جهانی شدن از مفاهیمی است که در سه دهه اخیر مطرح گردیده و علاوه بر اینکه موضوع مراکز علمی و تحقیقاتی قرار گرفته، اذهان بسیاری از جهانیان را به خود معطوف نموده است. وجه مشترک برداشتهای گوناگون از جهانی شدن،توجه به بعد جهانی این موضوع است. سوال اساسی این است که آیا جهانی شدن،فرهنگ و تمدن اسلامی را هم دچار حادثه می کند یا نه؟ در این مقاله با تأکید بر بنیانهای معرفتی اسلام با توجه به رویکرد حکمت متعالیه صدرایی، به ویژه محور انسان شناختی آن ، به این واقعیت اشاره رفته است که جهانی شدن با توجه به حقایق معرفتی موجود در درون خود ، همه فرهنگها ، آیینها و ملتها را مورد توجه و مخاطب خود قرار داده، لکن به دلیل وجود قابلیتها و ظرفیتهای معرفتی حکمت متعالیه صدرایی، امکان متأثر شدن لایه های عمیق و زیرین فرهنگی آن، از جهانی شدن وجود ندارد؛ گرچه برای لایه های بالایی و رویین هر فرهنگ امکان دست خوش هجمه و حادثه واقع شدن را می توان تصور نمود.
رهبانیت به معنای کنارهگیری و انزوا از صحنه اجتماع و پرداختن به عبادتها و ریاضتهای طاقتفرسا، در آیین مسیحیت دارای سابقهای بس طولانی است، به گونهای که این پدیده در شکل رسمی خود از قرن سوم میلادی آغاز شد و تا عصر حاضر ادامه دارد. هدف از این نوشتار آشنایی با پیشینه این پدیده نابهنجار و فرقههای منتسب به آن و نیز مناسک برخی از این فرقههاست. فرقههای رهبانی برای حضور افراد در حلقه خود، شرایط ویژهای را وضع نمودهاند و اعمال بسیار سخت و خشنی را بر نوآموزان خود تحمیل میکنند. رهبانیت نه تنها موفقیت قابل توجهی به دست نیاورد، بلکه بر اثر زیادهروی در ریاضت بر نفس، مبتلا به ناهنجاریهای اجتماعی و حتی اخلاقی نیز شد. از اینرو، در برههای از زمان، کلیسای مسیحیت نیز به مخالفت با چنین فرقههایی برخاست. دین مبین اسلام با راه یافتن امثال این فرقهها در جامعه مسلمانان به شدت مخالفت نموده است.