فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۰۱ تا ۲٬۳۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی و همجوشی شناختی دانشجویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بود. این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری مطالعه حاضر، در برگیرنده دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد املش در سال تحصیلی 1403-1402 بود. نخست، شرکت کنندگان با استفاده از ملاک های ورود و خروج غربال شدند. سپس، 40 دانشجوی مبتلا به اختلال بدشکلی بدن با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند (20 نفر در هر گروه). همه افراد مقیاس حساسیت اضطرابی (فلوید و همکاران، 2005) و همجوشی شناختی (گیلاندرز و همکاران، 2010) را تکمیل کردند. افراد در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در 8 جلسه بر اساس مدل هایز و همکاران (1999) تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد بین دو گروه در حساسیت اضطرابی و همجوشی شناختی در سطح 01/0 تفاوت معناداری وجود دارد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند مداخله کارآمد برای کاهش حساسیت اضطرابی و همجوشی شناختی در دانشجویان مبتلا باشد.
مقایسه استعداد خستگی دانش اموزان با پیشرفت تحصیلی بالا و پایین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان قزوین سال تحصیلی 1403- 1402
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
14 - 20
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه استعداد خستگی دانش اموزان با پیشرفت تحصیلی بالا و پایین دانش اموزان مقطع ابتدایی بود. روش مطالعه علی مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره ابتدایی شهر قزوین در سال تحصیلی 1403-1402 است. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر بصورت تصادفی بود بر اساس جدول مورگان تعداد 370 نفر از دانش آموزان به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه نارسایی شناختی، استعداد خستگی و پرخاشگری جمع آوری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغره (MANOVA) و با بهره گیری از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد میانگین نمرات خستگی شناختی و خستگی روانی در دانش آموزان با عملکرد تحصیلی پایین بیشتر از دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بالا بود (001/0P<). بر این اساس می توان نتیجه گرفت استعداد خستگی، از عوامل موثر در عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد.
پرورش هویت سیاسی دانش آموزان: نقش گفتمان مشورتی در آموزش های مدرسه ای
حوزههای تخصصی:
در دنیای در حال تحول اجتماعی و فرهنگی امروز، شتاب تحولات به ویژه در چند دهه اخیر، بیانگر گذر جامعه به مرحله ای نوین از نظر ساختاری و فرهنگی است. در این راستا، موضوع تفاوت های نسلی، فاصله گیری روزافزون میان نسل ها، و لزوم پرورش تفکر سیاسی و فهم سیاسی در نسل نوجوان و جوان، به ویژه در زمینه مشارکت سیاسی آنان، به عنوان مقوله ای حیاتی برای تبیین آینده کشور مطرح می شود. در حالی که جامعه شناسان سیاسی نگرش ها را به عنوان ارزیابی های ارزشی از یک پدیده، چه مثبت و چه منفی، و پاسخ های از پیش شکل گرفته به آن، به صورت موافق یا مخالف تعریف کرده اند، مطالعات تجربی و نظری موجود نشان دهنده ناکامی در هم افزایی هنجارهای سیاسی در خانواده، جامعه و مدرسه است. این امر به ویژه در زمینه سیاسی شدن نامطلوب نوجوانان، خود را به صورت عدم هماهنگی و ناسازگاری میان ارزش های آموخته شده در نهادهای مختلف اجتماعی و نهاد آموزشی نشان می دهد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی و تبیین فرآیند پرورش و رشد سیاسی دانش آموزان از طریق استقرار گفتمان مشورتی سیاسی در نظام آموزشی مدارس است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر جمع آوری داده ها به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها ناشن داد که آموزش و تربیت سیاسی، با تقویت هویت سیاسی دانش آموزان و به واسطه تغییر وضعیت کنونی به سمت وضعیت مطلوب و با نگاهی کل نگر و آینده پژوهانه، نه تنها موجب شکل دهی به مشارکت سیاسی سازنده خواهد شد، بلکه بستر لازم را برای حضور فعالانه و آگاهانه این نسل در عرصه های اجتماعی و سیاسی فراهم می آورد. از آنجا که یکی از اهداف بنیادین نظام جمهوری اسلامی ایران، تربیت افراد انقلابی و آشنا به دنیای سیاست است، پیشنهاد می شود در طرح تحول نظام آموزشی، با طراحی زیرساخت های مناسب برای اجرای روش های گفتگومحور و گفتمان مذاکره، مهارت های سیاسی دانش آموزان تقویت شده و توانایی درک صحیح دیدگاه ها و نقطه نظرهای صاحب نظران در فضای کلاس درس و رسانه به طور مؤثر نهادینه گردد.
