با گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی و حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی و گسترش روز افزون اسلام گرائی، موضوع حجاب از سوی بسیاری از صاحب نظران غربی در حال بررسی است. نفوذ فرهنگ شرق به ویژه حجاب زنان، در درون فرهنگ غرب، ترس از شرق شدن غرب را علنی کرده است. نویسنده در این مقاله مسئله گرایش به حجاب را واکنشهای فردی زنان نسبت به فرایندهای جهانی می داند. لذا در این نوشتار درصدد است با توجه به اصول حاکم بر حجاب، مفاهیم مرتبط با پوشش در قرآن را بیان کند و در ادامه با استناد به نظرات دو طیف از زنان، انتخاب حجاب زنان را در ریشهها و در دنیاهای مختلف، مسئلهای سیاسی و فردی شمارد و حتی گرایش آشکار زنان به حجاب را نوعی فمینیسم معکوس و اعتراض علیه مصرف گرائی و غرب گرائی محسوب نماید.
انواع سیاستهای کنترلی در مواجهه با انحرافات اجتماعی، یکی از استراتژیهای راهبردی قرآن کریم میباشد. در این رویکرد از یک سو نقش محوری نظارت درونی و تأثیری که دین میتواند در ابعاد مختلف نگرشی، احساسی و رفتاری ایجاد نماید، به عنوان بهترین شیوه پیشگیری از کجروی معرفی شده است؛ از سوی دیگر، تأثیر عوامل مختلف دیگری از قبیل تعلیم و تربیت، الگوها و گروههای مرجع، قوانین اجتماعی، عدالت اجتماعی، همبستگی اجتماعی و اقتدار حکومتی به عنوان عوامل نظارت بیرونی در پیشگیری مورد تأکید قرار گرفته است و سرانجام از موانع پیشگیری، مثل تعارض هنجاری و تعارض ساختاری سخن به میان آمده است.
ما در این فرصت فراهم آمده بنابر ضرورتهایی که در متن بحث به آن خواهیم پرداخت به یکی از شعائر مکتب اسلام، از میان مجموعه شعائری همچون نماز ـ روزه ـ حج ـ حجاب و خمس … خواهیم پرداخت، ابتدا به این پرسش می پردازیم که در بین شعائر و رفتارهای دینی بر شمرده، کدام شعار است که می تواند به صورت فوری و فراگیر، نه فقط انتخاب یک فرد را که سمت و سوی خاص یک نظام فرهنگی ـ سیاسی را در جامعه نشان دهد؟ تصور کنید مثلاً جهانگردی، به کشور ما بیاید، آیا در بدو ورود این نماز و روزه و خمس و زکات است که می تواند نوع نظام فرهنگی ـ سیاسی حاکم را نشان دهد یا حجاب زنان؟ پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم منش حکومت را نشان می دهند و هم کنش اعتقادی و التزامی شهروندان را، در واقع نوع پوشش و حضور اجتماعی زنان به هر تازه واردی یک شناخت اجمالی می دهد که البته این شناخت اجمالی با ورود به لایه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور می تواند تصدیق یا تکذیب شود، حال که نوع پوشش زنان به یک مؤلفة جامعه شناختی تبدیل شده است لازم می نماید که تأمل خاص تری بر روی آن داشته باشیم.