مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
غزالی
حوزههای تخصصی:
روانشناسی کمال، با موضع گیری در مقابل دو مکتب مطرح زمان خویش، یعنی رفتارگرایی و روانکاوی، کوشید جنبه های مغفول ماهیت انسان را در کانون توجه خود قرار دهد و در همین راستا بود که دو روانشناس مشهور، آبراهام مزلو و اریک فروم، در پژوهش ها و تحقیقات خود، نظریه «هنر بودن» را مطرح کردند؛ یعنی هنر به کارگیری تمامی توانایی های آدمی که تنها از طریق رهایی از «داشتن» ها یعنی، خودشیفتگی، خودخواهی و خودپسندی می توان به آن دست یافت. گفتنی است که فروم صراحتا واژه «داشتن« را به کار برده؛ اما مزلو «داشتن» را با هرمی از سلسله مراتب نیازها نشان می دهد که برای رسیدن به خودشکوفایی باید تا حد لازم آن ها را برآورده کرد. از طرف دیگر به دلیل توجه ویژه غزالی به انسان و کمال او، در کتاب عرفانی و اخلاقی ای چون کیمیای سعادت، می توان این نظریه را واکاوی کرد. این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیل محتوای کیفی و شیوه استقرایی شکل فرهنگ «داشتن» و هنر «بودن» در اندیشه غزالی و روانشناسان کمال را مشخص کند. یافته ها حاکی از آن است که غزالی هم چون روانشناسان کمال، با شناخت جامعی که از انسان دارد به نیازها و لذایذ او توجه داشته؛ اما ماندن در آن ها را شایسته انسان نمی داند و باور دارد انسان برای هدفی والاتر خلق شده است که آن هدف را با جلوه هایی از «بودن» نشان می دهد؛ هرچند به دلیل نوع نگاه «خدامحور» و «انسان محور» این دو دیدگاه تفاوت هایی با هم دارند.
پلنتینگا و غزالی؛ سازگاری علم و باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
۱۲۰-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
خداناباوران معتقدند که علم جدید حامی و پشتیبان نوعی از ایده خداناباوری است؛ دست کم در نظر برخی از آنان مبنای متافیزیکی علم جدید هیچ جایگاهی برای پذیرش باورهای ایمانی خداباوران باقی نمی گذارد و در نتیجه، علم گرایی و خداباوری ناسازگار هستند. اما، در میان فیلسوفان استدلال هایی وجود دارد که می تواند نشان دهد سخن فوق چندان قابل دفاع نیست و به عکس، دلایل خوبی له سازگاری علم و خداباوری وجود دارد. در این مقاله سعی می کنیم نشان دهیم که مبتنی بر معرفت شناسی پلنتینگا از یک سو و نظریه هرمنوتیک متن مقدس غزالی در سوی دیگر، نه تنها علم گرایی و خداباوری تعارض جدی با یکدیگر ندارند بلکه می توانند به عنوان اموری به هم وابسته یا مکمل در نظر گرفته شوند.
بررسی نقادانه نظریه غزالی در مورد میزان و اقسام آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه غزالی در مورد معنا و مصداق میزان در قرآن کریم یکی از مهم ترین و منسجم ترین نظریاتی است که در این مورد ارائه شده است. میزان به معنای سنجش و ارزیابی است که غالبا در آیات قرآنی در مورد میزان سنجش اعمال به کار می رود. ولی نظریه غزالی در مورد میزان، سنجش صحیح استدلال ها، درستی یا نادرستی و نهایتا کیفیت ارزیابی آن هاست. به بیان دیگر میزان در نظر غزالی به میزان اعتقادات و باورها اشاره دارد. در نظر غزالی، قرآن پنج قسم میزان را به کار می برد که عبارت اند از: میزان تعادل که خود به قسم اکبر، اوسط و اصغر تقسیم می شود، میزان تلازم و میزان تعاند که در مقابل هر یک از این موارد، میزان شیطانی نیز به نحو تبعی وجود دارد. در پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نظریه مورد بحث پرداخته شد و اثبات گردید که بر خلاف مدعای غزالی، هر دو یا یکی از مقدمات این میزان های استدلالی، نظری هستند و بدیهی نیستند، برخی از مصادیق میزان های اکبر، اوسط و اصغر با یکدیگر تداخل می نمایند و میزان شیطانی نیز دارای ابهامات و اشکالاتی است.
