فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۲
101-120
حوزههای تخصصی:
علم کلام در سیر تطور تاریخی خود، همواره با رویکردهای مختلفی مواجه بوده است. یکی از رهیافت های مشهور در کلام شیعی، رویکرد عقل گرایی فلسفی است. در مکتب «کلام فلسفی»، مسایل و دعاوی کلامی با استفاده از وجودشناسی و بهره گیری از قواعد و اصطلاحات فلسفی، در قالب روش برهانی تقریر و تبیین می شوند. دیدگاه رایج، شکل گیری و تأسیس این مکتب را در قرن هفتم توسط خواجه نصیرالدین طوسی می داند؛ لیکن ما دراین نوشتار بر آنیم تا با روش توصیفی تحلیلی، ضمن ارایه تعریفی جامع از کلام فلسفی، با استنباط معیارها و مؤلفه های این مکتب کلامی، به بررسی و تحلیل نقش ابواسحاق نوبختی در پیدایش کلام فلسفی شیعه بپردازیم. بی شک، بازشناسی ملاک ها و شاخص های این مکتب کلامی ازجمله: طرح مباحث وجودشناسی در آثار کلامی؛ بهره گیری از اصطلاحات و قواعد فلسفی؛ اخذ رهیافت برهانی در اثبات دعاوی کلامی؛ استقلال عقل و استناد حداقلی به ادله نقلی، در فهم نحوه شکل گیری و زمان پیدایش این مکتب از اهمیت فراوانی برخوردار است.
مواجهه فلسفی و عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تبیین مواجهه فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداخته اند.ملاصدرا معتقداست، مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده باعقل فعال، همچنین با عقل اول متحد می شود؛ اما حجاب های دنیایی مانع اتحاد کامل است. مرگ بستر لازم برای اتحاد و نیل به کمالات وجودی را فراهم می کند. به عقیده ملاصدرا نفس، در پایان مسیر استکمالی، به دلیل بساطت و اتحاد با عقول، به بقاء خداوند، باقی است. از نظر او حیات انسان، به مرتبه ادراکی اش باز می گردد. مرگ انتقال به مرتبه عقلانی را ممکن می سازد. برمبنای نظریه عرفانی ملاصدرا، حیات انسان، عین الربط به حیات خداوند است. انسان به حکم اسم های الظاهر و الآخر، مظهر کمالات حق گردیده، به سوی او باز می گردد. مرگ، انتقال مظهریت اسماءالهی است.
می مسیس: قرائت ها و تمایزها در نگره افلاطون، ابن سینا و آکویناس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
7 - 32
حوزههای تخصصی:
می مسیس (محاکات) یکی از دیرینه ترین نظریه های هنری است که پیشینه اش به پیش از افلاطون هم می رسد. در عین حال از جمله نظریاتی است که قرایت های گوناگونی از آن مطرح شده است. در این مقاله، نظریه سه تن از فیلسوفان که در سه قلمرو متفاوت فکری اثرگذار بوده اند، بررسی می شود: افلاطون، ابن سینا و آکویناس. افلاطون در یونان، ابن سینا در قلمرو اسلام و آکویناس در قرون وسطای مسیحی، جزء مهم ترین شخصیت های فلسفی بوده اند و هر کدام از ایشان مکتبی را به خود اختصاص داده است. در این جستار بر آنیم تا قرایت هر کدام از آنان را با تحلیل نگرش ایشان در رویکرد تطبیقی، بررسی کنیم و تمایز آن را با قرایت های متناظر دریابیم. ازآنجاکه زیست فکری آنان یکسان نیست، قرایت آنان از می مسیس نیز مشابهت ندارد. افلاطون بر پایه معرفت شناسی مثل محور، ابن سینا بر پایه معرفت ناظر بر ارسطو و آکویناس به جهت دیدگاه ویژه اش درباره می مسیس قرایت های خاصی ارایه داده اند.
