فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵٬۶۷۶ مورد.
                منبع:
                مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶                                    
                        86 - 100                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                کهن الکوی سنگ در ادب فارسی نماد نفوذناپذیری و سختی و کوه نماد پایداری و استقامت است. بن مایه چند وجهی سنگ، در فرهنگ و ادبیات هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. هم باعث زایش است؛ هم عامل نابودی. این پژوهش با هدف بررسی کهن الگوی سنگ و کوه در اساطیر و در «خسرو و شیرین» نظامی و به شیوه توصیفی- تحلیلی به چگونگی کاربرد آن ها می پردازد. مثال هایی از «خسرو و شیرین» نظامی با بررسی ریشه اساطیری آن مطرح می گردد. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات برگه نویسی از منابع کتابخانه ای است. در این پژوهش مشخص شد که بسامد استفاده از واژه سنگ و کوه در منظومه «خسرو و شیرین» زیاد است. در این داستان واژه سنگ کاربرد فراوان و کلیدی دارد؛ هم در ساخت آرایه های ادبی و هم در بخش های مختلف. بررسی و تحلیل نقش اسطوره ای قهرمانان اصلی این داستان نیز بدون در نظر گرفتن دو عنصر سنگ و کوه کامل نیست؛ تولد رازآمیز شبدیز، زندگی شیرین در بنایی از سنگ با دسیسه زنان قصر خسرو، سنگ تراشی فرهاد برای ایجاد جوی شیر و رساندن نوشیدنی مطلوب شیرین به او و کندن کوه در عشق شیرین از این موارد است که جنبه اساطیری دارد.            
            زمینه ها و نشانه های آشنایی سیمین بهبهانی با شاهنامه فردوسی و چگونگی تأثیرپذیری از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵                                    
                        231 - 269                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بعضی از متون کلاسیک به مثابه اَبَرمتن ها و متون مادر در شعر فارسی محسوب می شوند که کم و بیش در تمام یا اکثر ادوار ادبی سایه خود را بر سر دیگر متن ها گسترده اند. شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از این ابرمتن هاست که نشانه های حضور آن در بسیاری از متون پس از خویش چه حماسی و چه غیرحماسی قابل ردیابی است. در روزگار معاصر نیز شاعران به مناسبت های مختلف، از داستان ها، شخصیت ها، اسطوره ها و دیگر ابعاد و جنبه های شاهنامه تأثیر پذیرفته اند. سیمین بهبهانی یکی از شاعرانی است که با آگاهی نسبتاً خوبی که از شاهنامه و جهان داستانی آن دارد، توانسته است تعاملات بینامتنی گسترده ای با شاهنامه ایجاد کند. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی آن بوده ایم تا زمینه های آشنایی و میزان بهره گیری سیمین و کیفیت و چگونگی این بهره گیری ها از شاهنامه را تحلیل و بررسی کنیم. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سیمین بهبهانی به خاطر رشد و بالیدن در خانواده ای علمی و مطالعات شخصی، شناخت نسبتاً وسیعی از داستان ها و شخصیت های اثرگذار شاهنامه داشته و توانسته است در مواضع مختلف برای برانگیختن حس ایران دوستی مردم و نیز یادکرد شکوه پهلوانان و حوادث کهن از داستا ن های شاهنامه بهره گیرد. پناه بردن به شاهنامه و قهرمانان آن در جست وجوی یافتن نجات دهنده، استفاده از ابعاد تغزلی و نیز ترسیم فضای سیاسی- اجتماعی روزگار معاصر، عوامل دیگری است که سیمین را به سمت استفاده از داستان های شاهنامه ، سوق داده است.              
