فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۸۱ تا ۴٬۳۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۴, Issue ۲, June ۲۰۲۳
105 - 119
حوزههای تخصصی:
This study aimed to compare the effectiveness of mindfulness-based therapy and cognitive-emotional therapy on the cognitive fusion of autoimmune patients. In this study, the research method was experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population included all autoimmune patients in Tehran who were referred to medical centers in Tehran in 2019, and 45 autoimmune patients using the purposive sampling method were selected. This number of samples was randomly divided into two experimental groups (15 people in experimental group 1 and 15 people in experimental group 2) and a control group (15 people). The experimental groups were then trained in mindfulness-based therapy and cognitive-emotional therapy (for each therapy, seven weeks and sessions in two hours). But the control group did not receive any training. The instrument used was the revised Cognitive Fusion Questionnaire (Gillanders, Bolderston, Bond, Dempster, Flaxman, et al., 2014). Data were analyzed using a multivariate analysis of covariance. Finally, the findings showed that the effectiveness of both mindfulness and cognitive-emotional therapies on cognitive fusion components are desirable, but according to the mean, cognitive-emotional therapy was more effective than mindfulness therapy on the component of cognitive fusion. In conclusion, these therapies will help to decrease cognitive fusion and improve cognitive defusion in autoimmune patients.
کفایت روان سنجی مقیاس شفقت به دیگران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
451 - 460
حوزههای تخصصی:
هـدف ایـن پژوهـش، بررسـی ویژگیهـای روانسـنجی نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت بـه دیگـران بـود کـه تحـت عنـوان مقیـاس شـفقت توسـط پومیـر، نـف و توفکیرالـی (2020) تدویـن شـده اسـت. 278 بزرگسـال (209 زن و 69 مـرد بـا میانگیـن سـنی 28/65 و انحـراف اسـتاندارد9/40) شـهر شـیراز بهصـورت الکترونیکـی ابزارهـا را تکمیـل کردنـد. جهـت بررسـی روایـی، پـس از پژوهـش مقدماتـی و بررسـی روایـی ترجمـه، نسـخه فارسـی ایـن مقیـاس در اختیـار شـرکتکنندگان قـرار گرفـت و سـاختار عاملـی آن مـورد بررسـی قـرار گرفـت. نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت بـه دیگـران بـا چهـار عامـل مطابـق بـا عاملهـای نسـخه اصلـی بـود. همچنیـن بارهـای عاملـی و شـاخصهای بـرازش مطلـوب بودنـد. روایـی همگـرا از طریـق محاسـبه همبسـتگی نمرههـای مقیـاس شـفقت بـا نمرههـای فـرم کوتـاه مقیـاس خودشـفقتورزی ریـس، پومیـر، نـف و ونگاچـت (2011) بررسـی شـد و حاکـی از همبسـتگی متوسـط ایـن دو سـازه بـود. نتایـج بررسـی همسـانی درونـی از طریـق محاسـبه همبسـتگی زیرمقیاسهـا بـا یکدیگـر و نمـره کل نیـز حاکـی از روایـی سـازه ابـزار بـود. بررسـی ضریـب آلفـای کرونبـاخ نشـان داد کـه نمـره کل (بـا ضریـب آلفـای 0/82)و زیرمقیاسهـا (بـا ضریـب حداقـل 0/58) از اعتبـار قابـل قبولـی برخـوردار هسـتند. مقایسه تفاوتهـای جنسـیتی نشـان داد کـه در نمرههـای زیرمقیـاس مهربانـی، زنـان نمـرات بالاتـری کسـب کردهانـد. بهطـور کلـی بـا توجـه بـه یافتههـا میتـوان نتیجـه گرفـت کـه نسـخه فارسـی مقیـاس شـفقت، کفایـت روانسـنجی دارد و در جامعه ایرانـی، قابـل اسـتفاده اسـت.
