فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۶۰۱ تا ۷٬۶۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف سلامتی خانواده و کاهش تعارضات زناشویی به بررسی عوامل کاهنده ی آن از جمله خودشناسی، عشق و هوش هیجانی پرداخت که بوسیله نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی از مراجعین زوج مراکز مشاوره شهر تهران، 248نفر نمونه (115 زن و 133 مرد) انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه تعاارضات زناشویی ثنایی و همکارن (1396)، پرسشنامه خودشناسی قربانی و همکاران (2008)، پرسشنامه عشق استرنبرگ (1986)، پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (1380) بودند. داده های پیمایش پس از گردآوری با استفاده از رگرسیون گام به گام بررسی شدند. یافته ها حاکی از آن است که متغیرهای خودشناسی، عشق و هوش هیجانی جمعا 54 درصد از واریانس تعارضات زناشویی را تبیین می کند و اثر متغیر عشق، خودشناسی و هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی به ترتیب بیشتر است. با توجه به نتایج این مطالعه تدوین یک پروتکل آموزشی – درمانی دقیق برای زوجین با هدف کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت جامعه پیشنهاد می شود. نتایج نشان داد که خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در پیش بینی کاهش تعارضات زناشویی نقش معنی دار دارند.
بررسی کیفی مشکلات روان شناختی - فرهنگی و اجتماعی اعتیاد به شبکه های مجازی و اینترنت بر روی روابط زناشویی زوجین شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
275 - 303
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی مشکلات روانشناختی - فرهنگی و اجتماعی اعتیاد به شبکه های مجازی و اینترنت بر روی روابط زناشویی زوجین شهر اصفهان بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند . ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که در طول کار با 14 نفر ( هفت زوج ) به مرحله اشباع رسید. مصاحبه ها ضبط و پیاده سازی و عبارات مهم با روش کلایزی کد گذاری، تحلیل و مشکلات روانشناختی - فرهنگی و اجتماعی مرتبط با شبکه هاى مجازى در دو طبقه مشکلات روان شناختی (شامل دو مقوله مشکلات رفتاری و مشکلات عاطفی –شناختی ) و طبقه فرهنگی - اجتماعی ( شامل 3 مقوله تغییر در سبک زندگی، انحطاط فرهنگی و تغییر ارزشهای مذهبی) قرار گرفت. نتایج نشان داد وابستگی به شبکه های مجازی و اینترنت موجب مشکلات رفتاری شامل "پرخاشگری، اهمال کاری و تکانشگری"، مشکلات عاطفی –شناختی شامل "افسردگی، اضطراب، وسواس فکری و عملی، فقدان همدلی و حساسیت بین فردی" ، مقوله تغییر در سبک زندگی شامل "اعتیاد به اینترنت، انزوای اجتماعی، مد پرستی، مشکلات شغلی و مالی"، انحطاط فرهنگی شامل م"گسست از هنجارها و فردیت باختگی فرهنگی" و مقوله تغییر ارزشهای مذهبی شامل"تزلزل در ارزشهای اخلاقی و مذهبی و انحراف از اززشها می گردد. لذا پیشنهاد می شود استفاده درست از شبکه هاى اجتماعى به عنوان بخشى از مهارت هاى زندگى و آموزش پیش از ازدواج مورد توجه مشاران، روانشناسان و زوج درمانگران قرار گیرد.
اثربخشی آموزش گروهی پذیرش و تعهد بر فرسودگی و انگیزش شغلی کارکنان سازمان تامین اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
۱۳۲-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
مسائل شغلی از موضوع های مهم و بنیادین امروزه جوام ع هس تند. گس ترش شهرنش ینی، توسعه ص نعت، جه انی ش دن، رقابت اقتصادی و عواملی مانند آنها ش غل را به یک مسأله اساسی در زندگی انسان امروزی تبدیل کرده است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر فرسودگی و انگیزش شغلی کارکنان سازمان تأمین اجتماعی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل است. جامعه پژوهش را کلیه کارکنان مرد و زن شاغل در سازمان تأمین اجتماعی شهر تهران در سال 1400- 1399 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای 60 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 30 شرکت کننده) قرار گرفتند. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و همکاران (MBI) (1981) و انگیزش شغلی هاکمن الدهام (MPS) (1975) بود. مداخله آموزش پذیرش و تعهد طی 9 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد آموزش پذیرش و تعهد بر فرسودگی و انگیزش تحصیلی موثر است (05/0>P). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش فرسودگی و افزایش انگیزش شغلی کارکنان سازمان تأمین اجتماعی موثر است.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر معنای زندگی و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دختر درگیر بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر معنای زندگی و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دختر درگیر بحران هویت بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم شهرستان پردیس در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. به منظور انتخاب نمونه ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 246 نفر انتخاب سپس ابزار بحران هویت بر روی 240 نفر اجرا و تعداد 30 نفر که دارای بحران هویت بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. داده های پژوهش به کمک پرسشنامه های بهزیستی روا ن شناختی (PWBQ، ریف، 1989)، ﻣﻌﻨﺎی زﻧﺪﮔﯽ (MLQ، استگر و همکاران، 2006) و پرسشنامه بحران هویت (ICQ، احمدی، 1387) جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری صورت گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر در متغیرهای معنای زندگی و بهزیستی روان شناختی در دو گروه آزمایشی و گواه در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری دارد (34/40=F، 001/0>P). بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی مبتنی بر نظریه امید اسنایدر بر معنای زندگی و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان دختر درگیر بحران هویت مؤثر بوده است.
کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۴۴-۱۱۲۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است، تغییرات ناشی از بیماری های مزمن مانند مولتیپل اسکلروزیس (MS) نه تنها می تواند سلامت روانی و حرمت خود این بیماران را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه تصور مثبت از خود و حرمت خود بالا، بهترین پیش بینی کننده برای تطابق فرد مبتلا با بیماری MS است. با وجود مطالعات انجام شده بر روی عزت نفس بیماران میتلا به MS، اما در زمینه کشف راهبردهای مؤثر بر حرمت خود آنان مطالعات اندکی صورت گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف راهبردهای روانی - اجتماعی مؤثر بر کاهش یا افزایش عزت نفس زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل عرفی / قراردادی در سال های 1399 و 1400 در شهر تهران انجام شد. جامعه یا میدان مورد مطالعه این پژوهش، شامل تمامی زنان در دسترس مبتلا به بیماری MS شهر تهران (با تأیید عضویت در انجمن ام اس ایران) در سال 1399 و نیمه اول سال 1400 بود. نمونه پژوهش با انتخاب 11 زن مبتلا به MS با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی به حد اشباع رسید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، منجر به شناسایی 3 مقوله اصلی تجربه ای دیگر، پروردن خود و مهار بالنده برای شرکت کنندگان با عزت نفس بالا و 1 مقوله اصلی تحت عنوان وازدگی برای شرکت کنندگان با عزت نفس پایین شد. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد زنان مبتلا به MS می توانند با انگاره پیش بردن تجربه دیگری از زندگی، استفاده از منابع باقی مانده خود و پذیرش و کنار آمدن با بیماری، عزت نفس خود را ترمیم کرده و در جهت انطباق بیشتر با بیماری حرکت کنند. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که یأس جسمانی، تمرکز بیش از حد بر گذشته و منفعل بودن در مقابل بیماری، می تواند تخریب کننده حرمت خود بیمار باشد و در نهایت روند پذیرش بیماری و بهبودی را با چالش مواجه کند.
نقش دلبستگی به خدا و هوش هیجانی در پیش بینی شفقت به خود زنان معلم شاغل در دبستان های شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش دلبستگی به خدا و هوش هیجانی در پیش بینی شفقت به خود زنان معلم شاغل در دبستان های شهر مشهد بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش، معلمان خانم دبستان های منطقه یک آموزش و پرورش شهر مشهد در سال 1400-1399بود، که از میان آن ها 100 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شفقت به خود (SCS) (نف و همکاران، 2003)، هوش هیجانی (EQ-i) (بارآن، 1997) و دلبستگی به خدا در اسلام (M-SAS) (غباری بناب و حدادی کوهسار، 1390) استفاده شد. نتایج با استفاده از نرم افزار Spss نسخه 24 با روش آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که متغیرهای هوش هیجانی و دلبستگی به خدا با شفقت به خود رابطه مثبت معناداری دارند (01/0>p). بدین معنا که با افزایش نمرات در متغیرهای هوش هیجانی و دلبستگی به خدا، نمرات در شفقت به خود نیز افزایش می یابد. همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای هوش هیجانی و دلبستگی به خدا در مجموع 36 درصد از واریانس متغیر شفقت به خود در بین معلمان خانم دبستان های منطقه یک آموزش و پرورش شهر مشهد را تبیین کنند؛ بنابراین می توان اینگونه بیان کرد که هوش هیجانی و دلبستگی به خدا نقش مهمی در ارتقاء شفقت به خود در معلمان دارند.
