فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۹۴۱ تا ۶٬۹۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۶
169 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش ثبات قدم، سرسختی روان شناختی و تاب آوری بر درگیری تحصیلی دانشجویان بود. از جامعه آماری، 242 نفر دانشجو به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات که یا استفاده از رسانه های اجتماعی و به صورت آنلاین انجام شد، از پرسش نامه 5 عاملی ثبات قدم (داکورث،2007)، مقیاس اصلاح شده سرسختی نسخه نروژی (هیستد، اید، جانسون، لابرگ و توماس جانسون،2010)، پرسش نامه تاب آوری (جانسون و همکاران، 2013) و درگیری تحصیلی (ریو، 2013) استفاده شد. داده های به دست آمده از نمونه با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و Amos و به روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که درگیری تحصیلی دانشجویان به صورت مستقیم توسط ثبات قدم، سرسختی روانشناختی و تاب آوری پیش بینی می شود. مطابق با یافته ها درگیری تحصیلی به صورت غیرمستقیم و از مسیر تاب آوری، توسط ثبات قدم پیش بینی می-شود. همچنین سرسختی روانشناختی از طریق نقش واسطه ایی ثبات قدم بر درگیری تحصیلی دارای اثر غیرمستقیم و معنادار بود. نتایج پژوهش در مسیر سرسختی به درگیری تحصیلی توسط تاب آوری به صورت غیرمستقیم تأیید نشد. نتایج بیانگر آن است که 16% از درگیری تحصیلی دانشجویان از طریق ثبات قدم، سرسختی روان شناختی و تاب آوری تبیین می شود. همچنین 28% از درگیری تحصیلی را متغیرهای ثبات قدم و سرسختی توسط تاب آوری تبیین می کنند.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
۱۴۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: درصد قابل توجهی از خانواده های ایرانی دارای کودک کم توان ذهنی با مشکلات متعددی مانند اختلالات خواب، بی قراری، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، پرخاشگری، خودجرحی، و اختلالات شخصیت مواجه هستند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 1398-1397 بودند که از بین آنها 30 مادر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر یک 15 نفر) جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت روان درمانی مثبت گرا در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها شامل سیاهه فشار مراقبتی چندبعدی (نواک و گاست، 1989) و مقیاس سطوح خودانتقادی (تامسون و زاروف، 2004) بود. داده ها توسط نسخه 22 نرم افزار SPSS و با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر آمیخته تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روان درمانی مثبت گرا بر کاهش ابعاد فشار مراقبتی (0/001>P، (25/791=F2,24) و کاهش ابعاد خودانتقادی (0/001>P، (29/465=F2,27) در مادران دارای کودک کم توان ذهنی مؤثر است. در مرحله پیگیری در همه متغیرها غیر از خودانتقادی مقایسه ای، ثبات درمان وجود داشت. نتیجه گیری: مداخله مثبت گرا با گسترش دیدگاه فردی مادران دارای کودک کم توان ذهنی نسبت به موضوعات مختلف مانند عواطف منفی، هیجانات ناخوشایند و خود مختاری، به تغییر نگرش آنها و در نتیجه تقویت هیجانات مثبت در آنها کمک کرد که در نتیجه موجب کاهش فشار مراقبتی و خودانتقادی در آنها شد.
رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد: با آزمون نقش واسطه ای بی اشتیاقی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۵
۱۲۰-۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد با بررسی نقش واسطه ای بی اشتیاقی اخلاقی بود. روش: روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد بجنورد (2640 نفر) در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با روش نمونه گیری در دسترس با استفاده از پرسشنامه آنلاین 200 نفر انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامه الگوهای ارتباطات خانواده، مقیاس ویژگی های سایکوپاتیک، مقیاس آمادگی به اعتیاد، و مقیاس بی اشتیاقی اخلاقی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: طبق یافته های مدل اثر مستقیم متغیر جهت گیری گفت و شنود بر آمادگی به اعتیاد منفی بود و اثر متغیرهای جهت گیری همنوایی، سایکوپاتیک، و بی اشتیاقی اخلاقی بر آمادگی به اعتیاد مثبت بود. همچنین، نقش میانجی بی اشتیاقی اخلاقی در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های سایکوپاتیک با آمادگی به اعتیاد تایید شد. نتیجه گیری: می توان بیان داشت وجود مشکلات الگوهای ارتباطی خانواده (گفت و شنود پایین و همنوایی بالا) و ویژگی های سایکوپاتیک می تواندآمادگی به اعتیاد را برای افراد به ارمغان آورد. همچنین، اگر بی اشتیاقی اخلاقی بالا باشد و با این دو متغیر همراه شود، می توان شاهد میزان بالایی از آمادگی به اعتیاد در نوجوانان و جوانان بود. این نتایج گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر در آمادگی به اعتیاد است و با شناسایی این علل می توان برنامه های درمانی و پیشگیرانه مناسب را به کار بست.
Design and Validation of Youth High-risk Behaviors Short Scale(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This research aims to design and validation of youth high-risk behaviors short scale. Methods: In this research, the descriptive-survey method was used. The statistical population was all students of Mashhad universities which 681 students were randomly selected from multi-stage cluster types. The tools used also included: youth high-risk behaviors short-scale developed by the researcher, as well as the Big Five-Inventory (2007) and Psychological Well-being Scale (1989). Results: The results showed that 14-item high-risk behaviors scale has good psychometric properties and is the norm with Iranian society. The validity of the scale was good with the methods of construct validity (confirmatory factor analysis) and convergent and divergent validity (p<0.01). The results of confirmatory factor analysis also confirmed the seven-factor nature of the scale, and the obtained model had a good fit with the research data. The Cronbach's alpha coefficient of the whole scale was 0.82. Conclusion: Therefore, researchers and health professionals can use this tool in their future studies due to its unique features.
اثربخشی خوش بینی به سبک روان نمایشگری بر قلدری، روابط بین فردی و نشاط ذهنی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی خوش بینی به شیوه روان نمایشگری بر قلدری، روابط بین فردی و نشاط ذهنی در دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم در دامنه سنی 14-16 سال دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای در شهر اصفهان در سال 1399 بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های قلدری، پرسشنامه کیفیت روابط، پرسشنامه نشاط ذهنی بود. گروه آزمایش به صورت روان نمایشگری به مدت 12 جلسه آموزش خوش بینی را دریافت کردند و پرسشنامه ها به عنوان پس آزمون و یک ماه بعد برای پیگیری اجرا شد. داده ها با آزمون تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر انجام شدند. نتایج نشان دادند خوش بینی به سبک روان نمایشگری بر قلدری، کیفیت روابط بین فردی و نشاط ذهنی دانش آموزان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای تأثیر دارد؛ بنابراین، با کاربرد این مداخله می توان رفتار قلدری و کیفیت روابط و نشاط ذهنی دانش آموزان را با علائم اختلال نافرمانی بهبود بخشید.
اثربخشی درمان نوروفیدبک بر کیفیت خواب و کنترل درد مبتلایان به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی مغز و اعصاب شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
91 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین میزان اثربخشی درمان نوروفیدبک بر کیفیت خواب و کنترل درد مبتلایان به سردرد میگرنی مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی مغز و اعصاب شهر اهواز بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. از بین این بیماران تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. برای گردآوری داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از پرسش نامه های کیفیت خواب پیتزبورگ بویس و همکاران (1989) و کنترل درد مک گیل (1971) استفاده شد. مداخله درمان نوروفیدبک در 20 جلسه 30 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و به گروه کنترل، آموزشی داده نشد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکووا) و تحلیل کواریانس یک متغیری (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله درمان نوروفیدبک بر بهبود کیفیت خواب و افزایش کنترل درد مبتلایان به سردرد میگرنی اثربخش بود . بر این اساس نتیجه پژوهش حاضر نشان داد که درمان نوروفیدبک می تواند بر افزایش کیفیت خواب و کنترل درد مؤثر باشد.
تبیین علّی امنیت اجتماعی بر اساس روان آزرده گرایی: نقش واسطه ای ارضاء و ناکامی نیازهای بنیادین روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
200 - 211
حوزههای تخصصی:
علی رغم اهمیت امنیت اجتماعی، پژوهش های اندکی به تبیین علّی آن پرداخته اند. از این رو، هدف پژوهش حاضر تبیین علّی امنیت اجتماعی بر اساس روان آزرده گرایی و ارضاء و ناکامی نیازهای بنیادین روانشناختی در گروهی از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شیراز بود. مشارکت کنندگان 291 نفر (170 دختر) از دانشجویان در سال تحصیلی 99-1398 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و مقیاس های روان آزرده گرایی مک کری و کاستا (1992)، ارضاء و ناکامی نیازهای بنیادین روانشناختی چن و همکاران (2015) و امنیت اجتماعی گیلبرت و همکاران (2009) را تکمیل کردند. روایی و اعتبار مقیاس های پژوهش با استفاده از روش تحلیل عامل تأییدی و ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. به منظور بررسی فرضیه های پژوهش از روش تحلیل مسیر و نرم افزار ایموس 24 استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پژوهش با داده های جمع آوری شده برازش مطلوبی دارد. هم چنین، نتایج نشان داد که روان آزرده گرایی به طور غیر مستقیم (از طریق واسطه گری ارضاء و ناکامی نیازهای بنیادین روانشناختی)، پیش بینی کننده امنیت اجتماعی است. به طورکلی، نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که برنامه ریزی ها در خصوص امنیت اجتماعی نیازمند توجه هم به صفات شخصیتی و هم به موقعیت های ایجاد شده توسط این صفات، مانند ارضاء و ناکامی نیازهای بنیادین روانشناختی، است. نتایج بر مبنای شواهد نظری و پژوهشی مورد بحث قرار گرفته است.
مقایسه تداعی های ضمنی و آشکار مربوط به افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلال خوردن و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۳)
242 - 251
حوزههای تخصصی:
اختلال خوردن یک بیماری پیچیده روانپزشکی مزمن و ناتوان کننده است. در دهه های اخیر، مدل شناختی اختلال های خوردن پیشتاز نظریه پردازی، تحقیق و درمان بوده است. در تحقیقات جدید دو مدل نظری متمایز برای پردازش و ارزیابی های آشکار و ضمنی اطلاعات استفاده می کنند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تداعی های ضمنی و آشکار مربوط به افسردگی، اضطراب و نگرش به غذا در افراد مبتلا به اختلال خوردن و افراد سالم بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به اختلال خوردن شهر تهران بود که در شش ماهه اول سال 1399 به مراکز درمانی و مشاوره مراجعه کرده بودند. روش نمونه گیری به صورت خوشه در دسترس و هدفمند انجام شد. حجم نمونه 300 نفر بود که با پرسشنامه های SCL-90، سیاهه اختلال خوردن اهواز (شریفی فرد،1377)، مقیاس نگرش به غذا (تیچمن و همکاران، 2003) و تکلیف مبتنی بر رایانه آزمون تداعی ضمنی (گرینوالد و همکاران، 1998) آزمون شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحلیل نشان داد که در تداعی آشکار و ضمنی افسردگی، در تداعی ضمنی اضطراب و در تداعی آشکار نگرش به تغذیه بین افراد مبتلا به اختلال خوردن و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نیز مشخص کرد که تنها تداعی و ضمنی آشکار افسردگی و تداعی ضمنی اضطراب می توانند به شکل معنادار اختلال خوردن را پیش بینی نمایند. این نتایج تأیید کننده نقش تداعی های ضمنی و آشکار در عرصه بالینی است؛ همچنین در شناخت بهتر اختلال خوردن کمک می کند تا در تدوین برنامه های آموزشی و مداخله های روانشناختی مورد ملاحظه قرار گیرد.
اثربخشی سکس درمانی بر خودکارآمدی جنسی و صمیمیت زناشویی در زوجین دارای اختلال کژکاری جنسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: کنش جنسی مناسب سهم بسزایی در بهداشت و سلامت زوجین ایفا می کند. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی سکس درمانی بر خودکارآمدی جنسی و صمیمیت زناشویی در زوجین دارای اختلال کژکاری جنسی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه زوجین دارای اختلال کژکاری جنسی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و خدمات روانشناختی منطقه هشت تهران در تابستان سال 1395 بودند که تعداد 30 زوج (60 نفر) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 زوج) و گروه گواه (15 زوج) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت 10 جلسه 60 دقیقه ای سکس درمانی قرار گرفت؛ اما در این مدت گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه خودکارآمدی جنسی وزیری و کاشانی (1378)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی زوجین ووندن بروک و برتمن (1995) و پرسشنامه عملکرد جنسی روزن و همکاران (2000) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شد. یافته ها: نتایج مقایسه اطلاعات جمعیت شناختی نشان داد که بین گروه های پژوهش از نظر سن، جنسیت و سطح تحصیلات تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<p). مداخله سکس درمانی به طور معناداری موجب افزایش خودکارآمدی جنسی (622/10F=، 003/0 = P) و صمیمیت زناشویی (959/14F=، 001/0 = P) در زوجین دارای اختلال کژکاری جنسی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر تاثیر آموزش سکس درمانی بر افزایش خودکارآمدی جنسی و صمیمیت زناشویی در زوجین دارای اختلال کژکاری جنسی بود. مشاوران و درمانگران خانواده می توانند از این شیوه درمانی در کنار سایر روش های درمانی جهت حل مشکلات زناشویی زوجین بهره ببرند.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روانشناختی و سرزندگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-127
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر مدارس شاهد شهر دزفول انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و روش نمونه برداری بصورت در دسترس، 30 نفر انتخاب شد و بصورت تصادفی در دو گروه (15 نفری کنترل و آزمایش) گمارده شد. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس سرزندگی تحصیلی (حسینچاری و دهقانی زاده، 1391) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز، 2007) استفاده شد. همچنین در طی 8 جلسه (90 دقیقه ای) به صورت یک جلسه در هفته و به مدت دو ماه، براساس پروتکل آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیک میلر و همکاران (2007) مورد آموزش قرار گرفتند. در طول ارائه آموزش گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نداشتند و بعد از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون انجام گرفت. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. یافته ها نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به طور معناداری موجب بهبود سرمایه روان شناختی با اندازه اثر 56/0 و سرزندگی تحصیلی با اندازه اثر 47/0 گردد (001/0< p). بر این مبنا براساس نتایج حاصله می توان در نظر داشت که رفتاردرمانی دیالکتیک قادر است به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان مورد لحاظ قرار گیرد.
نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین سبک های دلبستگی با اضطراب کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۱شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
181 - 161
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای طرح واره های ناسازگار اولیه در رابطه میان سبک های دلبستگی و اضطراب کرونا صورت گرفت. روش: طرح پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی از طریق الگویابی مدل معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهشی شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی مرکز آموزش عالی پلدختر در سال تحصیلی 400-1399 بودند که برای انتخاب گروه نمونه آماری به تعداد قابل کفایت برای آزمون مدل با توجه به نظر کلاین (2015) در ازای هر متغیر 20 نفر نمونه در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری با توجه به جدی شدن خطر کرونا به صورت غیراحتمالی و پرسشنامه آنلاین بود. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (CDAS)، پرسشنامه طرح واره های ناسازگار یانگ فرم کوتاه (YSQ-SF) و مقیاس دلبستگی بزرگسالان (AAS) استفاده شد. برای انجام تحلیل آماری از نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که با توجه به شاخص های نیکویی برازش، مدل تدوین شده از برازش مطلوبی برخوردار است (08/0=RMSEA، 90/0=GFI، 91/0=AGFI). سبک دلبستگی اجتنابی (23/0= β) و طرح واره های ناسازگار (78/0= β) اثر مستقیم و معناداری بر اضطراب کرونا دارند. همچنین نتایج غیرمستقیم مسیرها نشان داد که دلبستگی ایمن با واسطه گری طرح واره های ناسازگار می تواند از میزان اضطراب کرونا بکاهد؛ اما سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با واسطه گری طرح واره های ناسازگار می توانند بر اضطراب کرونای دانشجویان بیفزایند. نتیجه گیری: مطالعه نشان داد با افزایش سبک دلبستگی اجتنابی میزان اضطراب کرونا کاهش یافت و طرح واره های ناسازگار در رابطه بین سبک های دلبستگی با اضطراب کرونا نقش واسطه ای داشت و موجب افزایش این اثر شد.
تأثیر هنردرمانی به شیوه بازی با رنگ بر میزان شادزیستی کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد هنردرمانی مبتنی بر تسهیل تغییرات مثبت مانند شاد زیستی از طریق تعامل با درمانگر و مواد هنری در یک محیط امن است. از سویی یکی از بیماری هایی که در کودکان بیشترین عواقب منفی روانی را دارد، سرطان است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر هنردرمانی به شیوه بازی با رنگ بر میزان شاد زیستی کودکان 6 تا 10 ساله مبتلا به سرطان انجام شد. روش: روش پژوهش شبه تجربی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. نمونه مورد مطالعه شامل 30 کودک مبتلا به سرطان از شهر اصفهان در سال 1396 بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش طی 15 جلسه تحت مداخله هنردرمانی به شیوه بازی با رنگ قرار گرفت و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای تا پایان آزمایش دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه شاد زیستی (مورگان، 2014) استفاده شد. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس و با نرم افزار آماری spss22، تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: یافته های آماری نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و گواه در میزان شاد زیستی و مؤلفه های آن از جمله خلق و تفکر شادمانه تفاوت معنادار آماری (0/05>P) وجود دارد. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که هنردرمانی به شیوه بازی با رنگ با تأکید بر تخلیه هیجانات منفی باعث بهبود شاد زیستی کودکان مبتلا به سرطان می شود و این شیوه را می توان به عنوان یک روش درمانی و مداخله ای مناسب برای بهبود خلق این کودکان پیشنهاد داد.
اثربخشی برنامه اقدام در مقابل اضطراب بر کاهش علائم بالینی کودکان پیش دبستانی مبتلا به اختلال اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر بخشی برنامه اقدام بر کاهش علائم بالینی کودکان پیش دبستانی مبتلا به اختلال اضطرابی بود. روش: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق، کودکان 5 تا 6 ساله مبتلا به اضطراب شهرستان گرگان و مادران آنها بودند، که از بین آنها، 27 کودک با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل اختصاص داده شدند. برنامه اقدام در 8 جلسه برای کودکان و 4جلسه آموزشی مجزا برای والدین گروه آزمایش انجام شد. به منظور بررسی تاثیر مداخله در ابتدا و انتهای درمان و مرحله پیگیری، مقیاس اضطراب پیش دبستانی اسپنس بر روی مادران تمام کودکان اجرا شد. در نهایت از تحلیل کوواریانس و فرمول درصد بهبودی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج کاهش معنادار در اضطراب کودکان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری نشان داد(05/0P<). نتایج معناداری بالینی هم نشان داد که اضطراب گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری، به طور معناداری بهبود یافت. نتیجه گیری: برنامه اقدام در بهبود علایم کودکان مبتلا به اضطراب موثر است. نتیجه این پژوهش و پژوهش های مشابه می تواند در حوزه های تشخیصی و درمانی اختلالات اضطرابی در کودکان مورد استفاده قرار گیرد.
اعتباریابی و رواسازی نسخه فارسی مقیاس بی حوصلگی شغلی در جامعه معلمان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی و رواسازی نسخه فارسی مقیاس بی حوصلگی شغلی در جامعه معلمان ایرانی صورت پذیرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی بود. در این مطالعه 500 نفر از معلمان شاغل شهر تهران به روش در دسترس و با استفاده از پرسشنامه آنلاین انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های بی حوصلگی شغلی لی(1986)، اشتیاق شغلی اسکاوفلی(2002)، فرسودگی شغلی مسلش(1981)، رضایت شغلی اسمیت(1969) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل عاملی اکتشافی به روش مؤلفه های اصلی و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل اکتشافی، ساختار عاملی بی حوصلگی شغلی با 17 گویه را تأیید نمود که تمام 17 گویه در 3 عامل یکنواختی، برانگیختگی پایین و عدم تمایل به شغل طبقه بندی شدند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی مؤید برازش خوب مدل سه عاملی بود. ضرایب روایی همگرای بی حوصلگی شغلی با فرسودگی شغلی 47/0 و ضرایب روایی واگرا با رضایت شغلی 50/0- و اشتیاق شغلی 74/0- بدست آمد. همچنین پایایی پرسشنامه به روش بازآزمایی در دوره ای سه ماهه ارزیابی شد که همبستگی معنی داری معادل 87/0 بود و ضریب آلفای کرونباخ 94/0 شد که بیانگر تأیید پایایی به روش همسازی درونی بود. نتیجه گیری: بنابراین، می توان به محققین و دست اندرکاران پیشنهاد داد که در پژوهش های مربوط به تعیین بی حوصلگی شغلی و بازنگری وضعیت شغلی معلمان از این ابزار بهره جویند.
نقش ابعاد نابهنجار شخصیت، رضایت از تن انگاره و نشانه های اختلال شخصیت نمایشی در پیش بینی نارضایتی زناشویی زنان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
45 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش ابعاد نابهنجار شخصیت، تن انگاره و نشانه های اختلال شخصیت نمایشی در پیش بینی نارضایتی زناشویی زنان متقاضی طلاق بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش زنان اقدام کننده به طلاق مراجعه کننده به دادگاه های خانواده شهر کرج در سال 1400 بودند. نمونه آماری پژوهش شامل 160 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نارضایتی زناشویی انریچ، ابعاد نابهنجار شخصیت کروگر و همکاران، تن انگاره سوئوتو و گارسیا و پرسشنامه چندمحوری بالینی- میلون استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه (همزمان) انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین ابعاد نابهنجار شخصیت (عاطفه منفی، گسلش، مخالفت ورزی، مهارگسیختگی) و نشانه های اختلال شخصیت نمایشی با نارضایتی زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.در واقع با افزایش ابعاد نابهنجار شخصیت و نشانه های اختلال شخصیت نمایشی، میزان نارضایتی زناشویی نیز افزایش می یابد. همچنین بین رضایت از تن انگاره با نارضایتی زناشویی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. به طوری که با افزایش رضایت از تن انگاره، نارضایتی زناشویی کاهش می یابد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای اختلال شخصیت نمایشی، عاطفه منفی و مخالفت ورزی ابعاد تاریک شخصیت و رضایت از تن انگاره به صورت منفی و معناداری می توانند نارضایتی زناشویی زنان متقاضی طلاق را پیش بینی کنند. بنابراین توجه به ویژگی های شخصیتی و رضایت از تن انگاره نقش مهمی در نارضایتی زناشویی دارند.
تعیین ویژگی های روان سنجی مقیاس توجه به هیجانات در جمعیت بزرگسالان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
117 - 125
حوزههای تخصصی:
توجه به هیجانات از ابعاد زیربنایی درزمینه ی آسیب شناسی روانی است که به همراه شفافیت هیجانی سازه ی جامع تر آگاهی هیجانی را شکل می دهند. توجه به هیجانات خود از دو زیر مقیاس توجه ارادی و غیرارادی به هیجانات تشکیل شده است که به میزان توجه و نظارتی که فرد بر هیجانات و عواطفش دارد اشاره دارد. این مقیاس با هدف اندازه گیری این پدیده طراحی شده است و ویژگی های روان سنجی آن در جمعیت غیر ایرانی مورد تائید قرارگرفته است؛ اما تاکنون در جمعیت ایرانی بررسی نشده است؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی این مقیاس در جمعیت ایرانی بود. در پژوهش حاضر 263 نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس به پرسشنامه های پژوهش که شامل مقیاس توجه به هیجانات، نگرانی پنسیلوانیا، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و همچنین مقیاس عواطف مثبت و منفی پاسخ گفتند. نهایتاً داده های حاصل با استفاده از تحلیل های آماری آلفای کرونباخ، تحلیل عاملی تأییدی و آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. مقدار پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ برابر با 752/0 به دست آمد. همچنین برای بررسی ساختار پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد که نتایج مطالعه نشان دهنده ی برازندگی مطلوب شاخص ها (055/0RMSEA=، 925/0CFI=، 928/0GFI=، 777/1CMIN/DF=) بود. این پرسشنامه تنها با حذف یک گویه (گویه شماره 9 به دلیل فقدان معناداری) و همانند نسخه ی انگلیسی با در برگرفتن دو عامل توجه ارادی و غیرارادی به هیجانات؛ در جامعه ی ایرانی نیز از شاخص های روان سنجی قابل قبولی برخوردار است.
مدل سازی تعارض زناشویی بر اساس خودمتمایزسازی و خانواده گرایی با نقش میانجی صمیمیت و بلوغ عاطفی در خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
394 - 417
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مدل سازی تعارض زناشویی بر اساس خودمتمایزسازی و خانواده گرایی با نقش میانجی صمیمیت و بلوغ عاطفی در خانواده بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است.در این پژوهش جامعه شامل کلیه زوجین ساکن شهر تهران است. و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. تعداد ۱۱۰۷ نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و از بین آنها تعداد ۲۹۵زوج( ۵۹۰ زن و شوهر) به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب شدند. برای اجرای پرسشنامه، نسخه آنلاین برای افرادی که برای همکاری اعلام آمادگی کردند ارسال شد ابزار گردآوری داده ها شامل: پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ)، پرسشنامه خود متمایز سازی (DSI)، پرسشنامه خانواده گرایی، پرسشنامه صمیمیت و پرسشنامه بلوغ عاطفی بود. در بخش آمار استنباطی برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه از تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری و از نرم افزار spss و smart-pls استفاده شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد این مدل از برازش مناسب برخوردار است و بین خود متمایز سازی و تعارض زناشویی؛ بین خود متمایز سازی و بلوغ عاطفی؛ بین خانواده گرایی و بلوغ عاطفی؛ بین خانواده گرایی و تعارض زناشویی؛ بین صمیمیت و تعارض زناشویی؛ و بین بلوغ عاطفی و تعارض زناشویی رابطه معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد نقش میانجی بلوغ عاطفی در مدل معنادار بود ولی نقش میانجی صمیمیت در مدل معنادار نبود. در نتیجه می توان در مراکز درمانی و مشاوره ای در حل تعارض زناشویی این متغیر ها را در نظر گرفت.
مدل یابی گرایش به اعتیاد بر اساس صفات مدل پنج عاملی شخصیت با میانجی گری تاب آوری در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۲۸۴-۲۶۷
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی گرایش به اعتیاد بر اساس صفات مدل پنج عاملی شخصیت با میانجی گری تاب آوری انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه آزاد شهر مسجد سلیمان در سال 1398 بود. 217 نفر از دانشجویان با استفاده از فرمول کوکران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه تاب آوری، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی و همچنین پرسشنامه گرایش به اعتیاد را پاسخ دادند. همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استروپ روش های مورد استفاده برای تحلیل داده ها بودند. یافته ها: نتایج برازش مدل فرضی پژوهش را تایید کرد. تنها صفت دلپذیرخویی برازش خوبی با مدل نشان نداد که بعد از اصلاحات حذف گردید و مدل بهبود یافت. چهار ویژگی مدل پنج عاملی شخصیت شامل روان رنجورخویی، برونگرایی، گشودگی نسبت به تجارب و باوجدان بودن به صورت مستقیم با تاب آوری رابطه داشتند. همچنین این ویژگی ها رابطه غیرمستقیمی با میانجی گری تاب آوری، با میزان گرایش به اعتیاد داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت که ویژگی های شخصیتی با تعدیل تاب آوری موجب کاهش گرایش به اعتیاد در دانشجویان می شود و داشتن تاب آوری در برابر استرس می تواند نقش صفات شخصیت بر میزان گرایش دانشجویان به اعتیاد را تعدیل کند.
تحلیل فعالیت های افزایش دهنده هیجانات مثبت مردان و زنان در دوره قرنطینه (به دلیل همه گیری بیماری ناشی از وجود ویروس کرونا) با توجه به نیازهای پنج گانه ویلیام گلاسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
163 - 180
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، تحلیل فعالیت های افزایش دهنده هیجانات مثبت مردان و زنان در دوره قرنطینه (به دلیل همه گیری بیماری ناشی از وجود ویروس کرونا) با توجه به نیازهای پنج گانه ویلیام گلاسر بود . روش: روش تحقیق در این مطالعه ترکیبى (کیفى و کمى) بود که در آن داده های کمی نقش تکمیلی برای داده های کیفی داشتند. جامعه مورد پژوهش در این مطالعه افرادی بودند که در دوران همه گیری ویروس کرونا سبک زندگی قرنطینه را برگزیدند. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر از نوع نمونه گیری مبتنی بر هدف و حجم نمونه 474 نفر (309 زن و 165 مرد) بود. در بخش کیفى داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوا مقوله بندی و کدگذاری گردید. در بخش کمی برای توصیف داده ها از نرم افزار spss - 21 استفاده شد و نتایج بر اساس نظریه نیازهای پنج گانه گلاسر کدگذاری و تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس نتایج تحقیق حاضر 63 فعالیت استخراج شدند که در میان افراد در زمان قرنطینه شیوع بیشتری داشتند؛ افراد از طریق این فعالیت ها می توانستند تمام نیازهای خود را برطرف کرده و از این طریق موجب ایجاد هیجانات مثبت در خود شوند. تحلیل استنباطی یافته های این پژوهش نشان داد که، در همه فعالیت های انجام شده در سطوح نیاز به بقا، عشق و آزادی بین زنان و مردان تفاوت معنی دار وجود داشت و در میان تمامی نیازها، در نیاز به قدرت و آزادی بین گروه های سنی مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت . نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان پیشنهاد نمود که افراد می بایست ضمن رعایت پروتکل های بهداشتی روزانه فعالیت هایی انجام دهند که برطرف کننده نیاز های پنجگانه شان باشد و از این طریق به هیجانات مثبت دست پیدا کرده و از هیجانات منفی جلوگیری کنند.
Predicting Perceived Social Support based on Perceived Stress and Cognitive Emotion Regulation in Patients with Ulcerative Colitis(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۵, Issue ۱ - Serial Number ۱۱, Winter ۲۰۲۲
39 - 48
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of present study was to predict perceived social support based on perceived stress mediated by cognitive emotion regulation in patients with ulcerative colitis. Methods: The method of study was correlational, structural equation modeling type. The statistical population of the present study included all patients with ulcerative colitis, referred to gastroenterology clinics in Districts 4 and 7 of Tehran in 2019. Among them, 261 people were selected through purposeful sampling method. The research tools included perceived social support scale (Zimet et al., 1998), perceives stress scale (Cohen et al., 1983), and cognitive emotion regulation scale (Garnefski and Kraaij, 2006). Results: The results revealed a negative relationship between perceived stress and perceived social support (β=-0.13, t=2.04) and negative relationship between perceived stress and cognitive emotion regulation (β=-0.21, t=2.96) in patients with ulcerative colitis. A positive relationship was also found between cognitive emotion regulation and perceived social support (β= 0.47, t=7.18) but cognitive emotion regulation had no mediating role between perceived stress and perceived social support in patients with ulcerative colitis (β= 0.09, p>0.05). Conclusions: Although there were direct relationships between perceived stress, perceived social support and cognitive emotion regulation but the results revealed no indirect relationship between perceived stress and perceived social support mediated by cognitive emotion regulation in patients with ulcerative colitis. Thus, paying attention to these variables helps researchers and therapists in design of appropriate therapy for Ulcerative Colitis patients.