اثرات حرکات موزون بر انواع مختلف توجه در دانش آموزان با کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
۱۱۳-۱۰۰
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توجه یکی از فرایندهای شناختی است و اهمیت آن در یادگیری موضوعی بدیهی است و یکی از راه هایی که باعث بهبود توجه این کودکان می شود، موسیقی درمانی و شاخه ای از آن یعنی حرکات موزون ریتمیک است. هدف از این مطالعه تعیین اثرات حرکات موزون بر توجه دانش آموزان با کم توانی ذهنی بود. روش: مطالعه حاضر شبه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مطالعه شامل دانش آموزان با کم توانی ذهنی پایه دوم و سوم دبستان شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 20 دانش آموز کم توان ذهنی از جامعه آماری ذکر شده بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به روش تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 10 دانش آموز). جهت جمع آوری داده ها از ویرایش چهارم مقیاس هوشی وکسلر استفاده شد. سپس مداخلات مبتنی بر آموزش حرکات موزون طی 8 جلسه یک ساعته در گروه آزمایش به اجرا درآمد درحالی که گروه گواه در طی این مدت فقط مداخلات معمول مدرسه را دریافت کرد. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس در محیط نرم افزار SPSS-25 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه مداخله حرکات موزون بر خرده مقیاس های حذف کردن (58/0=,η2001/0>P، 96.94=F)، رمزگردانی (38/0=,η2001/0>P، 84/12=F)، توجه انتخابی (46/0=,η2001/0>P، 44/14=F)، توجه انتقالی (42/0=,η2003/0>P، 67/15=F) و توجه تقسیم شده (39/0=,η2004/0>P، 5/12=F) دانش آموزان با کم توانی ذهنی تأثیر افزایشی گذاشته است (001/0>P). نتیجه گیری: توجه به نیازها و ویژگی های خاص هر کودک، هماهنگی با سطح سنی، و ارائه فعالیت ها در قالب بازی و تفریح می تواند بهبود توجه و تفکر کودکان را تسهیل کند. برای بهبود توجه کودکان، مهم است که حرکات موزون به طور منظم انجام شوند و با محتوای مناسب سنی کودکان هماهنگ شوند. همچنین تنظیمات محیطی آرام و مناسب برای انجام این حرکات نیز می تواند به افزایش تمرکز و توجه کودکان کمک کند.
پیش بینی کندگامی شناختی بر اساس نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی با متغیر واسطه ای بار شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کندگامی شناختی، از اختلال های جدیدی که به طور جدی در روان شناسی شناختی مورد توجه قرار گرفته است و می-تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی باشد. از این رو، هدف این پژوهش تدوین مدل ساختاری تبیین کندگامی شناختی بر اساس نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی با متغیر واسطه ای بار شناختی در کودکان بود. روش پژوهش همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. بدین منظور از بین جامعه آماری دانش آموزان ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 401-1400 تعداد 200 دانش آموز به شیوه غربالگری و با استفاده از مقیاس کندگامی شناختی پنی و همکاران(2009) به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. سپس آزمون نظم جویی شناختی هیجانی گارنفسکی وهمکاران (2001)، توانایی های شناختی نجاتی (1392) و مقیاس بار شناختی کلپش و همکاران (2017) روی افراد نمونه اجرا شد. در نهایت داده ها با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS 22 و SMART PLS و آزمون سوبل تحلیل شدند. نتایج نشان داد مدل مفهومی تدوین شده با داده ها برازش مناسبی داشت. نتایج روابط ساختاری مدل نشان داد که نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی بر کندگامی شناختی اثر مستقیم و معناداری دارند(01/0˂p). همچنین، توانایی شناختی بر بارشناختی اثر مستقیم و معناداری داشت(01/0˂p) ولی نظم جویی شناختی- هیجانی بر بارشناختی اثر مستقیم و معناداری نداشت (15/0˂p). نتایج روابط غیرمستقیم نشان داد که نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی با متغیر واسطه ای بارشناختی بر کندگامی شناختی اثر معناداری دارد (01/0˂p). براساس نتایج نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی بر بار شناختی و کندگامی شناختی موثر هستند. از این رو، تدوین برنامه هایی جهت آموزش و افزایش نظم جویی شناختی- هیجانی و توانایی شناختی و کاهش بار شناختی در افراد مبتلا به کندگامی شناختی، می توان انتظار بهبود کندگامی شناختی را در آنان داشت.
