فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
کِرکگور رنج را یکى از ویژگى هاى فردى انسان مى داند. او در سپهر دینى رنج را نه تنها کیفر گناه یا مانع رشد انسان تلقّى نمى کند, بلکه آن را لازمه وجود انسانى, نشانه عمل مذهبى, عامل تعالى و مکتبى آموزنده مى داند که فرد در آن حقیقت مسیحیت را ـ که همان اقتدا به مسیح است ـ فرا مى گیرد, مسئولیت رنج و تسلاّ ى خود را بر عهده مى گیرد, رنج خویش را در مقایسه با ابدیت و شادى ابدى على رغم سنگینى و سختى اش سبک بارانه تحمّل مى کند, آن را راه تعالى خویش مى داند و در طریق رنج به وادى ابدیت و عشق الاهى پاى مى گذارد.
ماهیت اراده در آثار اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۳ شماره ۴۱
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا در آثارش تعریفهای متفاوتی را از اراده ذکر میکند. این تعریفهای به طور مشخص عبارتاند از: هر عمل درونی و نفسانی، اعم از تصور، میل و خواهش ؛ هر نوع تصدیق و انکار، تصدیق و انکار حق و باطل یا تصور حق و باطل یا عقل ؛ خواهش و میل با کوشش نفسانی برای حفظ ذات. در جمع میان این موارد, احتمالاتی مطرح است. از جمله این که اسپینوزا در این تعریفها گاه به اصطلاح عام اراده نظر دارد و گاه به اصطلاح خاص اراده و گاه به معنای عرفی و لغوی آن
حرکات مکانی از طبیعیات ارسطویی تا فیزیک نیوتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تاکنون، فیلسوفان و عالمان علوم طبیعی به طرح دیدگاه های گوناگونی درباره «حرکت» به مثانه یکی از عام ترین پدیده های طبیعی پرداخته اند. ارسطو و به پیروی از او ابن سینا، در مباحث طبیعیات خویش، از حرکت به ویژه حرکت مکانی و خصوصیات آن سخن به میان آورده اند؛ اما در فیزیک جدید (فیزک نیوتنی)، تصویر کم و بیش متفاوتی از حرکت به دست داده شده است. در مقاله حاضر، پس از مقایسه مبانی، مفاهیم اصلی، و قوانین حرکت در طبیعیات ارسطویی و فیزیک نیوتنی، نشان داده می شود که نظریه ارسطو درباره حرکت، در بخش هایی، دستخوش ناسازگاری است و در اکثر موارد، با فیزیک نیوتنی اختلاف دارد؛ هر چند در برخی از قضایا و روابط، دارای شباهت های کلی با قوانین حرکت نیوتنی است. البته، نباید از این نکته غفلت کرد که هر یک از این دو نظریه، بخشی از دو نظام نظری کاملا متفاوت و مبتنی بر دو نحوه ناهمسان از استدلال و استنتاج اند. شایان ذکر است که قوانین نیوتن در زمینه حرکت، با تغییر اساسی سنت ارسطویی، به نتیجه رسیده است؛ همچنین، قضایا و روابط ظاهرا مشابه هریک از دو سنت ارسطویی و نیوتنی، به سختی در دیگری قابل اندراج است.
در هم کنش زبان هنری و تجربه دینی از چشم انداز هرمنوتیکی هانس-گئورگ گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تجربه دینی، تجربه منحصر به فردی در میان تجارب وجودی انسانی است و این مسئله به واسطه رابطه والایی است که از حقیقتی فرازمینی و غیرمادی سرچشمه می گیرد. مسئله اساسی در اینجا چگونگی رابطه میان تجربه دینی و تجربه زیبایی شناختی(هنری) است. زبان هنری به عنوان زبانی ملموس، عینی و قابل فهم برای هر انسانی، چگونه در درون تجربه زیبایی شناختی به کمک تجربه دینی می آید؟ حقیقت دینی، امری وجودی است و لذا زبان آن آشکارکننده وجود است. از آنجاکه حقیقت دینی به زبانی رمزی بیان می شود، برای همه انسان ها فهم شدنی نیست. فرض هرمنوتیک گادامر برآن است که حقیقت در قاب تصویر یا بر روی صحنه نمایش و دیگر نمونه های هنری به صورت عریان و فارغ از پیچیدگی های زبانی (زبان مکتوب) برای مخاطب عرضه می شود و فهم عمیقی به شکل ساده و عریانی به دست می آید. لذا،آنجا که زبان پیچیده و رمزی دین سنگین به نظر می رسد، زبان هنری (شعر و ادبیات، تئاتر، موسیقی، تصویرسازی و ...) این نقیصه را جبران می کند و مسیر انتقال مفاهیم دینی را هموار خواهد کرد. حال آنکه اثر هنری نیز با محتوای دینی، غنا و عمق دیگری می گیرد و لذا تجربه دینی و زیبایی شناختی در ساحت هرمنوتیک، در هم کنشی متقابل برقرار می کنند که به بسط وجودی منجر می شود.
