فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
"
مقدمه: درمطالعه حاضر ساختار عاملی، همسانی درونی و اعتبار سازه ی مقیاس پرخاشگری کودکان پیش دبستانی بررسی شد. فرم مربی مقیاس پرخاشگری یک پرسش نامه ی 42 سئوالی با مقیاس رتبه بندی لیکرت، برای ارزیابی پرخاشگری جسمانی، رابطه ای و واکنشی- کلامی کودکان پیش دبستانی طراحی شد. روش کار: از بین کودکان پیش دبستانی شهرستان ارومیه تعداد 489 کودک (176 دختر و313 پسر) به روش تصادفی انتخاب شدند و مقیاس پرخاشگری پیش دبستانی توسط مربیان مهد کودک برای آن ها تکمیل گردید. برای بررسی روایی سازه از روش تحلیل عاملی بهره گرفته شد. نتایج: یافته ها نشان دادند که ضریب پایایی آلفای کرونباخ در کل مقیاس(98/0) و در عامل های چهارگانه استخراج شده رضایت بخش میباشند.تحلیل عاملی این مقیاس به کمک تجزیه به مؤلفه های اصلی و بعد ازچرخش واریماکس، چهار عامل پرخاشگری کلامی- تهاجمی، پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی، پرخاشگری رابطه ای و خشم تکانشی را فراهم کرد که معرف روایی سازه مقیاس می باشد. افزوده بر این نتایج مبین این واقعیت اند که میانگین نمرات پسران در عامل های پرخاشگری کلامی– تهاجمی و پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی بیشتر از دختران است. اما در زمینه پرخاشگری رابطه ای و خشم تکانشی تفاوت دو جنس از لحاظ آماری معنی دار نبود. هرچند که میانگین پسران در دو عامل یاد شده نسبت به دختران بیشتر بود.نتیجه گیری: نتیجه این تحقیق نشان داد که مقیاس اندازه گیری پرخاشگری را می توان به عنوان یک ابزار پایا و معتبر در محیط های آموزشی، پژوهشی و بالینی به کار برد.
"
مقایسه اثربخشی روشهای ایمن سازی روانی مایکنبام و مهارتهای مطالعه و ترکیبی از هر دو روش در افزایش خودکار آمدی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی اثر بخشی سه روش آموزشی ایمن سازی روانی ، مهارتهای مطالعه و ترکیبی از این دو روش در افزایش خودکارآمدی در چهار گروه از دانش آموزان دارای اضطراب امتحان است. نمونه آماری این تحقیق 80 نفر از دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول ساکن اردبیل در سال 1385 بودند که از 450 نمونه و با توجه به پرسشنامه اسپیل برگر انتخاب شدند و روشهای آموزشی ایمن سازی روانی ، مهارتهای مطالعه و ترکیبی از این دو روش برای چهار گروه اجرا شد که سه گروه آموزشی و یک گروه گواه بودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد که بین روشهای آموزشی ایمن سازی روانی مایکنبام و آموزش مهارتهای مطالعه و ترکیبی از دو روش با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
"
رده بندی سنی بازی های رایانه ای از دیدگاه روان شناختی: مطالعه ای به روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در میان صنایع مرتبط با وسایل سرگرم کننده، صنعت بازی های رایانه ای پرشتاب ترین روند رشد را داشته است. کودکان و نوجوانان زمان بسیاری را صرف این بازی ها می کنند و از آنها تاثیر می پذیرند. در ایران تاکنون نظامی برای رده بندی بازی های رایانه ای فراهم نشده است. هدف پژوهش حاضر طر احی نظام رده بندی سنی بازی های رایانه ای، متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی است. روش: این مطالعه به روش دلفی انجام شد. بدین منظور با 17 نفر از روان پزشکان و روان شناسان برجسته، که در زمینه «رشد» و «کودک» کار کرده بودند، تماس برقرار شد که هشت نفرشان پذیرفتند در این پژوهش مشارکت کنند. نظرات این افراد با استفاده از یک پرسشنامه 187 گویه ای درباره محتوای بالقوه آسیب رسان بازی های رایانه ای (شامل خشونت، مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، تبعیض، ناسزا و ارزش ها) جمع آوری شد. متخصصان می بایست در مواجهه با هر گویه، با انتخاب یکی از گزینه های 3، 7، 12، 15، 18 و 25 سال، سن مناسب برای هر محتوا یا ممنوع بودن برای همه سنین را مشخص می کردند. سپس میانگین گزینه های منتخب متخصصان، همراه با نظر پرسشگر به وی برگشت داده و از وی خواسته می شد تا با در نظر گرفتن نمرات مجدداً نظر بدهد.
