 
                فناوری و دانش پژوهی در تعلیم و تربیت
                    فناوری و دانش پژوهی در تعلیم و تربیت دوره 5 تابستان 1404 شماره 16 (مقاله علمی وزارت علوم)                
                مقالات
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مقاله حاضر با هدف بررسی نقش کاربرد هوش مصنوعی در رفتار نوآورانه کارکنان شرکت های فناور انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی با جامعه آماری شامل تمامی کارکنان شرکت های فناور استان ایلام به تعداد 716 نفر، که برای حجم نمونه لازم، با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970)، تعداد 256 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های استاندارد هوش مصنوعی چن و همکاران (2022، ترجمه فرجی و همکاران، 1402) و پرسشنامه رفتار نوآورانه کارکنان جنسن (2000)  بود. یافته های توصیفی نشان داد که کاربرد هوش مصنوعی و رفتار نوآورانه در بین کارکنان شرکت های فناور و مؤلفه های آنها در سطح بالاتر از متوسط قرار دارد. همچنین، نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که در سطح معنی داری 05/0، بین کاربرد هوش مصنوعی و رفتار نوآورانه کارکنان شرکت های فناور رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد. به همین ترتیب، نتایج مدل ساختاری پژوهش نشان داد که در نمونه پژوهش، مدل مفروض واسطه مندی نسبی تأثیر کاربرد هوش مصنوعی بر رفتار نوآورانه کارکنان شرکت های فناور با داده ها برازش مطلوبی دارد. افزون بر این، در مدل مفروض، تمامی ضرایب مسیر مدل از لحاظ آماری معنادار بودند و کاربرد هوش مصنوعی بر رفتار نوآورانه کارکنان شرکت های فناور به میزان اثر 823/0، تاثیر مثبت و مستقیم معناداری دارد. لذا، در تبیین عملکرد مطلوب کارکنان در رفتار نوآورانه، ضرورت و بررسی پذیرش هوش مصنوعی در کارکنان پیشنهاد می شود.            
            واکاوی مولفه های معرفت شناسی نسل سوم آموزش از راه دور(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پژوهش حاضر با هدف واکاوی مولفه های معرفت شناسی نسل سوم آموزش از راه دور انجام شد، این پژوهش از لحاظ جهت گیری پژوهش جزو تحقیقات بنیادی نظری است. از نظر شیوه گردآوری داده ها، با رویکرد کیفی انجام شد. بر این اساس 25 نفر از متخصصین دانشگاهی و مدیران ارشد آموزش عالی به صورت هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. به منظور شناسایی ابعاد مولفه های اصلی مدل معرفت شناسی نسل سوم آموزش از راه دور از استراتژی تحلیل تم و روش شبکه مضامین به کمک مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. جامعه آماری شامل افراد خبره دانشگاهی و مدیران ارشد و میانی آموزش عالی و آگاه در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت به ویژه بحث معرفت شناسی بود. بر این اساس 25 نفر از متخصصین دانشگاهی مورد مصاحبه قرار گرفتند. جهت اعتباردهی فرایند کدگذاری و کنترل کیفیت در بخش کیفی ابعاد معرفت شناسی از شاخص کاپای کوهن استفاده شد. جهت محاسبه شاخص کاپا از یک فرد خبره خواسته شد بدون اطلاع از کدگذاری محقق، نسبت به کدگذاری و دسته بندی مضامین اقدام نماید. سپس با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس، مضامین ارائه شده توسط پژوهشگر با مضامین ارائه شده توسط فرد خبره مقایسه شده است. نتایج آماری نشان داد کدهای این دو محقق نزدیک به هم بوده که نشان دهنده توافق بالا بین این دو کدگذار و بیان کننده پایایی است. مقدار شاخص کاپا برابر با 856/0 محاسبه شده که در سطح توافق پذیری عالی قرار گرفته است. مضامین فراگیر استخراج شده معرفت شناسی نسل سوم آموزش از راه دور در 5 مقوله توانمندی فردی، توانمندی تعامل اجتماعی در سطح بین المللی، توانمندی تدریس سازنده گرایی، پشتیبانی فضای مجازی، پشتیبانی ارزیابی و نظارت سازماندهی شد.            