خوانش انتقادی دیدگاه غزالی در سرنوشت سازی انسان توسط خویش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
283 - 300
حوزههای تخصصی:
تبیین میزان تأثیر انسان در هستی و نقش او در تعیین و تغییر سرنوشت خویش، از مهم ترین مباحث کلامی است که در فلسفه و کلام اسلامی، هماره مورد توجه اندیشمندان و دانشمندان مکاتب گوناگون فلسفه و کلام اسلامی بوده است. در جهت تبیین این مساله در مقام ثبوت، سه دیدگاه کلی جبرگرایی، تفویض و امرٌ بین الأمرین شکل گرفته است. متکلمان معتزلی و امامیه، به سبب دفاع از مسئولیت انسان در برابر افعال صادره از وی و معناداری جزا و پاداش، استقلال نسبی انسان را در سرنوشت سازی خویش به معنای برخورداری آزادانه از اختیار پذیرفته اند. غزالی با این دیدگاه که پذیرش اختیار برای انسان، ناقض توحید افعالی است و به دلالت التزامی، قدرت و اراده خداوند متعال را محدود می نماید قائل به جبر و کسب شده است. جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی پس از تبیین مفهوم اختیار و جبر انسان، با مراجع ه به آثار غزالی، صحت و سقم این نسبت و ادعا را بررس ی می کند. یافته ها: غزالی معتقد به نظام علیّت میان پدیده های هستی نمی باشد و تکرار روابط و نظم موجود را ناشی از عاده الله می داند. قضا و قدر تعیین کننده تمام حوادث و پدیدارهای جهان هستند و تمام افعال هستی، فعل ارادی و اختیاری خداوند است. نتایج: غزالی با انحصار اراده و اختیار به خداوند متعال، و تعیین پیشینی حوادث و رویدادها با قضا و قدر، برای انسان نقشی در سرنوشت سازی خویش قائل نیست. توسل او به ایده «کسب» در راستای مسئولیت انسان در برابر اعمال خویش نیز نتوانسته است پارادوکس جبر و جزا را حل نماید و از مشکلات عقلی جبرگرایی بکاهد.
نقد برداشت غزالی از عبارات ناظر به شراب خواری ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳
243 - 294
حوزههای تخصصی:
غزالی از مخالفان بزرگ و نامدار فلسفه است. او تلاش خود را برای مقابله با فلسفه و فلاسفه ازطریق نقد نظری و عملی، اثبات تهافت درونی، نقدهای بیرونی و ارزیابی شخصیت و رفتارهای فیلسوفان به کارگرفته است. او در برخوردی روان شناختی ابن سینا را که نماینده رسمی جریان تفکر فلسفی عصر او به حساب می آید به بی اعتنایی به احکام شریعت و ارتکاب برخی معاصی ازجمله شرب خمر متهم کرده است. این شیوه بر توده مردم که تابع احساسات و عواطف اند و محبت و نفرت آن ها در پذیرش و انکار افکار نقشی اساسی دارد، بسیار اثر گذار است. بخشی از ادعا و دلیل غزالی در این زمینه ناظر به عباراتی است که از خود ابن سینا یا درباره او نقل شده است. مسئله تحقیقْ بررسی میزان دلالت و اعتبار این نحوه استناد در اثبات مدعای موردنظر است. در این مقاله به روش تحلیلی ادلّه و عبارات ادعاشده تجزیه و تحلیل شده و نشان داده شده است که: 1) دراین باره گزارش های مورداستناد گرفتار تعارض و تهافت در محتوا است. در این گزارش ها ابن سینا در حل مسائل علمی به نماز و قرآن و معنویت و التجاء به درگاه خدا معتقد است و بلافاصله بعد از بازگشت از مسجد به ارتکاب شرب خمر اقدام می کند؛ 2) لفظ «مشروب» و «شراب» میان «شراب، شیره، آبمیوه و معجون» مشترک است و ترجیح شراب انگوری دلیل موجهی ندارد؛ 3) آراء فقهی در حرمت و حلیت برخی اقسام شراب، مانند شراب خرما، و شرایط آن ها مختلف است و مطابق قرائن و شواهد، در فقه رایج آن زمان مشروب مورداستفاده ابن سینا و دیگران حرمت نداشته است؛ بنابراین جهات برداشت غزالی محلّ تأمل و تردید است.
