فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۴۱ تا ۲٬۸۶۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل دشوار مبحث جبر و اختیار، چگونگی تفسیر نظریه «امرٌبینَ الامرین» و جمع فاعلیت مطلقه الهی در صحنه نظام عالم با فاعلیت مختارانه انسان در افعال خویش است. ادله عقلی و وجدانی و نیز آیات قرآنی بر تاثیر هر دو یعنی خداوند و انسان در فعل اختیاری انسان گواهی می دهند. اما چگونگی تأثیر دو فاعل مختار در فعل واحد، و پیچیدگی های فراوان مسئله، بسیاری از تقریرها و تمثیل های بسیط کلامی أمربین الأمرین را با مشکل ناکارآمدی و نارسایی در تبیین مواجه ساخته است؛ به طوری که این قرائت ها در مواجهه با این مسئله، غالباً به سوی تفویض کشیده می شوند و از عهده تعیین و تبیین نقش حق تعالی در فعل اختیاری انسان برنمی آیند. در مقاله حاضر، بعد از تحلیل آیات مربوط به مسئله و شواهد نقلی نظریه امربین الامرین، تفسیرهای متکلمان از این نظریه در هفت دسته کلی مورد تحلیل و نقد قرار گرفته و میزان کارآیی آنها در پاسخ به مسئله فوق، ضعیف ارزیابی شده است.
بررسی ضرورت علی موجود در اراده انسان در فلسفه (با توجه به آرای ابن سینا) و علوم اعصاب (با نگاه به آزمایش بنیامین لیبت) و پیامدهای های اخلاقی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۱
63 - 80
حوزههای تخصصی:
اراده انسان از نظر ابن سینا مسبوق به تصور است. این تصور به همراه تصدیق ضمنی شوق را می آفریند و اراده به تبع شوق، محرک اعضاست. تصورات، حالات و تمایلات غالب نفس انسان که در موارد متعددی آگاهانه نبوده اند اراده را به مرحله وجوب می رساند. مطالعه در خصوص اراده در علوم دیگری چون عصب شناسی و در پرتو مطالعات مغزی نیز، به نوعی دترمینیسم یا جبرگرایی هدایت شده است. اگرچه فرضیه توهم اراده آزاد یه صورت دترمینیسم سخت که به دنبال آزمایش بنیامین لیبت نیز صورت گرفت مورد انتقادات زیادی واقع شده است اما این نگرش به طور معتدل و نه افراطی در کنار تأملات فلسفی در این خصوص، وجود دترمینیسم معتدل یا به عبارت منطبق با فلسفه اسلامی، وجود ضرورت های علی خارجی در تحقق اراده را دربر دارد. پیامدها و نتایج اخلاقی معتنابه این مسئله تبیین نوعی اختلاف منظر فاعلی به فعل اخلاقی، نقش اخلاق و ملکات در تحقق اراده های مرتبط با افعال، نقش عوامل زیستی یا فیزیولوژیکی در اراده، عدم برداشت های واحد و تأثیرپذیری یکسان از ضرورت های اخلاقی و ضرورت توجه به نسبیت در اتصاف فاعل به خیّر و شرور
بررسی و تحلیل انتقادی دیدگاه دکتر شریعتی در باب توحید اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۹
103-116
حوزههای تخصصی:
مسئله ما در این پژوهش بررسی و تحلیل انتقادی دیدگاه دکتر شریعتی در باب "توحیداجتماعی" است. از این رو برای رهیافت به این مهم تلاش نموده ایم، با روشی توصیفی تحلیلی و رویکردی انتقادی، ضمن تبیین اندیشه توحیدی شریعتی و فهم او از "توحیداجتماعی"، نقص ها و نقدهای وارد بر آن را شمارش نماییم. شریعتی، هرچند با محوریت بخشی به توحید در ترسیم منظومه فکری خود، و توجه به ابعاد عینی و عملی آن در ساحت اجتماع، با طرح صورت ترکیبی جدید "توحیداجتماعی" برای این بُعد از توحید، جلوه ای از حُسن، بر اندیشه توحیدی خود کشیده؛ لیکن تفسیر آن به جامعه بی طبقه توحیدی، با نقص ها و نقدهایی هم چون: کم توجهی به ابعاد ذهنی و نظری توحید، عبور اندیشه های توحیدی وی از صافی نحله هایی چون مارکسیسم، فهم جدید و غیرصائب از توحید و شمارش توحیداجتماعی به معنای جامعه بی طبقه توحیدی در عداد توحید اعتقادی، پیش داوری و تفسیر به رأی، قیاس نادرست میان توحید اجتماعی و امت واحده قرآنی و جامعه عادله مهدوی، و درنهایت سمبلیک و نمادین دانستن مفاهیم قرآنی در داستان خلقت مواجه می باشد.
