فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۲۱ تا ۳٬۵۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
167 - 176
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سندرم روده تحریک پذیر به دلیل اثرات فیزیولوژیکی مزمن، سبب ابجاد آسیب های شناختی و روان شناختی برای مبتلایان می شود. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر همجوشی شناختی و فاجعه پنداری درد در زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفت. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به متخصص های گوارش شهر رامسر در فصل تابستان سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 30 زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند (هر گروه 15 زن). پس از ریزش تعداد 26 نفر در پژوهش باقی ماندند (13 نفر در گروه آزمایش و 13 نفر در گروه گواه). گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (لواس و اسچامان- الیور، 2018) را طی دو و نیم ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه همجوشی شناختی (گیلاندرز و همکاران،2010) و پرسشنامه فاجعه پنداری درد (سالیوان و همکاران، 1995) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر همجوشی شناختی و فاجعه پنداری درد در زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر تأثیر معنادار داشته (p<0/001) و توانسته منجر به کاهش همجوشی شناختی و فاجعه پنداری درد در این زنان شود.
اثربخشی گروه درمانی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت بر کاهش اضطراب و افزایش کیفیت زندگی زوجین دارای شوهربزهکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
291 - 303
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر جهت بررسی اثربخشی گروه درمانی ذهن اگاهی مبتنی بر شناخت بر کاهش اضطراب و افزایش کیفیت زندگی زوجین دارای شوهربزهکار انجام گرفت. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه اماری شامل کلیه بزهکاران و همسرانشان بود که در طول سال 1400 به کلینیک خدمات روانشناسی و مشاوره وصال مراجعه می نمایند. برای نمونه گیری، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده می شود که 20 نفر از زوجین، از مراجعان کلینیک خدمات روانشناسی و مشاوره وصال انتخاب و به صورت تصادفی در گروه ازمایش و گروه گواه جایگزین می شوند. اعضای گروه آزمایش 8 جلسه گروه درمانی ذهن اگاهی مبتنی بر شناخت را دریافت کردند و به اعضای گروه گواه هیچ مداخله ای ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه اضطراب بک (بک و همکاران، 1990) و کیفیت زندگی (گروه سازمان جهانی بهداشت، 1998) توسط گروه نمونه تکمیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که در مراحل پس آزمون و پیگیری اضطراب زنان دارای شوهربزهکار گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری (74/89 =F، 001/0 =P) و کیفیت زندگی گروه ازمایش نسبت به گروه گواه افزایش (31/110 =F، 001/0 =P) معنادار یافته است. نتیجه گیری : یافته های پژوهش مؤید این مهم است که گروه درمانی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش اضطراب باعث کاهش تعارض های زناشویی زوجین دارای همسر بزهکار می گردد.
مقایسه اثربخشی فیلیال تراپی و بسته مشاوره ای تعامل والد- کودک بر بهزیستی روان شناختی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
25 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی فیلیال تراپی و بسته مشاوره ای تعامل والد- کودک بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش از دبستان انجام شد. روش پژوهش: طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمام مادران دارای کودک سنین پیش از دبستان در شهر اصفهان در سال 1398 بودند. 