مقالات
حوزههای تخصصی:
فیلیس چِسلِر استاد مطالعات زنان در آمریکا و بنیان گذار انجمن زنان روان شناس است. کتاب «زن در برابر زن» از مهم ترین آثار او است که در آن به ارائه نظریه ای نو در باب خشونت علیه زنان می پردازد و آن، خشونت زن نسبت به همجنسان خود است. او با نقدی درون گفتمانی ثابت می کند زنان به دلیل آسیب-های اجتماعی خانوادگی در میان جمع خود درگیر رقابت، دشمنی، بی رحمی و نفرتی می شوند که بعضاً بهای آن زندگی انسانی دیگر است. یافته های او در حلّ مسائل شخصیتی جامعه زنان و نیز همواری مسیر برای رسیدن به آرمان های مشترک زنانه بسیار مؤثر است. داستان های «هزار و یک شب» و «دکامرون» که به سبک هزار و یک شب نوشته شده به دلیل نقش آفرینی اثرگذار زنان، جامعه آماری مناسبی برای انطباق با مؤلفه های نظریه چسلر در دو جامعه شرقی و غربی است. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی، نظریه مذکور را در این دو اثرکاویده است. حاصل آنکه در هر دو، شخصیّت های زن نسبت به یکدیگر موضع تقابلی گرفته و همواره رویکردی منفی و بدبینانه نسبت به دیگر زنان دارند و حتی در رسیدن به هدف از جادو و سحر نیز استفاده می کنند. آنان در هزار و یک شب حضوری روشن و کنش مند دارند و مکر و تدابیرشان نوعی واکنش نسبت به وضعیّت مردسالارانه جامعه آن دوران است که به تدریج تلطیف تر شده و در آن نشانه هایی از تضعیف ایدئولوژی های مردسالاری دیده می شود. انگیزه اغلبشان نیز حسادت است حال آنکه در «دکامرون» عموماً مکّار، بی وفا و فرصت طلب هستند و انگیزه تقابل بین آنان لذّت و کامجویی است.
خوانش تطبیقی بن مایه های عاشقانه های جمال ثریا و کاظم بهمنی با تکیه بر «نظریه عشق» رابرت استرنبرگ
حوزههای تخصصی:
عشق و بازتاب آن در آثار، از دیرگاه همچون اسطوره های آفرینش و مرگ، از برجسته ترین بن مایه های ادبیات منثور و منظوم جهان بوده که از مضامین مشترک مباحث روان شناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی در چارچوب پژوهش های بینارشته ای دارد. رابرت استرنبرگ، از روان شناسانی است که با مطرح کردن «نظریه عشق»، هرم سه گانه صمیمیت، اشتیاق و تعهد را بیان کرد و وجود عشق کامل و آرمانی را در گرو این سه مولفه دانست. در این پژوهش توصیفی و تحلیلی با رویکرد تطبیقی، با روش مطالعه کتاب خانه ای و تحلیل محتوا موردی و کیفی، سعی بر این گردیده مصادیق هرم سه گانه استرنبرگ همراه با نوع قصه عشق مدنظر وی در اشعار کاظم بهمنی، شاعر کلاسیک گرا و جمال ثریا، شاعر ترک زبان پیشرو شعر نو مورد تحلیل و بررسی قرار داد. دلیل اصلی تطبیق اشعار این دو شاعر، این است که هر دو به عشق و اضلاع سه گانه عشق، عاشق و معشوق به گونه ای ویژه نگاه کرده اند. نتایج پژوهش حاکی از این است که می توان مولفه های صمیمیت، اشتیاق و تعهد را در اشعار کاظم بهمنی دریافت که توانسته میان ارکان عشق توازن و تعادل برقرار سازد. در سروده های جمال ثریا تنها مولفه های صمیمیت و اشتیاق نشان از عشق رمانتیک دارد و با توجه به فرهنگ حاکم بر زمان وی مولفه تصمیم بدون تعهد در شعرش بازتاب یافته است. از نگر قصه های عشق استرنبرگ می توان در سروده های هر دو شاعر، نمودهایی برای «قصه ایثار» از نوع قصه های نامتقارن، «قصه های هنر و بهبودی» از نوع قصه های شیئی و «قصه های باغ و اعتیاد» از نگر قصه های مشارکتی دریافت.
