فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۲۸۱ تا ۶٬۳۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۲ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
روایت «لا تسبوا الدهر» و تأویل های کلامی، حکمی و عرفانی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت مشهور «لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر» که با تفاوت هایی در متن و اختلاف هایی در سند به پیامبر اکرم| نسبت داده شده، مورد تأویل های گوناگون اندیشمندان مسلمان، اعم از متکلمان، حکیمان و عارفان قرار گرفته است. دیدگاه های مطرح درباه این روایت را می توان در سه دسته کلامی، حکمی و عرفانی دسته بندی نمود. دیدگاه کلامی در توضیح این روایت، آن را نوعی بیان مجازی دانسته و با در تقدیر گرفتن الفاظی، آن را بدین گونه معنا می کند که خداوند گرداننده و تدبیرکننده دهر و یا خالق و فاعل حوادثی است که از روی عادت به دهر نسبت داده می شود. عارفان مسلمان «الدهر» را از اسمای خدا دانسته اند و رابطه آن را با الازل، الابد، السرمد و المانع تبیین نموده و نقش آن را در تعین بخشیدن به موجودات و حوادث عالم توضیح داده اند. اما ملاصدرا برای یافتن دیدگاهی جامع تر تلاش نموده است براساس باور به ذومراتب بودن فهم ما از متون دینی، به جمع دو نوع تأویل کلامی و عرفانی بپردازد. همچنین برخی اندیشمندان این روایت را در رد باور دهریه و عده ای آن را تأیید بخشی از عقاید آنان دانسته اند. این مقاله ضمن اشاره به سند و متن این روایت، به بررسی تأویل های گوناگون آن و تحلیل مبانی و نتایج آنها می پردازد.
بررسی مبانی فلسفی کثرت گرایی در گفتمان سنت گرایی با تأکید بر اندیشه های سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کثرت گرایی موردنظر سنت گرایان را می توان با رویکرد فلسفی نیز نقد و بررسی کرد؛ چراکه سنت گرایان در تبیین نظریه کثرت گرایی خود، از برخی مبانی فلسفی نیز بهره برده اند. برخی از این مبانی عبارت اند از: تشکیک وجود، پذیرش عالم کلی و مثال، تمایز میان ساحت ظاهری و ساحت باطنی دین، تقسیم عقل به کلی شهودی و جزئی استدلالگر، تقسیم واقعیت به واقعیت مطلق و واقعیت نسبی، جواز کثرت تفاسیر حقِ متعارض از یک واقعیتِ واحد، تعمیم حق از جزء به کل و برخی دیدگاه های ویژه درباره انسان و نقش او در مراتب هستی.
در این نوشتار، به نقد و بررسی مبانی ای پرداخته ایم که سنت گرایان، نظریه کثرت گرایی خود را بر پایه آنها استوار کرده اند. این مبانی در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی جمع بندی شده اند. در این مقاله به نقد مبانی مزبور پرداخته، سعی می کنیم جهات ابهام و اشکال آنها را مشخص سازیم.
رویکردی هستیشناسانه و معرفت شناسانه به اثبات خدا در برهان وجودی دکارت و برهان دیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
پرسش از وجود خدا در حقیقت پرسش از آغاز و انجام هستی است که جایگاه خاص و ممتازی را در فلسفه به خود اختصاص داده است. این امر را می توان در تلاش گسترده فیلسوفان در سازماندهی نظام فلسفی شان با توجه به وجود خدا مشاهده کرد. با ترسیم جایگاه بحث خدا در فلسفه دکارت و صدرالمتألهین، بین آنها وجوه تشابه و افتراق دیده می شود. این مقاله ضمن تبیین جایگاه الهیات در فلسفه دکارت، به تبیین، تطبیق و تقریب اندیشه این دو فیلسوف هم عصر غرب و اسلام پیرامون اثبات خدا می پردازد.
