فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۸۱ تا ۳٬۰۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
کلام حکمت سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
9 - 20
حوزههای تخصصی:
امامت یکی از مسائل مهم در علم کلام است؛ چراکه بعد از پیامبر(ص) به علت بحث خاتمیت، به عنوان اولین مسئله اختلافی در بین مسلمین مطرح گردید. بنابراین سابقه بحث به زمان بعد از رحلت پیامبر(ص) برمیگردد، هرچند که شیعه معتقد است که بحث امامت با شروع دعوت علنی، توسط شخص پیامبر(ص) مطرح شد. اختلاف مسلمین در این مسئله بر سر چند سؤال اساسی است که آیا امامت وجوب سمعی دارد یا وجوب عقلی؟ اگر وجوب عقلی دارد، آیا بر خدا واجب است و یا بر مردم؟ این امام چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ در این نوشتار سعی بر آن است که با روش توصیفی_ تحلیلی به این سؤالات از منظر فخررازی به عنوان نماینده اشاعره، خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان نماینده امامیه و آیه الله جوادی آملی به عنوان عالم همه جانبه شیعی معاصر پاسخ داده شود. فخررازی به علت نپذیرفتن حسن و قبح عقلی، ضرورت امامت را سمعی میداند و از پیش فرض های او این است که امامت ابوبکر صحیح بوده و آن را مسلم و بی نیاز از اثبات فرض میکند. بنابراین به دنبال این پیش فرض، عصمت را برای امام لازم نمیداند؛ چراکه ابوبکر معصوم نبوده است. اما خواجه و آیه الله جوادی آملی به این اشکالات فخر رازی به طور کامل پاسخ میدهند که در این مقاله به آن اشاره میشود.
کمال انسان در حوزه عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه مکتب صدرایی
منبع:
کلام حکمت سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
43 - 62
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با موضوع «کمال انسان در حوزه عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه مکتب صدرایی»، به بررسی کمال انسان بما هو انسان و چگونگی وصول به آن با استفاده از آثار ملاصدرا و شاگردان مکتب او تدوین شده است. ملاصدرا کمال انسان را در دو بعد معرفتی و عملی دانسته است. کمال انسان در بعد معرفتی، کسب حقایق و معارف حقیقی است که بالاترین درجه آن معرفت به خداوند و فنا در شهود ذات اوست. و کمال در بعد عملی، تطهیر ظاهر و باطن است که حاصل آن قرب و فنا در صفات و افعال خداست؛ به گونهای که انسان متصف به صفات و متخلق با اخلاق الهی شده است. و از مهمترین عوامل برای رسیدن به کمال عبارت است از تفکر و شناخت سلوک علمی، جهاد نفس و ریاضت شرعی، اخلاص و عشق الهی.
جایگاه زن در نظام اجتماعی و خانواده از نگاه فارابی،ابن سینا و خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به حکمت عملی در آثار فارابی، ابن سینا وخواجه نصیر جایگاه ویژه ای دارد. تدبیر منزل بر نظام خانواده و جایگاه زن و مرد و نقش آنها در اداره منزل است. این سه فیلسوف مشترکاتی در مبانی و مسائل مطرح در این حوزه دارند، ولی اختلافات قابل توجهی نیز در آرای آنان درباره خانواده و به ویژه زن وجود دارد. فارابی به تأسی از حکمای یونان انسان را مدنی بالطبع می داند و با نگاهی انسان مدار و فضیلت محور و تقریباً فارغ از جنسیت به شخصیت زن می پردازد. ابن سینا و خواجه نصیر بیشتر با نگرش کارکردگرایانه به نقش زن و مرد در نظام خانواده توجه دارند. البته خواجه با نگاه جنسیتی و کمتر انسان مدارانه به زن می نگرد و او را تابعی از مرد تلقی می کند که وظیفه اصلی او مادری و همسری است و بر خلاف فارابی اصولاً زن را پدیده ای مستور در خانه تعریف می کند که خروج وی از خانه و حضور اجتماعی او توالی فاسده دربر دارد. ضمن بررسی آرای این سه فیلسوف، به اشتراکات و افتراقات آنها درباره زن و تدبیر منزل اشاره می شود.
