فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۷)
33 - 58
حوزههای تخصصی:
مسئله ادراک حسی در فلسفه ملاصدرا به گونه ای سامان یافته است که زمینه تفسیر دوگانه ایده آلیستی و رئالیستی را از آن ممکن می کند. طبق رویکرد نخست از ادراک حسی با برتری و اولویت ذهن و تصورات حاصل از آن نسبت به تعینات جهان خارج، بستر تفسیر ایده آلیستی در نظام معرفتی صدرایی ایجاد می شود و بر اساس رویکرد دوم وحدتی بین انسان و جهان خارج برقرار می شود که حائلی میان انسان و عالم نخواهد بود. لازمه رویکرد دوم ایجاد فاصله از مبانی ایده آلیسم ذهنی است. این در حالی است که بر اساس رویکرد اول امکان خروج از ایده آلیسم عینی با پیچیدگی بیشتری رو به رو می شود. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که به شیوه توصیفی- تحلیلی بستر شکل گیری این دو رویکرد بررسی شود و لوازم متفاوت هر دو رویکرد مورد واکاوی قرار گیرد. به همین منظور، با تمسک به راه کاری درون ساختاری، همچون اعتباری بودن تمایز میان عالم عین و عالم ذهن، عدم ارتباط چالش های ایده آلیسم عینی با مقوله ادراک حسی در نظام صدرایی ترسیم می شود.
سعادت از فضل است و شقاوت از عدل الهی(سعادت و شقاوت از منظر خواجه یوسف همدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۱
203 - 221
حوزههای تخصصی:
آیاتی از قرآن کریم و شماری از احادیث به سرنوشت آدمی یعنی سعادت یا شقاوت اشاره دارد. خواجه یوسف همدانی از جمله صوفیان متشرّعی است که دیدگاه ویژه خود را درباره سعادت و شقاوت در کتاب، الکشف عن منازل السائرین الی اللّه با تکیه بر کلام اشعری ارائه داده است. البتّه خواجه در رتبهالحیات هم به این موضوع اشاره کرده ولی در الکشف به تفصیل به آن پرداخته است. الکشف مفصّل ترین اثر خواجه یوسف است که متأسفانه تصحیح و به زیور طبع آراسته نشده است. در این جستار، بر اساس دست نویس نویافته الکشف، دیدگاه های خواجه یوسف درباره سعادت و شقاوت را استخراج و بررسی و تحلیل کرده ایم. دستاورد این پژوهش آن است که خواجه با پشتوانه کلام اشعری و مشرب صوفیانه خود، نشان داده است که سعادت از صفت فضل و شقاوت از صفت عدل خداوند سرچشمه می گیرد و هر دو خلق خداوندند که بنده، از گذرگاه بندگی، سعادت یا شقاوت را کسب می کند یعنی با این که سعادت و شقاوت به ظاهر در مقابل هم قرار گرفته اند ولی هر دو از جانب حق ناشی شده اند.
واقع گرایی اخلاقی از منظر علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
30 - 47
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی1 از بنیان گذاران فلسفه های مضاف در حوزه اندیشه اسلامی است. فلسفه اخلاق یکی از فلسفه های مضاف است که ایشان در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، تفسیر المیزان و رسائل خود مسائل مربوط به آن را تحت عنوان اعتباریات بحث کرده است. ظاهر دیدگاه های علامه در باب احکام اخلاقی غیر واقع گرایانه است. اما دقت در زوایای اندیشه ایشان روشن می سازد که وی واقع گرا بوده و علی رغم اعتباری دانستن الزامات و حسن و قبح اخلاقی، آنها را مبتنی بر واقعیت تلقی کرده است. به همین دلیل، ایشان را باید جزء واقع گرایان تلقی کنیم. از نظر علامه، حسن و قبح براساس الزام اخلاقی اعتبار می شود و الزام اخلاقی براساس درک لزوم واقعی میان فعل و غایت اعتبار می گردد. غایت اخلاق سعادت است و قصد به دست آوردن سعادت تابع سلیقه و قرارداد و امر و نهی نیست. لذا مطلوبیت آن واقعی است و چون به دست آوردن غایت بدون انجام فعل ممکن نیست، انسان ناگزیر می شود میان خود و افعالی که برای غایت لازمند، ضرورتی را اعتبار کند که آن را الزام اخ لاقی می نامیم. به این ترتیب، اعتباریت الزامات اخلاقی مبتنی بر مطلوبیت واقعی غایت اخ لاق و لزوم واقعی میان فعل و آن غایت است. واقعی بودن مبنای اعتبار حسن و قبح نیز به همین شکل تبیین می شود.