45 نفر از مادران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و مساوی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی برای کودکان پیش از دبستان (دهقانی، 1392) بود. گروه آزمایشی اول 8 جلسه 90 دقیقه ای مداخله تعامل مؤثر والد- کودک (بهرامی و همکاران، 1400) و گروه آزمایشی دوم 8 جلسه 90 دقیقه ای مداخله فیلیال تراپی (براتون و همکاران، 2006) را دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان تأثیر مداخله فیلیال تراپی و بسته مشاوره ای تعامل والد و کودک بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش از دبستان (203/10F=) معنادار بوده است (05/0>P). همچنین مقایسه تطبیقی بین دو مداخله نشان داد در ابعاد شناختی و آموزشی بهزیستی روان شناختی، تفاوت معناداری به نفع مداخله تعامل مؤثر والد و کودک مشاهده شد. همچنین اثر فیلیال تراپی و تعامل مؤثر والد و کودک بر متغیر وابسته در مرحله پیگیری 60 روزه تداوم داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت فیلیال تراپی و تعامل مؤثر والد و کودک می توانند نقش مهمی در افزایش بهزیستی روان شناختی کودکان پیش از دبستان، ایفا کنند
مطالعه تغییرات الگوی خانواده با تاکید بر نقش شبکه های اجتماعی: پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
85 - 102
حوزههای تخصصی:
خانواده یکی از نهادهای اجتماعی تاثیرگذار در جوامع مختلف است که در دهه های اخیر با تغییر و تحولات گسترده ای مواجه شده است. محققان و صاحب نظران حوزه های علوم انسانی و اجتماعی عوامل مختلفی نظیر توسعه شهرنشینی، توسعه دانشگاه ها و ارتقای سطح علمی شهروندان و توسعه رسانه های جمعی و اجتماعی را در این تغییرات موثر می دانند. لذا هدف اصلی این پژوهش، فهم و کشف مفاهیم جدید شکل گرفته در نهاد خانواده باتوجه به نقش کلیدی شبکه های اجتماعی بوده است. اینکه شبکه های اجتماعی چه مقوله های کلان و خردی را وارد نهاد خانواده کرده اند و رویکرد اعضای خانواده به چه نحوی دگرگون شده است؟ روش: این پژوهش از نوع رویکرد کیفی و شیوه نظریه داده بنیاد است. برای جمع آوری داده ها با ۱۵ نفر از زنان و مردان مصاحبه عمیق انجام شد و در نهایت برای تجزیه و تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. یافته ها: نتایج حاصل از فرآیند کدگذاری داده ها نشان داد که از بین ۱۳۱مفهوم، ۹ مقوله خرد و۳ مقوله عمده ساخته شد و در پایان، مقوله محوری شبکه ای شدن خانواده استخراج گردید. براساس نظر مشارکت کنندگان این پژوهش در سال های قبل از دهه ۷۰ مقوله های تعاملات انحصاری، سلطه پدرسالاری و غلبه ارزش های دینی و سنتی شرایطی را برای تعین گری سنت به وجود آورده بود ولی «ظهور عصر جدید» و «سبک زندگی موبایلی» منجر به «مدرن شدن ساختاری و کارکردی خانواده» گردیده که با مجموعه شرایط تاثیرگذار مقوله های « جابه جایی در قدرت»، «مهیاشدن فرصت های جدید»، «دگردیسی ارزشی» و «تحول ساختاری در خانواده» به سمت «فردی شدن نهاد خانواده» گراییده است.
Compiling the Green Therapy Training Package and its Effectiveness on the Function of Frontal Part and Mirror Neurons in Hyperactive Children(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study investigated the green therapy training package and its effectiveness on the function of the frontal part and mirror neurons in hyperactive children. A quasi-experimental study was conducted with a pre-test and post-test design for this purpose. This study's statistical population included all hyperactive students aged 7-9 living in Tehran in 2021-2022. This study's objectives indicated that the sample was 31 children diagnosed with hyperactivity by the Connors test, who were selected by the available sampling method and randomly divided into two experimental (15) and control (16) groups. Also, children received the intervention for nine sessions of 60 minutes (2 sessions per week) and the experimental group parents were trained. The data were analyzed using MANCOVA analysis, and the results showed that green therapy training has a significant effect on the function of frontal and mirror neurons.
