متن آیینه ذهن مؤلف،زمانه و فضای زیستی اوست؛ از این رو تحلیل متن به ویژه داستان به سبب ماهیت و گستره وسیع مؤلفان و مخاطبانش در دریافت تاریخ هر دوره اهمیت دارد. داستان محبوب القلوب برخاسته از گفتمان فکری-فرهنگی دوره صفویه است و تحلیل آن در شناخت بیشتر این دوره مهم رشد داستان پردازی در ایران راهگشاست. پس این پژوهش از روش تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی داستان «مکر سه زن مکار با قاضی و شحنه و محتسب»، از کتاب «محبوب القلوب» می پردازدتا به این پرسش پاسخ دهد که متن چه گوشه هایی از فضای فکری اجتماعی عصر صفوی را بازتاب می دهد. حاصل آنکه در سطح زبانی، واژگانی انتخاب شده اند که بیشترین سازش را با بن مایة اصلی داستان یعنی مکر و حیله گری زنانه، دارند. سطح تفسیری، به تواتر چنین داستانی در متون هم مضمون و بررسی تطبیقی آنان می پردازد؛ در سطح تبیین گفتمانی، داستان بخشی از نظام رفتاری عصر صفوی را بازنمایی کرده است.
عبدالرحمن جَبَرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشأ جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اِعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تأثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حبّ وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتاً اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازدعبدالرحمن جَبَرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشأ جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اِعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تأثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حبّ وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتاً اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازد.