مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
اسنایدر
حوزههای تخصصی:
ناامیدی و نداشتن نگرش مثبت و امیدوارانه، ضمن از بین بردن تلاش های هدفمند آدمی، یکی از موضوعاتی است که تضعیف سلامت روان انسان را سبب می شود. در روان شناسی مثبت نگر، اعتقاد بر آن است که سازه هایی همچون ناامیدی، می تواند به ایجاد انواع بیماری ها منتهی گردد. از این رو در یکی دو دهه ی اخیر، روان شناسان در پرتو نظریه ای به نام نظریه ی امید، با تمرکز بر تفکر امیدوارانه به درمان افسردگی پرداخته اند. از سویی دیگر، با توجه به تأثیر جهان بینی هر فرد در زدودن انواع بیماری ها، نمی توان از نقش دین در زدودن ناامیدی غافل ماند.
پژوهش حاضر درصدد است به روش تطبیقی ضمن بررسی ناامیدی در نظریه اسنایدر و بازیابی آن در مفاهیم قرآن، به میزان هم پوشانی این دو حوزه در تبیین موضوع فوق دست یابد و در پایان بدین نکته راه یافته که در تطبیق ناامیدی در دو حوزه فوق، مشترکات بیش از مفترقات است و یافته های بشری، بسیار شبیه داده های وحیانی است و چون علم اساساً بیان هست ها و نیست هاست، از این رو ارتباط با معنویت در بیان ارزش ها و بایدها و نبایدهای آن، نقش بسیار مؤثری در مقابله با ناامیدی دارد. البته جهت قضاوت درباره اثربخشی بیشتر یا کمتر، مطالعات تجربی و عینی لازم است.
کاربرد آرای مولوی و گابریل مارسل در امیددرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
۳۵۴-۳۴۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، پژوهشی میان رشته ای و در راستای کاربردی سازی فلسفه از طریق همکاری آن با روان شناسی و ادبیات است. در این پژوهش به امید در آرای دو متفکر بزرگ پرداخته شده است؛ مولانا، عارف و ادیب مسلمان و گابریل مارسل، فیلسوف اگزیستانسیالیست مسیحی. هدف از این پژوهش، ارائه بن مایه هایی برای کار مشاوران فلسفی و روان درمانگران است. به همین سبب، دیدگاه ریچارد اسنایدر نظریه پرداز و بنیانگذار امیددرمانی در روان شناسی معاصر نیز در پژوهش حاضر معرفی شده است تا امکان نزدیک کردن آرای مولانا و مارسل در باب امید، به مباحث مورد توجه امید درمانی، فراهم آید و از تشابهات به دست آمده برای کار مشاوران فلسفی استفاده شود. بر اساس یافته های پژوهش، امیدی که مولانا از آن سخن می گوید، امیدی روشن و هدایتگر است که اگر از آن استفاده به جا شود، می تواند به یک صفت اخلاقی مثبت در انسان تبدیل شود؛ امیدی که برخواسته از نیاز انسان به خداوند است و همواره در جهت پیشرفت معنوی انسان، راهگشا خواهد بود. مارسل نیز امید را ابزاری برای ایمان و تقرب به وجود اعلی می شمارد که سبب آمادگی معنوی فرد در جهت خدمت به دیگر انسان ها می شود. این آمادگی معنوی، انسان را از دام جهان درهم شکسته ای که مارسل از آن سخن می گوید، رهایی می بخشد. با مقایسه نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مولوی در باب امید، به وجوه تشابه میان دیدگاه آنان در مؤلفه های امید دست می یابیم. بررسی نظریه امید اسنایدر و دیدگاه مارسل در باب امید نیز تشابه فکری این دو متفکر را در باب نقش حیاتی امید در زندگی، نشان می دهد.