مقایسه اثربخشی پارادوکس درمانی همراه با برنامه زمانی و ماتریکس درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انطباق پذیری خانوادگی و بهزیستی ذهنی زنان دارای تعارضات زوجی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعارضات زناشویی عامل مهمی در ناپایداری خانواده است وزنان از تعارضات زناشویی آسیب بیشتری می بینند، لذا توجه به مولفه هایی که بتواندبه زنان کمک کندضروری ست .ازجمله این مولفه ها انطباق پذیری خانوادگی و بهزیستی ذهنی تازنان با مشکلات رابطه ی زوجی خود کنار آیند. هدف: هدف این پژوهش مقایسه ی اثربخشی پارادوکس درمانی همراه با بر نامه ی زمانی و ماتریکس درمان پذیرش و تعهد بر انطباق پذیری خانوادگی و بهزیستی ذهنی زنان دارای تعارض زوجی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. 45 زن دارای تعارض زوجی به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت ده جلسه ی نود دقیقه ای آموزش قرار گرفتند. ارزیابی ها با پرسشنامه های انطباق پذیری خانوادگی اولسون،(1985) و بهزیستی ذهنی ریف،(2002) انجام و داده ها با تحلیل واریانس و آزمون های تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد، پارادوکس درمانی همراه با برنامه زمانی و ماتریکس درمان پذیرش و تعهد هردو نسبت به گروه کنترل ، بر انطباق پذیری خانوادگی موثربودند. امااثربخشی پارادوکس درمانی همراه با برنامه زمانی بیشتربود (p=0.000). همچنین، نتایج برای متغیر بهزیستی ذهنی فقط ماتریکس درمان پذیرش و تعهد را مؤثر دانست و درمان پارادوکس درمانی همراه با برنامه زمانی بر این مولفه تأثیری نداشت (p>0.05). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که هر دو روش پارادوکس درمانی همراه با برنامه زمانی و ماتریکس درمان پذیرش و تعهد در افزایش انطباق پذیری خانوادگی موثر بودند. اما در مولفه ی بهزیستی ذهنی، فقط ماتریکس درمان پذیرش و تعهد تاثیر مثبت داشت
ساخت ابزار سنجش شخصیت مبتنی بر پرسشنامه های شخصیتی موجود: بر اساس داده های بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۱۷۹-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: سنجش سازه های روانی از ابتدا تحت دو عنوان یکی سنجش شخصیت و دیگری سنجش استعداد، تقسیم بندی می شدند. سنجش شخصیت نه تنها در شناخت انسان مؤثر است بلکه یک موضوع بنیادین روان سنجی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت ابزار سنجش شخصیت مبتنی بر پرسشنامه های شخصیتی موجود: براساس داده های بزرگ انجام شده است. روش: پژوهشگران تکنیک تحلیل تناظر را در داده های بدست آمده از ۳۲ پرسشنامه شخصیتی روی گروه های مختلف تحت وب اجرا کردند. ۸۲۹۸۸0 نفر به صورت داوطلبانه به ۱۷۶۶ سؤال پاسخ دادند. افراد نمونه زنان و مردانی بودند که توانایی پاسخ به یک پرسشنامه تحت وب را داشتند. متغیر سن و جنسیت به عنوان متغیر های لنگر در نظر گرفته شد. برای تعیین عضویت هر سؤال به بعد، شاخص cos2 ملاک انتخاب بود. تمام تحلیل ها با نرم افزار R انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پرسشنامه های شخصیتی دارای دو بعد غالب می باشند، بعد اول 60/5 درصد واریانس اینرسی کل و بعد دوم 13/7 درصد واریانس اینرسی کل را تبیین می کنند (0/001 >p). بعد اول "ارتباط با انسان ها و اشیاء" و بعد دوم"نادیده گرفتن و اجتنابی عمل کردن" نام گذاری شد. نتیجه گیری: همسو با پژوهش های گذشته برای سؤالات شخصیتی دو بعد غالب ارزیابی شد و الگوریتمی از سؤالات شخصیتی بدست آمد که می تواند برای مشاوره های پیش ازدواج، بالینی شغلی، متولیان آموزش و پرورش و پژوهشگاه های علوم انسانی کاربرد داشته باشد. بسیاری از مکاتب روانشناسی شخصیت را دارای دو بعد می دانند.