بررسی پیدایی نفس و ارتباط آن با جاودانگی در اندیشه ارسطو و ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
133 - 156
حوزههای تخصصی:
مسیله نفس و بحث از آغاز و انجام آن، از مسایل مهم در حوزه فلسفه است. اگرچه در آرای فلاسفه باستان، بحث از نفس به صورت مبهم بیان شده است، این موضوع از جمله مباحث برجسته در آرای ارسطو و ابن سینا به شمار می آید. نگاه کلی به فلسفه ارسطو نشان می دهد او برای همه موجودات قایل به نفس است. وی بر مبنای نظریه ماده صورت، نفس و بدن را جدایی ناپذیر می داند و معتقد است نفس، حادث با حدوث بدن است و در نهایت با نابودی بدن نابود می شود و بقایی برای آن در نظر نمی گیرد؛ اما با دقیق شدن در آرای او و بررسی آثار مختلف وی، به مباحثی می رسیم که با این نگاه کلی کاملاً متفاوت است و نشان دهنده اعتقاد او به جاودانگی دست کم بخشی از نفس است. ابن سینا نیز در مسیله پیدایی نفس ظاهراً نظری مشابه نظر ارسطو دارد و حتی شاید این گونه به نظر آید که مقلد صرف ارسطوست و به تبع ارسطو به حدوث نفس معتقد است؛ اما با دقیق شدن در آرا و آثار وی، مشخص می شود در بسیاری از جزییات و اصول مهم از ارسطو فاصله می گیرد؛ به گونه ای که اگرچه قایل به حدوث نفس است، بر خلاف نگاه ارسطویی در باب سرنوشت نفس، وی در نهایت نفس را امری جاودانه می داند
فصوص الحکم فارابی؛ مبدأ معرفت اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارغ از انتساب یا عدم انتساب فصوص الحکم به فارابی، در مواجهه با آن نمی توان به غنا و دقت آن در مباحث مختلف علم النفس، معرفت شناسی، الهیات بالمعنی الأخص و عرفان نظری اعتراف نکرد. عامل اشراق، وحدتی خاص به مباحث این رساله بخشیده است؛ بر این اساس می توان تبیین نسبتاً ساختارمندی از مباحث معرفت شناختی این رساله به دست داد و چنین کاری نیز تاکنون به انجام نرسیده است. رویکرد و روش «اشراق» به معنای دقیق آن، که در عالَم اسلام به لحاظ تاریخی و به گونه ای سنّتی منسوب به سهروردی (شیخ اشراق) است و این انتساب نیز کاملاً درست است، بیش و پیش از اینکه ریشه در متون اشراقی و داستان های رمزی و عرفانی ابن سینا داشته باشد، با فرض صحت انتساب فصوص الحکم به فارابی و با توجه به مضمون و مفاد عمدتاً اشراقی آن، ریشه در همین رساله دارد و این نکته ای است که در طول تاریخ فلسفه اسلامی موردتوجه کافی قرار نگرفته است.
مدل صدرایی در تفسیر اصل برابری در حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
107 - 120
حوزههای تخصصی:
در باب حقوق بشر دو گفتمان فراقراردادی و قراردادی مطرح است و تساوی حقوق و نیز تساوی در برابر حقوق، مسبوق به تساوی مستحقان است؛ با این تفاوت که در گفتمان فراقراردادی، تساوی مستحقان امری عینی است و ریشه در حقیقت واحد و جامع دارد و در گفتمان قراردادی، تساوی مستحقان با فرض و اعتبار تأمین می شود. اما ظاهراً کثرت نوعی انسان صدرایی با طرح انسان های متباین نمی تواند با تساوی حقوق مستحقان سازگار باشد. پرسش محوری این جستار آن است که چگونه با پذیرش کثرت نوعی انسان صدرایی و جهان های متفاوتی که انسان های مختلف در آن زیست می کنند، می توان از تساویِ حقوق اجتماعی انسان ها و تساوی آنها در برابر قانون در گفتمان فراقراردادی سخن گفت؟ دستاورد این پژوهش این است که با توجه به امکانات درونی فلسفه ملاصدرا می توان از دو مدل «برابری عینی بنفس امر متواطی» (= وحدت نوعی) و «برابری عینی در امر غیرمتواطی» در تبیین اصل برابری بهره برد و با توجه به عینی بودن این دو مدل در فلسفه صدرایی و ترجیح آن بر مدل ذهنی و قراردادی نیازی به طرح مدل ذهنی و قراردادی در فلسفه یادشده نیست. گفتنی است که مدل «برابری عینی در امر غیرمتواطی» در تفسیر اصل برابری از نوآوری های این جستار است.
بررسی برهان علامه دوانی در اثبات واجب و مواجهه آن با برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان صدیقین ابن سینا از براهین مهم در اثبات واجب الوجود استکه ضمن تقریرات ابن سینا، فلاسفه پس از او، آنرا نقل یا نقد کرده اند؛ ازجمله فلاسفه ای که این برهان را به دقت بررسی، و تبیینی خاص ارائه کرده است، علامه دوانی است. او ضمن آنکه برهان خود را در اثبات واجب، همان برهان صدیقین ابن سینا می خواند، اما قاعده ای را در کلام خود بیان می کند که از تقریرات دیگر امتیاز می یابد. دوانی در این تقریر که خود آن را قوی ترین و مطمئن ترین طریق در اثبات واجب دانسته است، ممکنات را به صورت سلسله علی و معلولی تصور کرده که اگر واجب موجود نباشد، هیچ یک از ممکنات به دلیل محال نبودن عدم آن ها تحقق نخواهند یافت. تبیین، تحلیل و نقد دیدگاه دوانی و تطبیق آن با برهان سینوی هدف مقاله حاضر است.
تأملی بر مرگ و معنابخشی آن به زندگی در حکمت صدرایی و اگزیستانسیالیسم الحادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
45-60
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم الحادی با رویکردی این جهانی به تحلیل انسان پرداخته و با نفی متافیزیک، وجود روح انسانی را منتفی می داند؛ انسان دارای وجودی تصادفی و متناهی است و خود باید معنا بخش زندگی رو به مرگ خویش باشد. سرانجام این زندگی عبث و بیهوده، مرگی است که همه ی تلاش بشر برای فرار از نابودی و نیل به جاودانگی را محکوم به یاس و ناامیدی می کند. اما در حکمت صدرایی انسان متشکل از جسم میرا و روح نامیرا است و شخصیت حقیقی انسان، روح جاودانه ی اوست. روح با هدف تعالی و پس از طی مراحل کمال و بی نیازی از جسم مادی آن را رها کرده و به حیات ابدی خویش ادامه می دهد، تا مرگ سرآغازی باشد بر زندگی حقیقی، رهیدن از قفس تن و همچنین ارمغان آور امید و بیداری در انسان . در این مقاله بر آنیم تا با تبیین ماهیت مرگ، به بررسی و مقایسه نقش مرگ در معنابخشی به زندگی از نگاه این دو مکتب بپردازیم.
بررسی رویکرد علامه طباطبایی و فلاسفه اگزیستانس خداباور درمنزلت و کرامت انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
165-186
حوزههای تخصصی:
برخی اگزیستانسیالیست های خداباور استعدادهای درونی انسان را در پیوند با منزلت و کرامت انسانی تعریف می کنند و بر وجوهی چون اختیار، انتخاب و مسئولیت انسان تأکید می کنند. در حوزه اسلامی نیز علامه طباطبایی منزلت انسانی را با خدامحوری در ارتباط می داند. اختیار ازجمله وجوه تشابه دو رویکرد است با این تفاوت که علامه برخلاف اگزیستانس ها نقش استقلالی برای اختیار و اراده انسان قائل نیست. در دیدگاه علامه کرامت انسانی در پیوند با مبدأ ترسیم می شود، اما در نظراگزیستانسیالیست ها ارتباط با خدا نقش قابل توجهی در کرامت و منزلت انسانی ندارد، هرچه هست به اختیار، اراده و آزادی انسان محقق می گردد. از جمله وجوه برتری دیدگاه علامه توجه به فطرت انسانی در تحقق کرامت حقیقی است. ازین منظر شکوفایی فطرت نیازمند برنامه است. این برنامه که همان آموزه های دینی و وحیانی در نظر علامه است، هرچند به تعبیر اگزیستانس ها نوعی محدودیت است اما این محدودیت در حقیقت گوهر فطرت انسان را فربه تر می کند. این مقاله به مقایسه رویکرد فلاسفه اگزیستانس خداباور و علامه طباطبایی دربحث از منزلت و کرامت انسانی می پردازد و می کوشد تا وجوه تشابه و افتراق این دو دیدگاه را نشان دهد.