مقایسه اثربخشی دو رویکرد مشاوره خانواده مک مستر و نیکلز بر انطباق پذیری زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه مشاوره و روانشناسی خانواده، رویکردهای گوناگون با هدف کاهش تعارض ها و آشفتگی های ارتباطی میان زوجین به وجود آمده است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو رویکرد مشاوره خانواده مک مستر و نیکلز بر انطباق پذیری زوجین بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، پیگیری و گروه کنترل است. جامعه پژوهش را کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان بروجرد در سال 1400-1399 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 36 زوج دارای ناسازگاری زناشویی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر شامل پرسشنامه انطباق پذیری اولسون و همکاران (FACES-III) (1985) بود. مداخله ی خانواده درمانی مک مستر طی 10 جلسه 5/1 ساعته هفته ای یکبار و خانواده درمانی نیکلز طی 12 جلسه 5/1 هفته ای یکبار ساعته انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد خانواده درمانی مک مستر و خانواده درمانی نیکلز بر انطباق پذیری در زوجین مؤثر هستند (05/0>P). همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی دو مداخله خانواده درمانی مک مستر و خانواده درمانی نیکلز در انطباق پذیری تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p). از یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که استفاده از الگوی مک مستر و نیکلز برای بررسی بی شتر عملک رد و س اختار خ انواده و ب ه تب ع آن برنام ه ری زی درم انی و بررسی نتایج مداخلات خانواده درمانی برای خ انواده ه ا به صورت موردی کاربردی است.
نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در ارتباط بین اضطراب وجودی و تحمل پریشانی با اضطراب بیماری کرونا در میان سربازان پدافند هوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
123 - 146
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر، آزمون مدل رابطه علّیِ بین اضطراب وجودی و تحمل پریشانی با اضطراب بیماری کرونا و میانجی گری انعطاف پذیری شناختی در بین سربازان پدافند هوایی شهر بندرعباس بود. روش اجرا: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که به مدل یابی روابط ساختاری و مبتنی بر روش حداقل مربعات جزئی مربوط می شود. نمونه آماری شامل 196 نفر بودند که بر اساس نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)؛ اضطراب وجودی توسط گود و گود (1974)؛ تحمل پریشانی توسط سیمونز و گاهر (2015) و مقیاس اضطراب بیماری کرونا علی پور و همکاراان (1398) استفاده شد. با کمک نرم افزار آماری SPSS-27 و3 Smart PLS - و روش های آماری ضریب تعیین، ضریب رگرسیون و شاخص های برازش مدل، داده ها تحلیل شدند. یافته ها: داده ها از نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در ارتباط میان اضطراب وجودی و تحمل پریشانی با اضطراب بیماری کرونا حمایت کرد. مقادیر بتا در ضرایب مسیر رابطه علّی و معنادار میان متغیر را نشان داد و با توجه به میزان 405 /0 =GoF برازش قوی مدل در بعد کلی را می توان استنباط نمود. نتیجه گیری: بنابراین، پیشنهاد می شود کارگاه ها و دوره های آموزشی در خصوص شناخت اضطراب وجودی و تقویت تحمل پریشانی سربازان برگزار شود تا از طریق افزایش انعطاف پذیری شناختی به کاهش اضطراب بیماری کرونا آنان کمک نماید.