یافته ها: میانگین نمرات در مرحله دوم تغییر نکرد، ولی انحراف معیار آن کاهش یافت که به معنی همگراتر شدن نظرات است.
نتیجه گیری: مطالعه نشان می دهد که در زمینه هایی مانند مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، و خشونت اختلاف نظر متخصصان بسیار کمتر و در نتیجه با اطمینان بیشتری می تواند استفاده از آن را توصیه نمود؛ اما اختلاف نظر متخصصان در زمینه تبعیض، ناسزا و ارزش ها زیاد است که این خود انجام پژوهش های کمی و کیفی بیشتری را ضروری می سازد.
اثربخشی درمان شناختی - رفتاری گروهی در اختلال وسواسی - اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تاثیر درمان شناختی - رفتاری به شیوه گروهی بر کاهش علایم اختلال وسواسی – اجباری در بیماران سرپایی مراجعه کننده به مراکز خدمات روانشناختی اصفهان اجرا گردید.
روش: بدین منظور تعداد هشت بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – اجباری به روش تصادفی زمانی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه چهار نفری شامل یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. پرسشنامه وسواسی – اجباری مادزلی به عنوان پیش آزمون و پس آزمون در مورد دو گروه اجرا گردید. گروه آزمایشی به مدت یک ماه تحت درمان شناختی - رفتاری به شیوه گروهی قرار گرفتند و آزمودنی های گروه کنترل در فهرست انتظار بودند.
یافته ها: درمان گروهی شناختی – رفتاری منجر به کاهش معنی دار علایم وسواسی – اجباری در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل شد.
نتیجه گیری: روش شناختی – رفتاری به شیوه گروهی می تواند جایگزین مناسبی در درمان اختلال وسواسی - اجباری باشد.
فراتحلیل تحقیقات انجام شده پیرامون میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش فراتحلیل تحقیقات انجام شده پیرامون میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر بود. برای دستیابی به این هدف، 1 سؤال اصلی در مورد سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر و 1 سؤال فرعی در مورد تاثیر متغیر جنسیت بر سازگاری خانوادگی این خانواده ها طرح شد. به منظور پاسخگویی به سؤالات فراتحلیل از مجموعـه پژوهش های انجام شده درباره سازگاری خانوادگی خانواده هـای شـاهـد و ایثـارگـران در سطح کشور، 5 پژوهش که از لحاظ روش شناختی مورد قبول بود و ملاک های درون گنجی را داشت برای انجام فراتحلیل انتخاب شد. براساس نتایج این فراتحلیل، اندازه اثر مربوط به میزان سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر متوسط بود (231/0)؛ هم چنین اندازه اثر مربوط به تاثیر جنسیت بر سازگاری خانوادگی (078/0)، در سطح پایین تر از متوسط با سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر رابطه داشت. هم چنین بر اساس نتایج این فراتحلیل شهادت یا جانبازی پدر بر سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر تاثیر متوسط و جنسیت فرزندان این خانواده ها بر میزان سازگاری خانوادگی آن ها تاثیر کمی داشته است. بر اساس یافته های موجود در پیشینه تحقیق و نیز نتایج حاصل از این فراتحلیل، الگویی برای افزایش سازگاری خانوادگی خانواده های شاهد و ایثارگر ارائه شد که شامل مداخلاتی در مورد عوامل عمومی، عوامل مربوط به زندگی زناشویی و عوامل مربوط به فرزندپروری می باشد.