مبانی فلسفی دولت کریمه مهدوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه نفس و قوا از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان افعال مختلفی مانند تغذیه، تنمیه، تولید مثل، ادراک و تعقل دارد. برخی معتقدند که هر انسان، نفوس مختلفی داشته، این افعال را انجام می دهند. برخی دیگر بر این باورند که هر انسان، یک نفس دارد که به تنهایی همه این کارها را انجام می دهد. ابن سینا معتقد است که هر انسان، یک نفس مجردی دارد که قوایی را ایجاد کرده، به واسطه آن ها کارهای خود را انجام می دهد. پژوهش حاضر که با محوریت کتاب های ابن سینا صورت گرفته و بیانگر رابطه نفس انسان با قوایش می باشد، به این نتیجه رهنمون گردیده است که از منظر ابن سینا، نفس، علّت، مسخِّر و جامع قواست و قوا، معلول، مسخَّر و خادم نفس هستند. او با اینکه قوا را مفهوماً و مصداقاً غیر از نفس می داند، همه افعال آن ها را به نفس نسبت می دهد. این اِسناد اگر مجازی باشد، اشکالی ندارد، اما اگر حقیقی باشد، دیدگاه وی نادرست بوده و او در اثبات توحید افعالی نفس موفق نبوده است.
بررسی روش شناسی مطالعات دینی کنت ول اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۲
83-100
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحثی که در چند قرن اخیر مورد توجه بسیاری قرار گرفته است، مطالعه و بررسی دین، مسایل مربوط به آن و تلاش برای شناخت ابعاد مختلف آن بوده است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی به بررسی روش شناسی مطالعات دینی ویلفرد کنت ول اسمیت، از دین پژوهان معاصر، می پردازد. از دیدگاه اسمیت یک محقق در مطالعات دینی نباید خود را به یک روش خاص محدود کند. ویژگی های رویکرد اسمیت در مطالعات دینی عبارتند از: شخص گرایی، موضوع محوری و پرهیز از تأکید بیش از حد بر روش، کثرت گرایی روشی، تأکید بر رویکرد مبتنی بر گفتگو و روش پرسش از افراد دین دار. نقاط قوت اسمیت در این باره تمرکز بر موضوع به جای روش، پرهیز از حصرگرایی روشی و تأکید بر رویکرد مبتنی بر گفتگوی بین دین داران است. نقدهای وارد به دیدگاه اسمیت در مباحث فروکاهش دین، نسبیت معرفت شناختی، کثرت گرایی دینی و تساهل و تسامح مطلق مطرح می شود.
بازپژوهی تفسیر توحید صفاتی در خطبه اول نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توحید صفاتی، بیان گر رابطه صفات ثبوتی حقیقی با ذات الهی است و در آن سه دیدگاه کلی مطرح می شود: زیادت صفات بر ذات (دیدگاه اشاعره)، نیابت ذات الهی از صفات (دیدگاه معتزله) و عینیت صفات با ذات الهی (دیدگاه امامیه). امیرالمؤمنین × در خطبه اول نهج البلاغه، کمال اخلاص را نفی صفات از ذات الهی می داند: « کمال الْإخْلاص له نفْی الصفات عنْه ». تفسیرهای متعددی در تبیین این روایت، عرضه شده که نوشتار حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، به تبیین و ارزیابی مهم ترین آنها پرداخته است. از رهگذر این جستار، مشخص می شود که در توحید صفاتی، تغایر مفهومی صفات با ذات الهی و اتحاد مصداقی صفات با ذات الهی مورد اتفاقند؛ چنان که صفات فعلی، سلبی و ثبوتی اضافی الهی نیز خارج از محل بحث و زاید بر ذات الهی اند و تنها صفات حقیقی داخل در محل بحثند. تعبیر «نفی صفات» در فرمایش امیرالمؤمنین × ، بیان گر دیدگاه عینیت صفات با ذات الهی است.