مقایسه ی اثربخشی بخشش درمانی و آموزش ذهن آگاهی بر بهبودی بخشش در دانش آموزان متوسطه ی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
65 - 88
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی تأثیر بخشش درمانی با آموزش ذهن آگاهی بر بهبودی بخشش در دانش آموزان متوسطه ی دوم است. طرح پژوهش به صورت نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان پایه های دهم و یازدهم متوسطه ی دوم شهر تهران بود که در سال تحصیلی 1398-1397 در مدارس این شهر مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه آماری، به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی دانش آموزان 6 کلاس انتخاب شدند و به طور تصادفی گروهی به گروه های آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش اول (بخشش درمانی) شامل 38 نفر، گروه آزمایش دوم (آموزش ذهن آگاهی) شامل 37 نفر و گروه کنترل شامل 40 نفر بود. ابزار پژوهش شامل مقیاس گرایش به بخشش هارتلند بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه های آزمایشی تحت بخشش درمانی و یا آموزش ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پس از آن در هر سه گروه پس آزمون و بعد از یک ماه و نیم پیگیری به عمل آمد. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکووا) و تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکووا) استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایشی و گروه کنترل از لحاظ متغیر بخشش و خرده مقیاس های آن در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد(001/0>p). همچنین مشاهده شد که روش ذهن آگاهی تأثیر بیشتری بر میزان بهبود بخشش در بلندمدت دارد(001/0>p). با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت آموزش ذهن آگاهی بیشتر از بخشش درمانی به بهبود بخشش دانش آموزان در بلندمدت کمک می کند و اثربخشی ماندگارتری دارد.
الهیات برنامه درسی: نظرورزی امکان یک دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه برآمده از پرسشی محوری پیرامون حوزه مطالعات برنامه درسی است؛ آیا می توان این حوزه را به گونه ای الهیاتی مطالعه کرد؟ به عبارت دیگر آیا می توان حوزه ای تحت عنوان الهیات برنامه درسی را که به مطالعه الهیاتی دانش این رشته بپردازد، ممکن دانست؟ در این مقاله این امکان در قالب جستاری نظرورزانه، با نگاهی نسبتاً انتقادی به تاریخ سکولار حوزه مطالعات برنامه درسی و همچنین مطالعات نظری معاصر رشته، موردبررسی قرار گرفت. ضمن اینکه استدلال های تاریخی و امکان سنجی های نظری بر اساس برخی فرضیه ها در پیوند با برخی مصادیق مرتبط با چرخش های الهیاتی معاصر نیز تبیین شد. نتایج نشان می دهند می توان ادعاهایی را در مورد حوزه مطالعات برنامه درسی به منظور آغاز راهی جدید برای مطالعات الهیاتی رشته مطرح کرد. این در حالی است که به نظر می رسد بسیاری از مباحث اساسی و جریان ساز در رشته مطالعات برنامه درسی با ایده های الهیاتی صاحب نظران آن گره خورده است و در وضع موجود نیز این پیوند در مطالعات نظری معاصر رشته به وضوح دیده می شود. همچنین به لحاظ نظری این امکان وجود دارد تا میان پیش فرض های الهیاتی و مباحث حوزه مطالعات برنامه درسی پیوندی به منظور نظرورزی و نظریه پردازی الهیاتی برقرار کرد. این مطلب را، هم پیش فرض های عام در مورد الهیات برنامه درسی، هم پیش فرض های خاص در مورد الهیات اسلامی برنامه درسی تأیید می کنند. البته این مطالعه هنوز در ابتدای راه معرفی این قلمرو پژوهشی در ایران است و نیازمند تعمیق و تدقیق در مطالعات آتی است.
