فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۴٬۸۵۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
توفان های تندری، به عنوان یکی از پدیده های متداول و شاخص سامانه های همرفتی، موجب خسارت های شدید و آثار روانی بر افراد می شوند. بدین منظور، ابتدا کدهای مربوط به پدیده توفان تندری در دوره آماری ۳۳ ساله که متناظر با سیکل های ۲۲، ۲۳ و ۲۴ خورشیدی (۲۰۱۸-۱۹۸۶) بودند از داده های سازمان هواشناسی کشور برای ایستگاه های سینوپتیک که در هر چرخه اقلیمی دارای آماره کامل بوده اند، استخراج گردید. در ادامه به منظور نمایش تغییرات زمانی-مکانی توفان های تندری، از روش IDW استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از چرخه خورشیدی ۲۲ الی ۲۴، فراوانی رخداد توفان های تندری از الگوی منظمی پیروی نمی کند و چرخه ۲۳ بالاترین رخدادها را داشته است. در مجموع در دوره آماری 33 ساله بالاترین رخداد مربوط به سال 1997 و کمترین رخداد توفان تندری در سال 1990 گزارش شده است. از لحاظ پراکنش مکانی توفان های تندری در فصول سرد سال که سامانه های سودانی پدیده غالب این دوره از سال می باشد هسته پر رخداد توفان های تندری بر روی ایستگاه بوشهر قرار دارد. این هسته پر رخداد به سمت شرق و شمال روندی کاهشی دارد. درحالی که ایستگاه های جزیره سیری و بندرلنگه کمترین میزان را داشته اند. بیشترین رخداد در ماه های دسامبر و ژانویه و از نظر مکانی در ماه های سرد بر ایستگاه بوشهر متمرکز است درحالی که در تابستان جابجایی هسته ها به سمت شرق، به ویژه در ایستگاه های بندرعباس، لار و حاجی آباد، به دلیل فعالیت سامانه های مونسونی، قابل توجه بود.
برآورد قابلیت های ژئوتوریستی چشمه های آبگرم استان آذربایجان شرقی جهت توسعه گردشگری سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
80 - 59
حوزههای تخصصی:
گردشگری سلامت افراد و گروه هایی را شامل می شود که با هدف درمان، به استفاده از آب های معدنی و گرم ، گذران دوران نقاهت ، معالجه و غیره اقدام به مسافرت می کنند. چشمه های آب گرم به عنوان یکی از منابع طبیعی، بخشی از گردشگری سلامت هستند که برای درمان شرایط مختلف پزشکی از آنها استفاده می شود. پژوهش حاضر در مورد چشمه های آبگرم استان آذربایجان شرقی است که از نظر روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی و از نظر هدف کاربردی می باشد. استان آذربایجان شرقی با توجه به موقعیت جغرافیایی، ویژگی های اقلیمی و شرایط زمین شناسی و تکتونیکی از کانون های مهم چشمه های ]بگرم محسوب می شود که در اطراف کوهستان سهند، رشته کوه بزقوش، شمال شرقی کلیبر تمرکز یافته اند. در این پژوهش با بهره گیری از روش کامنسکو و بررسی های کتابخانه ای - اینترنتی و مطالعات اسنادی و نظر سنجی از 20 نفر از متخصصین و کارشناسان سازمان آب منطقه ای و اداره گردشگری استان ، چشمه های آبگرم متعلق، بستان آباد، اسب فروشان، الله حق، ایستی سو لیقوان، یل سوئی، تاپ تاپان و داش آلتی از میان دیگر چشمه های آبگرم استان انتخاب و ارزیابی شدند. نتایج پژوهش نشان داد، چشمه آبگرم متعلق با مجموع امتیاز 86 دارای بالاترین امتیاز است. سپس، چشمه آبگرم اسب فروشان با 84 امتیاز در رتبه دوم، یل سوئی با 82 امتیاز دارای رتبه سوم هستند و کمترین امتیاز نیز متعلق به چشمه آبگرم تاپ تاپان با مجموع امتیاز 65 می باشد.
واکاوی تغییرات پوشش ابرها در دوره سرد سال منطقه جنوب شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پراکندگی مکانی روزهای ابرناکی و روند تغییرات آنها، به ویژه در دوره سرد سال، در برنامه ریزی و تصمیم گیری های محیطی و منابع آبی مناطق خشک و نیمه خشک از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ابرها به عنوان یکی از عناصر کلیدی چرخه آب، نقش مهمی در تنظیم رژیم بارش، دما و تبخیر و تعرق ایفا می کنند. هدف این پژوهش، بررسی روند تغییرات پوشش ابر در فصل زمستان و شناسایی عوامل مؤثر بر آن در منطقه جنوب شرق ایران است. در این مطالعه، از داده های 23 ایستگاه سینوپتیک و داده های بازکاوی مرکز اروپایی پیش بینی میان مدت (ERA5) در بازه زمانی 1989 تا 2022 استفاده شده است. تحلیل های آماری شامل بررسی پراکندگی زمانی-مکانی پوشش ابر (LCC)، آزمون روند من-کندال و نیز برازش مدل رگرسیون خطی برای ارزیابی تغییرات بلندمدت است. نتایج نشان می دهد که توزیع مکانی پوشش ابر در منطقه مورد مطالعه تحت تأثیر عوامل جغرافیایی مانند عرض جغرافیایی، طول جغرافیایی، ارتفاع و نیز الگوهای جوی قرار دارد. همچنین تحلیل روند تغییرات پوشش ابر با استفاده از روش های آماری من-کندال و رگرسیون بر روی داده های مشاهداتی و بازکاوی ERA5 نشان می دهد که پوشش ابر در ماه های دی، بهمن و اسفند روند کاهشی داشته است. بیشترین کاهش ابرناکی در ماه دی مشاهده شده است. یافته های این پژوهش می تواند در درک بهتر تغییرات اقلیمی منطقه و بهبود مدل های پیش بینی اقلیمی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، نتایج این مطالعه می تواند در مدیریت منابع آب و برنامه ریزی های مرتبط با کشاورزی و انرژی در منطقه جنوب شرق ایران کمک کننده باشد.