منزلت زندگی بشری
حوزههای تخصصی:
تحلیل رویکردها و رهیافت های قشیری در کتاب رساله قشیریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب ترجمة رسالة قشیریه از امام قشیری از امهات و مراجع آثار عرفانی در قرن پنجم هجری است. در مقالة حاضر، این اثر از حیث رویکردها و رهیافت های کلی و کلان، در شیوه گردآوری و دریافت حقایق و تحلیل و ارزیابی و دفاعاز اطلاعات و داده ها، معرفی، دسته بندی و تحلیلروش شناسی می شود.با بررسی حاضر که به شیوة توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، معلوم شده است که مصنف در تدوین و نگارش رساله و برای رسیدن به اهداف تعلیمی-عرفانی خود،از روش ها و رهیافت هایاهل کلام، رهیافت های اهل حدیث، رهیافت های عرفانی و حتی از رهیافت های فقهی بهرهمی جوید. اهداف عمدة قشیری در نگارش رساله بیشتر دفاعی و آموزشی است، یعنی آشکارسازی پیوند شریعت و طریقت و تبرئه اهل تصوف از اتهامات، و اثبات اعتقاد این طایفه به اصول عقاید، و نیز آموزش اصول و مبانی و آداب و اصطلاحات اهل تصوف به مخاطبان از سالکان و مریدانیا عموم خواهندگان.
بررسى نظریه تفسیری -تأویلى در نظام فکری میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرداماد، فیلسوف، متکلِّم، محدِّث و فقیه آغاز قرن یازدهم است. هرچند آثار اندکى از او در حوزه تفسیر متن باقى مانده، بررسى این مستندات در راه شناخت شیوه هاى تفسیری تأویلى رایج در میان اندیشمندان مسلمان مفید است. میرداماد از سویى در مقام محدّث و فقیه، در چهارچوب برآمده از لفظ و با دغدغه آشکارکردن مراد صاحب متن، دست به تفسیر مى زند و از سویى دیگر، باورها و اصول اندیشه فلسفى اش در تفسیر او از متن تأثیر تعیین کننده اى دارد؛ تا جایی که پاى از دایره ظاهر و قراین سخن بیرون مى نهد و متن را براساس دریافت هاى فلسفى و حتى گاه ذوق عرفانى تأویل مى کند؛ البته گاه این تأویل ها با برآمد متن سازگاری ندارد. این چندگونگى در منش هرمونتیکى میرداماد چگونه و بر چه اساسی تحلیل می شود. با ارائه نمونه هایى از کتاب هاى میرداماد، این روش و منش، پیگیرى و بررسی مى شود. میرداماد گاه در مقام فقیه و محدّث در چارچوب برآمد وا ژگان، متن را معنایابی و تفسیر می کند و گاه متن را در مقام فیلسوف و عارف و بر پایه آموزه های فلسفی و ذوق عرفانی تأویل می کند؛ درنتیجه، رویکرد میرداماد نشان دهنده طیفی از دامنه تفسیر و تأویل در دانشمندان علوم اسلامی است. میرداماد در آثارش اندکی نیز به بررسی پدیده «فهم» پرداخته است.
بازخوانی جبر و اختیار در ساحت آموزه های عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۷
47 - 70
حوزههای تخصصی:
«جبر و اختیار» اگرچه ماهیتاً مسئله ای کلامی است اما به دو دلیل به ساحت عرفان نیز راه یافت: پیشینه کلامی عارفان و اقتضای برخی مباحث عرفانی. راهیابی این بحث کلامی در ساحت عرفان اسلامی موجب شد تا به اقتضای دقت نظرها و نکته سنجی های عارفان در مباحث توحیدی و ماجرای ظهورات اسمائی، مباحث جبر و اختیار گستره و عمق فزون تری یابد و گره گشایی های فراوانی صورت گیرد. اما استناد به برخی متشابهات کلام و عدم توجه نظام مند به جامع سخنان عارفان شائبه جبرگرایی عارفان را برای برخی موجب شده است. این نوشتار با تکیه بر محکمات کلمات عارفان، سه محمل مهم جبرانگاری را که خاستگاهی صرفاً عرفانی و نه کلامی دارند، تبیین و به اقتضای مجال، در مسیر پاسخگویی و رفع شبهات و سوء فهم ها برآمده و در نهایت، تأیید کننده گونه ای اختیار، البته با رویکرد عرفانی است. این سه محور عبارت است از: سریان فیض الهی در عوالم امکانی؛ تجلی و حکومت اسماء جلاله الهی؛ اعیان ثابته و سر القدر.
تبیین رابطه شأن حقیقی و حقوقی امام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹
21 - 36
حوزههای تخصصی:
در دوران حیات رسول خدا تبیین و تفسیر معارف شریعت و سامان دادن به امور سیاسی اجتماعی، شأن پیامبر بود که خداوند تمام این امور را به لحاظ علم گسترده و خطاناپذیر پیامبر وظیفه انحصاری او قرار داده بود، اما پس از رحلت ایشان همواره این پرسش فراروی افراد پژوهشگر قرار می گیرد که جانشین پیامبر دارای چه شئون حقیقی و حقوقی است؟ هدف این نوشتار کشف و تبیین ریشه اصلی اختلاف علمای عامه و دانشمندان امامیه درفهم مقام امام، دفع شبهات و تناقضات احتمالی برخی آموزه های دینی با شئون امام و ترسیم نقشه علمی و عملی برای رسیدن به نقاط مشترک فرق اسلامی و تنها راه رسیدن انسان ها به حقیقت امامت بوده که با روش تحلیلی- توصیفی این مطالب را به اثبات می رساند: شأن به لحاظ منشأ ظهور خود به شأن حقیقی و حقوقی تقسیم می شود؛ از آیات و روایات استفاده می شود امام همانند پیامبر دارای شئون حقیقی و حقوقی است؛ بین شئون حقیقی و حقوقی امام همچون شئون پیامبر رابطه معنادار وجود داشته تکوین و تشریع در آن کاملاً هماهنگ است به گونه ای که نادیده گرفتن ارتباطی بین شئون حقیقی و حقوقی امام مستلزم نفی تمامی شئون حقوقی امام و انکار اصل امامت خواهد بود، اگرچه بین شئون حقیقی و حقوقی امام رابطه تولیدی از نوع علت تامه با معلول آن وجود ندارد.
بررسی و نقد کثرت گرایی دینی از دیدگاه ابن سینا و مناسبات آن با آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
23 - 34
حوزههای تخصصی:
هرچند کثرت گرایی دینی از مباحث جدید است و ابن سینا مستقیم به آن نپرداخته است ؛اما این مقاله بر آن است تا بر اساس آرای کلامی وفلسفی ابن سینا مبانی کثرت گرایی دینی را مورد بررسی ونقد قرار دهد. ابن سینا از یک طرف با براهین متقن اثبات می کند تمام ادیان الهی حاصل صعود پیامبرانبه عالم عقول اند، بنابراین به نحوی معتبر وتا حدی از حقیقت بهره مندند.از طرف دیگر وی برای اختلاف مراتب پیامبران استدلال های عقلی متعددی می آورد که بیان گر آن است تمام ادیان در یک سطح نیستند و به یک میزان از حقانیت برخوردار نمی باشند. هم چنین وی بر این باور است که با پیشرفت فکری و سیر تکاملی انسان، ادیان هم متکامل تر میشوند. با لحاظ این سه اصل می توان نتیجه گرفت که کثرت گرایی دینی به معنای یکسان بودن همه ادیان در بهره مندی از حقیقت ونجات بخشی قابل دفاع نیست، اما تفسیری از شمول گرایی از آرای وی استنباط می شود؛ از آنجا که نجات بخشی ادیان رابطه مستقیم با میزان حقانیت آنها دارد، ادیان به هر میزان که حق باشند به همان اندازه نجات بخش خواهند بود.