فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۶۱ تا ۱٬۹۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: از جمله مهم ترین عوامل مؤثر در خلاقیت، امواج مغزی است. از بین اموج مغزی، امواج آلفا و تتا مؤثرترین عامل در ایجاد خلاقیت در افراد است. فعالیت موج آلفا فعالیت نوسانی غالب مغز انسان بوده و کارکردهای شناختی پایه و پیچیده مانند تفکر واگرا در ارتباط است. پژوهش های گذشته اغلب خلاقیت را به عنوان یک مفهوم منسجم در نظر گرفته اند که می تواند با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شود، و به نظر نمی رسد برای مکانیسم زیربنایی (عصب شناسی) کافی باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت الگوی امواج مغزی آلفا و تتا در نواحی خلفی نیمکره راست در تفکر واگرا و همگرا بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان 20 تا 46 ساله رشته روانشناسی و علوم شناختی تحصیلات تکمیلی پیام نور و پژوهشکده علوم شناختی پردیس در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 32 زن و مرد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در موقعیت آزمایشی (همگرا و واگرا) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دست برتری (چاپمن، 1987)، دستگاه الکتروانسفالوگرافی 64 کاناله، تکالیف تفکر واگرا، تکالیف تفکر همگرا بود. امواج مغزی ثبت شده از هر 4 موقعیت در باند آلفا و تتا با استفاده از نرم افزار نوروگاید به یک سری کمیت (QEEG) تبدیل شد. داده های کمی استخراج شده با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که بین دو موقعیت (تفکر واگرا و همگرا) مورد مطالعه در ناحیه پس سری تفاوت وجود دارد و تفاوت دو موقعیت واگرا و همگرا معنادار و معناداری به نفع تفکر واگرا بود (01/0 P<). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر می تواند زمینه ای برای مطالعات بیشتر در ارتباط با موج نگار مغزی و مؤلفه های دیگر الکتروانسفالوگرام کمّی همچون توان مطلق، هم نوسانی در دیگر باندهای فرکانسی در تفاوت تفکر واگرا و همگرا باشد.
نظریه ای میانی برای هدایت برنامه جامع تربیت مشاور در ایران: مطالعه نظریه برپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۲۲۷-۱۹۶
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارائه نظریه ای برای هدایت برنامه جامع و با کیفیت تربیت مشاور در ایران است. روش: با اتخاذ رویکرد کیفی و روش نظریه برپایه، داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، در زمینه برنامه های تربیت مشاور در ایران با نمونه گیری هدفمند، جمع آوری و برای تحلیل آن ها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. یافته ها: یافته ها مقوله اصلی «رشد شخصی و توسعه مستمر حرفه ای مشاور و ارتقاء کیفیت مشاوره» را مشخص ساختند. مقوله های مهم دیگر و زیرمقوله ها عبارت بودند از «تعالی شناختی» (تقویت تفکر انتقادی، تقویت خلاقیت)، «ارتقاء عملکرد حرفه ای» (تقویت ارزیابی و تأثیرگذاری مناسب، رشد و توسعه مستمر مهارت های ارتباطی و مشاوره ای) و «یادگیری فعال کارورز محور» (تعاملات آموزشی و حرفه ای، تکالیف رشددهنده، خودسازی پیوسته). نتیجه گیری: در نتیجه این پژوهش نظریه ای میانی برای تسهیل هدایت برنامه جامع تربیت مشاور فرمول بندی شد که به ذی نفعان کمک می کند تا از کیفیت و کفایت این برنامه اطمینان حاصل کنند. همچنین نرخ فارغ التحصیلان آماده ورود به حرفه مشاوره بهبود پیدا کند و اتلاف منابع کاهش یابد. سیاست گذاران و اداره کنندگان برنامه های مختلف تربیت مشاور می توانند از این نظریه بعنوان مرجعی جهت فراهم آوردن محیط آموزشی و تربیتی غنی و حمایت گر برای کمک به رشد شخصی و توسعه مستمر حرفه ای مشاوران آینده استفاده کنند؛ چنین امری در نهایت به ارتقاء کیفیت آموزش و خدمات مشاوره خواهد انجامید شماره ی مقاله: ۷
تقویت هویت ملی و دینی نوجوانان از طریق آموزش توحید در قالب سرگرم آموزی در برنامه های تلویزیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۲۰۲-۱۷۶
حوزههای تخصصی:
