فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیلی بر نقیضه پردازی در بازآفرینی روایت اساطیری و حماسی یوشتِ فریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشن فکر ایرانی را به انواع گریز ها فرا می خواند. نویسنده نسل شکست می کوشد با داستان های تمثیلی و با پناه بردن به روایت های اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این دوره، افسانه به دلیل غرابت و ابهام آن، موردتوجّه نویسندگان قرار می گیرد و اساطیر هم برای بازآفرینی شخصیّت و روحیه فروکوفته جامعه، بازروایت و حتّا بازسازی می شود. احسان طبری، از نویسندگان معاصر ایرانی است که غور او در عالم فلسفه و اشتغالش به کنش های سیاسی، سایه بر آفرینش های ادبی او افکنده و موجب شده است که آثارش کم تر از منظر نظریه های ادبی تحلیل شود. او که به لحاظ فلسفی تعلّق به نحله رئالیسم دارد، در آثار داستانیش هم راه با نشان دادن واقعیت، از طنز نیز بهره برده است. این گرایش به طنز، معلول فضای بسته سیاسی در عصر پهلوی است و همین عامل، نحوه بیان داستان های او را نیز تمثیلی می سازد. هرجا که طنز به اثر ادبی تزریق می شود، می توان حضور نقیضه گویی و نقیضه اندیشی را نیز پیش بینی کرد. نقیضه را می توان شگردی در میان انواع شیوه های طنزپردازی پرخاش گرانه دانست که در گونه های متنوّع ادبی نمایان می شود. در این مقاله برآنیم که جلوه های نقیضه را در داستان «یوشت فریان» اثر طبری، بررسی کنیم. «یوشت فریان» داستانی افسانه ای است که در کتاب سفر جادواثر احسان طبری آمده است. در این اثر، نویسنده با آشنایی زدایی از مفاهیم اسطوره ای، به نقیضه سازی روی آورده است. هدف نگارندگان در این مقاله آن است که نشان دهند نقیضه در اثر نویسنده چگونه خودنمایی کرده است. از آن جا که این داستان ظرفیّت های متنوّعی برای خوانش در اختیار قرار می دهد، پس از تعریف نقیضه و ویژگی های آن، به شیوة تحلیلی، جای گاه این داستان در نظریه های ادبی چون ساختارگرایی، ساخت شکنی و هم چنین منطق گفت وگویی بررسی می شود.
بازتاب گویش لری در آثار حسین پناهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای اثبات تأثیر گویش مادری نویسنده و شاعر در هر اثر می توان از هنجارگریزی گویشی به عنوان یکی از شواهد کمک گرفت. هنجارگریزی گویشی یکی از انواع هشت گانه هنجارگریزی های لیچ است. در این نوع هنجارگریزی، ساختی غیر از زبان هنجار وارد زبان ادب می شود که می تواند ردپایی از جغرافیای شاعر یا نویسنده باشد. در میان تحقیقات انجام شده در زمینه هنجارگریزی، پژوهشی که به طور اخص به تأثیر محیط و جغرافیای شاعر و چرایی استفاده از هنجارگریزی گویشی پرداخته باشد، انجام نشده است. در این تحقیق برآنیم که هنجارگریزی گویشی را در آثار نثر و شعر حسین پناهی بررسی کنیم و به تأثیر محیط زندگی در شعر و نثر وی بپردازیم. بدین منظور شانزده اثر 1نثر و شعر وی به طور کامل بررسی و مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در آثار دوره اول، پناهی تأثیر بسیاری از محیط خود و زندگی عشایری دوران کودکی گرفته است. او با کاربرد واژه ها و اصطلاحات گویش لری در آثارش، تصاویری از خاطرات دوران کودکی و اوضاع زندگی عشایری را نشان داده و رنج و شادی را درهم آمیخته است؛ اما در دوره دوم آثار او، ردپای کمتری از محیط و زندگی عشایری به چشم می خورد. در بیشتر آثار این دوره- که درباره نگاه او به دنیا و مسائل آن همانند عدالت، درد بیداری و ... است- هنجارگریزی های گویشی کمتر است.