مقایسه خودگرایی متافیزیکی علامه طباطبایی با نظریات خودگرایانه در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
119 - 143
حوزههای تخصصی:
بحث خودگرایی در مقابل دیگرگرایی یا نوع دوستی از موضوعات مهم در فلسفه اخلاق معاصر است. خودگرایی به خودگرایی روان شناختی و خودگرایی اخلاقی تفکیک می شود. از نگاه خودگرایی روان شناختی به عنوان نظریه ای توصیفی انسان هر فعلی را برای کسب بیشترین منافع شخصی انجام می دهد و در خودگرایی اخلاقی به عنوان نظریه ای توصیه ای انسان باید فعل خود را برای کسب بیشترین منافع شخصی انجام دهد. علامه در آثار خویش عبارت هایی دارد که ممکن است از آنها خودگرایی روان شناختی و خودگرایی اخلاقی برداشت شود. در این مقاله، ضمن بررسی مدعا و ادله خودگرایان و مقایسه تعابیر علامه را با آنها نشان می دهیم که دیدگاه های علامه علیرغم شباهت هایی که با خودگرایی روان شناختی و اخلاقی دارد اما با این دو نظریه متفاوت است و می توان از سخنان ایشان نوع دیگری از خودگرایی تحت عنوان خودگرایی متافیزیکی استخراج کرد. خودگرایی متافیزیکی علامه در مقابل مهم ترین اشکالات وارد بر خودگرایی اخلاقی، یعنی اشکال تعارض منافع و اشکال ناسازگاری منطقی، نظریه ای قابل دفاع است.
موضوعات علم بر مبنای سه سیر فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله نشان دادن تغییرات موضوعات مرتبط با علم بر مبنای سه سیر فلسفی صدرایی است که می توان با عناوین نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی از آن یاد کرد. پرسش اصلی این است که متناسب با سه سیر یادشده چه تحولاتی در موضوعات مرتبط با علم اتفاق افتاده است؟ ما در این مقاله تحول چند موضوع مهم را در سه مرتبه سیر فلسفی بررسی کرده ایم؛ که شامل چهار موضوع مهم «حقیقت تجرید، نحوه قیام صور به نفس، اتحاد یا عدم اتحاد عاقل و معقول و علم وجودات مادی» است؛ حاصل تحقیق این است که درباره مسائل یادشده بر مبنای سه سیر، تحولات مهمی رقم خورده است؛ برای نمونه، تقشیر در مرتبه اول به نحو «از دست دادن زواید و عوارض مادی» است تا ادراک تحقق یابد؛ حال آنکه به اقتضای سیر دوم تجرید یا تقشیر به نحو «سیر نفس در مراتب» جلوه می کند و در سیر سوم یا قابل طرح نیست یا به نحو سیر در مظاهر نمود دارد. نحوه قیام صور به نفس در سیر اول قیام حلولی، در سیر دوم به نحو قیام صدوری و در سیر سوم به نحو قیام ظهوری است. در موضوع اتحاد عاقل و معقول به اقتضای سیر اول اتحادی صورت نمی گیرد؛ به اقتضای سیر دوم اتحاد عالم و معلوم اثبات می شود و به اقتضای سیر سوم اتحاد به وحدت ارتقاء می یابد. در باب علم وجودات مادی، در سیر اول وجودات مادی نه علم به خود دارند نه علم به دیگری و نه مورد علم واقع می شوند؛ درحالی که به اقتضای سیرهای دوم و سوم و به پشتیبانی اصولی چون تساوق علم و وجود، حمل حقیقت و رقیقت، بازگشت تقسیمات وجود به مراتب وجود و قاعده بسیط الحقیقه هم علم به خود و دیگری دارند و هم مورد علم واقع می شوند.