بررسی تقریرهای مهم برهان اخلاقی نظری بر وجود خدا با رویکرد عینیّت ارزش های اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
143 - 181
حوزههای تخصصی:
براهین اخلاقی اثبات وجود خدا که از یک رشته مقدمات با محتوای تجربه و اندیشه اخلاقی صورت یافته اند، به برهان اخلاقی عملی و نظری تفکیک می یابند. برخی همچون کانت با استناد به اینکه اخلاق اساساً تعهدی عقلانی است، بر ضرورت وجود قاعده اخلاقی در جهان هستی تأکید ورزیده، مدعی اند فرد به دلیل عمل به ارزش های اخلاقی، ناگزیر به پذیرش وجود خداوند است. منتقدان معتقدند این گونه برهان از اثبات وجود خارجی خداوند ناتوان است؛ ازاین رو، برخی دیگر با تکیه بر وجود عینی ارزش های اخلاقی، به ارایه برهانی نظری بر وجود خدا پرداخته اند که مقبولیت بیشتری یافته است. مدعا این است که رفتارهای اخلاقی انسان ها در ادوار مختلف، مبتنی بر وجود مجموعه ای از ارزش های اخلاقی عام، جهان شمول و آفاقی است که صرفاً با در نظر گرفتن خدایی یگانه قابل تبیین است. بعضی دیگر نیز اساساً بر سرشت دینی الزام و انگیزش اخلاقی توجه نموده، بر این باورند که جز خداوند و اوامر او، هیچ نیرویی نمی تواند فاعل اخلاقی را به سوی انجام افعال اخلاقی ترغیب نماید. در مقاله حاضر، تقریرهای گوناگون برهان اخلاقی نظری مبتنی بر عینیت ارزش های اخلاقی بررسی و نقد می گردد. در ارزیابی کلی نتیجه گرفته می شود هرچند این گونه برهان از حیث سازگاری درونی و بیرونی دارای نقاط ضعف است، در تکمیل استدلال های خداگرایانه حایز اهمیت است
رساله عملیه سیاسیه؛ چیستی و ضرورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یک مسلمان (به طور خاص شیعه) برای زیست عملی خود مبتنی بر دین (فارغ از مباحث معرفتی و اعتقادی)، باید بر اساس «رساله عملیه» رفتار کند. این رسایل تعیین کننده وجوه 5 گانه افعال یک فرد مسلمان (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است. امروزه ساحت زیست انسان فراتر از حوزه فردی بوده و عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی بخش جداناپذیری از زندگی مسلمانان شده است؛ در این عرصه نیز یک مسلمان باید بر اساس دین عمل کند. از طرفی رساله های عملیه موجود عمدتاً به حوزه زندگی فردی پرداخته اند تا عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی. سؤالی که اینجا مطرح می شود آن است که آیا در عرصه زندگی اجتماعی و به طور خاص عرصه زندگی سیاسی نیز می توان از رساله هایی صحبت کرد که مانند رساله های عملیه در حوزه فردی عمل کنند؛ یعنی تعیین کننده وجوه 5 گانه رفتار مسلمانان در عرصه سیاسی باشند. تبیین ماهیت این رسایل مبتنی بر ویژگی هایشان و ضرورت وجود آن ها، محورهای اصلی مقاله حاضر است.
مناط کاشفیت معانی کثیر از مصداق واحد در توحید صفاتی
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
53 - 77
حوزههای تخصصی:
مقایسه تحوّلات «برهان حدوث و قدم» در کلام متقدّم امامیه و اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حدوث و قدم در کلام اسلامی همواره یکی از استدلال های اصلی و مهم برای اثبات وجود خداوند بوده است. در نوشتار حاضر با استفاده از روش مطالعه تاریخی تطبیقی تحوّلات حادث شده در نحوه تقریر برهان حدوث و قدم در کلام متقدّم امامیه و کلام اشاعره بررسی و مقایسه شده است. این پژوهش نشان می دهد که استدلال های متکلّمان امامی و اشعری برای اثبات حدوث عالم در قرن چهارم و پنجم هجری شاهد چند تحوّل اساسی بوده است. به همین نحو در باب اثبات ضرورت نیازمندی حادث به مُحدِث و علّت نیز دیدگاه های گوناگونی از سوی این متکلّمان ارائه شده است. درحالی که برخی از آنان این ضرورت را بدیهی می دانستند، برخی دیگر آن را غیر بدیهی قلمداد کرده، برای اثبات آن استدلالی از نوع قیاس غائب به شاهد ارائه کرده اند. در این زمینه، استفاده متکلّمان اشعری از انواع مختلف «برهان تخصیص» برای اثبات نیازمندی حادث به مُحدِث و عدم استناد متکلّمان امامی به این برهان تفاوتی شایان توجّه به شمار می آید.
امکان علم انسانی «عمومی» براساس مفهوم «فردی» ازنظر فیلسوفان نوکانتی (مکتب بادن)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
97 - 123
حوزههای تخصصی:
ابتنای امر انسانی، مطالعه «فردی» و «موردهای» معنادار دربرابر مصادیق در علوم طبیعی است؛ پس در استقلال روش شناختی علوم انسانی از علوم طبیعی و ابتنای علوم انسانی غیرپوزیتیو، تبیین و حفظ عمومیت مسئله ساز است. باتوجه به اهمیت فلسفی- تاریخی ظهور علوم انسانی در آلمان قرن نوزده، این مقاله به برساخت و تبیین امکان حفظ عمومیت در علوم انسانی (علوم تاریخی و علوم فرهنگی) غیرپوزیتیو در سنت نوکانتی (مکتب بادن) براساس تفاوت های صوری و مادی آن با علوم طبیعی می پردازد.
تحلیل و بررسی علم گرایی در اندیشه روشنفکری دینی: مطالعه موردی یکی از روشنفکران ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۲
63-82
حوزههای تخصصی:
با پیدایش نهضت علمی و پیشرفت علوم تجربی، چالش های فراوانی میان علم و دین به وجود آمد و دیدگاه های گوناگونی در این باره پدیدار گشت. علی رغم سایر دیدگاه ها، اندیشه برخی افراد در رابطه علم و دین از برجستگی ویژه ای در میان روشنفکران دینی برخوردار است. برخی از روشنفکران با استفاده از یافته های علوم تجربی، تلاش در توجیه علمی آموزه های دینی داشته و بر این باورند که علم و دین دارای دستاوردهای مشابهی هستند. پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیل محتوای کیفی، به دنبال آن است با نگاهی دقیق، به مطالعه موردی بنیان فکری علم گرایانه مهندس بازرگان بپردازد. یافته های تحقیق نمایانگر آن است که این نحله از نواندیشان دینی به جهت تأکید مفرط در بهره گیری از آموزه های پوزیتیویستی، مبانی دین را به محاق می برند و در نهایت در وادی سکولاریسم، به دین حداقلی بسنده می نمایند.
نگرشی تطبیقی به خوانش متن از دیدگاه شلایرماخر و سیدمرتضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۶
1 - 20
حوزههای تخصصی:
خوانش متن و تفسیر آن به ویژه در رویارویی با متون مقدس دینی، سبب پیدایش رویکردهای مختلفی شده است. این رویکردها در سنت غربی، همان رویکردهای هرمنوتیکی هستند که در یک دسته بندی کلاسیک و مدرن، بر امکان کشف قصد گوهری و نیت اصلی مؤلف و صاحب متن، یا انکار آن استوار است. شلایرماخر به عنوان بنیان گذار هرمنوتیک کلاسیک، کشف معنای گوهری و قصد اصلی مؤلف را در یک دایره ی شناختی دیالکتیکی که میان متن و جهان ذهنی صاحب متن اتفاق می افتد، ممکن و تحقق آن را براساس فهم دستوری و فنی-روان شناختی ادعا می کند که حتی می تواند به ارائه ی یک فهم برتر از خود مؤلف منجر شود. در سوی دیگر، سیدمرتضی به عنوان بنیان گذار تفسیر عقلی در شیعه، باتوجه به مبانی کلامی خود نظیر باور به توحید، وحی، تکلیف و لطف الهی و با تکیه بر حسن و قبح عقلی، بر وجود یک معنای گوهری در متن و کشف آن با بهره گیری از روش های عقلانی و ادبیاتی تأکید می ورزد. البته با وجود اعتبار تأویل، نمی توان بر درستی آن تأکید کرد مگر با بیان صریح خداوند از راه های علم آور.
