نویسنده در مقالة حاضر نحوة کاربرد تعابیر شاعران پارسیگوی را در وصف نهج البلاغه مطالعه و بحث را با یادکرد پاره ای از ویژگیهای این شاهکار بیبدیل چند جانبه و برخوردار از کمال فصاحت و بلاغت که زاییدة فکر بکر و بلند و نشئت گرفته از روح وسیع و نیرومند مولای متقیان است، آغاز کرده است. آنگاه تعابیر مورد نظر را از دو بعد لفظی و معنوی بیان کرده و بحث توصیف شاعران از نهج البلاغه را در مقایسه با قرآن پیگرفته است. بدیهی است که در طول تحقیق به شواهدی از اشعار شاعران قدیم و جدید استناد شده و در پایان از کیفیّت نفوذ و تأثیر نهج البلاغه در نفوس به اختصار سخن رفته است.
سالارنامهکتابی حماسی به شیوة شاهنامهفردوسی است. در این اثر تاریخ ایران از ابتدا تا زمان سرودن آن، دوران زمامداری مظفرالدین قاجار، به نظم درآمده است. این کتاب دو بخش دارد؛ بخش نخست به نام نامه باستاناز ابتدای تاریخ ایران تا پایان پادشاهی یزدگرد ساسانی را در بر می گیرد و سروده روشنفکر و آزادی خواه کرمانی، میرزا آقاخان است. پس از آنکه عوامل حکومتی قاجار او را کشتند، ملااحمد حافظ عقیلی کرمانی در اندک زمانی بعد از سرودن این اثر ادامه کار را تا دوره مظفرالدین شاه به انجام رساند. ملااحمد بن حافظ در خدمت عبدالحسین میرزا فرمانفرما، سالار لشکر ایران بود و به همین سبب نام کتاب را سالارنامهگذاشت. اکنون تنها سه نسخه از این اثر موجود است که نگارنده با سیری در آنها به معرفی و متن شناسی کتاب می پردازد. شاعر با بینشی نو به رخدادهای تاریخی گذشته می نگرد و آنها را به پیروی از فردوسی در سبک حماسی بیان می کند؛ باتوجه به به این نکته ها چهارچوب کلی ای از تاریخ ایران، از ابتدایی ترین دوران تا زمان قاجار به زبان شعر می توان ارائه داد. زبان شعری آقاخان روان و یکدست و از صنایع ادبی به دور است؛ اما ملا احمد حافظ همواره می کوشد از عناصر بلاغی به ویژه تشبیه و ایهام استفاده کند؛ همچنین در مقایسه با زبان نامه باستان، مطالب شاعر یکدست نیست. آقاخان از ابتدایی ترین زمان ایران برای تاریخ واقعی سخن گفته است. البته به سبب وجودنداشتن اسناد تاریخی تحت تأثیر کتاب های دساتیری بوده است؛ اما در دوره های بعد تاریخی، به ویژه مادیان و هخامنشیان و اشکانیان و سلوکیان و ساسانیان، با اسناد کشف شده باستان شناسان و ترجمه خطوط قدیمی، تاریخ صحیحی به زبان شعر ارائه می دهد. احمد بن ملاحافظ نیز با استفاده از تاریخ های گوناگون دوره اسلامی ایران، به ویژه روضه الصفاادامة دوره های تاریخی را به نظم درمی آورد و تاریخ درست و فشرده ای ارائه می کند.
این پژوهش درصدد پاسخ دادن به این پرسش است که با توجه به عرفانی، تحقیقی و تربیتی بودن مثنوی «مطلع الانوار»، کدام یک از عناصر اخلاقی در آن به کار رفته است. برای پاسخ به این پرسش ابتدا عناصر اخلاقی از آن استخراج شد و ملکات اخلاقی که در اصطلاح، مقامات نامیده می شوند، همچنین حالات روحی، که به احوال مشهورند، از آنها جدا شد. از دیگر مواردی که در این مقاله به آنها پرداخته شده است، اخلاق فردی و اجتماعی است. همچنین نگارنده در مقاله خود نگاهی به نقد امیرخسرو نسبت به صوفی نمایان دارد.
از این پژوهش این نتیجه به دست آمد که امیرخسرو در مطلع الانوار با مشرب اخلاق عارفانه به آموزه های اخلاق فردی مانند شناخت هدف خلقت آدمی، خودشناسی، معرفت خداوند متعال، اخلاص، دنیاگریزی، خلوت، همت، پیروی از پیر و قناعت دعوت کرده است.
وی در اخلاق اجتماعی (با تسامح در تفکیک عناصر اخلاق فردی و اجتماعی) به سخاوت، احسان، امانتداری، احترام به پدر و مادر، حفظ جوارح از گناه و تعدی به دیگران، آداب دوستی و مانند آنها پرداخته است.
در مجموع اخلاق در «مطلع الانوار» را می توان اخلاق عملی تلقی کرد.
اگر بپذیریم که شعر رستاخیز کلمات است و هنر شاعر نوعی آشنایی زدایی از زبان است، خاقانی شروانی یکی از نوادر شعر جهان به حساب می آید. بی گمان خاقانی یکی از شگفتی های ادبیات ایران است. هر نوع اطلاعی از زندگی او می تواند به شناخت بیشتر او کمک کند. در این مقاله چند نکته مهم از زندگی و روحیات او، بر اساس قدیم ترین اسناد برای اولین بار عرضه می شود.
بسامد بالای واژه «درد» و واژه های مربوط به آن در تعابیر و تصاویر گوناگون، همراه با القای مفاهیمی ویژه بر مبنای واژه مذکور، تمامی آثار عطار نیشابوری را در میان آثار دیگر شاعران عارف، ممتاز ساخته است. این مقاله بر آن است تا با تکیه بر کیفیت آثار عطار در این حوزه، عوامل مرتبط و موثر در چگونگی شکل گیری چنین کیفیتی را مورد ارزیابی قرار دهد.
برخی شاعران معاصر در برهه¬ای از زمان به دلیل اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و شکست های پیاپی فردی و اجتماعی و در فضایی آکنده از اندیشه های فلسفی غرب، به عقیدة غیاب خدا که یکی از اندیشه های بنیادین فلسفة غرب است اعتقاد پیدا می کنند؛ امّا به دلیل گرایش ذاتی انسان به مفهومی به نام خدا و نیز تحت تأثیر اندیشه های فلسفی غرب به خدایی دیگرگونه روی میآورند. همین مسأله سبب به وجود آمدن شکل متفاوتی از خداباوری در شعر این شاعران شده است. نگارندگان در این گفتار ضمن اشاره به پیشینة عقیدة غیاب خدا و باز آفرینی آن در سنّت دینی و فلسفة غرب، به بررسی چگونگی ظهور، دوام یا افول، شباهت ها و تفاوت های آن در شعر سه شاعر برجستة معاصر، یعنی اخوان، فروغ و شاملو میپردازند.