فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۸۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ایران پس از انقلاب اسلامی، گفتمان ویژه ای را در سطح جهان و به ویژه، در خاورمیانه به وجود آورده است که نه تنها اختلاف اساسی با قبل از انقلاب داشته بلکه ماهیت آن نیز متفاوت است. این تفاوت بر سه محور «اسلام گرایی»، «استقلال گرایی» و «وحدت گرایی» متکی است. اسلام گرایی پایه اصلی گفتمان ایران پس از انقلاب است. گرچه با اسلام گرایی می توان استقلال گرایی و نفی حضور سلطه گران جهانی و نیز وحدت گرایی میان اقشار دینی و اجتماعی منطقه را نیز استنباط کرد، اما از منظر دیگر، به لحاظ اهمیت این دو گفتمان و کشف ابعاد آن ها در منطقه، به شکل جداگانه بررسی می شود. اسلام گرایی ایران، نقش اساسی در ظهور نهضت ها و گرایش های تند و معتدل اسلامی در منطقه خاورمیانه داشته است. گرچه گرایش شیعی در منطق اسلام گرایی ایران، در سطوح مختلف، متفاوت بوده، واکنش های متفاوتی را در سطح منطقه داشته و زمینه ای برای به هم خوردن تعادل ژئوپلتیکی و جمعیتی را باعث گردیده است. دفاع بی وقفه از آرمان فلسطین و تاکید بر محو دولت غاصب صهیونیستی و همچنین، برخوردها و تحولات مربوط به وضیعت کنونی شیعیان بحرین و یمن، یکی از نمونه های بارز نگاه دینی منطقه به اسلام گرایی ایران است. مهم ترین ویژگی استقلال گرایی ایران در گفتمان سیاسی منطقه، نفی حضور سلطه گران غربی، تعامل بازیگران منطقه با همدیگر و ایجاد برتری گفتمانی برای منطقه با هدایت ایران است. گفتمان وحدت گرایی ایران، بر پایه انسجام دینی، همگرایی سیاسی، اتحاد اجتماعی و همسان سازی فرهنگی استوار است. توجه به محورهای سه گانه گفتمان ایران در منطقه خاورمیانه با دو عامل اساسی تحولات زمانی و تغییرات سیاسی- اجتماعی متغیر بوده، و دیدگاه های درونی و بیرونی به آن ها نیز تابعی از این دو عامل بوده است. علی رغم حضور جدی این دو عامل در ایجاد نوسانات گفتمانی مزبور، روح گفتمان انقلاب اسلامی ایران در سه محور یادشده، هنوز به عنوان «گفتمان غالب ایران در منطقه خاورمیانه» به حساب می آید.
ایران، کانون چند زیرسیستم منطقه ای
پس از فروپاشی نظام دوقطبی، این سؤال مطرح شد که چه نظم یا نظامی در انتظار ساختار روابط بین الملل است. بدیهی بود که ایالات متحده آمریکا تلاش گسترده ای برای تثبیت یک جهان تک قطبی به عمل آورد. اما اقبال تحقق چنین رؤیایی بسیار کم بود، زیرا این سیاست با مخالفت آشکار و پنهان تمام قدرت های دیگر روبه رو می شد. الگوی همگرایی منطقه ای اروپا که از پیش مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته بود، به پیدایش شکل های منطقه ای چندی کمک کرده بود که در دنیای آشفته و خطرناک پسا دوقطبی بر قوت و استحکام خود افزودند و بدین ترتیب خطوط یک دنیای چند قطبی منطقه ای در افق نمایان شد. امروز بیش از هر زمان دیگر مزیت و مناسبت همکاری های منطقه ای آشکار شده و اغلب کشورها به دنبال آن هستند. حال این سؤال پیش می آید که ایران چه وضعیتی داشته و وضعیت مطلوب آن به عنوان یک قدرت منطقه ای چیست؟ قرارگرفتن در میان چند زیرسیستم منطقه ای مانند خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای مرکزی، قفقاز و آسیای جنوب غربی، موقعیتی بی نظیر برای ایران به وجود آورده است که بهره مند شدن از مزایای آن در گروی یک سیاست و دیپلماسی قابل تامل و حساب شده است.
بررسی چالش های ساختاری در روابط مصر و ایران
حوزههای تخصصی:
ایران و مصر به عنوان دو کشور تاثیرگذار و مهم در منطقه خاورمیانه از گذشته های دور با همدیگر مراوده داشته و در ایجاد صلح و ثبات در جهان اسلام نقش حیاتی ایفا کرده اند، البته مناسبات کشور بعد از وقوع انقلاب اسلامی به تیرگی کامل انجامید. در طول دهه های اخیر نیز شاهد افت و خیزهای بسیاری در مناسبات فی مابین بوده ایم.پرسش عمده ای که در این نوشتار مطرح شده آن است که چه عواملی تاریخی و ساختاری در روابط ایران و مصر وجود دارد که موجبات تقابل دو کشور را فراهم کرده و نتوانسته اند روابط کامل دیپلماتیک را برقرار کنند؟در این پژوهش سعی شده که موانع و مشکلات ساختاری در روابط ایران و مصر از منظر رویکردهای امنیتی و متضاد دو کشور نسبت به مسائل منطقه و تاثیرپذیری از روابط قدرتهای خارجی بررسی و تبیین گردد.به رغم تنش های موجود در روابط دو کشور (به دلیل مشکلات ساختاری و تاثیرپذیری از قدرت های خارجی) تلاش شده است که امکانات و ظرفیت های موجود همکاریهای فیمابین در سطوح مختلف ترسیم و دورنمای روابط نیز تبیین گردد.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و آسیای مرکزی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آسیای مرکزی از جمله مناطقی است که از سال ١٩٩١ میلادی و به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از جایگاهی روزافزون در مناسبات منطقه ای و بین المللی، برخوردار گشته است و اکنون به عنوان یکی از مهم ترین زیر سیستم های منطقه ای کشورمان به شمار می رود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه، از یک سو بر پایه عوامل همگرایی در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، از فرصت ها و زمینه های نفوذ و همکاری، برخوردار است و از طرف دیگر با توجه به عوامل واگرایی با چالش ها و تهدیداتی مواجه می باشد که بر آیند این امر، همواره در جهت گیری سیاست خارجی ایران در منطقه آسیای مرکزی، تاثیرگذار بوده است.
این مقاله ضمن شناسایی مهم ترین عوامل همگرایی و واگرایی پیش روی سیاست خارجی ایران و ارزیابی کلی از خط مشی های اتخاذ شده، به ارائه راهکارهای مناسب برای توسعه و افزایش ضریب نفوذ سیاست خارجی ایران در منطقه آسیای مرکزی می پردازد.
تاثیر جنگ 33 روزه لبنان بر موقعیت منطقه ای ایران
حوزههای تخصصی:
تهاجم وسیع و همه جانبه اسرائیل به لبنان در ژوئیه 2006 / تیرماه 1385 که 33 روز به طول انجامید، نقطه عطفی در منازعات اعراب و اسرائیل است. جنگ 33 روزه که در واقع ششمین جنگ اسرائیل و اعراب به شمار می رود، در مقایسه با جنگهای پیشین اسرائیل طولانی تر و در نوع خود بی نظیر و از ابعاد مختلف و متفاوتی دارای اهمیتی فوق العاده و منحصر به فرد است. زیرا در این نبرد سنگین و همه جانبه اسرائیل به اهدافی که پیش از جنگ با هماهنگی و حمایت آمریکا برای خود معین کرده بود دست نیافت، که نمونه بارزی از تکرار به مراتب سخت تر شکست و ناکامی سال 2000 در عقب نشینی از جنوب لبنان بود. بنابراین تهاجم گسترده اسرائیل با پیروزی رزمندگان مقاومت اسلامی پایان یافت و به تبع این موفقیت، معادلات داخلی لبنان، اسرائیل و منطقه دستخوش تغییر و تحولات جدید و اساسی گردید. در این میان جمهوری اسلامی ایران برمبنای روابط سیاسی و معنوی ویژه ای که از بدو شکل گیری حزب الله با این جنبش داشت، بی تاثیر و به دور از آثار و پیامدهای این جنگ در ابعاد مختلف سیاسی ـ نظامی نماند.
ساختار نظام بین الملل در هزاره سوم و تحلیل بحران در روابط ایران و آمریکا
حوزههای تخصصی:
در نظام بین الملل، بحران می تواند منافع و یا هزینه هایی را برای بازیگران ایجادکند. طبعا قدرت های بزرگ به دلیل نقشی که ایفا می کنند و یا منافعی که به دست می آورند، در شرایط تعارضی بیشتر و فراگیرتر قرار می گیرند. آنان در ازای هر منازعه به منافع یا هزینه های بیشتری در مقایسه با سایر بازیگران نائل می شوند. در نظام های باثبات، همانند ساختار دوقطبی، هر یک از دو قدرت جهانی می تواند منافع خود را از طریق همکاری، مشارکت و یا تعارض با بازیگران منطقه ای پی گیری نماید. از آنجایی که قاعده بازی توسط بازیگران اصلی مورد پذیرش قرار می گیرد، بنابراین، طبیعی خواهد بود که هزینه های توسعه بحران در مقیاس سایر ساخت های بین المللی محدودتر باشد. بررسی تئوریک بحران در روابط سیاسی ایران وآمریکا نشان می دهد که این بحران هم اکنون از چهار مرحله پیدایش، گسترش، کاهش ، وآثار، در مرحله سوم قرار دارد. هر یک از طرفین با استفاده از تمامی ظرفیت های قابل دسترس، درصدد به حداکثر رساندن منافع خود هستند. مروری بر سطوح تحلیلی مسئله هسته ای ایران، مفروضات کاهش یک بحران بین المللی و همچنین تنش های داخلی در هر یک از کشورهای طرف بحران، در مجموع حاکی از آن است که در چنین شرایطی، فرصت ها و گزینه های فراوانی جهت مدیریت مطلوب بحران حاضر و حفظ آرمان ها و منافع ملی برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. هدف از این بررسی نظری، برداشتن گامی در شفاف سازی فرآیند کاهش بحران ایران و آمریکا است.
الزام در تغییر تمرکز جغرافیایی سیاست خارجی ایران
با توجه به روند پر شتاب تغییرات و تحولات در محیط منطقه ای و بین المللی در زمان کنونی، کشورها و مدیران سیاسی آنها، باید خود را برای ایجاد تغییرات لازم در نگرش ها و دکترین های روابط خارجی خود آماده کنند. عدم توجه به این واقعیت و در نتیجه کاهش محسوس در موفقیت های جمهوری اسلامی ایران در سیاست منطقه ای خود در سال های گذشته و پیشنهاد برای تغییر آن، نقطه تمرکز این مقاله است. باور ما در این مقاله این است که جمهوری اسلامی ایران باید جغرافیای تمرکز سیاست خارجی خود را از کشورهای عربی خاورمیانه به عنوان منطقه نفوذ خود به کشورهای شرقی و شمال شرقی خود تغییر دهد. این مقاله باور دارد که با این تغییر نه تنها تعارض های منطقه ای ایران کاهش پیدا می کند، بلکه ایران می تواند با افزایش نفوذ خود در شرق از حمایت قدرت های بزرگی چون ایالات متحده، اروپا و حتی قدرت های منطقه ای چون عربستان سعودی بهره مند باشد. نویسنده با استفاده از نظریه های واقع گرایانه در حوزه عملکرد سیاست خارجی در جهت تامین منافع ملی با استناد به تداوم تعارض میان حوزه های نفوذ ایران و کشورهای عربی در منطقه، استدلال می کند که که تغییر در تمرکز منطقه ای روابط خارجی ایران از غرب (منظور خاورمیانه عربی) به شرق در هر دو امتداد آن یعنی شبه قاره و آسیای مرکزی نه تنها کمک به راهگشایی در بن بست های سیاست خارجی می کند، بلکه می- تواند جایگاهی معتبرتر و بالاتر را برای ایران در سطح جهانی به ارمغان بیاورد.