رابطه فلسفه استعلایی کانت با علوم طبیعی و ریاضی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
59 - 84
حوزههای تخصصی:
اعتبار فیزیک و ریاضیات، هم از اهداف و غایات اصلی فلسفه استعلایی کانت به شمار می رود و هم از مبادی و پیش فرض های اساسی آن، و این بدان معناست که فلسفه کانت در این زمینه، مبتلا به نوعی دور، مصادره یا همان گویی است؛ زیرا برای پاسخ به شبهات هیوم و بارکلی، و تبیین اعتبار یقینی و عینی فیزیک و ریاضیات، از اعتبار علوم یادشده بهره می گیرد. از سوی دیگر، تکیه بر علوم قرن هیجدهم در استنتاج های فلسفی، سبب از بین رفتن اعتبار بخش های مهمی از فلسفه کانت در اثر تحولات علوم پیش گفته شده است. در نوشتار حاضر، با تبیین رابطه فلسفه با دیگر علوم، به برخی از آسیب هایی اشاره کرده ایم که فلسفه کانت به دلیل تبعیت از علوم طبیعی و ریاضی متحمل شده است
ناتعین گرایی و فاعلیت الهی از منظر دیوید بارتالامیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۶
101 - 130
حوزههای تخصصی:
تحولات علمی معاصر، تصور ساده ی ماشین وار از جهانی با قوانین ثابت نیوتنی را آرام آرام با تصوری پیچیده تر، یعنی باور به وجود نوعی عدمِ تعینِ تحویل ناپذیر جایگزین کرده است. اگر باور به جهانی متعین، نفی محدودیت از خداوند در تعامل با مخلوقات را نیازمند تبیین نموده بود؛ اکنون مسأله از سوی مقابل رخ نموده و تلاش فیلسوفان دین و متکلمان بایستی معطوف به بیان نحوه ی فاعلیت و هدفمند عمل کردن خداوند در جهانی شود که علوم تجربی، ضرورت و سنخیت علی را در آن، به ظاهر، به چالش کشیده اند.<br /> این نوشتار به معرفی و ارزیابی رویکرد دیوید بارتالامیو، به عنوان فیلسوفی ناتعین گرا، در این موضوع پرداخته و کوشیده است تا به فرض صحت دیدگاه ناتعین گرایانه در علم، از هدفمندی آفرینش و حاکمیت خداوند بر مخلوقات از طریق نفی امکان بی نظمی های ذاتی و نشان دادن تأثیر عللی غیرمادی دفاع کند.
نقدِ فرگه بر روانشناسی گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر مکتب روانشناسی گری،قوانین منطق و ریاضیات چیزی جز گزارش های تعمیم یافته از الگوهای تفکر حاکم بر ذهن بشری نیست در نتیجه محتوای عبارت های منطقی، ایده هایی صرفاً ذهنی و آفریده ذهن بشرند و اگر ساختار ذهنِ ما به شیوه ای متفاوت با آنچه بالفعل است می بود، آن گاه قوانین منطقی چیزی متفاوت با آنچه از قضا در حالِ حاضر هستند می بودند. از نظر فرگه، بنیان این نظریه بر «مفهوم گرایی» و «ایده نگاری» معنای کلمات است. در باور فرگه معنای گزاره ها، که وی آن را «اندیشه» می نامد امری متمایز از «ایده»ها و مفاهیمِ حاضر در ذهن هر فرد است و وی با دو استدلال در صدد اثبات این امر است. عدمِ گفتمان مشترک و در نتیجه تبدیل زبان به امری شخصی و همچنین حاصل شدن نسبی گرایی معرفت شناختی دو تالی فاسدِ پذیرش عدمِ تمایز «اندیشه» از «ایده» است. در این پژوهش روشن می گردد که اشکالاتِ فرگه بر «مفهوم گرایی» همچنان پابرجاست و به این اشکالات تا کنون پاسخ قانع کننده ای داده نشده است. رویکردِ این پژوهش متمرکز بر استدلال های سلبیِ فرگه در نقدِ مفهوم گرایی و نه نظریّات ایجابیِ فرگه در نحوه ادراک اندیشه هاست.
فرایند"خویش" فهمی انسان در نظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت ادراک ذات، در آثار ابن سینا به طور تفصیلی تحلیل و بررسی نشده است. با بررسی مبانی نظری شیخ در تحلیل فرایند ادراک، روشن می شود که پدیده احساس در مرحله نفس حیوانی به عنوان مبدأ معرفت(ادراک برآمده از حس) و علم(ادراک برآمده از عقل)، بدون انفعال حواس از محسوس محقق نمی شود. در پس احساس، عقل یا وهم با شکل گیری ادراک حسی و خیال، به طور دفعی، بدیهیاتی ازقبیل «تمایز» اشیاء و شعور به ذات را به عنوان متعلقات معرفت درک می کند. همراه با ادراکات حسی، عقل هیولانی و بالملکه به عنوان دو مرتبه نخست عقل، در تعامل با نفس حیوانی و به واسطه خیال، ادراک معقول را آغاز می کنند؛ عقل هیولانی که مقدم بر دیگر مراتب عقل است، به مثابه هیولای نخستین، عاری از هرگونه فعلیت و صورت معقول یا محسوس است؛ ازاین رو، تمام ادراکات دریافت شده از خیال و وهم در مرتبه عقل بالملکه و یا بالفعل برای نفس ناطقه حاصل می شوند. بنابراین «خویش فهمی» انسان نیز به عنوان ادراکِ علمیِ معقول از خود که فراتر از شعور و درک معرفتی به ذات است از مرحله عقل بالملکه به بعد و مبتنی بر فعالیت اولیه بدن و قوای حسی محقق می شود.
