مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارت های رهبری بر توانمندسازی اجتماعی دانشجویان معلم زن بود. این تحقیق به روش پیمایشی انجام شد و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ای شامل دو بخش اصلی استفاده گردید: بخش اول مربوط به ارزیابی مهارت های رهبری (شامل مهارت های ارتباطی، حل مسئله، مدیریت زمان و مدیریت کلاس) و بخش دوم به ارزیابی توانمندسازی اجتماعی (شامل اعتمادبه نفس، مشارکت اجتماعی و نقش در فرآیندهای تصمیم گیری) پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش 100 نفر از دانشجویان معلم زن دانشگاه های مختلف بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های رهبری تأثیر مثبت و معناداری بر توانمندسازی اجتماعی دانشجویان معلم زن دارد. به ویژه مهارت های ارتباطی و حل مسئله با افزایش اعتمادبه نفس و مشارکت اجتماعی دانشجویان معلم زن ارتباط قوی تری داشتند. همچنین مهارت های مدیریت زمان و مدیریت کلاس بر توانمندی های فردی آنان در فرآیندهای تصمیم گیری و ایفای نقش اجتماعی تأثیرگذار بود. به طورکلی، این پژوهش بر اهمیت آموزش مهارت های رهبری به دانشجویان معلم زن تأکید دارد و پیشنهاد می کند که این آموزش ها به طور جدی در برنامه های تربیت معلم گنجانده شود.
بازآفزینی اصل حریم و محرمیت در طراحی مسکن معاصر با تأکید بر جایگاه ارزشی زنان در اسلام
حوزههای تخصصی:
توجه به اصل حریم و محرمیت در طراحی مسکن پایدار، موضوعی است که به دلیل چالش های اجتماعی و فرهنگی متنوعی که جوامع امروزی با آن مواجه هستند، به طور فزاینده ای مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع به این دلیل است که مسکن نه تنها به عنوان یک فضای فیزیکی و پناهگاه، بلکه به عنوان محلی برای شکل گیری و تقویت هویت فردی و اجتماعی افراد، به ویژه زنان، عمل می کند. در جوامع اسلامی، محرمیت به عنوان یک اصل اساسی در روابط خانوادگی و اجتماعی مطرح شده و توجه به آن می تواند به بهبود کیفیت زندگی و افزایش احساس امنیت، آرامش و سلامت روانی در خانواده ها منجر شود، از این رو توجه کافی به حریم خصوصی و محرمیت در طراحی مسکن و تأثیرات آن بر کیفیت زندگی افراد، به ویژه زنان، به عنوان ضرورت این پژوهش محسوب می شود. محرمیت به عنوان یک عنصر کلیدی در ایجاد جوامع سالم و متعادل، می تواند روابط خانوادگی را تقویت کند و تنش های اجتماعی را کاهش دهد. به همین دلیل، طراحی فضاهای مسکونی که به نیازهای شخصی با حفظ محرمیت توجه دارند، می تواند به زنان این امکان را بدهد که در محیطی امن و آرام زندگی کنند و در عین حال نقش های اجتماعی خود را به شکل مؤثری ایفا کنند.این تحقیق با ماهیت کیفی و رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام شده و از طریق بررسی جامع ادبیات پژوهش و تحلیل داده های نظری به این نتیجه رسیده است که؛رعایت اصول محرمیت در طراحی مسکن نه تنها تأثیرات مثبتی بر کیفیت زندگی افراد دارد، بلکه می تواند به تقویت تعاملات اجتماعی نیز منجر شود. با ایجاد فضاهای مسکونی که به نیازهای محرمیتی پاسخ می دهند، می توان به تقویت همبستگی اجتماعی و کاهش مشکلات اجتماعی کمک کرد. همچنین نتایج گویای آن است که توجه به عرصه بندی، سلسله مراتب و غیره در مسکن می تواند به برآورده کردن هرچه بیشتر محرمیت در منزل کمک کند.لازم بذکر است، این تحقیق می تواند به عنوان پایه ای برای بهبود طراحی مسکن و افزایش کیفیت زندگی در جوامع اسلامی مورد استفاده قرار گیرد و به ایجاد محیط هایی سالم تر و پایدارتر برای تمامی افراد، به ویژه زنان، منجر شود.
تأثیر ادبیات نمایشی بر شکل گیری عزت نفس در دختران
حوزههای تخصصی:
یک مقاله گزارشی کوتاه، با رویکردی روان شناسی اجتماعی، به واکاوی تأثیر مشارکت خلاق دانش آموزان دختر در فرآیند تولید ادبیات نمایشی مبتنی بر خیام خوانی، با هدف تقویت عزت نفس و تحکیم پیوند با هویت فرهنگی-دینی در دوران کودکی می پردازد. مطالعه به شیوه کمی و با بهره گیری از مقیاس استاندارد عزت نفس روزنبرگ (RSES) صورت گرفت. جامعه آماری شامل ۵۰ دانش آموز دختر ۸ تا ۱۰ ساله از دبستان شهید شریف اشرف شیراز بود که در سطوح مختلف خلق، ایفای نقش و اجرای نمایش های خیام خوانی مشارکت فعال داشتند. اجرای این برنامه که مبتنی بر رباعیات خیام به عنوان نماد حکمت ایرانی-اسلامی است، بستر تعامل اجتماعی هدفمند، تجربه زیسته هنری و بازسازی هویت فرهنگی را برای مشارکت کنندگان فراهم ساخت. تحلیل داده ها از طریق مقایسه نمرات پیش آزمون و پس آزمون، حاکی از بهبود معنادار در شاخص های عزت نفس بود. یافته ها نشان می دهد که درگیر شدن در فعالیت های نمایشی مبتنی بر متون کلاسیک، می تواند به عنوان یک مداخله فرهنگی-روان شناختی، مؤلفه های بنیادین خودپنداره مثبت، خودکارآمدی و احساس ارزشمندی را در کودکان تقویت نماید. همچنین، نتایج گواه آن است که تلفیق هنرهای نمایشی با محتوای اصیل ایرانی-اسلامی، نه تنها زمینه ساز ارتقای سلامت روانی کودکان است، بلکه عاملی کلیدی در صیانت از هویت فرهنگی نسل نو محسوب می شود. بر این اساس، پیشنهاد می شود رویکردهای آموزشی نوین، از ظرفیت های ادبیات کهن و نمایش خلاق به منظور ارتقای تاب آوری روانی و انسجام فرهنگی دانش آموزان بهره گیرند.
ملاحظات فقهی در باب روش های نوین زیبایی: تعادل میان احکام دینی و کرامت انسانی
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ساحت های وجودی انسان، کرامت و ارزشمندی اوست؛ انسان دارای دو نوع کرامت ذاتی و اکتسابی است؛ آنچه می تواند زمینه سعادت و رستگاری او را فراهم کند، کرامت اکتسابی و ارزشی است که در پرتو ایمان و اعمال صالح به دست می آید. بی گمان برخورداری زنان از کرامت انسانی، بر مبانی و پایه های مهمی ازجمله بُعد معنوی شخصیت زنان و نقش آنان در انسان سازی، ظرفیت تحصیل علم و دستیابی به کمالات انسانی، برخورداری از نیروی تعقّل و اندیشه و هدف غایی در خلقت آنان استوار است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، این نتایج حاصل شده است که: اگرچه میل به زیبایی و تنوّع طلبی، از جمله امیان فطری در وجود انسان است که در زنان به عنوان یکی از مظاهر زیبایی و جمال به هنگام خلقت قرار داده شده است؛ لیکن چنانچه از این میل در راه صحیح استفاده نشود و موجب توجّه افراطی زنان به مصادیق آرایش های نوپدید و در نهایت تبرّج و خودنمایی شود؛ ازآنجایی که نتیجه ای جز ابتذال شخصیت زن، غفلت از فلسفه آفرینش و بازماندن از سیر تکامل اخلاقی و معنوی به دنبال ندارد، در منافات با کرامت و منزلت جایگاه زن قرار می گیرد که به حکم قاعده عقلی «دفع ضرر احتمالی واجب است»، باید ترک شود.
داستان پنهان انتقال اضطراب اجتماعی میان نسل ها (یک مطالعه فرا تحلیل)
حوزههای تخصصی:
اضطراب اجتماعی به عنوان یکی از رایج ترین اختلالات روانی در میان کودکان و نوجوانان، اغلب ریشه در الگوهای ارتباطی خانوادگی و سبک های والدگری دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. هدف این پژوهش، بررسی نظام مند رابطه میان سبک های والدگری و انتقال بین نسلی اضطراب اجتماعی بر پایه شواهد تجربی طی دهه اخیر بود. بدین منظور، با استفاده از روش فرا تحلیل و تحلیل اسنادی، مقالات مرتبط از پایگاه های علمی معتبر بازیابی گردید. پس از غربال گری اولیه، از میان ۱۰۲ مقاله، تعداد ۱۸ مطالعه وارد مرحله ارزیابی کیفی شدند و نهایتاً ۹ مقاله که دارای معیارهای لازم از نظر روش شناسی و کیفیت داده بودند، در تحلیل نهایی گنجانده شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار سی ام آ صورت گرفت. نتایج نشان داد سبک های والدگری تأثیر قابل توجهی بر شکل گیری یا پیشگیری از اضطراب اجتماعی در کودکان دارند. سبک های سخت گیرانه، مستبدانه و تنبیهی با افزایش سطوح اضطراب اجتماعی در کودکان ارتباط مثبت و معنادار داشتند. در مقابل، سبک های مقتدرانه، پاسخگو و گرم، به صورت معناداری با کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی هم بسته بودند. افزون بر این، اضطراب اجتماعی با پیامدهای منفی روان شناختی همچون کاهش عزت نفس، افزایش خشم و پرخاشگری و اختلال در روابط بین فردی همراه بود. یافته های این پژوهش بر اهمیت نقش والدین در ایجاد یا کاهش آسیب پذیری کودکان در برابر اضطراب اجتماعی تأکید می ورزد و بر لزوم طراحی مداخلاتی مبتنی بر آموزش والدگری سالم به عنوان بخشی از راهبردهای پیشگیری اولیه از این اختلال روانی صحه می گذارد.
کارآفرینی زنان و بهزیستی: چالش ها و فرصت ها در مسیر خود اشتغالی (یک مطالعه کیفی)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با بهره گیری از روش کیفی، به بررسی تجربه ی بهزیستی شخصی زنان کارآفرین تبریزی می پردازد که مسیر خوداشتغالی را در پیش گرفته اند. هدف مطالعه، تحلیل نحوه ی مواجهه این زنان با چالش ها و فرصت های موجود در مسیر کارآفرینی، همراه با حفظ و ارتقای بهزیستی آنان است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۰ زن کارآفرین که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، گردآوری و با استفاده از نرم افزار مکس کیودا تحلیل شد. تحلیل داده ها در چارچوب نظریه ی خودتعیین گری انجام گرفت. یافته ها نشان می دهد که دو عامل اصلی در تقویت بهزیستی این زنان نقش داشته اند: (۱) معنویت و ایمان به عنوان منابعی برای تاب آوری و هدفمندی و (۲) تعادل میان کار و زندگی و کیفیت روابط خانوادگی به عنوان عناصر کلیدی بهزیستی. ورود به عرصه ی خوداشتغالی باعث افزایش حس خودمختاری و انعطاف پذیری این زنان شده و بهزیستی آن ها را از طریق بهبود سلامت جسمی، روابط خانوادگی و رضایت فردی تقویت کرده است. با این حال، آنان با چالش هایی چون استرس ناشی از تلاش برای ایجاد تعادل میان مسئولیت های شغلی و شخصی روبه رو بوده اند. نتایج همچنین نشان می دهد که آموزش های کارآفرینی نقش مهمی در افزایش انگیزه و موفقیت این زنان ایفا کرده و هم راستایی آن با مؤلفه های نظریه ی SDT در زمینه های خودمختاری، شایستگی و ارتباط اجتماعی مورد تأکید قرار گرفته است. این مطالعه با پرداختن به خلأهای موجود در درک بهزیستی زنان کارآفرین، به ادبیات پژوهشی این حوزه افزوده و بر اهمیت تاب آوری و لزوم حمایت های خاص، به ویژه از سوی همسر، تأکید می ورزد.
تدوین مدل ساختاری تاب آوری پرستاران زن متأهل: تأثیر انعطاف پذیری شناختی با نقش میانجی سازگاری زناشویی
حوزههای تخصصی:
تاب آوری نقش مهمی در مقابله با چالش های شغلی و زناشویی دارد، لذا تقویت این ویژگی می تواند به بهبود وضعیت روانی و عملکرد شغلی افراد نقش بسزایی داشته یاشد. ازاین رو، شناسایی عوامل پیش بینی کننده تاب آوری ضروری به نظر می رسد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر انعطاف پذیری شناختی بر تاب آوری با نقش میانجی گری سازگاری زناشویی در پرستاران زن متأهل است. این پژوهش از نوع بنیادی با رویکرد توصیفی-تحلیلی و روش همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل 400 پرستار زن متأهل شاغل در مراکز درمانی و بیمارستان های دولتی استان البرز بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندر وال، و مقیاس سازگاری زناشویی لاک-والاس بود. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و AMOS نسخه 24 تحلیل شدند. این پژوهش با شناسه IR.ABZUMS.REC.1401.297 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی البرز رسید. مشارکت کنندگان پس از ارائه رضایت آگاهانه در پژوهش شرکت کردند و محرمانگی داده های آنان تضمین شد. نتایج نشان داد که انعطاف پذیری شناختی (r=0/762) و سازگاری زناشویی (r=0/796) در سطح اطمینان 01/0 با تاب آوری رابطه مثبت و معناداری دارند. همچنین نقش میانجی سازگاری زناشویی در ارتباط بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری تأیید شد. برازش مناسب داده ها با مدل مفهومی پژوهش تأیید شد. یافته ها نشان دادند که برای ارتقای تاب آوری پرستاران زن متأهل، توجه به عوامل شناختی، عاطفی و هیجانی ضروری است. بر این اساس، پیشنهاد می شود سیاست گذاران و مدیران حوزه سلامت برنامه هایی در جهت بهبود این عوامل طراحی و اجرا کنند.
بررسی رابطه طرح واره ناکارآمد اولیه، افکار خودآیند منفی و خشونت خانگی با دل زدگی زناشویی زنان خانه دار شهر شیراز مبتنی بر دیدگاه اسلامی
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت تعاملات زناشویی در اسلام، هدف از این پژوهش بررسی رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه، افکار خودآیند منفی و خشونت خانگی با دل زدگی زناشویی زنان خانه دار شیراز مبتنی بر دیدگاه اسلامی انجام شد. روش تحقیق توصیفی پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان خانه دار شیراز در سال ۱۴۰۱ بود که 3۸۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه های طرح واره ناکارآمد اولیه (یانگ، 2005)، افکار خودآیند منفی (هالون و کندال، 1980)، خشونت خانگی (حاج یحیی، 1999) و دل زدگی زناشویی (پینیز و همکاران، 2016) جمع آوری شد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که این سه متغیر 22٪ از واریانس دل زدگی زناشویی را تبیین می کنند. خشونت خانگی (32/0=B، 985/6=t) و طرح واره های ناسازگار اولیه (25/0=B، 437/5=t) و افکار خودآیند منفی (09/0=B، 141/2=t) به ترتیب بیشترین سهم را داشتند. همچنین، خشونت خانگی نقش میانجی کننده رابطه بین طرح واره ناکارآمد اولیه و افکار خودآیند منفی با دل زدگی زناشویی دارد (01/0>p). این پژوهش نشان می دهد که دل زدگی زناشویی ناشی از تجمع تعاملات نامناسب شناختی، هیجانی و رفتاری است و کاهش آن نیازمند توجه هم زمان به عوامل فردی (مانند طرح واره ها و افکار منفی) و عوامل بین فردی (مانند خشونت) با درنظر گرفتن اصول اسلامی است. خشونت خانگی در این چرخه، هم علت و هم معلول تعاملات شناختی-هیجانی است و یک چرخه معیوب ایجاد می کند. تأکید بر مداخلات چندسطحی (از درمان فردی تا تغییرات ساختاری) این مطالعه را به تحقیقی پیشرو در حوزه سلامت روان خانواده تبدیل کرده است.