فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
253 - 270
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت این گمان را به بار می آورد که ماهیت از حدّ و عدم وجود انتزاع شده و از آن حکایت می کند. بررسی این دیدگاه و نقد آن را می باید در دو مقام پی گرفت: (1) معدومیت ماهیت؛ بنابر تقریری که از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به دست می آید ماهیت معدوم است. (2) منشأ انتزاع ماهیت؛ اگر واقعیت اشیا به هستی آن هاست، ماهیت چگونه از آن به دست آمده و بر آن دلالت می کند؟ بررسی دو مقام مذکور هم انگاره نفادیتِ ماهیت و حکایت آن از فقدان را کنار خواهد زد و هم نحوه انتزاع ماهیت از واقعیت و چگونگی دلالت آن بر واقعیت را آشکار خواهد ساخت. جستار کنونی سخن را با تفسیر دقیق اعتباریت ماهیت آغاز می کند و معنای عدمیت ماهیت را برپایه آن شرح و بسط می دهد. آنگاه دو دیدگاه مشهور درخصوصِ منشأ انتزاع ماهیت را بر می رسد و دلایل هر دو دیدگاه را طرح و ارزیابی می کند و، در پایان، به این پرسش پاسخ می دهد که ماهیت در نشان دادن واقعیت به چه نحو مأخوذ است، لابشرط یا بشرط لا؟ با بررسی دقیق آشکار خواهد شد که، اولاً، ماهیت حکایت از وجدان و مقدار دارایی اشیا دارد و، ثانیاً، در این حکایت بشرط لا مأخوذ است.
بررسی و مقایسه خوانش دریفوس و کرزویل از هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
197-226
حوزههای تخصصی:
پر سش درباره مسئله آگاهی رویکردی دیرینه در فلسفه دارد. امروزه با پیشرفت هوش مصنوعی پرسش هایی از قبیل امکان آگاه بودن هوش مصنوعی مطرح شده است. هرچند که آگاهی مسئله ای حل ناشده در علم و فلسفه است اما آینده ی هوش مصنوعی توسط دانشمندان و آینده پژوهان در کانون توجه است. ری کرزویل یکی از آینده پژوهانی است که پیش بینی می کند در آینده ای نه چندان دور هوش مصنوعی از هوش انسانی پیشی خواهد گرفت. در مقابل هوبرت دریفوس که فیلسوفی پدیدارشناس است امکان تحقق هوش مصنوعی به صورت موجودی با آگاهی مشابه آگاهی انسانی در آینده را رد کرده و آن را غیر قابل تحقق می داند. رویکرد کرزویل به هوش مصنوعی محاسباتی و علمی است و رویکرد دریفوس، فلسفی و پدیدارشناسانه است. هرکدام با ارجاع به دلایلی از ادعای خود دفاع می کنند. سوال اصلی این پژوهش، نقد نظرگاه فیزیکالیستی و تحویل گرایانه کرزویل نسبت به ذهن از منظر دریفوس از پایگاه مضامینی عموما هایدگری چون یادگیری زبان، تجربه، ناخودآگاه، درجهان بودگی و بسترهای فرهنگی است.
تحلیل و بررسی رازوارگی خودشناسی در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
181 - 199
حوزههای تخصصی:
مسئله خودشناسی یا شناختِ خود اگرچه مسئله ای است کهن اما همواره چالش برانگیز و ناسازوار بوده است. ازآنجاکه «خود» محور اصلی اندیشه کانت در هر سه نقد بوده است، در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد که رازوارگی شناختِ خود را در کانت بررسی کنیم. به همین منظور، می کوشیم به اجمال بررسی کنیم که (1)خودآگاهی چه تفاوتی با شناخت «خود» دارد. (2) آگاهی از چیزی که شناختی از آن نداریم یکی از تنگناهای فلسفه کانت است و درموردِ «خود» این تنگنا اندکی بیشتر نمود دارد. اما این رازوارگی را ایراد کانت دانست، زیرا خود در بحث خودشناسی همواره یک قدم منطقی از خودش عقب است. (3) و نهایت اینکه به رغمِ ادعای کانت مبنی بر اینکه شیء فی نفسه با زمان نسبتی ندارد، سعی خواهیم نمود که ارتباط «خود» به عنوانِ شیء فی نفسه را با زمان، که به رازوارگی «خود» می انجامد، بررسی کنیم..
اثربخشی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا در کودکان پسر بی سرپرست شهر همدان بود. روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش که به صورت هدفمند انتخاب شد شامل کودکان پسر بی سرپرست 9 تا 12 ساله ساکن در مرکز تحت نظر بهزیستی شهر همدان بود. از جامعه آماری موردنظر 28 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (14) و کنترل (14) قرار داده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزش برنامه فلسفه برای کودکان قرار گرفت و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. از پرسشنامه خشم اسپیلبرگر و مقیاس تنهایی دانشگاه کالیفرنیا راسل برای جمع آوری داده استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس نشان داد که در متغیر احساس تنهایی بین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0P<). نتایج این پژوهش حاکی از آن است که از برنامه فلسفه برای کودکان می توان به منظور کاهش احساس تنهایی و افزایش مهار خشم در کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر استفاده کرد.
بایدها و نبایدهای بازنویسی حکایت هایی از ادبیات فارسی کلاسیک، بر پایه برنامه فبک (مطالعه موردی: مجموعه داستانی مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود دو دهه است که برنامه فبک وارد نظام آموزشی ما شده است؛ و تلاش هایی در جهت اجرا و بومی سازی این برنامه صورت گرفته است. در همین راستا، جمعی از نویسندگان و پژوهشگران به بازنویسی متون کلاسیک فارسی، به شیوه داستان های فبک، پرداخته اند. در این میان، آن چه بیش از پیش اهمیت می یابد، نقد آثار منتشرشده و آسیب شناسی این جریان نوپا است. پژوهش حاضر، کوششی است در راستای پاسخ بدین پرسش که آیا در این داستان ها معیارهای فبک رعایت می شود؟ هدف از انجام این پژوهش، بررسی پایبندی نویسندگان، به معیارهای داستانی فبک است. بدین منظور، مجموعه مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان، بر اساس مؤلفه های داستان های فبک، شامل: مقبولیت ادبی، مقبولیت فلسفی و مقبولیت روان شناختی با روش توصیفی- تحلیلی، نقد و بررسی شده است. طبق یافته های پژوهش، اشکال عمده این بازنویسی ها، فقدان مؤلفه های تفکر فلسفی همچون: ماهیت مسئله ساز و پرسش برانگیز متن، کندوکاوپذیری و الگوی گفت وگوی استدلالی است. در بُعد ادبی، ضعف تألیف، عدم درج توصیفات داستانی و همچنین ضعف منطقی در پیرنگ، سبب کاهش مقبولیت ادبی داستان ها شده است. به علاوه، به علّت ناتوانی داستان ها در ایجاد همذات پنداری و سکوی پرش بودن و نیز عدم تناسب محتوای برخی داستان ها با روحیات و نیازهای مخاطب، در این مجموعه مقبولیت روان شناختی دیده نمی شود.
آسیب شناسی نقل و انتقال فرهنگی از نگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۹۹-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
دین، فلسفه و زبان، اجزای لاینفک و مهم هر فرهنگی هستند، اگر قرار باشد فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل شود و در اثر این انتقال، فرهنگ مقصد متعالی شود، باید مولفه های آن به درستی، آگاهانه و با رصد کامل پاسداران فرهنگ، منتقل شوند تا زمینه های لازم برای پذیرش، استقرار و رشد عقلانیت و دین مبتنی بر آن در جامعه مقصد، مهیا شود. در غیر این صورت، تعارض جدی بین حامیان فرهنگ قبلی با طرفداران فرهنگ وارداتی رخ می دهد. فارابی در آثارش ضمن توضیح شکل گیری این مولفه ها در اجتماع انسانی و ارتباطشان با هم، نحوه انتقال آنها را توضیح داده و به خوبی آسیب شناسی می کند. از نظر فارابی با رشد مهارت های زبانی و دستیابی انسان به فنون قیاسی، فلسفه ایجاد می شود. فلسفه با ابزار دین به وضع قانون در جامعه و هدایت آحاد مردم به سمت سعادت، می پردازد.