هدف: دین و به طور کلی فرهنگ از مهم ترین مؤلفه های هویت ملی در تمام دنیاست. دین اسلام هم در شمار اصلی ترین ملاک های هویت ملی ایرانیان به حساب می آید. لذا تقویت هویت ملی تاحدودی با تقویت مبانی دینی از یک مقوله هستند. در میان مبانی دینی عقاید به عنوان پایه و زیربنا عمل می کند و در میان اصول عقیدتی هم توحید مهم ترین عنصر به شمار می آید. این مقاله در پی احصا الزامات و شیوه های آموزش توحید به نوجوانان از طریق سرگرم آموزی و در برنامه های تلویزیونی به منظور تقویت هویت ملی آنان است. روش: بخشی از تحقیقات که به مبانی مسئله بازگشت داشت به شیوه اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفت و در بخش روبنایی تحقیق به دلیل کمبود منابع کتابخانه ای و نو بودن مفهوم سرگرم آموزی در ادبیات آکادمیک ما از روش مصاحبه عمیق با کارشناسان و صاحبنظران استفاده شد. با کارشناسان و صاحبنظرانِ متخصص مصاحبه عمیق و هدفمند ساختار نایافته انجام شد. پس از انجام مصاحبه ها و طی مراحل ثبت و مستندسازی، داده های موردنظر به دست آمد.یافته ها: در فرهنگ دینی و ملی ما از این راهبرد استفاده های بیشماری شده و از آنجایی که مفهوم توحید والاترین عنصر در میان معارف اسلامی است و مانند روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی وجود دارد؛ بنابراین بایستی از ساده انگاری در آموزش آن پرهیز نمود. نتیجه گیری:سطحی کردن این مفهوم آسیب زا است و مراقبت از آن لازم است. تعدیل در ترکیب سرگرمی و آموزش و شناخت دقیق و صحیح نوجوان امروزی هم از ضروریات این امر هستند. شماره ی مقاله: ۸
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر تکانشگری و هیجات خواهی در مردان دارای سوءمصرف مواد تحت درمان با متادون شهر ایلام
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه سوءمصرف مواد و پیامدهای ناشی از آن یکی از مهمترین مشکلات سلامت عمومی در سراسر جهان به شمار می رود،مطالعه و بررسی نقش کارآمدی درمان فراشناختی ولز و تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس در زمینه کاهش تکانشگری، هیجان خواهی، افکار ناکارآمد و نگرش های مرتبط با مواد و افزایش سازگاری اجتماعی و عاطفی نقش مهمی در زندگی افراد معتاد ایفا می نمایند و همچنین می توانند زمینه کاهش پیامدهای این مساله باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و تنظیم هیجان بر تکانشگری و هیجات خواهی مردان دارای سوءمصرف مواد تحت درمان با متادون شهر ایلام بود. روش:پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل می باشد.جامعه مورد مطالعه کلیه معتادان تحت درمان با متادون مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهر ایلام بودند که از بین این جامعه ،حجم نمونه به تعداد 60 نفر و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 20 نفره( دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) قرار داده شدند.برای جمع آوری داده ها از ابزارهای پرسشنامه تکانشگری بارت (2016) و مقیاس هیجان خواهی زاکرمن (2014) استفاده شد.گروه آزمایش اول مداخلات درمان فراشناختی ولز در 8 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دوم تنظیم هیجان مبتنی بر گراس در 8 جلسه 120 دقیقه ای بصورت گروهی، هفتگی و جداگانه دریافت کردند. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
دریچه زندگیِ پس از طلاق: برساختی متنوع از زیست جهانی جدید (مطالعه کیفی پیامدهای طلاق بر زندگی زنان در شهر تهران)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
101-142
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زندگی پس از طلاق و مواجهه با آن دیری نپایید که جای خود را در نظام مسائل اجتماعی در سطحی بین المللی بازکرده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه جامعه شناختی و البته با رویکردی اِمیک و کیفی از تجربه زندگی زنان شهر تهران پس از طلاق است. روش: روش شناسی پژوهش با رویکرد کیفی انجام شد. به این منظور با 39 زن طلاق گرفته شهر تهران که با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی گلوله برفی انتخاب شد. مصاحبه ها تا مرحله اشباع نظری ادامه پیداکرده است. تجزیه وتحلیل داده از طریق نظام کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته و درنهایت مقوله هسته استخراج شد. یافته ها: 155 کدباز، 33 مقوله فرعی، 7 مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: زندگی فرزندان طلاق: دوگانه پیروزی و شکست، رسیدن به فردیت فراموش شده، مِیل و تجربه صُور لذتهای طغیان گر، تجربه ناخوشایند بازگشت به خانه پدری، چالشهای اقتصادی (رهاشدگی و مشقت)، گونه گون شدن توجه های منفی، نقابی مفهومی از داغ ننگ طلاق، طردی چندساحتی. همچنین تجربه مشقت تا فردیت یافتگی مدرن به عنوان مقوله هسته انتخاب شد و درنهایت نمودار درختی مستخرج از داده ها تنظیم شد. بحث: زندگی پس از طلاق دست کم در نگاه اول تجربه ای از زیست زنان طلاق گرفته است که تشریح وضعیت آنان به سادگی حاصل نمی شود. در حقیقت می توان زندگی پس از طلاق را برای زنان به یک نمایش درام تشبیه کرد که تماشای وضعیت پیش برنده آن، جریانی متناقض از امور خیر و شر و نابسندگی در پیش بینی است.