التفات به جایگاه هستی شناسانه و معرفت شناسانه بحث خدا در فلسفه ملاصدرا و دکارت، نکته مهمی است. البته بحث خدا در فلسفه دکارت بیشتر از دیدگاه معرفت شناسی مطرح است تا از دیدگاه وجود شناسی، و تقدم معرفت شناسانه خدا موضوعی است که آن را به صراحت در فلسفه دکارت و به تلویح در اندیشه ملاصدرا می توان یافت. به همین منظور ابتدا به بحث خدا از لحاظ معرفت شناسی و اهمیت اثبات وجود خدا در فلسفه دکارت و سپس با رویکردی هستی شناسانه، به مقایسه برهان وجودی دکارت و برهان صدیقین پرداخته می شود.
جست وجوی نخستین بارقه های نظریة حرکت جوهری در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واکاوی رویکرد ابن سینا در باب حرکت نشان می دهد وی در اثبات برخی اقسام حرکات عرضی و انکار فرایند حرکت جوهری دچار تردید است. این تردید به مبانی فلسفی شیخ در مسئلة اعتباریت ماهیت و اصالت وجود بازمی گردد. بدین بیان که در تفکر سینوی به دلیل نفی تشکیک در ماهیت و اعتقاد به اعتباریت آن، برخی اقسام حرکات عرضی از جمله حرکت در کمیت و حرکت در کیفیت موجودات با نوعی شک و تردید در اثبات قرین می شود. با این وجود ابن سینا به دلیل این که حرکت در کمیت و کیفیت فرایندی محسوس دارد به صحت آن گردن می نهد، اما از سوی دیگر به واسطة فقدان دغدغة جدی در مسئلة اصالت وجود و اصول منتزع از آن با وجود حیرت از پذیرش فرایند حرکت در جوهر موجودات ابا می ورزد. این مسئله در برخی مواضع تفکر وی بازتاب داشته است؛ در این مواضع ابن سینا با وجود انکار فرایند حرکت جوهری نفوس، به صورت ضمنی یا حتی صریح به تجرد غیر تامة نفس و امکان وقوع حرکت اشتدادی در آن اذعان می کند.
رابطه جوهر و عرض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب های فلسفی، در مبحث مقولات، درباره انواع جواهر و اعراض، فراوان بحث شده است، اما درباره رابطه عرض و جوهری که موضوع آن است بحث مستقلی وجود ندارد و فقط در مواضع متعددی، به طور متفرق، در ضمن بیان مطالب دیگر، اشاره وار از آن سخن به میان آمده است. این بحث، هم دچار اشکالات و تعارضاتی است هم در آن اختلاف نظر هست. به این جهت، در این مقاله، مستقلاً به آن پرداخته شده است. پس از مقدمه دیدگاه های متفاوتی درباره رابطه عرض و جوهر مطرح شده؛ سپس مشکلات هریک از دیدگاه ها بررسی شده است و سرانجام با ارائه راه حل و مقایسه ضمنی آنها زمینه برای این نتیجه فراهم شده است که در مقام تعیین معیاری برای عرض، انفکاک پذیری عرض از جوهر جایگزین مغایرت وجودی آنها شود.
بررسی آرای ریچارد مارتین دربارة تجسیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت دقیق آرای خاورشناسان دربارة معارف اسلامی و نقد علمی دیدگاه های آنان برای ما مسلمانان ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور راقمان این سطور در مقالة حاضر تلاش کرده اند تا به بررسی آرای مارتین دربارة تجسیم بپردازند. روش تحقیق در این پژوهش مطالعة کتابخانه ای و رویکرد آن تحلیلی- انتقادی است. این بدان معنا نیست که از روش های توصیفی استفاده نشده است. اگرچه بررسی دیدگاه های مارتین در خصوص تجسیم مرکز توجه و تحلیل بوده، جهت تکمیل این تحقیق، در مواقع مورد نیاز از نظرهای عالمان مسلمان استفاده شده است. به نظر مارتین اعتقاد به جسمانیت خدا در بعضی فرقه های اسلامی، از برداشت های ظاهری از توصیف های قرآنی مبنی بر جسم داشتن خداوند ناشی شده است. وی سابقة طرح بحث در مورد صفات الهی را در خلال ربع دوم قرن دوم هجری می داند. بررسی آرای مارتین دربارة تجسیم، گویای تتبع بسیار وی در منابع اسلامی است، اما اشتباه های غیرقابل اغماضی که از او سرزده نشان می دهد که وی به همة منابع معتبر اسلامی مربوط به تجسیم به ویژه منابع شیعی دسترسی یا اشراف نداشته است. مارتین به دلیل مراجعة یک سویه به منابع اهل سنت از پرداختن به نظرات مکتب اهل بیت در خصوص تجسیم غافل شده است.