            تحلیل زمینه های اجتماعی، فرهنگی شکل گیری خشونت های رفتاری (رمان خریف العصافیر به مثابه گزارشی انتقادی از بحران یک نسل)(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                رمان، عموماً بازتولید تصویری از لایه های پنهان زندگی انسانی- اجتماعی است. رمان خریف العصافیر (پاییزگنجشک ها) اثر نویسنده مغربی خالد اقلعی، از جمله رمان هایی است که بخشی از بحران فکری-اجتماعی نسل جوان در کشورهای اسلامی را بازگویی نموده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، این رمان را بررسی نموده و کوشیده به این پرسش پاسخ گوید که بر اساس باور نویسنده رمان، چه عواملی روانی و اجتماعی ای، بستر شکل گیری و رشد خشونت های رفتاری را در جامعه فراهم می کنند و افراط اندیشی دینی چه رابطه ای با این مقوله دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که مؤلفه های اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ای مثل طلاق، فساد اجتماعی، نابرابری اقتصادی، بی عدالتی و استفاده ابزاری از تعالیم دینی، همگی زمینه ساز شکل گیری بحران های روحی نسل جوان و ترویج خشونت های رفتاری در میان این نسل بوده است. قهرمان رمان، یکی از قربانیان این تیپ اجتماعی است. سرنوشت تراژدیک او، وصف حال دردناک نسلی است که یک تجربه زیسته تلخ داشته و پس از آن، در رؤیای دستیابی به حقیقت و عدالت، عاشقانه دل به توهمات گروه های تندرو سپرده است. نویسنده رمان بر این باور است که افراط اندیشی دینی نیز به بهانه مبارزه با نابسامانی های وضع موجود، پندار تنش زای دیگری منحرف را در میان این نسل تقویت و به آن رنگ و لعاب دینی بخشیده است که در نتیجه آن، ایجاد دشمنی و تیرگی در روابط میان افراد جامعه و توجیه دست زدن به هرگونه رفتار خشونت آمیزی به منظور حذف دیگری های منحرف رفته رفته به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است.            
            دلگشا نامه را کدام «آزاد» سروده بود؟ (تحلیل و اثبات سرایش دلگشا نامه توسط آزادکشمیری در تطبیق با تنها «تکمله رسمی» حمله حیدری باذل مشهدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶                                    
                        287 - 315                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                دلگشانامه، نام حماسه ای منظوم متعلّق به دوره گورکانی در خون خواهی مختار پس از شهادت امام حسین(ع) است. این اثر چنان که در خود ابیات اشاره شده است، سروده فردی به نام آزاد است؛ اما عدم وجود تصریح منابع در ذکر هویت سراینده و برخی ابهامات باعث شده که این منظومه به محمّدعلی آزادکشمیری، میرزاارجمند آزادکشمیری ، آزاد بلگرامی و یا محمّدصادق آزادکشمیری نسبت داده شود. در این جستار، برخلاف منابع دیگر، برای اثبات هویت سراینده از خود متن اشعار و به ویژه تطبیق منظومه با دیگر منظومه حماسی دینی سروده آزاد کشمیری، حمله حیدری استفاده کنیم که تنها تکمله رسمی حمله باذل مشهدی بوده، به خواست خاندان باذل سروده شده است. اقرار شاعر به سرودن دلگشانامه در این منظومه و تناسب های سبکی دو منظومه، دلایل این جستار برای اثبات هویت سراینده بوده است. هم چنین این جستار درباره اظهار انتساب شاعر به طهران در یکی از ابیات منظومه، با ذکر مستنداتی این فرضیه را طرح کرده که این شاعر شاخص حماسه سرای سبک هندی، اصالت خود را نه به طهران ری که به طهران اصفهان (تیران) نسبت داده، یا دودمانش اصفهانی بوده، یا به علت آرزوی بازگشت به پایتخت ایران و مرکز تحولات ادبی عصر این ادعا را کرده است.            
            بازتاب جنبش عدالت خواهانه روشنایی در اشعار شاعران معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹                                    
                        327 - 362                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مفهوم عدالت خواهی در ادب فارسی از دیرباز وجود داشته است و با افزایش ظلم، تبعیض و بی عدالتی، در شعر معاصر افغانستان بازتابی گسترده یافته است. پس از اعتراض شهروندان افغانستان به تغییر مسیر برق رسانی با اهداف سیاسی و تبعیض آمیز و شکل گیری «جنبش روشنایی» در 1395 خورشیدی، مجموعه ای از اشعار در این موضوع سروده شد که عدالت خواهی، تبعیض ستیزی و ظلم ستیزی از بارزترین ویژگی های آن به شمار می رود. هدف اصلی این نوشتار، بررسی اشعار عدالت خواهانه در جنبش روشنایی، به منظور دست یابی به دیدگاه و شیوه های پرداخت مضمونی و معنایی است که بر اساس منابع کتابخانه ای و با روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است. مبنای کار این پژوهش، سه مجموعه است که در این موضوع منتشر شده اند: «هر روز خون تازه طلب می کند زما»، «آیه های روشنایی» و «فریاد روشنایی». بررسی های انجام شده روی اشعار عدالت خواهانه جنبش روشنایی نشان می دهد که مردم افغانستان در دوره مورد بحث از تبعیض، تعصب، بی عدالتی، محرومیت، ناامنی و بی کفایتی، بی مسئولیتی و کم کاری دولت به ستوه آمده اند و بر این اساس بیداری، اتحاد، برابری، برادری و صلح به عنوان راهکارهای بیرون رفت از اوضاع نابسامان اجتماعی از سوی شاعران طرح شده است.            