جایگاه اقتصاد در گفتمان های پیشاسرمایه داری با تأکید بر دیدگاه های فخر رازی و محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با این که تا عصر پیدایش سرمایه داری، دانشی مستقل با عنوان علم اقتصاد وجود نداشت، اما پدیده های مربوط به این عرصه تحت عنوان معیشت و کسب و کار، از جمله مسائل مهم و قابل توجه در دانش اجتماعی پیشامدرن بوده است. تجربیات تاریخی تفکر و اندیشه اجتماعی در جهان اسلام نشان می دهد، دو قشر موسوم به فلاسفه و فقها، نقشی پیشرو و مهم در توجه به مسائل اجتماعی و طرح بحث و نظر در این عرصه داشته اند و دو گفتمان متفاوت و البته تا حدودی مرتبط با هم در این زمینه شکل داده بودند. در پژوهش حاضر، جهت فهم جایگاه اقتصاد و مسائل و موضوعات مربوط به آن در نگاه اندیشمندان مسلمان، دیدگاه های ابوعبدالله محمد فخر رازی (544-606ق.) به عنوان نماینده قشر فلاسفه و نظرات ابوحامد محمد غزالی (450-505ق.) به عنوان نماینده قشر فقها و اهل شریعت، انتخاب و بررسی شده است.
روش پژوهش: تحلیل محتوای کیفی، طبق آثار تألیفی هریک از متفکران انتخاب شده برای بررسی در این پژوهش می باشد. پژوهش در صدد پاسخ دادن به این مسأله است که دیدگاه های فخر رازی و محمد غزالی در خصوص مسائل و موضوعات اقتصادی مبتنی بر چه مبانی فکری و معرفتی بوده و اقتصاد چه شأن و منزلتی در نظام اندیشه ای آنها دارد؟
یافته ها: نتایج تحقیق در دو سطح کلی و جزئی قابل توجه است. در گفتمان های پیشاسرمایه داری، مسائل و موضوعات مربوط به اقتصاد و معیشت در چارچوب دو گفتمان اخلاقی و عقل گرای متعلق به فلاسفه و گفتمان شریعت گرا و فقهی متعلق به فقها مورد توجه قرار گرفته است. بر خلاف گفتمان های مطرح در عصر سرمایه داری که بر استقلال و اصالت امر اقتصاد تأکید دارند، در نظام های معرفتی پیشاسرمایه داری، اقتصاد و کسب و معاش به لحاظ وجودی تابع عرصه های غیراقتصادی چون اخلاق، سیاست و شریعت بوده است. نتایج جزئی نشان می دهد که فخر رازی در کتاب جامع العلوم به عنوان نماینده سنت های فلسفی رایج در نزد فلاسفه یونانی و حکمای متقدم مسلمان چون فارابی و ابن سینا، مسائل و موضوعات مربوط به اقتصاد را تابع اصول دنیوی تدبیر منزل و تدبیر مُلک و سیاست دانسته و آن را در ذیل مجموعه علوم حکمت عملی مورد بحث قرار داده است. در حالی که غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، به نمایندگی قشر فقها و اهل شریعت، فقه را جایگزین حکمت عملی کرده و موضوعات مربوط به اقتصاد و کسب و کار را در ذیل علم فقه و شریعت و آموزه های دینی آخرت گرا مورد بحث قرار داده است.