حکمت واجب الوجود از منظر متکلمان مسلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
241 - 263
حوزههای تخصصی:
حکمت پروردگار در آینه اندیشه متکلمان مسلمان، حاکی از علم بی منتهای اوست.آنان با تبیین حکمت الهی و دقایق صنع و لطایف فعل، علم پروردگار را استنتاج می نمایند وبیشتر هم به علم فعلی و صفات فعلی او توجه دارند. طبق عقیده متکلمان شیعی – با غضّ نظر از آرای فلسفی آنان در این باب– تعریفی که از حکمت باری در عرصه کلام صورت گرفته عبارتست از «أنّه تعالی لایفعل القبیح و لایخل بواجب» که مستلزم پذیرفتار شدن قاعده حسن و قبح ذاتی عقلی می باشد؛ اینکه پدیدگان فی نفسه مشتمل بر انحاء مصالح و مفاسداند و واجب تعالی هم عالم به این مصالح و مفاسد می باشد. لذا در افعال خود امور قبیح را مرتکب نمی گردد و امر بایسته را ترک نمی گوید. متکلمان شیعی با این رأی خویش به گونه ای مرزبندی با آرای اشاعره که منکر حسن و قبح ذاتی عقلی اند نمودند طبق رأی اشاعره، خداوند افعال خود را از روی مصحلت و حکمت انجام نمی دهد بلکه آنچه انجام می دهد حکمت آمیز است که آنرا هم ناشی از علم پروردگار می دانند. آنها با این بیان خواسته اند علو ذاتی پروردگار را که محکوم هیچ امر بیرون از قلمرو ذات خود نیست حفظ نمایند اما به گونه ای صدور هر فعلی ولو عبث آلود را برای ذات باری تجویز کرده اند.متکلمان معتزلی که همانند متکلمان شیعی قائل به حسن و قبح ذاتی عقلی اند بر ابتناء افعال باری بر مصلحت و حکمت و عاری بودن از لغو و عبث پای می فشرند اما بیان آنها از حکمت پروردگار شبیه به حکمت در آدمیان است که برای وصول به غرض و هدفی، فعلی از او صادر می شود.
واکاوی و تبیین مفهومی و مصداقی قیاس اولویت در آیات خلقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
1 - 16
حوزههای تخصصی:
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحله نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد که هرگاه خداوند قادر به خلقت مسبوق به عدم باشد به طریق اولی قادر به بازگرداندن خلقی است که مسبوق به عدم نیست. در ضمن این بحث اشاره شده است که آفرینش این دو خلق، در نزد خداوند به یک اندازه قدرت لازم دارد و خلقت هیچ کدام نسبت به دیگری مشقت و سختی همراه ندارد. در مرحله بعد، برای اثبات خلق جدید و بازگرداندن انسان در معاد، قدرت بر آفرینش آسمان و زمین که با ذهن منکران معاد همخوانی بیشتری دارد حد وسط در قیاس اولویت قرار گرفته و اثبات شده است که هرگاه خداوند قادر به آفرینش آسمان و زمین با آن عظمت و اجزای بزرگ باشد به طریق اولی قادر است انسان را که تنها از گل چسبنده و دارای اجزای کوچک است دوباره بازگرداند. در ذیل این قیاس مِثلیت بدن دنیوی و اخروی و عینیت این دو بدن پس از ورود نفس به بدن اخروی تبیین شده است.
بررسی تطبیقی آموزه «تناسخ» در فرقه کابالا با آموزه «رجعت» در مذهب شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
89 - 106
حوزههای تخصصی:
یکی از ارکان ادیان شرقی و در برخی از فرقه های ادیان غربی (همانند کابالا) آموزه تناسخ است، به معنای باور به تولد مکرر انسان یا هر موجود زنده. از جمله اعتقادات ضروری در مذهب تشیع نیز آموزه رجعت در عصر ظهور است. گاهی گمان می شود که این دو آموزه یک منشأ دارند و اعتقاد به رجعت از ادیان دیگر به مسلمانان سرایت کرده است. این مقاله به روش تطبیقی به تحلیل مبانی و لوازم دو آموزه مزبور می پردازد. اگرچه این مسئله ابعاد گوناگونی دارد، اما مقصود اصلی مقاله پیش روی بررسی شباهت ها و تفاوت های این دو آموزه است. این دو آموزه هر دو بر جاودانگی و بقای روح و زندگی پس از مرگ تأکید می کنند، اما به لحاظ ارکان و اهداف با هم متفاوتند؛ زیرا جاودانگی در تناسخ، هم دنیوی است و هم همگانی، برخلاف رجعت به معنای خاص که عمومیت ندارد. همچنین رجعت برای پاداش و عقاب نیست، بلکه برای اتمام حجت است، برخلاف تناسخ که به فرض قبول برای استکمال نفس انسان خواهد بود.
بررسی تطبیقی ماجرای مهمانان حضرت ابراهیم در قرآن و تورات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
برخی داستان ها در مواضع متعدد با شباهت ها و تفاوت هایی در قرآن و تورات نقل شده اند. کشف و بررسی تفاوت های نقل های قرآن با یکدیگر و نیز تفاوت نقل قرآن با نقل تورات در ارائه تفسیر صحیح از آیات نقش مهمی دارد. ماجرای مهمانان حضرت ابراهیم چهار بار در قرآن و یک بار در تورات با اختلافاتی (همچون مبهم بودن تقدم و تأخر در بشارت تولد حضرت اسحاق یا خبر عذاب قوم لوط، تعیین مخاطب در بشارت حضرت اسحاق، تبیین واکنش حقیقی ساره در برابر این بشارت، و علت ترس حضرت ابراهیم) ذکر شده است. در این باره تورات در بخش هایی با قرآن همسو و در جهاتی متعارض است. تورات مانند همیشه در نقل داستان، با ارائه مضامینی همچون خدشه دار کردن عصمت و توحید انبیا و شخصیت های مهم و تنقیص ذات خداوند، ماجرا را شرح داده است. قرآن برخلاف تورات با مطرح نمودن اصل ماجرا و شرح آن در سور گوناگون، ضمن داشتن اختلافاتی به ظاهر متعارض در آن سور، حقیقت این ماجرا را به خوبی ترسیم کرده است. این پژوهش با بررسی تطبیقی قرآن و تورات و تفسیر داستان قرآن در چهار سوره، ضمن برشمردن اختلافات و تشابهات میان قرآن و تورات، به تبیین و ارائه تفسیر در باب اختلافات قرآنی در چهار سوره مذکور درباره این داستان پرداخته است.
بررسی معانی حرفیه در فلسفه و اصول و دلالت های آن (مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
47 - 56
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در فلسفه و اصول معانی حرفیه و یا انتزاعی است که دیدگاه های مختلفی در باب آنها وجود دارد و به لحاظ ارتباط تنگاتنگ مباحث فلسفی و اصولی آن و بازتاب های هر دو در فلسفه و اصول ضرورت دارد که با نگاه عقلی به این مسئله پرداخته شود و مسئله مهم در بحث اصولی آن جزئی و یا کلی بودن معانی حروف و امکان تقیید و عدم آن است و در فلسفه علاوه بر کلیت مسئله ماهیت داشتن یا نداشتن آنهاست، در این مقاله روشن می شود که قول به جزئیت معانی حرفیه ناتمام است و حق آن است که معانی حرفیه کلی وضع در آنها عام و موضوع له عام است و دلیل بعضی از اصولیین مخدوش است و نیز در فلسفه هیچ منعی ندارد که معانی ربطی و حرفی دارای ماهیت باشند و ماهیت آنها عین وجود آنها باشد و حقیقتی باشند نه ساخته ذهن ما و نفی ماهیت از وجود رابط مورد قبول نیست.
اسلام و ایمان (2)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ خرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۶
5-7
حوزههای تخصصی:
این مجموعه به بحث پیرامون جایگاه اسلام و ایمان به عنوان فضایل اخلاقی، که موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت می شود، می پردازد. افزون بر تفاوتی که میان اسلام و ایمان مطرح است، کاربردهای این دو نیز متفاوت است. یکی اینکه اسلام جنبه ای نازل تر از ایمان قرار دارد و دارای مراتبی است: اسلام به معنای انقیاد و تسلیم است. این اسلام به معنای تسلیم، گاهی اختیاری است و گاهی تکوینی. گاهی تسلیم اختیاری است و گاهی عملی و بدون اعتقاد قلبی. گاهی نیز تسلیم شدن در صحنه جنگ است و امری غیراختیاری است. از سوی دیگر، اسلام به معنای تسلیم از سر اعتقاد قلبی نیز دارای مراتبی است. عمل به دستورات دینی و اینکه انسان هیچ گناهی مرتکب نشود؛ اینکه حتی مکروهات و مستحبات را رعایت کند و مرحله آخر اینکه انسان اصالتاً توجهی به غیرخدا نداشته باشد. این متن به تفصیل به ارتباط اسلام و ایمان و مراتب این دو می پردازد.