بررسی تحلیلی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» با رویکرد فلسفی و روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همین رو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونه ای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونه ای تفصیلی، با بهره گیری از آموزه های دینی کوشیده اند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل می باشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایین تر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده می شوند. همچنین می توان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت می کند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز می گردد.
همسویی دیدگاه ملاصدرا در تبیین موت طبیعی و اخترامی بر پایه حرکت جوهری با آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۱
129 - 148
حوزههای تخصصی:
حرکت جوهری از اساسی ترین اصول فلسفه ملاصدرا، همان گونه که تبیین گر پیدایش نفس از جسم است، مبین دگرگونی نفس به وجودی مستقل از بدن برای انتقال به عالم دیگر است و موت طبیعی حقیقتی جز همین استقلال نفس نیست. همان گونه که موت اخترامی نیز جز ذُبول و فروکاهش استعداد بدن در همراهی نفس نیست. از منظر قرآن کریم و نیز روایات، نفس با اعمال خود در حال صیر و تحول به سوی اجل مسمی و استقرار بر آن است و لذا اجل مسمی در حقیقت، غایتی هم سنخ اعمال نفس است که نفس با تحولات خود بدان سوی رهسپار است و اجل معلق، تحقق موانع بر مسیر این صیر و ناقص ماندن آن می باشد. نوشتار پیش رو با شیوه اسنادی تحلیلی، جستاری بر نظریه تحول و حرکت جوهری نفس صدرالمتألهین در تبیین موت طبیعی و اخترامی و کاوش در حقیقت این امر بر مبنای آیات و روایات است تا همراستایی این دو منظر را به روشنی نمایان سازد.
تحلیل فلسفی معنای مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۰
27 - 46
حوزههای تخصصی:
مسأله ی محوری مقاله ی حاضر، معنا و ماهیت مرگ ارادی از دیدگاه ملاصدراست. ازنظر ملاصدرا مرگ ارادی به معنای دست کشیدن نفس از به کاربردن حواس ظاهری است. او معتقد است ادراک حسی صلاحیت ادراک امور آخرت را ندارد؛ لذا انسان قبل از مرگ طبیعی قادر است با استفاده از حواس باطنی به امور آخرت آگاهی پیدا کند. در میان ادراکات باطنی، ادراک خیالی در فلسفه ی ملاصدرا اهمیت فراوانی دارد و به اثبات عالم آخرت و عالم برزخ منجر می شود. در مرگ ارادی ادراک خیالی قادر است فارغ از تعلقات دنیوی و مزاحمت های ادراک حسی، با تأثر از صورت های عقلی، به صورتگری پرداخته، حقایق جهان ملکوت و عالم غیب را تمثل دهد. این مهم در اثر تعالی وجودی نفس و تبدل نشئه ی دنیوی انسان به نشئه ی اخروی و ارتقای مرتبه ی ادراکی صورت می گیرد>. >ملاصدرا مرگ ارادی را به گونه های مختلف تقسیم می کند که در این جستار سعی شده با تأکید بر نگرش وجودی ملاصدرا، کثرت نوعی انسان، و عقل عملی، گونه های مرگ ارادی تحلیل فلسفی شود. تحلیل فلسفی مرگ ارادی، براساس سه گانه ی یادشده، در پژوهش دیگری سابقه نداشته است.
