فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۲۱ تا ۳٬۱۴۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۶۷
53 - 70
حوزههای تخصصی:
رودلف اتّومتکلم و دین پژوه آلمانی قرن بیستم، در اثر مشهور خود موسوم به <em>مفهوم امر قدسی</em>، با رویکردی پدیدارشناسانه به بحث درباره ی امر مقدس و مواجهه ی با آن، به عنوان نومینوس پرداخته است. او نومینوس را امری فراتراز عقل، متمایز، مقدس و ناشناختی تلقی کرده است. ازاین نظر نومینوس نوعی با حقیقت وجود شباهت دارد که موضوع اصلی عرفان اسلامی است. عزیز نسفی عارف نامی قرن هفتم، از حقیقت وجود به عنوان اولین مرتبه ی ذات حق یاد کرده است. این پژوهش به تحلیل و تبیین اندیشه های نسفی درباره ی حقیقت وجود، بر مبنای نظریات اتّو درباره ی امر قدسی و مواجهه با آن پرداخته و شباهت ها و تفاوت های موجود در آن ها را موردبررسی قرار داده است. درمجموع اگرچه در ظاهر امر، نومینوس و حقیقت وجود مشابه به نظر می رسند، اما تفاوت در جایگاه و مبانی فکری نسفی و اتو سبب شده تا در جزئیات اندیشه ی این دو درباره ی امر قدسی و مواجهه ی با آن، تفاوت هایی باقی بماند.
روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه های بودریار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
123 - 151
حوزههای تخصصی:
رو ش شناسی بنیادین با نشان دادن زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی نظریه، شناخت عمیقی از نظریه نصیب ما می کند. در این مقاله، به دنبال روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه یکی از صاحب نظران مهم پست مدرن، یعنی ژان بودریار هستیم. مواجهه انتقادی با متفکرانی که تلاش کرده اند درباره جهان مدرن و مسائل آن تفکر کنند، هم شناخت ما را از غرب عمیق تر می کند و هم موجب خودآگاهی از وضع کنونی کشورهایی می شود که با اندیشه های مدرن روبه رو هستند. مسئله اصلی بودریار، واقعیت در جهان مدرن است و اینکه این واقعیت دیگر واقعیت اصیل و حقیقی نیست. اکنون فراواقعیت و وانموده بر زندگی انسان سیطره یافته است و او را راه می برد. ازنظر بودریار، جهان مدرن در سیر خود واقعیت اصیل را فراموش و به چیز دیگری بسنده کرده است که می توان نام آن را واقعیت برساخته انسان گذاشت. ازآنجاکه ابتدا به توصیف اندیشه و سپس به تحلیل آن می پردازیم، روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی است.
علم حضوری اقوی؛ دیدگاه ملاشمسا درباره علم خدا به ماسوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت علم واجب متعال، چگونگی علم قبل از ایجاد و نحوه علم او به متغیرات زمانی سه مسئله مهم از مسائل علم خدا است. درباره هر سه مسئله، هم در حکمت و هم در علم کلام بحث و گفتگو شده است. در این مقاله با تکیه بر اثر تازه منتشر شده از ملاشمسا – با نام حاشیه تعلیقه خفری بر شرح الهیات تجرید قوشجی در مباحث قدرت و علم الهی – و برخی آثار دیگر، پاسخ این متکلم و حکیم تنسیق شده است. همان طور که در مقاله آمده است ملاشمسا به علم واجب متعال به منزله علم ذات به ذات، قائل است و این علم را علم حضوری اقوی و تفصیلی به معنای غیرمشهور آن می داند. او در مباحث خود به اشکالات مختلفی پرداخته که به دیدگاه ابن سینا در این مورد وارد شده و معتقد است بسیاری از افراد در تفسیر دیدگاه شیخ الرئیس دچار سوء فهم شده اند. او بر این باور است که با کمک نظریه او چنان تفسیری از دیدگاه ابن سینا به دست می آید که اشکالات سهروردی و خواجه نصیر به آن وارد نباشد یا در صورت طرح پاسخ داده شود.