مفهوم در پدیدارشناسی روح هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
103 - 128
حوزههای تخصصی:
هگل در پدیدارشناسی روح می کوشد این دعوی خود را به روشنی تبیین کند که آن چه او آن را نظام علم می خواند تنها می بایست از طریق «زندگی مفهوم» سامان پیدا کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که اولاً هگل در پدیدارشناسی روح چه نقشی برای مفهوم قائل است، ثانیاً کاربست این واژه در این کتاب را بررسی کرده و از این خواهیم گفت که هگل در آن چه معانی ای از این واژه مراد می کند، ثالثاً این مسئله را بررسی خواهیم کرد که مفهوم مورد نظر او چگونه از حدودی که کانت برای مفهوم قائل است برمی گذرد و در پایان با اشاره به تفاسیر پیپین، هولگیت و استرن، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که بر خلاف تصورات غالب در هگل پژوهی معاصر، آن چه در بخش دانش مطلق پدیدارشناسی روح روی می دهد، نه چنان که هولگیت می پندارد بی بنیان شدن یقین آگاهی به خود است و نه حتی به اطلاق رسیدن آگاهی، بلکه در این بخش، این مفهوم است که به اطلاق می رسد.
خداناباوری ضعیف و غیرجزمی دیوید هیوم نگاهی نقادانه به تفاسیر خداناباور محض، ندانم گرای محض، خداپرست حقیقی، و خداباور ظریف از دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
319-347
حوزههای تخصصی:
در نیمه دوم سده هجدهم، هیوم با نشر فلسفه غیردینی وجود خدای مسیحیت را نامحتمل دانست، و از سوی هم عصران خود نشان خداناباور محض را دریافت کرد. به تازگی، و به رغم تفسیرهای دو قرن گذشته، هیوم نه به عنوان فیلسوفی خداناباور، بلکه به عنوان فردی ندانم گرا، خداپرست، و خداباور معرفی شده است. مطابق این سه نگرش ، گویی هیوم، یا ادعاهای خداپرستی افراطی و خداپرستی حداقلی را به تعلیق در آورده است، یا وجود خدا را به طور صریح تصدیق کرده است، و یا از تعهدی گنگ نسبت به وجود خرد برینی که منشاء، خالق و فرمان روای این جهان است، دفاع کرده است.مقاله حاضر، ضمن رد چهار قرائت فوق، نشان می دهد هیوم یک خداناباور ضعیف و غیرجزمی است. زیرا این فیلسوف، در درجه نخست، با بی اساس دانستن ادعاهای خداپرستی افراطی، وجود خدا را، با مجموعه غنی از صفات، نامحتمل خوانده است. با این حال، نگرش هیوم نسبت به خداپرستی حداقلی این چنین تند و تیز نیست. خداپرستی حداقلی، نه نادرست است، و نه تردید آمیز است. به زعم او، خداپرستی حداقلی تهی و بی فایده است. آن چنان تهی، بی فایده، و ناکامل، که شایسته مقابله از سوی شکاک نیست. در واقع، هیوم خداپرستی حداقلی را، نه انکار کرده است، نه تعلیق کرده است، و نه تصدیق کرده است. که اگر انکار می کرد شایسته دریافت عنوان خداناباور محض می بود، اگر تعلیق می کرد شایسته دریافت عنوان ندانم گرای محض می بود، و اگر تصدیق می کرد شایسته دریافت عناوین خداپرست حقیقی و خداباور ظریف می بود.
Whether Hegel is a Pantheist? Spinoza in Hegel’s Pantheism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 146
حوزههای تخصصی:
Does Hegel embrace pantheism? He faced accusations from his orthodox peers who adhered to Pantheism, a phrase that was commonly associated with atheism during his day. This study presents a counterargument to the assertion made by several contemporary orthodox contemporaries that Hegel is pantheistic. Hegel can be classified as a semi-pantheist. The manuscript is divided into three distinct sections. In the initial segment, I examine pantheism as posited by Spinoza, the pioneering contemporary pantheist whose contributions exerted a profound influence on other German thinkers, including Hegel. In the subsequent part, an examination of Hegel's pantheism will be conducted through an analysis of the concept of God or the Absolute. In the third section, an analysis is conducted on Hegel's notion of the features of the Absolute, and a comparison is made with Spinoza's God or Nature in order to ascertain if Hegel can be classified as a pantheist. It is believed that Hegel has a dissenting stance towards conventional pantheism, particularly that of Spinoza. Therefore, it can be inferred that Hegel's pantheism differs from Spinoza's. Hegel can be classified as a semi-pantheist.
Comparing Martin Heidegger’s and Jalal Āl-e-Ahmad’s Views on Technology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
249 - 260
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to compare Heidegger’s and Āl-e-Ahmad’s views on technology; first, the close relationship between subjectivism and modern technology was analyzed based on Heidegger, and subsequently, it was pointed out that Heidegger’s approach towards technology is a critical confrontation based on engagement/disengagement dialectics. Then Jalal Āl-e-Ahmad’s view on technology was analyzed, emphasizing that, unlike Heidegger, with a philosophical, ontological, and anticipatory approach to modern technology, Āl-e-Ahmad took a selective and voluntarist approach towards modern technology by adopting a political and social stance. Āl-e-Ahmad, like Promethean and leading intellectuals and reformers, believed that a Westoxificated society is a society that has not yet achieved technology and is technologically dependent on the West. Therefore, to deal with Westoxification, it should become a technological power by adopting a will-based approach-- a machine must be built and owned; however, at the same time, one should not be got caught by the machine because it is a means and not a goal. Unlike Āl-e-Ahmad, Heidegger considered technology not a mere tool but a kind of ontology and way of thinking that affects all humans’ areas and affairs, so it is not easy to escape modern technology’s grip.
ارزیابی برهان حفظ شریعت در اثبات عصمت امامان از منظر متکلمین شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حفظ شریعت با تقریرهای سه گانه اش یکی از دلیل های عقلی است که متکلمان شیعه از قدیم الایام برای اثبات عصمت و خطاناپذیری امامان از آن بهره جسته اند. در مورد این برهان اشکالات متعددی مطرح شده که مهم ترین آنها، که در این سیاهه به آن پرداخته می شود، به چگونگی حفظ شریعت در دوران غیبت حضرت مهدی بازمی گردد. نگارنده با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، پس از طرح این برهان و تنقیح اشکال، جواب هایی را می آورد که به این اشکال داده شده است. این جواب ها عبارت اند از وجوب ظهور امام در صورت انسداد راه علم، هدایتگری امام به طور غیرمتعارف، برطرف شدن نیاز جامعه به تشریع توسط فقها، و عدم لزوم حفاظت فعلی از شریعت توسط امام. سپس این جواب ها نقد و بررسی می شود. پس از اثبات استواری و استحکام این اشکال و همچنین فراگیری آن نسبت به شرایع سابق، نگارنده اتخاذ دو مبنا را پیشنهاد داده است. نخست، عدم امکان اثبات عصمت انبیاء و اوصیاء از طریق این برهان و در عین حال امکان اعتقاد به عصمت ایشان از جهت مصداقی؛ دوم ضرورت عصمت مگر در مواردی که مصلحت اقتضا کند که البته نتیجه هر دو مبنا با آنچه متکلمان از اثبات عصمت برای پیامبران و جانشینانشان انتظار دارند ناسازگار است.
معناشناسی شناختی مغفرت براساس نظریه پیش نمونه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
143 - 180
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی مغفرت در قرآن در حقیقت به معنای مفهوم سازی های خداوند از این واژه است. برای شناخت این مفهوم سازی ها می توان از قواعد معناشناسی شناختی بهره برد. یکی از این قواعد پیش نمونه است. بر اساس نظریه پیش نمونه افراد و معانی مختلف یک واژه در نشانگر بودن واژه در یک سطح نیستند. برخی از معانی نسبت به سایر افراد و معانی برای واژه نماینده ترند. آیات در مورد پیش نمونه مغفرت در قرآن به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته آیاتی هستند که مؤلفه های تقابل با عذاب و نوعی اجر را در پیش نمونه خود دارند، یعنی عملی یا امری وجودی که در تقابل با عذاب است و نوعی پاداش به شمار می-رود. این دسته تقریباٌ بیشتر آیات را در بر می گیرند. دسته دوم آیاتی هستند که در مقابل گناهی از انسان واژه مغفرت را بکار برده اند. این آیات علاوه بر معنای پیشین شامل معانی عفو و اعراض نیز هستند. اما در مفهوم مغفرت مؤلفه های رحمت، شکر، ستر، تکفیر، تغطیه و اصلاح قابل اثبات نیستند. بنابراین در پیش نمونه مغفرت قرار نمی گیرند.
امکان سنجی نظریه «فاعل بالتجلی» در تبیین کنش انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
115 - 132
حوزههای تخصصی:
«کنش انسانی» از جمله مسائلی است که همواره مد نظر اندیشمندان بوده است. در این بین فیلسوفان مسلمان تلاش های فراوانی در تبیین مسئله کنش انسانی مبذول داشته اند. ایشان کنش انسانی را به دو دسته «جوانحی» و «جوارحی» تقسیم می کنند و هرچند در تبیین کنش جوانحی با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در تحلیل کنش جوارحی بالاتفاق کنشگری انسان را از سنخ «فاعل بالقصد» می دانند. این تحلیل از کنش جوارحی فیلسوفان را با برخی چالش ها مواجه ساخته که یکی از مهم ترین آنها این است که نتوانسته اند تفسیری سازگار میان مختار بودن انسان و ضرورت علّی معلولی ارائه کنند. این نوشتار با ارائه تحلیلی نو از کیفیت شکل گیری کنش انسانی، درصدد اثبات این دیدگاه است که کنش انسانی، اعم از جوارحی و جوانحی، از سنخ «فاعل بالتجلی» است. بر این اساس مختار بودن انسان منافاتی با ضرورت علّی معلولی ندارد؛ چه آنکه «فاعل بالتجلی» تفسیری سازگار از فاعل مختار و ضرورت علّی معلولی است.
بازخوانی علیت ذهنی از منظر نوخاسته گرایی با تأکید بر مشکل طرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه «نوخاسته گرایی» امور ذهنی دارای قدرت علّی مستقلی هستند و ازاین رو علیت ذهنی در این دیدگاه پذیرفته می شود. علیت ذهنی ناظر به ارتباط میان امور ذهنی و بدن است و در سطح علیت، میان امور ذهنی بدنی، ذهنی ذهنی و بدنی ذهنی مطرح می شود. در این میان علیت ذهن بدن که در فلسفه ذهن از آن به «علیت رو به پایین» گفته می شود، با چالش های مهمی مواجه است. طرد علّی یکی از اشکالات مهم علیه علیت ذهنی به شمار می آید. بنا بر اشکال طرد علّی، پدیده های فیزیکی (از جمله فعل و انفعالات بدنی) علل فیزیکی دارند و به ساختار عصبی انسان که توسط مغز پایش می شود، منتهی می گردند. در این صورت پدیده فیزیکی به عامل ذهنی نیاز ندارد؛ زیرا لازمه چنین امری پذیرش تعین مضاعف (تداخل علل) است که امری مردود به شمار می رود. اشکال طرد مبتنی بر پذیرش اصل «بستار» علّی فیزیکی است. این مقاله که به روش «توصیفی تحلیلی» صورت گرفته، اصل «بستار» علّی فیزیکی را به مثابه یکی از مقدمات اشکال طرد، نقد کرده و حاصل آن این است که مشکل طرد از مقدمات لازم برای نفی علیت ذهنی برخوردار نیست.
مبانی فلسفی آموزشی حِکمی مبتنی بر فرا عقلانیت برای تحقق انسان حکیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
85 - 132
حوزههای تخصصی:
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان ) مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد مدل طراحی آموزشی حِکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. انسان مطلوب در این بررسی انسان حکیم تبیین گردید و عناصر طراحی آموزشی شامل تببین وتفسیر ابعاد یادگیری حکیمانه( حکمت آموزی)، اهداف یادگیری حکیمانه، تولید محتوا، نقش و تبحرمعلم( حکمت ورز) و شاگرد( حکمت آموز)حکیم، تدریس( حکمت ورزی)، سنجش و ارزشیابی حکیمانه برای رسیدن به انسان حکیم طراحی گردید. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است و در حد یک نظریه جدید نگاه متفاوت به ابعاد یادگیری دارد چرا که مبتنی بر ابعاد حکمت، فرا عقلانیت که تلفیق عرفان و فلسفه استدلالی است،طراحی شد و عناصر طراحی آموزشی نیز برای تحقق چنین ابعادی از یادگیری نسبت به تمام پارادایم ها و رویکردها ی موجود کاملا متفاوت طراحی شد.
تحلیل جایگاه فلسفی عقلانیت به منظور تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
199 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و ... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
طبیعت گزاره و مساله های وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
235 - 251
حوزههای تخصصی:
اینجا علیه صورت بندی مساله وحدت گزاره در قالب مساله های ترتیب، ترکیب پذیری و بازشناسی استدلال می کنیم. مساله بازنمایی را، بر خلاف انتظار، دارای سوگیری به نظریه صدق می یابیم و نشان می دهیم که برخی تقریرها از مساله صدق پذیری گزاره ها، به اشتباه در پی تبیین شرایط صدق آنها هستند. همچنین شواهدی علیه امکان طرح مساله کلاسیک وحدت در مورد برخی گزاره های ساختارمند سراغ می کنیم. مساله صدق پذیری را عام ترین پرسش از طبیعت گزاره می یابیم.
ترسیم نظام نئوتئوکراسی تشکیکی (حاکمیت الهیِ نوینِ تشکیکی) بر اساس آراء شناخت شناسانه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
203-235
حوزههای تخصصی:
انگاره اقتدارگرایی الهی (تئوکراسی) در قرون وسطی با سرپوشی برای سعادت بشری تحت لوای حاکمیت پاپ شکل گرفت. ماحصل غایی این تفکر به حاشیه راندن دین در عرصه حکمرانی، طرح دموکراسی به عنوان دیدگاه رقیب و در نهایت رشد تفکر تجربی از علم گردید. این درحالیست که فلسفه ملاصدرا به عنوان منظومه ای منسجم، آبستن دیدگاهی بدیع از علم است که در این نوشتار از آن تحت عنوان «علم اشتدادی» یاد می شود. در این دیدگاه با لحاظ کردن طیفی مشکک از علم و طرح مبانی تناظر مراتب هستی با علم، تناظر انسان با حقیقت، مطلق گرایی اشتدادی، هم ترازی علم با سعادت می توان به غائله تجربی خواندن علم خاتمه داد. بر اساس آراء شناخت شناسانه وی از علم نبی به عنوان خلیفه خدا مجری قوانین وحیانی در گستره جامعه است. این امر زمینه سازی دیدگاهی تحت عنوان «نئوتئوکراسی تشکیکی» (حاکمیتِ نوینِ الهی تشکیکی) را فراهم می آورد که در قالب ارسال رسل به نحو مشکک به مدیریت جامعه می پردازد که تبلورجایگاه دین و فرستاده الهی در اداره حکومت است. همچنین ماحصل دیدگاه نئوتئوکراسی تشکیکی، برخی وجوه مدنی را مرتبط با علم وجودی روشن میکند که عبارتست از: تلائم نسبت علم سیاست و دین، کنشگری آراء مردم در نظام مدنی و ارتباط منسجم ساحت علم و دین. لذا در این نوشتار با رویکرد توصیفی-تحلیلی، برآیند دیدگاه ملاصدرا در عرصه حاکمیت سیاسی مورد مداقه قرار می گیرد.