علم پیشین الهی از دیدگاه حکمت صدرایی و سینوی و تطبیق آن با آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تلفیقی (عقلی نقلی) و با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای، بررسی تطبیقی علم پیشین الهی در حکمت صدرایی و ابن سینا و تطبیق آن با آیات و روایات را به کاوش نشسته و در صدد تبیین و تطبیق دیدگاه دو فیلسوف نامدار شیخ الرئیس ابن سینا و حکیم صدرالمتألهین درباره علم پیشین الهی است. یافته ها حاکی از آن است که علم در حکمت صدرایی، امری وجودی و دارای مراتب و در نظام مشایی، کیف نفسانی است. در حکمت متعالیه علم خداوند به ذات و علم به موجودات قبل از ایجاد و بعد از ایجاد، علمی حضوری ولی در حکمت مشاء علم ذات به ذات و علم به صور متقرره در ذات، حضوری و علم به موجودات خارجی، قبل و بعد از ایجاد، حصولی است. بنا بر تصویری که ابن سینا از علم پیشین حق تعالی ارائه می دهد، حق تعالی قبل از خلق صور علمیه به موجودات علم نداشته و این راه یافتن جهل در ذات حق تعالی شمرده می شود. اما در آیات و روایات، علم حضرت حق عین ذات او دانسته شده که در هر حالی که ذات برقرار باشد، آن علم نیز موجود است، خواه آن صور علمیه موجود باشند، خواه موجود نباشند. نظریه صدرالمتألهین برخلاف نظریه ارتسام ابن سینا هماهنگی کاملی با آیات و روایات دارد و مورد تأیید نویسندگان مقاله حاضر است.
بررسی و نقد مقاله «بررسی اصالت وجود صدرایی در تفکر سینوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
133 - 146
حوزههای تخصصی:
مقاله «بررسی اصالت وجود صدرایی در تفکر سینوی» که در شماره بهار و تابستان 95 مجله حکمت صدرایی به چاپ رسیده است، اصالت وجود مطرح در حکمت متعالیه را در تفکر سینوی بررسی کرده است. هر چند نگارند گان با رویکرد نویسنده موافق بوده و ابن سینا را اصالت وجودی دانسته، ولی مواضعی چند از مقاله مذکور را قابل تأمل می دانند. نقد و بررسی آن مقاله در دو محور روش شناختی و محتوایی انجام شده است؛ درباره مواضع محتوایی، افزون بر نارسایی مقاله در بیان دقیق موضع ملاصدرا در معنای اصالت وجود، آرایی که درباره اندیشه ابن سینا اتخاذ کرده، بسیار قابل تأمل است. از جمله اینکه درحالی که قرائت اصالت ماهیتی نیز از عبارات شیخ وجود دارد، بدون ارائه شواهدی محکم، اصالت وجودی بودن شیخ را مسلم دانسته است. «تباین وجودات» و «عروض خارجی وجود بر ماهیت» نیز از باورهای مسلم شیخ دانسته شده است. نگارند گان معتقدند که بر حسب نصوص و شواهد موجود در عبارات شیخ، «تباین وجودات» و «عروض خارجی وجود»، در تفکر ابن سینا از هیچ شاهدی برخوردار نیست و در این نوشتار خلل و ایرادات مقاله فوق را یادآور می شوند.
نسبت خیال با معرفت در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
147 - 161
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی تلاش شده تا طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره رابطه خیال و معرفت ارائه شود. هدف اصلی مقاله، ارائه تصویری از ماهیت رابطه خیال و معرفت، ابعاد رابطه خیال و معرفت و چگونگی مداخلات خیال در فرایند کسب معرفت است. خیال به مجموعه ظرفیت های نفس برای مواجهه و کار با صور خیالی، اعم از ذخیره و نگهداری صور (مصوره)، تصرف در صور (متصرفه)، صورت سازی برای معقولات (متخیله) و معقول سازی صور (متفکره) اطلاق می شود. صورت ذهنی، رونوشت نفس از واقعیت خارجی است. تهیه، نگهداری و گسترش صورت های ذهنی، به عنوان برداشتی از مفهوم و فرایند معرفت (حصولی) مد نظر واقع شده است. رابطه خیال و معرفت در چهار محور «خیال و تشکیل ذهن»، «خیال و امکان معرفت»، «خیال و بقای معرفت» و «خیال و گسترش معرفت» بررسی و تبیین شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که: 1. موجودیت ذهن با خیال و صور خیالی شکل می گیرد. 2. خیال، از طریق تبدیل معلوم بالعرض (واقعیت خارجی) به معلوم بالذات (صورت ذهنی واقعیت خارجی) و تبدیل صورت حسی به صورت خیالی، امکان شکل گیری معرفت را فراهم می آورد. 3. خیال از طریق ذخیره صورت ها و در دسترس نگه داشتن آنها، عامل بقای معرفت است. 4. از آنجا که معرفت از موجودیتی یکپارچه برخوردار است و اتصال صور علمی در ذهن از طریق خیال امکان پذیر می شود، خیال سنگ بنای هر معرفت جدید است. 5. خیال بخشی ضروری از ساختار ادراکات وهمی و عقلی انسان است.
بررسی مفهوم «من» و آگاهی از دیدگاه حکمت متعالیه و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث آگاهی و «من» از مهم ترین مباحث تاریخ فلسفه است. ملاصدرا مانند سایر فلاسفه اسلامی، مفهوم «من» و آگاهی را به نفس نسبت می دهد. لکن وی بر خلاف فلاسفه پیشین سعی کرد تبیینی یگانه انگارانه از رابطه نفس و بدن ارائه دهد تا مشکلی را که پیشینیان بر اساس تبیین دوگانه انگار از نفس و بدن داشتند، حل کند. از نظر وی، انسان را جوهری در حال حرکت است که از نحوه وجود ضعیف تری به نام بدن به نحوه قوی تری از وجود به نام نفس مجرد تبدیل می شود. این در حالی است که در علوم اعصاب، آگاهی را به مغز نسبت می دهند و معتقدند که «من» نیز از آگاهی به دست می آید. اما عصب شناسان هنوز توضیح کاملی درباره چگونگی آگاهی ارائه نکرده اند. از این رو با استفاده از آسیب های مغزی که باعث تغییر و از دست دادن آگاهی می شود، نظریه خود را توجیه می کنند. لکن از آنجا که در حکمت متعالیه، نقش مغز در فرایند آگاهی انکار نشده است، این دلیل برای توجیه مادیت آگاهی کفایت نمی کند. طبق دیدگاه حکمت متعالیه، آگاهی را نمی توان صرفاً به ماده (مغز) نسبت داد، هرچند که فعل و انفعالات مغز، زمینه ساز آگاهی هستند. اما طبق این دیدگاه، آگاهی و «من» امر مجردی است که عامل وحدت دهنده ادراکات مختلف است و توانایی تجزیه و تحلیل و مقایسه این ادراکات را دارد، در حالی که در علوم اعصاب، در مورد چنین عاملی، تبیینی ارائه نشده است.
رویکرد علّامه طباطبائی (ره) به ادلّه مُثُل افلاطونی در فلسفه صدرایی
حوزههای تخصصی:
مسئله مُثُل یکی از اساسی ترین مسائل هستی شناسی است که برای اولین بار افلاطون آن را مطرح و از مبانی فلسفه خویش قرار داد، منتهی تا به امروز یکی از پیچیده ترین مسائل الاهیات بالمعنی الأخص باقی مانده است. صدرالمتألهین، بر اساس اصالت وجود، تفسیر خاصی از آن ارائه کرده و معتقد است که تنها راه رسیدن به مُثُل، شهود مستقیم آن هاست؛ اما درعین حال در اقامه برهان برای اثبات مُثُل از هیچ کوششی دریغ نکرده است. دیدگاه علّامه طباطبائی این است که هیچ یک از براهین عقلی اثبات مُثُل، کافی و تام نیست و معتقد است دلایل اقامه شده اعم از مدّعاست و به وسیله براهین مذکور تنها موجود مجرد عقلی به عنوان واسطه در فیض و مدبّر موجودات طبیعی اثبات می شود و بدیهی است که اثبات امر اعم، مستلزم اثبات امر اخص نیست و اگر گفته شود که وجود ارباب انواع و مُثُل نوریه با دریافت های عقلی میسور نیست، بلکه با ادراک های شهودی و دریافت های ذوقی قابل درک است، همان گونه که قائلین به مُثُل بر این باورند؛ بنابراین مسئله مُثُل از حوزه مسائل فلسفی خارج و وارد حوزه عرفان می شود؛ زیرا مسائل فلسفی و حلّ آن ها صرفاً بر عقل و دریافت های عقلی استوار است.