تحلیل و بررسی انواع موتیف و کارکردهای آن در آثار بلقیس سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجّه به موتیف، به عنوان یکی از عناصر کارا در نقد داستان از مباحث مهم نقد ادبی است. بلقیس سلیمانی از نویسندگان موفّق زن است که از موتیف های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی مطرح معاصر در آثار خود استفاده کرده ا ست. او نویسنده ای است که عقاید و نگرش فلسفی خاصی به زندگی دارد و با طرح موتیف های اسطوره ای در رمان های خود بر عقاید و اندیشه هایش تأکید می کند. همچنین وی نویسنده ای اقلیم گرا است که به آداب و رسوم محل زندگی اش توجّه خاصی دارد. دغدغة اصلی سلیمانی، موانع و مشکلات زنان در مسیر رشد و کمال است. در این پژوهش به روش تحلیل محتوا، موتیف های مکرّر را در آثار بلقیس سلیمانی شناسایی کردیم و سپس به طبقه بندی انواع وکارکردهای موتیف های به کار رفته پرداختیم. پس از تحلیل ساختار، محتوا و کارکرد موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی دریافتیم که موتیف های به کار رفته، اغلب از نوع موتیف های باورشناختی و اندیشه ای هستند. سلیمانی از کارکردهای گوناگون موتیف برای غنی ساختن درونمایة آثار خویش بهره برده است. همچنین ارتباط موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی را با دیگر عناصر داستان از قبیل شخصیّت، صحنه یا زمان و مکان و پیرنگ داستان بررسی کردیم و نشان دادیم که موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی با شخصیّت پردازی، پیرنگ و فضای داستان ارتباطی تنگاتنگ دارند.
بررسی نشانه معناشناختی داستان لیلی و مجنون جامی بر پایة تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم. تحلیل نشانه معناشناختی، به بررسی نحو ةارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و در سطحی فراتر از جمله می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی و در نظام کلی گفتمان چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در این میان بررسی عناصری که زمینه ساز شکل گیری معنا هستند، اهمیت اساسی دارد. عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، انواع گفتمان، نقش فعل های مؤثر در گفتمان، فرایند تنشی کلام، کنشگران، انواع کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و همنشینی و مانند آن، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی به شمار می آیند. در این پژوهش کوشیده ایم برخی از این عناصر معناساز را در داستان لیلی و مجنون به روایت جامی بیابیم و با بررسی این عناصر، نخست نشان دهیم، نشانه های گفتمانی در این داستان چه فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری ساختار معنایی داستان شوند؛ دوم، انواع گفتمان در این داستان را بکاویم؛ سوم، با بررسی ساختار روایی داستان به ابرساختار یا جان مایة متن دست یابیم.
بررسی نقش رویدادهای اجتماعی در انتخاب درونمایه های شعر قیصر امین پور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شعر امروز با زمان شناسی نیما یوشیج، دگرگونی در شکل و درون مایه را آزمود. نیما شاعر امروز را با جامعه آشنا ساخت و خود جامعه گراترین شاعر روزگار خود شد. پس از نیما، نوآوری های شاگردان او در دهه های 30 و 40 جلا و جلوه ای تازه به این شعر بخشید. اوج گیری خیزش هم گانی ایرانیان در دهه ی پنجاه، پدیدآمدن ادبیات تازه ای را در پی داشت. انقلاب بزرگترین تحول اجتماعی ممکن هر ملتی است و انقلاب اسلامی ایران با توجه به پشتوانه ی عظیم مردمی خود، چشم اندازی روشن برای پدیدآوردندگانش را نوید می داد. شاعران به عنوان پیشروترین اعضای نهاد اجتماعی همواره در فراز و فرودهای اجتماعی نقشی ویژه بر عهده دارند. از این روی می توان در متن آفرینش های هنری شاعران، سلسله رویدادهای اجتماعی عصر شاعر را کشف، استخراج و تحلیل نمود. در این پژوهش تحلیلی – توصیفی، سه دوره ی انقلاب، جنگ، ادوار پس از جنگ را در پنج دفتر شعر «در کوچه ی آفتاب»، «تنفس صبح»، «آینه های ناگهان»، «گل ها همه آفتابگردانند» و «دستور زبان عشق» مورد ارزیابی قرار داده ایم. مهمترین دستاورد و نتیجه ی این پژوهش، توجه تمام شاعر به رویدادهای اجتماعی روزگار خویش بوده است که همین موضوع زمینه های تحول و تغییر اندیشه ی شاعر را ممکن می سازد.
بررسی ارتباط ساختار و محتوا در فراداستان «میم عزیز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانر فراداستان در ایران به جهت ماهیت آشنازدای آن، مورد اقبال فراوان است. اما حجم وسیعی از متونی که تحت عنوان فراداستان در ایران منتشر می شوند، تنها به فرم می پردازند، و از بازنمایی تجربههای پسامدرن تهی اند. رمان به مثابه رسانة بازتاب دهندة جامعه باید با روح زمانة خود عجین باشد تا معضلات زندگی معاصر و فرهنگ جامعه را هشیارانه بکاود؛ لذا شگردپردازیهای فراداستانی باید با دغدغه های پسامدرنیسم و مسائل مطرح در جامعة پسامدرن هماهنگ باشد تا قالب و محتوا در تأیید و تقویت یکدیگر متنی تأثیرگذار خلق کنند. در این مقاله ابتدا مروری بر فراداستان و مهمترین مؤلفههای آن بر مبنای دیدگاه های نظریه پردازان فراداستان صورت گرفته است، سپس مؤلفههای فراداستان در رمان «میم عزیز» بررسی و تحلیل شده است. در ادامه، محتوای پسامدرنیستی رمان نیز تشریح شده است. بررسی های مقاله نشان می دهد که این رمان به لحاظ درآمیختن دو مقولة نقد ادبی و داستانپردازی، ایجاد عدم قطعیت، محتوای وجودشناسانه، برجستگی زبانی و همینطور پرداختن به مفهوم خانوادة پسامدرنیستی به خوبی توانسته مضمون و محتوا را با ساختار و فرم داستان هماهنگ کند. در «میم عزیز»، شکلهای متنوع خانواده به تصویر کشیده شده اند تا مفهوم خانوادة هستهای که پیشتر در مدرنیسم به عنوان تنها شکل بهنجار خانواده مطرح شده بود، نسبی گردیده و بینظمی و آشفتگی خانوادهها در جامعة معاصر نمایانده شود.
«بررسی عکس اختیار تسکین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تسکین یکی از اختیارات شاعری است که طی آن شاعر می تواند یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه بیاورد؛ اما عکس اختیار تسکین (آوردن دو هجای کوتاه به جای یک هجای بلند) از نظر عروض پژوهان، صحیح نیست؛ لکن در شعر قدیم و نیز دورة متأخرتر، اشعاری دیده می شود که در آن ها از عکس اختیار تسکین استفاده شده است. عکس تسکین اگرچه ظاهراً به تقلید از شعر عرب (تبدیل مفا عیلن به مفا عِلَتن) اما غالباً در اوزان دوری که خاص شعر فارسی است به کار رفته است و به واسطة «واوِ» غیردوری، با تبدیل هجای بلند وسط مصراع به دو هجای کوتاه، وزن «مفعول فاعلاتن دوبار» را بدل کرده است به «مفعول فاعلا ت مفاعیل فاعلاتن» که در شعر معزی، عطار و اوحدی و به ویژه خاقانی سابقه دارد و نیز این اختیار در وزن هزج اخرب «مفعول مفاعیلن دوبار» در شعر خاقانی و قوّامی مشهود است. عکس اختیار تسکین گاهی نیز در ارکان مفا عیلن و مف عولن اعمال شده و این ارکان را به ترتیب به مفاعِلَتن و مفتعلن بدل کرده که در شعر مولوی و حزین لاهیجی به کار رفته است
خوانش بینامتنی حکایت های طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دانشمند برجسته شیعی، ملااحمد نراقی، با تخلص شعری «صفایی»، کتابی معروف به طاقدیس در دست است که مشابهت های زیادی در ظاهر و در بطن کلام با مثنوی مولوی دارد. این کتاب تحت سیطره معنوی مثنوی مولانا و نظیر سایه آن است که هم در شیوه سرایش، آغاز و فرجام سخن و هم غایت معنایی، تلاشی شگرف برای همانندسازی آن با مثنوی مولوی صورت گرفته است. در این مقاله، خوانش بینامتنی حکایات مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت از طریق سه مشخصه بینامتنیت صریح و اعلام شده، غیرصریح و پنهان شده و ضمنی، همراه با نمونه و تحلیل کاربردی نظریه پیش گفته، ارائه می شود. یافته های این پژوهش چنین نتیجه داده است که از بین 65 حکایت مثنوی طاقدیس برطبق نظریه ترامتنیت ژنت هیچ نشانه روشنی برای ارتباط بینامتنی صریح و اعلام شده با مثنوی معنوی وجود ندارد، بلکه بیشترین ارتباط بینامتنی به بینامتنیت غیرصریح و پنهان مربوط می شود. این نتیجه روشن می سازد پیرنگ، بن مایه و اشخاصِ دست کم هجده حکایت مثنوی طاقدیس تا حد بسیاری از مثنوی معنوی اخذ شده اند. دست آخر، اینکه در سرتاسر حکایات مثنوی طاقدیس الگوها و نمادهای گوناگونی از نظر فضای داستان، لحن و بیان، شیوه روایت، نام اشخاص و... وجود دارد که یادآور قصه ها و حکایات مثنوی معنوی هستند و براساس طبقه بندی ژنت ذیل بینامتنیت ضمنی قرار می گیرند.
کارکردهای هنری ردیف دردیوان عطارنیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ردیف مختص زبان فارسی است، زیرا ردیف با زبان فارسی یک نوع پیوستگی طبیعی دارد که در ادب هیچ زبانی، به وسعت شعر فارسی نیست. ردیف در بردارنده موسیقی و مایه قدرت نمایی شاعران است. در این پژوهش تلاش گردید با بررسی آماری، بسامد بالای ردیف در شعر عطار نیشابوری مشخص گردد، زیرا عطّار از جمله شاعرانی است که در به کار بردن انواع ردیف طبع آزمایی کرده است با بررسی آماری دقیق و تک به تک غزلیات و قصاید دیوان عطّار این برآیند حاصل گردید که از تعداد 633 غزل در دیوان عطّار 473 مورد مردفّ هستند، یعنی 72/74 درصد که دلنشین-ترین و موسیقایی ترین غزلیات عطّار به حساب می آیند .بیشتر ردیف های شعر عطّار را ردیف های فعلی (تام) تشکیل می دهد که هم موسیقی شعر را غنا بخشیده است و هم در پویایی و تحرک شعر نقش بارزی دارند، همچنین در گسترش و تقویت صور خیال شعر او و تکمیل مفهوم شعر و القای احساس و افکار شاعر مؤثر افتاده است. افزون بر این، ایجاد وحدت تخیل و اندیشه ،پوشاندن عیوب قافیه، ایجاد صور خیال و مفاهیم جدید، اقتباس شعر و ردیف از دیگران، نشان دادن افکار شاعر، تقارن دیداری و شنیداری، القای حس درونی شعر، ایجاد وحدت بین شاعر و مخاطب، فرا هنجاری و...از کارکرد های مهم ردیف در غزل های عطار می باشند.
مصادیق «پیرنگ» فرمالیستی در داستان های کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای تعاریف نوینی که در بوطیقای فرمالیسم، از دو مقولة «داستان» و «پیرنگ» ارائه گردیده است، «داستان» یا همان زنجیرة رخدادها در توالی زمانی، به منزلة مادّة خام و سازمایة روایت شناخته شده است و «پیرنگ» برخلاف پندار منتقدان پیشافرمالیسم، نه به ساختمان منطقی و علّی اثر روایی، بلکه به تمام تمهیدات زیبایی شناسانه و آشنایی زدایانه ای اطلاق می گردد که برای پیکربندی هنری آن مادّة خام به کار بسته می شود. این تمهیدات در سه سطح «زبان، درونمایه و صناعات» متجلّی گردیده است و پیرنگ هنری روایت داستانی را برمی سازند. نویسندگان داستان کوتاه معاصر فارسی با عنایت به جریانات نوگرایانة ادبی، به ویژه آرای فرمالیستی و به مدد بهره گیری مبتکرانه از امکانات زبانی، صناعتی و درونمایگانی، گونه ای شکل شکنی خلاّقانه را در روایتگری داستان هایشان رقم زده اند، به گونه ای که داستان را از بافتی متکّی بر حادثه پردازی و پیرنگ سازی در مفهوم سنّتی و پیشافرمالیستی خود خارج ساخته و تلاش برای برجسته سازی فرم داستان از رهگذر کشف و کاربست تکنیک های روایی جدید را جایگزین آن کرده اند و بدین سان، آشنایی زدایی و پیرنگ هنری مطمح نظر فرمالیست ها را محقّق ساخته اند. نظر به اینکه مصادیق پیرنگ سازی هنری در سطح صناعات داستانی از گستردگی و تنوّع بیشتری برخوردار است، در این جستار، بر آن بوده ایم تا به واکاوی و دسته بندی مصادیق و جلوه های گوناگون آشنایی زدایی و پیرنگ سازی در این سطح از داستان های کوتاه شکل گرای معاصر بپردازیم و بدین وسیله، از اصلی ترین عوامل رازناکی و غریب نمایی جهان این داستان ها پرده برداریم.