ذومراتب بودن مرگ و تأثیر آن در تکامل نفس در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۶
35 - 60
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار با توجه به دیدگاه ملاصدرا و مبانی حکمت متعالیه، مرگ و مسایل آن بررسی، و به سؤالاتی در این باره پاسخ داده می شود؛ مانند اینکه حقیقت مرگ چیست؟ تدریجی است یا دفعی؟ علت آن چیست؟ آیا انسان فقط یک بار می میرد؟ نقش مرگ در مسیر استکمالی نفس چیست؟ آیا توجه به انواع مرگ در نقش استکمالی آن لازم است؟ ارتباط مرگ با کمال انسان چیست و آیا مرگ برای همه کمال است؟ با توجه به معنا و نقش تشکیک در حکمت متعالیه، این اصل چگونه با مرگ ارتباط پیدا می کند؟ در نتیجه مقاله هم درمی یابیم که نه تنها مرگ سبب رسیدن به کمال است، بلکه خود نیز نوعی کمال در مسیر تکاملی انسان به شمار می آید. مرگ، فعلیت یافتن بعضی از استعدادها را سرعت می دهد و کمال بودن آن ذومراتب است. همچنین برخی از انواع مرگ مثل شهادت، که خود آن هم ذو مراتب است و به استعدادهای انسان و فعلیت یافتن آنها جهت می دهد، جهت مسیر استکمالی انسان را عوض می کند
کثرت گرایی نجات و مشکل حدیث فرقه ناجیه
حوزههای تخصصی:
کثرت ادیان و تعدد فهم های دینی، امری مسلم و انکارناپذیر است. به این امر بایستی کثرت فرق و گرایش های درون یک سنت دینی را هم افزود. این واقعیت ما را با این پرسش مواجه می سازد که حقیقت و رستگاری در کدام یک از آنها است؟ حدیث فرقه ناجیه، پاسخی روایی از منجر خاص آن است که مطابق آن از میان همه فرق مختلفِ امت موسی، عیسی و پیامبر اسلام (ص)، تنها یک فرقه، نجات یافته و بقیه اهل هلاکت هستند. در این تحقیق نشان داده می شود که محتوای این حدیث منقولِ با مفاد آیات قرآن، سنت و منطق عقل بشری سازگار نیست. آیات قرآنی دال بر نجات مومنان براساس ایمان و عمل صالح، و دلایل عقلانی چون رابطه تشکیکی نظام باورهای دینی، تفاوت دینداری تحقیقی و تقلیدی، تفاوت های قابلیت های فطری و اکتسابی و اهمیت اصول اخلاقی، در مجموع بیانگر بطلان مدعای حدیث فرقه ناجیه است. درواقع، منطق عقلانیت نوین دینی، تشکیکی بودن حقانیت و نجات را مورد تاکید قرار می دهد. نتیجه آنکه ضرورت عقلانیت نوین دینی بازاندیشی عقلانی انبوه روایات مختلف درباب موضوعات گوناگون دینی است تا از هرگونه نگرش تقلیدی انحصاری و افراطی، که منشا خشونت های مذهبی و تندروی دینی است، خودداری گردد.
ماهیت الهی از دیدگاه فخر رازی، خواجه نصیر الدین طوسی و ملاصدرا
منبع:
کلام حکمت سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
9 - 19
حوزههای تخصصی:
مسئله اثبات یا نفی ماهیت به معنی الاخص برای واجبالوجود، جزء مسائل اساسی و تأثیرگذار در مباحث خداشناسی فلسفی است؛ زیرا با مسئله بساطت ذات الهی رابطه تنگاتنگی دارد. در این مقاله، این مسئله از دیدگاه سه تن از بزرگان، یعنی فخر رازی، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا با روشی تحلیلی بررسی شده و تفاوت دیدگاهها مشخص میشود. فخر رازی در آثارش، نظر ثابتی ندارد. در برخی آثارش دیدگاه عینیت و در برخی دیگر زیادت وجود بر ماهیت را پذیرفته است. خواجه نصیر طوسی نیز معتقد به عینیت وجود و ماهیت در واجب تعالی است. ملاصدرا، بنیانگذار حکمت متعالیه، بر اساس دیدگاه مبناییاش، یعنی اصالت وجود، قائل به عینیت وجود و ماهیت در واجبالوجود است. تفاوت دو دیدگاه مشایی و صدرایی پیرامون ماهیت الهی این است که بر اساس مکتب مشاء و دیدگاه خواجه وجود و ماهیت الهی، وجودی در کنار دیگر ماهیات است، اما بر اساس دیدگاه ملاصدرا که واجب تعالی را تنها وجود مستقل و بقیه وجودها را وجودی رابط میداند، تنها حقیقت بالذات هستی، وجود و ماهیت باری تعالی است و بقیه ماهیات، وجودهای طفیلی و وابسته به وجود حق تعالی هستند.
اعتبار و نقش «منابع معرفتی» در اندیشه ابن ابی جمهور احسائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۴
21 - 36
حوزههای تخصصی:
بازشناسی چیستی و چرایی ترکیب سه منبع معرفتی عقل، شرع و کشف در نظام اندیشه ابن ابی جمهور احسایی(838-906ق)، تحلیل دستاوردهای معرفتی این نظام را ثمربخش تر می کند. ابن ابی جمهور احسایی به عنوان شخصیتی که جایگاه مهمی در مسیر ادغام شاخه های مختلف نظری در سایه تعالیم امامی دارد، نظریه شناخت خود را بر پایه ای فلسفی- دینی- عرفانی تأسیس می کند. کاری که بعدها توسط صدرالمتألهین شیرازی (979-1050ق) تکمیل شد و در قالب نظریه «وحدت معرفتی مفاد قرآن، عرفان و برهان» ارائه گردید. در نظام فکری ابن ابی جمهور، ربط و پیوند عمیقی میان عقل، قلب و شرع وجود دارد؛ وی معتقد است که باید از قضایای برهانی ضروری به واردات الهی ارثی منتقل شد، در این صورت اسرار شریعت را می توان دریافت و معانی طریقت و حقیقت را فهمید. عقل با پیمودن مراتب کمال به مرتبه قلب راه پیدا می کند و قلب نام دیگر عقلِ کمال یافته است. همچنین در مورد ربط و نسبت میان شرع و عقل، بر این باور است که شرع، عقل خارجی و عقل، شرع داخلی است، پس آن دو معاضد و معاون همدیگر بلکه با هم متحدند.
سلفی گری در اندیشه عقیدتی و کلامی جماعت اخوان المسلمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۴
121 - 150
حوزههای تخصصی:
جریان اخوان المسلمین با پشتوانه بیداری اسلامی برخاسته از تفکرات جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده سعی در ارائه منهجی معتدل و موافق با سیره سلف در حوزه عقاید و مبانی کلامی داشته است؛در این میان اتهام سلفیه سنتی معاصر به این جریان مبنی بر ارائه ندادن منهجی روشمند در زمینه عقاید و تساهل در امر ترویج توحید ناب،تطبیق اندیشه های این دو جریان را اجتناب نا پذیر می نماید.سلفیان سنتی با طرح پاره ای از اندیشه های اخوانیون همچون معرفی مکتب تفویض به عنوان منهج سلف،بر شمردن استغاثه به عنوان امری محرم،رای به خروج مساله توسل از مباحث عقیدتی،تجویز شد رحال برای زیارت قبور،توجه به تقریب مذاهب و تعامل با اهل کتاب و مشروع دانستن تصوف به مبتدع بودن اخوانی ها تصریح دارند.در نهایت باید تاکید نمود جمود گرایی و جزم اندیشی قاطبه سلفیه در تعامل با عقاید مخالفین جریان اعتدال گرای اخوان المسلمین را نیز در شمار جریان های متخاصم با منهج سلف قرار داده است.
جایگاه «وجود حقیقی» در اندیشه افلاطون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸
49 - 68
حوزههای تخصصی:
افلاطون در مکتب فلسفی خویش، نظام خاصی از هستی بر پایه ارتباط سایه و عکس با اصل و حقیقت ارائه می دهد. وی در این راستا از موجودی متعالی که اصل خیر(خدای نظام فلسفی او) است، سخن می گوید که ورای وجود است. با دقت در جایگاه اصل خیر در هستی و تحلیل کیفیت «بهره مندی»، آشکار می گردد که وجود حقیقی منحصر در آن است و سایر موجودات نمود و سایه ای از آن هستند، آن چنان که برای سایر موجودات حتی ایده ها(مُثُل) هیچ استقلالی نمی توان در نظر گرفت و به این ترتیب هستی شناسیِ فلسفی افلاطون بر محور حقیقتی واحد دنبال می شود. ملاصدرا نیز با طرح نظریه نهایی خویش یعنی وحدت شخصی وجود، هستی را منحصر در امری واحد(خدا) می داند و ما سوای حق تعالی را ظهورات و شئون او در نظر می گیرد که حکایت گر و نمود ذات حق هستند، آن چنان که این کثراتِ ظهور، مخلّ وحدت حقیقت وجود نمی گردند. این پژوهش بر آن است تا افتراقات و تشابهات رویکرد فلسفی افلاطون و ملاصدرا در رابطه با نگاه آن دو به وجود حقیقی را بر اساس مبانی هستی شناسی متفاوت آنها آشکار سازد.
بررسی انتقادی اصول موضوعه منطق تعریف ارسطویی
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳
55 - 71
حوزههای تخصصی:
بررسی انتقادی و بنیادین اصول موضوعه هر علمی، به شناخت و پیشرفت آن علم کمک می کند. «تعریف» به عنوان یک علم پیشین، از پیش فرض هایی برخوردار است. بررسی و تجدید نظر در این اصول، با توجه به مشکلات تعریف اجتناب ناپذیر است، زیرا این منطق با برخی پایه های فلسفه اسلامی ناسازگار است و پاسخ گوی نیاز فلسفه نبوده؛ از این رو، محکوم به زوال خواهد بود. اکنون سؤال اصلی این جستار آن است آیا مبانی فلسفی منطق ارسطویی قابل قبول است؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، نخست اصول موضوعه منطق ارسطویی را تببین کرده و سپس، به بررسی و نقد این اصول پرداخته است و تعارض های این اصول را با حکمت متعالیه بیان نموده و سرانجام، ناکارآمدی این نظام منطقی را به نمایش گذاشته و در پایان، نظامی کارآمد بر پایه تفکّر سیستمی پیشنهاد داده است.
«توجه غیر ذاتی نفس» ملاک جامع و مانع امر ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت توجه نفس یا التفات را نشان می دهد. اگرچه التفات یا توجه به امری ، بطور مشترک میان انسان و سایر موجودات بکار رفته اما به طور واضح موارد کاربرد آن به دو بخش «توجه غیر ذاتی » و «توجه ذاتی » نفس تفکیک می شود و انواع التفات در حیوانات را از بحث خارج می کند. در میان افعال انسان نیز مولفه امر غیر بدنی یا نفسانی بر مبنای حکمت متعالیه، «توجه غیر ذاتی نفس» است. «توجه غیر ذاتی نفس» شرط کافی و لازم در تشخیص امور نفسانی است. مولفه «التفات غیر ذاتی»، ویژگی آگاهی داشتن را اجمالا به همراه دارد، چراکه همه انواع آگاهی شرط امر ذهنی نیست. این مولفه، بقیه ممیزه ها را نیز پوشش می دهد، جامع و مانع امر ذهنی بوده و هماهنگی کامل با سایر مبانی نفس شناسی ملاصدرا دارد .
تساوق صفات ذاتی خداوند در نظام حکمت صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملّاصدرا در مقام تبیین عینیت ذات با صفات الهی، از سه گویش کلامی، فلسفی و عرفانی بهره گرفته است که در نوشتار پیشِ رو به ترتیب از آن ها به رویکردهای عام، خاص و اخص یاد می شود. هدف اصلی پژوهش، تشریح رویکرد عامِّ ملّاصدرا و تبیین وجوه تمایز آن با دو نگاه دیگر است. طبعاً برای فهم پاسخ فلسفی، در ابتدا فهم تفاوت آن با رویکرد عام تر و نگاه کلامی ضرورت دارد. صدرا در رویکرد فلسفی خویش، ابتدا ذات و صفات الهی را به وجود و ماهیت در اشیاء امکانی تنظیر می نماید و سپس بر پایه تحقّق عرضی ماهیات، ذات احدی را بالذّات، مصداق «وجود» و بالعرض، مصداق اوصاف کمالیه و نعوت جمالیه می خواند؛ بنابراین آن چه بی واسطه از ذات الهی انتزاع می شود، مفهوم «وجود اسمی» است، لیکن از آن رو که کمالات معقول از سنخ وجود و خصایص ذاتی آنند، هر یک از آن ها از حیث واحد وجود، از حقیقت بسیط الهی انتزاع می یابند و این امر، به معنای «تساوق صفات» به حسب ذات احدی است. در این راستا تأمّل در اقسام حیثیت تقییدیه اخفی، بستر مناسبی برای فهم دقیق تر رویکرد فلسفی صدرا و تمایز فی الجمله آن با رویکرد عرفانی در باب ذات و صفات الهی فراهم می آورد.