The Effect of Educational Digital Games on Creativity, Motivation and Academic Progress in Elementary School Students' Mathematics lessons(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The aim of the research was the effect of educational digital games on creativity, motivation and academic progress in the mathematics lesson of the first elementary school students. The research method is a semi-experimental type of pre-test-post-test with control group, And the statistical population included all the students of the first grade of elementary school in Islam-Shahr city. The sample size consisted of 72 people (36 people in the experimental group and 36 people in the control group) who were selected by the available method. The measurement tools included the Torrance Form A creativity test, the mathematical motivation questionnaire, and tests to measure knowledge, attitude and mathematical skills. The reliability of each tool was obtained as 0.80, 0.709, 0.82, 0.94 and 0.85 respectively. The experimental variable was implemented in three steps "group game", "exploration" and "individual game" in 12 sessions for the experimental group.Descriptive statistics and inferential statistics such as Kolmogorov-Smironov, Levin and Box test and multivariate covariance analysis were used for data analysis. The results showed; Education using digital educational games has been effective on creativity (fluidity component), mathematical motivation (desire, avoidance) and academic progress (knowledge, attitude and skill) of students. And there was a significant relationship between these variables; However, no significant difference was observed between the two experimental and control groups in the components of expansion, flexibility and innovation related to the variable of creativity.
Effects of Flipped Classroom on Creativity, Accountability, and Math Anxiety of Female Elementary Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The current study aims to investigate the impact of the flipped classroom on creativity, accountability, and math anxiety among female elementary students. This quasi-experimental research employed a pretest-posttest control group design. The statistical population for this study encompassed all female elementary students in Isfahan, Iran, during the first semester of the academic year 2021-2022. The convenience sampling method was utilized to select 30 students who were then divided into experimental and control groups (n = 15 per group). The experimental group received 16 online sessions using the flipped classroom approach, while the control group continued with regular educational practices at the same time. The research instruments consisted of the Home–School Accountability Questionnaire, Standard Creativity Scale, and Math Anxiety Scale. Analysis of covariance was employed for inferential analysis. The results revealed that the flipped classroom approach yielded positive effects on creativity (F = 6.15, p < 0.05, η² = 0.18), accountability (F = 6.75, p < 0.05, η² = 0.20), and math anxiety (F = 4.74, p < 0.05, η² = 0.15).
پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس مؤلفه های معنویت و خودشیفتگی در زوجین ساکن شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
122-133
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: سازگاری زناشویی از مهم ترین مفاهیم در جهت تحکیم خانواده است و آگاهی از عوامل پیش بینی کننده آن اهمیت بسزایی دارد. در این زمینه، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری زناشویی بر اساس مؤلفه های معنویت و خودشیفتگی در زوجین ساکن شهر تهران انجام شد. روش کار: روش این پژوهش توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی افراد متأهل ساکن شهر تهران بود که از میان آنها 330 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس در سه پارک (قیطریه، لاله و شهر) انتخاب شدند و به پرسش نامه سازگاری زناشویی لاک-والاس، پرسش نامه معنویت هال و ادواردز و پرسش نامه شخصیت خودشیفته NPI پاسخ دادند. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته های ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین مؤلفه های قدرت و اختیار با مدیریت برداشت؛ ناامیدی و بی ثباتی با خودنمایی؛ و بهره کشی با بیشتر مؤلفه های معنویت به جز بزرگ نمایی و بی ثباتی رابطه معناداری وجود داشت (001/0=P و 005/0=P). همچنین یافته های تحلیل رگرسیون نشان داد که مؤلفه ناامیدی در معنویت (001/0=P) و مؤلفه خودنمایی در خودشیفتگی (006/0=P) قادر به پیش بینی معنادار سازگاری زناشویی بودند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، روان شناسان و مشاوران می توانند به مؤلفه های خودنمایی و ناامیدی به عنوان پیش بینی کننده های قوی سازگاری زناشویی توجه کنند و این مؤلفه ها می توانند در برنامه های آموزشی تحکیم خانواده و آموزش فرهنگ اجتماعی گنجانده شوند.
تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش و پرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش وپرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی بود. نوع این پژوهش، کیفی و ازلحاظ هدف کاربردی بود و روش آن، پدیدارشناسی است، برحسب گردآوری اطلاعات اکتشافی و با استفاده از نظریه داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام شد. جامعه آماری این مطالعه، شامل کلیه مدیران مدارس ابتدایی در استان آذربایجان غربی بوده است، ملاک ورود افراد سابقه بالای 5 سال مدیریت مدارس، تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر و داشتن رضایت برای شرکت در پژوهش بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و حجم نمونه بر اساس منطق اشباع نظری است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود، تجزیه وتحلیل داده ها از طریق کدگذاری انجام گرفت در مرحله کدگذاری باز، با مراجعه به کدهای اولیه استخراج شده از مصاحبه ها (کدگذاری نکات کلیدی)، کدهایی که به موضوعی مشترک اشاره داشتند، گروه بندی شدند و مفاهیم را ساختند و از مقایسه و طبقه بندی آن ها نیز مقوله ها تعیین شدند. بررسی صحت علمی این مطالعه از طریق چهار معیار قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال پذیری، قابلیت اطمینان و تائید پذیری انجام شد. نتایج تجزیه وتحلیل مصاحبه ها نشان داد که آموزش سلامت در مدارس شامل پنج مؤلفه اصلی بهداشت عمومی، سلامت روانی، سلامت جسمانی، سلامت تغذیه ای، آموزش ایمنی در برابر حوادث می باشد. به طورکلی یافته ها بیانگر کم توجهی، جدی نگرفتن و در اولویت نبودن آموزش سلامت، فضای نامناسب مدارس، نبود آموزش تغذیه، فقدان امکانات ایمنی در مدارس آذربایجان غربی بوده است.
اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت خواب کودکان دبستانی با ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۲۰۶-۱۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت خواب کودکان دبستانی با ضرب آهنگ شناختی کند بود. روش پژوهشی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر 8 تا 11 ساله مبتلا به ضرب آهنگ شناختی کند شهر تبریز در سال 1401 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایگذاری شدند. برای گروه آزمایشی، آموزش کارکردهای اجرایی در 12 جلسه هر هفته دو جلسه اجرا شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند (SCTQ، پنی و همکاران، 2009)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان کودکان (CERQ، گارنفسکی و همکاران، 2001) و پرسش نامه س نجش ع ادات خ واب ک ودکان (CSHQ، اونس و هم کاران، 2000) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P<) و این تفاوت در دوره پیگیری نیز پایدار مانده است (01/0P<). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش کارکردهای اجرایی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت خواب کودکان دبستانی با ضرب آهنگ شناختی کند اثربخش است.
تبیین جامعه شناختی میزان استفاده از فناوری اطلاعات و احساس امنیت اجتماعی جوانان شهر تبریز
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در تمام دوران حیات بشری، امنیت از نیازهای اصلی انسان محسوب شده و اهمیت آن در دوران مدرن تااندازه ای افزایش یافته است که به تعبیر برخی از صاحب نظران، کارویژه و بی بدیل حکومت ها در جهان مدرن امروزی، استقرار امنیت است باتوجه به اهمیت امنیت و احساس امنیت، تحقیق حاضر به بررسی میزان احساس امنیت اجتماعی و شناخت مهم ترین عوامل مرتبط با آن پرداخته است. روش پژوهش: پژوهش حاضر از منظر هدف، کاربردی و از منظر ماهیت و روش اجرا، توصیفی - پیمایشی از نوع همبستگی است