تأملی بر چیستی مرگ در فلسفه شوپنهاور و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفه ورزی و مرگ اندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر به تفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخ گویی به این سؤال است که آیا می توان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فی نفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبه ی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که به رغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، می توان در روش هستی شناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفه ها و نتایج مرگ اندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهت ها و هم زبانی هایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را می پذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگ هراسی و راهکاری برای برون رفت از آن بوده اند.
بررسی تطبیقی تئوری صورت حیات ویتگنشتاین و عرف خاص فقاهتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۸
71-82
حوزههای تخصصی:
مدخلیت تغییرات فرهنگی و اجتماعی در پویایی افهام و استفهام معناشناختی واژگان و گزاره های شرعی و کلامی، پرسشی را فرا می آورد که این پژوهش در صدد پاسخ به آن است. از این روی، با رویکردی تطبیقی و مقایسه ای به بررسی اشتراکات و افتراقات دو نظریه مرتبط با موضوع پژوهش یعنی تئوری صورت حیات ویتگنشتاین و عرف خاص فقاهتی پرداخته ایم. توضیح اینکه مقاله حاضر با تلفیق روش های کتابخانه ای و تحلیل محتوای متن، به واکاوی متون اجتهادی و فقاهتی شیعی و سنی در مورد مصطلح عرف خاص پرداخته است و پس از ایضاح مصطلح مزبور، آن را با تفسیری از تئوری صورت حیات مورد تطبیق قرار داده است. در نتیجه گیری پژوهش، وجوه اشتراکی که عبارتند از زمانبندی، جمعی بودن، آگاهانه بودن و وجه افتراقی «نسبیت» بدست آمده است. در نهایت با تحلیل ثانوی وجه افتراقی، امکان نادیده گرفتن آن _ بر اساس تدریجی بودن تغییر و تحولات عرفی در پویایی معانی شرعی و اعتقادی و تجویز پویایی مزبور از سوی شرع _ مورد بررسی قرار گرفته است .
نسبت قاعده ی «بسیط الحقیقه» و «کل القوی بودن نفس» در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۲
43 - 60
حوزههای تخصصی:
بساطت، وصفی کمالی و تعیین کننده ی مرتبه ی وجودی موجود متصف به آن است. گستره ی این ویژگی در خدا، با قاعده ی بسیط الحقیقه همه چیز است و هیچ یک از آن ها نیست و در نفس انسانی، با عبارت نفس در وحدتش، همه ی قواست، بیان می شود. اهمیت تبیین نسبت دو قاعده این است که هم راه گشای شناخت خدا از طریق معرفت نفس است و هم رابطه ی طولی خدا با عالم، و ازجمله خود نفس را به گونه ای معقول ترسیم می کند. مسأله این است که دو قاعده ی یادشده، ازنظر مفهوم و مصداق چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ در حکمت صدرایی، نفس، خلیفه و مَثَلِ اعلای حق تعالی است و بین این دو، با حفظ مراتب، هم شباهت وجود دارد و هم تفاوت؛ به همین تناسب، قاعده ی کل القوی نیز بدیل و خلیفه ی قاعده ی بسیط الحقیقه است. با این وصف، مناسبت های وجودی و معرفتی خاصی بینِ این دو حاکم است که در این مقاله به آن پرداخته ایم.