بررسی نقش تشویق در پیشرفت تحصیلی در مقطع ابتدایی دبستان غیر انتفاعی ناصح
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 17
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر بیان وضعیت تشویق در مدارس دخترانه ناصح شهر ستان درگز این روش تحقیق بصورت کاربردی می باشد ودرجمع آوری اطلاعات منابع اینترنتی استفاده شده است.جامعه آماری دانش آموزان دختران ناصح شهرستان درگز.از کل60نفردانش آموز دبستان20نفربه عنوان نمونه آماری وبه صورت تصادفی انتخاب شده اند تجزیه وتحلیل داده ها از روش های جداول نمودارها استفاده شده است.نتایج پژوهش نشان داد:- تشویق در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثر بوده با توجه به پاسخ های داده شده 83.33 نفر موافق این نظریه بوده- تشویق والدین در روند پیشرفت دانش آموزان موثر بوده با نوجه به پاسخ های داده شده 90 درصد موافق بوده که والدین با توشویق فرزند خود می توانند در پیشرفت تحصیلی نقش داشته باشند.- تشویق در قدرت یادگیری دانش آموزان موثر نبوده است با توجه به پاسخ ها موافق این نظریه نبوده و 100درصد مخالف این بوده که تشویق در روند یادگیری یمی تواندنقش داشته باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بر جهت گیری هدف دانش آموزان پسر با عملکرد تحصیلی پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۲۸۴-۲۲۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: جهت گیری هدف از مؤلفه های موردنیاز دانش آموزان برای رسیدن به موفقیت تحصیلی است. با توجه به اهمیت عملکرد تحصیلی در دوران نوجوانی، یکی از مهم ترین متغیرها در این خصوص، جهت گیری هدف است. با تکیه بر مباحث سبب شناسی عملکرد تحصیلی پایین دانش آموزان، مداخله های متعددی برای اثربخشی بر جهت گیری هدف در دانش آموزان وجود دارد؛ بااین حال، مطالعه ای به بررسی مقایسه ای تأثیر راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجانی بر جهت گیری هدف نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بر جهت گیری هدف دانش آموزان پسردارای عملکرد تحصیلی پایین دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر با عملکرد پایین تحصیلی دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال 1401-1400 تشکیل می داد. برای انتخاب نمونه ی تحقیق، تعداد 15 نفر برای هر گروه به شکل نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به شکل گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل (60 نفر) قرار داده شدند. ابزارهای مورداستفاده پژوهش پرسشنامه تجدیدنظرشده جهت گیری هدف به همراه پروتکل اجرایی مداخلات راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان بود. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره، تأثیر هر سه مداخله راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و نظم جویی هیجان بر تمام زیرمقیاس های جهت گیری هدف تأیید شد (05/0 >p). بررسی مقادیر اندازه اثر نشان داد که مداخله ها بیشترین تأثیر را بر مؤلفه هدف تسلط مدار اجتنابی با اندازه اثر 789/0 و بعد از آن بر مؤلفه هدف تسلط مدار گرایشی با اندازه اثر 763/0 داشتند. نتیجه گیری: مقایسه مداخله ها نشان داد که اثربخشی مداخله راهبردهای فراشناختی بر جهت گیری هدف به طور معنی داری بیشتر از دو مداخله راهبردهای شناختی و نظم جویی هیجان بود (05/0 >p). در کل، چنین استنباط می شود که مداخلات آموزش مدار راهبردهای شناختی، فراشناختی و نظم جویی هیجان پتانسیل اثربخشی در جهت ارتقای سطح کلی جهت گیری هدف را دارد و متخصصان آموزشی و درمانی می توانند جهت ارتقای سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان، از این مداخلات استفاده نمایند.
روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (فروردین) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
۱۸۸-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودکان با نارسایی هوشی به دلیل نارسایی هایی که در زمینه رشدی، هوشی، شناختی، هیجانی و رفتاری دارند، باعث کاهش شادکامی والدین، به ویژه مادران خود می شوند. روابط سبک های فرزندپروری با متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما روابط آن با شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران دارای کودکان با نارسایی های ذهنی مغفول واقع شده است. هدف: هدف بررسی روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی می باشد. روش: روش این مطالعه همبستگی و از نوع مدلیابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند با نارسایی ذهنی از مراکز حرفه آموزی زیر 14 سال بهزیستی خراسان جنوبی بود که از بین این افراد تعداد 153 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از مقیاس های شادکامی آکسفورد (آرجیل و همکاران، 1989)؛ کیفیت زندگی (36 =SF)؛ رضایتمندی از زندگی داینر (1985) و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1973) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی انجام شد. یافته ها: از بین سبک های فرزندپروری تنها اثر سبک فرزندپروری مقتدارنه بر شادکامی (ضریب مسیر 0/216 و تی 2/643) مثبت و معنادار است (0/01 P<). تأثیر سبک فرزندپروری مستبدانه بر شادکامی منفی و معنادار (0/01 P<) و تأثیر سبک آزادگرایانه بر شادکامی معنادار نیست. در مورد اثر غیرمستقیم، سبک فرزندپروری مقتدارنه از طریق متغیر میانجی رضایت از زندگی در سطح (0/05 <P) و از طریق متغیر میانجی کیفیت زندگی تأثیر معناداری (0/01P<) بر شادکامی دارد. در حالیکه سبک های فرزندپروری آزادگذار و مستبدانه از طریق متغیرهای میانجی کیفیت زندگی و رضایت از زندگی تأثیر معنی داری بر شادکامی ندارند. نتیجه گیری: به نظر می رسد شیوه فرزندپروری از طریق رضایت و کیفیت زندگی می تواند از مادران دارای کودکان نارسایی های ذهنی در برابر فشارهای روانی محافظت کند و به شادکامی و بهزیستی آن ها کمک کند.
