مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
اندیشه انتقادی
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و سوم بهار ۱۴۰۱شماره ۵۷
221 - 248
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو تأثیر اندیشه های بنیان گذاران جامعه شناسی (مارکس، دورکیم و وبر) بر اندیشه های علی شریعتی را بررسی می کند و همچنین خواستار وضوح نقدهای صورت گرفته از سوی شریعتی بر اندیشه های متفکران ذکرشده است. در این راه، با استفاده از روش های اسنادی و تحلیل محتوای کیفی، استنادات شریعتی به نظریات مارکس، دورکیم و وبر مقوله بندی شده اند و در هر مقوله تأثیرات و نقدهای صورت گرفته تحلیل شده اند. مقولات اصلی مشخص شده عبارت اند از: دین، عدالت خواهی، ازخودبیگانگی، استعمار، شیوه تولید آسیایی، ویژگی های قرون جدید و پروتستانتیسم. بر اساس نتیجه به دست آمده از پژوهش پیش رو، ارتباط اندیشه های علی شریعتی و بنیان گذاران جامعه شناسی ارتباطی دوسویه و متقابل است. به بیان دیگر، درعین حال که شریعتی در بسیاری موارد تحت تأثیر نظریات بنیان گذاران جامعه شناسی قرار داشته، در موارد بسیاری نیز با دیدگاهی انتقادی به نظریات آن ها پرداخته است.
نظریۀ کسر اصنام، مستخرج از زندگی ابراهیم(ع) در قرآن و تبیین کاربست و جایگاه آن در هنر اسلامی، با رویکرد نظریۀ داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقلید و واردات شیوه های تولید آثار هنری و مبانی هنر، از تمدن های دیگر، به تمدن اسلامی، در دوران معاصر، سبب تولید انبوهی از آثار، با ویژگی های متفاوت و گاها متناقض با مبانی فکری اندیشه اسلامی گردیده است. هدف پژوهش حاضر، برداشتن اولین گام ها، برای ارائه یک نظریه، مبتنی بر قرآن با تکیه بر شیوه تفکر ابراهیم(ع)، که برخی نیازهای کارکردی و نظری هنرمندان جهان اسلام را مرتفع گرداند، می باشد. ابراهیم(ع) به عنوان شخصیت تاریخی، با پنج ویژگی منحصر بفرد و ناظر بر عقلانیت و تفقه او، یعنی رشدیافتگی فکری پیش از نبوت، الگوی خوب برای مومنان، صاحب بینش، صاحب قلب سلیم و دیدن ملکوت آسمان و زمین معرفی شده و مخالفان استدلالات او نیز، سفیه و کم عقل خطاب شده اند. پژوهش حاضر از نوع کیفی است و با استفاده از روش تئوری داده بنیاد به انجام رسیده است. پس از جمع آوری کلیه دیتاها و انجام کدگذاری باز، محوری و انتخابی، ضمن یافتن پاسخ ها، مکانیزم تفکر ابراهیم(ع) به عنوان فرآیندی عقلانی، که بر اساس نقد مکرر معیارهای پیشین، معیارهای جدید خلق می کند، تحت نام نظریه «کسر اصنام »، استخراج و کارکرد آن در هنر را مشخص شد. سپس به شباهت ها و تفاوت های این نظریه و اندیشه انتقادی که در بستر سوبژکتیویسم به وجود آمده و مبنای هنر مدرن از منظر گرینبرگ معرفی گردیده، پرداخته شد. همچنین عدم هرگونه تنافر یا تناقض این نظریه به اصول، ثوابت و امور لایتغیر و لایزالی که در خلق هنر سنتی، و در قلب آن هنر دینی، ضروری هستند، بررسی و مشخص شد و در نتیجه مکانیزم تولید و ارتقاء معیارهای جدید برای ایجاد محصولات جدید بر اساس نقدهای پیاپی در چارچوب فاصله عبودیت و ربوبیت، بر اساس این نظریه تبیین گردید.