دریافت شیخ مفید از مفهوم ثقلینی امامت و بازخورد آن در تعریفِ امامت ا,
منبع:
کلام و ادیان سال ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
29 - 52
حوزههای تخصصی:
شیخ مفید از جمله عالمان پرکار در حوزه امامت است. وی در ابتدای دوران غیبت کبری می زیسته است؛ زمانی که بسیاری از گنجینه روایی شیعه در دسترس بوده است. از این رو متوقع است که او ضمن داشتن دریافتی نظام مند از مفهوم ثقلینی امامت، در پژوهش های امامتی خود، از جمله تعریف امامت، از آن ادراک ثقلینی استمداد طلبد و نتایج آن را در نگاشته هایش انعکاس دهد. این خواسته، از جانب او پاسخ مثبت یافته است. با الگو گرفتن از نظریه «افتراض الطاعه» به عنوان نظریه ای پرشاهد و متقن در تبیین مفهوم ثقلینی امامت، و جستجو از اجزای هفت گانه آن در آثار شیخ مفید، روشن می شود که وی به مفهوم ثقلینی امامت -افتراض طاعت- و سایر پارامترهای اساسی مرتبط به آن، التفات داشته است. شیخ مفید هرچند در تعریف اصطلاحی امامت، از آن مفاهیم سود برده است، اما ادبیات او با واژگان وحیانی فاصله دارد.
سیر انفسی از منظر غزالی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان به ویژه گروه اندیشمندان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خود هستندو راههایی را برای رسیدن به آن از درون و برون نفس می بینند و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر می سنجند.سیرمعرفتی مبتنی بر ادراکات نفسانی به سوی حق متعال سیر انفسی است.غزالی معرفت نفس را کلید معرفت و شناخت خداوند می داند و شناخت ملائکه و آخرت و همه معارف را از این طریق میسر می داند.او نحوه شناخت در انسان را در مراتب ادراکی از ادراکات حسی،خیالی ، عقلی و مقام فوق آن به نام نبوت دانسته و اینکه انسان رابا عبور از اشتغالات دنیایی قادر به عالم عقلی نقش یافته به جمیع معقولات شدن می داند. او ادراک حقیقت الحقایق و عشق الهی را سعادت انسان معرفی می کند.ملاصدرا معرفت نفس را فصل الخطاب و همه مراتب ادراکی را نفسانی و مجرد می داند بطوریکه در هر مرحله از قوه به فعل می رسند تا با رفع کدورتهای حاصل از اشتغالات نفسانی با عقل فعال که کمال ویژه انسان است متحد گردد و به درجه ای برسد که موجودات اجزای ذاتش شوند ونیرویش در همه آنها ساری و وجودش غایت همه مخلوقات و به مقام قرب الهی برسد.بر اساس سیر انفسی منازل اخروی، حکایتی از مقامات نفسانی انسان در سیر عروجی او به سوی حق تعالی است.
فاعل و منشاء سِحر از منظر ابن سینا و ملاصدرا و فلاسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
89 - 105
حوزههای تخصصی:
نفس انسان با جهان خارج در تعامل است و بر آن تاثیر می گذارد و هرچه نفس قویترشود، دایره تأثیر آن بر جهان بیرون توسعه و گسترش می یابد . همین نکته مبنای اصلی تحلیل ما در بحث منشاء سحر بشمار می آید.براین اساس سوال اصلی تحقیق اینست که دیدگاه ابن سینا و مکتب صدرا درباره منشاء سِحر چیست؟ البته علاوه براین از آموزه های دینی نیز برای حل مساله مدد خواهیم گرفت تا اینکه به پاسخ علمی و تحقیقی منشاء و ماهیت سحر دست یافته و با استناد به منابع مذکور آن را اثبات نماییم که منشاء و فاعل سحر کیست یا چیست؟ روش تحقیق دراین مقاله توصیفی تحلیلی می باشد که درصدد است بیان کند که انجام کارها و امور خارق العاده به سبب و میزان قوت اراده نفس مربوط می شود و تأثیر آن از قانون سببیت وعلت و معلول است و قدرت روحی بعضی انسان ها عامل و منشاء بوجود آمدن کارهای فوق العاده و یا خارق العاده مانند سحر می باشد.