شناسایی و کاربست شاخص های علوم اعصاب تربیتی در تدوین آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۲۲۸-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: توانمندسازی از دیدگاه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین دیدگاه ها، توانمندسازی روانشناختی می باشد. آموزش مبتنی بر علوم اعصاب به مطالعه ویژگی های مرتبط با توانمندسازی روانشناختی کارکنان کمک می کند تا در کنار تدوین و توسعه سازمانی و فرهنگ سازمان، ویژگی های روانشناختی کارکنان از منظر دیگری بررسی شوند. علوم اعصاب تربیتی می تواند در پاسخگویی به سؤالاتی که مطالعات فعلی علوم سازمانی قادر به حل آن ها نیست، کارگشا باشد. شناسایی شاخص های مؤثر بر طراحی آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی در مطالعات پیشین کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی، شناسایی و به کارگیری شاخص های علوم اعصاب تربیتی در آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر بر اساس یک طرح آمیخته (با رویکرد کیفی و کمی) انجام شد. بخش کیفی شامل تحلیل محتوای استقرایی و بخش کمی نیز دربرگیرنده اعتباریابی درونی از نظر متخصصان علوم اعصاب به روش پیمایش پرسشنامه ای بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی از سال 1380 تا 1401 و در بخش کمی، متخصصان حوزه علوم اعصاب تربیتی و یادگیری و متخصصان تکنولوژی آموزشی داخل کشور بودند. نمونه آماری برای تعیین شاخص های علوم اعصاب تربیتی تعداد 7 کتاب و 18 مقاله بود که به صورت هدفمند انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفتند. نمونه بخش کمی شامل تعداد 19 نفر از خبرگان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس، انتخاب شدند که از این تعداد 10 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند. جمع آوری داده ها در بخش کیفی با تحلیل محتوا از اسناد و بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته 4 گویه ای لیکرتی انجام شد. یافته ها: از تحلیل محتوای انجام شده در این پژوهش، 26 شاخص از اصول علوم اعصاب تربیتی که قابلیت به کارگیری در تدوین آموزش های سازمانی را داشته باشند، استخراج شد. نتیجه گیری: نتایج حاصله از اعتباریابی درونی شاخص های مبتنی بر علوم اعصاب تربیتی نشان داد، شاخص های کشف شده در پژوهش حاضر برای آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی از اعتبار لازم برخوردار است.
اعتباریابی الگوی پارادایمی همسرگزینی زوجین رضایتمند شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۳)
۲۴۰-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی الگویپارادایمی همسرگزینی زوجین رضایتمند شهر تهران انجام شد و از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی به روش تحلیل عامل تاییدی و مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش را کلیه زوجین مراجعهکننده به کلینیکهای مشاورهخانواده شهر تهران تشکیل داد. نمونهگیری با روش هدفمند بود که از میان کلینیکهای مشاوره مناطق چندگانه شهر تهران سه منطقه که نماینده پایگاههای مختلف اجتماعی و اقتصادی بود انتخاب و 6 کلینیک انتخاب شدند و به شکل نمونهگیری دردسترس از میان افرادی که ملاکهای ورود و خروج را داشتند و در ابزارغربالگری نمره بالایی کسب کرده بودند 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه محققساخته الگویهمسرگزینی زوجهای رضایتمند و پرسشنامه رضایتزناشویی انریچ (1998) بود. برای بررسی رواییسازه الگوی پیشنهادی از تحلیل عامل تأییدی با نرم افزار AMOS24 استفاده شد. همچنین جهت بررسی الگوی پارادایمی پژوهش از رویکرد معادلاتساختاری مبتنیبر روش حداقلمجذورات جزئی با نرم افزار PLS-3 استفاده شد. بررسی شاخصهای برازش مدلپیشنهادی نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است و بارعاملی تمامی مقولههای اصلی و فرعی مدلپژوهش بزرگتر از 4/0 بود. پایاییترکیبی، دیلون-گلدشتاین و همسانیدرونی تمامی مقولههای اصلی و فرعی مدل پژوهش بالاتر از 7/0 و مناسب بود. همچنین نتایج نشان داد، مقدار رواییهمگرا و رواییواگرای مقیاسهای مدلپیشنهادی مناسب میباشد. نتایج اثرات مستقیم و غیرمستقیم مدلپژوهش نیز مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای این پژوهش بیانگر این بود که در فرهنگایرانی عوامل متعددی در سطوح مختلف فرآیند همسرگزینی رضایتمند را تحت تاثیر قرار میدهند که باید مشاوران و زوجدرمانگران مداخلات خود را بر این اساس تنظیم نمایند.