ارزیابی شاخص ژئودایورسیتی با استفاده از تابع تراکم کرنل (مطالعه موردی: حوضه قزل اوزن، استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئودایورسیتی نقشی کلیدی در آمایش سرزمین و رویکردهای حفاظتی داشته و مفهوم آن توسط مجامع علمی در سطح جهانی پذیرفته شده است. تاکنون از روش های کیفی و کمی گوناگونی برای ارزیابی ژئودایورسیتی و دستیابی به شاخصی برای طبقه بندی نواحی استفاده شده است. در این پژوهش با بهره گیری از روش کمی تابع تراکم کرنل و استفاده از متغیرهای زمین شناسی، ژئومورفولوژی، خاک، گسل و هیدروگرافی، شاخص ژئودایورسیتی در حوضه قزل اوزن استان کردستان ارزیابی و محاسبه شده است. پس از آماده سازی لایه های اطلاعاتی مربوط به حوضه، طی مراحلی این لایه ها وارد ابزار تحلیل تراکم کرنل در نرم افزار ArcGIS نسخه 10.4.1 شدند. با تعریف پارامترهای مهم این ابزار، شامل اندازه سلول ، شعاع جستجو و واحد سطح به کیلومترمربع، نقشه شاخص ژئودایورسیتی حوضه تهیه شد. براساس ارزش های عددی، نقشه حاصل به روش شکست طبیعی که باعث برجسته شدن تفاوت بین طبقات می شود، به 5 طبقه تقسیم شد. دامنه اعداد هر طبقه بیانگر تعداد نقطه یا به عبارتی تعداد عارضه در کیلومتر مربع است. در نهایت، براساس شاخص عددی ژئودایورسیتی در هر طبقه، یک دامنه کیفی شامل تراکم خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد تهیه گردید. دامنه تنوع عوارض در سلول های نقشه خروجی بین صفر تا 166 متغیر است. بیشترین کانون های تراکم در غرب، محدوده های کوچکی در شمال، شرق و جنوب حوضه دیده می شود. مناطقی که دارای بیشترین ارزش از نظر شاخص ژئودایورسیتی هستند از مناطق مهم ژئوتوریستی استان کردستان محسوب می شوند. نهایتاً برای تعیین میزان تأثیر گذاری هر لایه در شاخص ژئودایورسیتی، با حذف هر یک از لایه ها، در پنج حالت دیگر نقشه شاخص ژئودایورسیتی حوضه تهیه شد. نتایج نشان داد که متغیر ژئومورفولوژی دارای بیشترین تأثیر در تعیین شاخص ژئودایورسیتی حوضه است و پس از آن به ترتیب متغیرهای هیدروگرافی، زمین شناسی، گسل و خاک شناسی در مراتب بعدی قرار دارند.
اندازه گیری نوسانات بهار و پاییز شاخص های کاربری زمین (LULC) با استفاده از روش ماشین بردار پشتیبانی (SVM) و تحلیل روابط همبستگی LST با شاخص های NDBI، MNDWI و NDVI T T، در محدوده گردنه حیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
39 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی روابط بین LST و LULC در منطقه گردنه حیران می باشد. شاخص های LULC متشکل از شاخص های تفاوت نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) ، تفاوت نرمال شده ساخت و ساز (NDBI) و تفاوت نرمال شده و اصلاح شده آب (MNDWI) می باشد. مساحت منطقه مورد مطالعه 95/156 کیلومتر مربع بوده که از این میزان در سال 1401، حدود 7/122 کیلومتر مربع اختصاص به پهنه جنگلی داشته و تنها 2/33 کیلومتر مربع اختصاص به زمین کشاورزی دارد. مقادیر شاخص MNDWI در غنی ترین منطقه در سال 1397 از مساحتی معادل 27/12 کیلومتر مربع برخوردار بوده و با کاهش شدید در سال 1401 مواجه شده و به 68/1 کیلومتر مربع رسیده است. پهنه های ساخت و ساز شده (NDBI) تا سال 1397 با افزایش مواجه بوده و تا سال 1401 با کاهش قابل توجهی روبرو گردید. حداکثر دمای سطح زمین (LST) از 42/35 درجه سانتیگراد در سال 1392 به 04/39 درجه سانتیگراد در سال 1401 رسیده است. پهنه برخوردار از دمای 20 تا 25 درجه سانتیگراد از 9/67 کیلومتر مربع به 124 کیلومتر مربع رسیده است. در نهایت، روابط همبستگی پیرسون نشان داد که شاخص NDVI و MNDWI با شاخص LST از همبستگی منفی برخوردار بوده و بین شاخص LST با شاخص NDBI همبستگی مثبت برقرار است. بیشترین همبستگی مثبت به میزان 77/0 بین LST و NDBI مربوط به بهار 1397 بوده و بیشترین همبستگی منفی به میزان 71/0- متعلق به شاخص MNDWI و LST بوده که در پاییز 1397 به ثبت رسیده است.
