از شهرنشینی تا شهروندی: بازاندیشی در ریشه های کژساختی شهر معاصر ایرانی
حوزههای تخصصی:
این مقاله به نقش شهرنشینان در شکل گیری فرم شهرهای معاصر ایران میپردازد، جایی که مفهوم شهروندی هنوز نه در ذهن حاکمان و نه در بافت عموی اجتماعی به باور عملی تبدیل نشده است. قوانین و برنامه های شهری کلان و خرد، به وضوح در حل مشکلاتی مانند عدالت اجتماعی، رفع فقر شهری و کاهش درگیری ها ناکافی بوده اند. در غیاب حکمروایی مشارکتی و مدیریت شهری شهروندمدارانه، جنگ های محلی بر سر تملک زمین در شهرهای کشورهای در حال توسعه مانند ایران ادامه دارند و موجب تخریب بافت اجتماعی-اقتصادی و کالبدی میشوند. مقاله به نقش شهرنشینان سودجو و گروه های ذینفع در عبور از قوانین و تشدید تنش و بی ثباتی درون شهری در شرایط بحرانی مانند جنگ، تحریم اقتصادی و سوانح طبیعی اشاره نموده و توضیح می دهد که در جوامع مردم سالار و شهروندمحور به صورت مستمر تلاش می شود تا این رفتارها با جلب مشارکت همراه با اعمال مدیریت شهری محدود شوند. در این پژوهش به روش تحلیل بازتابی مضامین مرکب از نظرات متخصصان، آمار و اطلاعات مستخرج از منابع آکادمیک و تجارب مستند نگارنده نشان داده میشود که در جوامع بحران زده با ساختارهای مدیریت شهری ناپایدار و نهادهای ذینفع و ذینفوذ قوی، نهادها و شهرنشینان در تلاش مستمر برای تقسیم نابرابر منابع و از همه مهمتر توزیع نامتناسب مالکیت زمین در چرخه اقتصاد غیررسمی موجب تشدید فقر شهری میگردند. این تنشها باعث ناکارآمدی عملکردی، نازیبایی منظر، ناپایداری زیست محیطی و ناامنی مالکیت فقرا شده و عملا فرسودگی بافت موجود، تکثیر بافتهای ناکارآمد و کژساختی اندامهای نوین شهری را در بدو تولد موجب میگردند.