مقالات
حوزههای تخصصی:
توصیف سنت های پیشین در شرق را در آثار بسیاری پژوهشگران می توان یافت. حال آن که امروزه بسیاری هنرمندان و آموزگاران هنر، از کنار این پژوهش ها می گذرند. حتی گاهی این پژوهش ها به امری جنبی در ارتقای علمی پژوهندگان بدل می شوند و در کتابخانه ها و پایگاه داده ها بایگانی می شوند. می توان گفت پژوهندگان از جهانی متفاوت می گویند و هنرمندان در جهانی متفاوت زیست می کنند. گسست از سنت در خلق آثار به اندازه ای است که نوآوری بدون توجه به پیشینه، اصلی نانوشته در آموزش است؛ گاهی آموزگاران و هنرآموزان مطالعه تاریخ و نظریه های پیشین را امری جنبی و تشریفاتی می پندارند. از سوی دیگر همان آموزگاران بی توجه یه چیستی سنت بر اصالت شرقی تأکید می ورزند بی آنکه منبعی برای هنرآموزان در اختیار قرار دهند. آموزگاران بر نوآوری تأکید می ورزند. نوآوری از هر نوع که باشد نیازمند واکنشی است به سنت های پیشین. در واقع هر اثر هنری واکنشی نسبت به سنت پیشین است و واکنشی را در آینده برمی انگیزد. خلق اثر بدون شناخت دستاوردهای پیشین یا منجر به تکرار ناآگاهانه سنت خواهد بود و یا نتیجه تصادف. پس برای عبور از سنت یا گسترش سنت باید آن را شناخت. اما چرا هنرمندان به دنبال پژوهش نیستند؟ به نظر می رسد حلقه گمشده در این میان پژوهش های رابط بین توصیف گران سنت و هنرمندان است. دسته ای از پژوهش ها باید سنت را باز تعریف و امکانات قابل گسترش آن را بازشناسند به طوری که برای هنرمندان استفاده از عناصر سنتی با شناخت دقیق از آن با امکانات امروز بتوانند آثاری را خلق کنند. بدین تریتیب چند عرصه پژوهشی را باید مورد توجه قرار داد:پژوهش های طبقه بندی شده در تبدیل عناصر سنتی به متون آموزشی: برای نمونه در مورد مد در موسیقی ایرانی و تحلیل ردیف پژوهش های شایسته ای انجام داده اند. اما نحوه به کارگیری آن ها در خلق آثار چند صدایی امروز را بررسی نکرده اند. یعنی کمتر به موضوع آهنگسازی معاصر بر اساس سنت پرداخته اند.پژوهش های مبتنی بر زیبایی شناسی مخاطب: سویه ادراک سنت در مخاطب امروز با توجه به یک جامعه آماری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری پژوهشگران در توصیف هنرهای سنتی از مفاهیمی همچون حس وحدت و تداعی وجوه متکثر جهان سخن گفته اند ولی کمتر پژوهشی، جمعی از مخاطبان را مورد آزمایش قرار داده است. در موسیقی چندصدایی از مفاهیمی همچون اصالت یا حس آشناپنداری موسیقی ایرانی گفته اند ولی کمتر پژوهشی مخاطبانی را مورد آزمایش قرار داده است تا بررسی کند چنین مفاهیمی دریافت می شود و چرا؟پژوهش هایی در جهت تدقیق مفاهیمی همچون اصالت، هویت و بحران هنر: به کارگیری واژگان بی توجه به افق معنایی دلالت آن ها موجب سردرگمی مخاطبان و حتی آموزگان هنر شده است. تقریباً در دفاع یا رد نوآوری در آثار معیار مشخصی وجود ندارد. البته پژوهش های فلسفی در مورد آثار در غرب وجود دارند ولی زمانی که به مصداق های هنری در شرق یا آثار خلق شده مبتنی بر هنر شرق می رسیم، مفهوم اصالت و هویت تا اندازه زیادی نامفهوم است. در برخی جشنواره ها بر هویت شرقی اثر تأکید می ورزند که شاید برای خود پدیدآورندگان نیز چنین مفهومی در سایه ای از ابهام باشد.جان کلام آن که، جای خالی پژوهش هایی به منظور ایجاد ارتباط بین سنت و آثار امروزین احساس می شود تا بتوان متون آموزشی کاربردی پدید آورد.
نحوۀ حضور امر معنوی در شکل گیری معماری (معماری اسلامی: از نفی تا ایجاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی مفهوم معماری اسلامی و نقد نگرش های شرق شناسانه ای که در دویست سال اخیر شکل گرفته، می پردازد. هدف پژوهش، تحلیل ضرورت حضور امر معنوی در معماری به مثابه یک پدیده است که به جای تمرکز بر پاسخ ها و فرم های نهایی، به فرایند مسئله یابی و نیازهای بنیادین توجه دارد. چارچوب نظری مقاله، در راستای نقد گفتمان مرسوم در مورد معماری اسلامی است که با تفسیر و کاربرد ناقص آن، به از دست رفتن قابلیت این مفهوم به عنوان یک سنت فکری و تجربه زیستی تاریخی منجر شده است. این نگاه، به جای توجه به فرایند و مسیر، تنها بر محصول نهایی و مصداق تأکید می کند. سوال اصلی پژوهش این است که چگونه می توان معماری اسلامی را به مثابه یک فرایند معنوی و مسئله محور بازتعریف کرد که به توسعه بومی و خودآگاهی جمعی کمک کند؟ پژوهش حاضر، در تلاش است تا معانی صلب و ناکارآمدی که به مفهوم معماری اسلامی افزوده شده است را با رویکردی فلسفی و در قالب پارادایم تفسیری کنار بگذارد. روش این پژوهش پدیدارشناختی است و با تحلیل نشانه های ظاهری، در پی کشف معانی و باطن پدیده معماری اسلامی معنا پیدا می کند. یافته ها نشان می دهد که معماری به عنوان یکی از مظاهر تمدن، نیازمند احضار امر معنوی در جهت دهی به مسیر توسعه است؛ به ویژه برای خلق فضایی که بتواند نیازهای معنوی را در قالب ظرفی برای فعالیت های مبتنی بر معنا برآورده سازد.
تحلیل شاخصه های آذین عمارت زلیخا و معمار آن بر اساس منظومۀ یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون و منابع کهن منظوم و منثور فارسی اشاراتی هرچند کم به مباحث هنر و زیبایی شده است. برخی از توصیفات بیان شده در این منابع می تواند مخاطب را با اصول و معیارهای زیبایی و مبانی هنر ایرانی آشنا کند. در توصیف برخی شاعران از بناها و آثار معماری نیز اصول و مبانی آذین بندی و تزیینات بنا به نحو مشخصی دیده می شود. یکی از این شاعران جامی است که در منظومه یوسف و زلیخا به توصیف عمارت ساخته شده توسط زلیخا و دایه اش و سفارش آن به معماری هنرپیشه اشاراتی کرده است. این مقاله با هدف بررسی ویژگی ها و توصیفات شاعر از این عمارت و با سؤال شاخصه های آذین بندی عمارت زلیخا براساس منظومه یوسف و زلیخا کدامند؟ نوشته شده است. روش انجام این پژوهش از نظر ماهیت توصیفی-تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و ابزار آن شناسه برداری است. جامعه هدف پژوهش، ادبیات مربوط به منظومه یوسف و زلیخا و روش نمونه گیری نیز هدف مند است. تجزیه وتحلیل به صورت تحلیل محتوای کیفی است. نتایج حاصل نشان داده است که این عمارت با هدف ایجاد اشتیاق در یوسف برای وصال زلیخا ساخته شده است. بنابراین تزیین غالب از جنس نقاشی و نگارگری و هم آغوشی این دو نفر است. در کنار نقاشی از احجام جانوری، گیاهی و پرندگان با مصالحی مانند طلا، نقره و سنگ های گران قیمت استفاده شده است. صیقل کردن دیوارها، سقف، راهروها و هفت اتاق تودرتو برای انعکاس تصاویر و افزایش جلب توجه یوسف بوده است. استفاده از مصالح ارزشمند، این عمارت را در اندازه قصری با شکوه نمایان ساخته است.
بررسی نقش مؤلفۀ زیستی بطن خواهی در شکل گیری اندام های معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی مفاهیم در میراث روان- تنی انسان ریشه عمیقی دارند و خصیصه ای فرازمانی و فرامکانی هستند. فضاها و آثار معماری برخاسته از این مفاهیم، معمولاً مانایی بیشتری نشان می دهند. ازجمله این مفاهیم، «بطن خواهی» است که با ارزش های زیستی و مادرانه در پیوند است. از این رو این پژوهش به بررسی چگونگی تأثیرگذاری مؤلفه بطن خواهی بر اندام های معماری پرداخته است و درپی پاسخ به این پرسش است که تجلی و بروز معمارانه خصیصه بطن خواهی به چه صورت هایی بوده و شواهد عینی آن کدام است؟ این پژوهش ضمن معرفی مؤلفه بطن خواهی به عنوان یکی از کهن ترین خواهش های زیستی و روانی انسان، قصد دارد تأثیر آن بر شکل گیری و ماندگاری میراث معماری و کارایی آن بر گزینش و برپایی اندام های بطن گونه معماری را توضیح دهد. روش پژوهش مبتنی بر استدلال منطقی و تحلیل داده های کتابخانه ای است که براساس هدف پژوهش در سامانه ای منطقی، مفاهیم از حوزه های نظری به معماری انتقال می یابد. یافته ها نشان می دهد، پسند و طلب فضای حفره ای با وجود و پرشماری آثار دست کند در صخره ها و پناهگاه های زیرزمینی سرزمین های گوناگون، چیزی فراتر از ملاحظات سکونتی است و می تواند برخاسته از یک میل بیولوژیکی و زیستی به نام بطن خواهی باشد. با رانش این میل، حفره گزینی برای انسان ها نوعی تقدیر زیستی است. خصیصه ای که به آن خو گرفته و با آن آرام می گیرد. حتی امروزه هم که با پیشرفت فناوری امکان ساخت فضاهای فراخ فراهم شده است، میل به فضاهایی که او را همچون گذشته زیستی اش در بر و درآغوش بگیرند، همچنان پابرجاست.