نقد و بررسی آرای کلامی جَهْمِیّان در کشف الاسرار و عُدَّه الابرار ابوالفضل رشیدالدّین میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
107 - 120
حوزههای تخصصی:
نقد آرای کلامی فِرَق اسلامی، یکی از مباحث مهم در برخی از تفاسیر قرآن است. بررسی این نقدها باعث روشن شدن هرچه بیشتر عقاید مفسّر می شود. یکی از تفاسیر بررسی شده درباره آرای کلامی خوارج، مرجیان، معتزله و ... تفسیر عرفانی کشف الاسرار و عُدَّه الابرار اثر ابوالفضل رشیدالدّین میبدی است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته و به علّت توجّه ویژه میبدی به جَهْمِیّان، آرای کلامی این فرقه، نقد و بررسی و دیدگاه میبدی در هر یک از موضوعات نقدشده او، در این تفسیر ذکر شده است. یکی از مهم ترین بدعت های جَهْمِیّان، انکار صفات خدا و تأویل آنها است. آنها صفات خدا را برای جلوگیری از تشبیه او به مخلوقات و پاسبانی از تجرید او تأویل می کنند. به نظر میبدی، خدا دارای صفات است (نفی تعطیل)؛ ولی بنابر قاعده «هم نامی اقتضای هم سانی نکند»، نباید همان معنای انسانی در آنها را بر خدا حمل کرد (نفی تشبیه). همچنین، آنها را نباید تأویل و معنای مَجازی کرد. به عقیده میبدی، ظاهر آنها را باید به سَمْع قبول کرد و باطن (حقیقت معنای) آنها را باید به تسلیم به حق سپرد.
رقیب انگاری خدا و طبیعت در آراء تفسیری فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۹
1 - 18
حوزههای تخصصی:
فخرالدین رازی، از پیشوایان علم کلام و از مفسران شهیر قرآن است که در قرن ششم و هفتم هجری می زیست. پژوهش حاضر بر آن است تا از نسبت خدا و طبیعت در دیدگاه های تفسیری فخررازی پرده بردارد. در این خصوص، شواهد وافر نشان از آن دارد که خدای فخر به قوانین طبیعت پایبند نیست بلکه چه بسا مشیت او بر خلاف قوانین طبیعت رخ می دهد. افزون بر این، فخررازی، اثر گذاری طبیعت را هم منکر است و حتی واسطه بودن عوامل طبیعی برای فعل خدا را هم نمی پذیرد. صاحب «تفسیرکبیر» با تکیه بر خدایی که همه چیز را می توان به قدرت بی نهایت او ارجاع داد، خود را از ارائه تبیین طبیعی برای پدیده های جهان بی نیاز می بیند و در گامی فراتر، می کوشد که توضیحات طبیعی ارائه شده از جانب طبیعت گرایان را به نقد کشد و با اثبات ضعف این سنخ تبیین ها، بر لزوم ارجاع پدیده ها به فاعل قادر و مختار تأکید ورزد.
بررسی تطبیقی دیدگاه «وحی غیرزبانی » از نگاه نصر حامد ابوزید و ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
پرسش از ماهیت وحی و نحوۀ تحقق آن از دیرباز موردتوجه اندیشمندان مسلمان قرار داشته که دو دیدگاه عمده دربارۀ آن ارائه نموده اند: زبانی بودن وحی (دیدگاه مشهور) و غیر زبانی بودن وحی. در این جستار دیدگاه قرآن پژوهانی همچون نصر حامد ابوزید (قرآن پژوه مدرن) و صدرالمتألهین(قرآن پژوه سنتی) که به وحی «غیرزبانی» قائل هستند به نحو تحلیلی- تطبیقی بررسی میشود. هر دو اندیشمند، مبدأ وحی را الهی و فرا بشری می دانند، اما در رویکرد و روش تفاوتهایی دارند. ابوزید با رویکرد مطالعات زبانشناسی و هرمنوتیکی و با روشی تجربی به تبیین سرشت وحی میپردازد و بر این باور است که حقیقت خارجی وحی، از فرهنگ زمانه و تجربه پیامبر متأثر است و ایشان در نزول و ابلاغ وحی به مردم، نقش فاعلی دارد. وی فهم صحیح متن قرآن را تنها در پرتو شناخت صحیح از «تعامل وحی با واقعیت» ممکن می داند. در مقابل، مالصدرا با روشی عقلی، نقش پیامبر در تحقق وحی را تنها قابلی میداند، به این بیان که نفس پیامبر بر اثر نزاهت و پاکی به عالم عقل متصل شده و در مرحلۀ ابلاغ، معانی در مرتبه خیال (برای ایشان) تجسم یافته و بر زبان وحی جاری می شود؛ براین اساس، متن وحیانی به مقتضای جهان مادی به صورت حروف و کلمات ظاهر می شود.