تحلیل چگونگی بازتاب گونه های بینامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های سلسله ای برمبنای بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامهو متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسأله پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامهرا در جهت پاسخ گویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیش ترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
Habitat et habitant dans deux récits de Dowlatâbâdi(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cet article a pour objectif de vérifier l’un des éléments fondamentaux de la structure romanesque, le personnage, et sa présence dans l’environnement. En fait, le personnage est la représentation d’une personne dans une atmosphère romanesque. Donc, pour introduire son personnage dans le monde fictif, l’écrivain a recours aux procédés qui donnent aux personnages les traits propres à tout individu dans la vie réelle. Tenant compte du fait que dans le concept sémiologique, le personnage peut être perçu comme un signifiant discontinu qui a un rapport étroit avec un signifié discontinu (le sens et la valeur d'un personnage), le nom attribué au personnage et son portrait décrit par l’auteur jouent un rôle primordial dans le processus du récit pour que ce dernier soit admis par le lecteur comme une histoire réelle
گذر کنسروها از سرزمین بوف های کور (واکاوی پیوندهای بینامتنی رمان کنسرو غول با بوف کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی رجبی از نویسندگان جوانی (متولد ۱۳۵۹) است که در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت می کند. در این زمینه، تاکنون ۸ اثر از رجبی منتشر شده که تعدادی از آن ها در کانون توجه منتقدان قرار گرفته اند. یکی از این آثار رمان کنسرو غول است. از ویژگی های پیدا و پنهان این اثر که بر آشنایان ادبیات معاصر ایران آشکارشدنی است، همانندی آن با یکی از برجسته ترین داستان های معاصر ایران و جهان است؛ خواننده ی کنسرو غول، در نخستین خوانش خود از این اثر، سایه روشن بوف کور را بر آن می بیند. با باز خوانی این آثار و درنگ بر جزئیات آن ها سایه ها کنار می روند و چگونگی گره خوردگی این اثر ها با یکدیگر روشن می شود. پژوهش پیش رو، حاصل پشت سر گذاشتن این منزل هاست. زمینه ساز این حرکت، آشنایی با رویکرد بینامتنیت و آراء نظریه پردازان به نام آن بوده است؛ رویکردی که جوهره ی آن در کهن ترین کتاب های بلاغت فارسی و عربی نمودی آشکار دارد. آنچه بیش از هر چیز رمان رجبی را به بوف کور هدایت پیوند می دهد، شخصیت ها و نوع پردازش آن هاست. شیوه ی روایت، بن مایه و برخی توصیفات نیز پیوند میان این آثار را ژرف تر ساخته است؛ پیوندی که ژنت آن را «بینامتنیت ضمنی» می نامد. واژه های کلیدی: بوف کور، بینامتنیت، ژرار ژنت، کنسرو غول، صادق هدایت و مهدی رجبی.