طراحی مدل استقرار غنی سازی شغلی با تأکید بر بعد رفتاری کارکنان در سازمان های عمومی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز (آبان) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
۱۶۴۸-۱۶۳۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش هایی که طی سال های اخیر در زمینه غنی سازی شغلی انجام شده است، عموماً متمرکز بر مدل ویژگی های شغلی هاکمن و اولدهام بوده است. این پژوهش با نگاهی گسترده تر و با ترکیب دو تئوری دیگر از قبیل تئوری اسنادی کار و مدل پردازش اطلاعات اجتماعی به بررسی موضوع غنی سازی شغلی پرداخته است. هدف: هدف این مطالعه طراحی مدل استقرار غنی سازی شغلی با تأکید بر بعد رفتاری در سازمان های عمومی کشور است. روش: این مطالعه یک پژوهش کیفی است و به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد و بر اساس روش تحلیل محتوای کیفی به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شد. مصاحبه شوندگان شامل دو گروه خبرگان دانشگاهی متخصص در زمینه مدیریت منابع انسانی و مدیران و معاونین در سازمان های عمومی با تأکید بر سازمان تأمین اجتماعی، بودند. یافته ها: یافته های پژوهش بر چندین مقوله ی بنیادین و توسعه ای در راستای پیاده سازی و توسعه مفهوم غنی سازی شغلی در سازمان های عمومی، تأکید داشتند. از جمله می توان به مقوله ی سیاست گذاری های شغلی به عنوان عاملی اساسی و بنیادین در فرآیند غنی سازی شغلی، مقوله ی گرایش ها به غنی سازی شغلی به عنوان محورهای اصلی در طی این فرآیند؛ ادراکات روانشناختی کارکنان و پیامدهای شغلی به عنوان نتایج رفتاری و روانی حاصل از فرآیند غنی سازی شغلی و در نهایت عوامل محیطی به عنوان مقوله ای زمینه ای و مؤثر اشاره داشت. نتیجه گیری: آنچه که یافته ها در قالب مدل مفهومی نشان دادند اهمیت نگاه دیالکتیکی با قابلیت پویایی به موضوع غنی سازی شغلی بوده است. به طوری که، سازمان های عمومی به منظور افزایش ضریب تحقق پذیری غنی سازی شغلی در چارچوب شغلی و منابع انسانی، نیازمند توجه به دو عامل سیاست گذاری های شغلی و عوامل محیطی درون سازمانی هستند. چرا که، هر دوی عوامل می توانند جهت و سمت و سوی جزئیات غنی سازی شغلی به ویژه محورهای آن را در مسیر موفقیت و یا نقطه مقابل آن دستخوش تغییرات کنند.
مطالعه ی کیفی الگوهای ارتباطی زنان قربانی خشونت مکرر براساس بن مایه ی تعارضی ارتباط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قربانیان خشونت مکرر افرادی هستند که بارها تحت خشونت قرار گرفته و از رابطه خارج نشده اند. این دسته از قربانیان ویژگی های منحصربه فردی دارند که به تعاملات پیشین شان وابسته است. این ویژگی ها گرچه بر ارتباطات فرد اثرگذارند اما پژوهش ها مشخصاً به بررسی الگوهای ارتباطی این دسته از افراد نپرداخته بودند. هدف پژوهش حاضر، بررسی الگوهای ارتباطی از طریق بن مایه ی تعارضی ارتباط بود تا بدین شکل تاثیر احتمالی گذشته افراد را ردیابی شود و از روش کیفی پایه استفاده شد. جامعه ی مورد مطالعه، شامل زنان قربانی خشونت مکرر شهر تهران در سال 1400 بود و نمونه گیری پژوهش حاضر پس از انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با نفر هشتم به اشباع رسیده و پایان یافت. یافته ها نشان داد این افراد عمده ی روابطشان را تنها بر حسب نیاز به دوست داشته شدن شکل داده اند و آرزوهایشان تنوع چندانی ندارد. به علاوه در روابط فعلی این افراد یک ترومای ارتباطی دیده شد که از خانواده مبدأ نشئت گرفته و روابط فعلی را تحت تاثیر قرار داده بود. تروما به طور کلی منتقل شده بود اما در ارتباط با افراد گوناگون ویژگی های متفاوتی نشان می داد. برای مثال الگوهای ارتباطی والدین و همسر کاملا مشابه بود اما رابطه با دوست شکل دیگری داشت. نیاز به خوداظهارگری و مستقل بودن تنها در روابط اجتماعی فرد حضور داشت و می توان گفت روابط اجتماعی فرد نزیسته ی زندگی شخصی و عاطفی این دسته از افراد است. به نظر می رسد آنچه سبب شده بود ارتباطات اجتماعی اندکی از کلیشه های آن ها فاصله بگیرد این بود که فرد در این روابط احساس عاملیت می کرد و احساس می کرد در رابطه ی برابرتری قرار گرفته است. در نتیجه اگر بناست تکرار خشونت متوقف شود، باید عاملیت و اثرگذاری ای که این افراد می توانند داشته باشند را به تجربه دریابند.
