این پژوهش با هدف تحلیل و تبیین رابطه بین عوامل محیطی در شکل دهی به مدیریت رسانه و همچنین تبیین رابطه بین مالکیت و مدیریت رسانه صورت گرفته است. بر این اساس، نظام های سه گانه مدیریت رادیو تلویزیون (تجاری، عمومی و دولتی) به روش مقایسه تطبیقی تحلیل شدند و شباهت ها و تفاوت های آنها مورد بررسی قرار گرفت. در مقایسه تطبیقی، سازمان رسانه ای به مثابه یک سیستم باز در نظر گرفته می شود که در تعامل با محیط قرار دارد، بنابراین، دو سیستم شامل سیستم مدیریت، با چهار زیر سیستم؛ مالکیت و نظارت، فلسفه مدیریت، راهبرد تولید و راهبرد پخش و سیستم محیط نیز با چهار زیرسیستم؛ تأمین منابع مالی، مخاطبان، فناوری های ارتباطی و جهانی شدن مورد توجه قرار گرفتند. نتیجه کلی پژوهش این است که هر کدام از نظام های مدیریت رسانه، از ساختارهای محیطی خاصی تبعیت می کنند و عوامل محیطی نقش مهمی در شکل دهی به مدیریت رسانه دارند. مالکیت رسانه نیز مدیریت رسانه را شکل می دهد، در حقیقت، ساختارهای محیطی بین نقش مالکان و مدیران رسانه همگرایی ایجاد می کند و عملکرد آنها را به منظور دستیابی به الزامات ساختاری در مدیریت رسانه در یک راستا قرار می دهد.
"یکی از مسائل مهم در زمان حاضر برای کشورهای جهان سوم ، مسئله فرهنگ وتکنولوژی است و در این زمینه سئوالهای مهمی بدین شرح مطرح است: - آیا می توان با حفظ فرهنگ ملی ، صنعتی شدو اگر می توان چگونه ؟- آیا می توان با گریز از خویش به گنجینه صنعت و تکنولوژی دست یافت و اگر نمی توان چرا و به چه دلیل ؟- آیا مرزهای جغرافیایی و فرهنگی در جهان امروز از یکدیگر فاصله گرفته اند ؟-و...
"
دولت توسعه گرا، سنخ خاصی از دولت است که در جامعه استقلال ریشه دار دارد. تحول چنین دولتی عمدتاً مرتبط با چند رویداد تاریخ ساز؛ یعنی ظهور دولت های توسعه-گرای کلاسیک در فاصلة ۱۹۱۴-۱۸۷۰ در آلمان و ژاپن، رویشِ هستة مرکزی دولت توسعه گرای شرق آسیا پس از جنگ جهانی دوم و در نهایت، انتقال مدل دولت توسعه گرا به سایر کشورهای در حال توسعه در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین، از دهة ۹۰ به بعد مرتبط با بسترهایی چون تغییر محیط اقتصاد جهانی و پایان جنگ سرد (البته در ایران هم زمان با پایان جنگ تحمیلی و بازساخت اقتصادی) است. با چنین زمینه ای، در این پژوهش روند خلاصه ای از نقش دولت در توسعة ایران، به لحاظ تاریخی در سال های دورة پهلوی و به طور خاص، سال های بعد از جنگ تحمیلی ارائه شد و در نهایت، ویژگی های طبقه بندی شدة دولت توسعه گرا در ایران آزمایش شد. یافته های این پژوهش تأکید دارد، روند تغییر محیط اقتصادی-اجتماعی جهانی، دامنة جغرافیایی و تنوع کارکردی بیشتری به دولت توسعه گرا بخشیده و سنخ های جدید و متفاوتی از دولت های توسعه گرا را از میان مناطق جغرافیاییِ متفاوت از شرق آسیا به جرگة این دولت ها افزوده است. مطابق یافته ها، اگرچه ایران فاقد اصلی ترین ویژگی های دولت های توسعه گرای جدید است؛ اما به مانند سایر هم قطاران خود در یک بستر تاریخی مشخص شکل گرفته و تکوین یافته است و در خصلت بنیادین دولت های توسعه گرا؛ یعنی توسعة دولت محور با آن ها اشتراک دارد.
نگرش به طلاق همچون آیینه ای است که اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه را بازتاب می دهد. این موضوع می تواند در کاهش کیفیت زندگی زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مؤثری داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، فراتحلیل مطالعات انجام شده دربارة نگرش به طلاق و نیز تبیین عوامل مؤثر بر این نگرش است. پژوهش حاضر از روش فراتحلیل کیفی بهره می جوید. بدین منظور، کلیه مطالعات انجام شده درقالب پایان نامه، مقاله علمی و طرح پژوهشی در طی سال های 1382 تا 1394، که درمجموع، پس از بررسی، چهارده اثر برآورد شد، با بیشترین ارتباط محتوایی با موضوع تحقیق انتخاب و به صورت تمام شماری مطالعه، فیش برداری و تحلیل شدند. یافته های این مطالعه نشان می دهد که سطح بالای تحصیلات، استفاده از اینترنت و داشتن ماهواره، طبقه اجتماعی سطح بالا، تفاوت های اجتماعی و فرهنگی همسران، تعارض در خانواده، کم رنگ شدن نقش اقتصادی مرد و کوچک شدن ابعاد خانواده، ازجمله عوامل مؤثر در نگرش مثبت به طلاق هستند. عواملی مثل پای بندی به مذهب، سنت گرایی، پرهیز جنسی، رضایت زناشویی، نبودنِ طلاق در خانواده، و سرمایه اجتماعی در ایجاد نگرش منفی به طلاق مؤثرند. نگرش مثبت به طلاق، روند نسبتاً فزاینده و روبه رشدی را نشان می دهد. این روند محصول تسلط فردگرایی و لیبرالیسم، کاهش کنترل های نهادی، غلبة ارزش های فوق مادی، سبک زندگی مدرن، ورود زنان به بازار کار و عدم تعادل هزینه فایده ازدواج است. درمجموع، به نظر نمی رسد میزان روبه رشد طلاق و نگرش مساعد به آن، نشان دهنده ناخرسندی عمیق از نفس ازدواج باشد، بلکه نشانه عزم راسخ تر برای تبدیل ازدواج به رابطه ای پرثمر و رضایت بخش است. چنین تحولی متعلق به عصری است که با بازاندیشی مشخص می شود؛ یعنی عصری که در آن کنش ها و باورهای ما دائماً بررسی می شود.