            نگرش عرفانی و اساطیری شهرنوش پارسی پور نسبت به زن و جایگاه اجتماعی او براساس رمان زنان بدون مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳                                    
                        77 - 108                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از ابزارهای نشر آگاهی و معنویت در حوزه عرفان و سیر انسان به سمت تعالی، داستان های عرفانی است. نویسندگان بسیاری در آثار خود سیر انسان به سمت تعالی را با عنوان عرفان و سیروسلوک مورد توجّه قرار داده اند. شهرنوش پارسی پور یکی از نویسندگانی است که با دیدگاهی عرفانی به زندگی شخصیت های داستانی می نگرد و جاودانگی در حقیقت را به تصویر می کشد. رمان زنان بدون مردان، از آثار مهم شهرنوش پارسی پور است که با بهره گیری از بن مایه های عرفانی به خلق شخصیت زنان داستان پرداخته است. هدف پژوهش حاضر با روش تحلیلی توصیفی، بررسی نگرش اجتماعی و عرفانی شهرنوش پارسی پور در رابطه با زن و جایگاه اجتماعی او بر اساس رمان زنان بدون مردان، می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر یک از شخصیت های داستان زنان بدون مردان را می توان نماینده قشری از جامعه زنان دانست؛ زنانی که با رسیدن به مرحله خودشناسی و سیر در انفاس خود سعی در شناخت حقیقت وجودی خود دارند و با پاکی درون، در پی جاودانگی و حقیقت هستند.            
            رویکرد تعلیمی مولوی در مواجهه با زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مولوی در مثنوی به دلیل اتخاذِ رویکردِ شاعرانه، عارفانه و تعلیمی و مواجهه های متعددی که با زبان دارد و درباره فهم، ذات، قصد و غایتِ آن، واجد دیدگاه های خاصی است. مولوی در مثنوی غالباً با دو رویکرد کلان مواجه است: نخست رویکرد تعلیمی که بازتاب دهنده نگرش های دینی، معنوی و اخلاقی اوست و دوم، رویکرد وجودی و انتولوژیک که انعکاس دهنده نگرش عرفانی، تفسیری و تأویلی وی است. در پژوهش حاضر نشان داده ایم که تلقی مولوی از زبان، غالباً ابزاری برای تعلیم مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است حال آن که به دلیل نگرش عرفانی، تفسیری و تأویلی، بارقه هایی از نگرش وجودی و انتولوژیک نیز در تفکر و شعر وی شکل گرفته است. چنین قرابت هایی نمی بایست منجر به بدفهمی از مثنوی و تطبیق آن با آراء برخی فیلسوفان غربی شود. در پژوهش حاضر نشان داده-ایم برخلاف برخی پژوهش ها، که میان مولوی و فیلسوفان غربی، و مشخصاً هایدگر، ارتباط های فلسفی برقرار کرده اند، اگرچه برخی شباهت ها و اشتراکات لفظی و ظاهری وجود دارد، اما دارای تفاوت های بنیادین و عمیقی با یکدیگر هستند. در نگرش مولوی، زبان غالباً ابزاری ناقص، و هم چنین حاملِ مفاهیم تعلیمی است و غالب بودن عنصر تعلیمی در مقایسه با ابعاد فلسفی، موجب می شود تا نتوان نگرش مولوی نسبت به زبان را با نگرش فیلسوفانی چون هایدگر یکسان تلقی کرد.            
            تحلیل افعال اخلاقی و تعلیمیِ کتایون و هما در شاهنامه فردوسی بر اساس نظریه خودشکوفایی مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در نظریه اخلاقی خودشکوفایی مزلو، برخی صفات نیک و پسندیده، به عنوان الگوهای برتر اخلاقی، برای شکل گیری یک زندگی ایده آل و آرمانی ارائه شده است که بصورت بالقوه در همه افراد وجود دارد.پرداختن به ابعاد اخلاقی و تعلیمیِ اشخاص مختلف در شاهنامه، یکی از موضوعات ادبی قابل توجّه است که در تحقیق های متعددی به آن پرداخته شده و با توجّه به نظریه خودشکوفایی مزلو، الگوهای برتر اخلاقی و تعلیمی دو تن از بانوان خاندان گشتاسپی در اشعار شاهنامه که سند و کارنامه فرهنگی و تاریخی ملّت ایران است و در هرم اخلاقی این نظریه وجود دارد، شناسایی شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی و تحلیلی چنین نتیجه ای را نشان می دهد که در شاهنامه، کردارهای آموزنده بعضی از زنان در رویدادها، از جمله عوامل منحصر به فرد و تأثیرگذار بوده که از نیازهای اصلی در استحکام بنیان خانواده است و با نظریه های روز دنیا، علی الخصوص نظریه مزلو همخوانی دارد؛ به عنوان مثال همان طورکه در شخصیت کتایون دختر قیصر روم می بینیم، در جریانات مختلف، نقش خلّاق و سازنده ای دارد و نمونه ای بارز از گذشت و ایثار و عشق است که پایبند به همسر بوده، نه در بند زر و مال دنیا؛ هم چنین حضور اخلاق مدارانه زن را در اجرای امر عظیم عدالت و سخاوت، می توان در شخصیت هُما، همسر بهمن مشاهده کرد. خصایص ذکر شده از عناصر اصلی هرم خودشکوفاییِ اخلاقی مزلو است که باعث پیدایش جریان های معناسازِ اخلاقی وآموزنده در حوزه ادب فارسی شده است.            
            غیاب امر بدنی در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        171 - 188                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                غیاب؛ به عنوان ویژگی ذاتی زبان، دارای دو سطح است. سطح اول، غیاب در سطح معمولی زبان و سطح دوم، غیاب مضاعف که مربوط به ادبیات است. شاعران با استفاده از فنون و ترفند های بلاغی، برخی مضامین را یا به منظور خلق زیبایی یا به دلیل محدودیت های اخلاقی که برای خود قائل می شوند و یا منع و کنترل های اخلاقی و سیاسی که در جامعه وجود دارد، به غیاب می رانند. نظامی از جمله شاعرانی است که با مهارت فراوان، با توجه به محتوای منظومه های عاشقانه اش، غیاب را از ساده ترین سطح تا ممنوع ترین شکل آن برای بازنمایی امر بدنی در شعر خود به کار گرفته است. جامعه آماری تحقیق حاضر، خسرو و شیرین نظامی است که در آن ابیاتی که امر بدنی در آن ها به غیاب رانده شده است، به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و به روش تحلیلی- توصیفی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند، سپس براساس حوزه های معرفتی-رفتاری به کار گرفته شده توسط شاعر، طبقه بندی شده اند. در ادامه مشخص گردیده است که شاعر از پانزده حوزه معرفتی- رفتاری استفاده کرده است. بیشترین فراوانی ابیات دارای غیاب امور مگو و امور تابویی مربوط به کشاورزی با25 درصد و احجار و سنگ های قیمتی با 15 درصد کل ابیات است. در میان حوزه های به کار گرفته شده، حوزه های آیین سوارکاری و حوزه ادویه و اغذیه با 2 درصد مجموع ابیات سطح دوم و سوم دارای کمترین فراوانی ابیات هستند.             
            تحلیل غنایی رمان «شب های تهران» بر اساس نظریه جاناتان کالر(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        189 - 204                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                پژوهش درباره رمان و داستان غنایی به عنوان زیر مجموعه ای از ادبیات غنایی، یکی از زمینه های مطالعاتی نوین در نقد داستان محسوب می شود که تاریخچه آن به دهه های اخیر بازمی گردد. برای نخستین بار آیلین بالدشویلر در مقاله ای در سال 1969 از عنوان داستان غنایی برای تعدادی از داستان هایی که واجد ویژگی های غنایی بودند، استفاده کرد؛ از آن پس، پژوهشگران برجسته ای چون رالف فریمن و جاناتان کالر، افق های دید این نوع مطالعه را گسترش دادند و بر غنای آن افزودند؛ در نتیجه امروزه معیارهای دقیق تر و علمی تری برای شناسایی و تحلیل آثار داستانی غنایی وجود دارد. مقاله پیشِ رو، به دنبال بررسی و تحلیل رمان شب های تهران از غزاله علیزاده  برمبنای نظریه  غنایی جاناتان کالر است. جاناتان کالر هر متن غنایی را چه نوع نثر چه شعر، تنها بر اساس یک شاخصه اصلی غنایی می شمارد و آن عنصر عاطفه است و برای این شاخص اصلی، پنج زیرشاخه و مصداق قائل است. در  مطالعه حاضر، این سوال مطرح است که وجود چه عناصر و مولفه هایی در این اثر  باعث شده که یک رمان ِمدرنِ غنایی محسوب شود. نتایج حاکی از آن است که می توان شب های تهران  را یکی از بهترین نمونه های رمان غنایی محسوب کرد؛ زیرا مهمترین ویژگی های داستان و رمان غنایی که در نظریهکالر مطرح شده، مانند: عاطفه غم و اندوه، عاطفه شادی، عاطفه خشم، عاطفه اعجاب و شگفتی و عاطفه عشق و دوستی با کیفیت و کمیّت قابل ملاحظه در این اثر  به کار رفته است.            
            بررسی بینامتنیت منظومه ویس و رامین و داستان سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        97 - 112                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از وجوه اهمیت منظومه غنایی ویس و رامین، زنده کردن فرهنگ ایران باستان است، امری که در داستان سمک عیار – قصه ای ایرانی که در دوره سلجوقیان نگاشته شد - نیز مشهود است. نوع حکومت داری، آئین نوش خواری، جنگیدن، سوگند خوردن، تفریح و شکار بزرگان و... در این دو اثر کاملاً مطابق با فرهنگ ایران قبل از اسلام است. در خلال داستان سمک، ابیاتی از ویس و رامین تضمین شده که نشان می دهد این منظومه، مطمح نظر نویسنده سمک بوده است لیکن معمولاً سمک عیار را اثری حماسی قلمداد می کنند و به همین علت، تاکنون بینامتنیت این داستان با هیچ اثر غنایی دیگری بررسی نشده است. باتوجه به منظوم بودن ویس و رامین و منثور بودن سمک عیار، غنایی بودن یکی و حماسی قلمداد شدن دیگری، در این مقاله به روش توصیفی و تحلیل محتوا به این پرسش پاسخ داده شده است که آیا می توان نشانه های بینامتنیت را در این دو اثر ردیابی کرد؟ نگارندگان ضمن بررسی هر دو اثر، هفت مؤلفه مهم را از منظر بینامتنیت بررسی کرده که عبارتند از: منشأ عامیانه، اشاره مشترک به نام خورشید شاه، نقش منفی دایه، نامه نگاری، نقش آفرینی زنان، نقش ویژه موسیقی و خنیاگری و نوع سوگندها.            
            بررسی تطبیقی بن مایه های قصۀ «کره اسب سیاه» در فرهنگ بختیاری با داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در فرهنگ عامه، متناسب با باورها، اندیشه ها و آرزوها، بسیاری از داستان های اسطوره ای حماسی بازنویسی شده یا اینکه الگوی ساختن قصه های جدید قرار گرفته اند که با بررسی آن ها، می توان به نحوه دریافت و زاویه های دید عامه درباره آن ها پی برد. هدف در این پژوهش نیز بررسی تطبیقی شخصیت ها، کنش ها و بن مایه های اسطوره ای حماسی قصه کره اسب سیاه در فرهنگ بختیاری با داستان سیاوش در شاهنامه با روش اسنادی است. مقایسه پایگاه اجتماعی خانواده شخصیت ها، ویژگی های جسمانی ها آنان، مقایسه کنش های شخصیت های نامادری، ویژگی اسب ها و پناهنده شدن به پادشاهِ سرزمین دیگر، ازجمله موضوع های بررسی شده در این مقاله هستند. نتایج پژوهش، نشان دهنده شباهت بسیار بین قصه کره اسب سیاه با داستان سیاوش است؛ چنان که در هر دو قصه، قهرمانان، پادشاه زاده هستند؛ کیستی مادرانشان در پرده ابهام است؛ از نظر ویژگی های جسمانی، بسیار زیبا و اسب هایشان از نظر رنگ، صاحب فهم بودن و داشتن توانایی پریدن، شبیه به هم هستند؛ نامادری شان، به دنبال کام جویی از آنان اند؛ هر دو شخصیت سرانجام به سرزمین دیگری پناهنده می شوند؛ در آنجا ازدواج می کنند و شهر و قصری را برای خود بنا می نهند. البته در این دو داستان تفاوت هایی نیز وجود دارد؛ چنان که در داستان سیاوش، مبنا و انگیزه رفتار شخصیت ها بیشتر سیاسی است، اما در قصه کره اسب سیاه، بیشتر به آموزش مسائل خانوادگی توجه شده است. بر این اساس، درمجموع می توان گفت که قصه کره اسب سیاه در فرهنگ بختیاری، بازنویسی خلاقانه یا الگوبرداری از داستان سیاوش است.            