تحلیل و بررسی تفسیر ملاصدرا از روایت إعرفوا الله بالله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
131-159
حوزههای تخصصی:
متون دینی ضمن بیان طرق متعدد شناخت خداوند، راهی با مضمون «معرفةالله بالله» پیش روی انسان ها قرار داده است؛ برای نمونه از امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نقل شده است: اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ.... ملاصدرا به شرح و تفسیر این روایت پرداخته است و برای توضیح این روایت سه تفسیر ذکر می کند که یکی بر اساس فناء فی الله است و دیگری بر اساس تنزیه و تقدیس حق تعالی و تفسیر سوم نیز بر اساس اشراقات الهی به قلب مؤمن است. تفسیر اول علاوه بر اینکه بیانگر معارفی عمیق است، با ظاهر روایت نیز سازگاری بیشتری دارد، برخلاف دیدگاه دوم و سوم که فارغ از اینکه شرحی بر این روایت باشند، بیانگر مطلبی صحیح و دقیق هستند، اما نمی توان آنها را شرح و تفسیری مناسب برای این روایت به حساب آورد.این پژوهش در صدد است تا با روش تحلیلی- توصیفی به تحلیل و بررسی دیدگاه ملاصدرا در این زمینه بپردازد. آنچه پرداختن به این مسأله را مهم می کند این است که؛ اولا دیدگاه ملاصدرا با این تفصیل در جای دیگر نیامده و کسانی که اشاره ای به دیدگاه او کرده اند تنها یکی از این سه دیدگاه را آورده اند که به نظر نگارنده از آن هم تبیینی نادرست شده است و ثانیا این بررسی، جایگاه فلسفه را در تبیین و تفسیر متون دینی روشن تر می کند.
خوانشی برمولفه های عرفانی تاثیر گذار نفس بر سلامت بدن از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
21 - 46
حوزههای تخصصی:
مسئله ی نفس و چگونگی ارتباط آن با بدن، همواره یکی از مهم ترین دغدغه های عارفان وپزشکان بوده، و این امر منشاء شکل گیری مباحث متعددی در حوزه پزشکی شده است.عرفان مکتب مبتنی بر کشف وشهود و برخاسته از تهذیب وتزکیه نفس است که مبانی نظری آن در متون دینی و آث ارعرفانی وادبی تجلی یافته است.هدف از این پژوهش تبیین مولفه های اثر گذار سلامت نفس بر بدن در منظر مولوی است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و گردآوری داده ها بر اساس روش کتابخانه ای است که با تحلیل محتوا به بررسی مولفه های اثرگذار نفس برسلامت بدن می پردازد. این پژوهش نشان می دهد؛ مولوی با الهام گرفتن از آموزه های دینی معتقداست ارتباط تنگاتنگی بین سلامت نفس وبدن وجود دارد به نحوی که تغییر جزئی در سلامت هریک ( نفس و بدن ) بر سلامت دیگری تأثیر می گذارد.بنابراین باید با مراقبت از نفس، از جسم خود نیز محافظت کرد زیرا سلامتی این دو به یکدیگر وابسته است.درواقع عارف از رهگذر تزکیه ﻧﻔ ﺲ،تعادل و هماهنگی در ابعاد ظاهری و باطنی میان نفس وبدن را ممکن می سازد. لذا جهت تصفیه درون و صیقل جان باید جسم را نیز به ریاضت کشاند تا هم زمان زمینه ساز کمال سلامت روح و تن را فراهم آورد.براین اساس نفس دارای جامعیت و قوت وجودی است که بر بدن تاثیر و تسلط دارد و دلایل این اثرگذاری نفس بربدن؛ مقام جانشینی،امتزاج معنوی نفس، و بدن ، مقام احدیت ، قدرت سازنده نفس است.