تخمین دبی روزانه با استفاه از مدل نیمه توزیعی IHACRES در حوضه آبخیز قره سو (کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
104 - 119
حوزههای تخصصی:
به منظور به کاربردن موفقیت آمیز مدل هیدرولوژیکی ، می بایست پارامترهای مدل به دقت تعیین شوند . بدلیل فقدان اطلاعات فیزیکی مشخص و همچنین اندازه گیری های میدانی که بسیار هزینه بر هستند، اندازه گیری همه مقادیر پارامترهای مدل امکان پذیر نمی باشد.بنابراین تخمین پارامترها معمولا بوسیله برازش خروجی مدل و داده های مشاهده ای در یک فرایند سعی و خطا انجام می شود. از طرف دیگر کاریرد موفقیت آمیز مدل های هیدورلوژیکی بستگی به دقت واسنجی مدل دارد. بنابراین قبل از به کار بردن نتایج مدل برای تصمیم گیری های مختلف باید واسنجی جهت افزایش قابلیت اطمینان مدل به دقت انجام شود. لذا در این پژوهش سعی شده است با استفاده از مدل بارش- رواناب IHACRES جریان رودخانه ای برای حوضه ی آبخیز قره سو در استان کرمانشاه شبیه سازی شود.مدل IHACRES دارای 3 متغیر ورودی: بارش روزانه، دمای روزانه و دبی روزانه می باشد. ابتدا مدل با داده های روزانه دبی 20 ساله (2000-1981) واسنجی گردید و سپس در طول دوره آماری (2010-2001) مورد اعتبارسنجی قرار گرفت.نتایج شبیه سازی نشان داد در هردو دوره واسنجی و اعتبار سنجی ، مقادیر برآوردی مدل خصوصا در مقادیر دبی اوج کمتر از مقادیر مشاهداتی بود. اما در مجموع با توجه به انحرافات کم مدل و شبیه سازی خوب مقادیر دبی حداقل و براساس دو پارامتر ضریب تعیین (640/0 R2=) در مرحله واسنجی و (624/0 R2=)در مرحله اعتبار سنجی و ضریب کارایی (639/0 CE=) در مرحله واسنجی و(622/0 CE=) در مرحله اعتبار سنجی می توان گفت عملکرد مدل در حوزه مطالعه رضایت بخش بوده است.
شناسایی پهنه های مستعد فرسایش در ارتباط با محدوده های بیشینه شتاب زمین با استفاده از مدل های منطق فازی و آنتروپی شانون در حوضه آبخیز تالار، استان مازندارن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
178 - 202
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک یکی از مهم ترین پدیده های طبیعی در حوضه های آبخیز است. شاخص های بسیاری مانند شیب، بارش، زمین شناسی و سازندها بر تخریب ساختمان خاک و تولید فرسایش نقش دارند. هدف از این مطالعه پهنه بندی فرسایش و بررسی شاخص بیشینه شتاب زمین در کنار شاخص های معرف در فرسایش در حوضه آبخیز تالار است. بدین منظور شاخص های فرسایندگی، فرسایش پذیری، طول شیب، مدیریت پوشش گیاهی و شاخص بیشینه شتاب زمین برای حوضه آبخیز تالار محاسبه گردید. سپس لایه های تولید شده به عنوان لایه های پایه در مدل های پهنه بندی منطق فازی و آنتروپی شانون قرار گرفتند. نتایج مدل فازی با توجه به عامل مهم بیشینه شتاب زمین پهنه بندی دقیقی از فرسایش را ارائه نکرد اما در مدل آنتروپی به دلیل استفاده از نقاط نمونه از زمین و با بررسی شاخص ها مشخص گردید که بیشترین خطر وقوع فرسایش در مکان هایی است که منحنی های شتاب ضرایب بالاتری از شتاب زمین را به خود اختصاص داده اند. نتایج نشان داد محدوده خطر بسیار زیاد در مدل آنتروپی با 5/13درصد از مساحت حوضه شامل رخساره های فرسایشی اعم از سطحی، شیاری، خندقی و کنار رودخانه ای است و به لحاظ بیشینه شتاب زمین نیز در محدوده منحنی های شتاب بالا در سطوحg (6/0- 5/0) قرار دارد. قرارگیری بیشینه شتاب زمین در سطوح بالای خطر g (6/0- 5/0) و وجود گسل های فعال و لرزه خیزی بیشتر در زیرحوضه 1 سبب تخمین بیشتر پهنه های خطر در طبقات زیاد و خیلی زیاد شده است. علاوه بر این شاخص مهم بیشینه شتاب زمین نیز از طریق خردشدن و تضغیف سنگ ها در دامنه ها به صورت غیر مستقیم بر دیگر شاخص ها مانند فرسایش پذیری و طول شیب تاثیر می گذارد و سبب افزایش عوامل فرسایشی و فرسایش پذیری می گردد. این نتایج با ایجاد یک مبنای علمی برای هدف گیری سیاست های کاهش فرسایش و رسوب مهم است.
ارزیابی خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از تئوری کاتاستروف در حوضه آبریز زمکان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
106 - 125
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها جزو مهم ترین مخاطرات ژئومورفولوژیکی در مناطق کوهستانی به شمار می روند. ارزیابی مکانی و تهیه نقشه های خطر راهکاری اساسی در رابطه با مدیریت ریسک زمین لغزش به شمار می رود. در پژوهش حاضر به ارزیابی مکانی و پهنه بندی خطر زمین لغرش در سطح حوضه آبریز زمکان کرمانشاه پرداخته شده است. در این راستا، از 13 فاکتور موثر بر وقوع زمین لغزش شامل ارتفاع، شیب، جهت شیب، عدد ناهمواری ملتون، تحدب سطح زمین، طول دامنه، عمق دره، رطوبت توپوگرافیک، بارش، سازندهای زمین شناسی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده و پوشش گیاهی استفاده شد. به منظور ترکیب و روی هم گذاری فاکتورهای مذکور از توابع تئوری کاتاستروف در بستر سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. مدل مذکور برای رفع عدم قطعیت های مرتبط با تصمیم گیری و کلاسه بندی داده ها به کار گرفته شد. در مدل مذکور وزن معیارها براساس مکانیسم درونی سیستم تعیین می شود که دارای ماهیت ریاضیاتی است. مدل سازی مبتنی بر توابع تئوری کاتاستروف نشان داد که فاکتورهای شیب با ضریب 3/1، بارش با ضریب 2/1، ارتفاع با ضریب 1/1 و سازندهای زمین شناسی با ضریب 1 مهم ترین متغیرهای مؤثر بر وقوع زمین لغزش در حوضه زمکان هستند. بالغ بر 4/32 درصد مساحت حوضه مطالعاتی در کلاس های با خطرپذیری زیاد و بسیار زیاد قرار گرفت. به دلیل برآیند عوامل موثر مانند ارتفاع، شیب و بارش زیاد و نیز تناوب مارن، آهک رسی و شیل، بخش های مرکزی و جنوبی منطقه از پتانسیل لغزشی بالایی برخوردار می باشند. نتایج بیانگر کارایی مطلوب توابع تئوری کاتاستروف مبتنی بر GIS در تهیه نقشه حساسیت وقوع زمین لغزش است که بر اساس منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC)، دقت مدل حدود 90 درصد برآورد شده است. در مدل مورد استفاده وزن معیارها بر اساس مکانیسم درونی سیستم تعیین می شود و ضمن قابلیت تکرارپذیری و تعمیم منجر به کاهش عدم قطعیت و نیز ترکیب داده های کمی و کیفی می شود.
آشکارسازی نقش تغییرات پوشش گیاهی و رطوبت خاک در توزیع درون سالی رخدادهای گردوغبار استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رخدادهای گردوغبار یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مخاطرات محیطی و اقلیمی کل کشور و به ویژه استان خوزستان است. هدف اساسی این تحقیق آشکارسازی نقش تغییرات پوشش گیاهی و رطوبت خاک در توزیع درون سالی رخدادهای گردوغبار استان خوزستان است. در این راستا از 3 دسته داده استفاده گردید. داده های مربوط به کدهای گردوغبار ایستگاهی که طی دوره آماری 2010-2020، برای ایستگاه های سینوپتیک استان خوزستان در مقیاس ساعتی اخذ شد. دسته دوم داده های پوشش گیاهی ماهانه که از محصول NDVI (MOD13C3) سنجنده MODIS اخذ شد و در نهایت داده های رطوبت لایه 5 سانتی متری فوقانی خاک از سنجنده SMAP بصورت ماهانه فراهم گردید. با تحلیل فراوانی کدهای گردوغبار، فراوانی ماهانه رخدادهای گردوغبار، غلظت و تداوم گردوغبار بررسی گردید. با به دست آوردن مقادیر میانگین فضایی دو شاخص رطوبت لایه 5 سانتی متری فوقانی خاک و شاخص NDVI ماهانه، اقدام به تحلیل همبستگی و ارتباط بین شاخص های گردوغبار و این شاخص ها گردید. نتایج بیانگر آن بود براساس میانگین دوره 2010-2020، دوره 4 ماه می تا اوت دوره پیک گردوغبار در سطح استان است. دوره حداقل 11 روز گردوغباری در هر ماه وجود دارد و غلظت گردوغبار بیش از 2800 میکروگرم بر مترمکعب در هوا بوده و تداوم ماندگاری رخداد گردوغبار در سطح استان حداقل 40 ساعت است. بررسی شاخص های رطوبت لایه فوقانی خاک و پوشش گیاهی نشان داد، دقیقاً در سطح استان در همین دوره پیک گردوغبار، رطوبت خاک لایه فوقانی خاک در بخش وسیعی از نواحی مرکزی و جنوبی استان به کمتر از 10 درصد رسیده و همزمان شاخص پوشش گیاهی نیز در این بخش ها به کمتر از 18/0 رسیده است. علاوه بر آن در این تحقیق مشاهده گردید که تغییرات ماهانه رطوبت لایه 5 سانتی متر فوقانی خاک با ضریب همبستگی 88/0- بیشترین تأثیر را در کنترل غلظت گردوغبار در سطح استان خوزستان دارد.
مدل سازی مبتنی بر یادگیری عمیق توزیع مکانی دوزیستان برای ارزیابی اثر بخشی مناطق تحت حفاظت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنالیزگپ مبتنی بر مدل سازی توزیع گونه ای (SDMs)، ابزاری کلیدی برای ارزیابی عملکرد مناطق تحت حفاظت و شناسایی گپ های حفاظتی است. بنابراین بهبود دقت و اعتبار SDMs می تواند به تحقق استراتژی های چارچوب جهانی حفاظت از تنوع زیستی کمک کند. هدف از این مطالعه، ارتقاء روش های آنالیزگپ با استفاده از مدل سازی برپایه هوش مصنوعی با استفاده از یادگیری عمیق و رفع برخی از محدودیت های روش های سنتی مدل سازی در آنالیزگپ با استفاده از رویکرد فازی در محاسبه درجه مطلوبیت زیستگاه و نهایتاً ارزیابی کارایی آنالیزگپ در شناسایی گپ های حفاظتی می باشد. لذا از روش CNN-SDM، مبتنی بر یادگیری عمیق، برای شناسایی روابط پیچیده بین توزیع مکانی گونه ها و شرایط محیطی استفاده شد. داده های اقلیمی WorldClim و حضور 45 گونه دوزیست در جنوب غرب آسیا از پایگاه GBIF برای کالیبره کردن مدل استفاده شد. پس از تولید نقشه مطلوبیت زیستگاهی، گونه ها براساس درجه تهدید در فهرست سرخ IUCN وزن دهی شدند و نقشه غنای گونه ای وزنی ایجاد شد. برای رفع محدودیت های داده های باینری، از مقیاس گذاری فازی استفاده شد که تغییرات کیفیت زیستگاه را پیوسته در بازه ای بین 0 و 1 نمایش می دهد. برای پیش بینی آینده، سناریوهای اقلیمی SSP126 و SSP585 برای سال های ۲۰۶۰ و ۲۱۰۰ بررسی شدند. مقایسه نقشه های غنای گونه ای وزنی و رویهم گذاری مرسوم نشان داد که 43% از زیستگاه های دوزیستان در معرض تهدید در روش رویهم گذاری نادیده گرفته می شود. نتایج تایید کرد در بدترین سناریو اقلیمی، اگرچه 85% از زیستگاه های مطلوب در مناطق تحت حفاظت حفظ می شود اما میانگین ارزش پیکسل های مطلوب در این مناطق به طور معناداری کاهش می یابد بطوریکه مطلوبیت زیستگاهی فازی برای 97% از گونه ها کاهش خواهد یافت. مدل CNN-SDM نشان داد با AUC برابر با 94/0و TSS برابر با 89/0دقت بالایی در پیش بینی توزیع گونه ها دارد. این مطالعه تأکید بر ارتقاء روش های آنالیزگپ و رفع محدودیت های روش های سنتی دارد.
