فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۲۱ تا ۲٬۷۴۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
85 - 102
حوزههای تخصصی:
به باور ملاصدرا، علم حضوری نفس به ذاتش اشتدادی است. این نظریه از نظریات بدیع ملاصدرا و از نتایج هستی شناسی و نفس شناسی اوست. این نظریه بیانگر این معناست که مرتبه و درجه آگاهی حضوری انسان به حقیقت ذاتش امری ثابت نیست و می تواند ارتقاء یابد و از مرتبه نازل خودآگاهی خیالی به مرتبه عالی خودآگاهی عقلی و حتی بالاتر برسد. خودآگاهی خیالی به معنای ادراک حضوریِ خیالی نفس که در عین تجرد، محفوف به عوارضی چون شکل، اندازه و... است و خودآگاهی عقلی، ادراک به نحو تجرد تام و محض من است. هر یک از این مراتب اقتضائاتی دارند که آثار مهمی در معرفت و عمل آدمی خواهند داشت. مهم ترین مبانی فلسفی این نظریه در حکمت صدرالمتألهین عبارت است از: نظریه اتحاد مدرِک به مدرَک، نظریه حرکت جوهری و نحوه وجود خاص نفس ناطقه انسانی نزد ملاصدرا.
تحلیل انتقادی دیدگاه نورمن گیسلر درباره معجزات نبی(ص) از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
231 - 254
حوزههای تخصصی:
نقش الهیاتی معجزه در اثبات نبوّت سبب شده تا در کانون مناظرات بین الادیانی اسلام و مسیحیت قرار گیرد. نورمن گیسلر فیلسوف و مدافعه پرداز الهیات سیستماتیک مسیحی از جمله کسانی است که معجزات نبی (ص) را در سه حیطه امکان، وقوع و امتناع بررسی نموده است. وی آیات دال بر امکان و وقوع معجزات را مواجه با نقد علمی، عقلی، لغوی، تفسیری، روایی و تاریخی می داند. در این مقاله مستندات وی با تأکید بر آرای علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفته است. بر این اساس، مهم ترین اشکالات روشی نورمن گیسلر عبارت است از عدم توجه به دستاوردهای دانش نقد الحدیث و فهم قرآن از طریق تفسیر قرآن به قرآن و توجه به سیاق و دلالت منطقی آیات. از جمله کاربردهای اندیشه علامه طباطبایی در تحلیل انتقادی دیدگاه نورمن گیسلر عبارت است از توجه به بُعد هدایت اختیاری معجزات، جسمانی و روحانی بودن معجزاتی همچون معراج و قابلیت اعتبار سنجی آن، بُعد مثالی شقّ الصّدر، معیار پذیری معجزه شقّ القمر و توجیه پذیری امتناع معجزات اقتراحی.
نقد نگاه موعودگرایانه بهائیت در مفهوم ابن الانسان براساس متون ادیان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
199 - 218
حوزههای تخصصی:
کنیه «ابن الانسان» از اصطلاحات کتاب مقدس است که یهودیان آن را بر مسیح موعود آخرالزمان تطبیق میکنند؛ مسیحیان نیز حضرت عیسی؟ع؟ را ابن الانسان موعود کتاب مقدس و منجی آخرالزمان معرفی میکنند. برخی شیعیان نیز با تطبیق کارکردهای «ابن الانسان» با مهدی موجود موعود؟عج؟ این شخصیت را همان منجی اسلام میدانند. در این میان بهائیان که از انشعابات انحرافی تشیع است، با تطبیقهای گوناگون، در پی دستیابی به اهداف خودشان هستند. این نوشتار بر پایه روش پژوهش توصیفی _ تحلیلی تطبیقهای شخصیت «ابن الانسان» را از دیدگاه یهودیت و مسیحیت و اسلام و گروه منحرف بهائیت بیان میکند؛ سپس به تحلیل آنها میپردازد. در پایان این شخصیت را همان حضرت عیسی؟ع؟ میشناسند که همراه امام مهدی موعود؟عج؟ خواهد آمد و به آن حضرت اقتدا خواهد کرد و سرانجام بر پایه تحریف و تناقضات در تطبیقات بهائیان، آنان را نادرست شمرده و نقد میکند.
