بازی «یاسپر یوول»، سنخ شناسی اولیه ای از استریمرهای ایرانی به دست بدهد و نشان دهد که چگونه می توان میان شیوه های مختلف تولید محتوا و نوع مخاطبان استریمرهای ایرانی تمایز برقرار کرد. نتایج پژوهش که متکی بر روش های مصاحبه نیم ساخت یافته با 15 استریمر- اینفلئونسر مشهور ایرانی و مشاهده نظام مند استریم آن ها است، نشان می دهد که براساس ویژگی هایی نظیر نوع محتوا، مخاطبان هدف، شیوه برقراری با مخاطبان، اهداف و ایده آل های استریمر و رویکردهای آن ها نسبت به بازی به عنوان یک رسانه، می توان استریمرها را با کمک چهار مقوله اصلی «زمینه ای»، «ارتباطی»، «محتوایی» و «شخصیتی» و ده مقوله فرعی، به سه دسته «چالشی»، «رقابتی» و «فراغتی» تقسیم کرد. گروه اول به دنبال به چالش کشیدن ظرفیت های یک بازی و کسب افتخارات جهانی در عرصه بازی ویدئویی هستند، گروه دوم بر پیروزی در رقابت با سایر استریمرها تمرکز دارند و گروه سوم تمایل دارند با تولید محتوای سرگرم کننده، برای مخاطبان خود، نوعی از فراغت را ایجاد کنند.
بررسی عوامل مؤثر بر نگرش مثبت نسبت به پوشش و حجاب (مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
179-206
حوزههای تخصصی:
رعایت پوشش و حجاب به عنوان یک امر واجب دینی امروزه در جامعه ما به ویژه در بین نسل جوان با چالش جدی روبه رو گردیده و به همین جهت بررسی این موضوع از منظر جامعه شناسی و از نگاه نسل جوان ضرورت دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر نگرش مثبت نسبت به پوشش و حجاب و با روش پیمایش انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین هستند که با استفاده از نمونه گیری سهمیه ای و بر اساس فرمول کوکران 377 نفر به پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن تأیید شده است، پاسخ دادند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که میانگین نگرش مثبت به پوشش و حجاب برحسب مقطع تحصیلی، رشته تحصیلی و وضعیت تأهل متفاوت است و بین پوشش مادران و فرزندان نیز تفاوت معناداری وجود دارد که می تواند تایید کننده شکاف نسلی در این موضوع باشد. همچنین بین متغیرهای دین داری و عزت نفس با نگرش مثبت به پوشش و حجاب نیز رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. در مدل رگرسیونی نیز از بین متغیرهای مستقل، متغیر دین داری بیشترین تأثیر را در نگرش مثبت نسبت به پوشش و حجاب و بعد به ترتیب وضعیت تأهل، مقطع تحصیلی، دانشکده، جنس، سلامت روان و عزت نفس در تبیین متغیر وابسته نقش داشته اند.
کودکی جنسی شده: مطالعه ی نشانه شناختی روایت کودکان دختر از خود در شبکه ی اجتماعی آپارات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ زمستان۱۴۰۳ شماره ۷۷
321 - 359
حوزههای تخصصی:
خودجنسی سازی زمانی اتفاق می افتد که فرد، ایده ی اصلی جنسی کردن یعنی اهمیت به ویژگی های ظاهری و جذابیت های جنسی را در خود درونی کند. توجهات عمومی و پژوهشی عمدتا محدود به جنسی سازی آن از سوی دیگران بوده و به ورود فاعلیت کودکان در فرایند خودجنسی سازی توجهی نشده است؛ این در حالی است که اینترنت فضاهایی جدید برای مسیر جنسی سازی و خودجنسی سازی کودکان پدید آورده است که از آن جمله مشارکت کودکان در تولید متن در شبکه های اجتماعی است. تحلیل پست های بخشی از کودکان دختر فعال در شبکه اجتماعی ایرانی آپارات با روش نشانه شناسی فیسک نشان می دهد این کودکان با «اجرا»هایشان با یک واسطه متنی در تلاش ا ند تا خود را به شکلی ایده ال برای دیگری همیشه موجود ارایه دهند و ایده زن جنسی یک صورتبندی ایدئولوژیک در پرکتیس روزمره این کودکان در این شبکه اجتماعی است. این صورتبندی از طریق کنار هم آیی چندان دال اساسی شامل ترجیح زنانگی جنسی به مثابه ی امر ایده آل در برابر دخترانگی، زیبایی در چارچوب استانداردهای جنسی، اغواگری، زیست روزمره جنسی شده و کارگزاری در بازار جنسی سازی شکل می گیرد.