ساخت و رواسازی آزمون سنجش عقده های روانی مبتنی بر روانشناسی تحلیلی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (بهمن) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۳
۳۰۴-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: عقده های روانی نقش مهمی در روان رنجوری فرد بر عهده دارند، بنایراین تلاش برای شناسایی و درمان عقده های روانی از جایگاه ویژه ای در روانشناسی تحلیلی یونگ برخوردار است. بررسی ادبیات موجود در این حوزه نشان می دهد ابزاری معتبر برای اندازه گیری عقده های روانی در دسترس نیست. هدف: این پژوهش با هدف ساخت و تعیین ساختارعاملی آزمون عقده های روانی مبتنی بر روانشناسی تحلیلی یونگ انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع آمبخته (کیفی-کمی) اکتشافی است که در مرحله اول پژوهش کیفی و با روش تحلیل مضمون بود و در مرحله کمی یک مطالعه توصیفی از نوع توسعه ای-کاربردی طراحی و اجرا شد. جامعه آماری در بخش کیفی کلیه متخصصان حوزه روانشناسی بالینی شهر تهران آشنا با مفاهیم یونگ و آثار یونگ و پسایونگی ها بود. نمونه پژوهش 12 نفر از متخصصان روانشناسی بالینی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها کیفی از تحلیل مضامین و ترسیم شبکه از نرم افزار MaxQDA2020 با کدگذاری باز و محوری به منظور تطبیق عقده ها با کهن الگوها استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل مضمون 3 عامل اصلی تدارک سفر، سفر و بازگشت از سفر را به عنوان سه مضمون اصلی و در 28 مضمون فرعی شناسایی کرد. جامعه آماری در بخش کمی را کلیه افراد مراجعه کننده به سرای سلامت شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه پژوهش 320 نفر از افراد مراجعه کننده به محلات سرای سلامت شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به آزمون محقق ساخته عقده های روانی و عواطف مثبت و منفی (واتسون و تلگن، 1988) پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS. 27 و با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل شد. یافته ها: نتایج روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به صورت کیفی و کمی تأیید شد. همچنین نتایج تحلیل عاملی اکتشافی 28 عامل را در 86 سؤال تأیید که این عوامل 62 درصد از واریانس عقده های روانی را تبیین کردند. همسانی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ برای هر کدام از عامل ها بالاتر از 7/0 بود. همچنین ضریب همبستگی پرسشنامه عقده های با فهرست عواطف مثبت و منفی روانی نشان دهنده روایی ملاکی (همزمان) مطلوب آن بود. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج به دست آمده می توان گفت آزمون سنجش عقده های روانی از ویژگی های روان سنجی قابل قبولی برخوردار است و می تواند به روانشناسان کمک کند در فهم عمیق تر عقده ها و تعیین مسیر درمانی مؤثرتر برای مراجعین خود قدم بردارند.
آزمون مدل علّی سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بر اساس ذهن آگاهی و نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر باهدف آزمون مدل علّی سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بر اساس ذهن آگاهی و نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی انجام شد. این مطالعه ازنظر روش شناسی توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمام دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهرستان رشت در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که از بین آن ها تعداد 330 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات نیز پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری (1391)؛ ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006) و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (1999) بود. برای توصیف یافته ها از میانگین و انحراف استاندارد و برای استنباط اطلاعات نیز از آزمون های هم بستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که این مدل پژوهشی از برازش مطلوبی برخوردار بوده و ذهن آگاهی علاوه بر اثر مستقیم، از طریق میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی اثر غیرمستقیمی را نیز بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دارد. از این نتایج می توان برای طراحی مداخلاتی باهدف بهبود کیفیت زندگی تحصیلی دانش آموزان استفاده نمود.