            کارکرد هنرهای تجسمی در بستر عکاسی جهت تقویت تفکر انتقادی دانش آموزان متوسطه با تأکید بر رویکرد آموزشیSTEAM(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی کارکرد هنرهای تجسمی، در بستر عکاسی، در تقویت مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع متوسطه با تأکید بر علوم و فناوری در چارچوب STEAM می پردازد. هدف اصلی این پژوهش، تحلیل آثار عکاسی دانش آموزان به عنوان بازتاب دهنده فرآیندهای تفکر انتقادی و بررسی چگونگی استفاده از ابزارهای فناورانه و اصول علمی در ایجاد این آثار بود. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع متوسطه استان مازندران بوده و نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند از میان دانش آموزانی که در فعالیت های هنری و عکاسی مشارکت داشته اند، انتخاب شده است. عناصر و کیفیات بصری مانند رنگ، نور، ترکیب بندی و زاویه دید، همراه با تأثیر فناوری (نرم افزارهای ویرایش عکس) و علوم (اصول نور و رنگ) در آثار هنری دانش آموزان تحلیل شد. یافته ها نشان داد که مضامینی مانند تضادهای ارزشی، آشفتگی محیطی، امید و مقاومت در برابر موانع، بیشترین تأثیر را در بازتاب تفکر انتقادی دارند. نتایج پژوهش نشان داد که بهره گیری از رویکرد آموزشی STEAM، در هنرهای تجسمی، بستر مناسبی برای طراحی فعالیت های آموزشی هدفمند و تقویت تفکر انتقادی ایجاد می کند. برای نمونه، ابزارهای هوش مصنوعی به دانش آموزان کمک می کنند تا تصاویر خود را به طرز عمیقی به سمت ایجاد معنا و مفهوم بهبود بخشند و مفاهیم انتقادی را با دقت بیشتری بازتاب دهند. از این رو، پیشنهاد می شود فعالیت های آموزشی با تأکید بر علوم و فناوری طراحی شوند، ابزارهای هوش مصنوعی به صورت هدفمند به کار گرفته شوند، و نمایشگاه های تعاملی برای تبادل نظر و تحلیل آثار برگزار گردد.            
            تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجو معلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پیشرفت سریع و گسترده فناوری هوش مصنوعی در قرن 21، باعث ظهور مفهوم سواد هوش مصنوعی شده است. مطالعه حاضر با هدف تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان و با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان دختر و پسر دانشگاه فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری به تعداد 2003 نفر بودند که از میان آنها بر اساس جدول کرجسی و مورگان 322 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار پرسشنامه سواد هوش مصنوعی (وانگ و همکاران، 2023)، درگیری رفتاری (لو و همکاران، 2024)، تعامل همتایان (هوانگ و همکاران، 2018) و مهارت های تفکر مرتبه بالاتر (هوانگ و همکاران، 2018) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها با استفاده از  نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) و روایی همگرا و واگرای پرسشنامه ها به ترتیب با استفاده از میانگین واریانس استخراج شده (AVE) و آزمون فورنل و لارکر بررسی و تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها نیز با آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و همه مقادیر بالای 70/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای  SPSSو Amos انجام شدتجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد سواد هوش مصنوعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق درگیری رفتاری و تعامل همتایان) بر مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان تأثیر مثبت و معنادار دارد. بر این اساس، برنامه ریزی جدی و سرمایه گذاری مناسب به منظور توسعه سواد هوش مصنوعی در همه دانشجومعلمان امری مهم و ضروری به نظر می رسد.             