نگرش سیستمی به منطق تعریف
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۳ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴
125 - 138
حوزههای تخصصی:
منطق سیستماتیک چارچوب فکری است که گسست های منطق تعریف ارسطویی را به همراه ندارد؛ با جای گزینی منطق سیستماتیک در تعریف و تغییر نوع نگاه می توان به گونه ی مطلوب تر به تعاریف لفظی و حقیقی پی برد. این نوشتار با آگاهی از معظلات منطق تعریف در صدد بررسی رویکرد منطق سیستماتیک در مبحث تعریف است. تعریف حقیقی را باید در شبکه ای از رویکردهای گوناگون پیدا کرد، این نوشتار به چگونگی نگرش سیستمی در منطق تعریف با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی- تحلیلی پرداخته است. سوال اصلی این است که روش تعریف سیستمی چیست؟ «تفکر سیستمی» به عنوان یک روش منطقی کارآمد می تواند پاسخ گوی این مشکلات باشد. نتیجه آن که تعریف، شبکه ای از رویکردهای لازم برای شناخت در جوانب به هم پیوسته است؛ هر کدام از رویکردها زاویه ای از مجهول تصوری را روشن می کند و بر پایه این نگرش تعریف حقیقی در سه سطح لفظی، مفهومی و مصداقی بررسی شده است که الگویی نوین برای تعریف است.
مطالعه تطبیقی اندیشه سیاسی شیعه و داعش
حوزههای تخصصی:
اسلام سیاسی، متعاقب انقلاب اسلامی ایران، در جمهوری اسلامی موجودیت عینی یافت و در بازاریابی سیاسی افکار عمومی جهان اسلام، خود را بهعنوان کالای پرمشتری برای مسلمانان جهان اسلام، که در عصر جدید همواره سرخورده و شکستخورده و ناکام بودهاند، درآورد. این خوانش انقلابی از اسلام در ایران موفقیت عملی و عینی خود را در قالب ایجاد تغییرات اجتماعی در انقلاب اسلامی، نظامسازی با منطق جمهوری اسلامی که سنّت و مدرنیته را در ترکیبی موزون بهکار گرفت و نیز در ایجاد نظامی ماندگار و چهلساله نشان داد؛ اما الگوی رقیب و وهابی داعش در برابر این اسلام سیاسی قد علم کرده، با دولتسازی نیمبند خود در عراق و سوریه به خودنمایی میپردازد. در این نوشتار به مقایسه تطبیقی اعتقادات سیاسی، اخلاقیات سیاسی و رفتار سیاسی در منظومه سیاسی شیعه و داعش پرداخته شده است؛ از جمله این موارد، مقایسه اعتقادی موضوع منجی و مهدویت، مقایسه اخلاقی مسئله خلافت و ولایت و مقایسه رفتاری مسئله مهمّ جهاد و جنگ است.
تحقیقی در ماهیت جهان اخلاقی نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان اخلاقی نزد ابن سینا چیست و عمل انسان باید چگونه باشد تا به ساخت آن منتهی شود؟ از آنجا که جهان کثرت، معلول اراده خداوند بوده و به واسطه سلسله مراتبی از عقول به وجود آمده است، ماهیتاً از سنخ عقل است. انسان نیز می تواند به عنوان مجرای اراده الهی در عالم عمل کرده و با ادراک معقول از عالم، صور معقولی را به آن اضافه کند. بنابراین، شرط عمل اخلاقی برای او شناخت معقول از عالم است و با این شناخت، رفتار او به ساخت جهانی عقلانی منتهی خواهد شد. اگر شناخت انسان از عالم از هر منبع معرفتی دیگری غیر از عقل حاصل شده باشد، جهان به خوبی شناخته نشده و قواعد عمل انسان در این عالم نیز به خوبی شناخته نخواهد شد. بنابراین، برای شناخت جهان اخلاقی ابن سینا ابتدا باید ماهیت عالم را شناخت و سپس، به ماهیت رفتار اخلاقی نزد انسان پی برد و در آخر ماهیت جهان اخلاقی او را به درستی تعریف کرد. بر این اساس، این تحقیق نیز از تلاش جهت شناخت ماهیت عالم آغاز می شود و با تحقیق درباره منشأ رفتار اخلاقی برای انسان سعی می کند ماهیت جهانی را بشناسد که با اضافه شدن صور حاصل از رفتار های اخلاقی انسان به عالم شکل می گیرد.
بررسی میزان صحت انتساب غلوّ در احادیث کتاب «بصائر الدرجات» (مطالعه موردی روایات قدره الأئمه (ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰
123 - 145
حوزههای تخصصی:
کتاب« بصائرالدرجات » یکی از کتب مهم روایی و متقدم شیعه با رویکرد کلامی است. این کتاب در تبیین مقامات معنوی امامان: مشتمل بر روایاتی است که از سوی برخی حدیث پژوهان شیعی و نیز شماری از مستشرقان، منتسب به غلو شده است. برخی نیز در مقایسه کتاب « بصائرالدرجات» با « الکافی» کلینی، اذعان می دارند احادیث بصائرالدرجات حاوی مطالب غلوآمیز بوده به همین جهت تعداد قابل توجهی از احادیث آن، درکتاب شاگردش کلینی نقل نشده است. در این مقاله ابتدا به مقایسه محتوایی بین کتاب الحجه کافی و بصائرالدرجات پرداخته شده است و تعداد دقیق روایات مشترک و غیر مشترک آن دو، استخراج گشت و اثبات گردید که اکثر روایات این کتاب، در کتاب الحجه کافی ذکر شده است. در گام دوم نیز به صورت موردی به تحلیل سندی و متنی روایات باب «قدره الائمه» از ابواب غیر مشترک با کافی، پرداخته شده است. در تحلیل نهایی، مغایرت آشکاری میان این روایات و آیات قرآن به دست نیامد. همچنین تعدادی از افراد متهم به غلو در سلسله اسناد برخی از روایات، از این اتهام مبرّی شناخته شدند.
دیدگاه لایب نیتس درباره اختیار انسان و نقد آن از نظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۰
39 - 64
حوزههای تخصصی:
مسئله اختیار از مسائل مهم و دیرین کلامی- فلسفی است که غالب ادیان به آن پرداخته اند و فیلسوفان دین نیز با نگاهی نو این موضوع را مورد مداقه و بررسی قرار می دهند. این نوشتار به بیان، بررسی و نقد دیدگاه لایب نیتس می پردازد و در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که ایا در نظام فلسفی لایب نیتس می توان انسان را مختار دانست یا نوعی ضرورت انگاری اسپینوزایی بر آن حاکم است ؟ لایب نیتس برای اینکه اختیار در انسان را نفی نکند ضرورت را دو قسم می داند: ضرورت مابعدالطبیعی(هندسی) و ضرورت مشروط (اخلاقی). او می گوید خداوند واجد صفت خیر است و در آفرینش موجودات اصل کمال را مراعات می کند و لازمه این مراعات این است که قدرت انتخاب در کار باشد؛ پس مخلوقات فقط از ضرورت مشروط برخوردارند و ضرورت ذاتی در کار آنها نیست و همین ضرورت مشروط مثبت اختیار آنهاست. علامه طباطبایی هم اختیار را امری فطری دانسته و بیان داشته است که قاعده ضرورت سابق الشی ما لم یجب لم یوجد هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد.