فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲٬۲۶۱ تا ۱۲٬۲۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Objective: Chronic pain is one of the most important medical problems that affect many people every year. The highest prevalence of chronic pain is in adulthood. Sleep problems are one of common symptoms of chronic pain. The aim of this study was to compare sleep quality in mothers with chronic pain and healthy mothers. Methods: This study was comparative and its statistical population was included all women referred to the Pain Clinic of Imam Hossein Hospital, Tehran, Iran. Among them, 159 persons were selected using convenience sampling method. Pittsburgh Sleep Quality Index, Von korff Pain Intensity Scale and demographic information Form were used to collect data. Data analysis was done using t-test and one way analysis of variance. Results: The results showed that sleep quality in mothers with chronic pain was significantly different from healthy mothers, and with increase in pain intensity, sleep quality decreased. Conclusions: Results of this study have implications on need pay attention to quality of sleep in mothers with chronic pain and its impact on daily routine and their duties as a parent.
اطلاعات گریزی: راهبردی برای آسان سازی تصمیم های احساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگامی که مردم می خواهند یک تصمیم احساسی بگیرند، ممکن است از اطلاعاتی که می تواند تصمیم عقلانی را در آن ها قوی تر کند، فرار کنند. با هدف بررسی اطلاعات گریزی به عنوان راهبردی برای آسان سازی تصمیم های احساسی و در یک طرح آزمایشی، فراخوان شرکت در پژوهش به سی هزار مشترک تلفن همراه ساکن تهران و کرج پیامک شد و در نهایت 383 نفر (149 مرد) با میانگین سنی 32 سال در پژوهش شرکت کردند. نخست، آزمودنی ها با یک گزینه عقلانی و یک گزینه احساسی روبه رو شدند و سپس اطلاعات گریزی آن ها اندازه گیری شد. سپس آزمودنی ها به گونه تصادفی به سه گروه گمارده شدند و همان اطلاعاتی که از آن گریخته بودند به سه شکل گوناگون به آن ها داده شد. در پایان، آزمودنی ها یکی از دو گزینه را برگزیدند و کشش آن ها به گزینه احساسی اندازه گیری شد. آزمون z و تحلیل رگرسیون لُجیستیک نشان داد که بیشترِ آزمودنی ها از اطلاعات فرار کردند، امّا همین اطلاعات بر تصمیم آن ها اثر گذاشت، آزمودنی هایی که از اطلاعات فرار کردند گزینه احساسی را بیشتر انتخاب کردند و هر اندازه کشش آزمودنی ها به گزینه احساسی بیشتر بود، اطلاعات گریزی آنان نیز بیشتر بود. پس مردم از اطلاعات فرار می کنند تا آسان تر بتوانند تصمیم های احساسی بگیرند.
اثرات زبان انگیزشی رهبر بر اشتیاق کارکنان ازطریق متغیرهای میانجی ادراک از ارتباطات شفاف و متقارن، درک از ارتباط فرد سازمان و شهرت درون سازمانی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثرات زبان انگیزشی رهبر ازطریق متغییرهای میانجی ادراک از ارتباطات شفاف، متقارن، درک از ارتباط فرد سازمان و شهرت درون سازمانی ادراک شده بر اشتیاق کارکنان است؛ بدین منظور، 787 نفر از کارکنان شرکت سرمایه گذاری (هولدینگ) توکافولاد به صورتِ طبقه ای متناسب با حجم شدند و به ابزارهای پژوهش پاسخ دادند. ابزارها عبارت بودند از: پرسشنامه ارتباطات متقارن دوزیر و همکاران (1995)، پرسشنامه ارتباطات شفاف راولینز (1992)، پرسشنامه ارتباط فرد با سازمان هان و گرونیگ (1999)، پرسشنامه شهرت سازمانی گاردبرگ و فومبرون (2002)، پرسشنامه اشتیاق کارکنان سَکس و روتمن (2006) و کانگ (2010)، پرسشنامه زبان انگیزشی رهبر ومیفیلد و همکاران (1998). داده های پژوهش با روش الگوسازی معادلات ساختاری (SEM) تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین زبان انگیزشی بر ارتباطات متقارن با ضریب تأثیر 41/0، زبان انگیزشی بر درک از ارتباطات شفاف با ضریب تأثیر 48/0، درک از ارتباط متقارن دوطرفه بر درک از ارتباطات شفاف سازمان با ضریب تأثیر 26/0، درک از ارتباطات شفاف سازمان بر ادراک ارتباط فرد از سازمان با ضریب تأثیر 14/0، ادراک ارتباط فرد از سازمان بر متغییرهای شهرت درون سازمانی ادراک شده و اشتیاق کارکنان به ترتیب با ضریب تأثیر 61/0 و 64/0 و شهرت درون سازمانی بر اشتیاق کارکنان با ضریب تأثیر 30/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. پس فرضیه اصلی پژوهش تأیید شد؛ هرچند که تأثیر زبان انگیزشی به صورتِ مستقیم بر متغیر اشتیاق کارکنان با ضریب تأثیر 04/0 معنادار نشد. بنابراین، مدیران با شناخت جوّ و محیط سازمان باعث می شوند ارتباط دوطرفه مناسب تری با پیروان خود برقرار کنند و انتظارات و ذهنیات خود را راحت تر و شفاف تر با پیروان خود در میان بگذارند. ازسوی دیگر، این روابط شفاف و متقابل و زبان حمایت گر مدیران ارشد باعث می شود کارکنان این هولدینگ از بودن در این شرکت و یا مجموعه شرکت های این هولدینگ احساس خوشایندی داشته باشندکه این موضوع به بهبود روابط کارکنان با سازمانشان، شهرت درون سازمانی اداراک شده آنها و اشتیاق کارکنان منجر می شود .
پیش بینی عملکرد تیراندازی با آمادگی شناختی، تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۰ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
45 - 56
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی عملکرد تیراندازی که از مهارت های ضروری افراد نظامی به شمار می رود، به وسیله ابعاد روان شناختی چون آمادگی شناختی، تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی است. روش: از دانشجویان یکی از مراکز نظامی شهر تهران، به عنوان جامعه پژوهش و نمونه آماری شامل 326 آزمودنی بر حسب پیشنهاد جدول مورگان و کرجسی و به روش نمونه گیری خوشه ای چندگانه انتخاب شد. طرح پژوهشی حاضر، توصیفی همبستگی است و برای سنجش متغیرهای آمادگی شناختی و ابعاد آن از پرسشنامه های خودکارآمدی، آگاهی فراشناختی، سرسختی، شخصیت پنج عاملی نئو و منبع کنترل علاوه بر پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن به تیراندازی به وسیله تفنگ بادی پرداخته شد و داده های حاصل از پرسشنامه ها و آزمون تیراندازی با نرم افزار SPSS نسخه 19 تجزیه وتحلیل شد. نتایج: تمامی متغیرهای مدنظر پژوهش به جز آگاهی فراشناختی می توانند عملکرد تیراندازی را پیش بینی کنند و از میان ابعاد آمادگی شناختی، خودکارآمدی درصد بالاتری را به خود اختصاص داد. پس از آن ذهن آگاهی با پیش بینی بیش از 40 درصد از واریانس دارای رابطه ای معنی دار در سطح 05/0 درصد است. بحث: مهارت تیراندازی در نیروهای نظامی از سازه های روان شناختی، تأثیرپذیری بالایی دارد. برای تیراندازی در ابتدا باید ذهن آگاهی بالایی داشت تا بتوان به تمامی شرایط موجود آگاهی پیدا کرد و پس از آن چگونگی کنترل اضطراب مهم تلقی می شود. از این راه کارها می توان به خودکارآمدی و منبع اسناد اشاره کرد. نتایج نشان می دهد که دراختیارداشتن دانش روان شناختی برای عملکرد درست در محیط های پویا و پیچیده به منظور بهبود مهارت تیراندازی مثمرثمر خواهد بود.
شناخت فقدان های تجربه شده در تاریخچه ی زندگی جوانان ساکن تهران: یک پژوهش پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
63 - 98
حوزههای تخصصی:
فقدان، اگرچه تجربه ای مشترک میان انسان هاست، تعریف و گستره ی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشت های گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهش گران و درمان گرانی است که با این پدیده روبرو می شوند. در این مطالعه، که به شیوه ای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونه گیری هدفمند و به کمک گروه های کانونی و مصاحبه ی ژرف نگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریف شان از چیستی فقدان و فقدان هایی که در طول زندگی شان تجربه کرده اند اخذ و آوا نویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را می توان در سه گونه ی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دسته بندی نمود. همچنین گستره ای از تجارب فقدان های فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدان های خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدان های مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسه ای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدان ها دامنه ی وسیع تری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیست جهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.
مقایسه ی اثربخشی پروتکل های مختلف تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای (TDCS) به همراه تمرینات شناختی در ارتقای بازداری پاسخ افراد عادی
حوزههای تخصصی:
مقدمه : پژوهش ها نشان دادند اعمال تحریک الکتر یکی مستقیم فرا جمجمه ای آنودال سبب افزایش اثربخشی توانبخشی شناختی می گردد. از طرف دیگر نتایج پژوهش های اخیر نشان داد اعمال تحریک به صورت دو موضعی همزمان یک نیمکره ای می تواند تحریک پذیری قشری- نخاعی را افزایش دهد. هدف : پژوهش حاضر به مقایسه ی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای دو موضعی همزمان یک نیمکره ای و تحریک به روش مرسوم همراه تمرینات شناختی بر بهبود بازداری پاسخ افراد عادی پرداخته. روش : ۲۱ آزمودنی به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل شامل گروه اعمال تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای ِنواحی قشر حرکتی اولیه و قشر خلفی جانبی پیش پیشانی و گروه تحریک ناحیه ی قشر خلفی جانبی پیش پیشانی چپ و گروه کنترلِ تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ایِ تصنعی قرار گرفتند. تحریکِ مستقیم ۰/۳ میلی آمپری، به مدت ۳۰ دقیقه در ۴ جلسه اعمال و پس از اعمال تحریک ، تکلیف استاپ سیگنال اجرا شد. جلسه ی پنجم ۲۴ ساعت پس از تحریک، ارزیابی مجدد انجام شد. یافته ها: تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد، اعمال تحریک جریان مستقیم الکتریکی فرا جمجمه ای آنودال دو موضعی همزمان یک نیمکره ای به همراه اجرای تمرینات شناختی، تفاوت معناداری در مقایسه با روش تحریکی مرسوم و گروه کنترل در اجرای تکلیف بازداری پاسخ دارد ( ۰/۰۵ = P ). نتیجه گیری: تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای آنودال دو موضعی همزمان یک نیمکره ای از طریق افزایش تحریک پذیری قشری، اثربخشی تمرینات شناختی را افزایش داد.
اثربخشی آموزشی مفاهیم رویکرد شناختی- رفتاری توأم با تن آرامی بر کاهش درد میگرن
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سردرد میگرنی جزء شایع ترین شکایت هایی است که درکلینیک های نورولوژی مورد بررسی قرار می گیرد. هدف: هدف این پژوهش اثربخشی آموزشی مفاهیم رویکرد شناختی- رفتاری توأم با تن آرامی بر کاهش درد میگرن بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی سنندج در سال ۱۳۹۴ بود که تعداد ۲۴ نفر (۱۲ نفر آزمایش، ۱۲ نفر کنترل) از زنان دارای مشکل میگرن به روش نمونه گیری تصادفی ساده در دسترس به عنوان نمونه این پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای سنجش پرسشنامه سنجش علائم سردرد میگرن نجاریان به عنوان پیش آزمون و پس آموزان استفاده شد. در گروه آزمایش، آموزش رویکرد شناختی- رفتاری توأم با تن آرامی در ۸ جلسه ارائه شد، ولی هیچ آموزشی درگروه کنترل صورت نگرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش رویکرد شناختی- رفتاری توأم با تن آرامی بر کاهش درد میگرن در زنان مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی مؤثر است که توانسته است به صورت معناداری درد میگرن زنان گروه آزمایش را کاهش دهد (۰/۰۵ < P ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان از آموزش شناختی- رفتاری توأم با تن آرامی برای کاهش درد میگرن استفاده کرد.