ارتباط سوره اسراء با مهدویت و نقد و بررسی آراء مفسران فریقین در مصداق یابی دو پیروزی آغاز سوره(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ر مشرق موعود سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
343 - 376
حوزههای تخصصی:
در آغاز سوره مبارکه اسراء سخن از دو فساد بزرگ، علوّ (سلطه وسرکشی) بزرگ، و دو شکست بنیاسرائیل در پی هر فساد است. برای تعیین بارزترین مصداقهای تاریخی این مفاهیم؛ پژوهش حاضر، با مطالعه تحلیلی _ تطبیقی، براساس منابع فریقین، به این نتیجه رسید که: مصداق فساد اول بنیاسرائیل درآیات مذکور، توطئههای یهود درصدر اسلام میباشد. شکست اول بنیاسرائیل نیز در ماجرای فتح بیتالمقدس به دست یاران حضرت علی؟ع؟ بوده است که مقابله مسلمانان با یهودِ دستنشانده رومیان شام، آن یهودیان را به خواری کشاند. علوّ و سلطه بزرگ و سرکشی آنان: تشکیلات سیاسی زمان معاصر و ایجاد حکومت غاصب اسرائیل است. فساد دوم: نیز مربوط به همین زمان است که اسرائیل بر بخش عظیمی از جهان سلطه دارد و به فساد وستم در ابعاد مختلف پرداخته است، اما شکست نهایی اسرائیل براساس وعده الهی آن است که به دست یاران (و منتظران) حضرت مهدی؟عج؟ در آستانه ظهور، یا به دست خود حضرت در زمان پس از ظهور خواهد بود. قرائن پیوسته لفظی مؤید این فرضیه عبارتند از: دلالت الفاظ (عبادا لنا) و (لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مره). قرائن گسسته برای اثبات این فرضیه عبارتند از: روایات فضیلت تلاوت سوره اسراء، و روایات تطبیق. این قرائن از جمله شواهدی است که ارتباط سوره با حضرت مهدی؟عج؟ را ثابت میکند.
ناسازگاری درونی نظام معرفتی فخر رازی درباب علیت و توحید افعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۲
85 - 100
حوزههای تخصصی:
در اندیشه ی فخر رازی، از یک طرف مسأله ی علیت و تأثیر و تأثّر موجودات بر یکدیگر مطرح است و از طرف دیگر، قول به توحید افعالی و عمومیت علیت و فاعلیت خداوند برای همه ی افعال و معلول ها و بلکه انحصار علیت و فاعلیت به خداوند مطرح می شود. برخی معتقدند میان این دو قول ناسازگاری وجود دارد. مقاله ی حاضر با هدف ارائه ی تبیینی روشن تر از این مسأله، کوشیده تا با روش تحلیلی، این مسأله را در اندیشه ی فخر رازی بررسی کند. نتیجه ی پژوهش این بوده است که توحید افعالی با اصل علیت و فروع آن ناسازگار نیست، بلکه اصل علیت و فروع آن از مبانی فلسفی مهم توحید افعالی بوده و موجب تبیین بهتر آن می شود. بااین حال، در اندیشه ی فخر رازی، قول به توحید افعالی و قبول اصل علیت و برخی فروع آن، بیانگر ناسازگاری درونی در نظام معرفتی وی است. البته شاید بتوان میان فخر رازی فیلسوف و فخر رازی متکلم فرق نهاد و قول به اصل علیت را دیدگاه فیلسوفانه ی وی و قول به توحید افعالی را دیدگاه متکلمانه ی وی دانست؛ هرچند در آثار وی غلبه با رویکرد کلامی است تا فلسفی.