بررسی تحلیلی کوجیتوی دکارت و انسان معلق ابنسینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان مشهور انسان معلق ابنسینا همواره مورد توجه متفکران مغرب زمین¬ ـ از قرون وسطی تاکنون ـ بوده است و بسیاری از فلاسفة غربی با بهرهگیری از این استدلال به طرح ایدههای خویش پرداختهاند. یکی از نمونههای برجستة مشابه استدلال ابنسینا را میتوان در فیلسوف معروف قرن هفده اروپا و بنیانگذار فلسفه جدید ـ رنه دکارت ـ یافت. همین شباهت میان دو اصل کوجیتوی دکارت و انسان معلق ابن سینا دست¬مایة آثار و بررسیهای تطبیقی فراوانی در میان اندیشمندان غربی و اسلامی شده است. بسیاری از آنها میزان شباهت میان این دو موضوع را به حدّی رساندهاند که بر تأثیرپذیری و اقتباس دکارت از ابن سینا نیز تأکید کردهاند. نگارندة مقالة حاضر بر آن است تا با بررسی اجمالی جایگاه این دو نظریه در نظام فلسفی دو فیلسوف مورد نظر و با وارسی مبانی و اهداف آنها به طرح و پاسخ¬گویی این پرسش بپردازد که تا چه میزان میتوان این دو نظریة مشابه را نزدیک و در راستای یکدیگر دانست.
شرق شناسی وارونه
منبع:
کیان ۱۳۷۵ شماره ۳۵
جهانی شدن غربی و حکومت اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
بهرغم گذشت بیش از یک دهه از زایش و رویش جهانى شدن(Globaliztion)یا در واقع، پروژة جهانىسازى (Globalism)، هنوز این پدیده در هالهاى از ابهام و تردید قرار دارد. این ابهامها و تردیدها، پرسشهایی را برمى انگیزد؛ از جمله، جهانى شدن یا جهانى سازى به چه معنا است؟ و تاریخ پیدایى اصطلاح جهانى شدن یا جهانى سازى و سابقة رویکرد به آن کدام است؟ آیا در اسلام میل به جهانى شدن وجود دارد؟در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا جهانی شدن اسلامى قابل اثبات است؟ مبانى، ویژگىها، ساختار و ابزارهاى جهانى شدن اسلامى چیست؟ البتّه به بخشى از این پرسشها، پاسخهایى کم و بیش داده شده است؛ امّا به علّت تنوّع و تعدّد این پاسخها، ابهامها و اشکالات جدیدی مطرح شدهاند؛ بنابراین، هر تلاشى در این باره، براى ارائة یک نتیجه فاصلهگیری روشن مىتواند به رفع ابهامهاى پیشین مدد رساند؛ هدفى که این مقاله در پى آن است.
براى دستیابى به پاسخ اقناع کننده در بارة هر یک از پرسشها و ابهامهای پیشگفته، فرضیات و حدسیات ذیل قابل طرح است:
1. خاستگاه و زادگاه واژة جهانى شدن در غرب است؛ ولى مهمترین زادگاه پدیده و نه واژة جهانى شدن، در اسلام است؛
2. فقط اسلام، توانایى، ویژگى،ساختار و ابزارهاى لازم براى جهانى شدن را دارد.
براى تعیین درستى یا نادرستى فرضیات و حدسیات مذکور، مطالب و مباحث ذیل در این مقاله بررسى مىشود:
أ. تعریف جهانى شدن و تبیین تاریخ و سابقة آن؛
ب. اسلام و دیدگاه و نظریة آن در بارة جهانى شدن و تشریح قابلیتها، ساختارها و ویژگىهاى جهانى شدن اسلامى.