رابطه سبک های دلبستگی و تاب آوری با گرایش به مصرف مواد
حوزههای تخصصی:
هدف: مصرف مواد و اعتیاد به آن به عنوان یکی از مهم ترین آسیب های روانی- اجتماعی قرن حاضر، اقشار مختلف خصوصاً جوانان و دانشجویان را همواره در معرض تهدید قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و تاب آوری با گرایش به مصرف مواد در دانشجویان پسر دانشگاه تبریز بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان پسر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 90- 1389 بودند که از این جامعه آماری 200 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس دلبستگی بزرگسال هازن و شیور، پرسشنامه تاب آوری دیویدسون و مقیاس گرایش به مصرف مواد وید استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین گرایش مثبت به مصرف مواد مخدر با سبک دلبستگی ایمن رابطه منفی و با سبک های دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی رابطه مثبت وجود دارد. از سویی گرایش مثبت به مصرف مواد با تاب آوری رابطه منفی دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای سبک های دلبستگی و تاب آوری می توانند گرایش به مصرف مواد در دانشجویان را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده با افزایش دلبستگی ایمن خانواده ها با فرزندان و نیز با به کارگیری برنامه های مربوط به تاب آوری می توان گرایش به مصرف مواد را در دانشجویان کاهش داد.
هوش هیجانی و سازگاری زناشویی در زنان متاهل شاغل آموزش و پرورش
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی رابطه هوش هیجانی با سازگاری زناشویی در زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش تهران، 109 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از مناطق (5 ،7 ،13) آموزش و پرورش تهران انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه هوش هیجانی بارـ آن (1980) و مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (1971) در طرح مطالعه مقطعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای بررسی داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل یافته ها نشان داد که بین هوش هیجانی با سازگاری زناشویی رابطه مثبت (42/0=r) وجود دارد. همچنین بین مؤلفه های هوش هیجانی و سازگاری زناشویی نیز رابطه مثبت وجود دارد. براساس نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره به شیوه گام به گام می توان مؤلفه هوش هیجانی خلق کلی و هوش هیجانی بین فردی را به عنوان متغیرهای پیش بین برای سازگاری زناشویی زنان تلقی کرد (43/0=r2). به عبارتی زنانی که توانایی تشخیص و ابراز هیجان های خود و تشخیص هیجان های دیگران را دارند و نیز دارای خصوصیاتی چون خوش بینی، شادکامی، توانایی حل مسئله، کنترل تکانه، خودشکوفایی، استقلال و همدلی هستند، در زندگی زناشویی خود از سازگاری بیشتری برخوردارند.
رابطه فعالیت تحصیلی، انگیزه پیشرفت، هوش هیجانی و متغیرهای بافتی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"بررسی اثربخشی دو رویکرد مشاوره ای و روان درمانی در کاهش نشانگان افسردگی،اضطراب و پرخاشگری در میان زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده شهرستان سقز "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از روشهای کمی در تعیین وزن سوالات پرسشنامه ارزیابی اساتید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی در معنای غیر رسمی آن چیز جدیدی نیست. بشر به منظور اطلاع از نتایج عملکرد خود، همواره ارزیابی را نیز در پیشبرد امور مدنظر قرار داده است. امروزه ارزیابی به صورت پرسشنامه ای ، به عنوان یک روش علمی محسوب شده که با استفاده از تکنیکهای آماری در عمل مفید و مؤثر واقع می شود. پرسشنامه ها حاوی سؤالات مختلفی می باشند که هر سؤال قسمتی از اطلاعات مورد نیاز را فراهم می نماید. معمولا در طراحی سؤالات پرسشنامه ها با توجه به اهداف مطروحه از روشهایی برای سنجش میزان روایی و پایایی استفاده می شود که در آنها ضریب اهمیت تمامی سؤالات یکسان فرض می گردد. در حالی که بعضی از سؤالات اطلاعات مهمتری را فراهم می نمایند، لذا به نظر می رسد تعیین وزن مناسب برای هر سؤال نتایج حاصل از آزمون را واقعی تر بیان خواهد نمود.