که داده های آن از طریق پرسش نامه استاندارد COS جنارو و همکاران (2007) و همچنین پرسش نامه محقق ساخته جمع آوری شده است که روایی صوری این پرسش نامه از طریق متخصصان و روایی سازه ای و پایایی آن بعد از انجام یک سری اصلاحات و محاسبه آلفای کرونباخ به میزان 82/0 تأیید شد. جامعه آماری تحقیق، کلیه جوانان 20-35 سال ساکن شهر تبریز بوده که حجم نمونه ای با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 400 نفر با شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش آماری ضریب همبستگی استفاده شد. یافته ها: تحلیل دادها حاکی از این بوده که اگر از فناوری ارتباطات و اطلاعات به درستی استفاده شود، می تواند به عنوان ابزار توانمندسازی در جهت توسعه امنیت اجتماعی جامع تر، مطرح شود. ضریب همبستگی محاسبه شده بین میزان استفاده از فناوری اطلاعات با متغیر احساس امنیت اجتماعی برابر با (115/0) و سطح معنی داری آن (021/0) می باشد که بیانگر این است که بین دو متغیر رابطه معنی دار و مستقیم وجود دارد. در بین ابعاد احساس امنیت اجتماعی، کمترین احساس امنیت مربوط به بعد امنیت اخلاقی و بیشترین احساس امنیت مربوط به بعد امنیت جانی است. نتیجه گیری: حاکی از این بوده که رابطه معنادار و مستقیمی بین میزان استفاده از فناوری اطلاعات با احساس امنیت اجتماعی وجود دارد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن شفقت ورز و رفتار درمانی دیالکتیک بر نارسایی های شناختی، نقص پردازش های هیجانی و تکانشگری سربازان 18 تا 20 سال دارای رفتارهای پرخطر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رفتارهای پرخطر به رفتارهایی اطلاق می شود که احتمال نتایج مخرب جسمی، روانشناختی و اجتماعی را برای فرد افزایش دهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن شفقت ورز و رفتار درمانی دیالکتیک بر نارسایی های شناختی، نقص پردازش های هیجانی و تکانشگری سربازان 18 تا 20 سال دارای رفتارهای پرخطر بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه سربازان 18 تا 20 ساله مراجعه کننده به مرکز درمانی ولیعصر تهران در سال 1399 بودند. فرایند انتخاب نمونه در پژوهش حاضر شامل دو مرحله بود: مرحله اول به شیوه نمونه گیری هدفمند پرسشنامه رفتارهای پرخطر به منظور غربال سربازان مراجعه کننده به مرکز درمانی ولیعصر تهران انجام شد و از میان آنهایی که نمره بالاتر از غربال را کسب کرده بودند به روش هدفمند 50 نفر و براساس تکیمل فرم رضایت شرکت در پژوهش و همچنین معیارهای ورود و خروج 45 نفر (15 نفر گروه آزمایش اول و 15 نفر گروه آزمایش دوم و 15 نفر در گواه) انتخاب و به شیوه تصادفی در 3 گروه تخصص یافتند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های خطرپذیری نوجوانان ایرانی، نارسایی های شناختی، ناگویی خلقی تورنتو و مقیاس تکانشوری استفاده شد. یافته ها: بررسی مقایسه ی زوجی بین دو گروه درمانی نشان داد که نارسایی های شناختی در دو گروه درمان شفقت (20/7=I-J؛ 01/0>P) و رفتاردرمانی دیالکتیک (66/8=I-J؛ 01/0>P) برخلاف گروه گواه معنی دار (56/1=I-J؛ 05/0<P) بود؛ همچنین بررسی نقص پردازش هیجانی نشانگر آن است که تنها در گروه رفتاردرمانی دیالکتیک (73/12=I-J؛ 01/0>P) معنی دار بود. همچنین بررسی تکانشگری در گرو ه های درمانی نشانگر آن است که تنها درمان شفقت در کاهش تکانشگری اثربخش بود (66/7=I-J؛ 01/0>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد با تمرین های مشفقانه و افزایش هیجان های مثبت خزانه ی رفتاری-فکری فرد گسترش پیدا می کند که می تواند زمینه را برای حل مسئله مناسب و کاهش تعارض های هیجان های درون فردی و بین فردی و در نتیجه کاهش تکانشگری و رفتارهای پرخطر را فراهم ساخت.