مقایسه تطبیقی داستانهای دِوْداسِ هندی و شیرین و فرهادِ ایرانی (بر اساس رویکردی پُست زیست محیطی)
حوزههای تخصصی:
تلقی کرد که گویا دیروز فقط با دیدگاه هایِ ظاهری به نحوی در مُورفولوژی و فیزیولوژی که در عالمِ پزشکی محدود و برپا بود لیکن در اینجا قرار است تا ما در پیِ خلاقیت جوییِ چندباره از این حیطه به این واکاوی برسیم که اگر این هنر اتفاقاً از وجوهی باطنی تر و روحی برخوردار باشد (مساوی باور به روحِ هنر) لذا چطور می توان با بروزرسانی هایِ جدی؛ حتی با این خاصه یعنی نظریه پیشذکر اما همین هنرِ بَسا تفننی را بیشتر ادراک و علمی سازی کرد! که البته وقتی مصادیقی(تطبیقی) میخواستیم؟ اشاره داشته که در اینجا به داستانی از چتوپادهی و وحشی بافقی با محوریتی در عشق و اسطوره؛ گزنیش و بسنده کردیم. هدف : علاوه بر اینها در این پژوهش قصد داریم تا با گُذری از جهان خیال و اسطوره، وجوه بیشتر ملموس و قابل انتقال به آینده را نیز شُعار و خُرافه زدایی کرده که شاید به اختصار، روزی نزدیک، قهرمانِ درونِ ما هم اصطلاحاً قَد بَر افراشت. روش تحقیق : همچنین لازم به ذکر داشته این مقاله به شیوه کتابخانه ای و تجربی(میدانی) با رویکردی توصیفی-تحلیلی برایِ جوانبی کیفی و کاربردی مهیا شده. جمع بندی : و در پایان چشم اندازی نو داریم که با فزونیِ سِری مقالاتی نظیر؛ بازهم آرای متفکرانِ در "هنر" خصوصاً "شرقی" تلنگری خورده و لذتِ ما از زیست و کارِ با هنر، دوباره فهم و وجهی رسمی و بیشتر حقی یابد. امید که مفید واقع گردد..
گستره فرهنگ در دست بافته های پرویز تناولی از فضای حقیقی تا فضای استعاری
حوزههای تخصصی:
پرویز تناولی از مهم ترین هنرمندان ایرانی و از پیشروان مکتب سقاخانه است. مهم ترین ویژگی آثار او استفاده از عناصر هنر ایرانی و شرقی در امتداد هنر جهانی است. از جمله آثار تناولی در راستای ویژگی گفته شده فرش های اوست که نشان از پژوهش از سویی و استفاده از یافته های پژوهش از سوی دیگر برای بیان هنری است. این فرش ها می توانند دو گونه فضا را برای مخاطب بازنمایی کنند: فضای حقیقی جغرافیایی که نشانگر ویژگی های فرش هر منطقه از ایران است و فضای استعاری که پیوند ژرفی با اسطوره، ادبیات و اندیشه ایرانی دارد. پرسشی که می توان در این راستا مطرح نمود این است که چگونه این دو فضای حقیقی و استعاری معناسازی می کنند و عرصه گفتگو و تعامل بینافرهنگی می گردند؟ تحلیل ما بر پایه آرای نظری یوری لوتمان، نشانه شناس روسی مکتب تارتو- مسکو است که با بهره بردن از تعریف فرهنگ، سپهر معنایی یا نشانه ای را تعریف کرده که برای توضیح کارکرد انواع زبان های کلامی و غیرکلامی ضروری به نظر می رسد. این سپهر هم شرط و هم نتیجه گسترش فرهنگ است و وابسته به درک فضاهای مختلف از جمله حقیقی و استعاری می باشد. ما نیز برای تحلیل فرش های پرویز تناولی از دیدگاه لوتمان و هم حضوری لایه های معنایی در سپهر نشانه-معنایی بهره برده ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که فرش های تناولی سپهر معنایی جدیدی خلق کرده اند که شبکه ای از تعاملات همه جانبه بین فرهنگ و سنت و ارزش های فرهنگی-اجتماعی جامعه ایرانی از سویی و پیوند با جامعه فرهنگی-هنری جهانی از سوی دیگر است.