نقادی دلایل فخر رازی در مورد عدم غایتمندی افعال الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
218 - 236
حوزههای تخصصی:
غایتمندی فاعل یا یک شیء، یکی از مهم ترین مباحث فلسفی و کلامی است که از شاخص ترین فروعات آن، مسئله غایت داشتن افعال الهی است. فخر رازی استدلال های متعددی در ابطال غایت داشتن خداوند اقامه می نماید که در سه دسته بیان می شوند. در دسته اول، غایتمندی خدا با برخی از اوصاف او مانند کمال یا قدرت مطلق بودن و حادث بودن فعل ناسازگار است و در دسته دوم، با برخی از اوصاف انسان مانند محدود بودن دایره سٶال، متناهی بودن در فهم و مجبور بودن. دسته سوم نیز غایتمندی را موجب ایجاد پارادوکس می دانند. در پژوهش حاضر در ضمن نقد هر یک از برهان ها، این نتیجه حاصل شد که در بیشتر استدلال ها، نظریه معتزله در مورد غایتمندی زائد بر ذات ابطال شده است، نه غایتمندی ذاتی؛ آن گونه که فلاسفه ای مانند ابن سینا مطرح کرده اند
ویژگی های معرفت اجتماعی در اندیشه مارکس و مانهایم
منبع:
الهیات سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
75-102
حوزههای تخصصی:
مطالعه مناسبات جامعه و معرفت از کارکردهای جامعه شناسی معرفت است. در این زمینه بررسی تاثیرات جامعه بر نحوه تکون معرفت، منجر به مطالعه ویژگی های معرفت اجتماعی می گردد. کارل مارکس و مانهایم از متفکرانی هستند که بواسطه تاکیدات و اولویت های خاص بر نقش متغیرهای اجتماعی در شکل گیری معرفت اجتماعی در این تحقیق مورد نظرند. مارکس ضمن اعتقاد به تقدم عین بر ذهن، و تنزل واقعیت به هستی مادی، برای اقتصاد و عوامل تولیدی و نهایتا طبقه سرمایه دار در تولید اندیشه و معرفت اجتماعی نقش فزاینده ای قائل است. مانهایم نیز ضمن باور به اینکه ذهن انسان محصول شرایط اجتماعی است همه ساختارهای معرفتی انسان را وابسته به شرایط اجتماعی می کند. هردو از ظهور طبقه ای سرمایه دار و حاکم سخن می گویند که برای حفظ موقعیت و قدرت خود به تولید جهان بینی و ایدئولوژی و تداوم سلطه خود بر طبقه کارگر تلاش دارند. در این تحقیق، با مقایسه دیدگاه های مارکس و مانهایم، ضمن استخراج تشابهات و تفاوت های نظرات آنان، لوازم و نتایج دیدگاه هایشان نیز بررسی می گردد.
مدل سازی و تحلیل ارتباطات انسانی و وحیانی از منظر مهندسی مخابرات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله پژوهش حاضر معطوف به بررسی و معادل سازی انواع مختلف ارتباطات انسان ی شامل ارتباطات انسان با انسان و انسان با خداوند متعال از منظر نظریه مخابرات با روش توصیفی تحلیلی می باشد. لذا در ابتدا معروف ترین مدل های ارتباطاتی در مخابرات بهمراه مدل سیگنال آن ها معرفی شده است و راهکارهای مهندسی مخابرات برای غلبه بر عوامل محدودیت آفرین تبیین گردیده است. سپس انواع مختلف ارتباطات انسانی بر مبنای این مدل ها با رویکردهای تمثیلی و اکتشافی معادل سازی و ارزیابی شده است و راهکارهایی برای بهبود کیفیت آن ها ارائه می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد که اولا بسیاری از مدل های مخابراتی و راهکارهای بهبود ارتباط در مخابرات ریشه های دینی دارند و ثانیا مشخص می کند که اعمال و مناسک مذهبی همچون ارجح بودن انجام فرائضی نظیر نماز و دعا به صورت جماعت و یا استمداد از انسان های کامل در قالب توسل ریشه های علمی دقیقی دارد و کارآیی آن ها در علوم تجربی اثبات شده است.
قَبض و بسطِ برهان حرکت در اندیشه ی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۶
153-170
حوزههای تخصصی:
برهان حرکت یکی از براهین مهم و مؤثر در راستای اثبات خدا است. اندیشمندان اسلامی با پذیرش اصل حرکت در طبیعت، محرک نامتحرک اول را اثبات نموده اند؛ پژوهش حاضر با روش عقلی و نقلی به تحلیل و توصیف برهان حرکت پرداخته و به این نتیجه رسیده؛ علاوه بر اینکه حرکت در معنای قبض و حداقلی (خروج از قوّه به فعل) مطرح است در معنای بسط و حداکثری (هر نوع حرکت، تغییر، انفعال، استکمال و سیلان وجودی) نیز قابل اثبات است و عباراتی همچون «خَلق»، «حدوث»، «حرکت»، «تغییر»، «زوال»، «انتقال»، «سیر»، «نزول»، «عروج»، «ارسال»،«هبوط»، «افول»، «سجود»، «رکوع» و«تسبیح»، گُستره حرکت در ماسوای الله را تأیید می نماید؛ لذا در اثبات برهان حرکت گفته می شود؛ در نظام عالم هستی به عنوان عالَمِ حادث و ممکن، حرکت وجود دارد و این حرکت از سوی محرک نامتحرکِ اول و ثابت یعنی الله که موجود قدیم، ازلی، ابدی است، محقق می گردد در غیر این صورت موجب دور و تسلسل می شود.
بررسی و مقایسه امثال در قرآن کریم و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
45 - 62
حوزههای تخصصی:
مراد از مثل در این پژوهش، خلاصه شده داستان در قالب تشبیه است. درحقیقت مثل، نوعی استدلال در خدمت اثبات موضوعی است که عموماً ذهنی و عقلی است. مثل، ترسیم خیال است که در وهم حالت تجسد پیدا می کند؛ به گونه ای که شنونده شخصاً در معرکه حضور دارد. حوادث را از نزدیک مشاهده می کند. بدون تردید خداوند از پنهانی های روان بشری آگاه و مطلع است؛ به همین دلیل مثل های دینی به مراتب بهتر از دیگر امثال بیان کننده حقایق پنهانی و غیرمادی است. مثل های دینی با ایجاد مشابهت و همگونی میان معانی معقول و اشیای محسوس به معانی تجسم می بخشند تا از رهگذر آن معانی دینی هرچه بیشتر به فهم و ادراک مخاطبان نزدیک تر شوند.این پژوهش از روش کتابخانه ای - اسنادی استفاده شده و با تکیه بر روش کیفی از نوع تحلیل محتوایی - استنباطی در پی آن است تا گامی هر چند اندک برای بسترسازی در زمینه گفتگوی ادیان بردارد؛ به همین دلیل در این پژوهش در وهله نخست موضوعات امثال قرآن کریم و عهد جدید بررسی شده است؛ بدین صورت که بیشترین تعداد امثال در قرآن به مسئله توحید و شرک و در عهد جدید به توصیف ملکوت خداوند اختصاص دارد و از لحاظ اقسام مثل، مثل های قرآنی تنوع بیشتری نسبت به مثل های عهد جدید دارند و به ترتیب در قرآن، رمزی، قیاسی، فردی، تاریخی و توصیفی اند؛ اما در عهد جدید به صورت رمزی، توصیفی، قیاسی و تاریخی اند. مراد قسم مثل فردی است، امثال به فردی، رمزی، قیاسی، تاریخی و ...