هدف از این تحقیق ارائه روش مناسبی جهت ارزش گذاری صحیح وزن سؤالات در پرسشنامه ارزیابی اساتید می باشد. بدین منظور پس از جمع آوری نظرات کارشناسان، با اعمال تکنیکهای AHP گروهی (فرایند سلسله مراتب تحلیلی) و مدل ریاضی OR (تحقیق در عملیات) وزنهای جدید مریوط به هر سؤال مشخص گردید. نتیجه حاصل از اعمال وزنهای جدید در پرسشنامه ارزیابی 30 نفر از اساتید، اختلاف محسوسی را نسبت به روش مرسوم نشان داده است. ضمناٌ در این مقاله برای راه حل ارائه شده از نرم افزارهای LINGO و EXCELL استفاده شده است.
" رابطه ی هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی "(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه ی هوش هیجانی با پیشرفت تحصیلی است. به این منظور 100 نفر به صورت در دسترس، از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب انتخاب و با پرسش نامه ی هوش هیجانی مورد آزمون قرار گرفتند.نتایج پژوهش حاکی از آن است که هوش هیجانی با معدل ترمی و معدل دیپلم دانشجویان، همبستگی معناداری نشان نمی دهد.
بررسی وضعیت سبک های هویت یابی و رابطه آن با سلامت عمومی و پایگاه اقتصادی، اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین وضعیت هویت جوانان استان گلستان انجام شده است. در این مطالعه نمونه ای به حجم 400 نفر (226 مونث و 174 مذکر) از بین جوانان گروه سنی 24-20 ساله استان گلستان به روش خوشه ای چند مرحله ای و تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های پایگاه اقتصادی – اجتماعی، بحران هویت، سبک های هویت یابی و سلامت عمومی بودند. نتایج حاصل از پرسشنامه بحران هویت نشان داد که 94.3 درصد از افراد در حال حاضر بحران هویت را تجربه نمی کنند و 5.7 درصد بحران هویت را تجربه می کنند. بر اساس اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه سبک هویت یابی 33.8 درصد از افراد از سبک هویتی سر در گم، 22.8 درصد از سبک هویتی هنجاری و 19.5 درصد از سبک هویتی اطلاعاتی استفاده می کنند. نتایج مقایسه ای نشان داد که بین دختران و پسران در سبک های هویتی تفاوت معنی داری وجود ندارند. در حالی که بین گروههای مختلف سنی تفاوت معنی دار وجود دارد. بدین معنی که بین گروه 20 ساله با 24 ساله در سبک هویتی سردرگم تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج همبستگی نشان داد که بین بحران هویت با سبک هویتی سردرگم رابطه معنی دار وجود دارد. یعنی کسانی که بحران هویت را تجربه می کنند بیشتر به سبک هویتی سردرگم گرایش دارند. همچنین بین سبک هویتی سردرگم و پایگاه اقتصادی- اجتماعی همبستگی منفی معنی داری وجود دارد. بدین معنی که با بالا رفتن وضعیت اقتصادی و اجتماعی سبک هویتی سردرگم کمتر تجربه می شود. علاوه بر آن نتایج نشان داد که بین بحران هویت و سلامت روانی در دختران همبستگی معنی داری وجود دارد. یعنی دخترانی که بحران هویت را تجربه می کنند از میزان سلامات روانی پایین تری برخوردارند. در حالی که در گروه پسران برعکس است بدین معنی پسرانی که بحران هویت را تجربه می کنند از میزان سلامت بالاتری برخوردارند.
تاثیر اضطراب معلمان بر کیفیت تدریس
حوزههای تخصصی:
اهداف: استرس و اضطراب معلمان، بر عملکرد شغلی آنان تاثیرگذار است و به عملکرد ضعیف، غیبت، فرسودگی و افسردگی آنان منجر خواهد شد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر اضطراب معلم بر کیفیت تدریس در کلاس درس انجام شد.
روش ها: این پژوهش توصیفی- علی مقایسه ای روی تمامی معلمان زن و مرد دوره متوسطه شهرستان سبزوار در سال تحصیلی 90-1389 انجام شد. نمونه مورد مطالعه شامل 30 معلم مرد و زن دوره متوسطه و تعداد 300 نفر از دانش آموزان آنها بود. نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. در مرحله اول معلمان پرسش نامه اضطراب کتل را تکمیل کردند و براساس نمره کل در دو گروه (15 نفر مضطرب و 15 نفر غیرمضطرب) قرار گرفتند. سپس پرسش نامه کیفیت تدریس سراج (2003) توسط 300 نفر از دانش آموزان هر دو گروه از معلمان پاسخ داده شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 16 به کمک آمار توصیفی و آزمون های T مستقل و کولموگروف- اسمیرنوف انجام یافت.
یافته ها: بین معلمین مضطرب و غیرمضطرب در نمره کلی کیفیت تدریس تفاوت معنی داری وجود داشت (p=0/003 t=2/95 ، df=268 )، به گونه ای که کیفیت تدریس معلمان غیرمضطرب بیشتر بود.
نتیجه گیری: اضطراب معلم تا حد زیادی بر کیفیت تدریس تاثیرگذار است. در مولفه های روابط بین فردی و انجام تدریس، تفاوت معنی داری بین معلمان مضطرب و غیرمضطرب وجود دارد، اما در مولفه های انجام ارزشیابی و طرح درس، تفاوتی میان معلمان مضطرب و غیرمضطرب مشاهده نمی شود.
بررسی نگرش دانش آموزان به تکلیف درسی و ارتباط آن با راهبردهای مدیریت تکالیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف عمده تحقیق تعیین رابطه نگرش دانش آموزان به تکالیف درسی و میزان بهره گیری از راهبر دهای مدیریت تکالیف بود. طرح تحقیق مورد استفاده توصیفی همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان دوره راهنمایی شهر سنندج در سال 1390 بود. در مجموع، چهار مدرسه بر اساس جنسیت دانش آموزان از دو ناحیه آموزش و پرورش سنندج به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که تعداد 510 دانش آموز را از هر سه پایه تحصیلی در برگرفت. جهت گردآوری داده ها از مقیاس های نگرش به تکالیف درسی و راهبردهای مدیریت تکالیف استفاده شد. نتایج گویای آن بود که مقیاس های مذکور از روایی و پایایی مطلوبی برخوردارند. یافته ها نشان داد که بین متغیر نگرش به تکالیف درسی دانش آموزان با مؤلفه های راهبردهای مدیریت تکالیف همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. دانش آموزانی که نگرش مثبتی به انجام تکالیف داشتند از سطح بالاتری از راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. دانش آموزان دختر نگرش مثبت تری به تکالیف درسی داشتند و از میانگین نمرات بالاتری نسبت به پسران در بکارگیری راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. یافته های دیگر بیانگر تفاوت معنادار بین میزان استفاده دانش آموزان از راهبردهای مدیریت تکالیف و نگرش به تکلیف با توجه به پایه تحصیلی آنان بود. دانش آموزان پایه های پایین تر به راهبردهای مدیریتی (مانند: بازخورد معلم در تکالیف و تنظیم فضای انجام تکلیف) توجه بیشتری نسبت به پایه های بالاتر داشتند.
تدوین و هنجاریابی مقیاس انگیزش تحصیلی و بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مطالعه بر افزایش انگیزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تدوین و هنجاریابی مقیاس انگیزش تحصیلی دانش آموزان پسر دوره متوسطه و بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مطالعه بر افزایش انگیزش انجام شد. برای تدوین مقیاس انگیزش تحصیلی از هشت نظریه انگیزش در آموزش و پرورش (نیاز پیشرفت، انتظار - ارزش، هدف گرایی، انگیزش توانش، خود ارزشی، خود کارآمدی، اسنادی و انگیزش درونی - بیرونی) استفاده شد. پس از جمع بندی مفاهیم موجود در نظریه های فوق، سه مولفه نیاز پیشرفت، خود کارآمدی و انگیزش درونی استنتاج شد. سپس عبارت هایی که نشان دهنده ویژگی های رفتاری مولفه ها باشند تدوین و پس از بررسی و اجرای مقدماتی، بر روی نمونه 1122 نفر از دانش آموزان پسر شاغل به تحصیل در مقطع متوسطه دبیرستان های دولتی نواحی هفتگانه مشهد در سال تحصیلی 85-84، که با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شده بودند اجرا شد. پایایی این وسیله اندازه گیری با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0.91 و با استفاده از بازآزمایی 0.88 به دست آمد. روایی محتوایی با بررسی عبارت های مقیاس به وسیله چندین متخصص روانشناسی تربیتی و روان سنجی و مشاوران تربیتی در آموزش و پرورش مورد تایید قرار گرفت. روایی ملاکی از طریق ضریب همبستگی نمره فرد در مقیاس ساخته شده با میانگین معدل دو سال گذشته وی 0.31 و ضریب همبستگی نمره فرد در مقیاس ساخته شده با میانگین نظرات معلم و معاون دبیرستان 0.56 به دست آمد که شواهدی بر روایی ملاکی است. همبستگی نمره هر سوال با کل آزمون و همبستگی مولفه های سه گانه شاهدی بر وجود روایی سازه است. برای آزمون اثربخشی آموزش مهارت های مطالعه بر افزایش انگیزش، دو گروه آزمایش و کنترل هر کدام به تعداد 30 نفر از بین دانش آموزان شرکت کننده در کلاس های تقویتی انتخاب شدند. ابتدا پیش آزمون (مقیاس ساخته شده توسط محقق) برای هر دو گروه اجرا و پس از اجرای آموزش برای گروه آزمایش، پس آزمون نیز برای هر دو گروه اجرا شد. نتیجه مقایسه میانگین دو گروه، اثربخشی آموزش مهارت های مطالعه بر افزایش نمره انگیزش تحصیلی فرد در مقیاس ساخته شده را نشان نداد.
اثربخشی آموزش برنامه فرزندپروری مثبت بر خوداثرمندی والدینی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوداثرمندی والدینی اشاره به باورها یا قضاوت های یک والد از توانمندی هایش جهت نظم دهی و اجرای یک سری از تکالیف مربوط به والد گری با کودک را دارد. احساس خـود اثـرمندی ضعیف در والدین می تواند مقدمه ای بر بد رفتاری با کودک و تاثیرات سوء بر رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی کودک باشد و نیز می تواند عملکرد و سازگاری روان-شناختی والدین را تحت تاثیر قرار دهد. این مطالعه با هدف اثر بخشی آموزش برنامه فرزند-پروری مثبت بر خود اثرمندی والدینی مادران صورت گرفته است. این پژوهش از نوع تجربی و به صورت پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است.
نمونه پژوهش شامل 24 نفر از مادران دختران 7 تا 9 ساله شهر بردسکن در سال تحصیلی 89-88 است که به صورت تصادفی و همتاسازی شده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفته اند. اعضای گروه آزمایش به مدت 8 هفته، هر هفته یک جلسه، به مدت 2 ساعت در جلسات برنامه فرزند-پروری مثبت شرکت کرده در حالی که گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای گرد آوری داده ها شامل پرسشنامه خود اثرمندی والدینی و پرسشنامه توانایی ها و مشکلات بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری t مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته-های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمرات در دو گروه، بعد از برنامه آموزش، دارای تفاوت معنا داری در سطح 05/0P< است. به طور کلی می توان گفت که برنامه فرزند پروری مثبت توانسته است از طریق تقویت رفتار های مثبت کودکان به وسیله مادر، الگو سازی والد گری مناسب، تلفیق سطح دانش و توانایی مادران، ایجاد تعاملات موثر والد-کودک و فراهم آوردن حمایت اجتماعی، سطح خود اثرمندی والدینی مادران را ارتقاء بخشد.
نقش شیوه های فرزندپروری والدین در کمرویی دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده به عنوان محوری ترین عامل در شکل گیری رفتارها و ویژگی های شخصیتی فرزندان شناخته شده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش عوامل خانوادگی (شیوه های فرزندپروری مقتدرانه، آسان گیرانه، سلطه گرانه و بی توجه؛ ابعاد فرزندپروری مشتمل بر کنترل و محبت، و جو حاکم بر خانواده اعم از سردی و گرمی روابط) در بروز کمرویی صورت پذیرفته است. گروه نمونه پژوهش حاضر 197 دانش آموز (115 پسر و 82 دختر) بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای مرحله ای از دبیرستان های نواحی 4 گانه شهر شیراز انتخاب شدند. در این پژوهش، از پرسشنامه شیوه های فرزندپروری شیفر و نسخه 20 گویه ای مقیاس کمرویی چیک و باس به عنوان ابزارهای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل رگرسیون، آزمون t برای گروه های مستقل و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با توجه به ادراک دانش آموزان از شیوه فرزندپروری والدین، تفاوت های معناداری در زمینه کمرویی بین آنان وجود دارد. همچنین ابعاد کنترل و محبت، و سردی در فضای خانواده، پیش بینی کننده کمرویی هستند.
بررسی تأثیر رویکردهای آموزشی بر مهارتهای اجتماعی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر1بررسی عملکرد رویکردهای آموزشی در تقویت مهارتهای اجتماعی فراگیران و پاسخ دادن به این پرسش است که هر یک از این رویکردها چه تأثیری بر تقویت مهارتهای عاطفی- اجتماعی کودکان می گذارد. برای این منظور پنجخرده مقیاس مهارتهای عاطفی- اجتماعی شامل خودکنترلی، خودکارآمدی تحصیلی، پشتکار، مهارت رهبری و توانایی ارتباط اجتماعی انتخاب شدند. این مقیاسها طی سال تحصیلی 94-1393در سه مرحله سه ماهه با توجه به تفاوتهای روش شناختی دو رویکرد آموزشی واحد کار و پروژه ای مقایسه شدند. چارچوب نظری این پژوهش بابهره گیری از الگوی مدارس رجیو امیلیا و نظریات مالاگاتزی و لیلیان کتز تنظیم شده است. روش تحقیق از نوع پیمایش مقطعیو ابزار پژوهش پرسشنامه است. حجم نمونه شامل 383 کودک7-6 ساله بودهکه در مراکز پیش دبستانی شهر کرمان تحت آموزش بوده اند.یافته های حاصل از آزمون T مستقل نشان داد که میانگین مهارتهای اجتماعی-عاطفی کودکان پروژه- محور در مقایسه با واحدکار بیشتر است.همچنین هر یک از مهارتهای عاطفی-اجتماعی طی دوره های زمانی متفاوت در کودکان بروز می کند، به طوری که توانایی روابط اجتماعی در رویکرد پروژه ای و توان رهبریدر رویکرد واحدکار بسیار بیشتر از دیگر خرده مقیاسها به دست آمد. در بعد مهارتهای خودکارآمدی، خودکنترلی و پشتکار کودکان تفاوتی معنادار دررویکرد پروژه ای نسبت به رویکرد واحد کار آشکار شد. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود والدین، برنامه ریزان و مدیران آموزشی ظرفیتها و ضعفهای کودکان را در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دهند تا خدمات آموزشی متناسب و هدفمند دریافت کنند.
بررسی تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی شغلی بر خودشناسی، شناخت رشته های تحصیلی و مشاغل و مهارتهای برنامه ریزی و تصمیم گیری دانش آموزان سال دوم دوره متوسطه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در صدد آن است تا به بررسی نظرات دانش آموزان سال دوم دوره متوسطه دولتی را درباره تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر خودشناسی، شناخت رشته های تحصیلی و مشاغل و مهارتهای برنامه ریزی و تصمیم گیری آنان در سال تحصیلی 84-1383 در شهر بجنورد بپردازد. در این پژوهش روشهای آماری، از نوع توصیفی و پیمایشی میباشد. جامعه آماری شامل 2089 نفر، تعداد نمونه بر اساس جدول مورگان، 350 نفر، بر اساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده است که حاوی 31 سؤال بسته پاسخ چند گزینه ای بر مبنای درجه لیکرت میباشد. ضریب آلفای کرونباخ اعتبار پرسشنامه 92% به دست آمد. نتایج پژوهش به شرح زیر میباشد: 1- از دیدگاه دانش آموزان سال دوم متوسطه گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی برخودشناسی تأثیر مثبت دارد. (05/0< p). 2- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ جنسیت نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی- شغلی بر خودشناسی، تفاوت میانگین ها معنیداری میباشد (05/0< p). 3- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ سه شاخه تحصیلی، نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی- شغلی بر خودشناسی تفاوت معنیداری وجود دارد. (05/0< p). 4- از دیدگاه دانش آموزان سال دوم متوسطه گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر شناخت رشته های تحصیلی تأثیر مثبت دارد. (05/0< p). 5- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ جنسیت نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی-شغلی بر شناخت بیشتر رشته های تحصیلی، تفاوت میانگینها معنیدار میباشد (05/0< p). 6- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ سه شاخه تحصیلی، نسبت به تأثیر گذران درس برنامه ریزی تحصیلی شغلی بر شناخت رشته های تحصیلی تفاوت معنیداری دارد (05/0< p). 7- از دیدگاه دانش آموزان سال دوم متوسطه گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر شناخت بیشتر مشاغل تأثیر مثبت دارد. (05/0< p). 8- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ جنسیت نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر شناخت بیشتر مشاغل، تفاوت میانگینها معنیدار نمیباشد. (05/0< p). 9- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ سه شاخه تحصیلی، نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر شناخت مشاغل تفاوت معنیداری وجود ندارد. (05/0< p). 10- از دیدگاه دانش آموزان سال دوم متوسطه گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی-شغلی بر مهارتهای برنامه ریزی و تصمیم گیری تأثیر مثبت دارد. (05/0< p). 11- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ جنسیت نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی و شغلی بر مهارتهای برنامه ریزی و تصمیم گیری تفاوت میانگین ها معنیدار میباشد. (05/0< p). 12- بین نظرات دانش آموزان از لحاظ سه شاخه تحصیلی، نسبت به تأثیر گذراندن درس برنامه ریزی تحصیلی- شغلی بر مهارتهای برنامه ریزی و تصمیم گیری تفاوت معنیداری وجود ندارد. (05/0< p).
تاثیر آموزش مدیریت خشم بر مهارت های خودنظم دهی خشم و تعارضات والد نوجوان در دختران دوره راهنمایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در راستای لزوم آموزش مهارت های «مدیریت هیجانی»، این پژوهش با عنوان «تاثیر آموزش مدیریت خشم بر مهارت های خودنظم دهی خشم و تعارضات والد ـ نوجوان دوره راهنمایی شهر تهران» انجام شده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر اجرای برنامه آموزش مدیریت خشم برای گروه معینی از دانش آموزان دختر دوره راهنمایی و ارزشیابی اثربخشی آن بر افزایش مهارت های خودنظم دهی خشم و کاهش تعارضات دختران نوجوان در ارتباط با والدینشان است.در این موقعیت پژوهشی، از طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را دانش آموزان دختر پایه های اول و دوم دوره راهنمایی شهر تهران تشکیل می دهند.
ابتدا 30 دانش آموز از طریق نمونه گیری در دسترس از دو مدرسه غیرانتفاعی دوره راهنمایی دخترانه شهر تهران انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پس از مشخص شدن گروه های آزمایش و کنترل، برنامه آموزش مدیریت خشم به عنوان عامل آزمایشی، در 10 جلسه 90 دقیقه ای و به صورت هفتگی بر گروه آزمایش اعمال گردید. در اواسط دوره یکی از دانش آموزان گروه آزمایش به دلیل غیبت حذف گردید و با حذف یکی از اعضای گروه کنترل، نمونه پژوهش به 28 دانش آموز رسید. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزار این پژوهش شامل دو پرسشنامه بیان صفت و حالت خشم و راهبردهای تعارض است و هر دو از روایی و پایایی خوبی برخوردارند. یافته های این تحقیق با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت بین گروه های آزمایش و کنترل در مهارت های خودنظم دهی خشم و تعارضات والد ـ نوجوان در سطح 05/0 معنادار بود. نتیجه گیری نهایی این است که آموزش مدیریت خشم، مهارت های خودنظم دهی خشم را افزایش داده و موجب کاهش تعارضات والد ـ نوجوان می شود.