The mediating role of social network addiction in the relationship between body image dissatisfaction and depression(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The present study was conducted with the aim of investigating the mediating role of addiction to social networks in the relationship between body image dissatisfaction and depression.
Method: The current research was a correlational and structural equation type. The statistical population of the research included all male and female undergraduate, master's and doctoral students of Gilan University who were studying in 1400-1401. 304 people were selected by random sampling method and answered questionnaires of addiction to mobile based social networks (AMQBSN), dissatisfaction with body image (BICI) and depression (BDI-II). Data were analyzed using structural equation modeling with SPSS-27 and SMART-PLS-3 statistical software.
Finding: The results of structural equations showed that body dissatisfaction has a direct and significant effect on depression. Also, addiction to social networks has a direct effect on depression. Addiction to social networks plays a mediating role in the relationship between body image dissatisfaction and depression.
Result: As a result, the value of the goodness of fit (GOF) is equal to 0/24 which, by comparing it with acceptable values for GOF, shows the average fit of the model. According to the results of the present study, the expansion of the use of social networks, especially among students, has provided a platform for addiction, which increases dissatisfaction with body image, which leads to depression.
The Effectiveness of Imago therapy on Emotional Orientation in the Sexual Relation, Sexual Self-efficacy, and Sexual Intimacy of Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to evaluate the effectiveness of Imago therapy training on emotional orientation, sexual self-efficacy and sexual intimacy of married women. Methods and Materials: A quasi-experimental pretest-posttest control design was used in this study. The study focused on all women in Alborz province, Iran in 2021. Through purposeful sampling, 30 eligible individuals were selected and randomly assigned to either an experimental group or a control group, with 15 women in each group. The experimental group received ten sessions of Imago therapy, while the control group remained on a waiting list. The data collection tools included the Emotional Orientation in Sexual Relations Questionnaire (Aliabadian & Hassanzadeh, 2018), the Sexual Self-Efficacy Questionnaire (Vaziri & Lotfi, 2012), and the Sexual Intimacy Questionnaire (Shahsiah, 2010). Data analysis involved descriptive and inferential statistics in SPSS 22, with a significance level of 0.05.Findings: Based on the results achieved, it can be concluded that every factor displayed noteworthy F values (P<0.01). Consequently, the affirmation of imago therapy training's influence on emotional orientation, sexual self-efficacy, and sexual intimacy of married women was confirmed.Conclusion: According to Imago therapy, the subjects in the experimental group demonstrated a considerable impact on their levels of sexual longing, confidence in their sexual abilities, and emotional intimacy. Counselors and clinical psychologists in appropriate centers are advised to incorporate communication imaging training (Imago therapy) as a means of enhancing both sexual self-assurance and emotional connection about women's sexual relationships.