ساخت و تحلیل عاملی مقیاس رضایت زناشویی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش ساخت و تحلیل عاملی مقیاس «رضایت زناشویی اسلامی» است. با توجه به اینکه خانواده موضوعی فرهنگ محور است و از سوی دیگر، مقیاسی که بتوان با آن کنش و رضایت زوج را براساس آموزه های اسلامی به دست آورد وجود نداشت، این پژوهش انجام گرفت. با توجه به هدف، این پژوهش جزو پژوهش های بنیادی بوده و از لحاظ مطالعه، «توصیفی» از نوع همبستگی است و از روش های آماری مثل «تحلیل عاملی اکتشافی» و روش «همسانی درونی» بهره برده است. جامعه آماری تمام افراد متأهل ساکن در شهر قم بودند که به شیوه «در دسترس» انتخاب شدند. نتایج نشان داد: مقیاس «رضایت زناشویی اسلامی» دارای دو بخش «مهارتی» و «شخصیتی» بوده و از نُه عامل اشباع شده است: ارتباط جنسی، ارتباط کلامی و غیرکلامی منفی، ارتباط کلامی و غیرکلامی مثبت، رفت و آمد فامیلی، پایبندی مذهبی، و مدیریت امور مالی با آلفای 84/0، 85/0، 77/0، 66/0، 60/0 و 61/0 و آلفای کل برابر با 87/0 شش عامل بخش «مهارتی» بوده و در بخش «شخصیتی» پرسشنامه سه عامل روان آزرده خویی، بدبین (پارانویاگونه)، و همراه یا موافق با آلفای 91/0، 88/0، و 88/0 و آلفای کل این بخش برابر با 90/0 مشخص شد. همچنین نتایج از اعتبار و روایی بالای پرسشنامه با 50 گویه حکایت دارد.
تاثیر زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرح واره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روان شناختی در زوجین متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۲۱۱-۱۹۲
حوزههای تخصصی:
هدف: زوجین متقاضی طلاق دارای مشکلات فراوانی در روابط زناشویی خود هستند و یکی از روش های مؤثر در بهبود ویژگی های مرتبط با زندگی زناشویی، روش آموزش با رویکرد تلفیقی است. پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر روج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق ارجاع شده از دادگستری شهرستان بهشهر به مراکز مشاوره طرف قرارداد طرح کاهش طلاق در 6 ماهه دوم سال 1398 بود. در این کارآزمایی بالینی 32 نفر (16 زوج متقاضی طلاق) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی (لیو و مک کی، 2012) در 14 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) و پرسشنامه ارزش های شخصی (شوارتز، 2002) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی به طور معناداری منجر به بهبود پذیرش و عمل و ارزش ها در زوجین متقاضی طلاق در مرحله پس آزمون شده است (05/0<P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر مؤثر بودن زوج درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر ارزش ها و پذیرش روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق بوده است.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (مهارت های مقابله با خلق منفی و مدیریت استرس) بر راهبردهای نظم جویی شناختی در دانش آموزان دختر تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
96 - 105
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر راهبردهای نظم جوییِ شناختی هیجان دانش آموزان دختر تیزهوش انجام گرفت. روش: پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود و جامعه آماری، دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در مدارس تیزهوشان شهر تهران (متوسطه دوره دوم) در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۹۹ بودند، که با روش نمونه گیری در دسترس، دانش آموزان پایه دهم دبیرستان فرزانگان تهران(۱۷۰ نفر)، انتخاب شده و پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ) را تکمیل نمودند. از بین آنها ۳۲ نفر که نمره های پایینی در راهبردهای انطبافی داشتند، به عنوان گروه نمونه مشخص و به صورت تصادفی، به دو گروه ۱۶ نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. به گروه آزمایش در ۱۲ جلسه ۷۰ دقیقه ای (دوبار در هفته)، مهارت های مقابله با اضطراب و افسردگی و مدیریت استرس آموزش داده شد و گروه کنترل، آموزشی دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات آموزش و همچنین پس از گذشت یک ماه و نیم در مرحله پیگیری، پرسشنامه مذکور برای هر دو گروه اجرا شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از روش «تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر» نشان داد، آموزش مهارت های زندگی در دانش آموزان تیزهوش به صورت معنادار و پایدار، استفاده از راهبردهای انطباقی نظم جویی شناختی هیجان را افزایش و استفاده از راهبردهای غیر انطباقی نظم جویی شناختی هیجان را کاهش می دهد. نتیجه: استفاده از آموزش مهارت های زندگی می تواند در افزایش استفاده از راهبردهای انطباقی نظم جویی شناختی هیجان و کاهش راهبردهای غیر انطباقی آن موثر واقع شود.