واکاوی اضطراب مرگ در روایت های گیل گمش و هملت براساس نظریه ا. د. یالوم
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم در مطالعات تطبیقی، بررسی مقولات محوری در ادبیات با رویکرد روان شناسی است که با روانکاوی فروید رسمیت پیدا کرد و بعدها به بررسی موضوعات مختلف به تکامل رسید. یکی از این موضوعات می تواند مقوله مرگ و اضطراب حاصل از آن باشد که سوژه ای جذاب در نظرگاه روان شناسان است و در این میان، اروین یالوم با رویکرد روان درمانی پویه نگر اگزیستانسیال به معضلاتی مانند مرگ و اضطراب ناشی از آن و عواملی مانند تنهایی، آزادی و پوچی در این حوزه پرداخته است. لذا پژوهش پیش رو با رویکرد توصیفی –تحلیلی بر آن است تا مساله مرگ در روایت های گیل گمش و هملت را با عطف به نظریه وجودی یالوم، بپردازد. نتایج این پژوهش حکم می کند مهم ترین عامل اضطراب از مرگ در هر دو روایت، در قطع ارتباط با گذشته و مساله فقدان متمرکز است، فقدان پشتوانه، جایگاه، عشق و آرزوهای ناکام. از سویی دیگر، در هر دو روایت، غلبه بر آن ازطریق آگاهی، مسئولیت پذیری، ابداع معنا و... امکان پذیر است. گیل گمش و هملت نیز در مواجه با تجربه مرگ دغدغه بازیابی زندگی گذشته را دارند و با رویکرد دفاعی خود در زمان حال در تلاش ساختن معنای آینده هستند و از آنجا که در روایت گیلگمش، مساله تحول و دگردیسی در روند زیستی وجود دارد، نوع مواجه با مرگ نیز در میانه داستان متحول شده و از امر ضد اخلاق به امر اخلاقی متمایل می شود اما در هملت، این روند، به واسطه عدم صیرورت در شخصیت روایت، در قالب استیلا بر دیگری در تمامی روایت جاری است.
تحلیل نشانه شناسی فرهنگی رُمان «سال بلوا» نوشته عباس معروفی بر اساس آراء یوری لوتمان
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل نشانه شناسی فرهنگی رمان سال بلوا اثر عباس معروفی بر اساس نظریه یوری لوتمان، نشانه شناس برجسته فرهنگی می پردازد. نویسندگان بر آن هستند تا اهمیت و معنای فرهنگی رُمان را از دریچه مفاهیم نشانه شناختی لوتمن بررسی کنند. نظریه لوتمان در مورد فرهنگ به عنوان واکاوی یک سیستم نشانه ایی به کار می رود با این اصل که فرهنگ شبکه پیچیده ایی از نشانه ها و فرآیندهای نشانه است. این پژوهش تحلیلی-توصیفی بر ساختار روایی، شخصیت ها و مضامین رمان متمرکز است و چگونگی تعامل و انتقال معنا را بررسی می کند. همچنین این مقاله نشان می دهد که سال بلوا بازتاب تنش ها و تضادهای فرهنگی جامعه ایران در دهه جنگ جهانی دوم است و ساختار روایی رُمان که با داستان سرایی غیرخطی و صداهای روایی پراکنده مشخص می شود، آشفتگی و بی نظمی آن دوره را منعکس می کند. تجارب و مبارزات شخصیت ها به عنوان نمادهای بحران اجتماعی، تجسم تضاد بین سنت و مدرنیته، و مبارزه برای هویت فردی دیده می شود. بر اساس نظریه نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان، می توان آثار ادبی را از دیدگاهی جامع تر و به کمک تحلیل نشانه ها، نمادها و ساختارهای زبانی و فرهنگی مورد مطالعه قرار داد. در واقع، در تحلیل داستان سال بلوا نشانه های زبانی و نمادهای موجود در متن، نقش مهمی در انتقال مفاهیم فرهنگی بازی می کنند.