سه مرتبه تقدم و تاخر بر مبنای سه سیر فلسفی بالماهیه، بالحقیقه وبالحق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
179-202
حوزههای تخصصی:
بعد از پذیرش تحقق سه سیر فلسفی (یعنی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی) در حکمتِ صدرایی، به دلایل و قراینِ مختلفی می توان نشان داد که مبحثِ «تقدم و تاخر» از لازمه های سه سیرِ یاد شده تبعیت کرده است؛ تقدم و تاخر بالتجوهر یا همان بالماهیه متناسب با سیر اول، تقدم و تاخرِ بالحقیقه متناسب با سیر دوم و تقدم و تاخر بالحق متناسب با سیر سوم است. به ویژه اگر مبحثِ علیت را شاخصِ اصلیِ تحول در سیرهای یاد شده بدانیم، به دلیلِ تفاوتِ تفسیر علیت بر اساسِ سه سیر، تقدم و تاخرهای مبتنی بر رابطه ی علیت (نظیرِ بالطبع، بالعلیه، بالماهیه)، در نهایت بر مبنای اصالتِ ماهیت مطرح شده اند و در نتیجه در اصالتِ وجودِ تشکیکی جایی برای طرح نیافته اند و به نوعی با تقدم بالحقیقه جایگزین شده اند. برای تقدمِ بالحقیقه والمجاز غالبا تقدم وجود بر ماهیت را مثال می زنند؛ ما برای تقدم و تاخر امورِ مشکک که بر سیر دوم و بر اصالتِ وجود و مشکک بودنِ آن مبتنی هستند تقدم و تاخر بالحقیقه و الرقیقه را پیشنهاد می دهیم؛ در مورد تقدم و تاخر بالحق، هم از تعبیرِ مراتب یعنی ناظر به مرتبه ی دوم و هم از تعبیر شئون و ظهورات یعنی ناظر به مرتبه ی سوم سخن گفته شده است؛ در حالی که بنا به دلایلِ مختلف، تعبیرِ دوم صحیح تر و با اصولِ مرتبه ی سوم یعنی اصالت وجود وحدت شخصی مناسب تر است.
نقد و بررسی اخلاق علم بنیادِ سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
68 - 88
حوزههای تخصصی:
سم هریس به عنوان یکی از سردمداران خداناباوری جدید، در باب رابطه علم و اخلاق، به ایده اخلاقِ علم بنیاد باور دارد. در این راستا، وی نخست به کمک شهودات عرفی می کوشد باور به نسبیت و غیرواقعی بودنِ اخلاق را رد کند و در گام بعد، براساس رویکرد فیزیکالیستی خود، با تعریفی ویژه از اخلاق و تأکید بر دو عنصر بهزیستی و آگاهی و همچنین گره زدن بهزیستی به آگاهی، زمینه را برای ورود مغز به عنوان مرکز آگاهی آماده می کند. این کار برای هریس افزون بر فراهم کردن مبنای دیگری برای عینیت ارزش ها، توجیهی برای ورود انحصاری علم به حوزه ارزش ها ارائه می کند؛ چراکه شناخت مغز، تنها در گستره علم و به ویژه دانش عصب شناسی است. این گونه است که هریس به ضرورت تأسیس اخلاق علمی می رسد. اما اخلاق علم بنیاد با اشکال های فراوانی از جمله ناسازگاری شهود و اخلاقِ علم بنیاد، نسبیت گرایی اخلاقی، جبرگرایی، نادرستی رویکرد فیزیکالیستی در باب شناخت انسان روبه رو است. افزون بر از اینها، طرحِ نظام اخلاقی بر پایه علم، آرمان شهری است که نه تنها هریس، بلکه هیچ فرد و مکتب دیگری به آن نخواهد رسید.