The Effectiveness of Yoga on Reducing Women's Anxiety
حوزههای تخصصی:
The purpose of this study was to investigate the effect of Yoga on women's anxiety. This research was quasi-experimental. The statistical population of the research included women who visited Yoga clubs in Rasht city in 2021. For this purpose, 30 women who had a high score according to the Beck Anxiety Questionnaire (BAI) were selected as a purposive sampling and divided into two experimental (15 people) and control (15 people) groups. Then, Yoga exercises were performed for 8 ninety-minute sessions for the participants of the experimental group, and the control group did not receive any exercises during this period. Then the said questionnaire was again implemented on both groups. The data were analyzed using covariance analysis and SPSS27 software. The results showed that Yoga exercise was effective in reducing women's anxiety (p < 0.05). Therefore, it can be concluded that counselors, psychologists and psychiatrists can use Yoga exercises to reduce women's anxiety.
The Relationship between Cognitive Emotion Regulation and Executive Functions
حوزههای تخصصی:
This research was conducted with the aim of investigating the relationship between cognitive emotion regulation and executive functions. The research method is descriptive-correlation type. 150 students of Islamic Azad University Science and Research Branch were selected by convenience sampling method and completed research tools including Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) and Barkley Deficits in Executive Functioning Scale (BDEFS). Data analysis was done with Pearson correlation coefficient and SPSS-22 software. The findings showed that there is a positive and significant relationship between the strategies of emotion regulation of acceptance, positive refocusing, planning, positive reappraisal, and putting into perspective with executive functions, but this relationship were inverse for self-blame, other-blame, catastrophizing and rumination (P < 0.01). According to the findings, it is concluded that constructive strategies of cognitive emotion regulation can be effective in strengthening executive functions, and incorrect strategies of cognitive emotion regulation cause problems in executive functions.Therefore, students should be trained in the field of improving cognitive regulation strategies.
نقش میانجی هیجان خواهی و تکانشگری در ارتباط بین اعتیاد به اینترنت با دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت زناشویی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اعتیاد به اینترنت سبب ارتباطات بیش از اندازه و بدون مرز افراد در فضای مجازی شده که در نهایت مشکلاتی مانند دلزدگی و خیانت زناشویی را ایجاد می کند. هدف: نقش میانجی هیجان خواهی و تکانشگری بین اعتیاد به اینترنت با دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت زناشویی روش: توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه کارمندان متاهل شرکت توسعه فناوری اطلاعات گردشگری شهر تهران در سال 1401 بودند که 106 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (1998)، دلزدگی زناشویی (1996)، نگرش به خیانت زناشویی (2006)، هیجان خواهی (1978) و تکانشگری (1995) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و SmartPLS نسخه 3 انجام شد. یافته ها: اثر مستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی، هیجان خواهی، تکانشگری و نگرش به خیانت مثبت و معنادار بود (05/0P<). اثر مستقیم هیجان خواهی و تکانشگری بر دلزدگی و نگرش به خیانت معنادار بود (05/0P<). نتایج آزمون بوت استرپ نیز نشان داد که اثر غیرمستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی و نگرش به خیانت با واسطه نقش هیجان خواهی و تکانشگری معنادار بود (05/0P<). نتیجه گیری: استفاده از اینترنت به تدریج باعث وابستگی و تغییر شکل روابط بین زوجین می شود و با ایجاد تعارضات، منجر به تکانشگری بین آن ها و جستجوی راهی برای رفع هیجان ها در فضای مجازی و در نهایت منجر به دلزدگی و زمینه سازی خیانت خواهد شد. شناخت تاثیرات مخرب اعتیاد به اینترنت یاری گر زوجین در ارتقاء سطح رضایت از زندگی است.