محمد اسمعیل معمار در اسناد تاریخی دورۀ قاجار شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت سامانمند و ثبت شده چندانی از نام و نشان معماران شیراز در دوران پیشامدرن وجود ندارد؛ این در حالی است که بخش قابل توجهی از بافت تاریخی این شهر به روزگار قاجاریان تعلق دارد. هدف این پژوهش معرفی یکی از معماران ناشناخته شیراز عصر قاجار به نام «محمداسمعیل» از خلال کتیبه ها و نامه های موجود در آرشیو ها است و می کوشد نقش و جایگاه (مرتبه) وی را براساس مطالعه این مدارک شناسایی کند. راهبرد این پژوهش تفسیری-تاریخی و از اسناد موجود در منابع آرشیوی به عنوان پایه اصلی پژوهش بهره برده است. اطلاعات تکمیلی در خصوص شناخت دیگر شخصیت های موجود در اسناد از منابع کتابخانه ای تأمین شده است. براین اساس این پرسش مطرح است که محمداسمعیل چه نقش و جایگاهی در جامعه آن دوران داشته است؟ نام وی در کدام یک از کتیبه های احداثیه بناهای تاریخی شیراز آورده شده است؟ و این اسناد چه نوع ساختار اجتماعی را در پیوند با مفاهیم «قدرت» و «کنشگران» بازنمایی می کنند؟ یافته های پژوهش شامل چهار سند از سال 1302 تا 1330 ق. هستند که درمجموع نشان می دهند «محمداسمعیل معمار»، معمار تکیه یا آرامگاه خاندان قوام، از کارآزمودگان و معتمدین صنف معماری شیراز بوده و دستکم در سه موضع شامل «سازنده بنا»، «کارآزموده معماری در ارزیابی و ارزش گذاری بنا» و «احدی از آحاد شهر» حاضر شده است. این اسناد نشان دهنده بخش هایی از زندگی صنفی و خانوادگی اوست. نکته جالب توجه این است که دو اثر مهر متفاوت از وی به همراه اثر مهری متعلق به فرزندش، «محمدکاظم»، در این اسناد دیده می شود که هرکدام در موقعیت متفاوتی استفاده شده اند. همچنین همکاری او با «استاد آقا»، دیگر معمار شیرازی، در این مکاتبات آشکار شده است. هرچند در هیچ سندی از «محمداسمعیل» با صفت «استاد» یاد نشده است، ولی یافته ها نشان می دهند که وی شأنی ممتاز داشته و در «میدان قدرت در ساخت شهر» کنشگری امین بوده است.
نقش آئینی گلنار-گل انار در هنر و فرهنگ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گل انار یا گلنار در شعر و ادب فارسی به دلیل رنگ سرخ و درخشان خود نمایانگر زیبایی، باروری، جاودانگی و عشق است. و محبوب ترین گل و پرکاربردترین درهنر ایرانی است. شاعران ایرانی از این نماد برای توصیف احساسات عمیق و مفاهیم مختلف استفاده کرده اند. به عنوان مثال، سرخی دانه های انار به لب های معشوقه تشبیه شده و در بسیاری از اشعار نمادی ازعشق و زیبایی است. در ادبیات فارسی، انار میوه ای بهشتی و ادیان الهی به وجود انار در بهشت اشاره شده است. همچنین، ائمه معصومین به خوردن این میوه مقدس اشاره کرده اند. در شواهد باستان شناسی نقش انار در سفال های هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد است. اولین نقش مایه های تزئینی در دوره اشکانی و بنای قلعه یزدگرد و نمونه های دیگر در تزئینات گچ بری ساسانی (کیش، نظام آباد، تیسفون و...) رویت شده است. این نقش در دوران ساسانی و اسلامی نمادی مهم محسوب شده که در کاشی کاری و سایر تزئینات و نقش قالی استفاده شده، به عنوان مثال، در نقش برجسته تخت جمشید، شاهنشاه هخامنشی گلناری با دو غنچه در دست دارد که نماد صلح و دوستی و مظهر اناهیتا ایزد بانوی باروری و برکت است که حاکی اهمیت گلنار در باور ایرانیان باستان است.