            کارکردهای تشبیه تمثیل در کلیله و دمنه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این مقاله با عنوان کارکرد های تشبیه تمثیل در کلیله و دمنه ، به تبیین این موضوع با محوریت نقش سازنده ی تشبیه تمثیل در متن کلیله و دمنه پرداخته می شود . کلیله و دمنه نمونه ای به کمال از نثر فنی است؛ تشبیه تمثیل یکی از ابزارهای خیال پردازی در این کتاب است. این تحقیق با هدف برجسته سازی و مشخص کردن کارکرد های تشبیه تمثیل در کتاب کلیله و دمنه انجام شد و اهمیت آن در این است که تمثیل ، از نظر بسامد کاربرد، نیز غالب است و کارکردهای متفاوتی دارد و نقش های مختلفی در جهت بسط و گسترش معنا ایفا می کند که ابزاری سودمند در خدمت بیان مفاهیم زیبایی شناختی در این کتاب است. تشبیه تمثیلی در اصلی ترین کار کرد خود به بیان امور و مفاهیم غامض و انتزاعی و ذهنی و کشف آنها توسط امور محسوس، عینی می پردازد؛ درتشبیه تمثیل به دلیل اینکه همیشه امر مجهول به امر معروف تشبیه می شود باعث برجسته سازی می گردد. پس از بررسی و فیش برداری از منابع دست اول و کد گذاری فیش ها پژوهشگر به تحلیل داده ها اقدام کرد . این پژوهش به شیوه ی توصیفی و تحلیلی انجام شده است .            
            تحلیل استعاره های هستی شناختی در «حماسه آرش» مهرداد اوستا، بر اساس الگوی لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵                                    
                        199 - 230                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از دستاوردهای زبان شناسی شناختی، کشف این حقیقت است که زبان ها برای ملموس کردن مفاهیم انتزاعی از استعاره های مفهومی بهره می برند. براساس دیدگاه لیکاف و جانسون (2003م) استعاره مفهومی، با استفاده از حوزه مبدأ که حوزه ای ملموس است، به توضیح و تبیین حوزه مقصد، که مفهومی انتزاعی و غیرملموس است، می پردازد.استعاره های مفهومی به سه دسته ی هستی شناختی، جهتی و ساختاری تقسیم شده و استعاره های هستی شناختی در سه زیرشاخه ظرف، شیء/ ماده، شخصیت (تشخیص) جای می گیرند. منظومه بلند حماسه آرش یکی از آثار ارزشمند مهرداد اوستاست که با توجّه به مضمون حماسی خود، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را با یاری گرفتن از استعاره های مفهومی بیان کرده است. هدف این پژوهش بررسی استعاره های هستی شناختی در این اثر حماسی، با شیوه توصیفی- تحلیلی است. نگارندگان در پی پاسخ به این پرسش که استعاره های هستی شناختی در حماسه آرش چگونه به کار رفته و چه مفاهیمی از طریق این استعاره ملموس شده اند، به این نتیجه دست یافته اند که شاعر در پی بیان آه و حسرت خود از روزگار نابسامانی که از جنگ بین ایران و توران، به وجود آمده، حوزه های مقصدی همچون روزگار، زمانه، حسرت، هراس، بلا و... را با حوزه ها ی مبدأ ظرف، اشیاء و اشخاص مفهوم سازی نموده است. از آن جهت که ذات حماسه با پویایی و تحرّک همراه است، بیشترین مفهوم سازی با حوزه مبدأ شخصیت (که به مفاهیم انتزاعی، جان و حرکت می بخشد) صورت گرفته است.            
            بررسی تقابل قدرت و عشق در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰                                    
                        229 - 245                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تقابل های دوگانه یکی از مباحث مورد توجه ساختارگرایان است. آن ها بنیاد هستی و شناخت آن را درک همین تقابل ها می دانند. اغلب آثار هنری بر مبنای تقابل شکل گرفته است؛ بد در برابر خوب، آسمان در برابر زمین، جوانی در برابر پیری، وجود در برابر عدم و... این دو قطب هرگز به گونه ای مستقل وجود نداشته اند و استوار بر تضاد دو قطب است. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با توجه به تلفیق دیدگاه ساختارگرایان به پاسخ این پرسش برسد که شکل گیری دو تقابل قدرت و عشق در داستان «خسرو و شیرین» چگونه است؟ نتایج تحقیق گویای این است که هر کدام از رمزگان قدرت و عشق در داستان خسرو و شیرین واژگان متناسب خود را بر روی محور همنشینی طلب می کنند. داستان با تعادل رمزگان قدرت و نشانه های آن شروع می شود، اما با شکل گیری رمزگان عشق هر کدام از این دو رمزگان برای تحکیم نظام نشانه ای خود تلاش می کند و به طرد رمزگان متقابل می پردازد.            
            بررسی تحلیلی₋تطبیقی دو سفر رستم با آیین های شمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵                                    
                        291 - 310                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                خاندان رستم در حماسه های ایرانی پیوند بسیاری با جادو₋درمان گری و شمنیسم دارد. احتمال می رود این خاندان یکی از «انجمن های اخوت آریایی» پر نفوذ در ایران بوده باشد. در این انجمن ها فرد پیش از شمن یا پهلوان شدن تشرف می یافته و علاوه بر جنگ جویی، توانایی ارتباط با جهان زیرین یا جهان مردگان را برای ارتباط با ارواح مردگان و درمان بیماری به دست می آورد. دو داستان درباره رستم در حماسه های ملی ایران با دو مفهوم تشرف و سفر به جهان زیرین یا جهان مردگان در رابطه است. نخست داستان «ببر بیان» که مقام تشرف رستم به انجمن های شمنی₋جنگ جویی است و دیگر هفت خان رستم که نمودی از سفر به جهان زیرین است. در این مقاله به بررسی نشانه های آیین های شمنی در این دو داستان پرداخته شده و در نهایت مشخص می شود که هفت خان رستم بر خلاف هفت خان اسفندیار مقام تشرف او نیست؛ بلکه روایتی از سفر شمن به جهان ارواح برای بازگرداندن روح بیمار است.            
            تحلیل مقایسه ای زبان جنسیت در شهرآشوب های مهستی گنجوی و امیرخسرو دهلوی بر اساس نظریه موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        27 - 42                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                شهرآشوب یکی از گونه های ادب غنایی است که در فرهنگ و ادب ایرانی، ماهیتی مردانه دارد؛ زیرا نیازمند مراودات انسانی-اجتماعی آزادانه ای است که عرف اجتماعی آن را برای زنان نمی پسندیده است. ورود مهستی گنجوی در این عرصه و ابداع شهرآشوب های صنفی در قالب رباعی، واکنش های انتقادی متفاوتی با خود به همراه داشت که در یک مورد یعنی مردانه بودن زبان شهرآشوب های مهستی به اشتراک می رسند. مساله اصلی تحقیق حاضر، ثبوت وجود زبان جنسیتی زنانه در شهرآشوب های مهستی گنجوی بوده است. برای اثبات این مسأله، از نظریه القاگری واکه های موریس گرامون در مقایسه انواع واکه های تکرارشونده و نوع القاگری آن در شهر آشوب های امیرخسرو دهلوی و مهستی گنجوی استفاده شد. در این پژوهش که به روش تحقیق ترکیبی (توصیفی-تحلیلی-آماری و قیاسی) انجام یافت، متغیّر جنسیت، مبتنی بر دیدگاه عرفی و کلیشه های فرهنگی در موضوعیت نقش های مردانه و زنانه سنجیده شد و این نتایج به دست آمد: نوع القاگری واکه ها در همه گروه های واکه ای (تیره، روشن، درخشان)، در شهرآشوب های مهستی و امیرخسرو دهلوی، به گونه ای معنادار از هم تمایز داشته و بعضا در جهت مخالف یکدیگر قرار دارد. بنابراین می توان ادعا نمود که زبان شعری شهرآشوب های مهستی، برخلاف تصور عمومی، درصد بالایی از زنانگی را داراست.            