تبیین تأثیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان (مطالعه موردی: دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر مهریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
78 - 102
حوزههای تخصصی:
اعتماد اجتماعی یکی از بنیادی ترین عناصر استحکام و همبستگی جوامع است. این مسئله در بین دانش آموزان که نسل های آتی هر جامعه ای هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از عواملی که با توجه به نظام فرهنگی-ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی نقشی پررنگ در اعتماد اجتماعی دانش آموزان دارد، دین داری است. بر این اساس، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان پرداخت. روش تحقیق از نوع پیمایش بود. جامعه آماری، دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر مهریز بودند که تعداد 250 نفر از آن ها با استفاده از شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب حجم انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه بود. یافته های پژوهش نشان داد که سطح اعتماد اجتماعی دانش آموزان بالاتر از حد متوسط است. اعتماد اجتماعی در بین دانش آموزان پسر به طور معناداری بالاتر از دانش آموز دختر است. برآورد رگرسیون خطی بیانگر این است که اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان برابر با مقدار (40/0 = Beta) و به لحاظ آماری معنادار است. با این حال، تفاوت معناداری بین دانش آموزان پسر و دختر به لحاظ میزان اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی وجود ندارد. به عبارت دیگر، متغیر جنس اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی را تعدیل نمی کند.
تفسیر گیرتزی فاصله خود واقعی و خود ایده آل در بستر واقعیت اشتغال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
83 - 98
حوزههای تخصصی:
مسئله محوری این پژوهش ادراک و تفاسیری است که افراد پس از ورود به عرصه اشتغال از فاصله خود واقعی و خود ایده آل شان پیدا می کنند، فاصله ای که به عنوان مسئله ای تولیدکننده سایر مسائل اجتماعی کمتر موردتوجه جامعه شناسان قرار گرفته است. این مطالعه به لحاظ روش شناسی کیفی و با کاربست تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. پژوهشگران از طریق مصاحبه با 33 دانشجو و دانش آموخته از دانشگاه تهران درصدد پاسخگویی به این پرسش برآمده اند که پدیده ورود دانش آموختگان به عرصه اشتغال و تغییراتی که به تبع این امر در خودانگاره آنها حاصل می شود به پیدایش کدام نوع مسائل اجتماعی دامن می زند. نتایج نشان می دهد که بی هنجاری، ستیز فرهنگی و اختلال سه مسئله اجتماعی است که جامعه دچار بی سازمانی باید خود را برای مواجهه با آنها آماده کند. این مطالعه همچنین روشن می کند که فاصله خود واقعی تا خود ایده آل می تواند به بی سازمانی اجتماعی و بی سازمانی شخصیتی منتهی گردد. در بحث بی سازمانی اجتماعیِ اختلال، عدم تخصص گرایی، عدم توجه به مقررات کسب وکار، عدم وجود مقررات کسب وکار، فساد اداری و عدم شایسته سالاری و دربحث بی سازمانی اجتماعیِ ستیز فرهنگی، ورود به مسائل غیرقانونی، مهاجرت،عدم منزلت شغلی و مدرک گرایی مورد توجه قرار می گیرد. بی سازمانی شخصیتی هم در کدهای یأس فلسفی، خشم، احساس شرم، عدم استقلال،مادی گرایی و خساست علمی توصیف می شود. .در این پژوهش دانشجویان و دانش آموختگان رشته روانشناسی کمتر از سایر رشته ها مشکلات داشتند و این نشان می دهد که ساختار این رشته درمقام نماد علوم نرم صلابت بیشتری دارد.
مطالعه مساله زیبایی بدن در هویت یابی دختران نوجوان:، مطالعه شهر خرم آباد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۶)
86 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی درک دختران کمتر از پانزده سال شهر خرم آباد از زیبایی در فرآیندهای هویت یابی است. این پژوهش از نوع کیفی است و به شیوه پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دختران نوجوان زیر پانزده سال شهر خرم آباد بود. روش گردآوری داده ها به صورت میدانی بوده و پژوهشگران، پس از انجام مصاحبه نیمه ساخت یافته با ۲۱ نفر از این افراد، به اشباع نظری دست یافتند و این نکته دریافت شد که انجام مصاحبه جدید، حاوی هیچ نوع اطلاعات تازه ای نخواهد بود. شیوه نمونه گیری در این پژوهش به صورت هدفمند و غیراحتمالی بوده است و افرادی به عنوان نمونه مورد مطالعه قرارگرفته اند که ضمن تمایل به انجام مصاحبه، زیبایی بدن خود را به عنوان یکی از مرجع های هویت بخش، مهم عنوان نموده اند. کُدگذاری داده های این پژوهش با استفاده شیوه تحلیل داده های کلایزی[1]<!--[endif]--> انجام شده است. بنا بریافته ها، مضمون های «این همان شدن با سلبریتی»، «تأیید شدن در تعامل»، «کسب سرمایه اجتماعی»، «استفاده از فرصت ها» و «ایده آل گرایی جسمی» درک و تصور دختران کمتر از پانزده سال سن بوده است که در فرآیندهای هویت یابی شان پیگیری می شود. نتیجه کلّی این پژوهش حاکی از این است که، رغبت و توجه به «مسئله زیبایی بدن» دربین دختران کمتر از پانزده سال بسی بیشتر از انتظاراتی است که جامعه از این افراد دارد. به گونه ای که غالب این نوجوانان «زیبایی بدن» را همانند افراد بزرگ سال و جوانان درک می کنند. علاوه بر این رفتار بسیاری از نوجوانان در رابطه با زیبایی در عمل تفاوت معنی داری با رفتار دختران جوان ندارد و موضع گیری آنان نسبت به زیبایی، بخش قابل توجهی از فرآیند هویت یابی و هویت سازی آن ها را دربرگرفته است.
ارائه الگویی برای حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشارکت شهروندان در مدیریت شهری و استفاده از فرایندهای دموکراتیک در این راستا، اهمیت روزافزونی یافته و مدل های گوناگونی برای عملیاتی کردن مشارکت شهروندی توسعه داده شده است. در همین راستا، هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان بود. این پژوهش کیفی، تفسیری مقطعی و کاربردی است. جامعه آماری را کلیه مدیران شهرداری و سمن های فعال شهر اصفهان و استادان دانشگاه در حوزه برنامه ریزی شهری تشکیل می دهند. پانزده خبره از این جامعه آماری به شیوه گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها به روش کیفی و استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با بهره برداری از راهبرد تحلیل مضمون، به شیوه استقرایی تحلیل شد. مضامین به شیوه نظام مند و بر اساس روندی معین، به مضامین پایه (55)، سازمان دهنده (15) و فراگیر (5) شبکه سازی شدند. نتایج بررسی روایی الگوی تدوین شده نشان داد درصد توافق به دست آمده برابر با 80درصد و نشان دهنده روایی پذیرفتنی (بالاتر از 60درصد) است. همچنین نتایج فازی سازی دیدگاه پانل متخصصان، درباره پایایی و ارزش هریک از مضامین در مدل مشارکتی، نشان داد که تمامی مضمون ها، توانسته اند اجماع پانل متخصصان را کسب کنند. درنهایت یک مدل حلزونی - فراکتالی برای درجه های مختلف مشارکت شهروندی در حکمروایی شهری ارائه شد که به ترتیب شامل شهروند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار است.
تحلیل جنسیتی امید به آینده به تفکیک سطح توسعه یافتگی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
321 - 351
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مقاله حاضر درصدد است با رویکردی جامعه شناختی و با در نظر داشتن تحولات اقتصادی و اجتماعی در شهر تهران، به تبیین چرایی و چگونگی کاهش و یا افزایش امید به آینده در بین زنان و مردان تهرانی به صورت جداگانه بپردازد. هدف اصلی مطالعه، تحلیل تفاوت های جنسیتی در امید به آینده و تأثیر سطح توسعه یافتگی مناطق مختلف شهر تهران بر آن است. روش و داده ها: در این پژوهش، ۱۲۰۰ نفر شامل مردان (۲۰ تا ۵۹ ساله) و زنان (۱۵ تا ۴۹ ساله) متأهل از مناطق مختلف شهر تهران («مناطق کم برخوردار و نیمه برخوردار» و «مناطق برخوردار و خیلی برخوردار») در سال ۱۳۹۷ با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای طبقه بندی شده با تخصیص متناسب انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته (با پایایی آلفای کرونباخ بالاتر از 744/0) گردآوری و با به کارگیری مدل معادلات ساختاری به تفکیک جنسیت تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد افزایش احساس ناامنی اقتصادی-اجتماعی، منجر به کاهش امید به آینده زنان ساکن در مناطق کم برخوردار و نیمه برخوردار و مردان ساکن در مناطق برخوردار و خیلی برخوردار می شود. افزایش اعتماد سازمانی و اعتماد عمومی نیز، امید به آینده را در بین مردان و زنان ساکن در مناطق کم برخوردار و نیمه برخوردار بهبود می بخشد. با افزایش سن، امید به آینده زنان در تمام مناطق شهر تهران و مردان ساکن در مناطق کم برخوردار و نیمه برخوردار کاهش می یابد. بحث و نتیجه گیری: با وجود ظرفیت ها و فرصت های امیدآفرین در شهر تهران، بازتولید نابرابری های طبقاتی و جنسیتی در توزیع فرصت ها، امید به آینده را به یک مسأله جدی تبدیل کرده و ظرفیت های آرزومندی را تحلیل برده است. پیام اصلی: تقویت چشم اندازهای نویدبخش و امید به آینده در شهر تهران مستلزم توزیع برابر فرصت ها در کلیه مناطق، برقراری عدالت جنسیتی و توجه به نیازها و دغدغه های ساکنین مناطق برخوردار و کم برخوردار است.
مطالعه انسان گرایانه پیکرنگاری قلمدان های لاکی دوره قاجار بر پایه نظریه توجه بصری (TVA) بوندسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف- ازاین رو، اهداف این نوشتار عبارت اند از: مطالعه بازتاب مفاهیم شناختی انسان گرایانه بین صورت و اعضای بدن در حال انجام یک عمل در صحنه های اجتماعی پیچیده با سطوح مختلف تعامل اجتماعی و عوامل فردی در مقابل اجتماعی به تصویر کشیده شده در صحنه های پیکرنگاری قلمدان های لاکی قاجار در موزه ملی ملک و همچنین، تحلیل مفاهیم شناختی پیکرنگاری در پی بررسی شخصیت انسانی این پیکره هاست. پرسش های که در این مقاله مطرح می شود، به این ترتیب است که نقوش انسانی مصور شده بر قلمدان های لاکی دوره قاجار در چه سطوح مختلفی از تعامل اجتماعی و عوامل فردی ترسیم شده اند؟ نقوش پیکرنگاری این قلمدان ها غالباً دارای چه مفاهیم انسان گرایانه هستند و توجه بصری به این شخصیت ها در زمینه صحنه های اجتماعی و فردی به چه صورت تبیین می شود؟روش شناسی- این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای طبق رویکرد مفاهیم شناختی انسان گرایانه بر پایه نظریه توجه بصری بوندسن به شناسایی و مطالعه پیکرنگاری مصور شده بر روی قلمدان های لاکی دوره قاجار می پردازد.یافته ها- در تحلیل پیکره های انسانی قلمدان لاکی دوره قاجار باید به مفاهیم شناختی انسان گرایانه چون شخصیت آن ها توجه کرد. علاوه بر این، بررسی پیکرنگاری قلمدان لاکی دوره قاجار نشان می دهد که نقوش ترسیم شده انسانی از الگوهای زیبایی شناسی تقریباً مشابه و متأثر از ورود تفکرات هنری اروپایی تبعیت کرده است. چنانچه در طراحی پیکرنگاری تقلیدی ناقص از واقع گرایی در طراحی ها دیده می شود.نتیجه گیری- نتایج نشان می دهد که بر اساس نظریه توجه بصری (TVA) بوندسن و تحلیل پیکرنگاری قلمدان های لاکی، پیکرنگاری شخصیت انسان در دو سطح کُنش فردی و اجتماعی در نقاشی منجر به تأثیرگذاری در جذب رفتار مخاطب در جلب توجه بصری محسوب می شود و بازنمایی کُنش های فردی در مقایسه با صحنه هایی با کُنش های اجتماعی، منجر به جهت دهی بیشتر کاوش های بصری در پیکرنگاری قلمدان های فوق شد. همچنین، توجه بصری در صحنه های اجتماعی پیچیده ای؛ چون صحنه نبرد بر فعالیت پیکره های انسانی و نوع شخصیت آن ها متمرکز می شود، درحالی که در چهره نگاری، توجه بصری به چهره ترسیم شده معطوف می شود
جامعه شبکه ای و مسئله تربیت معنوی در نظام های سیاسی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
267 - 297
حوزههای تخصصی:
ظهور گستردیه رسانه ها و شبکه ای شدن جوامع امروزی، نظام های سیاسی دینی ، به ویژه نظام جمهوری اسلامی ایران را با مسائل متعددی هم چون کاهش معنویت و دین گریزی مواجه ساخته است؛ بر این اساس، پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که، در جامعیه شبکه ای شدیه ایران امروز، برای تحقق و اعتلای تربیت معنوی چه راهکارهایی را باید اتخاذ نمود؟ این پرسش، نیاز به یافتن رویکردهای نوین و متناسب با شرایط جامعیه شبکه ای را برای حفظ و تقویت ارزش های معنوی در ایران امروز برجسته می سازد. در پژوهش حاضر، به منظور درک عمیق ابعاد مختلف مسئله کاهش تربیت معنوی در جامعیه شبکه ای، از روش فراتحلیل کیفی استفاده شده است. این روش، به محقق امکان می دهد تا با بررسی و ترکیب یافته های پژوهش های پیشین، به یک درک جامع و کلان از مسئله دست یابد؛ هم چنین، برای جمع آوری یافته های دست اول، از ابزار مصاحبه های نیمه ساختارمند با متخصصان و صاحب نظران در حوزیه تربیت معنوی و مطالعات رسانه ای استفاده شده است. یافته های پژوهش بر ضرورت بازنگری در روش های تربیتی سنتی و کلاسیک، توجه ویژه به نقش تربیتی خانواده در عصر جدید و تقویت هوش معنوی تأکید دارند؛ هم چنین، ارائه روایت های دقیق، مستدل و منطقی از رویدادها و رعایت اصول اخلاقی در گفتار و عملکرد مسئولان از دیگر یافته های مهم این تحقیق به شمار می روند. درمجموع، یافته های این پژوهش، مجموعه ای از راهکارهای عملی و راهبردی را پیشِ روی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار می دهد که با کاربست آن ها، می توان به ارتقای سطح تربیت معنوی در جامعیه شبکه ای و مواجهه مؤثر با چالش های فرهنگی و ارزشی عصر حاضر امیدوار بود.
زمان به عنوان شاخص فقر: مطالعه فقر زمانی جمعیت شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فقر زمانی علیرغم اهمیت ذاتی و پیامدهایی که برای سلامت و بهره وری افراد و توسعه اقتصادی-اجتماعی جامعه دارد، در مطالعات داخل کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است و شناختی در این زمینه در سطح ملی وجود ندارد. در این مطالعه، با بهره گیری از داده های سه دوره پیمایش گذران وقت مناطق شهری ایران (سال های 88-1387، 94-1393 و 99-1398)، شاخص فقر فوستر گریر و توربک (FGT) برمبنای مقدار زمان اختصاص داده شده به فعالیت های شغلی (دستمزدی) و خانگی (غیردستمزدی) محاسبه شد تا به این سؤالات پاسخ داده شود: شیوع فقر زمانی چقدر است؟ شیوع این پدیده تا چه حد در طول زمان تغییر کرده است؟ تا چه حد تفاوت های جنسی و سنی در این پدیده مشاهده می شود؟ یافته های مقاله حاکی از آن بود که فقر زمانی در مناطق شهری ایران پدیده ای عمدتاً مردانه است که این یافته بر اساس مطالعات پیشین با وضعیت سایر جوامع همخوانی ندارد. همچنین بیشترین شیوع و شکاف فقر زمانی در سنین میانسالی (59-40 سال) مشاهده شد که همسو با نتایج تحقیقات گذشته است. مقادیر ناچیز شاخص مجذور شکاف فقر زمانی بیانگر شیوع بسیار کم فقر زمانی شدید در مناطق شهری کشور بود. شیوع بیشتر فقر زمانی شدید بین مردان نشان می دهد که به طور کلی فعالیت های شغلی نسبت به فعالیت های خانگی تأثیر بیشتری در تجربیه فقر زمانی دارد. مطالعات آینده می توانند با بررسی رابطه فقر اقتصادی و فقر زمانی، تبیین فقر زمانی با استفاده از رویکرد تلاقی و توجه به چندبُعدی بودن تعیین کننده های آن و مقایسه الگوها و تعیین کننده های این پدیده در مناطق شهری و روستایی به درک عمیق تر پدیده فقر و سیاست گذاری مبتنی بر شواهد برای محو آن کمک کنند.