بررسی دیدگاه استاد مصباح یزدی و لارنس بونجور در خطاناپذیری باورهای وجدانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
7 - 30
حوزههای تخصصی:
مبناگرایان، باورها را به دو دسته پایه و غیرپایه تقسیم می کنند و باور پایه را باوری می دانند که برای توجیه آن نیازی به باور دیگر نیست. در میان باورهای پایه، باورهای وجدانی جایگاه بسیار محکمی دارند و یکی از مبانی معتبر معرفت شناخته شده اند. در حالی که عقل گرایان حداکثری مثل دکارت، باورهای وجدانی را خطاناپذیر می دانند، عقل گرایان معتدل مانند لارنس بونجور، امکان وقوع خطا را در وجدانیات می پذیرند. بونجور در تبیین چگونگی توجیه باورهای وجدانی، نظریه «آگاهی سازنده» را ارایه می کند. آگاهی سازنده از نظر او، حالتی غیرمفهومی است که با فرایند توصیفی به باور وجدانی تبدیل می شود. در میان فیلسوفان مسلمان معاصر، آیت الله مصباح یزدی توجیه باورهای وجدانی را به دلیل انتساب مستقیم آنها به علم، حضوری می داند و به خطاناپذیری آنها معتقد است. این نوشتار با رویکردی تحلیلی سعی دارد تا دیدگاه آیت الله مصباح یزدی، از مبناگرایان مسلمان و بونجور، از مبناگرایان غربی را درباره خطاپذیری یا خطاناپذیری وجدانیات تبیین کند و از این راه بر اساس فلسفه اسلامی، ایرادهای عمده ای را که در میان فلاسفه غرب بر خطاپذیری باورهای وجدانی مطرح شده است، پاسخ دهد
بررسی منشأ حق های طبیعی بشر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
183 - 208
حوزههای تخصصی:
مسیله حق، یکی از مسایل مهم در زندگی اخلاقی، حقوقی و سیاسی بشر است و امروزه ادعای حق داشتن، در گسترده ترین سطح خود در حال جریان است. حق های گوناگون در حوزه های مختلف خانواده، اجتماع و در سطح بین المللی مورد ادعا قرار می گیرد و در خصوص برخی از آنها - مانند حقوق بشر - ادعای طبیعی بودن می شود. اما آیا چنین ادعاهای گسترده، مبنایی عقلانی نیز دارد یا اینکه هر کس می تواند ادعای حق کند؟ فرض دوم مستلزم هرج و مرج در زندگی اجتماعی بشر و تحمیل خسارت های گوناگون است؛ اما فرض اول، محل نزاع متفکران در حوزه مباحث فلسفه حق به شمار می آید. آیا خداوند مبنا و منشأ حق های طبیعی بشر است یا نیاز بشر، طبیعت بشر و ... منشأ حق او هستند؟ در این نوشتار برخی از دیدگاه های مهم را درباره منشأ حق های طبیعی بشر بررسی و در انتها دیدگاه مورد قبول (ملکیت تکوینی) را ارایه می کنیم.