راه حل ملاهادی سبزواری و حسن زاده آملی برای معضل فاعل بالعنایه در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
71 - 88
حوزههای تخصصی:
بحث از فاعلیت الهی و نحوه آفرینش موجودات، همواره از مباحث چالش برانگیز بوده و هر متفکری بر اساس نظام فکری خود، نظری در اینباره ارائه داده است. در این میان، ملاصدرا درباره نحوه فاعلیت خداوند در آثار مختلف خود، گاهی قائل به فاعلیت بالعنایه شده است و گاهی قائل به فاعلیت بالتجلی. این دو نظریه بظاهر متناقض، سبب شده تا شارحان آثار وی تلاش کنند مقصود اصلی و نهایی او را برملا سازند. در این مقاله که بروش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، به نظر ملاهادی سبزواری و علامه حسن زاده آملی، در مقام دو شارح مهم مکتب حکمت متعالیه، پرداخته شده و روشن میشود که سبزواری با ارجاع فاعلیت بالتجلی به عنایت بالمعنی الاعم، سعی در ایجاد سازگاری بین این دو نظریه دارد، ولی حسن زاده آملی با تفسیری خاص که از نظر مشائین درباره فاعلیت خداوند ارائه میدهد، فاعلیت بالعنایه را با فاعلیت بالتجلی یکسان میداند. اما بنظر نگارنده، مقوم اصلی فاعل بالعنایه که باعث شده ملاصدرا قائل به آن شود، علم فعلی است؛ بهمین دلیل او با پذیرش فاعل بالعنایه، اموری همچون زیادت علم بر ذات که مشائین در اینباره مطرح کرده اند را پذیرفته است. با این بیان میتوان بین عبارات مختلف صدرالمتألهین درباره نحوه فاعلیت الهی جمع کرد و دیدگاه وی را ناظر به علم فعلی دانست که این علم فعلی در فاعل بالعنایه نیز وجود دارد؛ بهمین دلیل است که وی در فاعلیت خداوند از فاعلیت بالعنایه سخن میگوید و این امر تعارضی با فاعلیت بالتجلی ندارد.
تبیین کثرتهای عرضی در عوالم طولی وجود بر مبنای حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
81 - 102
حوزههای تخصصی:
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفل السافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطه علّی معلولی با هم ندارند، مثل یک سنگ و یک درخت، این پرسش مهم را در تاریخ اندیشه بعد از صدرالمتألهین پیش آورد که چگونه میتوان بین این دو حقیقت، جمع نمود. پاسخ به این پرسش، در چهارصد سال گذشته، اختلافهایی مبنایی بین شارحان آثار ملاصدرا پدید آورده است. ما در این پژوهش نشان میدهیم که پذیرش نظام طولی و تشکیکی وجود، منافاتی با پذیرش کثرتهای عرضی ندارد و آنچه در تشکیک وجود صدرایی پذیرفته شده، یک نظام تفاضلی بین هم ه موج ودات است، ن ه صرف اً یک نظام علّ ی معلول ی. کلی د اصل ی فه م ماجرای کثرتهای عرضی در اندیشه صدرایی را باید در ماجرای ارباب انواع و ملحقات آن یافت. صدرالمتألهین در ارائه نظام فیض خود، تأثیر فراوانی از اندیشه سهروردی پذیرفته و از نح وه ص دور ارب اب ان واع، در مجاله ای مختلف، دفاع کرده است. ارباب انواع همان عقول عرضی هستند که پذیرش آنها، مساوی است با حل ماجرای کثرتهای عرضی در همه عوالم طولی وجود.
بررسی میزان انعکاس مولفۀ منجی آخرالزمان در قیاس با سایر مؤلفه های تربیتی در کتب فارسی ابتدایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۸
179 - 198
حوزههای تخصصی:
نونهالان و نوآموزان مهم ترین سرمایه های یک مملکت برای تضمین آینده و استمرار و تداوم حرکتی است که آن سرزمین مدعی انجام آن است. برای نظام اسلامی ایران نسل آینده ساز در مقطع ابتدایی مهم ترین ذخایر این مسیر هستند. با عنایت به اهمیت این دوره، ضرورت تربیت این نسل مطابق الگوهای ملی و اسلامی شایان توجه است. در این پژوهش محقق بر آن است که به بررسی مؤلفه های مهم تربیت از جمله شاخص اعتقاد به منجی در قیاس با یکدیگر بپردازد. این پژوهش که از نوع توصیفی تحلیلی با تکیه بر تحلیل محتوی و به روش کتابخانه ای به انجام رسیده است. داده های مورد نیاز براساس جامعه آماری مورد نظر، یعنی؛ کتب فارسی شش پایه ابتدایی، به عنوان بسترهای انتقال فرهنگ کشور، گردآوری نموده است. با بررسی مؤلفه های مورد نظر به این نتیجه می رسیم که علیرغم اهمیت امیدبخشی و ترسیم آینده برای نسل آینده ساز، آیتم اعتقاد به منجی در پائین ترین جایگاه نمودار فراوانی این مقطع دیده می شود. قاعدتاً بازتاب این مؤلفه با چنین فراوانی، با عنایت به نوع نگرش و ادعایی که به عنوان جامعه اسلامی بسترساز برای مسلمین و مستضعفین جهان، نه مناسب است و نه شایسته و لزوم بازنگری در این سرفصل ها در تجدید چاپ ها یا تغییر چاپ ها الزامی و ضروری است.
بررسی وراثت صالحان و استیصال طالحان در امت خاتم از منظر قرآن و عهدین
منبع:
جامعه مهدوی سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸)
133 - 161
حوزههای تخصصی:
خدای سبحان، در قرآن کریم و کتب انبیای بنی اسرائیل، وعده وراثت صالحان بر زمین را داده است. ازآنجایی که طبق پژوهش انجام شده، وراثت صالحان همراه با استیصال طالحان است، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش است که وراثت صالحان و استیصال طالحان، در آخر الزّمان، در آیات قرآن کریم و کتاب عهدین، چگونه تبیین شده است؟ در پژوهش پیش رو، از روش های توصیفی-تحلیلی، تطبیقی و اکتشافی، بهره برده شده است. طبق بررسی آیات قرآن کریم و عهدین، اوّلاً، وعده وراثت صالحان بر زمین، دنیوی است، نه اُخروی، ثانیاً، تفسیر وراثت صالحان، به حکومت صالحان، معنای دقیق و کاملی نیست؛ ازاین رو هرگاه فرد یا افراد صالحی به حکومت برسند، مصداق آن، نخواهند بود، فقط یک مصداق دارد و آن هم در عصر ظهور، خواهد بود. ثالثاً، معنا و اصطلاح وراثت صالحان، در قرآن کریم و عهدین، بخشی از سنت داوری الهی در امت رسولان است، بدین شکل که خدای سبحان، در امت رسولان، داوری می کند، بدین نحو که مجرمان، با نزول عذاب استیصال، ریشه کن شده و صالحان از عذاب، نجات یافته و وارث اموال و جمیع مایملک آنان می شوند؛ ازاین رو براساس آیات قرآن و عهدین، وعده وراثت صالحان، در امت خاتم، همانند امت رسولان نخستین، با نابودی جمیع خطاکاران با نزول عذاب استیصال، تحقّق می یابد و زمین تا قیامت، میراث پارسایان خواهد بود.
بررسی مدل های ارتباطی اخلاق و عرفان از منظر وین رایت و ارزیابی آن از دیدگاه عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وین رایت مناسبات اخلاق و عرفان را در دو گونه احتمالی در نظر می گیرد: (1) اضمحلال اخلاق در بستر عرفان، (2) تقویت اخلاق توسط عرفان. او برای هر یک از این دو گونه، دلایلی را ذکر و تحلیل کرده و سپس دیدگاه خود را بیان کرده و در نهایت به این نتیجه دست یافته که اخلاق و عرفان از یکدیگر منفک اند. به زعم او، این انفکاک نه باعث تقویت آن ها توسط یکدیگر می شود و نه موجب اضمحلال آن ها. این نوشتار، با نقد استدلال های وین رایت و برشماری و توضیح مدل های پنجگانه مناسبات اخلاق و عرفان بر اساس دیدگاه عرفان اسلامی، به این نتیجه می رسد که بر خلاف دیدگاه او، ارتباط اخلاق و عرفان در دو گونه یادشده خلاصه نمی شود و فروکاستن این ارتباط به آن دو گونه، ظرفیت های بسیارِ دخیل در بحث را مغفول می نهد. با این بررسی ها نشان داده می شود که استدلال های اصلی برای اثبات ناکارآمدی عرفان در شکل دهی به نوعی اخلاق، موجه نیست، بلکه استدلال های عارفان در این راستا که عرفان، هم در مرحله فرااخلاق و هم در مرحله هنجاری، موجب تقرر اخلاق می شود، کافی به نظر می رسد. در پایان، با توجه به آنچه گفته می شود خواهیم دید که باید به این دیدگاه ملتزم شویم که نگرش عرفانی برای زیستی کاملاً اخلاقی (در مراحل نهایی اخلاق) ضروری است.
تحلیل و نقد برهان «خفای الهی» شلنبرگ با تکیه بر آرای بانو امین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
141 - 155
حوزههای تخصصی:
برهان خفای الهی ازسوی متکلمان و فلاسفه غربی به عنوان برهانی بر عدم خدا مطرح شده است، براساس این برهان، صفات کمالی خداوند ایجاب می کند خداوند در ارتباطی دوسویه و متقابل خود را بر انسان آشکار کند؛ ولی چون دست کم برخی افراد در چنین رابطه ای قرار ندارند و قادر نیستند خداوند را از راه دیگری بشناسند، پس خدایی در کار نیست. بانو امین در آثار خود به مفهوم خفای الهی اشاره می کند. با تفحص در آثار بانو امین می توان برهان خفای الهی را از دو جهت نقد کرد؛ نخست آنکه یکی از مصادیق بارز و انکارناپذیر آثار وجود خداوند، ارسال انبیاء و ارتباط آن ها با خدا و دعوت همه آن ها به خدای یکتا است که نشان دهنده آشکار بودن تعلق آثار به اوست و دوم اینکه اگر منظور از شناخت و معرفت خداوند به درستی تبیین شود، رسیدن به حد اعلای آن، یعنی جایی که خداوند به نحو کاملاً آشکاری درک شود، امکان پذیر است؛ اما این مهم تنها با تأمل و صرف اندیشه ورزی حاصل نمی شود؛ بلکه نیازمند عمل مؤمنانه است.
شرایط کنترلی و شناختیِ مسئولیت اخلاقی از دیدگاه حکمت متعالیه ملاصدرا و دیدگاه های «خودِ حقیقی» و «شایستگی های هنجاری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۷)
175 - 204
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به همراه مقایسه اجمالی به تبیین شرایط روان شناختی مسئولیت اخلاقی می پردازد و دیدگاه ملاصدرا را در این خصوص تحلیل و شباهت های آن را با دیدگاه های برخی از سازگارگرایان معاصر بیان می کند. شرایط مسئولیت اخلاقی را می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1. شرایط شناختی و 2. شرایط کنترلی که دسته دوم شامل: 1. قدرت و توانایی و 2. اراده و اختیار می شود. ملاصدرا در تأکید بر شرایط شناختی و کنترلیِ مسئول دانستن فاعل، هم از اصول حکمی و عقلی استفاده می کند، هم از متون دینی یعنی قرآن و حدیث بهره می برد. ملاصدرا با بیان شرط بلوغ عقلی و سلامت برای فاعل مسئول، بر ویژگی های هنجاری لازم در مسئولیت تأکید نموده است و نظریه او به دیدگاه هایِ «خود حقیقی» فرانکفورت و «شایستگی های هنجاری» مانند فیشر و ولف شباهت دارد. هم چنین بر اساس مبانی حکمت متعالیه باید از مراتب برخورداری از شایستگی های هنجاری سخن گفت که بر اساس آن مسئولیت نیز امری ذومراتب، گستره و شدت و ضعف آن در میان انسان ها متفاوت خواهد بود. بدین سان مسئولیت انسان ها یکسان نیست و هر انسانی بر اساس مرتبه وجودی و توانایی ها و قابلیت ها مسئولیت اخلاقی دارد. ملاصدرا با تفکیک میان اعمال قلبی و درونی، انسان را در مورد خواطر و شوق حاصل از آن مسئول نمی داند، اما در مورد عزم، همت، قصد و نیت شایسته سرزنش و ستایش و کیفر و پاداش می بیند. بدین سان از دیدگاه وی قلمرو مسئولیت آدمی افزون بر بسیاری از اعمال بیرونی، برخی از اعمال درونی را هم شامل می شود..