ارتباط ترامتنی اشعار حکمی حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی با قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اشعار حافظ شیرازی و ابوالفتح بستی نمونة خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات اسلامی متولد و تبدیل به فضایی شده اند، با ابعاد بسیار متنوع که در آن انواع مفاهیم حکمی و اخلاقی از دستورات قرآنی ریشه گرفته اند. هدف اصلی در این پژوهش، کشف و شناخت محورهای مشترک حکمی و اخلاقی شعر بستی و حافظ و نشان دادن انواع روابط ترامتنی این اشعار با قرآن کریم است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریة ترامتنیت ژرار ژنت اشعار حکمی و اخلاقی هر دو شاعر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر در زمینه های (قصاص، دعوت به توکل به خدا، پرهیز از دلبستگی به خوشی های ناپایدار دنیا، پرهیز از ظاهربینی و قضاوت سطحی، پرهیز از معاشرت با افراد ناسالم، دعوت به شکرگزاری نعمت های الهی، التزام به صبر و بردباری و...) هم عقیده و دارای تشابه هستند؛ علاوه بر این حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای این اشعار، روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این اشعار، شامل روابط بینامتنیت و فرامتنیت در نظریة ترامتنیت ژرار ژنت است.
تبیین انگیزه های برجسته سازی، حاشیه رانی و غیریت سازی در رباعیات خیام براساس تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، به تبیین انگیزه های «غیریت سازی»، «برجسته سازی» و «به حاشیه رانی» در بعضی از رباعیات خیام، که این ویژگی ها در آنها برجسته است، پرداخته شده است. غیریت سازی یکی از روش های دست یابی به انگیزه های پنهان در ورای متون ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان متن با جامعه شناسی و علوم سیاسی در پیوند مستقیم است. در هر گفتمان براساس «منطق هم ارزی» و «منطق تفاوت» می توان به تبیین روابط غیریت سازانه موجود در متون ادبی پرداخت؛ بدین معنی که در هر گفتمان، یک قطب مثبت باعنوان «ما» و با هویت «خودی» برجسته می شود و دربرابر آن، قطب منفی دیگر، باعنوان «آنها» و با هویت «دیگری» به حاشیه رانده می شود. در این پژوهش از روش های تحلیل گفتمان سیاسی اجتماعی لاکلا و موفه و همچنین روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی است. خیام در تعدادی از رباعیات خود از این شیوه برای ابراز مقاصد خود بهره برده است. با تبیین و توصیف این موارد به این نکته پی خواهیم برد که چرا و بنابر چه دلایلی خیام درپی نوعی قطبیت سازی در رباعیات خود بوده است و نیز درخواهیم یافت که خیام، علاوه بر طرح دیدگاه های فلسفی در رباعیات، چگونه درصدد ابراز انگیزه های سیاسی و انتقادی ورای گفتمان های خود بوده است.
ریخت شناسی منظومه گل و نوروز خواجوی کرمانی، براساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی قصه های عامیانه در سال 1928م. با فرمالیست روسی «ولادیمیر پراپ» آغاز شد . اساس کار وی بر پایه اعمال شخصیت های قصه نهاده شده است و در سال های اخیر ، یکی از شیوه های رایج در تحلیل ساختاری قصه ها بوده است . در این مقاله ، منظومه گل و نوروز بررسی شده که از جمله قصه های پرماجرا و مهیج زبان فارسی است و موضوع آن تلاش و جست وجوی نوروز برای به دست آوردن معشوقش گل است . برای این منظور، ابتدا مقدمه ای درباره تعریف و تبیین ریخت شناسی ، پیشینه تحقیق و معرفی گل و نوروز مطرح شده، سپس قصه براساس الگوی پراپ، مانند وضعیت آغازین ، غیبت ، کسب خبر و ... تجزیه و تحلیل شده است . این پژوهش بیانگر این است که گل و نوروز تا حدود زیادی ویژگی قصه های عامیانه را داراست و الگوی ساختاری موافق با الگوی پراپ به دست آمده است .
هماهنگی آوایی در دو جزء 16 و 17 قرآن کریم بر اساس نظریه ی موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی تکرار واج ها و هجاها با اندیشه و مفهوم مولف تناسب دارد و به همین سبب برجستگی و تشخص در کلام و متون ادبی را افزون و مخاطب را جذب می کند. تکرار صامت ها و مصوت ها تحت عنوان هماهنگی آوایی، قدرت القای معانی خاصی را دارند که زبان شناس فرانسوی موریس گرامون به این مسأله پرداخته و ابراز داشته است که شاعر و نویسنده با به کارگیری واژگانی که از واج های مشابه ای تشکیل شده اند، تصاویر ذهنی خویش را بدون شرح جزئیات، به خوبی تداعی می کنند. پژوهش حاضر با تکیه بر نقد فرمالیست و نظریه ی گرامون با روش توسعه ای- کاربردی، دو جزء مبارکه ی 16 و 17 قرآن کریم را مورد بررسی قرار داده و بیان می دارد که هماهنگی آوایی روشی است که می تواند به مؤلف کمک رساند که معنا را از طریق فرم و ساختار ادبی بدون اطناب کلام به مخاطب منتقل کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قرآن کریم نیز از این ویژگی برخوردار است و انتقال مقصود و معنا با تکرار واکه ها و همخوان ها، تأثیر ژرفی بر خواننده گذاشته و وی را به سوی معنا رهنمون ساخته است؛ هم چنین بررسی ها نشان می دهد که بیش ترین بسامد در میان واکه ها، مختص واکه ی درخشان برای بیان عظمت و شکوه خدای متعال و در میان همخوان ها، مختص همخوان سایشی می باشد که برای تداعی حس تشویش و اضطراب کافران و مشرکان به کار رفته است.
ساختار نحوی معارف بهاءولد براساس الگوی سبک شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری به دریافت و فهم درونمایه و مطالب آن، کمک بسیاری خواهد کرد؛ به ویژه زمانی که متن عرفانی و ادبی باشد. زبان در این متون تاحدّی از شکل معیار و ساختار اصلی خود خارج می شود. معارف،تنها اثر بهاءولد، بیانگر دل نوشته ها و حاصل حالات روحانی و عرفانی نویسنده است. مؤلف در آن با زبانی خاص و بیانی ویژه و شعرگونه عرفان و جهان بینی خود را به تصویر کشیده است؛ به همین سبب ازجمله متونی است که بی تردید در گروه متون ادبی قرار می گیرد و آن را برپایة الگوی سبک شناسی لایه ای (لایه های پنج گانه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک) می توان بررسی کرد. این مقاله می کوشد تا با دیدگاهی سبک شناسانه، نحو و ویژگی های نحوی معارفرا بررسی کند و با واکاوی لایه نحوی این اثر، برجستگی های نحوی و دستوری آن را تحلیل و تبیین کند. با این بررسی آشکار می شود که ساختار زبانی و نحوی معارفچه اندازه از شیوه گفتار شفاهی و زبان گفت و شنود رودررو تأثیر پذیرفته است. هم چنین دریافته می شود محتوای عرفانی متن و پیشه وعظ نگارنده آن تا چه اندازه بر ساختمان نحوی کلام تأثیر گذاشته است.
زبان شاعرانه نادر ابراهیمی در آتش بدون دود
حوزههای تخصصی:
نادر ابراهیمی نمایشنامه نویس، مستندساز، ترانه سرا و یکی از داستان نویسان برجسته معاصر است که افزون بر داستان های کوتاه خود و دیگر آثارش، رمان هفت جلدی آتش بدون دودرا نوشت که با نگارش آن جایزه "نویسنده برگزیده ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب" را به خود اختصاص داد. علاوه بر قدرت داستان نویسی، انتخاب زبان ادبی و نثر شاعرانه، یکی از برجستگی های آتش بدون دودو دیگر آثار ابراهیمی است که وی را به عنوان داستان نویسی صاحب سبک معرفی کرده است. نگارنده این مقاله می کوشد با بررسی توصیفی- تحلیلی این رمان و استخراج شواهد و ویژگی های ادبی و سبک ساز آن به این سؤال پاسخ دهد که چه عواملی موجب شاعرانگی نثر آتش بدون دود وبرجستگی سبک آن شده است. چنین استدلال می شود که ابراهیمی در آتش بدون دودبا نوشتن داستانی واقع گرایانه درباره مردم ترکمن صحرا و ستم هایی که نسبت به آنها اعمال شده است با انتخاب نثر شاعرانه، زبان ادبی، عناصر موسیقایی و آشنایی زدایی، زبان ساده و آمیخته به لغات گویشی خاص منطقه، ترکیب سازی های ابتکاری، باستانگرایی های قاموسی و نحوی و استفاده از امکانات شعر منثور و شعر کهن، چنان رستاخیزی در کلمات داستان خود ایجادکرده که در کنار محتوای دلنشین داستان، زبان زیبا و شاعرانه داستانش را در خاطر خواننده جاودانه کند.