مقایسه اثر بخشی بسته طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی-اجتماعی بیماران وسواس-جبری با درمان شناختی-رفتاری بر طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواسی-جبری اختلال اضطرابی ناتوان کننده ای است که ویژگی اصلی آن وقوع وسواس ها و اعمال اجباری است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بسته طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی–اجتماعی بیماران وسواس- جبری با درمان شناختی-رفتاری بر طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی - جبری می باشد. روش پژوهش: مقاله حاضر از روش نیمه آزمایشی، نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری 45 روزه بود. جامعه پژوهش در این مطالعه شامل کلیه مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری مراجعه کننده به دو کلینیک روان درمانی در شهر اصفهان بود. 45 نفر برای مطالعه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی-اجتماعی (براساس بسته درمانی یانگ، کلیوسکو و ویشار، 2003)، درمان شناختی-رفتاری (استروچ و همکاران، 2007) و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله و 45 روز بعد (مرحله پیگیری) به پرسشنامه های پرسشنامه طرحواره یانگ فرم کوتاه (یانگ، 1994) و پرسشنامه اضطراب (بک، 1989) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه-گیری مکرر و نرم افزار اس پی اس اس تحلیل شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد میانگین طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب در دو گروه آزمایش (طرح واره درمانی و درمان شناختی-رفتاری) و گواه تفاوت معنی داری دارد. علاوه براین، بر اساس نتایج طرح واره درمانی در مقایسه با درمان شناختی-رفتاری، در کاهش طرحواره های ناسازگاری اولیه (06/33=F؛ 001/0>P) و اضطراب (26/11=F؛ 001/0>P) بیماران اثربخش تر بود. نتیجه گیری: در مقایسه با درمان شناختی–رفتاری، درمان طرح واره درمانی مبتنی بر مسائل روانی–اجتماعی می تواند نقش مؤثری در کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و اضطراب این بیماران داشته باشد.
تبیین مدل پیشگیری از فروپاشی نظام خانواده
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توجه به وضعیت روانی کارآموزان روان درمانگری نقشی اساسی در آماده سازی دانشجویان برای ورود به عرصه درمان ایفا می کند. بنابراین این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت بر خودآگاهی هیجانی، همدلی و شفقت به خود در کارآموزان روان درمانگری انجام شد. روش پژوهش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه کارآموزان روان درمانگری شهر تهران در سال 1400 بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گردآوری اطلاعات با پرسشنامه خودآگاهی هیجانی (ریفی و همکاران، 2008)، پرسشنامه همدلی (مهرابیان و اپستین، 1972) و پرسشنامه شفقت به خود (نف، 2003) انجام شد. برای هر یک از گروه های آزمایش برنامه مداخلاتی به صورت جلسات هفتگی برگزار شد. تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی با تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در دوره پس آزمون بین میانگین نمرات خودآگاهی هیجانی (01/0p<)، همدلی (01/0p<) و شفقت به خود (01/0p<) گروه آزمایش در جلسات مداخله نسبت به گروه گواه از نظر آماری تفاوت معنادار می باشد. اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت در طول زمان در آزمودنی های گروه های آزمایش پایدار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش انجام مداخلات روان شناختی جهت آماده سازی کارآموزان روان درمانگری اهمیت بالایی دارد و می تواند پایه ای برای آگاهی افزایی و به کارگیری صحیح این مداخلات در کارآموزان روان درمانگری باشد.
اثربخشی درمان گروهی ماتریکس بر تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و عود در افراد وابسته به مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان گروهی ماتریکس بر تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و عود در افراد وابسته به مت آمفتامین انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد وابسته به مت آمفتامین شهر میاندواب در سال 1399 بود. از جامعه فوق 30 نفر با توجه به معیارهای ورود و خروج از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش طی 14 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) درمان گروهی ماتریکس را دریافت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (ERQ) گراس و جان (2003)، راهبردهای مقابله ای (WOCQ) لازاروس و فولکمن (1985) و مقیاس پیش بینی بازگشت (PRC) رایت (1993) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و عود تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). بنابراین درمان گروهی ماتریکس روشی کارآمد برای افزایش تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای مقابله ای و کاهش عود در افراد وابسته به مت آمفتامین بوده است.
مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان بازماندگان موتوفیان بیماری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۲۰۸-۱۹۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان بازماندگان موتوفیان بیماری کووید-19انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، با گروه کنترل و دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد سوگوار و داغ دیده ساکن شهر کرج که در بازه زمانی مرداد تا آذرماه 1400 بود یکی از بستگان درجه یک خود را با تشخیص ابتلا به کرونا از دست داده بود. 45 نفر به صورت داوطلبانه با اعلام فراخوان وارد مطالعه شدند و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هرگروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب طی 8 جلسه هفتگی تحت مداخله شفقت درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان (CERQ، گارنفسکی و کرایج، 2006) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بونفرونی انجام شد. یافته های بدست آمده نشان داد که هر دو مداخله ی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه گواه به طور معنی داری باعث افزایش تنظیم هیجان سازش یافته و کاهش تنظیم هیجان سازش نایافته می شوند (01/0P<) و تأثیر هر دو روش مداخله تا مرحله پیگیری (3ماهه) ماندگار بود. همچنین بین میزان اثربخشی دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (01/0<P). بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت هر دو درمان شفقت درمانی و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان بازماندگان موتوفیان بیماری کووید-19انجام مؤثر بودند.
نقش میانجی همدلی در رابطه سبک های دلبستگی و علائم شخصیت خودشیفته در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی نقش میانجی همدلی در رابطه سبک های دلبستگی و علائم شخصیت خودشیفته در دانشجویان بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان 20 تا 40 سال دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل دادند. تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه شخصیت خودشیفته_16 (NPI-16) آمز و همکاران (2006)، پرسشنامه سبک های دلبستگی (AAI) سیمپسون (۱۹۹۰) و مقیاس همدلی اساسی (BES) آلبیرو و همکاران (2009) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که دلبستگی ایمن و همدلی به ترتیب با اندازه اثرهای 25/0 (007/0=P) و 20/0- (02/0=P) اثر مستقیم معناداری بر شخصیت خودشیفته دارند، ولی اثر مستقیم دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا به ترتیب با اندازه اثرهای استاندارد 20/0-، 29/0- و 002/0- بر همدلی معنادار نبود (05/0<P). همچنین دلستگی اجتنابی با اندازه اثر استانداره شده 08/0 اثرغیرمستقیم معناداری بر علائم شخصیت خودشیفته با میانجی گری همدلی نشان داد (05/0=P). این نتایج نشان می دهد که همدلی با توجه به نقش دلبستگی اجتنابی می تواند تبیین کننده علائم اختلال شخصیت خودشیفته در دانشجویان باشد.
مقایسه شخصیت عاطفی عصبی و صفات تاریک شخصیت در زوجین موفق و ناموفق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف مقایسه شخصیت عاطفی عصبی و صفات تاریک شخصیت در زوجین موفق و ناموفق انجام شد. پژوهش حاضر از نوع علّی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مردان و زنان متأهل شهر تبریز در سال 1402 تشکیل داده اند. از کل جامعه، 150 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. 30 نفر از آن ها به دلیل اینکه نمراتشان به طور غیراستاندارد خارج از بازه میانگین بود، حذف شدند و در نهایت 12۰ نفر باقی ماندند. نمره 60 نفر از افراد بالاتر از بازه میانگین (نمره 161) بود و به عنوان زوجین موفق در نظر گرفته شدند و نمره 60 نفر از افراد پایین تر از بازه میانگین (نمره 161) بود و به عنوان زوجین ناموفق در نظر گرفته شدند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس نوروساینس عاطفی شخصیت (ANPS؛ پانکسپ، 1998)، صفات تاریک شخصیت (DTDD؛ جانسون و وبستر، 2010) و رضایت زناشویی (ENRICH؛ فاورز و اولسون، 1993) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که بین زوجین موفق و ناموفق در مؤلفه های جستجو (002/0=P)، ترس (001/0=P)، بازی (001/0=P)، ناراحتی (001/0=P)، معنویت (001/0=P)، صفات تاریک ماکیاولیسم (001/0=P)، خودشیفتگی (001/0=P، 830/12=F) و جامعه ستیزی (002/0=P) تفاوت معنادار وجود داشت. بنابراین می توان گفت، شخصیت عاطفی عصبی و صفات تاریک شخصیت در زوجین موفق و ناموفق تفاوت دارد.
نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه بین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با شدت درد ادراک شده در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۱ (پیاپی ۹۲)
۱۳۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی نشخوار خشم در رابطه بین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با شدت درد ادراک شده در بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به بیمارستان حضرت ابوالفضل (ع) تهران در سال 1401 بودند که توسط پزشکان و یا فلوشیپ تخصصی درد برای آنها تشخیص درد مزمن داده شده بودند و از بین آنها به روش هدفمند تعداد 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.. ابزارهای پژوهش شامل شدت درد ادراک شده (PNMS، ون کورف، 1990)، باورهای فراشناختی (QMB، ولز و کارت رایت- هاتون، 2004)، عدم تحمل بلاتکلیفی (UIQ، فریستون و همکاران، 1994) و نشخوار خشم (ARQ، ساخودولسکی و همکاران، 2001) بود. داده ها به روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دهنده برازش مطلوب داده ها با الگوی پیشنهادی پژوهش بود. باورهای فراشناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و نشخوار خشم بر شدت درد ادراک شده اثر مستقیم و معنادار داشتند (01/0>P). همچنین باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری نشخوار خشم بر شدت درد ادراک شده بیماران اثر غیرمستقیم و معناداری داشت (01/0>P). از این یافته ها می توان نتیجه گرفت که توجه به باورهای فراشناختی و عدم تحمل بلاتکلیفی باعث افزایش نشخوار خشم شده و میزان شدت درد ادراک شده در بیماران را افزایش می دهد.
تاثیر تمرین در سطوح تعاملی، توانبخشی شناختی و تمرینات منتخب ورزشی بر کارکردهای شناختی مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ام اس یک بیماری خود ایمنی و تخریبگر سیستم عصبی مرکزی با انواع مختلف دوره های بیماری است که منجر به ناتوانی جسمانی و شناختی می شود. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرین در سطوح تعاملی، توانبخشی شناختی و تمرینات منتخب ورزشی بر کارکردهای شناختی مبتلایان به ام اس بود. روش : تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به ام اس شهر تهران در سال ۱۴۰۱ بود. نمونه شامل ۳۰ زن مبتلا به ام اس با دامنه سنی ۲۵ تا ۴۵ سال بود که به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه توانبخشی شناختی، منتخب ورزشی و سطوح تعاملی گمارده شدند. سپس به مدت ۸ هفته و هر هفته ۳ جلسه ۹۰ دقیقه ای افراد در هر گروه به تمرینات اختصاصی گروه خود پرداختند. جهت جمع آوری اطلاعات از مجموعه آزمون های ارزیابی عصب روانشناختی کن تب (۱۹۸۰) و پرسشنامه تعیین درجه پیشرفت ناتوانی (۱۹۹۵) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بونفرونی، تی وابسته در نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد تمرین در سطوح تعاملی منجر به بهبود بیشتر شاخص های شناختی زمان واکنش و توجه انتخابی نسبت به توانبخشی شناختی و تمرین ورزشی شد (۰/۰۵>P). درحالیکه هر سه روش تمرینی به یک میزان منجر به توسعه شاخص های حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی شدند و تفاوت معنی داری بین میزان اثرگذاری این روش ها یافت نشد (۰/۰۵<P). نتیجه گیری: در مجموع نتایج نشان داد استفاده از تمرین در سطوح تعاملی بیشترین تاثیر بر بهبود کارکردهای شناختی افراد مبتلا به ام اس را دارد. بنابراین به نظر می رسد استفاده از این نوع تمرینات منجر به القاء بار شناختی می شود، لذا پیشنهاد می شود از این نوع تمرینات در توانبخشی افراد مبتلا به ام اس استفاده شود.