طراحی و آزمون الگویی از پیشایندها و پیامدهای شور و شوق هماهنگ به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و آزمون الگویی از پیشایندها و پیامدهای شور و شوق هماهنگ به شغل در کارکنان سازمان تأمین اجتماعی شهر اهواز بود. نمونه این پژوهش شامل 170 نفر از کارکنان سازمان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. شرکت کنندگان، پرسشنامه ها یا مقیاس های فرهنگ همکاری (کامرون و کوین)، شخصیت پویا (سیبرت و همکاران)، جهت گیری هدف یادگیری (واندوال)، شور و شوق هماهنگ به شغل (والرند)، تعهد عاطفی (آلن و مییر)، شیفتگی به شغل (باکر)، تعارض کار-خانواده (نت مایر و همکاران) و فرسودگی عاطفی (مسلش) را تکمیل نمودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) انجام گرفت. شاخص های برازش حاکی از برازش نسبتاً خوب الگو با داده ها بود. ضرایب مسیر نشان دادند متغیرهای شخصیت پویا، فرهنگ همکاری و جهت گیری هدف یادگیری بر شور و شوق هماهنگ به شغل اثر دارند، و شور و شوق هماهنگ به شغل بر متغیرهای تعهد عاطفی، شیفتگی به شغل، فرسودگی عاطفی و تعارض کار-خانواده اثر دارد. همچنین متغیرهای فرهنگ همکاری، شخصیت پویا و جهت گیری هدف یادگیری، به طور غیرمستقیم از طریق شور و شوق هماهنگ به شغل بر متغیرهای تعهد عاطفی، شیفتگی به شغل، فرسودگی عاطفی و تعارض کار-خانواده اثر دارند. با توجه به اثرات و پیامدهای مثبتی که این سازه بر اساس تحقیق حاضر در ابعاد مختلف سازمان دارد، پیشنهاد می شود مدیران سازمان ها از ظرفیت و توانایی این متغیر جهت افزایش بهره وری و حفظ سلامت روان شناختی کارکنان نهایت استفاده را به عمل آورند.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس، بر تحمل پریشانی زنان مبتلا به بیماری بی اشتهایی عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هشتم شهریور ۱۳۹۸ شماره ۶ (پیاپی ۳۹)
217-224
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر اختلالات خوردن، بویژه در جمعیت دختران نوجوان، شیوع بیشتری پیدا کرده است. پیامدهای آسیب زای ناشی از این اختلال و اختلالات همراه با آن قابل توجه بوده است. اختلال در فرآیندهای هیجانی همچون تحمل پریشانی از مشکلات اصلی همراه با اختلال بی اشتهایی عصبی است و لازم است مورد توجه قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر تحمل پریشانی زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی است. در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح A-B با پیگیری استفاده شد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی شهر اصفهان در سال 1395 بود که از میان آن ها دو نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای هریک از آزمودنی ها دو جلسه ی خط پایه شش جلسه ی مداخله و دو جلسه ی پیگیری برگزار شد. مقیاس تحمل پریشانی ( DTS )، در هرجلسه، توسط آزمودنی ها پاسخ داده شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، شامل تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی برای هریک از متغیرهای وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد که مداخله ی به کار رفته در این پژوهش، بر بهبود تحمل پریشانی آزمودنی ها مؤثر است (با PND 100%برای هر دو آزمودنی). بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش، درمان ذهن آگاهی مبتنی بر استرس می توانند به طور ریشه ای تر مسائل جدی زیربنایی همراه با این اختلال را پوشش دهد و به عنوان یک مداخله ی مؤثر بر بعضی از ابعاد مهم سلامت روان زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی به کار رود.