ارزیابی پتانسیل خطر وقوع سیلاب با استفاده از روش تحلیل آماری دو متغیره (مطالعه موردی: حوضه آبریز آجی چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه آبریز آجی چای واقع در استان آذربایجان شرقی به دلیل برخورداری از شرایط خاص توپوگرافیکی مستعد وقوع سیلاب های مخرب می باشد. هدف اصلی این تحقیق تهیه نقشه پتانسیل خطر وقوع سیل با استفاده از روش آماری وزن شواهد (WOE) می باشد. جهت نیل به این هدف 18 پارامتر مؤثر در وقوع سیل بررسی شدند. پارامترهای مورد بررسی عبارت بودند از: ارتفاع، شیب، جهت شیب، شاخص رطوبت توپوگرافی، شاخص حمل رسوب، شاخص قدرت آبراهه، انحنای زمین، بارش، شاخص پوشش گیاهی، کاربری اراضی، فاصله از سد، فاصله از پل، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، گروه های هیدرولوژیکی خاک، بافت زهکشی، ژئومورفولوژی و لیتولوژی. از مجموع 274 نقطه سیلابی، 70 درصد به عنوان دادهای آموزشی و 30 درصد به عنوان داده های اعتبار سنجی انتخاب شدند. نقشه نهایی با استفاده از ابزار Raster Calculator و حاصل ضرب وزن طبقات پارامترها در لایه های اطلاعاتی خود به دست آمد. نتایج نشان داد که بیش از 30 درصد از مساحت منطقه در پهنه های زیاد و خیلی زیاد از نظر خطر وقوع سیل قرار دارند. کلان شهر تبریز نیز به عنوان مهم ترین مرکز جمعیتی داخل حوضه به دلیل قرارگیری در مسیر رودخانه های آجی چای و مهران رود در پهنه های پرخطر قرار دارد که آسیب پذیری آن را در هنگام وقوع سیلاب های مخرب نشان می دهد. ارزیابی دقت مدل بر اساس منحنی ROC و سطح زیر منحنی (AUC) نشان داد که دقت مدل از نظر داده های آموزشی با ضریب 898/0 از عملکرد خوبی برخوردار بوده است.
ارزیابی آسیب پذیری بلوک های ساختمانی شهر کرمانشاه در برابر زلزله و مکان یابی محل اسکان موقت جمعیت آسیب پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از خطراتی که سکونتگاه ها و مخصوصاً شهرها را تهدید می کند، وقوع زلزله است. در این پژوهش ابتدا نقشه آسیب پذیری بلوک های ساختمانی کلان شهر کرمانشاه تهیه و تعداد افراد آسیب پذیر در زمان وقوع زلزله برآورد شده و سپس سایت های مناسب برای اسکان جمعیت آسیب پذیر شناسایی گردیده است. برای اجرای بخش اول با استفاده از لایه های اطلاعاتی گسل ها، عمر سازه، استحکام بلوک های ساختمانی و مساحت زیربنای بلوک ها و بهره گیری از یک سیستم استنتاج فازی نقشه آسیب پذیری آماده شده و با حد آستانه گذاری بر روی نقشه، بلوک های با ریسک بالا شناسایی و مجموع جمعیت ساکن در آن بلوک ها به دست آمده است. برای بخش دوم این پژوهش نیز از لایه های اطلاعاتی فاصله از رودخانه ها، گسل ها، خطوط برق فشارقوی، پست برق، جایگاه های سوخت، راه ها، بیمارستان ها، ایستگاه های آتش نشانی و پلیس استفاده شده است. سپس نقشه های تولیدشده فازی سازی شده و وزن معیارها با فرآیند تحلیل سلسه مراتبی فازی (FAHP) برآورد گردیده است. پس ازآن با اعمال وزن هر معیار به نقشه مربوط به آن معیار و ادغام نقشه ها، نقشه های شایستگی مکانی برای اسکان جمعیت آسیب پذیر در زلزله به دست آمده است. در نهایت بهترین سایت های پیشنهادی داخل شهری و برون شهری برای اسکان مردم در زمان وقوع زلزله انتخاب شده است. علاوه بر آن، مکان های اسکان داخل سایت های پیشنهادی و ظرفیت آن ها برای اسکان موردبررسی قرار گرفت. بررسی میدانی نشان داد که سایت های انتخاب شده دارای شرایط موردنظر برای اسکان در زمان بحران زلزله می باشند
واکاوی اثر سیل خیزی در جنوب شهر تبریز بر اجرای پروژه آزاد راه قطعه شش ارومیه – تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۹)
115 - 131
حوزههای تخصصی:
برآورد پتانسیل رواناب در مدیریت منابع آبی و طراحی زیرساخت راه های دسترسی و سازه های عمرانی مانند پل ها و تونل ها به ویژه در جای برخورد با گذر آب های سطحی از ارزش بسیاری برخوردار است. آزادراه تبریز - ارومیه با هدف ساختن راه درخور بین شهر تبریز و ارومیه در ادامه ساخت کریدور خاور به باختر از تهران تا مرز بازرگان در ۶ قطعه طراحی شده است. در این پژوهش به واکاوی اثر سیل خیزی بر روی قطعه شش آزاد راه تبریز - ارومیه در جنوب شهر تبریز در چارچوب پروژه پژوهشی کاربردی پرداخته شد. ازاین رو، توان تولید رواناب، گنجایش آبگذری، ابعاد هندسی آبروهای مسیر قطعه شش آزادراه تبریز – ارومیه برای هر زیر حوضه ارزیابی شد. برای برآورد رواناب، روش استدلالی به کاررفته و پس ازآن با در نظر گرفتن دبی 100 ساله، ضریب مانینگ 014/0 و شیب طولی 025/0، گنجایش آبگذری آبروها محاسبه و در نهایت کمینه استاندارد آبروها از ابعاد طول و عرض کانال تعیین شد. برآورد کلی نشان از آن است که با توجه به شرایط طبیعی زیر حوضه ها و ضریب مانینگ و شیب طولی مناسب، از ابعاد کانال برای تخلیه رواناب تولیدی در نظر گرفته شود. بر این پایه زیر حوضه شماره 10 با مساحت بیشتر و دبی 29/38 مترمکعب بر ثانیه نسبت به سایر زیر حوضه ها، با ژرفا و کانال با پهنای بیشتر برای هدایت و تخلیه سیلاب پیشنهادشده است. همچنین نشان می دهد که از بین پارامترهای به کار گفته شده در زیر حوضه ها، پارامتر مساحت تأثیر بیشتری در پتانسیل سیل خیزی دارد.
آسیب پذیری تالاب هامون در برابر تغییرات اقلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت پایدار اکوسیستم های تالابی مستلزم آگاهی از روند تغییرات ارزش های اکولوژیکی، هیدرولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی تالاب در برابر تهدیدات محیطی و انسانی است. در این پژوهش، روند تغییرات و همگنی متغیرهای اقلیمی دما و بارش با استفاده از آزمون های همگنی مختلف طی سال های 2020-1984 بررسی شد و اندرکنش آنها با میزان تغییرات خدمات اکوسیستمی، تهدیدات و آسیب پذیری تالاب بین المللی هامون مورد ارزیابی قرار گرفت؛ و استراتژی های مدیریتی برای کاهش آسیب پذیری ارائه شد. نتایج آزمون های همگنی نشان داد که اقلیم طی سال های 2020-1984 در منطقه سیستان خشک تر شده است، به طوری که میانگین کمینه و بیشینه دما به ترتیب 8/1 و 95/0 درجه سانتی گراد افزایش و میانگین بارش طی این سال ها به میزان 27 میلی متر (47درصد) کاهش یافته است. این تغییرات تاثیر زیادی بر خدمات اکوسیستمی منطقه سیستان داشته است. نتایج ارزیابی آسیب پذیری تالاب هامون با استفاده از روشStratford et al., 2011، نشان داد که تغییر اقلیم و خشکسالی، تامین حق آبه، سدسازی و انحراف مسیر آب در حوضه بالادست، تردد دام و اتومبیل در تالاب مهم ترین عوامل تهدیدکننده تالاب هستند که به شدت خدمات تنوع زیستی، زیستگاه حیات وحش، نگهداشت آب، صیادی و دامداری، پژوهشی و ارزش های بین المللی و زیست کره تالاب را دچار بحران و آسیب کرده اند. تلاش دیپلماتیک برای تامین حق آبه تالاب مهم ترین راهکار مدیریتی کاهش آسیب پذیری آن است.
پیش بینی واکنش های هیدرولوژیکی به تغییرات کاربری اراضی با استفاده از مدل HEC-HMS (مطالعه موردی: حوضه آبریز گرگان رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه روش استفاده از مدل CA-Markov را برای پیش بینی استفاده از زمین توزیع شده در حوضه رودخانه گرگان رود در سال 2040 بر اساس تکامل تاریخی توصیف می کند. تغییرات کاربری اراضی آتی برای سال 2040 با استفاده از مدل یکپارچه CA-Markov با توجه به سناریوی تداوم فرآیند مدیریت فعلی شبیه سازی شده است. این روش به عنوان ابزاری، برای مدیریت خطرات سیل، و طراحی هیدروگراف دوره های بازگشت مورد استفاده قرار گرفت. منحنی های شدت-مدت(IDF) در سه دوره زمانی به صورت دوره تاریخی(1980-1999در)، دوره اخیر(2000-2020) و دوره آینده (2021-2040) تحت شرایط تغییر اقلیم، استخراج و تغییرات آنها مورد بررسی قرار گرفت. برای شرایط آینده از مدل CAMS-CSM1-0 از مجموعه مدل های CMIP6 برای دو سناریو خوشبینانه (SSP2-4-5) و بدبینانه (SSP-5-8.5) استفاده شده است. سپس مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS برای بررسی تأثیر تغییر کاربری زمین بر پاسخ های هیدرولوژیکی حوضه زهکشی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پیش بینی مدل CA-Markov حاکی از کاهش 13/89% اراضی جنگلی از سال 2020 تا سال 2040 می باشد. حجم سیلاب 53/88%، نسبت به سال 2020 افرایش خواهد داشت. افزایش بیشتر شهرنشینی و تخریب اراضی جنگلی منجر به تغییر بیشتر اوج سیل و تغییر حجم می شود. با بررسی هیدروگراف دبی در دوره بازگشت های مختلف، برای سه سناریو بارشی مشخص شد بارش و تغییرات کاربری نقش موثری در افزایش دبی اوج و حجم سیلاب داشته استه با توجه به کاهش 24 درصدی بارندگی در سناریو سوم(2021-2040) نسیت به ستاریو اول، دبی اوج در این سناریو برای دوره بازگشت 100 ساله به میزان 96/.3%، نسبت به سناریو اول افزایش داشته است.
شناسایی گستره پیدایش فروچاله ها به روش مدل سازی رابطه ای در اَلَموت، شمال استان قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی فروچاله ها از دید زمینریخت شناسی و آبشناسی دارای اهمیت بسزایی است. فضاهای زیرزمینی و مناطق امید به وجود منابع آب کارستی کم ژرفا، گستره هایی هستند که در آنها احتمال فروریزش مواد پوشاننده ی سازندهای انحلال پذیر و پیدایش فروچاله وجود دارد. جستجوها بر پایه نقشه مناطق امید به وجود منابع آب کارستی کم ژرفا، برای شکل گیری فروچاله ها انجام گرفت و با دخالت دادن نقش عوامل تاثیر گذار، مانند دما، بارش و تمرکز جریان سطحی آب و فشردگی خطواره های زمین شناسی، مناطق دارای توان پیدایش فروچاله ها بر فراز مناطق امید، شناسایی شدند. برای انجام این پژوهش از لایه های اطلاعاتی مناطق امید به وجود منابع آب کارستی کم ژرفا، نقشه گسل ها و خطواره های زمین شناسی، نقشه های پهنه های اقلیمی و همدمای تهیه شده توسط اداره کل هواشناسی استان، تصاویر لندست سنجنده ETM+ و نقشه تمرکز جریان سطحی آب بهره گیری شد. در این پژوهش، از روش تلفیق لایه های اطلاعاتی با بهره گیری از معیارهای تصمیم گیری، استفاده شد. برای این کار، لایه های پهنه های اقلیمی و پهنه های هم دما و لایه های فشردگی خطواره ها و تمرکز جریان، دو به دو و نتایج به دست آمده باهم قطع داده شدند. به هریک از حالتهای پیش آمده ناشی از قطع لایه های اطلاعاتی، در قالب جداول دو بعدی، متناسب با ماهیت و اثرگذاری هریک از اجزای آنها بر انحلال سنگهای کربناته، وزن متناسب اختصاص داده شد. انطباق نسبی مناطق دارای توان پیدایش فروچاله ها با برداشت های میدانی و نقشه فروچاله های محاسبه شده از طریق مدل رقومی ارتفاع، درستی یافته ها را ثابت نمود.
بررسی کمیت و کیفیت آب زیرزمینی و تاثیر آن بر هیدروژئوشیمی آبخوان دشت آذرشهر و تعیین منشا محتمل آلودگی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
79 - 60
حوزههای تخصصی:
در سه دهه گذشته، مخازن آب زیرزمینی ایران با چالش های مهم و مرتبطی مواجه بوده است. کاهش همزمان حجم و کیفیت این آب ها که با افزایش آلاینده ها نیز برای اغلب مصارف غیر قابل استفاده می شود. بنابراین برای جلوگیری همین مقدار آب در دسترس ضرورت ارزیابی کیفیت آب های زیرزمینی و شناسایی عوامل انسانی یا طبیعی تاثیر گذار بر کیفیت بیش از پیش تاکید می شود. در این پژوهش ابتدا با بررسی هیدروژئوشیمیایی آلودگی حاصل از عناصر اصلی، فرعی و کمیاب شناسایی گردید و سپستغییرات آبنمود معرف آبخوان در مقابل هدایت الکتنوریکی منابع آب موجود در آبخوان دشت آذرشهر بررسی شده است. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش در منطقه موردمطالعه داده های بلند مدت سطح آب و هدایت الکتریکی از آب منطقه ای استان آذربایجان شرقی اخذ شده و پس از بررسی اولیه، اقدام به نمونه برداری از چاه ها و قنات های موجود در منطقه گردید و تعداد 33 نمونه با توزیع مناسب از آبخوان برداشت گردیده و به آزمایشگاه آب دانشگاه تبریز منتقل شد. پارامترهای اندازه گیری شده شامل pH، هدایت الکتریکی، عناصر اصلی، فرعی و کمیاب بود. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی عناصر، غلظت بیش ازحد مجاز شرب نیترات و عناصر آرسنیک، سرب، نیکل و کروم را نشان داد. به منظور بررسی تیپ آب منطقه از نمودارهای پایپر و استیف استفاده شد که نشان داد تیپ آب عمدتا سولفاته و بیکربناته می باشد؛ که منشا آب های موجود مطابق سازندهای زمین شناسی منطقه، آب حاصل از اختلاط و آب های حاصل تعویض یونی بودند. همچنین یافته های حاصل از آنالیزهای آماری چند متغیره تحلیل عاملی نیز چهار گروه عاملی را در کیفیت منابع آب منطقه موثر نشان دادند که تنها عامل چهارم انسان زاد تلقی شد. به طور کل اکثریت عناصر کمیاب موجود در منابع آبی متأثر از سازندها و اندرکنش آب-سنگ است. روند کلی آبنمود معرف کمیت آبخوان در طی بازه زمانی 25 ساله تقریباَ متعادل و با شیب نزولی کم می باشد ولی روند کلی نمودار کموگراف هدایت الکتریکی در این آبخوان به صورت صعودی با شیب بسیار بالاتر است که نشانگر افزایش فعالیت های انسان زاد و وجود شورابه ها و لایه های با شوری بالا می باشد که در اثر انحلال و نفوذ به آب زیرزمینی منجر به کاهش کیفیت مخزن آب زیرزمینی شده است. در منطقه مطالعاتی عمده نمونه های آلوده از نظر عناصر اصلی و کمیاب در اطراف شهر گوگان که انتهای دشت می باشد. آلودگی در انتهای دشت با روند کلی انحلال در مسیر حرکت آب زیرزمینی و تمرکز چاه های پمپاژ در این منطقه مرتبط است
تحلیل توزیع زمانی و مکانی ابرناکی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
40 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تغییرات زمانی و توزیع مکانی پوشش کلی ابرناکی در حوضه ی آبریز دریاچه ی ارومیه می باشد. به منظور رسیدن به اهداف این تحقیق از داده های مشاهداتی پوشش کلی ابرناکی در 5 ایستگاه منتخب هواشناسی و از محصول پوشش کلی ابرناکی (CFFCM) سنجنده مودیس(ترآ و آکوا) استفاده شد. مقادیر ابرناکی مشاهداتی منطبق بر استاندارد ایکائو (ICAO) به پنج کلاسه آسمان بدون ابر، کمی ابری، قسمتی ابری، نیمه ابری و تمام ابری طبقه بندی شده و به بررسی تغییرات ابرناکی پرداخته شد. همچنین به منظور بررسی ارتباط بین پوشش کلی ابرناکی با عناصر بارش، دما، تبخیر و ساعات آفتابی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که در منطقه مورد مطالعه اغلب آسمان صاف (7/28%) و کمی ابری (9/23%) است و تنها در حدود 30 درصد از موارد شرایط نیمه ابری و تمام ابری مشاهده می گردد. در بررسی روند فراوانی رخداد هر یک از کلاسه های ابرناکی مشخص شد که در اغلب موارد روند افزایشی در کلاسه های صاف و کمی ابری و در مقابل روند کاهشی در کلاسه های نیمه ابری و تمام ابری رخ داده است. مطالعه ضرایب همبستگی بین پوشش کلی ابرناکی با پارامترهای اقلیمی نشان داد رابطه مستقیم و معنی داری بین ابرناکی با بارش سالانه و رابطه معکوس با دما، تبخیر و ساعات آفتابی وجود دارد که این رابطه در مورد دمای سالانه ضعیف تر از بقیه پارامترها بوده و همچنین رابطه های ایجاد شده با داده های مشاهداتی منطقی تر از داده های ماهواره ای است. بررسی پراکندگی مکانی میانگین ابرناکی فصلی نشان داد ابرناکی در فصل زمستان و پاییز با فصل بهار و مخصوصاً تابستان متفاوت است. بالاترین مقدار ابرناکی زمستانه (تابستانه) در نیمه جنوبی (شمالی) حوضه آبریز دریاچه ارومیه مشاهده می گردد و این چینش با جریان های همدیدی فصلی و پراکندگی ارتفاعات انطباق دارد.
بررسی تغییرات کاربری اراضی با تأکید بر پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک با استفاده از طبقه بندی شی گرا و تکنیک چندمعیاره مارکوس مطالعه موردی: حوضه آبریز قلعه رودخان فومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
167 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق آشکارسازی تغییرات کاربری و تخریب پوشش جنگلی و اثرات آن بر فرسایش خاک، در حوضه آبریز قلعه رودخان می باشد. بدین منظور ابتدا تغییر کاربری های صورت گرفته بین سال های 1371 تا 1402 با استفاده از تصاویر لندست و تکنیک طبقه بندی شی گرا استخراج شد و به کلاس های (کشاورزی، جنگل، مرتع، عوارض آبی و مسکونی) طبقه بندی شدند. در مرحله بعد، با شناسایی عوامل مؤثر در فرسایش منطقه و تهیه لایه های اطّلاعاتی هر معیار در GIS، استانداردسازی لایه ها با استفاده از تابع عضویت فازی، وزن دهی معیارها با استفاده از روش کرتیک و مدل سازی نهایی با استفاده از روش تحلیل چند معیاره مارکوس انجام شد. بررسی تغییرات کاربری حوضه نشان می دهد که پوشش جنگلی در سال 1371، با وسعت 17/222 کیلومترمربع ، بیشترین مساحت را در بین کاربری ها داشته که در سال 1402 وسعت آن به 03/205 کیلومترمربع کاهش یافته است. همچنین با نظر به نتایج حاصله؛ کاربری مسکونی با افزایش 17/27 کیلومترمربعی، بیشترین تغییر را در طول بازه زمانی 30 ساله مورد مطالعه داشته است. با توجه به نقشه پهنه بندی فرسایش نیز به ترتیب؛ مساحت طبقه با پتانسیل فرسایش بسیار زیاد و زیاد از 04/18 و 05/31 درصد در سال 1371 به 52/22 و 34/32 درصد در سال 1402، افزایش پیدا کرده است. با توجه به نتایج به دست آمده می توان، کاهش پوشش جنگلی و تبدیل آن به مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی و مراتع، همچنین؛ تبدیل اراضی کشاورزی به مناطق مسکونی و افزایش کاربری مسکونی و زراعی در حریم و بستر رودخانه ها، را مهّم ترین عوامل دخیل در افزایش پتانسیل فرسایش خاک حوضه، دانست.
برآورد دبی حداکثر جریان و تحلیل تغییرات هیدرولوژیکی رودخانه، مطالعه موردی: بخش کوهستانی رودخانه قرانقوچای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اطلاع از مقدار دبی حداکثر، لازمه مقابله با سیلاب می باشد و از مشکلات اساسی در برنامه ریزی های آبخیزداری، کمبود یا عدم وجود آمار لازم، بخصوص آمار هیدرولوژیکی است. لذا، عدم وجود و یا کمبود اطلاعات هیدرومتری در حوضه های آبخیز، ک اربرد روش ه ای تجرب ی مناس ب جهت برآورد دبی حداکثر را الزامی می نماید. لذا، هدف این پژوهش برآورد دبی حداکثر در بخش کوهستانی قرانقوچای و تحلیل تغییرات هیدرولوژیکی رودخانه می باشد. این پژوهش بر کارهای میدانی، استفاده از تصاویر ماهواره ای، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی متکی می باشد. در این تحقیق ابت دا س رعت آب ب ا اس تفاده از روش کاستا و جارت اندازه گیری شده و سپس بر اساس آن، میزان دبی سیلابی برآورد شده است. شرایط هیدرولوژیکی رودخانه نیز با توجه به داده های ایستگاه های بالادست و پایین دست محدوده و با استفاده از 18 شاخص، محاسبه شد. نتایج تحقی ق نش ان م ی ده د، ح داکثر سیلاب برآورد شده از روش کاستا (60/89 m3/s) به مقادیر مشاهده ای نزدیک تر است که این موضوع بیانگر کارایی این روش می باشد. بر اساس یافته های پژوهش؛ الحاق شاخه های سراسکندچای، شورچای و خاتون آباد چای، شیب زیاد و سازندهای نفوذناپذیر، مقطع عرضی کم و کانالیزه شدن جریان، سد شدگی محلی ناشی از سقوط قطعات سنگی بزرگ و پرشدگی مقطع را می توان، علّت بالا بودن مقادیر سیلاب حداکثر در بخش کوهستانی قرانقوچای دانست. به علاوه؛ نتایج مطالعه نشان داد که احداث سد سهند، در رژیم جریانی پایین دست، تغییر اساسی ایجاد کرده است و این تغییرات بر ویژگی های هیدرولوژیکی تأثیر گذاشته است