Identifying effective factors in reducing parents' stress during children's participation in sports activities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Participating in sports has many benefits for children, but sometimes there are some problems that make a series of worries and stress in their parents. Therefore, the current research was carried out to identify factors reducing parents’ stress while their children participate in sports activities.Methods: The present study is practical in terms of its purpose and was conducted qualitatively via using the descriptive phenomenological method. The participants in the research consisted of university faculty members in the psychology department, sports psychologists, sports instructors, and parents in 2023. The sampling method was purposeful, and the interviews continued in a semi-structured manner up to number 14.Results: Effective Factors in reducing parents' stress during their children's participation in sports activities include 6 main contents: motivational awareness; factors relating to parents, children themselves, instructors, and peer groups; and the structure of sports places and clubs, which form a total of 48 sub-contents.Conclusion: Some of the most important themes expressed in the current research include proper interaction between parents, children, and club coaches, no verbal or physical violence by instructors towards elementary-aged children, and favorable relationships between children and their friends in the club.
اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر امید و تحمل پریشانی در مادران کودکان کم توان جسمی – حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) بر امید به زندگی و تحمل پریشانی در مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی انجام گرفت. مواد و روش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی بود که به مدارس مخصوص کودکان کم توان جسمی-حرکتی در تهران مراجعه کرده بودند. تعداد 24 مادر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (n=12) و کنترل (n=12) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت برنامه MBSR قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های امید به زندگی و تحمل پریشانی جمع آوری و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و کنترل در متغیرهای امید به زندگی (F(1, 22) = 45.67, p < 0.001) و تحمل پریشانی (F(1, 22) = 37.89, p < 0.001) وجود دارد. آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که میانگین نمرات امید به زندگی در گروه آزمایش از پیش آزمون به پس آزمون 13.33 واحد (p < 0.001) و از پیش آزمون به پیگیری 12.66 واحد (p < 0.001) افزایش یافت. همچنین، میانگین نمرات تحمل پریشانی در گروه آزمایش از پیش آزمون به پس آزمون 15.44 واحد (p < 0.001) و از پیش آزمون به پیگیری 14.11 واحد (p < 0.001) افزایش یافت. در حالی که در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری باعث افزایش امید به زندگی و تحمل پریشانی در مادران کودکان کم توان جسمی-حرکتی می شود. این برنامه می تواند به عنوان یک روش موثر برای بهبود وضعیت روانی و کیفیت زندگی این مادران مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: وابستگی به فضای مجازی نوعی وابستگی شناختی، رفتاری و عاطفی است که دارای علائم اعتیاد می باشد و به نظر می رسد که تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با آن رابطه داشته باشند. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین رابطه تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم بود. روش و مواد: مطالعه حاضر توصیفی با طرح همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان رامسر در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 742 نفر بودند که از میان آنها 160 دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس تعارض با والدین (استراوس، 1979)، پرسشنامه بی ثباتی هیجانی (کاپرارا و پاستوریلی، 1993) و پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی (صادق زاده و همکاران، 1397) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تعارض با والدین (27/0=r) و بی ثباتی هیجانی (25/0=r) با وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت (01/0P<). علاوه بر آن، تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی به طورمعناداری توانستند 6/10 درصد از تغییرهای وابستگی به فضای مجازی در آنان را پیش بینی نمایند (01/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه برای کاهش وابستگی به فضای مجازی در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم می توان زمینه را برای کاهش تعارض با والدین و بی ثباتی هیجانی از طریق کارگاه های آموزشی فراهم نمود.
اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
145-156
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکل و چالش در روابط زناشویی بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی تاثیر منفی می گذارد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره انجام شد. روش و مواد: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه این پژوهش زنان مراجعه کننده به مراکز مشاور شهر اهواز در فصل بهار سال 1402 بودند که از میان آنها 30 نفر پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر شفقت قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش حاضر با سیاهه قدرت ایگو (مارکستروم و همکاران، 1997) و مقیاس خودتنظیمی زناشویی (ویلسون و همکاران، 2005) گردآوری و با روش های خی دو و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان که زنان گروه های آزمایش و کنترل از نظر هر دو متغیر قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی تفاوت معناداری داشتند. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر شفقت باعث افزایش قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شد (001/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، استفاده از روش آموزش مبتنی بر شفقت در گروه های آسیب پذیر مانند زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره می تواند سبب بهبود قدرت ایگو و خودتنظیمی زناشویی شود.