نگاهی تحلیلی به فلسفه کارناپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلاش برای حل مهمترین مسائل عالم اندیشه توسط زبان و نیز نمادهایی که زبان طبیعی به وسیله آن به زبان نمادین تبدیل می شود از جمله کارهایی است که مدتهاست ذهن متفکرین مغرب زمین را به خود مشغول نموده است . یکی از بزرگترین این متفکران که با پوزیتیوریسم منطقی آغاز نمود و سپس در حیطه فلسفه های تحلیل زبانی به کار خود ادامه داد رودلف کارناپ است که مقاله حاضر مروری است بر مجموعه فعالیتهای علمی او در زمینه های مختلف علوم تجربی ‘ ریاضیات و خصوصأ فلسفه .
عطار نیشابوری
گذر از متافیزیک / عباسعلى امیرى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
هایدگر معتقد است افلاطون با نظریه مُثُل و روى گردانى از حقیقت به صدق، سنگ بنایى را گذاشت که بر تمام تاریخ متافیزیک تأثیر داشت. تفکیک میان فاعل شناسا و متعلق شناسایى در فلسفه پس از افلاطون ادامه یافت و در فلسفه دکارت به نقطه اوج خود رسید. سوبژکتیویته حاصل از چنین تمایزى، سیطره اى تام و تمام بر انسان داشت و او را از جایگاه خود کنار زد و به ظهور تکنولوژى و علم جدید انجامید و بى خانمانى را براى انسان معاصر به ارمغان آورد. هایدگر راه رهایى از سیطره سوبژکتیویته را بازگشت به دیدگاه فیلسوفان پیشاسقراطى مى داند و پرسش از هستى را در اولویت طرح فلسفى خود قرار مى دهد. از دیدگاه هایدگر تنها موجودى که مى تواند از هستى پرسش کند، دازاین است که با در جهان بودن در هستى غوطه ور است و مى تواند معناى آن را درک کند. طرح هایدگر به گونه اى است که فلسفه اسلامى را نیز دربر مى گیرد. ازاین روى پیش از هر گونه تطبیق و مقایسه میان این دو فلسفه، باید به نقدهاى بنیادین هایدگر بر متافیزیک توجه لازم و کافى مبذول داشت تا از هر گونه رهزنى شباهت ها و تمایزها دور مانیم.
سازش و ستیزش دین و دولت در فلسفه سیاسی ویلیام اوکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۲
حوزههای تخصصی:
بین دو مقطع فکرى کلاسیک (پیش از آگوستین) و مدرن (پیش از رنسانس)، فاصله بلندى به طول هر یک هزاره وجود دارد، که از سوى بسیارى به «عصر ظلمت» (Dark Age) شهرت یافته و به دوران استیلاى الهیات بر عقل، نامور است. تامل جدى و دقیق در دوران مذکور، منکر این یکسونگرى است. اولین فیلسوف سیاسى این فاصله زمانى، آگوستین است، که فهم را پاداش ایمان مىدانست و توصیه مىکرد که «در پى آن مباش که بفهمى تا ایمان آورى بلکه ایمان بیاور تا بفهمى.» از آگوستین (به عنوان فیلسوف برجسته الهیات) که بگذریم، در همین هزاره و در قبال مذهب اصالت الهیات، ابن رشد و ابن رشد گرایان هم بودهاند، که از اصالت عقل در قبال اصالت ایمان و الهیات به دفاع برخاسته و تأملات فلسفى را یکى از اوامر تکلیفى شریعت قلمداد کردهاند. هماهنگى، دو سر این طیف را توماس آکویناس عهده دار شد و او به سبکى روشمند و دقیق به ترسیم مرز بین عقل و وحى، دین و دولت، خدا و انسان پرداخت. اما این تقابل و تعاملها بدین معنا نبود که هیچ فیلسوف دیگرى درباره موارد مذکور به بحث و بررسى نپرداخته است.
ویلیام اوکامى از جمله فیلسوفان سیاسى برجستهاى است که از استخدام علم و ایمان در پیشگاه عقل دورى کرده و استبداد کلیسائیان را عین رفض علیه مسیحیت نامید. به عقیده اوکامى، مسیحیت دین رحمانیت است و عمل کلیسائیان در تحدید عقل و تحقیر انسان خلاف متن مقدس است. مقاله حاضر، بخشى از تلاشها و اندیشههاى اوکامى در مقابله با استبداد و سلطنت مطلقه پاپ را تبیین مىکند و استدلال نویسنده این است که اندیشهها و افکار اوکامى، در قرن چهاردهم، نقش ممتازى در تکوین اندیشه مدرن و تعالى عقل در قبال ایمان ایفا کرده است.