مقایسه اشعار انتقادی حافظ و اندیشه انتقادی هابرماس در تطبیق با رویکرد انتقادی در نقاشی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
756 - 776
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی یکی از روش ها و شیوه های نوین در نقد آثار ادبی است. از آنجایی که این نوع روش، روشی بینارشته ای و جامع است، می تواند به صورت علمی و دقیق، بسیاری از مؤلفه های اندیشه و دیدگاه شاعران، نویسندگان و نظریه پردازان را تبیین و تحلیل کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و استعانت از مباحث رویکرد انتقادی، بر آن است تا اندیشه و جهان بینی انتقادی حافظ شیرازی به عنوان شاعر شرقی و کلاسیک را در تطابق با آراء یورگن هابرماس، نظریه پرداز غربی عصر جدید، در چهارچوبی علمی به مخاطب ارائه و اندیشه انتقادی حافظ را با نظریه عقلانیت، کنش ارتباطی و بحران مشروعیت هابرماس با رویکرد انتقادی در نقاشی معاصر مقایسه نماید و در نهایت جامعه آرمانی مورد نظر آن ها را مورد بررسی و انطباق قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد مهم ترین وجه اشتراک حافظ به عنوان شاعر شرقی و هابرماس به عنوان نظریه پرداز غربی معاصر این است که هر دو مصلح اجتماعی اند و اصلی ترین ابزار آن ها که توانسته اند پیام خود را به مخاطب خود برسانند، زبان است.اهداف پژوهش:ارزیابی زبان و اندیشه حافظ براساس نظریه عقلانیت و کنش ارتباطی هابرماس و رویکرد انتقادی در نقاشی معاصر.میزان قرابت اندیشه و تفکر یک شاعر برجسته ایرانی با یک اندیشمند غربی.سؤالات پژوهش:اساس ارتباط اندیشه حافظ و هابرماس و رویکرد انتقادی در نقاشی معاصر بر چه اصلی استوار است؟فصل مشترک اندیشه های حافظ و هابرماس و رویکرد انتقادی در نقاشی معاصر بر چه محوری نهاده شده است؟
واکاوی اندیشه ی انتقادی دررمان های مهاجرت تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
265 - 297
حوزههای تخصصی:
مکتب تطبیقی اروپای شرقی تحت تأثیر فلسفه مارکسیستی زیرساخت های جامعه یعنی زمینه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را باعث پدیدآمدن روساخت های فرهنگی می داند.نظر به اهمیت ادبیات مهاجرت،دراین جستار با هدف بررسی مقوله های آسیب زای مهاجرت،اندیشه انتقادی نویسندگان دو رمان تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون بررسی شده است.باتوجه به اینکه در این دو رمان همسانی هایی در طرح وقایع تاریخی و مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دیده می شود، با تکیه بر روش توصیف و تحلیل بر پایه الگوی مکتب اروپای شرقی، بسترهای اجتماعی و سیاسی و مسائل فرهنگی مؤثر بر شرایط مهاجر موردواکاوی قرارگرفته است.رهیافت پژوهش نشان می دهد:نویسندگان با طرح مسأله ناامنی و شئ انگاری، نمودی از جبر شرایط را به تصویرکشیده اند که این امر در ارتباط با حوادث تاریخی کشورهای مهاجرفرست است. همچنین با انتقاد از حکومت ها و به چالش کشیدن تفکر ایدئولوژیک و بیان مسأله آزادی اندیشه و ارتباط آن با حوادث تاریخی کشورهای خود به انتقاد از خفقان اجتماعی و سیاسی پرداخته و با طرح مسائل فرهنگی در قالب گسست فرهنگی، سرگردانی و از خودبیگانگی مهاجران ترسیم نموده ند.
بررسی نظریه عقلانیت و کنش ارتباطی هابرماس بر اساس اشعار انتقادی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گذری انتقادی بر زندگی و حیات فکری و مروری بر آثار و تألیفات حافظ و هابرماس نشان از آن دارد که شرایط سیاسی و اجتماعی عصر آن ها، بستری لازم برای بروز و ظهور شخصیت هایی چون حافظ و هابرماس، فراهم ساخته است. فضای سیاسیِ سراسر خفقانِ مستبدی چون هیتلر، توام با تجربه شخصی نقش مؤثری بر شکل گیری افکار، اندیشه و آثار هابرماس برجای گذاشت. در عصر حافظ نیز چنین شرایطی حاکم است. به عبارت دیگر اوضاع روزگار حافظ که با ظهور پدیده ای مستبد به نام امیر مبارزالدین توأم است، نقش بسیار مهمی در سرودن اشعار انتقادی وی داشت. از این رو، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و استعانت از مباحث رویکرد انتقادی، در صدد پاسخ به این سؤالات است که اساس ارتباط اندیشه هابرماس و حافظ بر چه اصلی استوار است؟ فصول مشترک اندیشه های هابرماس و حافظ بر چه محوری نهاده شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد محور اصلی ارتباطی کنش ارتباطی هابرماس و اندیشه انتقادی حافظ زبان آن هاست. کنش ارتباطی هابرماسی در چهارچوب گفتمان انتقادی حافظ می تواند پیام آور بخشی از واقعیت های جامعه در حوزه عدالت اجتماعی، آزادی و رهایی، صلح و دوستی و چندصدایی باشد. اعضاء دنیای تک صدایی حافظ می توانند محتسب صوفی، واعظ، زاهد و مدعیان باشند و پیر مغان، رند و ساقی می توانند اعضاء دنیای چندصدایی وی تشکیل دهند. از طرفی گفتمان هابرماس برانگیزاننده میل به حقیقت است. حقیقتی که از طریق استدلال عقلانی تعیین می شود.