            از هوم تا باده: مضمون های مشترک در توصیف هوم زرتشتی و شراب در اشعار غنایی سبک خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        43 - 58                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از مضمون های رایج در شعر فارسی وصف شراب است که با نام های گوناگونی چون می، باده، نبیذ، سیکی و صهبا در ادب فارسی به چشم می خورد؛ دامنه توصیف باده از وصف رنگ و طعم و بو گرفته تا برشمردن صفات و کارکردهایی چون درمان بخشی، اندوه زدایی و زندگی جاوید بخشی گسترده است. از سوی دیگر در اوستا و دیگر متون زرتشتی با همین الگو در ستایش «هوم»- در سه حالت ایزد، گیاه و آشامه- مواجهیم. در این مقاله پس از برشمردن مضمون های وصفی مشترک هوم در متون زرتشتی و  شراب در شعر غنایی سبک خراسانی، تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که فرضیه انتقال سنت وصف هوم به شعر فارسی چه اندازه قابل دفاع است. مضمون های مشترک دو حوزه متنی مذکور عبارتند از: بخشنده حیات جاوید، درمان بخش، اندوه زدا، شجاع آور، روشن و درخشان، خوب و نیز توصیف رنگ. این پژوهش از نوع کیفی است و به روش تحلیل محتوا انجام گرفته است.            
            وضعیت فضای حضور در برساخت هنری مؤلف-راوی غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱                                    
                        75 - 96                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در عرفان عاشقانه مسأله مواجهه با نظام نشانه ها و کنش نشانه ورزی به نحو خاصی موجب بازنمایی و سامان بخشی به دالِ کلان جهان وحدت یا وضعیت حضور گردیده است؛ به طوری که کارکرد ارجاعی و قراردادی زبان به غیاب درآورده می شود و نشانه ها کارکرد رمزی و لایه های معنایی عمیق تری می یابند. وجوه دلالی تمثیل ها و استعاره های برسازنده فضای حضور به جهان پیش از هبوط به مرحله پیشازبان بازمی گردد؛ بر همین اساس تجربه حضور در بعد زمان بر محور زمان زیسته تجربه کننده و شکستن زمان و در بعد مکان با روساختی متفاوت و گذر از مکانی کنشی و فیزیکی به فضایی در ساحت تجربه شهودی نمود می یابد. از میان نوشتارهای عرفانی غزل های مولوی از منظر نشانه شناسی تمثیل ها و استعاره های برسازنده فضای حضور یا وحدت متنوع و چند لایه است. سؤال اصلی این نوشتار این است که برساخت هنری مؤلف- راوی غزلیات شمس در بازنمایی فضای حضور در رمزگان زبانی-روایی متن غزلیات شمس چگونه سامان یافته است؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی و متناسب با معرفت شناسی حاکم بر متن است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف- راوی غزلیات شمس با روایت پردازی مبتنی بر حضور هر کدام از تمثیل ها و استعاره های خرد و کلان را با  ذیل وجوهی از دال های حوزه های زیستی و معرفتی در جهت تبیین ماهیت فضای رازناک، ابهام آمیز، غیرشفاف، بلعنده، نامتعین، تفکیک ناپذیر، بیکران و منبسط جهان وحدت به کار گرفته است            
            ابوالفضل رشیدالدین میبدی و تفسیرش از عشق حقیقی و مجازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
                منبع:
                مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶                                    
                        68 - 85                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از ارزشمندترین گنجینه های زبان و ادب فارسی ترجمه و تفسیرهایی است که در طی قرن ها به همت بندگان پاک اندیشه خداوند نوشته شده است. در میان این ترجمه و تفسیرهای بلند قرآن کریم کشف الاسرار میبدی ارزش والا و مقامی خاص دارد. میبدی تفسیر عرفانی کشف الاسرار را در سال 520 ه.ق تمام کرده است. تصوف میبدی تصوف عاشقانه به شمار می رود، بدین معنی که وی نسبت میان انسان و خداوند را مفهوم عشق یا محبت در نظر می گیرد، به گونه ای که هستی انسان همه متوجه خداست. در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده، کوشش شده است عشق مجازی و حقیقی در این اثر بررسی و تحلیل گردد. یافته های پژوهش نشان می دهد عشق در تفسیر عرفانی کشف الاسرار در قالب مفاهیم زیر تحلیل شده است: فطری بودن عشق، عشق امانت الهی، عشق تمام زندگی، در راه عشق بلا نعمت شود، مقام و عظمت عشق، تحمل درد در راه عشق، عشق موجب اتحاد عاشق با معشوق می شود، دل جایگاه عشق الهی، آرزوی مرگ برای وصال، وجود عشق در موجودات، یاد معشوق آرام بخش روح و روان و راز عشق.