بررسی مقایسه ای انسان شناسی عرفانی از منظر شیخ نجم الدین رازی و عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
109 - 124
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی از مهم ترین مباحث الهیات است که همواره شایان توجه عرفا و متصوفه بوده است. در عرفان اسلامی، انسان به عنوان نوع، مهم ترین مخلوق و مقصود خلقت تلقی شده و فرد و با نام «انسان کامل» مطرح شده است. نجم الدین رازی و عزیز نسفی، از عارفان بزرگ قرن هفتم اند که در آثار خود، به موضوع انسان اهمیت ویژه ای داده اند. رازی در آثار خود، درباره آفرینش و جایگاه انسان بحث کرده است. او پیامبر(ص) را برترین انسان و نخستین آفریده دانسته است. نسفی کتابی با نام النسان الکامل تألیف کرده و در آن، مباحث مربوط به انسان را مطرح کرده است. در پژوهش حاضر به روش توصیفی - مقایسه ای، دیدگاههای رازی و نسفی تبیین شده اند و اختلاف و شباهت آرا و نظرهای ایشان در جایگاه انسان، مراتب و بحث انسان کامل بررسی شده اند. نتایج نشان می دهند گرچه دو عارف تقریباً در یک عصر زیسته اند و در برخی آراءشان نزدیکی به چشم می خورد، رویکرد رازی به این مسئله، مانند رویکرد عرفای پیش از خود بوده است؛ در حالی که نسفی به پیروی از اندیشه های ابن عربی، اصطلاح انسان کامل را به کار برده و علاوه بر آن، ویژگی های انسانی والاتر از آن، را با نام «انسان کامل آزاد» تبیین کرده است.
تأثیر دین بر گسترش معماری در ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسناد و مدارک موجود، نقشهای تصویر شده بر بدنه غارها و نحوه ساخت خانه های اولیه گویای آن است که رابطه مستقیمی بین اعتقادات انسان های اولیه، نحوه زندگی و محل اسکان بشر و شکل و فرم معماری خانه ها وجود داشته است. با این فرض با ورود اعراب به ایران و به ارمغان آوردن اسلام اثراتی نیز بر زندگی، آداب و رسوم، مذهب، سنت ها و فرهنگ و همچنین بر معماری و به ویژه ساخت بناهای مذهبی ایران مشاهده می شود. به طور کل تأثیر ادیان مختلف بر فرهنگ و زندگی مردم و به ویژه در معماری آن سرزمین تأثیرگذار بوده است. هویت بخشیدن و تغییرات شکلی و فرمی کنیسه ها، کلیساها، معابد بودایی و مساجد متأثر از این گونه اند. گذشته از اثرات اقلیمی و منطقه ای و سنت های شکل گیری و فرم ابنیه و ساختمان ها و تغییرات حاصل شده در معماری مناطق مختلف نتیجه تأثیرپذیری از ادیان مختلف در سرزمین های گوناگون است. این مقاله سعی دارد با بررسی این مسئله به روش کتابخانه ای و استفاده از اسناد و همچنین تصاویر مرتبط با این اماکن این مطلب را به چالش بکشد و امیدوار است در پایان بتواند با بررسی کردن و آوردن نمونه های مختلف به نتیجه گیری برسد و تأثیر ادیان مختلف بر معماری آن سرزمین را بیان کند.
رابطه توحید در حاکمیت، با ولایت بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مراتب توحید افعالی، توحید در حاکمیت است. با رجوع به مباحث عقلی حکمای متقدم، علی الخصوص حکمای اسلامی تعاریف نزدیک به هم از حکومت بشری و انواع آن به چشم می خورد. هدف از نگارش این مقاله تحلیل و بررسی رابطه این دو عنوان از منظر فلسفه وکلام اسلامی و ارائه تعریفی دقیق از رابطه حقیقی و اعتباری (مجازی) بین توحید در حاکمیت باولایت (حکومت) بشری است. در این مقاله به تفصیلِ جایگاه توحید در حاکمیت با استخراج از منابع فلسفه و کلام اسلامی پرداختیم و مسلمات اعتقادی در کلام اسلامی را بررسی نمودیم؛ لذا مفهوم واقعی حکومت بشری را این گونه به دست آوردیم که رابطه اصیل حکومت و ولایت بشری در طول توحید در حاکمیت بوده و یک رابطه مستقیم و اصیل است و حاکم بشری اگر همان حاکمی باشد که واجب تعالی تعیین کرده است، حکومت بشری بالاصاله، مطابق با واقع و در طول آن قرار دارد. درغیر این صورت حکومتی، غیر مطابق با واقع و کاذب است. به طور کلی این مقاله مشخص می نماید که حکومت بشری یکی از شئونات توحید در حاکمیت و از لوازم موحّد بودن به این مقوله است.
بررسی تطبیقی ساختار معرفت در مکتب پوزیتیویسم و فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
135-144
حوزههای تخصصی:
پوزیتیویسم، در دو چهره کنتی و منطقی، مدعی انحصار معرفت به امور محسوس و موهوم یا بی معنا بودن مفاهیم و گزاره های متعلق به امور متافیزیکی اعم از فلسفی، دینی و اخلاقی است. این مکتب در فرایند و ابعاد معرفت بشری از پاسخگویی به منشأ تصورات، منشأ تصدیقات و قلمرو معرفت ناتوان بوده و راه به شکاکیت می برد؛ اما حکمت صدرایی با دقت های عقلی عمیق بر مفهوم معرفت، علاوه بر ارائه معیار قاطع در تعریف معرفت، ملاک تقسیم آن به حضوری و حصولی، احکام معرفتهای تصوری و تصدیقی را تبیین کرده است. براساس این مکتب، معرفت های تصوری و تصدیقی هم منشأ حسی و هم منشأ فراحسی دارند و به تبع این، مفاهیم و گزاره های فراحسی، ازجمله معرفتهای دینی و اخلاقی، قابل درک، تبیین و اثبات صدق می باشند. پژوهش حاضر براساس آراء موجود در منابع دو مکتب، محورهای یادشده را در دیدگاه دو مکتب بررسی و در نهایت معناداری، ارزش و عقلانیت معرفتهای دینی و فراحسی را در حکمت صدرایی ارائه کرده است.
رویکرد وحدت گرایانه ملاصدرا به نظریه اتحاد عاقل و معقول بر مبنای بساطت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
105 - 128
حوزههای تخصصی:
نظریه اتحاد عاقل و معقول جایگاهی ویژه در حکمت متعالیه دارد. برخی از فلاسفه مانند ابن سینا آن را انکار کرده اند؛ لیکن ملاصدرا در موضع قبول آن است. این اختلاف نظر به دلیل اختلاف در مبانی این دو فیلسوف است؛ چنان که می توان گفت این نظریه فقط بر اساس مبانی حکمت متعالیه قابل تصور است. مفاد این نظریه بر اساس دیدگاه های رایج، اتحاد نفس با صور علمیه خود است. مبانی و نظریات ویژه ملاصدرا درباره ماهیت نفس و نیز در معرفت شناسی، امکان ارائه تفسیری خاص را از این قاعده فراهم می کند. نظر رایج درباره فرایند ادراک، تأثر از جهان خارج و صعودی بودن معرفت است، اما ساحتی از معرفت به نحو نزولی وجود دارد. بر مبنای بساطت نفس، هر شیئی در جهان خارج، اصل و حقیقتی در باطن یا مرتبه عقلانی انسان دارد. در صورت ظهور این بساطت، تمام آنچه به عنوان ادراکات عقلی، خیالی و حسی به نفس نسبت داده می شود، ظهور آن اصل در مراتب مادون، از جمله خیال و حس است. ملاصدرا در نظریه اتحاد عالم و معلوم به این ساحت از معرفت نظر دارد، که بهترین تعبیر برای آن، با توجه به وحدت ظاهر و مظهر، وحدت علم و عالم و معلوم است
بررسی ماهیت گزاره ای و غیرگزاره ای «ایمان» در نظام حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
57 - 84
حوزههای تخصصی:
بررسی ماهیت گزاره ای و غیرگزاره ای ایمان از جمله مسائلی است که در الهیات مسیحی مورد توجه واقع شده است. بر اساس رویکرد گزاره ای، ماهیت ایمان از جنس معرفت و علم و متعلَّق آن حقایق وحیانی نازل شده در قالب الفاظ و گزاره ها است. درحالی که در رویکرد غیر گزاره ای، ماهیت ایمان از جنس احساس و دل بستگی و متعلَّق آن درک حضور بی واسطه خداوند است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا ماهیت ایمان در نظام حکمت صدرایی از حیث مذکور از خلال روش توصیفی تحلیلی مور دبررسی قرار گیرد. دستاورد این پژوهش نشان می دهد که هرچند از منظر حکمت متعالیه، معرفت یقینی رکن اساسی ایمان است اما این امر مانع از فروکاهش ماهیت ایمان به وجه گزاره ای نمی شود، بلکه مبانی حکمت صدرایی مانند اصالت وجود، تشکیک در وجود، ماهیت علم و مراتب وجودی آن که مساوقت وجود و علم را به دنبال دارد، این امکان را فراهم می کند تا ایمان از هر دو حیثیت گزاره ای و غیرگزاره ای برخوردار باشد
تبیین عقلانی آموزه «توبه» در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
111 - 134
حوزههای تخصصی:
تبیین عقلانی آموزه های دینی سهم به سزایی در دفاع از دین و تثبیت و تعمیق باورهای دینی دارد. آموزه توبه از جمله باورهای دینی است که نیازمند تبیین عقلی می باشد. توبه از آموزه های مهم ادیان و بسیار مورد توجه دین مبین اسلام است. عمده مباحث در باب توبه ناظر به بُعد اخلاقی و اجتماعی توبه است، اما کمتر به این آموزه از منظر عقلی و با رویکرد کلامی نگریسته شده است. از جمله مباحث کلامی در باب توبه، چیستی و چگونگی توبه در نسبت آن به خداوند است. توبه انسان به معنای بازگشت از گناه و بازگشت به خدا می باشد، اما توبه خداوند که در آیات و روایات فراوان به چشم می خورد می تواند چه معنایی داشته باشد؟ آیا این اسناد حقیقی است؟ آیا توبه خداوند را هم می توان به معنای بازگشت دانست؟ در صورتی که این گونه باشد، معنای بازگشت خداوند چیست؟ آیا نسبت بازگشت به خدا مستلزم تغییر در اراده الهی نخواهد بود؟ در این نوشتار، پاسخ پرسش های مذکور با روش توصیفی، تحلیلی و با بررسی چیستی توبه و کاربرد آن در مورد خداوند با محوریت دیدگاه علامه طباطبایی پیگیری شده است و بر این اساس، تبیینی عقلی از این آموزه اسلامی ارائه شده است.
استکمال نفس پس از مرگ از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ الرئیس ابن سینا، ازجمله فیلسوفان مسلمانی است که با تکیه بر مبانی فلسفی خود، به مسئله چیستی نفس، چگونگی بقای آن و استکمال نفس، توجه ویژه ای نشان داده است. پژوهش حاضر با پرسش از این که بوعلی سینا، چه رویکردی نسبت به مسئله استکمال نفس پس از مرگ دارد، مبانی فلسفی و موضع او در این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. تبیین نسبت نفس و استکمال، در ضمن پرداختن به مسئله امکان استکمال در حیات پسین و جایگاه عقل فعال، مسیری است که برای تصویر استکمال نفس پس از مرگ جستجو شده است. حاصل آن که اگرچه جناب شیخ، به صراحت در این خصوص سخنی به میان نمی آورد، اما با عطف نظر به آراء او، چنین برداشتی امکان پذیر است و نفس شناسی استکمال محور بوعلی ظرفیت آن را دارد که استکمال نفس را به عوالم پسین تعمیم دهد. از منظر شیخ، نفس ناطقه مفارق از بدن، به حکم این که موجودی مجرد است و هر موجود مجرد عین آگاهی و ادراک است، برخوردار از مشاهده و ادراک امور عالم ملکوت بوده و این مشاهده به معنای اعم، فعل نفس ناطقه به شمار می رود. این فعل همواره انجام می شود و دوام آن مستلزم دوام استکمال نفس خواهد بود؛ هرچند به نظر می رسد، استکمالی که شیخ از آن سخن می راند، از حد تغییر و تبدل عرضی فراتر نمی رود.
ضرورت تقسیم بندی جدید از معقولات بر اساس مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند لحاظ گردد. از همین رو معقول اولی در فلسفه صدرایی غیر قابل طرح می شود و به تبع آن معقول ثانی نیز بعنوان متضایف معقول اولی امکان طرح نخواهد داشت. علاوه بر این نشان داده شده در فلسفه صدرایی اصولا ملاک معقولیت مفاهیم نیز تغییر می کند و "تجرد" نیست بلکه "عومیت" است. ضمنا سنخ جدیدی از معقولات بعنوان کلیات پیشینی ذهن؛ بازشناسی شده اند که در هیچیک از اقسام معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی قابل گنجانده شدن نیستند. از همین رو ضروری است؛مبتنی بر اصول حکمت متعالیه طرحی نو جهت تقسیم بندی معقولات در انداخته شود. در این مقاله نشان داده شده، می توان معقولات را به سه دسته انتزاعی و پیشینی و قراردادی در فلسفه ملاصدرا تقسیم نمود.
تبیین رابطه اتحادی نفس و بدن از نگاه حکیم مدرس زنوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفه مشائیان مسلمان، کندی و فارابی نگاهی نوافلاطونی به نحوه ارتباط نفس با بدن دارند و نحوه ارتباط مزبور را از سنخ رابطه صورت با ماده می پندارند ولی ابن سینا اگرچه در برخی مواضع این نوع نگاه به رابطه یاد شده را تأیید نموده است ولی با توجه به اینکه نفس ناطقه انسانی را محل دریافت معقولات کلی مجرّد می داند، از همین رو نفس را ذاتاً جوهری مجرد می پندارد و بر همین اساس نگاهش به نحوه ارتباط نفس با بدن آنستکه بدن نمی توان محل برای نفس باشد و نفس در تشخصش وابسته به بدن بشود (آنچنانکه در خصوص صورت و ماده گفته می شود) بلکه بدن حداکثر میتواند ابزار و آلت برای تحقق برخی افعال نفس باشد. این دو نوع نگاه به نحوه تعامل نفس با بدن تا قبل از ملاصدرا پیرامون رابطه نفس با بدن در مشائیان مسلمان وجود دارد و البته غلبه با نگاه سینوی است. اما در حکمت متعالیه، مبتنی بر اتحادی دانستن رابطه ماده با صورت این انگاره شکل می گیرد که رابطه نفس با بدن از سنخ روابط اتحادی است و نه انضمامی. اما اینکه دقیقاً توضیح داده شود نفس با بدن به چه نحو رابطه اتحادی دارد در لسان ملاصدرا مغفول می ماند و این حکیم زنوزی است که به این مهم پرداخته و توضیح می دهد مقصود از رابطه اتحادی نفس با بدن آنستکه بدن تجّلی مادی نفس است و نفس تجلی روحانی بدن و ایندو دو سر یک طیف هستند. زیرا انسانیت یک حقیقت ذوامراتب و مشکک است که جلوه مادی آن بدن و جلوه مجرد آن نفس است پس بدن همان نفس بصورت لابشرط است و نفس همان بدن بشرط لا (از نواقص و کاستیهای مادّی)است.