کارکرد نیروهای ژرف و اثر آنها بر نظام بین الملل، واقعیتهای تازه ای را در پهنه روابط بین الملل پدیدار ساخته و بسیاری از مفاهیم و برداشتهای موجود در حوزه علم و روابط بین الملل را با ناکارآمدی روبرو کرده است. مفهوم امنیت و تبیین نظری آن در سیاست بین الملل یکی از گستره های موجود است که با چنین پدیده ای روبرو است و در نتیجه نیاز به بازاندیشی نظری دارد...
اقدام به موقع، یکی از مؤلفه های راهبردی در تصمیمگیریهاست. زمان می تواند موجب تقویت توانمندی های کشور در مقابل رقبا شده و عدم درک زمان مناسب اقدام، عملاً به تضعیف توانمندی ها یا نابودی آنها منجر می شود. اقدام در زمان مناسب، نیازمند شناخت دقیق خود و مقاصد و انگیزه های کشورهای رقیب است. ضربه نخست، حمله پیشدستانه و حمله پیشگیرانه، با مؤلفه سرعت و زمان همنشینند و از زمان پیدایش جنگ ها، مشغله فکری زمامداران، فرماندهان و تصمیم گیرندگان بوده اند.آنها تلاش کرده اند برای تأمین هدف با هزینه کمتر و دستاورد بیشتر، از عنصر سرعت و زمان بیشترین بهره را ببرند و قبل از اقدام رقیب، حمله را آغاز نموده و ضربه کارآمدی بر آن وارد نمایند که مطمئناً در زمان هوشیاری، چنین اقدامی نمی تواند دستاورد قابل توجهی در پی داشته باشد.
نـوشـتـار حـاضر بخشى از مقاله جنگ در ((الموسوعة العسکریة )) دایرة المعارف نظامى ـ اسـت کـه به ریاست سرهنگ هیثم الایوبى و به وسیله شمار بسیارى از پژوهشگران علوم نظامى به رشته تحریر در آمده است .
سـازمـانها و مؤ سساتى که ناگزیر از رقابت و تلاش براى بقا در محیطهاى به شدت مـتـلاطـم ، بـى ثـبـات و در حـال تـغـیـیـر و تـحـول انـد، بـراى رویـارویـى بـا عوامل و رخدادهاى محیطى تاءثیرگذار بر فعالیت هاى خود، با دو رویکرد و مکتب مدیریتى عمده مواجه اند: یـکـى مـکـتـب توصیفى انطباقى که برخوردى انفعالى و اقتضایى با این تحولات دارد و دیـگـرى مـکـتـب پـیـش تـدبـیـرى کـه بـرخـوردى فـعـال بـا عوامل محیطى را تجویز مى کند. روش تحلیل راهبردى (swot) به توصیه مکتب پیش تدبیرى و براى شناسایى و تدوین راهـبـردهـاى بـهـیـنـه بـراى سـازمـانـهـا بـه کـار مـى رود. کـه حـاصل آن چهار دسته راهبرد مى باشد: راهبردهاى قوت ـ فرصت ، ضعف ـ فرصت ، قوت ـ تهدید و ضعف ـ تهدید. در ایـن مـکـاتـب ، راهـبـرد عـبـارت اسـت از فـرآیـنـد تـصـمـیـم گـیـرى کـه طـى آن عـوامـل درونـى سـازمـان (ضـعف ها و قوت ها) با عوامل بیرونى (فرصت ها و تهدیدها) به گـونـه اى بـا یـکـدیگر مرتبط مى شوند که ارزش هر یک از آنها در تحقق اهداف سازمان به خوبى مشخص مى گردد.
در این مقاله، به ترتیبات و الگوهای امنیتی در خلیج فارس، از آغاز شکل گیری این مجموعه امنیتی و اضلاع سه گانه آن توجه شده و ضمن اشاره به ناکافی بودن نظریههای وابستگی و امپریالیسم برای توضیح این ترتیبات، ضرورت توجه به دوآلیسم برخاس ته از الهامات واقعگرایی و لیبرالیسم مورد تاکید قرار گرفته است. در این راستا نویسنده به رویکرد دو قدرت مداخله گر انگلیس و آمریکا در تنظیم ترتیبات امنیتی خلیج فارس پرداخته و اختلاف و تعارضات ادراکی بازیگران از ترتیبات امنیتی مورد نظر را بررسی کرده است. فرصتها و امکانات موجود ایران برای ایجاد تکامل در این ترتیبات، مبحث پایانی مقاله را تشکیل میدهد .