رابطه ویژگی های شناختی و رضایت مندی والدین با وزن نوزاد به هنگام تولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: وزن نوزاد به هنگام تولد مهم ترین عامل بقا و تحول او در سال های آینده است. این شاخص یکی از نشانگر های وضعیت بهداشتی جامعه محسوب می شود و ارتباط مستقیمی با عوامل متعدد از جمله ویژگی های والدین دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه رضایت مندی زوجین و ویژگی های شناختی والدین با وزن نوزاد به هنگام تولد انجام شد. روش: این پژوهش، یک مطالعه همبستگی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 70 نفر از والدین نوزادان کم وزن و والدین نوزادان با وزن بالا (هر گروه 35 نفر) بود که به شیوه در دسترس از بیمارستان امام رضا (ع) شهرستان سیرجان در سال 1395 انتخاب شدند . به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه رضایت زناشویی (افروز، 1387 ) و پرسشنامه ویژگی های زیستی- شناختی (افروز، 1383 ) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آماره های کای دو، فیشر، من ویتنی، و رگرسیون لجستیک چندگانه استفاده شد. یافته ها : نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین وزن تولد نوزادان با میزان رضایت مندی زوجین (P=0/039، OR=8/887)، آگاهی مادران (P=0/010، OR=0/486) و پدران (P=0/010، OR=30/795 ) از شرایط بارداری، رابطه معناداری وجود دارد؛ به گونه ای که با افزایش این ویژگی ها، احتمال تولد نوزاد با وزن بالا، بیشتر می شود. همچنین نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین وزن نوزادان با تحصیلات پدران (0/395= p ) و مادران (0/778= p ) رابطه معناداری پیدا نشد. نتیجه گیری: یکی از مهم ترین شاخص هایی که با هدف پی شگیری از کم توانی و ناتوانی ها تبیین می شود، وزن نوزاد هنگام تولد است. با توجه به تأثیر عواملی مانند ویژگی های شناختی و رضایتمندی زوجین بر وزن نوزاد، می توان با افزایش آگاهی و توجه به این زمینه ها، شرایط مناسب دوران بارداری و کیفیت بالاتر مراقبت های این دوران را فراهم کرد.
الگوی ساختاری روابط بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی بر اساس نقش میانجیگر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در زنان دچار سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین نقش میانجیگر تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی زنان دچار سرطان سینه بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمام زنان دچار سرطان سینه تحت نظر انجمن یاس و درمانگاه تخصصی جوادالائمه در شهر کرمان با حداقل دارای یکبار سابقه جراحی در سال ۱۳۹۶ به تعداد 413 نفر بود. از میان آن ها به روش نمونه برداری هدف مند ۲۱۵ نفر انتخاب شدند و به طورانفرادی به مقیاس ذهن آگاهی، توجه و هشیاری براون و ریان (2003)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی، کراج و اسپینهون (2001) و بهزیستی روان شناختی ریف (1989) پاسخ دادند. پس از کنار گذاشتن 14 پرسشنامه مخدوش و 1 داده پرت، داده ها با روش الگویابی معادله های ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در سطح 001/0 =P ضریب مسیر کل و مستقیم بین ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی (384/0 =β) و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و بهزیستی روان شناختی (582/0 =β) معنادار است و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان ارتباط بین دو متغیر ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی را میانجیگری می کند (259/0- =β). نتیجه گیری: این نتایج بیانگر آن است که ذهن آگاهی می تواند بر بهزیستی روان شناختی زنان دچار سرطان سینه از طریق به کارگیری راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان تأثیرگذار باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود که درمان زنان دچار سرطان سینه در محیط هایی مملو از آرامش و حمایت کافی و با ارائه خدماتی مانند ذهن آگاهی صورت گیرد تا آن ها بتوانند با استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی مثبت، بهزیستی روان شناختی خود را ارتقا دهند.