بررسی مؤلفه های امید در دو شخصیت گیو و کاموس کشانی از شاهنامه فردوسی بر اساس نظریه اسنایدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
277 - 297
حوزههای تخصصی:
شخصیت پردازی به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های روایتگری، نقش مهمی در ماندگاری و برجستگی آثار داستانی ایفا می کند. شخصیت ها زیربنای اصلی هر سازه داستانی هستند و هر چه نویسنده بتواند شاکله داستان خود را بر روی پایه های شخصیتی استوارتری بنا کند، می تواند به جادوانگی اثرش امیدوارتر باشد. در میان آثار کلاسیک ادبیات جهان، شاهنامه فردوسی اثری است که فراتر از آثار هم رده خود به عناصر داستان نویسی اهمیت داده و حتی در بسیاری از موارد به معیارهای امروزی روایتگری پهلو می زند. شخصیت های این اثر بزرگ ادبی، ویژگی های اجتماعی، روانی و فردی منحصر به فردی دارند که آنها را به قهرمانانی چندبُعدی تبدیل کرده اند. با توجه به ماهیت حماسی شاهنامه، امید و نیروی انگیزه یکی از مؤلفه های روانی و روحی کاربردی است که حضورش به عنوان نیروی محرکه و پیش برنده برای اهداف حماسی در شخصیت ها احساس می شود. در پژوهش حاضر، به بررسی مؤلفه امید با تکیه بر نظریه اسنایدر در دو شخصیت گیو و کاموس که از نظر رفتاری کاملاً با یکدیگر تفاوت دارند و ویژگی های مثبت و منفی شخصیتی در آنها بارز است، پرداختیم. تفکر هدف، تفکر گذرگاه و تفکر عامل مؤلفه های این بررسی هستند و در نهایت نتایج بررسی های این مقاله نشان می دهد که طبق نظریه اسنایدر، مؤلفه امید با همه ابعاد پیچیده روانشناختی آن، اصلی ترین عامل محرک و پیش برنده این دو شخصیت برای خلق صحنه های حماسی و قهرمانی است. تفکر هدف و عامل در شخصیت گیو خود را به روشنی می نمایاند و در نتیجه بُعد انگیزشی امید در او غعالانه عمل می کند.
مؤلفه های تربیتی اُمید در کلام امام حسین و امام سجاد(ع) منطبق با نظریه «اُمیدِ» اسنایدر
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۸
79 - 95
حوزههای تخصصی:
قیام عاشورا بشارت دهنده امید و حرکت رو به جلو برای اجرای حکومت اسلام ناب محمدی در کنار ظرفیت بالای حضرت سیدالشهداء در این زمینه است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای مؤلفه های تربیتی امید در کلام امام حسین و امام سجاد(ع) مطابق با مؤلفه های نظریه امید، چارلز ریچارد ریک اسنایدر است. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرایی و واحد تحلیل نیز کلام امام حسین و امام سجاد(ع) شامل: متون و تصاویر در دنیای مجازی و مکتوب است. یافته ها نشان داد که خداباوری نقطه مشترک مؤلفه های امید است و به ترتیب مؤلفه های هدف گذاری (امید داشتن به خدا)، برنامه ریزی برای دستیابی به امید، اراده امید داشتن، صبر و تحمل سختی ها و شناسایی موانع راه ها برای رسیدن به هدف، در کلام امام حسین و امام سجاد(ع) مشهود است.
چیستی امید با تأکید بر دیدگاه ابن سینا و اسنایدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
193 - 213
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر روان شناسان به شکلی جدی به بررسی نقش امید در درمان اختلالات روانی پرداخته اند. بی تردید مطالعه ی ماهیت امید با نظر به آراء فلسفی نیز به ژرف نگری در این سازه یاری می رساند. هدف پژوهش حاضر آن است که موضوع امید را ازمنظرِ حکمت بوعلی و روان شناسی اسنایدر بکاود و مواضع وفاق و خلاف آن ها را فاش سازد. پرسش اصلی این نوشتار این است که «ماهیت امید با تأکید بر آراء بوعلی و اسنایدر چگونه تبیین می شود؟». دستیابی به پاسخ این پرسش با روش توصیفی تحلیلی و نیز بهره مندی از راهکارها و ابزارهای تحلیل اسنادی صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان داد: بوعلی امید را تخیلِ امری می داند که به حکم قطعی یا ظنیِ انسان، غالباً در آینده محقق می شود. این پدیده در حکمت بوعلی از عملکردهای قوه واهمه است و به کمک این قوه است که امید حاصل می شود. او دست ِکم دو علت زیستی و شناختی را در پدیدآمدن امید مؤثر می داند. همچنین در روان شناسی اسنایدر، امیدْ انتظاری مثبت نسبت به یک هدف است و درمجموع «عامل»، «گذرگاه» و «هدف» از مؤلفه های اصلی آن به شمارمی رود. به رغم شباهت هایی که در امید فلسفی و امید روان شناختی دیده می شود، نقش مؤلفه ی «گذرگاه» چندان در حکمت سینوی نمایان نشده است.