            تبیین ویژگی های برنامه درسی دانشگاه خدمت محور (یک مطالعه پدیدار شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پژوهش حاضر با هدف تبیین ویژگی های برنامه درسی دانشگاه خدمت محور براساس تجارب و ادراکات خبرگان انجام گرفت. این پژوهش از بُعد هدف، پژوهشی کاربردی، و از نظر روش گردآوری داده ها، پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه هدف این پژوهش، اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان بودند که 14 نفر از آن ها که در زمینه دانشگاه خدمت محور اطلاعات  و تجارب لازم را داشتند، با توجه به نمونه گیری هدفمند (گلوله برفی)  انتخاب شدند. نمونه گیری به صورت تدریجی و تا زمان اشباع داده ها انجام گردید. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. در بخش کیفی داده ها با استفاده از سیستم کد گذاری اشتراوس و کوربین برای تولید طبقه های اولیه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند یعنی بعد از چندین بار بازخوانی دقیق، به روش سیستم کدگذاری تجزیه و تحلیل و مؤلفه ها استخراج شدند. طبق یافته ها در ارتباط با عناصر برنامه درسی دانشگاه خدمت محور(شامل: اهداف، محتوا، فعالیت های یاددهی-یادگیری، ارزش یابی و محیط آموزشی) 22 مقوله اصلی و 310 مقوله فرعی استخراج شد. طبق تجارب و ادراکات اعضای هیأت علمی، در دانشگاه خدمت محور مقوله های توجه به ابعاد اجتماعی، محتوای عملی، توجه به راهبرد های مهارت محور در فعالیت های یاددهی-یادگیری ارزش یابی چند وجهی، حضور در محیط کار و جامعه از اهمیت بیشتری برخوردارند.            
            مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف اصلی پژوهش مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان بود. این پژوهش با پارادایم اثبات گرایی، رویکرد استقرایی، استراتژی پیمایشی، و روش توصیفی- همبستگی و از  نوع کاربردی است که داده های آن بصورت میدانی در مقطع زمانی (1403-1404) گردآوری شد. جامعه آماری شامل  4000 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با توجه به جنسیت(مرد و زن)، مقطع تحصیلی(کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) و رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم پایه،  فنی و مهندسی)، حجم نمونه به تناسب جمعیت بر اساس جدول مورگان 352 نفر برآورد و انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه های سلامت معنوی الیسون (1982)، امید به زندگی اشنایدر (۱۹۹۱)، جهت گیری مذهبی آلپورت (1950)، و تحمل ناراحتی سیمونز (۲۰۰۵)، که پایایی آنها بر اساس آلفای کرونباخ به ترتیب 0. 9، 0. 72، 0. 73، 89/0، می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها، شامل آمار توصیفی و در بخش استنباطی از مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزارSmart pls4 استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مقدارt برای اثر مستقیم و غیر مستقیم کوچکتر از (1.96=t) است. بنابراین فرضیه های پژوهش مبنی بر این که متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر مستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان ایفا می کند، و متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر غیرمستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان با میانجیگری تحمل ناراحتی ایفا می کند، با اطمینان95% رد می شود. ارزش عددیSRMR در هر دو گروه کمتر از0.08  و NFI نزدیک به 1 و مدل از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین نتیجه گیری می شود متغیر جنسیت نقش تعدیلگر ندارد و  تفاوت معناداری در خصوص تاثیرگذاری آیتم های روانشناسی فوق وجود ندارد.            