بررسی ضرورت عقلی امامت از دیدگاه امام هادی(ع)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
239 - 264
حوزههای تخصصی:
امام هادی(ع) با تشکیل براهین عقلی و با استناد به حجیت قرآن و حجیت اخباری که مورد تأیید قرآن است، مانند حدیث ثقلین، به بیان ضرورت امامت پرداخته است. حضرت با استناد به اجماع امت بر حقانیت قرآن و با ذکر آیه ولایت به عنوان نمونه ای از شواهد قرآنی و شأن نزول آن از کلام اهل سنت، به اثبات حقانیت حدیث ثقلین می پردازد. در ادامه، امام(ع) شواهد روایی معروف و مورد اتفاقی چون حدیث غدیر، حدیث منزلت و حدیث وفای به عهد، که دال بر انتصاب علی(ع) به خلافت از سوی نبی مکرم اسلام(ص) است را برگرفته از حدیث ثقلین می داند و بدین وسیله، حقانیت آنها را اثبات می کند؛ به دنبال این مطلب، حضرت با استناد به اینکه فرمایشات اهل بیت:، بیان مصدقاتی به نقل از رسول خدا(ص) است، وجوب اطاعت از فرامین آن بزرگواران را شرط ایمان می شمارد و متعدیان از آن را با استناد به آیه دیگری از قرآن کریم، اهل عناد و گرفتار لعن و عذاب الهی معرفی می کند. در نهایت، امام (ع) برای تأکید بر این مدعا، به ذکر نظایری دیگر از کلمات رسول خدا(ص) درباره حقیقت و جایگاه علی(ع)می پردازد. برخی براهین عقلی بر اثبات ضرورت امامت، که از دیدگاه امام هادی(ع) می توان از حدیث ثقلین استنباط کرد، عبارتنداز:1.برهان واسطه فیض؛2. برهان لطف؛3. برهان نیاز جامعه به امام؛4. برهان نیاز شرع به حافظ؛5. برهان هدایت عمومی؛6. برهان اتمام حجت؛7. برهان حب ولایت.
واکاوی اهداف دانش کلام از منظر متکلمان امامیه، با تأکید بر دیدگاه فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورکلی اهداف دانش کلام را می توان از سه طریق بازشناسی نمود: بررسی تعریف های اغراضی کلام؛ بازخوانی اهداف و کشف اهداف. در این تحقیق، روش اول و دوم در آثار لاهیجی بررسی شده است. لاهیجی با توجه به دو دوره متکلمان متقدم و متأخر، اهداف هر دوره را بیان داشته و پنج هدف این دانش و نیز هدف نهایی از آن را به تفکیک مطرح نموده است. اگرچه تألیفات کلامی متعددی که از ایشان باقی مانده، هماهنگی کاملی در زمینه بیان اهداف دانش کلام ندارد، اما از مجموع آثار ایشان هردو هویت «دفاعی» و «معرفت زایی» دانش کلام قابل برداشت است و خود وی نیز کلام متأخران را مشتمل بر هر دو حیثیت مزبور دانسته است. اهدافی نیز که در شوارق الإلهام بیان شده، در عین جامع گرایی نسبی و توجه به ابعاد مختلف تاثیرگذاری این دانش، مبتلا به اشکالاتی است که مهم ترین آنها عبارتند از: فقدان جامعیت کامل، بی دلیل بودن اختصاص برخی اهداف به بعضی گروه ها، درج کارکردهای ثانویه و نهایی در زمره اهداف اصلی، استفاده از واژگان مختلف در بیان اهداف و عدم تصریح به منظور از این واژگان.
بررسی و نقد فلسفه میان فرهنگی به مثابه رویکرد بینادینی در نگاه ادهر مال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
125-144
حوزههای تخصصی:
ادهرمال براساس مبنای «دیگری» و قبول «غیریت» از رویکرد میان فرهنگی سخن گفته و با نفی انحصارطلبی در فلسفه و فرهنگ خاص به دنبالِ تئوری گفتگوی بین فلسفه ها و فرهنگ ها برای درک بهتر «حقیقت» می باشد. او با همین مبنا با «ادیان» نیز مواجه شده و رویکرد «بینا دینی» را نظیر «رویکرد میان فرهنگی» برای درک بهتر «حقیقت متعالی» مطرح می نماید. در مقاله حاضر با روش «توصیفی» و براساس مبنای «دیگری» نظریه «فلسفه میان فرهنگی به مثابه رویکرد بینا دینی» تبیین شده و با روش «تحلیلی انتقادی» نقاط قوت و ضعف آن معلوم گشته است. نقد فلسفه مدرن و پست مدرن و ایجاد زمینه برای گفتگوی میان فلسفه ها و فرهنگ ها از نقاط قوت آن می باشد، همچنان که «نسبیت حقیقت» در فلسفه ها و «نسبیت حقانیت» در ادیان و جامع افراد و مانعِ اغیار نبودن آن از ضعف های نظریه فوق است. ضمن اینکه مقایسه رویکرد میان فرهنگی در فلسفه ها که امر انسانی بوده با رویکرد میان دینی که امر وحیانی است، ضعف دیگری تلقی می گردد.
بررسی انتقادی دیدگاه هاسپرز مبنی بر بدیل انگاری تئوری فرگشتی داروین نسبت به برهان نظم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان هاسپرز، فیلسوف معاصر آمریکایی، از ناقدان بارز براهین اثبات وجود خدا، به ویژه برهان نظم است. وی بر آن است که نظریه فرگشتی داروین رقیب و بدیلی نیرومند برای خداباوری به حساب می آید و با وجود آن دیگر نیازی به فرضیه آفرینش و سامانگری الهی نیست. تحقیق پیش رو بر آن است تا دیدگاه او در این زمینه را به روش عقلی تحلیلی بررسی کرده و در بوته سنجش گذارد. نتیجه تحقیق این است که نظریه فرگشتی با اشکالاتی، به ویژه از منظر فلسفه علم روبه رو است. افزون بر آن نظریه مزبور بر فرض صحت، کاملا با برهان های خداشناختی از جمله برهان نظم و غایتمندی تلائم و سازگاری داشته، تبیینی طبیعی و فروپایه از زیستمندان است و در طول تبیین فراپایه و توحیدی قرار دارد، نه در عرض آن.
مبانی نظریه پردازی در تعیین قلمرو دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این نوشتار بیانِ بایسته ها در چگونگی تولید یک نظریه در حوزه قلمرو دین می باشد. روش این مقاله نیز اسنادی تحلیلی و براساس بررسی روشی نظریات مختلف در این حوزه می باشد. با بررسی صورت گرفته، مشخص می شود که در تولید و تبیین نظریات مختلف در حوزه قلمرو دین می بایست دو ساحت دین پژوهی مد نظر قرار گیرد؛ ابتدا می بایست براساس ارائه یک چارچوب استاندارد، بستر نظری اطلاق دین تبیین گردیده و در آن چارچوب دین مدنظر خویش را تبیین نماید. سپس می بایست موضع نظریه پرداز در آن دسته از مبانی نظری که در مسئله قلمرو دین دخیل هستند نیز روشن گردد و از این رهگذر، منشأ تفاوت نظریات موجود در حوزه قلمرو دین تبیین صورت پذیرد. این امر علاوه بر فهم هندسه نظریات مطروحه، اتخاذ رأی و داوری در این مسئله را نیز برای مخاطبین این نظریات، تسهیل می گرداند.
رنج به مثابه تجربه دینی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله توضیحاتی درباره مأهیت تجربه دینی ارائه گردیده است، و به امکان ارائه گونه ای نظریه عدل الاهی (تئودیسه ) تحت عنوان تئودیسه صمیمیت یافتن با خدا ، اندیشیده شده است. بر طبق این تئودیسه، مواردی از رنج و آلام می تواند مَحْمِلی برای نوع خاصی از تجربه دینی باشد که طی آن، فرد در تجربه هایی مشابه با تجربه های خدا سهیم می شود. این تجربه ها می توانند همانند و یا همجنسِ تجربه های خدا باشند. دیدگاه مؤلف این است که دیدگاه سنتیِ قائم بر رنج ناپذیری خدا، قابل دفاع نیست و چون رنج به معنایی معروض وجود خدا نیز می شود لذا انسان رنجمند هرگاه معروض شروری از آن نوع گردد که وجود الاهی را نیز به معنایی متأثر می سازد، به تجربه هایی مشابه تجربه های خدا دست می یابد. این تجربه ها نه تنها خاصیّت معرفت بخشی دارند، فرد را برای همدردی و همدلی با همنوعانی که مبتلا به گونه ای مشابه از رنج و مرارت هستند، مستعد و آماده می گردانند. مؤلف دایره شمول این تئودیسه را محدود می داند، ضمناً به متأثربودن آن از انگاره های دینی مسیحی است اذعان دارد و در بهترین حالت، آن را قابل اطلاق به موارد معینی از رنج و درد می داند.