۴.
کلیدواژهها:
معنا در تاریخ سنت های الهی کارل لوویت رشد روانی اریکسون تحلیل گفتمان نظریه رشد
مسئله معنا در تاریخ، یکی از چالش های بنیادین انسان معاصر در مواجهه با بحران مدرنیته و فروپاشی روایت های کلان در فلسفه های تاریخ است. هدف پژوهش حاضر بازخوانی مفهوم معنا در تاریخ، با تاکید بر دیدگاه کارل لوویت و در پرتو آموزه های قرآنی بوده، و به بررسی نسبت تاریخ، هدایت الهی، و رشد روانی انسان پرداخته است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی برده و با رویکرد تحلیل گفتمان، مفاهیم کلیدی را در سه گفتمان فلسفه تاریخ، قرآن، و روان شناسی رشد استخراج و تطبیق داده است. در مقام پاسخ به هدف پژوهش می توان گفت، معنا در تاریخ، پرسشی است که از درون بحران مدرنیته برآمده و به یکی از جدی ترین دغدغه های فلسفی و روان شناختی بشر معاصر تبدیل شده است. کارل لوویت با نقد فلسفه های تاریخ مدرن، نشان داد که بسیاری از روایت های تاریخی غربی، علی رغم ظاهر عقلانی و سکولارشان، بازتولید مفاهیم دینی در قالبی ایدئولوژیک اند؛ مفاهیمی چون رستگاری، پیشرفت و پایان تاریخ. از دیدگاه او، معنا تنها زمانی در تاریخ ممکن است که نسبت آن با امر متعالی حفظ شود؛ وگرنه تاریخ به ابزاری برای توهم نجات بشری تبدیل می شود. در این مقاله، با بهره گیری از نگاه نقادانه لوویت، «معنا در تاریخ» در پرتو قرآن کریم بازخوانی و نشان داده شد که قرآن، با معرفی مفاهیمی چون سنت های الهی، ابتلاء، تزکیه و عاقبت، الگویی غیرایدئولوژیک از تاریخ ارائه می دهد که در آن، معنا نه در سیر بیرونی وقایع، بلکه در کنش اخلاقی و درونی انسان در نسبت با هدایت الهی شکل می گیرد. این معنا، نه تنها به فرد مسئولیت می دهد، بلکه امکان رشد روانی در بستر تاریخ را نیز فراهم می سازد. همچنین، با تطبیق مراحل رشد روانی - اجتماعی اریکسون با روایت های قرآنی از زندگی پیامبران و اقوام، مشخص شد که قرآن، ضمن داشتن ساختار خاص خود، با زبان روانشناسی رشد نیز قابل گفت وگو است. به ویژه در مفاهیمی چون هویت یابی، انسجام روانی یا مسئولیت اخلاقی، می توان همپوشانی های عمیقی میان قرآن و نظریه اریکسون یافت. این همپوشانی نشان می دهد که معنا در تاریخ، امری صرفاً نظری یا کلامی نیست؛ بلکه به طور مستقیم با رشد روان انسان، سلامت درونی و انتخاب های اخلاقی او پیوند دارد. این پژوهش با تلفیق سه چشم انداز فلسفی، قرآنی و روان شناختی، امکانی برای بازاندیشی در معنای تاریخ فراهم آورده است؛ امکانی که از سویی، با نقدهای فلسفی مدرنیته هم راستا است و از سوی دیگر، بر ظرفیت های درونی معارف قرآنی برای فهمی انسانی، روانی و اخلاقی از تاریخ تأکید دارد.