اثربخشی مداخله شناختی بر عود اعتیاد و سلامت عمومی افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کنگره 60 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم مهر ۱۴۰۱ شماره ۷ (پیاپی ۷۶)
۱۸۸-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله شناختی بر عود اعتیاد و سلامت عمومی افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کنگره 60 شهر تهران انجام گرفت. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مرد با سوء مصرف مواد مراجعه کننده به کنگره 60 شهر تهران در سال 1399 بود. از جامعه فوق 30 نفر با توجه به معیارهای ورود و خروج از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش طی هشت جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) آموزش مداخله شناختی را دریافت کردند و در این فاصله گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پیش بینی بازگشت (PRC) رایت (1993) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) گلدبرگ (1972) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله شناختی بر عود اعتیاد و سلامت عمومی افراد وابسته به مواد تاثیر معناداری دارد (05/0>p). بنابراین مداخله شناختی روشی کارآمد برای کاهش عود اعتیاد و افزایش سلامت عمومی افراد وابسته به مواد کنگره 60 است.
The Effectiveness of Mindfulness Training on Aggression, Mind Rumination and Self-Control(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Mindfulness training optimally has positive effects on cognitive, emotional and behavioral processes. In mindfulness training, experiencing pure reality is taught which means mindfulness training helps one to find the here and now without judgment and to accept whatever is happening in each moment without any comment. The aim of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness training on aggression, mind rumination, and self-control in female students with low academic performance. This research adopted an applied and true experimental design with pre-test/post-test and a control group and the data were analyzed quantitatively. The statistical population included all female students of the Junior high schools in Tabriz with low academic performance in the academic year of 2021-22, estimated as 8395 people. First, through multi-stage cluster sampling, district 1 was selected from among the 5 educational districts of Tabriz and then three schools were selected from this district. Afterwards, through simple random sampling, 50 people were selected and randomly assigned to two groups with 25 participants as the experiemental and control groups. The experimental group received the intervention program of mindfulness training for 8 sessions of 2 hours while the control group continued its traditional method. The tools used to collect data included a self-control questionnaire (Tangney, Baumeister, & Boone, 2004), the aggression questionnaire (Buss & Perry, 1992), and the mind rumination questionnaire (Nolen-Hoeksema, & Morrow, 1991). For data analysis, in addition to descriptive statistics, Shapiro-Wilk test, multivariate analysis of variance test (MANOVA),
اثربخشی واقعیت درمانی بر تعارضات زناشویی و شدت ناتوانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی واقعیت درمانی بر تعارضات زناشویی و شدت ناتوانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران زن مبتلا به ام.اس مراجعه کننده به انجمن ام.اس و کلینیک های تخصصی شهر قزوین در سه ماهه سوم سال 1396 بودند که از بین آنها 24 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در 2 گروه 12 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه 90-75 دقیقه ای بصورت هفتگی تحت آموزش واقعیت درمانی قرار گرفتند. اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ی تعارضات زناشویی (ثنائی و همکاران، 1375) و مقیاس ناتوانی گسترش یافته (EDSS) (کورتزک، 1983) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار 18-SPSS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد واقعیت درمانی به طور معناداری موجب کاهش تعارضات زناشویی (01/0P<) و شدت ناتوانی (01/0P<). زنان مبتلا به ام.اس شد. براساس نتایج، واقعیت درمانی جهت بهبود روابط زوجی و شدت ناتوانی زنان مبتلا به ام.اس می تواند مورد استفاده درمانگران و مشاوران متخصص قرار گیرد.
تدوین و اعتباریابی بسته مداخله روانی حرکتی و اثربخشی آن بر حافظه کاری، توجه و علائم اضطراب آشکار در دانش آموزان دختر مضطرب
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضطراب و مشکلات مرتبط با آن شایع ترین شکل مشکلات در کودکان است که با پیامدهای منفی متعددی همراه است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی بسته مداخله روانی حرکتی و اثربخشی آن بر اضطراب، حافظه کاری و توجه در دانش آموزان دختر مضطرب انجام شد. روش: مطالعه حاضر طی دو مرحله انجام شد ابتدا بسته مداخله روانی حرکتی تدوین و برای اعتباریابی آن از اعتبار محتوایی استفاده شد. سپس، از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر ابتدایی منطقه ۶ تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. از میان آن ها ۴۰ نفر به روش هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله روانی حرکتی در قالب ۱۰ جلسه ۶۰ دقیقه ای انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب آشکار، آزمون استروپ، فراخنای ارقام وکسلر و آزمون حافظه دیداری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد برنامه مداخله ای اعتبار محتوایی لازم را دارد و بسته مداخله توانست اضطراب را به طور معناداری کاهش دهد (P<۰/۰۰۱, F=۲۲۴/۲۸) و باعث بهبود حافظه کاری (P<۰/۰۰۱, F=۲۴/۲۵) و توجه (P<۰/۰۰۱, F=۹/۶۷) شود و تأثیر آن تا مرحله پیگیری ماندگار بود. نتیجه گیری: درمان روانی حرکتی موجب بهبود اضطراب، توجه و حافظه کاری می شود؛ بنابراین می تواند به عنوان برنامه ای روا و کارآمد در مدیریت اضطراب و بهبود کارکردهای شناختی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی برنامه مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (فروردین) ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
۱۲۲-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: با توجه به اعلام سازمان بهداشت جهانی از شیوع کووید-19 به عنوان پاندمی جهانی نام برده که منجر به هیجانات منفی در افراد درگیر شده و از آنجا که تحقیقات نشان داده است آموزش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانی بر افراد دارای هیجانات منفی مؤثر است بنابراین آیا برنامه مداخله ای متکی بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا اثربخش است؟ هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد درگیر بحران بیماری کرونا انجام گرفت. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری را تمامی افراد درگیر بحران بیماری کرونا شهر رشت در سال 1399، تشکیل دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 10 جلسه برنامه ی مداخله در بحران را دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه نسخه فارسی پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2005) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین میانگین های تعدیل شده گروه آزمایش و گواه از لحاظ راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان تفاوت معناداری وجود دارد. بدین صورت که برنامه ی مداخله در بحران باعث افزایش راهبردهای سازش یافته و کاهش راهبردهای سازش نایافته افراد دچار بحران بیماری کرونا شده بود. به طور خاص این برنامه در راهبردهای سازش یافته در مؤلفه های کم اهمیت شماری، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش و تمرکز مجدد مثبت و در راهبردهای سازش نایافته در مؤلفه های ملامت خویش، ملامت دیگران، نشخوارگری و فاجعه سازی موجب بهبود وضعیت آزمودنی ها گردید، بنابراین فرضیه ی پژوهش مبنی بر اثربخشی برنامه ی مداخله در بحران بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان افراد دچار بحران بیماری کرونا مورد تأیید قرار گرفت (0/01 >p). نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت استفاده از برنامه ی مداخله در بحران می تواند موجب افزایش راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان و کاهش راهبردهای سازش نایافته در افراد دچار بحران بیماری کرونا شده و از این طریق هیجان های افراد را کنترل نماید در نتیجه موجب بهبود شرایط روانی افراد دچار بحران گردد
بررسی اثربخشی تئاتر درمانی (سایکودراما) بر بهبود علائم وسواسی – جبری و خشم در بیماران مبتلا به اختلال وسواس – اجبار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (خرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
592-575
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات قبلی نشان دهنده اثربخشی تئاتر درمانی بر التیام سوگ، خشم، اختلالات اضطرابی و خلقی و اختلال کندن پوست به عنوان یکی از اختلالات مرتبط با وسواس بوده اند با این حال تحقیقات اندکی در زمینه کاربرد تئاتر درمانی برای بیماران مبتلا به اختلال وسواس -اجبار وجود دارد. هدف: بررسی اثربخشی تئاتر درمانی بر بهبود علائم وسواسی – جبری و خشم در بیماران مبتلا به اختلال وسواس – اجبار بود. روش: تحقیق حاضر با طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری بیماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی و مشاوره نیک آوین شهر اصفهان در طی ماه های خرداد ماه 1399 تا تیرماه 1399 و شرکت کنندگان 24 نفر بیمار مبتلا به وسواس (16 زن و 8 مرد) بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. در طول انجام تحقیق هر دو گروه تحت رژیم دارویی برای معالجه وسواس بودند با این تفاوت که گروه آزمایش به مدت 4 هفته، هر هفته 3 جلسه تئاتردرمانی را به صورت یک درمان گروهی دریافت کردند. بسته آموزشی تئاتردرمانی مورد استفاده در پژوهش حاضر توسط نویسنده اول مقاله (شیرانی) در سال 1399 ایجاد و طراحی شده و به نگارش درآمده است. قبل و بعد از انجام مداخله از پرسشنامه وسواس مادزلی (1977) و فرم کوتاه مقیاس خشم نواکو (1994) استفاده شد. تجزیه و تحلیل یافته ها نیز با استفاده از روش آماری" تحلیل کوواریانس چند متغیری و SPSS-23 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که تئاتر درمانی بر بهبود علائم وسواسی – جبری و کاهش خشم در بیماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار به صورت معناداری اثربخش است (0/05 P<). نتیجه گیری: بیماران مبتلا به وسواس که در جلسات گروهی تئاتردرمانی شرکت کردند بهبودی علائم اختلال وسواس - اجبار و کاهش خشم را نشان دادند. با توجه به نتایج این پژوهش تئاتردرمانی به عنوان یک درمان مؤثر برای بهبود علائم اختلال وسواس - اجبار پیشنهاد می شود.
اثربخشی معنادرمانی بر خردمندی و تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی معنادرمانی بر تاب آوری و خردمندی دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دختران فراری و یا بدسرپرست سازمان بهزیستی در مراکز نگهداری شهر تهران در نیمه اول سال 1399 بودند که به روش نمونه گیری دردسترس از بین افراد واجد شرایط تعداد 40 نفر وارد مطالعه شده و در دو گروه 20 نفری (گروه آزمایش و گروه در انتظار درمان) به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان معنادرمانی قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون 2003 (CD-RIS) و مقیاس خردمندی (WS) (اشمیت و همکاران، 2012) بود. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS و با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. براساس یافته های پژوهش مداخله معنادرمانی بر افزایش تاب آوری (01/0p<) و خردمندی (01/0p<) در دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی تأثیر معناداری داشت. نتایج حاصله براهمیت به کارگیری این روش درمانی در مراکز نگهداری و سایر مراکز مرتبط با این دختران از سوی روانشناسان آن مراکز تأکید دارد.
طراحی الگوی بلوغ مدیریت دانش درسازمان های بهداشتی درمانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بلوغ مدیریت دانش، تعیین کننده ظرفیت و مراحل رشد و میزان آمادگی سازمان و شناسایی مؤلفه های ضروری برای پیاده سازی موفق راهبردها، اهداف وبرنامه های مدیریت دانش است. لذا پژوهش حاضر باهدف طراحی الگوی بلوغ مدیریت دانش در سازمان های بهداشتی درمانی طراحی شده است. روش ها: این پژوهش از نوع کاربردی است که باروش آمیخته کیفی،کمی انجام شده است. روش نمونه گ یری در مرحله کیفی،گلوله برفی و روش گردآوری داده ها، پرسشنامه ومصاحبه نیمه ساختار یافته با 12نفرازخبرگان مدیریت دانش در علوم پزشکی درشهر تهران بود. برای تحلیل مصاحبه ها از روش تحلیل محتوای کیفی و برای بررسی پایایی مصاحبه ها ازروش باز بینی متون، توسط خبرگان و روش توافق درون موضوعی دوکدگذاراستفاده شد. به منظور تحلیل آماری، پرسشنامه بسته پاسخ تهیه وبا روش نمونه گیری هدفمند بین120 نفراز صاحب نظران سازمان های موردمطالعه توزیع شد و از آن ها خواسته شد تا گزینه ها را، بر اساس طیف لیکرت ارزش گذاری نمایند. برای تحلیل یافته های کمی پژوهش از تحلیل عاملی اکتشافی و ازنرم افزار SPSS 22 استفاده شد. نتایج: در الگوی حاصل، پنج لایه اصلی شامل: راهبرد، فرایندها، تسهیل کننده ها، نتایج و عوامل بیرونی شناسایی شدند و سطوح بلوغ مدیریت دانش شامل: ابتدائی، آگاهی، تعریف شده، مدیریت شده کمی، بهینه، کارآفرین و فناور بود. بالاترین میزان بار عاملی مربوط به سطح مدیریت شده بود (0.964). هم چنین هر سطح با سطح بعدی خود دارای همبستگی معنی داری بود(0.05>P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که در بلوغ مدیریت دانش بعد اجتماعی در سازمان بهداشتی درمانی، چون با سلامت جامعه و افراد سروکار دارند، نسبت به بعد فنی ازاهمیت بیشتری برخوردار و نقش رهبری و فرهنگ دانشی در بلوغ مدیریت دانش و سازمان یادگیرنده پررنگ تر از سایر عوامل بود.