تفسیری از نقد هایدگر بر مبدأ و موضوع پدیدارشناسی استعلاییِ هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر در درس گفتار تمهید برای تاریخ مفهوم زمان، نقدی درونی بر موضوع پدیدارشناسی استعلایی وارد می کند و هوسرل را متهم می سازد که پرسش از نحوة خاص وجود افعال روی آورندة آگاهی و معنای وجودرا به طور کلی فروگذاشته است. هایدگر به واسطة این نقد، با بازگشت به مبدأ پدیدارشناسی؛ یعنی چرخش از رویکرد طبیعی به رویکرد استعلایی پدیدارشناسانه، به فهم خاص خویش از موضوع پدیدارشناسی؛ یعنی دازاین راه می برد. در مسیر تفسیر این نوشتار نشان داده خواهد شد که هایدگر، بر خلاف فهم مشهور، نه تنها منکر چرخش استعلایی هوسرل و مسیر اپوخه و تقلیل ها نیست، بلکه برعکس به معنای خاصی، هم اپوخه و هم تقلیل استعلایی را می پذیرد؛ بدین معنا که اطلاقِ سوژة استعلاییِ مطلق را چنان ریشه ای می کند که مبدأیت رویکرد طبیعی هوسرل حذف می شود و تمایز میان وجود انسان با سوژة مطلق نیز از میان می رود. بدین ترتیب، دازاین، به نحو خاصی در جایگاه سوژة مطلق، به نحو توأمان در اطلاق و تناهیِ انضمامیِ آن قرار می گیرد.
مقایسه میان سه رویکرد عمده تفسیری در فهم قرآن و عهدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۹
حوزههای تخصصی:
تاریخ تفسیر کتاب مقدس نشان میدهد که مدلهای عمدة تفسیری که دربارة عهدین بهکار گرفته شده، مدلهای ظاهرگرا، تأویلی و ایمانگرا است. مدتها است که مدل ظاهرگرا چندان جایگاهی در تفسیر عهدین ندارد و در نتیجه، روند غالب، بهکارگیری دو مدل دیگر است (برای اطلاعات بیشتر، ر.ک(Grant and Tracy, 4891: Part I: :.
مقالة حاضر در صدد مقایسة قرآن و عهدین از نظر امکان بهکارگیری روشهای پیشین در تفسیر است. در این باره، پس از تبیین تفاوت تأویل، تفسیر و هرمنوتیک، نگرش ظاهرگرا در فهم قرآن، بحث و ارزیابی میشود؛ سپس نگرش تأویلی و ایمانگرا و خاستگاه آنها در تفسیر عهدین و مقایسة آن با وضعیت تفسیری قرآن تبیین میشود.
تأثیر گناه بر معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۰
حوزههای تخصصی:
طرح مسأله تأثیر عوامل غیر معرفتى بر معرفت در مقاله «اراده معطوف به باور» ویلیام جیمز(2) نظر معرفت شناسان را به این بحث اساسى معطوف کرده است که تحصیل معرفت، چه بسا، تنها از مسیر معیارها و شاخصههاى معرفتى صرف عبور نمىکند، بلکه از آن جا که بسیارى از باورهاى انسان تحت تأثیر بیم و امیدها، عشق و نفرتها، منافع شخصى و... تحصیل مىشوند، پاکسازى ساحات غیرمعرفتى انسان از رذایل و آراستن آنها به فضایل، در دستیابى او به حقیقت مؤثر مىتواند باشد.
آنچه در این مقاله بحث مىشود، طرح رابطه یکى از مقولات اخلاقى - دینى، یعنى گناه، با معرفت است. تلاش ما بر این است که نشان دهیم، چگونه در دو دهه اخیر، توجه معرفت شناسان، به بحث تأثیر ساحتهاى غیر معرفتى بر ساحت عقیدتى بشر، جلب شده است و بنابراین مىتوان به گناه نیز به عنوان یکى از مقولات معرفتى نظر کرد.
چگونه باید از جامعه در برابر علم دفاع کرد
منبع:
ارغنون ۱۳۷۳ شماره ۱
حوزههای تخصصی: