فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
مطالعات دینی نبوت و امامت سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
211 - 231
حوزههای تخصصی:
امام مهدی (عج) -امام دوازدهم شیعیان- شخصیتی است که در پرده غیبت نهان است و هنگام فراهم شدن شرایط و مقدمات ظهور، ظاهر خواهد شد تا صلح و عدالت موعود را در جهان برقرار سازد. یکی از پرسش های مطرح این است که امام چه نقش و ویژگی خاصی دارد که فقط ایشان می تواند تحقق بخش صلح جهانی آخرالزمان باشد و دیگران مستقلاً و بدون وجود ایشان از تحقق آن عاجزند. براساس روایات و آموزه های شیعه، ویژگی های ایشان را به ابعاد گوناگون می توان تقسیم کرد که دسته ای از آن ها برخاسته از مقام امامت ایشان است. نوشتار پیش رو با هدف تعیین و تبیین این ویژگی ها، با روش تحلیلی-اسنادی و با استفاده از آیات و روایات به این موضوع پرداخته است. اصلی ترین این ویژگی ها، ولایت جهانی (دینی، سیاسی)، ولایت تکوینی، عصمت، عدالت، علم ویژه الهی، خلق ویژه، نصب و انتخاب الهی و حجت الله هستند که برای هدایت مردم به سعادت، وجود این خصوصیات در امام لازم و ضروری است.
نفس شناسی سلبی بررسی رویکرد سلب گرایانه ابن سینا به چیستی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
83 - 102
حوزههای تخصصی:
برای شناخت هر شیء دو روش وجود دارد: الف) روش ایجابی (آنچه هست). ب) روش سلبی (آنچه نیست). شناخت نفس با روش نخست در آثار نفس پژوهان به نحو منسجم ارائه شده است، اما روش دوم سامان مند نشده است و گاه به نحو ضمنی در بررسی های ایجابی لحاظ شده است. هدف پژوهش حاضر ارائه تصویری روشن تر از چیستی نفس در اندیشه ابن سیناست و تلاش دارد مطلوب خود را از طریق بررسی اوصاف و احوال سلبی نفس تحصیل کند. در این راستا مغایرت نفس با جسم، بدن، مزاج، روح بخاری ، طبیعت، عقل (تام) و حیات بررسی می شود که مغایرت نفس با سه مورد اخیر مهم ترین آنها به شمار می رود. اهمیت مغایرت نفس با جسم از آن جهت است که به نحو ضمنی شامل مغایرت با مزاج، روح بخاری ، بدن و هر امر جسمانی دیگری می شود. مغایرت نفس با عقل از آن جهت مهم است که از خطاهای ناشی از همسان انگاری نفس انسانی با مجردات محض جلوگیری می کند. بررسی نسبت نفس و حیات نیز از جهت مشابهت چشمگیر آثار منتسب به نفس و حیات، همچنین طیف گسترده و گوناگون موجوداتی که متّصف به صفت حیّ شده اند اهمیت دارد.
روش مندی جریان شناسی انحراف در عرصه مهدویت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
116 - 136
حوزههای تخصصی:
روش مندی جریان شناسی جریان های انحرافی مهدویت، درباره روش جریان شناسی، در مقام ارائه مدل و الگو بحث کرده است. یکی از واقعیت های عینی جامعه، وجود جریان های انحرافی در عرصه مهدویت است که باید مورد مطالعه قرار گیرند. این نوشتار با هدف ارائه روش بمثابه الگوی مطالعاتی، جریان شناس را در جریان یابی و جریان شناسی یاری می کند. طبق این مدل؛ جریان شناس با لایه های پنهان علت ها و روند معلول ها آشنا شده و ارزیابی دقیقی از جریان خواهد داشت. الگوی ارائه شده در این پژوهش؛ با استفاده از روش تحلیل لایه ای علت ها و با بهره از روش تحلیل تأثیر روند در آینده پژوهشی است. این روش به جریان شناس توان آن را می دهد که از زوایای مختلف به طراحی سؤال بپردازد و پس از پاسخ یابی برای سؤالات، ارزیابی نهایی را انجام دهد. ارکان اصلی در روش مندی جریان شناسی عبارتند از: جریان یابی، ارزیابی جهت کلی جریان، علت یابی با سه رویکرد: علل پیدایش، گسترش و گرایش، روند پژوهی با دو مرحله تحلیل روند جریان و تحلیل تاثیر بر روند.
تحلیل مبانی انسان شناختی صدرایی؛ بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی چارچوب فکری آیت الله خامنه ای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، در پرتو مبانی انسان شناسانه صدرالمتالهین؛ اصول حاکم انسان شناختی صدرایی بر بیانیه مزبور را تبیین نموده و از این رهگذر در تلاش است به شناختی دستگاه مند از آن دست یابد. در جهت نیل به این هدف، ابتدا حقیقت وجودی انسان از دیدگاه ملاصدرا، سپس ریشه های انسان شناختی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و مبانی دیدگاه های آیت الله خامنه ای در منشور مذکور، با روش توصیفی – تحلیلی، تبیین شده و نهایتاً با رویکردی تطبیقی، مبانی انسان شناختی گام دوم انقلاب در پرتو فلسفه ملاصدرا، تحلیل محتوا شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، ملاصدرا با تحلیلی که از هستی و به تبع آن از انسان ارائه داده، توانسته است حداقل در مقام نظر، زمینه طراحی یک نظام تربیتی را پایه گذاری کند. سپس حکمای پیرو ایشان، از جمله امام خمینی و آیت الله خامنه ای، با الهام از آن، در قالب انقلاب اسلامی و بیانیه گام دوم، تلاش کرده اند مراحل شکل گیری دولت اسلامی، جامعه اخلاقی و مقدمات گسترش تمدن نوین اسلامی را با زبانی نو، امروزی و کاربردی ارائه دهند و نهایتاً در جهت تحقق تئوری ملاصدرا درباره انسان خلیفه اللهی مورد اشاره در قرآن کریم، گام به گام قدم بردارند.
وجوه کارآمدی دستیابی به مقام حکمت، در جامعه و تأثیر آن بر سبک زندگی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
85 - 104
حوزههای تخصصی:
نظام هستی و نظام دنیوی بر اساس حکمت الهی طراحی شده و مدیریت می شود، و از طرفی حکمت الهی منشأ حکمت جاری در حیات انسانی است. بنابراین انسان به عنوان خلیفه الهی با متخلق شدن به صفت حکمت الهی، می تواند زندگی حکیمانه ای را برای خود و دیگران در جامعه محقق کند. از این رو این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تبیینی خواهان پاسخ به این سوال اساسی است که وجوه کارآمدی دستیابی به مقام حکمت، در جامعه چیست و چه تأثیری بر سبک زندگی انسان می تواند داشته باشد؟ در این تحقیق سعی شده است در جهت کاربردی کردن اعتقاد به صفت حکمت الهی، ابتدا حکمت خداوند از جوانب مختلف و سپس آثار ایمان به حکمت او در زندگی انسان بررسی شود. یافته های تحقیق حاکی از آن است که اعتقاد به حکمت الهی در جامعه و متخلق شدن انسان به صفت حکمت در معنابخشی به زندگی، استحکام خانواده، دفاع احسن از حریم خانواده، مسئولیت پذیری و شکوفایی، اتقان کاری، تولید دانش بنیان، مصرف حکیمانه و... نقش خیلی مهمی دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زندگی انسان براساس باور به خداوند حکیم حیات حقیقی می یابد و در این سبک از زندگی، انسان بطور طبیعی مدلی را که بیشترین هماهنگی برای دستیابی به قرب الهی را داراست، در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می داند. از این رو، با اراده و اختیار خود، همه شؤون زندگی اش را در مسیر این هدف قرار می دهد. و تمامی افعال و صفات انسانی به صبغه و رنگ الهی مصبوغ شده و به این ترتیب کارکردها و جنبه های مختلف انسان به تجلی گاه خداوند مبدل شود.
«معیار» گزینش انسان به عنوان «خلیفه الهی» از نگاه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرآن از انسان به خلیفه خدا در روی زمین تعبیر شده؛ اما به «معیار»ی که طبق آن این شایستگی را دریافت کرده، تصریح نشده است. کشف این معیار از طریق رجوع روشمند به آیات، به دلیل نقش مبنایی آن در علوم انسانی اسلامی، آثار فراوانی در پی دارد. در این پژوهش به دنبال کشف این معیار از قرآن به روش تحلیلی تفسیری هستیم. یافته های تحقیق نشان می دهد که از دو آیه قرآن معیار خلافت را می توان استفاده کرد: یکی آیه 31 سوره بقره، که تعلیم اسما به آدم را معیار خلافت او ذکر کرده است. تأمل در آیه نشان می دهد که مقصود از علم پیدا کردن آدم عبارت است از علم به همه اسما و صفات الهی و نیز علم به همه مخلوقات. دیگری آیه 72 سوره احزاب است که در آن، سخن از خودداری آسمان ها و زمین و کوه ها از پذیرش امانت خداوند و قبول آن از سوی انسان ظلوم و جهول به میان آمده است. مطابق این آیه نیز رابطه معناداری میان دو صفت ظلوم و جهول و پذیرش امانت وجود دارد. بر اساس این پژوهش، آنچه به عنوان معیار فقط در انسان یافت می شود، این است که می تواند تزکیه ارادی داشته باشد و از حضیض ظلم و ظلمت جهل به سوی روشنای عدل و درجات رفیع علم، مسیر خلافت الهی را طی کند و در بالاترین جایگاه، بنده مخلَص و فانی و خلیفه خدا در زمین و مظهر همه اسما و صفات الهی گردد.
ارزیابی علمی طبیعت گرایی هستی شناختی با تکیه بر ذات گرایی برایان الیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر طبیعت گرایی هستی شناختی، وجود علت فراطبیعی برای جهان، در تقابل با علم است و اساساً جهان از چنین علتی بی نیاز است. ازنظرِ طبیعت گراییِ روش شناختی نیز علم و روش آن موفق ترین راهبرد و روش برای فهم ساختار جهان و روابط علّی حاکم بر آن است. با نگاه به موضوع از منظر فلسفه نظری که متعلقی جز جهان خارج ندارد، در می یابیم که علم در حیطه روشی خود سهمی محدود در تبیین طبیعیت دارد و اگر یافته های تجربیِ برآمده از آن در تعامل با مبانی متافیزیکی علم نباشد، نمی تواند نظریات قاطعی در تبیین جهان ارائه دهد و در عرصه هستی شناختی نیز تهی است. به نظر می رسد با درنظرگرفتن پیوند علم و متافیزیک می توان در راستای دفاع از خداباوری –به مثابه عنصر مکمل تبیین نظام هستی- از الهیات فلسفی بهره جُست و ورود علم به حیطه هستی شناسی را امری غیرعلمی و مغالطه آمیز دانست. «الیس» با نظر بر ذات گرایی در علم بر این باورِ واقع بینانه است که موجودات به جای اینکه بی خاصیت باشند، قوا و استعداد هایی دارند که ذات و خواص ذاتی آن ها را تشکیل می دهند و سرشت آن ها را فعال و پرخاصیت می سازند. از این ره آورد روشن می شود که طبیعت گرایی به مثابه روشی در فهم طبیعت مادی، ارزشمند است، بدون اینکه با علت ماورائی در تقابل باشد. طبیعت گراییِ روش شناختی، تلازمی با طبیعت گراییِ هستی شناختی ندارد و آنچه این دو را به هم نزدیک می کند مبانی متافیزیکی علم است که به تنهایی در الهیات و تبیین هستی شناختی طبیعت راه گشاست. در مجموع، ذات گرایی جدید با برقراری تلازم بین خواص ذاتی و هستی اشیا، بنیانی عینی و واقعی بر اثبات مبانی متافیزیکی علم بنا می کند تا الهیات نیز از آن راهی در خداباوری بگشاید.
خطاناپذیری علم حضوری و چالش پدیده عضو خیالی (بررسی و پاسخ)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
191-210
حوزههای تخصصی:
در نظام مبناگرایی برخی فیلسوفان مسلمان، علم حضوری زیربنای سایر معرفت هاست. ازجمله ویژگی های مهم این معرفت پایه، خطاناپذیری آن است که البته اشکالات متعددی به آن وارد شده است. در این مقاله یکی از این اشکالات، به نام «پدیده ی عضو خیالی» بررسی شده است. طبق این اشکال، گاهی مدرِک در برخی اعضای خود احساس درد می کند، درحالی که فاقد آن عضو است. بنابراین مدرک واجد احساسی غیرواقع نما شده است و چون محسوسات از جهتی مصداق علم حضوری هستند، می توان چنین نتیجه گرفت که علم حضوری خطاپذیر است. برای پاسخ به این اشکال تبیین دو مقدمه ضروری است، اولاً وجود ادراک حسی، مغایر با وجود متعلق مادی آن است. ثانیاً این احساس مشتمل بر احساسات متعددی است که از طریق قوای حسی متعدد برای مدرک حاصل شده است. با لحاظ این دو نکته، خطا در پدیده عضو خیالی از دو جهت واقع می شود: اول، جایی که وجود ادراک حسی از حیث حکایی اش اعتبار می شود و این اعتبار نیز اعتبار عقل است، نه حس. دوم، جایی که عقل درباره روابط بین این احساسات حکمی صادر می کند. اگر محسوس ظاهری صرفاً از حیث حضوری بودن و بدون دخالت و اعتبارات عقل دیده شود، خطاناپذیر است.
بررسی تأثیر عنصر «عاطفه» در قالب های اقناعی مواجهه امام رضا (ع) با مخاطب با نگاهی به روانشناسی شناختی
حوزههای تخصصی:
یکی از الگوهایی که می تواند دانش روانشناسی شناختی را از محدودیت های تبیینی فرآیند شناخت خارج کند عنصر عاطفه است. مسئله پژوهش پیش رو اثبات ارتباط عامل عاطفی با صورت بندی معرفت است و با تبیینی که از نسبت عنصر عاطفه با اقناع مخاطب و فرآیند شش جزئی آن صورت خواهد گرفت این ارزیابی روشن می شود. بهره گیری از عامل عاطفی و چگونگی تأثیر آن بر مخاطب را می توان از معارف رضوی استخراج نمود و آن را الگویی کارآمد در توسعه روان شناسی شناختی به حساب آورد. در این پژوهش اثبات خواهد شد که چهار قالب اقناعی_شناختی «شنیدن پویای سخنان مخاطب»،«تحریک احساسات»،«عدم اعتناء» و «توجه ویژه» با عامل محرکی چون عنصر عاطفه بستر فرآیند شش جزیی اقناع را فراهم کرده و مخاطب بسته به آمادگی خویش از مرحله آگاهی تا کنش گری پیش خواهد رفت. پژوهش حاضر بر آن است که این مسئله را با توجه به کارکرد عنصر عاطفه در ابلاغ معرفت و اقناع فکری مخاطب، با مراجعه به کلام و سیره رضوی (ع) به روش توصیفی و تحلیلی ارائه کند.
ارزیابی دیدگاه سمانتیکی و معرفتی مایکل اسلوت درباره فعل اخلاقی از نظر آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
82 - 101
حوزههای تخصصی:
رفتار اخلاقی، مهمترین سنجه فاعل اخلاقی در اخلاق فضیلت است. مایکل اسلوت، به عنوان یک فیلسوف اخلاق معاصر در غرب، فاعل مبنایی را به عنوان متن اندیشه خود، بستر تبیین مولفه های سمانتیکی و معرفتی فعل اخلاقی قرار داده است. در همین راستا، در مقاله پیش رو با شیوه توصیفی _ تحلیلی، به تبیین دیدگاه اسلوت و سپس نقد اندیشه او براساس مبانی فکری فیلسوف اخلاق اسلامی آیت الله مصباح یزدی، پیرامون فعل اخلاقی پرداخته شده است. یافته ها بیانگر آن است که اسلوت، معنا و معرفت را در بستر «فاعل مبنای سرد» و «فاعل مبنای گرم»، تبیین کرده است و در معنا و معرفت، دو بنیاد جداگانه را به کار می گیرد. آیت الله مصباح یزدی، فضیلت «خیرخواهی» را _ که به عنوان بنیادی ترین فضیلت اخلاقی، در نظرگاه اسلوت، عنصر محوری ماهیت فعل اخلاقی است _ ، یک فضیلت درجه دوم و فرعی در نظر می گیرد. از سویی، اصل «فاعل فرضی» در معرفت شناسی فعل اخلاقی از نگاه اسلوت را هم به اندازه بینش شهودی و خیلی اندک می پذیرد. بنابراین بر این باور است، «ایمان» به خدا و روز قیامت به عنوان فضیلت درجه اول و مصداق کامل سعادت انسان، دارای چنان امکانی است که بهترین رویکرد سمانتیکی و معرفتی از فعل اخلاقی را ارایه می کند و در عین حال، عملی بودن اخلاق را به چالش نمی کشد.
انسان ایدئال از منظر ملاصدرا و جایگاه آن در علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
30 - 50
حوزههای تخصصی:
از مجموع سخنان ملاصدرا چنین استنباط می شود که در تقسیم اولیه، انسان دارای دو بخش متدانی و متعالی است و با تقسیم ثانویه هر کدام به انواع دیگری قابل انشعاب است. بالاترین مرتبه انسان متعالی، انسان الهی است و در رأس این سلسله، انسان کامل و معصوم قرار دارد. از سوی دیگر بسیاری از اندیشمندان موضوع علوم انسانی را کنش های انسان دانسته اند. موضوع علوم انسانی موجود، انسان ایدئال و متعالی نیست؛ بلکه موضوع آن انسان های عادی و معمولی است. سؤال این است که کنش های انسان ایدئال چه نقشی در علوم انسانی دارد؟ آیا بررسی کنش های او می تواند از حیث روش شناختی کارگشا باشد؟ ادعای نگارنده این است که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب، از حیث روش شناختی، تیپ شخصیتی انسان ایدئال نیز که آرمانی است، باید مورد مطالعه قرار گیرد. این امر اقتضائات فراوانی در حوزه غایت، قدرت پیش بینی و روش شناسی علوم انسانی دارد که با توجه به این لوازم مطلوب و ارزشمند، ضرورت چنین پیشنهادی قابل استنتاج است؛ چراکه در این صورت، مفاهیم علوم انسانی، توصیف و تبیین کنش های انسان دچار تغییرات اساسی می شود. برای دست یابی به چنین لوازمی داده هایی از سخنان ملاصدرا با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت.
تبیین اصل فلسفی «اشتغال نفس به بدن» و دلالت های آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
75 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که حکما در ضمن مباحث نفس مطرح می کنند، بحث «اشتغال نفس به بدن» است. تعلق نفس به بدن و تدبیر بدن مادی توسط نفس در حیات دنیا، «اشتغال نفس به بدن» است. نفس برای تدبیر بدن، کسب کمالات و ارتباط با عالم مادی به بدن تعلق دارد. از دیدگاه فیلسوفان این اشتغال آثاری نظیر: ایجاد حجاب، عدم ادراک آلام و لذات، عدم درک فضائح و قبائح نفسانی، عدم ادراک قوای خود و کاهش قدرت نفس در انسان ایجاد کرده است. اشتغال نفس و بدن با یکدیگر رابطه ای متعاکس دارند. هر چه به امور روحی بیشتر پرداخته شود، نفس قوی تر و هر چه به امور بدنی بیش تر توجه شود، نفس ضعیف تر می شود. در این موضوع مقدار اشتغال نفس به بدن، رعایت تعادل در اشتغال به بدن، توجه به نوع اشتغال، اهمیت دارد. اشتغال نفس به بدن، در مواردی اختیاری و در مواردی غیراختیاری است. در اشتغال اختیاری فرد با انجام افعال اختیاری می تواند میزان اشتغال و کیفیت اشتغال را جهت دهی کند. از این جهت مسئله عوامل کاهش اشتغال نفس به بدن، مطرح می شود. هدف از این پژوهش، تبیین و تحلیل اصل فلسفی ««اشتغال نفس به بدن» و بیان دلالت های انسان شناختی آن است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و در استنتاج، توصیف و تحلیل عقلی است. این موضوع دارای آثار تربیتی است. مدیریت جهت مند میزان اشتغال نفس به بدن و شئونات بدنی، در مقاوم سازی شخصیت موثر است. کاهش اشتغال نفس به بدن و کاهش التذاذت جسمی، آثار مختلفی در روح انسان نظیر: تقویت اراده، خودکنترلی و قدرت کنترل امیال، مهارت قدرت تمرکز دارد.
مبانی ابن ابی جمهور احسائی در مسئله ولایت پیامبر (ص) و ائمه (ع)
حوزههای تخصصی:
تلقی عمومی بر تحقق کرامت به دست اولیاء الهی است، اما مسئله ولایت تکوینی از مسائل اختلافی میان اندیشمندان مسلمان است. در اینکه فاعل حقیقی در تصرف خارق العاده کیست و محدوده تصرف ائمه (ع) چقدر است، میان عالمان اختلاف نظر وجود دارد. بررسی مبانی ابن ابی جمهور در مسئله ولایت حائز اهمیت است؛ او از اوّلین متکلمان شیعی است که مبانی تصوف را وارد علم کلام کرد و «ولایت» را با مبانی صوفیه تبیین کرد. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی، به تبیین مبانی ابن ابی جمهور در مسئله ولایت پرداخته است. از مبانی او در مسئله ولایت، می توان به وحدت شخصیه وجود، قاعده الواحد، قاعده علیت و حقیقت محمدیه اشاره کرد. او با پذیرش مبانی مذکور و تأثیر تام از تصوف ابن عربی و حکمت اشراق، مبانی آنان را در تبیین تصرف تکوینی پیامبر (ص) و ائمه(ع) گردن نهاده و در مقابل دیدگاه متکلمان مطرح کرده است.
بررسی انتقادی رابطۀ عقل و جنبۀ عاطفی ایمان از منظر جان کاتینگهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان کاتینگهام، فیلسوف معاصر انگلیسی، توجه به ساحت عاطفی ایمان را از دو جهت ضروری می داند: تأثیر ساحت عاطفی در تحول انسانی و تبیین مسئله شر، و توجه به زبان دین و کارکرد آن در مسائل فلسفی. از نظر وی تحول یک فرآیند اجباری نیست و از طریق پذیرش درونی حاصل می شود، ولی این پذیرش با صرف شنیدن استدلال های عقلی حاصل نمی گردد، بلکه پاسخی از مجموع جنبه های فکری، عاطفی، اخلاقی و معنوی یک فرد است. کاتینگهام مسئله شر را نیازمند تبیین عاطفی در قالب نظریه جهان مبتنی بر مشیت و عشق الهی می داند. وی همچنین معتقد است باورهای دینی دارای محتوای گزاره ای و شناختی هستند، ولی این محتوا در لایه هایی از استعاره های مجازی و ادبی و به صورت زبان نمادین بیان شده، و کشف و استخراج آن از این لایه ها روش مختص به خود را می طلبد. بر این اساس، تحلیل تحت اللفظی این عبارات باعث سوءفهم از آن ها می شود. توجه به ساحت عاطفی در تحول انسانی نکته ای ارزشمند است، ولی تضعیف ساحت عقلانی در این زمینه در نهایت به نفع دین داری نیست و این از نقاط ضعف مهم کار فکری کاتینگهام است. ناظر به تبیین عاطفی از مسئله شر، تعمیم آن درباره همه انسان ها، خصوصاً انبیای الهی، صحیح نیست. همچنین تمامی مضامین دینی را نمی توان با زبان نمادین فهم کرد، بلکه دین مشتمل بر گزاره های متعددی است که بسیاری از آن ها دارای معنایی تحت اللفظی هستند.
بررسی تطبیقی حقیقت نفس در نظر فاضل مقداد و شیخ طوسی
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
74 - 49
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم و بنیادین فلسفه و کلام، بحث ماهیت نفس می باشد که از دیر باز مورد توجه اهل علم بوده است. اتخاذ مبنا در حقیقت نفس، در تفسیر و تبیین برخی از مسائل کلامی مانند کیفیت معاد، حیات برزخی، غایت سیر تکاملی انسان و... مؤثر می باشد. بنابراین در نوشته حاضر سعی شده است به روش توصیفی و تحلیلی بین دو دیدگاه فاضل مقداد و شیخ طوسی مقایسه تطبیقی صورت گیرد. در این میان فاضل مقداد حقیقت انسان را امر مادی و اجزاء اصلی معرفی می نماید و شیخ طوسی، گرچه در مادی بودن نفس با ایشان هم عقیده است، اما مادی بودن انسان را به هیکل محسوس می داند. هر یک از دو اندیشمند با استناد به مرجع و متعلق احکام و افعال و ادراک منسوب به انسان و نفی حالات و اقوال دیگر، سعی بر اثبات مدعای خود نموده اند، البته شیخ طوسی در تفسیر خود عبارات متعدد دارد؛ برخی عبارات دلالت بر هیکل محسوس دارد و برخی عبارات دلالت بر جسم رقیق دارد و به واسطه این اضطراب رأی نمی توان برای اثبات دیگاه هیکل محسوس یا دیدگاه جسم لطیف به تفسیر ایشان استناد نمود.
جایگاه فطرت الهی در تجربه دینی در منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
35 - 62
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های ویژه برای ارتباط بین حق و خلق، بحث «فطرت الهی» انسان است. قبول این دیدگاه می تواند مباحث مطرح در بحثِ تجربه دینی را دچار تحولاتِ درخور توجهی نماید. از این رو، در این مقاله سعی می شود با بیان چیستی و انواع تجربیات دینی، بالخصوص دیدگاه استاد آیت الله جوادی آملی از فطرت الهیِ انسان؛ به بررسی چگونگی مصداق پذیری این دیدگاه در ذیل انواع تجربیات دینی اهتمام ورزیده شود. همچنین با این بررسی، چراییِ وجودِ فطرت نیز تبیین می شود. با انجام این بررسی به روش تحلیلی – اسنادی و با تطبیق صورت گرفته شده بین تجربیات دینی و فطرت الهی از منظر استاد جوادی آملی، مشخص می شود؛ فطرت در دیدگاه ایشان، از مصادیق تجربه دینی و از انواع آن بوده و با توجه به نوع نگاه ایشان در این باره، در ذیل تجربیات عرفانی چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن قرار می گیرد.
تحلیل ماهیت و مبانی امامیّه و اهل سنّت از امام و خلیفه با تأکید بر دیدگاه قاضی باقلانی و علامه حلّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
263 - 294
حوزههای تخصصی:
مسئله امامت و خلافت در فرهنگ امامیّه و اهل سنّت از مباحث کلیدی و اختلافی به شمار می رود. این مقاله با تحلیلیِ تطبیقی از ماهیت، مبانی و ویژگی های امام از دیدگاه دو متکلم اثناعشری و اهل سنّت؛ قاضی باقلانی اشعری و علامه حلّی نگاشته شده است. پس از بررسی و تطبیق آراء؛ یافته ها نشان از آن دارد که برداشت و باورهای این دو متکلم در مسئله امامت با یکدیگر متفاوت است؛ چراکه قاضی وجوب امام را یک وجوب شرعی - نه عقلی- و اساساً بحث از امامت را یک فرع فقهی می داند؛ اما علامه قائل است، بحث از امامت یک بحث کلامی و نصب امام هم از ناحیه الهی صورت می پذیرد؛ بنابراین امام در دیدگاه باقلانی و غالب اهل سنّت یک مقامِ حکومتی ظاهری است که علاوه بر جایگاه دنیایی، حفظ و اجرای دین را نیز برعهده دارد، به همین دلیل در ماهیت و مبانی نظری و مصداقی امام که در شاکله و ویژگی های شخصیّتی ایشان نمود پیدا می کند با امامیه دچار اختلاف رأی شده اند. مقالهحاضر به شیوه ای اسنادی همراه با پردازش اطلاعات و با هدف تبیین مفهومِ واقعی از حقیقت وجودی امام و واکاوی اوصاف ایشان، به عنوان وصیِّ نبی خاتم، جمع آوری و تنظیم شده است.
بازخوانی تحلیلی جایگاه «نظر» در خداشناسی کتاب «الیاقوت» ابن نوبخت و شارحان آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
237 - 260
حوزههای تخصصی:
درباره شناخت پذیری خدا و نیز نحوه شناخت او در کلام متقدم بحث از «تقلید» و «نظر» مطرح شده است. «تقلید» نگاه درون دینی به شناخت خداست و «نظر» نگاهی برون دینی به معارف عقلی است. «نظر» در گفتمان جدید در مقابل عمل قرار می گیرد و در کلام اسلامی متقدم در حوزه خداشناسی اهمیت می یابد. این نوشتار که با روش توصیفی، تحلیلی نگارش یافته است، در پی آن است مسئله جایگاه نظر در خداشناسی کتاب «الیاقوت» و شارحان آن را بررسی و تحلیل کند. پرسش این است «نظر» به چه معناست و کاربست«نظر» در خداشناسی کتاب الیاقوت و شارحان او چگونه است؟ روش شناخت خدا نزد آن ها چگونه است؟ مؤلف الیاقوت با طرح دوگانه «تقلید» و «نظر»، «نظر» را در مقابل «تقلید» قرار داده و راه نظر را انتخاب کرده است. یافته های این پژوهش این است که «نظر» در «الیاقوت» و شارحان آن به معنای «تعقل و تفکر» است. جایگاه «نظر» نزد آن ها «معرفت شناسانه» است و آ ن ها نه تنها بر وجوب شناخت خدا، بلکه به وجوب عقلی نظر نیز دلیل ارائه می کنند براین اساس رهیافت آنها «برون دینی» است. طرح این مسئله اهمیت روش شناخت خدا را روشن می کند.