نتیجه گیری: در هر دو رویکرد گفتمانی، اقتصاد به لحاظ وجودی و معرفتی دارای جایگاه مستقل نیست و موجودیت آن تابع پدیده های غیر اقتصادی چون خانواده، شریعت و دولت است.
غزالی و نگرش عرفانی به پیوستگی دین و سیاست؛ شیوه تأویل درونی نزد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزالی را باید با نقش های متفاوتش در جهان دانش و سیاست بازشناخت؛ نقش هایی که بسیار تأثیرگذار و تاریخ ساز بوده اند. تجربه های منحصربه فرد غزالی آثاری ویژه از او دردسترس جهان دانش قرار داده است که گاهی متناقض و ناهمخوان به نظر می رسد. در این پژوهش پرسش از چندوچون نگاه غزالی متأخر به سیاست ورزی مطلوب است. در پاسخ باید گفت او روشی نوین برای فهم معارف دینی و نیز ارتباط دین و سیاست فراچنگ می آورد و توجه به باطن را باید نقطه ثقل تغییر نگرش غزالی است که از او چهره ای دیگرگون را به نمایش می نهد؛ سیاست مطلوب غزالی سیاست مبتنی بر «دل» دانست. دل نهادن غزالی در گرو «دل» به مثابه گران ترین بخش جان آدمی، صرفاً کشفی در حوزه زیست شخصی نبود، بلکه او کوشید دل را به جهان اجتماع و سیاست راه دهد و از چشم دل به غوغای قدرت بنگرد. پس از آنکه غزالی فقیه جامه صوفیانه بر تن پوشید و با هجرت مشهورش از جهان سیاست به انزوای باطن کوچید، رویه ای متفاوت مبتنی بر باطن اندیشی را در اندیشه سیاسی پس از خود در میان اندیشمندان مسلمان بنیان نهاد. غزالی این طرح نو را با ارائه تعریفی از توأمانی سیاست و نبوت آغاز کرد و به شرح جایگاه «دل» در شان پیامبری و زمامداری مطلوب همت گمارد. نوشتار پیش رو این مهم را در ارتباط میان سیاست، نبوت و باطن گرایی مطالعه می کند.
بررسی تطبیقی آراء مفسران معتزله، اشاعره و امامیه در مسئله ابتلا و رابطه آن با عدل الهی با تأکید بر دیدگاه های تفسیری قاضی عبدالجبار، غزالی و فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که رابطه ی ابتلا با عدالت الهی از جمله چالش های فکری اندیشنمدان اسلامی می باشد پژوهش حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که چگونه سنت ابتلا با عدالت خدا سازگار است،به مقایسه دیدگاه های قرآنی سه اندیشمند امامیه،معتزله و اشاعره دراین باره پرداخته تا از تدقیق در نظریات آنها، رهیافتی جامع تر پیدا کند و ضمنا نقاط قوت و ضعف دیدگاه ها معلوم گردد. مقاله حاضر با شیوه توصیف و تحلیل، ابتدا دیدگاه های قرآنی عبدالجبار ، غزالی و فیض کاشانی را پیرامون ملاک های ابتلا به دست آورده و به این نتیجه رسیده است که در بسیاری از ملاک ها همسو هستند. و در ادامه با توجه به جهت گیری های متفاوت نسبت به عدالت الهی، در مقام مقایسه آرای سه اندیشمند این نکته به دست آمد که اولا؛ بین سنت ابتلا با عدالت الهی با جهت گیری معتزله و اشاعره، همخوانی نیست و ثانیا؛ اگر چه انسان ها از سوی خداوند به امور مختلف مبتلا می شوند،در عین حال آنها با اختیار خویش اعمالی مرتکب شده و جزایی مطابق اعمال نصیبشان می شود که این عین عدالت است.در واقع این گونه مقرر شده که آنچه مطابق طبیعت بالقوه انسانی است، با ابتلا بالفعل می شود و این همان عدل الهی است.