عبدالرحیم طالبوف تبریزی از روشنفکران مردم گرای عصر مشروطیت است که برخلاف سنت رایج روشنفکران هم عصرش مخاطب آثار خود را حاکمان و پادشاهان قرار نداده بود. او وجود بحران عقب ماندگی از قافله علم در جامعه و ناکارآمدی در حکومت قاجاریه را به خوبی تشخیص داد و به دنبال راه حلی برای نجات کشور بود. این مقاله با مبنا قرار دادن چهارچوب نظری توماس اسپریگنز که پیدایش اندیشه سیاسی را در ذیل بحران های اجتماعی - سیاسی جستجو می کند. قصد دارد ویژگی های اندیشه سیاسی طالبوف را از خلال پاسخ هایی که به سوال های زیر می دهد تبیین کند:چگونه می توان جامعه را از عقب ماندگی علمی و حکومت را از استبداد و بی نظمی نجات داد؟ حکومت مطلوب چه نوع حکومتی است؟ با تمدن غربی چگونه باید مواجه شد؟ آزادی به چه معناست ؟ با دین و سنت های موجود در جامعه چگونه باید برخورد کرد؟ از لحاظ روشی نیز برای نشان دادن زمینه های اجتماعی و سیاسی و اندیشه های منتج از آن، از گزاره ها و احکام موجود در نوشته های او بهره خواهیم گرفت.
یکی از حقوق اساسی زنان، حضور در عرصه مشارکت های سیاسی - اجتماعی و احراز مدیریت های خرد و کلان است. خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی ایران، زنان توانسته اند با اثبات توانایی ها و شایستگی های خود به بسیاری از این مناصب دست پیدا کنند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زنان از جهت مشارکت و تصدی مناصب و مسوولیت های سیاسی - اجتماعی، همسنگ مردان از حق رای و انتخاب و نیز حق نامزدی و انتخاب شدن برخوردار شده اند اما آن گونه که از ظاهر اصل 115 قانون اساسی بر می آید، در تصدی پست مهم و حساس ریاست جمهوری به عنوان عالی ترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری، جنسیت دخالت داده شده و از این رو زنان نمی توانند عهده دار آن شوند، که این برداشت از اصل 115 بیشتر بر پایه باورهای دینی و موازین فقهی می باشد.در مقاله حاضر به بررسی فقهی این موضوع پرداخته و با مطالعه ادله منع زن از عهده داری ریاست دولت و بررسی دقیق دیدگاه قانون اساسی، طی دو بخش ضمن تایید صلاحیت بانوان و زدودن پندارهای غلط، به چگونگی ایجاد زمینه برای حضور و مشارکت زنان توانمند در این عرصه، می پردازیم.