مقایسه دیدگاه صدرالمتألهین و ادوارد جاناتان لو درباب کیفیت ارتباط نفس با بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
107 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از این پرسشهای اساسی در انسان شناسی فلسفی، چگونگی ارتباط نفس با بدن، بعنوان دو جوهر مجزای از یکدیگر است. این پرسش هم در فلسفه اسلامی و هم در فلسفه ذهن مورد بررسی قرار گرفته است. در سنت فلسفه اسلامی، صدرالمتألهین با طرح اصل جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، درصدد برآمد تا پاسخی قاطع برای این معضل فراهم آورد. از سوی دیگر، ادوارد جاناتان لو، یکی از صاحبنظران برجسته در حوزه فلسفه ذهن، نیز با نفی تجرد محض نفس، کوشیده این چالش را حل کند. این پژوهش بدنبال اینست که آراء این دو فیلسوف را بررسی و ارزیابی نماید تا روشن شود که آیا توانسته اند این معضل را برای همیشه حل کنند یا خیر. مقاله حاضر، با مطالعه و تأمل در منابع مربوطه، بروش توصیفی تحلیلی انجام شده است. اگرچه ابتدا بنظر میرسد هر یک از این دو فیلسوف، با پاسخهایی شبیه به هم، تا حدی توانسته اند بر این مشکل فائق آیند، اما دقت نظر در دیدگاه آنها نشان میدهد که پاسخهای هر یک، با اشکالاتی همراه است که باید به آنها پاسخ داده شود.
مبانی عقلی- کلامی خلود در عذاب: بررسی دیدگاه های ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
91 - 114
حوزههای تخصصی:
مسئله جاودانگی نفس انسانی و خلود کافران درعذاب از موضوعات مهم کلامی دراندیشه اسلامی است که به بررسی آن پرداخته شده است. این مقاله به تحلیل دیدگاه های ملاصدرا وعلامه طباطبایی د این زمینه می پردازد ومبانی کلامی آنان را موردبررسی قرار می دهد. ملاصدرا درابتدا به تأثیرپذیری ازابن عربی، قائل به عدم خلود درعذاب بود و براین باور بود که عذاب الهی به دلیل حکمت الهی نمی تواند ابدی باشد. او معتقد است که هر موجودی غایت ذاتی دارد و عذاب نمی تواند مانع رسیدن به کمال باشد. بااین حال، ملاصدرا درمراحل بعدی نظر خودرا تغییر داده و به جاودانگی عذاب اعتقاد پیدا کرد،به این دلیل که اعمال انسان به صورت ملکه درمی آید و درنتیجه، جاودانگی درعذاب ممکن می شود. ازسوی دیگر، علامه طباطبایی براین باور است که جزئیات معاد را نمی توان بامقدمات عقلی اثبات کرد وتنها راه شناخت آن، تکیه بر وحی است. او خلود درعذاب را براساس آیات و روایات اسلامی تأیید می کند و به عدم تعارض میان آیات و روایات دراین زمینه اشاره می کند. علامه براین باور است که عذاب جهنم به دلیل تغییر فطرت انسان و تبدیل گناهان به ملکه نفسی، دائمی خواهد بود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هر دو اندیشمند بر مبانی کلامی خاصی تأکید دارند که شامل پذیرش وجود نفس و جوهر مجرد آن است. همچنین، درحالی که ملاصدرا در تحلیل های اولیه خود به تأویل آیات پرداخته، علامه طباطبایی بر وحی و عدم تعارض آیات تأکید دارد. این پژوهش به بررسی این مبانی و تحلیل های کلامی می پردازد و به تفاوت های دیدگاه های این دو اندیشمند در مسئله خلود در عذاب می پردازد.