تاریخچه مکتب تفکیک
نماد هفت در قرآن و مکاشفه یوحنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان مفسران و متفکران مسلمان رویکرد پدیدار شناختی و نیز لیبرال به متن مقدس و دین، هرگز حضور نداشته است. به طور کلی، تحقیقات مفسران و اندیشمندان دینی در بستری درون دینی شکل گرفته است. ازاین رو، تفاسیر اسلامی کمتر به ریشه ها و معنای نمادین آیات قرآن پرداخته اند. مباحث اندک پیرامون معنای نمادین در قرآن می تواند دستمایه یک بررسی تطبیقی شود. در این مختصر، به بررسی معنای نمادین عدد هفت می پردازیم که بیشتر به معنای «کثرت» و «کمال» تفسیر شده بود.
درحالی که مفسران و دین پژوهان غربی از ریشه ها و علل ذکر «هفت» در مکاشفه مباحث مبسوطی ارائه کرده اند. مهم ترین رویکرد در میان مسیحیان و دین پژوهان، نمادین بودن عدد هفت در مکاشفه است که بیان آن یا به دلیل افاده کثرت است و یا از باب افاده تکامل.
این نوشتار درصدد بررسی وجود اصل نمادگرایی در قرآن و کتاب مقدس و بررسی تطبیقی معنای نمادین عدد هفت در قرآن و مکاشفه یوحنا برآمده است.
ملاصدرا، تفسیر یا تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن (طریق وحی) در کنار استدلالات عقلی و برهان و نیز تهذیب نفس و عرفان، یکی از مؤلفه های اصلی و در حقیقت مهمترین رکن حکمت متعالیه به شمار می آید.. صدرالمتألهین به عنوان فیلسوف، مفسّر و عارف بزرگ جهان اسلام، رسیدن و نایل آمدن به «حقیقت واحد» را از طرق مختلف ممکن دانسته، آن ها را مکمل یکدیگر تلقی می کند. به گونه ای که از سویی می توان تأثیر عمیق فلسفه وجودی ملاصدرایی، آگاهی از اصول و مبانی عرفانی و بهره مندی از شهود و اشراق را در فهم، تفسیر و تأویل آیات قرآنی توسط ملاصدرا به وضوح مشاهده کرد و از سوی دیگر تدبّر و تأمّل او در آیات وحیانی و قرآنی و نیز روایات معصومین (ع) را در کشف و طرح بسیاری از مبانی فلسفی و حکمی نظاره گر بود. حضور آیات قرآنی در نظام فلسفی ملاصدرا گاه به عنوان دلیل، گاه استشهاد و گاه اقتباس است. به نظر می رسد صدرالمتألّهین در به کارگیری کلام وحی، جهت استوار ساختن مبانی فلسفی خود و دستیابی به حقیقت، بیش از آن که از روش «تفسیر» و بسنده نمودن به معانی ظاهری و مفاد استعمالی آیات قرآن استفاده کند، از روش «تأویل» و درک باطن و یا بطن قرآن بهره برده است. وی با ضروری دانستن آن، تأویل صحیح را عروج از لفظ به معنا و تطبیق کتاب تدوین و تکوین تلقی می کند؛ گرچه ایشان در مواردی، متعهد به این مبنا نبوده و تأویلی ناسازگار با ظاهر آیات، سیاق آن ها و نیز اصول عقلائی محاوره ارائه نموده است.
تثلیث مریمی یا تثلیث روح القدسی؛ کدام یک مورد انکار قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزة الوهیت حضرت عیسی علیه السلام و آموزة تثلیث در مسیحیت، موضوعی بسیار مهم هستند. البته این آموزه ها، از جهات گوناگون قابل نقد می باشند: از لحاظ عقلی، تاریخی، از دید عهد جدید و نیز از منظر قرآن کریم. نکته مهم در این میان، این است که تثلیثِ مشهور میان مسیحیان، متشکل از پدر، پسر و روح القدس است، ولی قرآن در رد الوهیت حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم، آیات بسیاری را مطرح کرده است. این امر موجب شده است که برخی از مسیحیان گمان کنند که قرآن، تثلیث مسیحیان را درست درک نکرده و آن را متشکل از پدر، پسر و مادر (حضرت مریم) تلقی کرده است. این مقاله بر آن است تا به این تصور اشتباهِ برخی مسیحیان پاسخی درخور بدهد، هرچند از سوی برخی نویسندگان مسلمان، پاسخ های خوبی به آن داده شده است، ولی به نظر می رسد این پاسخ ها، کامل و جامع نیستند. پاسخ صحیح این است که قرآن هم تثلیث روح القدسی و هم تثلیث مریمی را رد کرده است؛ قرآن کاملاً آگاهانه و هوشمندانه عمل کرده و از تاریخ مسیحیت و باور مسیحیان کاملاً آگاه بوده است.
تبیین عناصر منطقی ـ اخلاقی در فلسفه اجتماعی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عناصر منطقی در اخلاق اجتماعی از موضوعاتی است که ابن سینا از طریق تبیین گزاره های اخلاقی و تحلیل محتوای آن انجام داده است. وی، اجتماع را خاستگاه اخلاقیات معرفی می کند و آن را به منزله بستری که اخلاقیات از آن بر می خیزد و سپس در همان بستر فضایل اخلاقی استوار می شود، معرفی می کند. در این بین منطق را به منزله ابزاری برای بررسی و استواری این امور در اختیار می گذارد. مسئله اصلی در این تحقیق آن است که چگونه ابن سینا در تعیین سعادت اخلاقی هم به جنبه های عقلانی و هم به جنبه های اجتماعی اخلاق توجه کرده است. در راستای حل این مسأله ابن سینا برای تعیین حدود عقلانیت و عقلایی بودن، دین را به منزله چارچوب قوانین معرفی و با تحلیل گزاره های اخلاقی در مشهورات جدلی، خاستگاه های متفاوتی برای اخلاق در نظر دارد. ضمن این که بر این اساس، علاوه بر سازگاری با دین، معیار ارزیابی منطقی برای اصول اخلاقی معرفی می کند؛ زیرا وی با مشخص کردن جایگاه گزاره های اخلاقی در منطق، و تعیین ارزش یقین آوری گزاره ها، معیار ارزیابی آن ها را نیز از همان حوزه ارائه می دهد.
بررسی تشکیک در مراتب و مظاهر از نگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسألة «تشکیک»، پس از ورود به فلسفة اسلامی دچار تطوراتی شد که درنهایت در حکمت متعالیه، «تشکیک در حقیقت وجود» جای خود را به «تشکیک در ظهورات» داد، زیرا در هستی شناسی عرفانی که وجود، یک واحدشخصی و منحصر به فرد است، تشیک در مراتب جایگاهی نخواهد داشت. ""علامه طباطبائی""، علاوه بر نقدقول به تشکیک در حقیقت وجود، برای عبور از «تشکیک در مراتب» به «تشکیک در مظاهر»، استدلالی را مطرح می کند که نشان داده خواهد شد، این استدلال تام نمی باشد.
بررسی ارتداد در مذاهب اسلامی
حوزههای تخصصی:
ارتداد یکی از مباحث فقه سیاسی اسلام است که از اهمیت زیادی برخوردار است و آیات و روایات زیادی به آن اشاره دارند. از آنجا که در فقه اسلام احکام و مجازاتهای خاصی برای ارتداد بیان شده، بنابراین طرح این موضوع که ارتداد چیست و شرایط و موجبات آن کدام اند، حائز اهمیت است.
همه مذاهب اسلامی، ارتداد را جزء جرمهای موجب مجازات دانسته اند، اما برخی از مذاهب فقهی اسلامی ارتداد را جزء حدود برشمرده اند و برخی هم واژه تعزیر را برای آن مناسب دانسته اند، از آن میان بسیاری از فقهای شیعه هنگامی که از حدود نام برده اند، جرمهایی همچون زنا، قذف، شرب خمر، سرقت و محاربه را به طور صریح تحت عنوان حد ذکر نموده اند و برخی از جرمهای دیگر از قبیل ارتداد را تحت عناوین دیگری از قبیل «کیفرهای گوناگون» یا «خاتمه در کیفرهای دیگر» مورد بحث قرار داده اند. برخی از فقها هم تحت عنوان تعزیرات از ارتداد سخن به میان آورده اند، چنان که امام خمینی(ره) پس از حدود، زیر عنوان «خاتمه فی سایر العقوبات»، از جرم ارتداد و برخی جرمهای دیگر بحث نموده است. در میان مذاهب چهارگانه اهل تسنن، شافعیه و مالکیه ارتداد را از جرایم موجب حد دانسته و حنابله و حنیفه آن را از جرایم موجب تعزیر به حساب آورده اند.
«عهد» در کتاب مقدس و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عهد» در کاربردهای قرآنی به معانی پیمان، فرمان و توصیه آمده است که این معانی سه گانه در متعهد ساختن انسان به تکلیف الهی قدر مشترک می یابند. عهد خداوند با انسان، دو صورت باطنی و قولی دارد. عهد باطنی خداوند با انسان، همان اعطای مقام امامت می باشد که مسبوق به افاضات الهی و تحقق حالتی درونی در انسان است که به واسطه آن اصطفاء، عصمت، حقیقت عبودیت، کمال ارتباط و نزول وحی تحقق می یابد. عهد انسان با خداوند نیز دو صورت قولی و باطنی دارد: عهد قولی انسان در قبال خداوند و مردم قابل تصور است که همان مسئولیت پذیری است. عهد باطنی انسان عبارت از پایمردی در راه ایمان و التزام عملی به عقاید و تکالیف است. صرف نظر از اینکه عهد قدیم به طور مشخص به عهد باطنی خداوند با انسان نپرداخته، اما در خصوص عهد قولی خداوند و نیز عهد انسان با خدا، با تعالیم قرآن در کلیات مشترک است. برخلاف عهد جدید که مناسک شرعی را عامل تقرب به خدا نمی داند، بلکه ایمان به مسیح و حقیقت تصلیب را، موجب اتحاد انسان با مسیح و عامل رستگاری انسان برمی شمارد.
چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم کلام به معنای استدلال در بارة مفهوم آیات وحی و تأویل آن تا زمان خلفای راشدین به دلایلی مرسوم نبود، اما به دلیل ویژگی تعقل گرایی اسلام و وجود علمای فرهیخته، منجر به پیشرفت علم کلام برای مقابله با افکار غیر توحیدی گردید و سه فرقة اشاعره، معتزله و امامیه مهم ترین دیدگاه کلامی اسلامی را پدید آوردند. از میان این سه مذهب کلامی به دلایلی، اشاعره یکه تاز میدان شده اند. این غلبه در ادبیات فارسی و ایرانیان، حتی تا زمان حاضر نمود چشمگیری دارد. پژوهش در افکار اشعری به وجود تشابهاتی با اندیشة ایرانشهری منتهی می شود. شاید بتوان گفت قسمتی از طرز فکر اشاعره که بزرگان نامداری همچون مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و عطار مروجان آن بودند، بیشتر تحت تأثیر اندیشه های ایرانشهری است. هدف این مقاله بررسی میزان تأثیر دیدگاه اشعری در محدودة گلستان سعدی است که به زعم نگارندگان این سطور، نسبت به آثار دیگر او کم رنگ تر است و بسیاری از مسائل کلامی نظیر رؤیت خدا، حادث یا قدیم بودن قرآن و عالم، مرتکب گناه کبیره و...ندیده گرفته می شود.گلستان حیطة جولان یک فقیه متکلم متعصب نیست، بلکه نمایندة تجربه و آموخته های یک معلم اخلاق است و به همین دلیل بازتاب تفکر اشعری درحیطة مسائلی است که با تربیت و اخلاق در ارتباط است.این فرضیه در لحن کلام و موضوعات مورد توجه او به خوبی مشهود و با یافتن نمونه قابل اثبات است.