Identifying the Components of the Acceptance of the maternal role: A qualitative study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Background and Aim: mothering is one of the biggest challenges in women's lives that can affect their mental health. Awareness of the role of motherhood and acceptance of this role by women can help the health of mother and child. Therefore, it seems necessary to identify the components of accepting the mother's role. the aim was to identify the components of accepting the role of mother for married women without children. Methods: This study was conducted with a qualitative method and a library approach. The statistical population of the research was 75 books, articles and theses related to the topic of motherhood and the role of the mother in the years 2000 to 2022, from which 31 articles were selected in a targeted manner and the data were analyzed using the thematic analysis method of Brown and Clark (2006). Results: The findings were classified in the form of 25 organizing categories and 5 main categories including individual, family, social, cultural and economic components. Conclusion: The results of the present study showed that identifying the components of accepting the role of mother can be the basis for adopting educational and support measures for women.
بررسی ویژگی های طیفی مرتبط با اختلال وسواسی_جبری در الکتروانسفالوگرافی کمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از میان تکنیک های نقشه برداری مغزی، الکتروانسفالوگرافی کمی با کاربری آسان تر جهت بررسی اختلالات روان پزشکی از جمله اختلال وسواسی_جبری مورد اقبال واقع شده است. ویژگی های طیفی، نمایان گر توزیع قدرت سیگنال در باند های فرکانسی مختلف سیگنال الکتروانسفالوگرافی کمی می باشند و می توانند تفاوت فعالیت عصبی نواحی مختلف را که شاید زمینه ساز بیماری باشند مشخص کنند. در این مطالعه با استفاده از ویژگی های طیفی دخیل در اختلال وسواسی_جبری که بر اساس مطالعات گذشته شناخته شده است را بررسی کرده و به عنوان ورودی داده ها به عملکرد الگوریتم پیشنهادی عملکرد بررسی کردیم. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی_تحلیلی بود. سیگنال های الکتروانسفالوگرافی در حالت استراحت از افراد دارای اختلال و سالم در شرایط چشم بسته به دست آمد. این روش با استفاده از کلاهک ۲۱ کاناله انجام شد. پس از حذف نویز با روش ICA ویژگی های طیفی محاسبه و پس از افزایش داده ها از طریق تقسیم الکتروانسفالوگرام به سیگنال های یک دقیقه ای، به عنوان ورودی ماشین یادگیری استفاده شد. همچنین با استفاده از آزمون های آماری این ویژگی ها بین دو گروه سالم و افراد دارای اختلال مقایسه شد. یافته ها: ۴۲ فرد وارد مطالعه شدند که ۲۷ نفر دارای اختلال و ۱۴ نفر سالم بودند. مشخص شد که هیچ یک از ویژگی های استخراج شده بین دو گروه اختلاف معناداری نداشتند. حساسیت ارایه شده توسط الگوریتم یادگیری ماشین 83/3 درصد، اختصاصیت ۸۰ درصد، دقت 82/1 درصد و نرخ نسبت یافتن غلط (FDR) 11/7 درصد به دست آمد. نتیجه گیری: برخلاف مطالعات قبل اغلب ویژگی های طیفی به جز یک مورد (بتای ناحیه پیشانی) اختلاف معناداری نداشتند. الگوریتم یادگیری ماشین با دقت 82/1 درصد توانست افراد مبتلا را تشخیص دهد. این عملکرد قابل قبول و مشابه عملکرد دیگر الگوریتم ها با ویژگی های غیر طیفی و روش های تصویربرداری دیگر بود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، بر ولخرجی و سوء مصرف شیشه در بیماران با تشخیص اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر ولخرجی و سوء مصرف شیشه در بیماران با تشخیص اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی انجام شد. طرح پژوهش، پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت مرزی بودند که به اردوگاه کرامت درشهرستان مبارکه اصفهان در سال 1400 مراجعه نموده اند. ملاک های ورود به نمونه عبارت بودند از اینکه: حداقل چهار ماه از بستری شدن گذشته باشد، بیمار تشخیص اختلالات دوقطبی یا شخصیت مرزی را گرفته باشد، حداقل به مدت دو هفته دارو مصرف نکرده باشد، و در مداخلات درمانی دیگر شرکت نکرده باشد. نمونه پژوهش چهار گروه 15 نفری(15 نفر بیماران دوقطبی گروه آزمایش، 15 نفر بیماران دوقطبی گروه کنترل، 15 نفر بیماران اختلال شخصیت مرزی گروه آزمایش، 15 نفر بیماران اختلال شخصیت مرزی گروه کنترل) بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این چهار گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی شدند. ابزار اندازه گیری: پرسشنامه چند محوری بالینی میلون3(1994) و آزمون مقیاس کنترل شخصی یا PCS و پرسشنامه ولخرجی کلارکی و مورتیمر(2013) بود. سپس اطلاعاتبدست آمده به روش آماری تحلیل کوواریانس به وسیله نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در گروه آزمایش با تشخیص اختلال دوقطبی در مصرف شیشه اثر بخش بود (0/05 p < ) ولی بر ولخرجی اثربخش نبود. (0 /05< p ) و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در گروه آزمایش با تشخیص اختلال شخصیت مرزی برمصرف شیشه و کنترل ولخرجی اثربخش بود (05/0 < p ) ، این در حالی بود که در هیچ کدام از دو گروه کنترل تغییری حاصل نشد.