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ساختار انگیزشی در نوجوانان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ساختار انگیزشی در نوجوانان بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری تمام نوجوانان دانش آموز دختر و پسر مقطع متوسطه دوم مناطق 22 گانه تهران به تعداد 177000 نفر در سال تحصیلی 96-1395 بود که از میان آن ها بنا بر پیشنهاد کورمی و لی (2016)، 426 نفر به روش نمونه برداری چند مرحله ای انتخاب شد. در مرحله اول سه جهت شمال، مرکز و جنوب نقشه تهران، در مرحله دوم سه منطقه 1، 5 و 18 و در مرحله آخر از هر منطقه به طور تصادفی دبیرستان های شهید مطهری و سمیه از منطقه 1، شهید عموییان و آیین تربیت از منطقه 5 و شهید موفقیان و فرزانگان از منطقه 18 انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه اهداف فردی کاکس و کلینگر (2004) بود. پس از حذف 6 پرسشنامه مخدوش و 2 داده پرت، داده های 418 دانش آموز با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که شاخص های برازش تحلیل عاملی تأییدی به استثنای شاخص χ 2 که برابر با58/357 و در سطح 001/0 معنادار بود؛ از الگوی دو مؤلفه ای ساختار انگیزشی انطباقی و غیرانطباقی حمایت می کنند و ضریب آلفای کرونباخ برای ساختار انگیزشی انطباقی و غیرانطباقی به ترتیب برابر 73/0 و 77/0 بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش مقیاس ساختار انگیزشی دارای روایی و اعتبار مناسب است و می توان از آن برای سنجش ساختار انگیزشی نوجوانان دختر و پسر و نیز پیشگیری و تشخیص آسیب های شناختی، هیجانی و رفتاری آن ها در مدارس استفاده کرد.
شناسایی مؤلفه های روانشناختی تناسب فرد - سازمان در بانک کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم زمستان (دی) ۱۳۹۸ شماره ۸۲
1203-1212
حوزههای تخصصی:
زمینه : شناسایی مؤلفه های روانشناختی از عواملی است که بر تناسب فرد - سازمان تأثیرگذار است. اما مسئله اصلی این است که مؤلفه های روانشناختی بر تناسب فرد - سازمان در بانک کشاورزی چه می باشد؟ هدف : شناسایی مؤلفه های روانشناختی تناسب فرد - سازمان بود. روش : پژوهش بر مبنای پارادایم پژوهش تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و استراتژی پژوهش پدیدارشناسی، تحلیل محتوای پنهان داده های حاصل از منابع کتابخانه ای، پرسشنامه های باز و نیز مصاحبه انجام شده است. با استفاده از روش نمونه گیری قضاوتی و براساس اشباع نظری داده ها تعداد 15 نفر از اساتید دانشگاه، مدیران و کارشناسان باتجربه بانکی انتخاب گردیدند. ابزار پژوهش عبارتند از، مصاحبه و پرسشنامه مؤلفه های روانشناختی سرمایه انسانی نادری (1390). به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد کیفی به روش های استقرایی استفاده شد. یافته ها : ازتعداد 42 کد اولیه، تعداد 20 کد از ادبیات پژوهش به دست آمده است که تمامی این 20 کد اولیه، در مصاحبه، توسط خبرگان تکرار شده است. به عبارت دیگر، کلیه کدهای به دست آمده از ادبیات پژوهش همراستا و همسو با نظرات خبرگان بود. نتیجه گیری : مؤلفه های روانشناختی می توانند بر تناسب فرد - سازمان تأثیرگذار باشند.
مقایسه کیفیت زندگی ،تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد مبتلا و غیر مبتلا به میگرن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: میگرن از شایع ترین بیماریهای عصبی و عامل کاهش کیفیت زندگی است .تنظیم هیجان از عوامل دخیل در کیفیت زندگی می باشد.مزمن بودن میگرن باعث کاهش تحمل پریشانی می شود.طبق شواهد تنظیم هیجان و تحمل پریشانی نقش مهمی در کیفیت زندگی دارند.هدف این پژوهش مقایسه کیفیت زندگی ،تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد مبتلا به میگرن و غیر مبتلا بود. روش بررسی: این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. نمونه شامل دو گروه 40 نفرهکه یک گروه از افراد مبتلا به میگرن که به کلینیک های مغز و اعصاب شهر کاشان دربهار و تابستان 97 مراجعه نموده و افراد غیرمبتلا که از جامعه عمومی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش:مقیاس ناتوانی ناشی از میگرن(MIDAS)،مقیاس کیفیت زندگی(WHOQOL-BREF)،مقیاس دشواری در تنظیم هیجان(DERS)و مقیاس تحمل پریشانی(DTS).تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS-19 و آزمون t مستقل انجام شد. یافته ها:طبق نتایج بین نمره کیفیت زندگی(t=-7/56)،تنظیم هیجان(t=18/78) و تحمل پریشانی(t=-3/57) در دو گروه مبتلا و غیر مبتلا تفاوت معنادار وجود داشت(p<001). نتیجه گیری:افراد مبتلا به میگرن در مقایسه با غیرمبتلا کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی کمتر را گزارش کردند. میگرن به عنوان یک درد مزمن باعث اختلال در فعالیت های روزمره و کاهش کیفیت زندگی می شود. همچنین اختلال در تنظیم هیجان باعث افزایش شدت درد می شوند بعلاوه این بیماران چون نمی توانند درد خود را تسکین دهند دچار ناتوانی در تحمل پریشانی هستند.
نقش هم توانی قشری مغز (کوهرنس) در پیش بینی پردازش هیجانی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال پنجم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۱۸)
75 - 92
حوزههای تخصصی:
مقدمه:ا ختلال افسردگی اساسی یک اختلال شایع روانپزشکی است که یکی از مشخصه های اصلی آن مشکل در پردازش هیجانی است.شواهد پژوهشی نشان دهنده نقش مولفه های فعالیت الکتریکی قشری مغز در فرایند پردازش هیجانی در اختلال افسردگی است. برهمین اساس هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش هم توانی قشری در پیش بینی پردازش هیجانی است. روش : تعداد 60 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی براساس معیارهای DSM-5 انتخاب شدند. فعالیت الکتریکی قشری بیماران توسط دستگاه الکتروانسفالوگرافی 21 کاناله ثبت شده و با استفاده از نرم افزار نوروگاید، شاخص هم توانی باندهای مختلف برای مناطق قدامی، مرکزی و خلفی در دو نیمکره محاسبه گردید. پردازش هیجانی نیز توسط تکلیف تشخیص چهره های هیجانی ویلیامز و همکاران (2008) مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: تحلیل رگرسیون نشان داد که هم توانی باندهای آلفا قدامی و بتا مرکزی در نیمکره چپ و آلفا قدامی و بتا خلفی در نیمکره راست پردازش هیجانی مثبت را پیش بینی کردند. همچنین، هم توانی باندهای تتا و آلفای قدامی در نیمکره چپ به صورت مثبت و بتا مرکزی چپ و بتا خلفی راست به صورت منفی پردازش هیجانی منفی را پیش بینی نمودند. نتیجه گیری : هم توانی باندهای تتا ، الفا و بتا در نواحی قدامی و خلفی نقش بارزی در پیش بینی پردازش هیجانی در بیماران مبتلا به افسردگی دارند. این یافته ها نشان می دهند که نواحی قدامی ، نوع هیجان و نواحی خلفی، شدت برانگیختگی را تعیین می کنند.
مقایسه عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و وسواسی - جبری بر اساس آزمون هوشی وکسلر بزرگسالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و وسواسی-جبری سازمان بهزیستی و مقایسه آنان در خرده مقیاس های عملی و کلامی آزمون هوشی وکسلر بزرگسالان بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ی و نمونه آماری شامل 24 آزمودنی در سال 1397 از مراکز بهزیستی شهر اراک و خمین بود که به روش نمونه گیری در دسترس و در دو گروه اسکیزوفرنیا(12نفر) و افراد وسواسی جبری(12) انتخاب شدند. آزمودنی ها با استفاده از آزمون هوشی وکسلر بزرگسالان ارزیابی شدند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی تک نمونه ای و تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که عملکرد بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و وسواسی-جبری درهوشبهر و خرده مقیاس های کلامی و عملی به ترتیب از 100 به عنوان میانگین هوش کلامی و عملی و 10 به عنوان میانگین خرده مقیاس ها پایین تر بود. میانگین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا نیز بطور معنادار پایین تر از مبتلایان به اختلال وسواسی-جبری بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بیماران اسکیزوفرن در مقایسه با بیماران وسواسی-جبری در همه خرده مقیاس های کلامی و عملی، عملکرد شناختی پایین تری داشتند. اختلاف میانگین در خرده آزمون های عملی بارزتر از خرده مقیاس های کلامی بود. این نتیجه به بیماران تحت پوشش سازمان بهزیستی قابل تعمیم است.
تأثیر آموزش ذهن آگاهی با رویکرد اسلامی بر نشاط ذهنی و بهزیستی مدرسه دانش آموزان دختر دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش ذهن آگاهی با رویکرد اسلامی بر نشاط ذهنی و بهزیستی مدرسه دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایۀ دوم دوره متوسطۀ دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل داده اند، که از این بین 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل به نسبت یکسان گمارده شدند. افراد گروه آزمایش، برنامه آموزشی ذهن آگاهی مبتنی بر رویکرد اسلامی را در 8 جلسه 120دقیقه ای به صورت گروهی (در هر هفته یک جلسه) دریافت کردند؛ گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های نشاط ذهنی حالتی ( SVS ) و بهزیستی مدرسه ( SW-BQ ) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. جهت تجزیه و تحیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات نشاط ذهنی و بهزیستی مدرسه و ابعاد آن در مرحله پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، آموزش ذهن آگاهی با رویکرد اسلامی، باعت افزایش نشاط ذهنی و بهبود بهزیستی مدرسه در دانش آموزان گروه آزمایش شده است. با استناد به یافته های این پژوهش، می توان از آموزش ذهن آگاهی با رویکرد اسلامی به عنوان مداخله ای مناسب جهت افزایش نشاط ذهنی و بهبود بهزیستی دانش آموزان بهره برد.
اثربخشي آموزش مهارت هاي زندگي بر خودتنظيمي زناشويي و رفتار دلبستگي در روابط زناشويي در زنان داراي تعارضات زناشويي
حوزههای تخصصی:
ﻫﺪف اين ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﺮرسي اثربخشي آموزش مهارت هاي زندگي بر خودتنظيمي زناشويي و رفتار دلبستگي در روابط زناشويي در زنان داراي تعارضات زناشويي بود. در اين ﭘﮋوﻫﺶ از طرح نيمه آزﻣﺎيﺸي از نوع پيش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. با استفاده از نمونه گيري تصادفي ساده از ﺑين زنان متعارض مراجعه کننده مرکز مشاوره ناجا شهر کرج در سال 1398 تعداد 30 نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزﻣﺎيﺶ و کنترل (هر گروه 15 نفر) جايگزين شدند. گروه آزمايش طي 10 جلسه 90 دقيقه اي تحت آموزش مهارت هاي زندگي قرار گرفت، اﻣﺎ ﮔﺮوه کنترل مداخله-اي دريافت نکرد. ابزارهاي پژوهش شامل پرسشنامه خودتنظيمي زناشويي ويلسون، چارکر، ليزيو، هالفورد و کيملين (2005)، دسترسي پذيري، پاسخگويي و همدم طلبي سندبرگ، بوسبي، جانسون و يوشيدا(2012) و تعارضات زناشويي براتي و ثنايي(1372) بود. داده ﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزمون ﺗﺤﻠيﻞ كووارياﻧﺲ چندمتغيره(مانکوا) ﻣﻮرد ﺗﺠﺰيﻪ و ﺗﺤﻠيﻞ ﻗﺮار گرفت. نتايج ﻧﺸﺎن داد آموزش مهارت هاي زندگي بر بهبود خودتنظيمي زناشويي و رفتار دلبستگي در روابط زناشويي در زنان داراي تعارضات زناشويي اثربخش بود. مي توان گفت که نتايج، آموزش مهارت هاي زندگي مثبت بر بهبود خودتنظيمي زناشويي و رفتار دلبستگي در روابط زناشويي در زنان داراي تعارضات زناشويي را تأييد کرد.