            بررسی اثر سواد هوش مصنوعی دانشجویان بر مهارت امنیتی دستگاه های هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر سواد هوش مصنوعی دانشجویان بر مهارت امنیتی دستگاه های هوشمند بود. این پژوهش کاربردی با رویکرد کمی و به روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری پژوهش 1307 دانشجوی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی (دانشگاه شهید مدنی آذربایجان) بود. نمونه مورد مطالعه 194 نفر  و از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. ابزار گردآوری داده، پرسش نامه بود که به صورت چاپی و حضوری در اردیبهشت و خرداد 1403 بین دانشجویان توزیع شد. تحلیل عاملی تاییدی برای روایی و پایایی پرسش نامه با استفاده از نرم افزار  Smart PLS انجام شد. از نرم افزار SPSS  برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. میانگین سواد هوش مصنوعی 63/4  و مهارت امنیتی دستگاه ها 24/4 بود. تفاوتی آماری معنی داری در وضعیت سواد هوش مصنوعی دانشجویان بر حسب متغیرهای جمعیت شناختی (جنسیت، مقطع، رشته تحصیلی و معدل) مشاهده نشد. بر اساس آزمون تی مستقل در سطح 03/0 تفاوت معنی داری در میانگین مهارت امنیتی دستگاه ها بر حسب جنسیت و مقطع تحصیلی دانشجویان مشاهده شد. نتایج آزمون آنوا تفاوت آماری معنی دار در سطح 049/0 در میانگین مهارت امنیتی دستگاه ها بر حسب رشته تحصیلی دانشجویان نشان داد. بر اساس آزمون همبستگی پیرسون بیشترین همبستگی بین کاربرد و ارزیابی و کمترین بین کاربرد و اخلاق سواد هوش مصنوعی بود؛ به علاوه رابطه مثبت و معناداری بین سواد هوش مصنوعی با  مهارت امنیتی دستگاه ها وجود داشت. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که  ابعاد ارزیابی و کاربرد با ضریب بتا (356/0) و (279/0) قدرت پیش بینی کننده مثبت داشتند و 2/36 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده اند.            
            شناسایی موانع اجرای آموزش های فنی و مهارتی در دوره ابتدائی و ارائه راهکارهایی برای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این پژوهش به دنبال شناسایی موانع اجرای آموزش های فنی و مهارتی در دوره ابتدائی و ارائه راهکارهایی جهت توسعه آن انجام شد. رویکرد پژوهش کیفی و به شیوه تحلیل تم انجام شد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و از نوع گلوله برفی بود که بر مبنای آن 14 نفر از خبرگان و صاحب نظران انتخاب و مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته قرارگرفتند. اعتبار یافته ها با استفاده از روش بررسی همکار مورد تایید قرار گرفت. یافته های پژوهش با استفاه از تکنیک تحلیل تم در بستر نرم افزار MAXQDA تحلیل شد. تحلیل نتایج تحقیق منجر به استخراج 134 کد توصیفی، 33 تم فرعی و 10 تم اصلی برای شناسایی موانع و راهکارهای اجرای آموزش های فنی و مهارتی در دوره ابتدائی شد. مطابق با یافته ها موانع اجرای آموزش های فنی و مهارتی در مقطع ابتدائی شامل 6 تم اصلی " چالش های فرهنگی و نگرشی، اقتصادی و مالی، اجرایی و ساختاری، آموزشی، فنی و زیر ساختی، چالش های توانایی حرفه ای" و همچنین راهکارهای توسعه ی آموزش های فنی و مهارتی در مقطع ابتدائی در 4 تم اصلی " امور مالی و زیرساختی، توسعه فرهنگی و مهارت پروری، امور مدیریتی و اجرایی، توسعه آموزش و مهارت" دسته بندی گردید با توجه به نتایج نبود هماهنگی و همکاری مؤثر بین نهادهای آموزشی و فرهنگی، به عنوان یکی از موانع اصلی، توسعه آموزش مهارتی را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین محدودیت های اقتصادی و کمبود تجهیزات، از موانع عمده در اجرای برنامه های آموزش فنی و حرفه ای هستند که نیازمند تامین امکانات و منابع مالی مناسب است. تغییر نگرش خانواده ها و ترویج فرهنگ آموزش مهارتی در جامعه نقش مهمی در تثبیت و ترویج این نوع آموزش داشته و می تواند به بهبود وضعیت آموزش های فنی و حرفه ای کمک کند.