رابطه معنا در زندگی، بهزیستی معنوی و نیرومندی من با اضطراب کرونا ویروس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه روانشناسی مثبت سال ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
107 - 124
حوزههای تخصصی:
شیوع سریع ویروس کرونا نگرانی های زیادی را برای مردم ایجاد کرده است، بنابراین باید به دنبال شناسایی عواملی بود که اضطراب ویروس کرونا را کاهش می دهد. هدف این مطالعه بررسی رابطه ی معنا در زندگی، بهزیستی معنوی و نیرومندی من با اضطراب کرونا ویروس بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. به شیوه نمونه گیری تصادفی-طبقه ای تعداد 330 دانش آموز دوره دوم متوسطه از طریق پرسشنامه های معنا در زندگی ، بهزیستی معنوی ، نیرومندی من ذو اضطراب کرونا ویروس مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. بر اساس یافته ها بین معنا در زندگی، بهزیستی معنوی و نیرومندی من با اضطراب کرونا ویروس رابطه منفی و معنی داری وجود داشت. نتایج رگرسیون هم نشان داد که معنا در زندگی، بهزیستی معنوی و نیرومندی من به طور معناداری می توانند اضطراب کرونا ویروس را پیش بینی کنند . با توجه به این نتایج می توان گفت که با ارتقای معنا در زندگی، بهزیستی معنوی و نیرومندتر ساختن من می توان اضطراب کرونا ویروس دانش آموزان را کاهش داد.
مقایسه زوج درمانی متمرکز بر هیجان و زوج درمانی گاتمن بر سازش زناشویی و چهار اسب سوارکار نابودگر زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
251 - 262
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی زوج درمانی متمرکز بر هیجان و زوج درمانی گاتمن بر سازش زناشویی و چهار اسب سوارکار نابودگر صورت گرفته است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و روش آن نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به مراکز روانشناسی و مشاوره تحت نظر قوه قضائیه شهر تهران در سال 1400-1399 می باشد.21 زوج در این طرح به صورت در دسترس در سه گروه 14نفره آزمایش اول(دریافت کننده مداخله زوج درمانی هیجان مدار) ؛گروه آزمایش دوم (دریافت کننده مداخله زوج درمانی گاتمن) و گروه کنترل تقسیم و به شکل تصادفی جاگیری شدند.دو گروه آزمایش به مدت ۱۰ هفته مداخله زوج درمانی گاتمن را در 45 دقیقه و ۱۰ هفته زوج درمانی هیجان محور را در 45 دقیقه دریافت نمودند؛ درحالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت ننمود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که زوج گاتمن و زوج درمانی متمرکز بر هیجان بر سازش زناشویی، چهار اسب سوارکار نابودگر تاثیر معناداری داشته است؛ همچنین میزان اثر گذاری زوج درمانی گاتمن بر سازش زناشویی بیشتر از زوج درمانی متمرکز بر هیجان و میزان اثر بخشی این دو درمان بر چهار اسب سوار کار نابودگر تفاوت معناداری با هم ندارند. نظر به تاثیر این دو درمان بر سازش زناشویی و چهار اسب سوارکار نابودگر ؛بهره گیری از این دو مداخله برای زوجین مراجعه کننده به مراکز روانشناسی و مشاوره نتیجه بخش خواهد بود.