Structural Equation Modeling of the Relationship Between Parents' Religious Orientation and Adolescents' Tendency Towards Critical Thinking and Happiness with the Mediating Role of Cognitive Flexibility(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the model fit based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility in female high school students. Method: This descriptive correlational study was conducted with a population of teenage girls from public high schools in the city of Chalus. A sample of 319 participants was selected using cluster random sampling. Data collection tools included the Ricketts Critical Thinking Questionnaire (2003), the Dennis and Vander Wal Cognitive Flexibility Inventory (2010), the Allport and Ross Religious Orientation Questionnaire (1967), and the Oxford Happiness Inventory (Argyle et al., 1989). Findings: Results showed a significant positive relationship between religious orientation and critical thinking tendency (r = 0.45, p < 0.05), happiness (r = 0.41, p < 0.05), and cognitive flexibility (r = 0.68, p < 0.05). There was also a significant positive relationship between cognitive flexibility and the tendency towards critical thinking (r = 0.73, p < 0.01) and happiness (r = 0.69, p < 0.01). Conclusions: Based on the results of structural equation modeling, the model based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility among students is adequately fitted. The application of promoting religious duties and training in cognitive flexibility to enhance happiness and critical thinking tendency in students could be considered in experimental studies by researchers, educational planners, and counselors.
Examining the Relationship Between Early Maladaptive Schemas and Alexithymia with Emotional Divorce Among Married Female Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
228-234
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the relationship between early maladaptive schemas (EMS), alexithymia, and emotional divorce among married female students, focusing on their predictive roles in marital detachment. Methods: A correlational design was employed with 240 married female students recruited via convenience sampling from Islamic Azad University, Tonekabon Branch (2023–2024 academic year). Participants completed validated self-report measures: the Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF; Young, 1995) assessing EMS across five domains (e.g., Impaired Limits, Other-Directedness), the Toronto Alexithymia Scale (TAS-20; Bagby et al., 1994) measuring alexithymia subscales (Difficulty Identifying Feelings, Difficulty Describing Feelings, Externally Oriented Thinking), and the Gottman Emotional Divorce Questionnaire (GEDQ; Gottman, 1997). Data were analyzed using Pearson’s correlation and stepwise regression via SPSS-26, with significance set at *p* < .01. Findings: Significant correlations emerged between EMS domains, alexithymia, and emotional divorce (*r* = 0.18–0.53, *p* < .01). Stepwise regression revealed Impaired Limits as the strongest predictor (β = 0.39, *p* < .01), explaining 15% of variance, followed by incremental contributions from Difficulty Identifying Feelings (ΔR² = 3%, β = 0.23), Other-Directedness (ΔR² = 1%, β = 0.13), Externally Oriented Thinking (ΔR² = 2%, β = 0.18), and Impaired Autonomy (ΔR² = 2%, β = -0.22), cumulatively accounting for 23% of variance (F = 15.16, *p* < .01). Negative β for Impaired Autonomy suggested suppression effects. Conclusion: EMS and alexithymia significantly predict emotional divorce, with Impaired Limits and emotion-regulation deficits being central drivers. Findings underscore the need for schema-focused interventions (e.g., schema therapy) and emotion-regulation training in marital counseling to mitigate detachment. Future research should explore dyadic interactions and cultural moderators to refine predictive models.
Pre-Marital Education Based on Eric Berne's Theory and Expert-Centered Pre-Marital Education on Emotional Experiences Related to Marriage(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the effectiveness of pre-marital education based on Eric Berne's theory and expert-centered pre-marital education on emotional experiences related to marriage. Method: The research was quasi-experimental with a pre-test, post-test design, including two experimental groups and one control group. The statistical population comprised all students on the verge of marriage, and the sample included 45 students who were voluntarily selected and randomly distributed into three groups of 15. The research instrument was the Emotional Experience towards Marriage Questionnaire (Yousefi et al., 2023). While the control group was on the waiting list, the experimental groups received eight ninety-minute sessions of pre-marital education based on Eric Berne's theory and expert-centered approach. The collected data were analyzed using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics (multivariate analysis of covariance). Findings: The results showed that expert-centered pre-marital education did not improve positive emotional experiences; however, it improved both dimensions of emotional experiences towards marriage. Conclusions: Based on these results, it can be concluded that pre-marital education based on Eric Berne's theory is stronger than the expert-centered method and has the potential to improve emotional experiences related to marriage.
Effectiveness of Integrative Systemic-Psychodynamic-Behavioral Couples Therapy on Marital Quality of Life in Dysfunctional Couples Referred to Counseling Centers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to evaluate the effectiveness of integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy on marital quality of life in dysfunctional couples referred to counseling centers in Ahvaz. Methods: The research design was a single-case experimental design. The study population included all dysfunctional couples who visited counseling centers in Ahvaz in 2019. A convenience sampling method was used, selecting three couples with low marital quality of life, who then received integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy over 12 sessions, each lasting 1.5 hours. The Perceived Marital Quality Dimensions Questionnaire (Fletcher et al., 2000) was used in this study. To analyze the data, visual analysis, the stability index, and the percentage of improvement were used. Findings: The results showed that the stability index during both the treatment and follow-up phases was significant. The overall percentage of improvement also indicated that the effectiveness of integrative systemic-psychodynamic-behavioral therapy on marital quality of life in dysfunctional couples, based on Blanchard’s classification, fell within the "slight improvement" category during both the treatment and follow-up phases, which generally suggested the success of the intervention in improving marital quality of life in dysfunctional couples. Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that integrative systemic-psychodynamic-behavioral couples therapy can lead to an improvement in marital quality of life.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد در معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
74 - 83
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف آزمون اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد در معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون صورت پذیرفت. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ شیوه اجرای تحقیق، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون شهر بوشهر در شش ماهه دوم سال 1400 بود. در این پژوهش تعداد 28 فرد معتاد با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (14 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه گواه). افراد حاضر در گروه آزمایش درمان شناختی-رفتاری را طی 12 هفته در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ی باورهای مرتبط با مواد (DBQ) و مقیاس حافظه اعتیاد (AMS) بود. نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری بر باورهای مرتبط با مواد (0001>P؛ 56/0=Eta؛ 92/32=F) و حافظه اعتیاد (0001>P؛ 51/0=Eta؛ 66/27=F) معتادان مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون تأثیر معنادار دارد. بر این اساس می توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی-رفتاری با شناخت افکار خودآیند، خطاهای منطقی، عینی سازی افکار و روش های پرهیز از کلی نگری و بررسی طرح واره ها و شناخت های بنیادی می تواند منجر به کسب مهارت های شناختی و فنون رفتاری جدید در معتادان شده و از این طریق، باورهای مرتبط با مواد و حافظه اعتیاد آنان را دچار تغییر نماید.
تبیین مدل ساختاری رضایت زناشویی بر اساس اقتدار شخصی در سیستم خانواده با میانجی گری راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
161 - 169
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رضایت زناشویی دارای نقش کلیدی در حفظ و ثبات بنیان خانواده است و بنابراین شناسایی عوامل دخیل در آن حایز اهمیت می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی در ارتباط بین اقتدار شخصی در سیستم خانواده و رضایت زناشویی انجام شد. روش: مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد متاهل شهر تهران بود که از بین آنها، ۳۵۳ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه اقتدار شخصی در سیستم خانواده، پرسشنامه باورهای غیرمنطقی، مقیاس رفتار تعارض و مقیاس رضایت زناشویی انریچ بود. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار AMOS و SPSS نسخه 22 استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی با اقتدار شخصی دارای رابطه مثبت معنادار و با استرس زناشویی و رفتار تعارض دارای رابطه منفی معنادار در سطح 01/0 است. همچنین اثر غیر مستقیم بین اقتدار شخصی و رضایت زناشویی با میانجی گری راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی به لحاظ آماری در سطح 001/0 معنی دار بود. ضریب تعیین این مسیر برابر با 3۵/0 بود.نتیجه گیری: بنابراین در زوجین، اقتدار شخصی در سیستم خانواده از طریق اثر بر راهبردهای حل تعارض و استرس زناشویی می تواند به رضایت زناشویی منجر شود.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر مشکلات هیجانی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
273 - 280
حوزههای تخصصی:
براساس مطالعات قبلی عوامل مختلفی بر مشکلات هیجانی مؤثر هستند که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس از جمله آنهاست. این پژوهش به منظور اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر مشکلات هیجانی دانش آموزان انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. کلیه دانش آموزان متوسطه دوره اول شهر ارومیه جامعه آماری را تشکیل می داد؛ که از آن 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شد و در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه توانمندی و مشکلات گودمن (1997) استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس را دریافت نمود ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس موجب کاهش مشکلات هیجانی دانش آموزان شده و این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است (0/01>P). نتیجه اینکه، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس یک روش مؤثر در کاهش مشکلات هیجانی است.
ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس آسیب پذیری روانی-اجتماعی به افسردگی مداوم در زنان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
283 - 292
حوزههای تخصصی:
اندازه گیری متغیرهای مربوط به سلامت روان به ویژه در بافت تفاوت های فرهنگی امری پیچیده است هدف از این پژوهش، ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان بود. این پژوهش به روش اعتباریابی بوده و جامعه آماری شامل زنان 50-21 ساله متاهل شهر تبریز در سال 1399 بود. از این جامعه، نمونه ای به تعداد 380 نفر به صورت هدفمند انتخاب شده و به مقیاس آسیب پذیری روانی–اجتماعی به افسردگی مداوم که بر اساس الگوی سه عاملی حاصل از نظریه زمینه ای پژوهش کیفی تدوین شده بود و نیز مقیاس افسردگی بک پاسخ دادند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی، الگوی سه عاملی را برای پرسشنامه فوق تایید کرد و با در نظر گرفتن مجموع شاخص های برازش محاسبه شده، برازنده بودن مدل عاملی مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه، به روش آلفای کرونباخ برای مولفه ی کنش فردی و بین فردی نامطلوب برابر 0/928، مولفه سابقه تجارب روانشناختی آسیب رسان 0/82، مولفه ی مواجه بودن با مشکلات غیر روانشناختی 0/69 و برای کل مقیاس برایر 0/94 بدست آمد که نشان دهنده مطلوب بودن پایایی پرسشنامه می باشد. روایی همگرایی پرسشنامه نیز مطلوب بود.بر اساس نتایج این پژوهش، این مقیاس از پایایی و روایی کافی برای سنجش آسیب پذیری به افسردگی مداوم در زنان ایرانی برخوردار است.
مدل سازی معادلات ساختاری فرسودگی شغلی بر اساس اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با میانجی گری استرس شغلی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
96 - 79
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی استرس شغلی در رابطه اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی معلمان شهر اهواز انجام شد.
روش : روش این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. به این منظور تعداد 365 معلم از معلمان ناحیه چهار آموزش و پرورش اهواز (از بین کل معلمان مقطه متوسطه شهر اهواز) به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. مقیاس های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس فرسودگی شغلی مسلچ، مقیاس اضطراب بیماری کرونا علی پور و همکاران، مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس بهزیستی روان شناختی و مقیاس استرس شغلی معلمان پالیس بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی از راه الگویابی معادلات ساختاری انجام گرفت. جهت آزمودن اثرات غیر مستقیم از روش بوت استراپ، در برنامه پریچرز و هیز استفاده شد.
یافته ها: تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج نشان داد که اضطراب بیماری کرونا تأثیر مثبت و معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی اثرات منفی معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. استرس شغلی تأثیر مثبت و معنی داری بر فرسودگی شغلی دارد. اضطراب بیماری کرونا تأثیر مثبت و معنی داری بر استرس شغلی دارد. کیفیت زندگی و بهزیستی روانشناختی اثرات منفی معنی داری بر استرس شغلی دارند. نتایج هم چنین، حاکی از آن است که استرس شغلی در رابطه اضطراب کووید 19، کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی با فرسودگی معلمان شهر اهواز نقش واسطه ای را ایفا می نماید.
نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها، می توان نتیجه گرفت که با کاهش اضطراب کووید 19 و افزایش کیفیت زندگی و بهزیستی روان شناختی می توان میزان استرس شغلی معلمان را کاهش داد تا این عوامل در کنار یکدیگر شرایط کاهنده فرسودگی شغلی را برای آنان فراهم سازند.