نقش واسطه ای سبک های دلبستگی در رابطه ی عوامل محافظت کننده و مخاطره آمیز مرتبط با خانواده با نگرش به مصرف مواد در دانش آموزان دوم متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
36 - 56
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رابطه ی عوامل مرتبط با خانواده (باورهای دینی، پایگاه اجتماعی – اقتصادی، باورهای فرهنگی و سبک فرزند پروری) با نگرش به مصرف مواد در دانش آموزان دوم متوسطه شهرستان خرم آباد با نقش واسطه ای سبک های دلبستگی انجام گرفت. روش پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل همه ی دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی1402 – 1401 بود. حجم نمونه 380 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های استاندارد باورهای دینی (1389)، پایگاه اجتماعی – اقتصادی قدرت نما (1993)، سبک های فرزند پروری بامریند (2004)، سبک های دلبستگی کولینز و رید (1990)، نگرش به اعتیاد نظری (1380) و پرسشنامه محقق باورهای فرهنگی بومی بود. در پایان نتایج نشان داد که مسیر مسقیم سبک فرزندپروری (001/0>P، 51/0=β)، باورهای دینی (001/0>P، 48/0=β)، باورهای فرهنگی بومی (001/0>P، 65/0=β) و مسیر پایگاه اقتصادی – اجتماعی به نگرش به مصرف مواد مخدر (001/0>P، 67/0=β) معنادار می باشد. همچنین، مسیر مستقیم سبک فرزندپروری (001/0>P، 78/0=β)، باورهای دینی به (001/0>P، 62/0=β)، باورهای فرهنگی بومی (001/0>P، 57/0=β)، پایگاه اقتصادی – اجتماعی (001/0>P، 47/0=β) به سبک های دلبستگی و مسیر مستقیم سبک های دلبستگی به نگرس به مصرف مواد مخدر (001/0>P، 47/0=β)، معنادار می باشند. همچنین حد پایین و بالای آزمون بوت استراپ نشان داد که مسیرهای غیرمستقیم عوامل مرتبط با خانواده از طریق سبک های دلبستگی رابطه معناداری با نگرش به مصرف مواد در دانش-آموزان دارد (001/0>P). بنابراین شناسایی عوامل مخاطره آمیز و تقویت عوامل محافظت کننده مرتبط با خانواده می تواند، نفش پیشگیری از اعتیاد را میان دانش آموزان متوسطه دوم ایفا کند.
نقش واسطه ای رفتارهای سلامت در رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت و استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای رفتار های سلامت در رابطه ویژگی های شخصیتی و رفتار استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت در دانشجویان انجام شد.روش: در این پژوهش همبستگی، ۲۷۹ دانشجو (۱۱۶ پسر و ۱۶۳ دختر) که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند، به نسخه کوتاه پرسشنامه پنج عاملی بزرگ شخصیت (مک کری و کاستا، ۱۹۸۷)، نیمرخ سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت نسخه تجدید نظرشده دوم (والکر، سیچریست و پندر، ۱۹۹۵) و مقیاس غربالگری استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت (جلینکینگ و همکاران، ۲۰۱۴) پاسخ دادند. به منظور آزمون روابط مفروض در مدل پیشنهادی از روش آماری مدل یابی معادله ساختاری استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مدل واسطه مندی نسبی رفتار های ارتقا دهنده سبک زندگی سلامت محور در رابطه ویژگی های شخصیتی و استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت با داده ها برازش مطلوبی داشت. نتایج نشان داد که در مدل مفروض، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و متغیر های صفات شخصیت و رفتار های سلامت، ۴۲ درصد از واریانس نمرات رفتار های استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت را تبیین کردند.نتیجه گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر همسو با دیگر دغدغه تحرکات نظری و تجربی نشان داد که پنج عامل بزرگ شخصیت از طریق تقویت و یا تضعیف منابع خودنظم بخشی مانند حالت های عاطفی، ادراکات از کنترل و جهت گیری های هدف مدارانه و متعاقب آن فراخوانی رفتار های تسهیل گر/بازدارنده سبک زندگی سلامت محور، در پیش بینی رفتار استفاده پرخطر و مشکل آفرین از فناوری اینترنت در دانشجویان مؤثر واقع می شود.
پیش بینی علائم اختلال اضطراب فراگیر بر اساس فاجعه سازی درد و حساسیت انزجاری با میانجی گری کیفیت زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
185 - 194
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف پیش بینی علائم اختلال اضطراب فراگیر بر اساس فاجعه سازی درد و حساسیت انزجاری با میانجی گری کیفیت زندگی انجام شد. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. در این مطالعه از میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور شهر اهواز با جامعه آماری ۷۳۸۵ نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ نمونه ای به تعداد ۳۱۳ نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزار استفاده شده جهت جمع آوری اطلاعات شامل مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر اسپیتزر و همکاران (۲۰۰۶)، مقیاس فاجعه سازی درد سالیوان و همکاران (۱۹۹۵)، مقیاس حساسیت انزجاری هدیت و همکاران (۱۹۹۴) و پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) بود. تجزیه وتحلیل داده ها و ارزیابی مدل توسط نرم افزارهای AMOS و SPSS صورت گرفت. نتایج تحلیل بیانگر تأیید مدل کلی ارتباط بین علائم اختلال اضطراب فراگیر با فاجعه سازی درد و حساسیت انزجاری با میانجی گری کیفیت زندگی بود. همچنین یافته های حاصل از پژوهش ضمن تأیید اثر مستقیم فاجعه سازی درد و حساسیت انزجاری بر علائم اختلال اضطراب فراگیر، نشان داد که فاجعه سازی درد و حساسیت انزجاری از طریق میانجی گری کیفیت زندگی، به طور غیرمستقیم با علائم اختلال اضطراب فراگیر در سطح معناداری 0/001 مرتبط بود. نتایج این پژوهش، حاکی از این بود که این روابط به صورت مدل می تواند علائم اختلال اضطراب فراگیر را پیش بینی کند؛ بنابراین استفاده از اقداماتی همچون مداخلات درمانی و آموزشی برای بهبود این ویژگی ها می تواند در کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر مؤثر باشد.
اثربخشی بخشش درمانی بر تحمل پریشانی و استرس ادراک شده مادران دارای فرزندان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
91 - 105
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بخشش درمانی بر تحمل پریشانی و استرس ادراک شده مادران کودکان با آسیب بینایی انجام شد. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. تعداد کل جامعه آماری 90 نفر بود که 20 نفر از مادران به روش نمونه گیری در دسترس از مدارس نابینایان شهر اصفهان انتخاب و به طور تصادفی در یک گروه کنترل و یک گروه آزمایش 10 نفری جایگزین شدند. گروه آزمایش در برنامه بخشش درمانی طی 12 جلسه 60 دقیقه ای به صورت هفته ای یک بار شرکت کردند و گروه کنترل برنامه ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران و مقیاس تحمل پریشانی هیجانی سیمونز و گاهر بود. داده ها به روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بخشش درمانی بر استرس ادراک شده و تحمل پریشانی شرکت کنندگان تأثیر مثبت و معناداری داشت. پیشنهاد می شود که روان شناسان از بخشش درمانی به عنوان مداخله ای مؤثر برای بهبود تحمل پریشانی و استرس ادراک شده والدین دارای فرزندان با آسیب بینایی استفاده کنند.
تدوین پروتکل درمانی اختلال شخصیت خودشیفته مبتنی بر درمان چند بعدی معنوی و منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۴
187 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین پروتکل درمانی اختلال شخصیت خودشیفته مبتنی بر درمان چندبعدی معنوی و منابع اسلامی صورت پذیرفت.روش: پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع اسلامی و براساس درمان چندبعدی معنوی تدوین شد. بیست جلسه بسته درمان اسلامی اختلال شخصیت خودشیفته مبتنی بر درمان چندبعدی معنوی طراحی و سپس روایی نشانه ها و درمان های به دست آمده از منابع اسلامی و محتوای جلسات درمان با پرسشنامه های مربوطه، از سوی متخصصان ارزیابی شد. داده ها با استفاده از شاخص روایی محتوا (CVI) و ضریب نسبت روایی محتوا (CVR) تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: CVR نشانه ها و درمان های منتج از منابع اسلامی و نیز محتوای تمام جلسات درمانی تأیید شد و CVI برای هر دو مورد بیش از 79/0 به دست آمد.نتیجه گیری: تناسب نشانه ها با منابع اسلامی و محتوای جلسات پروتکل درمانی اختلال شخصیت خودشیفته مبتنی بر درمان چندبعدی معنوی از سوی متخصصان روا بود. با توجه به نتایج پژوهش، این روش درمانی می تواند برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار رود.
مقایسه اثربخشی بسته های آموزشی مدیریت زمان، راهبرد انگیزشی و راهبرد خودتنظیمی بر خودپنداره ی تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بسته های آموزشی مدیریت زمان، راهبرد انگیزشی و راهبرد خودتنظیمی بر خودپنداره ی تحصیلی در دانش آموزان دارای اضطراب امتحان دوره ی دوم دبستان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پس آزمون و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دارای اضطراب امتحان در سال تحصیلی 1402-1401 در دوره ی دوم دبستان شهرستان چادگان بودند که پس از اجرای پرسشنامه اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران، (1375) ، 72 دانش آموز دارای اضطراب امتحان (کسب نمره بالاتر از75) به صورت هدفمند انتخاب و سپس به روش تصادفی در 3 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل، هرکدام شامل 18 دانش آموز گمارده شدند. برای گروه های آزمایش، آموزش مدیریت زمان برایان تریسی(2008) و راهبرد انگیزشی ناظمی و همکاران، (1399) هریک به مدت 8 جلسه ی 60 دقیقهای و خودتنظیمی دنسرو و همکاران (1979) به مدت 8 جلسه ی 90 دقیقهای اجرا شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. همچنین هر چهار گروه در سه مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه خودپنداره ی تحصیلی چن و تامپسون (2004) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش بسته های مدیریت زمان، راهبرد انگیزشی و خودتنظیمی بر بهبود خودپنداره ی تحصیلی اثربخش بوده است (05/0p<) و با توجه به آزمون بونفرونی تفاوتی بین سه روش آموزشی در میزان اثربخشی بر خودپنداره ی تحصیلی نبوده است (05/0<p). با توجه به نتایج پژوهش، به سیاستگزاران و متولیان نظام آموزش و پرورش پیشنهاد می گردد تا استفاده از این سه بسته ی آموزشی برای افزایش خودپنداره تحصیلی دانش آموزان در اولویت های آموزشی قرار گیرد.
رابطه بین حافظه ی کاری و استدلال سیال کودکان نارساخوان: نقش میانجی عملکرد اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش میانجی عملکرد اجرایی در رابطه ی بین حافظه ی کاری و استدلال سیال کودکان نارساخوان انجام شد.روش: این پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان نارساخوان پایه سوم ابتدایی شهر مشهد بود. از بین جامعه هدف، 205 نفر ( 130 پسر و 75 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس از مراکز اختلالات یادگیری شهر مشهد در سال تحصیلی 1389-1399 انتخاب شدند. از مقیاس هوشی استنفورد بینه - ویراست پنجم، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون رنگ-واژه استروپ برای جمع آوری داده ها استفاده شد.یافته ها: نتایج مدل برازش شده، نشان داد که حافظه ی کاری با استدلال سیال رابطه ی معنی داری دارد (04/0p=)، 1/28 درصد از تغییرات متغیر استدلال سیال تحت تأثیر عملکرد اجرایی و حافظه ی کاری است، عملکرد اجرایی در رابطه ی بین حافظه ی کاری و استدلال سیال نقش میانجی ندارد و تقویت حافظه ی کاری منجر به تقویت استدلال سیال کودکان نارساخوان می گردد.
The Structural Model of Relationships Between Personality Pathology Dimensions and Cyberbullying Mediated by Contingent Self-Worth in Adolescent Girls(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to test the structural model of relationships between personality pathology dimensions and cyberbullying mediated by contingent self-worth in adolescent girls. Methods: This study was tested using the structural equation modeling method. The statistical population of this research included all adolescent female students in District 2 of Tehran during the 2020-2021 academic year. According to the data obtained from the Tehran Department of Education, their total number was 145,398. Based on Michel’s criteria (1993) and using multi-stage cluster sampling, 300 participants were selected as the sample. They responded to the Contingent Self-Worth Questionnaire by Crocker et al. (2003), the Cyberbullying Questionnaire by Antoniadou et al. (2016), and the short form of the Personality Inventory for DSM-5 (PID-5-BF). SPSS.22 and AMOS.22 software were used for data analysis. Findings: The findings from testing the structural model showed that the direct effect of abnormal personality on contingent self-worth was (-0.33), on cyberbullying (0.26), and the direct effect of contingent self-worth on cyberbullying was (-0.40). Contingent self-worth mediated the relationship between abnormal personality and cyberbullying, with the indirect effect of this relationship being (0.13) (P<0.01). Overall, the results indicated that the tested model had a good fit with the conceptual model (RMSEA=0.06; GFI=0.91). Conclusion: It can be concluded that contingent self-worth mediates the relationship between dimensions of abnormal personality and cyberbullying.
Predicting Distress Tolerance in the Elderly Based on Experiential Avoidance and Spiritual Intelligence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to predict distress tolerance in the elderly based on experiential avoidance and spiritual intelligence. Method: This was a descriptive correlational study. The population included all elderly individuals aged between 65 and 80 years who visited community centers in Tehran in 2022, from whom a sample of 300 was selected using cluster sampling. The Emotional Distress Tolerance Scale by Simons and Gaher (2005), the Spiritual Intelligence Scale by King (2008), and the Experiential Avoidance Questionnaire by Gámez et al. (2011) were utilized for data collection. Data were analyzed using regression analysis. Findings: The results indicated that experiential avoidance significantly negatively predicted distress tolerance. Additionally, spiritual intelligence significantly positively predicted distress tolerance. Conclusions: Based on the findings of the current study, it can be concluded that this predictive model could serve as an effective framework in counseling and psychotherapy centers to enhance distress tolerance among the elderly.
تدوین و اعتباریابی پرسشنامه مؤلفه های شناختی-اجتماعی و فرهنگی مرتبط با ظرفیت کارآفرینانه در مرکز سلامت اقلیم کردستان عراق
حوزههای تخصصی:
مقدمه: برای رفع نیازهای اقتصادی و همچنین ایجاد کسب وکارهای جدید باید از ظرفیت های کارآفرینی استفاده کرد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی پرسشنامه مؤلفه های شناختی-اجتماعی و فرهنگی مرتبط با ظرفیت کارآفرینانه بود.
روش: جامعه آماری در بخش کیفی شامل اساتید و خبرگان حوزه در ابتدا قرار گرفت و در نهایت مصاحبه ها از نخبگان و صاحب نظران در حوزه کارآفرینی و کارآفرینی ورزشی بودند. اندازه نمونه در این پژوهش بر مبنای شاخص اشباع نظری برابر با 17 نفر بود، کارشناسان حوزه ورزش و دانشجویان رشته تربیت بدنی و همچنین مشتریان مراکز سلامت و ورزش بودند. بر این اساس 370 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری مصاحبه باز بود و بر مبنای سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد؛ و با نرم افزار Maxqda تحلیل شد. در بخش کمی ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مستخرج از کدهای بخش کیفی بود که با نرم افزار Smart PLS تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: بر مبنای تحلیل داده ها 63 مفهوم اولیه، 14 مقوله اصلی شناسایی شد. مؤلفه های شناسایی شده شامل جذب منابع مالی، زیرساخت های شناختی و حقوقی، تقاضا سازی برای ورزش، گروه های تخصصی در کارآفرینی، آموزش، نهادینه کردن فرهنگ توسعه پایدار، بهبود عوامل محیطی، استفاده از ظرفیت های کارآفرینانه، ترویج و ارتقا کارآفرینی برای ایجاد ظرفیت کارآفرینی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل فرهنگی، سیاسی-شناختی و ساختاری بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر عوامل اجتماعی، شناختی و فرهنگی منجر به الگوسازی موفق کارآفرینی در جامعه و تسهیل فرآیندهای راه اندازی کسب وکار می گردد.
بررسی شیوع استرس، اضطراب و افسردگی در دانش آموزان شهر سنندج در اپیدمی ویروس کوید-۱۹ در سال ۱۴۰۱
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ظهور کووید-۱۹ تأثیر روانشناختی بسیاری بر روی نوجوانان دارد که یکی از آنها افسردگی ، اضطراب و استرس است و تأثیرات جسمی و روانی را به همراه آورده است.
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع اضطراب و افسردگی در دانش آموزان شهر سنندج در اپیدمی ویروس کووید-۱۹ در سال ۱۴۰۱ می باشد.
روش: این مطالعه به شیوه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر سنندج در سال ۱۴۰۱ با حجم نمونه ۲۷۰ نفر و دامنه سنی ۱۳-۱۵ سال بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه DASS-21 استفاده گردید. اطلاعات با استفاده از نرم افزارSPSS-24 تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین نمره افسردگی، اضطراب و استرس به ترتیب ۳.۳۹ ± ۱۴.۶۸، ۲.۹۹ ±۱۴.۵۶ و ۲.۹۸۹ ±۱۴.۷۴ بود. بین میانگین نمره افسردگی، اضطراب و استرس با زمان خواب، مدت زمان فعالیت روزانه و شاخص توده بدنی ارتباط معنی داری وجود دارد (۰.۰۵>P). همچنین بین جنسیت، سابقه ابتلا به کووید- ۱۹ در دانش آموز و خانواده آنها ، داشتن فعالیت روزانه و وضعیت اقتصادی با میانگین نمره افسردگی، اضطراب، استرس ارتباط معنی دار آماری وجود دارد (۰.۰۵> P).
نتیجه گیری: شیوع پاندمی کوید-۱۹، باعث ایجاد اضطراب، افسردگی و استرس در دانش آموزان می شود. این پدیده زمانی که که بچه ها در خانه محدود شوند و فعالیت خارج از منزل نداشته باشند تشدید می یابد. با افزایش میزان شیوع کووید- ۱۹، سطح اضطراب، استرس و افسردگی نیز افزایش می یابد. بنابراین، افزایش آگاهی عمومی از این بیماری و ارائه برنامه های مثبت روانشناختی می تواند اضطراب را در جامعه کاهش دهد.
مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیر متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (مرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
1187 - 1204
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از مهم ترین چالش هایی که تمام جوامع با آن روبه رو هستند، واقعیتی به نام طلاق است که به طور دائم در حال افزایش است. از طرف دیگر، بر اساس مطالعات پیشین از جمله مهم ترین و عمیق ترین علل طلاق در زنان، صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری است. در مورد مقایسه متغیرهای مذکور در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق، شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علّی-مقایسه ای (پس رویدادی) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان متقاضی طلاق در دادگاه شهید باهنر و کلینیک کامران در منطقه 5 شهر تهران، کلینیک ندای آرامش روان و آوای باران در منطقه 2 شهر تهران و زنان غیرمتقاضی طلاق در سرای محله مناطق 2 و 5 شهر تهران بود که از بین آن ها 300 نفر (130 زن متقاضی طلاق و 130 زن غیرمتقاضی طلاق) به عنوان نمونه آماری به روش هدفمند انتخاب شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسش نامه های بخشودگی بین فردی (احتشام زاده و همکاران، 1388)، شخصیت مرزی (لیشنرنیگ، 1999) و سبک های شنیداری (دوئل، 1997) بود. تحلیل داده ها در این پژوهش با تحلیل واریانس چندمتغیری و با استفاده از نرم افزار SPSS-24 شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد بین صفات شخصیت مرزی به طور کلی و مؤلفه های آن، آشفتگی هویتی با (0/001=P و12/032=F(1,258))؛ مکانیسم های دفاعی با (0/001=P و 17/907=F(1,258)) و ترس از صمیمیت با (0/001=P و 14/390=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. بخشودگی بین فردی به طور کلی و مؤلفه های آن، ارتباط مجدد و کنترل انتقام جویی با (0/001=P و 11/574=F(1,258))؛ کنترل رنجش با (0/001=P و 83/662=F(1,258)) و درک واقع بینانه با (0/001=P و 8/035=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. هم چنین در زمینه سبک های شنیداری، سبک تأملی با (0/001=P و 44/604=F(1,258)) در دو گروه زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده که نشان داد زنان متقاضی طلاق و غیرمتقاضی طلاق از نظر صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری با هم متفاوت هستند، پبشنهاد می شود در مشاوره های قبل از ازدواج به صفات شخصیت مرزی در طرفین و در زوج درمانی به آموزش بخشودگی بین فردی و سبک شنیداری تأملی در زوجین توجه شود.
رابطه ذهن آگاهی با بهزیستی روان شناختی، تنظیم شناختی هیجان و انعطاف پذیری شناختی در بیماران با تشخیص اختلال افسردگی مزمن
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ذهن آگاهی با بهزیستی روان شناختی، تنظیم شناختی هیجان و انعطاف پذیری شناختی در بیماران با تشخیص اختلال افسردگی مزمن صورت پذیرفت. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی بیماران با تشخیص افسردگی مزمن بستری در مراکز نگهداری بیماران روانی مزمن شهرستان ملارد شهر تهران در سال 99-1398 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از بین بیماران 120 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه پنج عاملی ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2001)و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه گام به گام توسط نرم افزارSPSS-21 استفاده گردید. یافته ها نشان داد بین مجموع 5 عامل ذهن آگاهی و نمره کل این مؤلفه باهمه متغیرهای پیش بین (انعطاف پذیری شناختی، تنظیم شناختی هیجان و بهزیستی روانشناختی) در سطح (001/0) رابطه معناداری وجود دارد. بالاترین سطح همبستگی در مؤلفه انعطاف پذیری شناختی با خرده مقیاس غیر قضاوتی بودن (351/0) و ذهن آگاهی کلی (367/0) بود. در مؤلفه تنظیم شناختی هیجان با خرده مقیاس توصیف (431/0) وذهن آگاهی کلی (513/0). بالاترین سطح همبستگی را نشان داد. در بهزیستی روان شناختی با خرده مقیاس غیر قضاوتی بودن (365/0) و ذهن آگاهی کلی (544/0). بالاترین سطح همبستگی را نشان داد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سه مؤلفه انعطاف پذیری شناختی، تنظیم شناختی هیجان و بهزیستی روان شناختی قادرند 54 درصد (541/0=R2 ) از ذهن آگاهی را در بیماران با تشخیص افسردگی مزمن را تبیین کنند. سهم تفکیکی هر یک نیز به ترتیب برابر با 198/0، 187/0، و 156/0 بود. نتیجه کلی نشان داد که انعطاف پذیری شناختی، تنظیم شناختی هیجان و بهزیستی روان شناختی تبیین معناداری از ذهن آگاهی ارائه می دهند. درواقع این سه مؤلفه قادر اند ذهن آگاهی را در بیماران با تشخیص افسردگی مزمن به گونه معنادار تبیین و پیش بینی کنند.