چکیده
در برخی از کتب فلسفی، قضیه ظاهراً واحدی را یک بار به حمل اولیذاتی و بار دیگر به حمل شایع صناعی صادق دانستهاند؛ برای مثال«جزئی جزئی است» را یک بار به حمل اولی و بار دیگر، به حمل شایع، صادق دانستهاند؛ یا معدوم مطلق را در جایی به حمل اولی صادقدانستهاند و در جایی به حمل اولی کاذب به شمار آوردهاند. این تهافت ظاهری باعث شدهاست تا در تبیین حملهای اولی ذاتی و شایع صناعیسر در گمی پیش آید. برخی اختلاف مورد بحث را ناشی از تفاوت درعقد الوضع و عقد الحمل قضایا دانستهاند. در این مقاله ضمن بررسیایراد این راه حل، راه حل جدید دیگری برای برطرف کردن تناقضظاهری، که مبتنی بر مصداقهای خارجی و ذهنی و تمایز بین مفهوم ووجود ذهنی مفهوم است ارائه خواهد شد که تهافت ظاهری را حلخواهد کرد.
غرض از ذکر این مقدمه، پرداختن به سخنانى است که چندى پیش از آقاى دکتر سروش با عنوان «روحانیت ما عوام است نه عوامزده» منعکس گردیده است.(2) هرچند محتواى سخنان منتشر شده از ایشان، چیزى نیست که دور از انتظار بوده باشد اما از آنجا که مطالب گفته شده، خالى از وجوه مختلف نقد و نظر نیست، به منظور تنویر افکار عمومى و دفاع از اعتقادات دینى و مذهبى، با ذکر برخى از موارد قابل تأمل، به نقد و بررسى آنها مىپردازیم.
از آن جایی که مسئله انسان شناسی د رطول تاریخ بشر ‘مورد توجه علما‘عرفا‘معلمین اخلاق‘روانشناسان و حتی انسانهای معمولی بوده است و به گزاف نیست که اگر بگوئیم همه اختلافاتی که در عرصه اندیشه رخ داده است ریشه در عیارتعریفی دارد که از انسان و ابعاد وجودی او بدست می آید ‘و تعریفی که در این مقاله از انسان داده می شود‘فارغ از همه ممیزات فکری ‘فرهنگی ‘تاریخی ‘ نژادی و علمی اش می باشد که مورداحترام و تکریم خداوند است که از عیاری یکسان نزد پروردگاربرخورداراست و همین نکته حکایت از قابلیت بالای او‘در دریافت حقایق هستی و توانمندی بالای او در ابعاد گوناگون دارد ‘ یعنی هم می تواندزیباترین فضیلتهای اخلاقی را بیافریند و هم می تواند منشاء بروز و ظهور رذیلت های اخلاقی باشد یعنی قابلیت های متضاد. در اینجا درصدد هستیم ابتدا انسان را بما هوانسان بشناسیم و سپس هدف از خلقت اورا مطرح کنیم و به این نتیجه برسیم که انسان می تواندبا شناخت نفس خود به شناخت خدا(وسیرو سلوک در راه اوبامدداز اسماءالهی (اسماءالحسنی)برسد.ودراین راستا از کلام بزرگانی چون صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)و امام خمینی (ره)و... استفاده خواهد شد.
شیخ اشراق به عنوان یک حکیم هستیشناس، هستی را ذومراتب میبیند و براساس همین رتبهبندی توصیفات متنوعی نیز ارائه میکند. این توصیفها هم از لحاظ طولی متنوعاند و هم از لحاظ عرضی. بدین معنا که مثلاً توصیفات کشفی شهودی او اگرچه در عرض توصیفات تحلیلی منطقی او قرار میگیرند اما خود دارای یک نظام طولی و مترتّب برهم اند. بر این دو مورد توصیفات تجربی حسی و توصیفات تاریخی اسطورهای را نیز باید افزود تا مجموعا ًبه چهار ضلعی انواع توصیفات او بتوان رسید. از طرف دیگر اگر چه قدما توصیف را متعلق به «مطلب هل» و تعریف را متعلق به «مطلب ما» میدانستند و آن دو را کاملاً جدا از هم مطرح میکردند اما در تفکر شیخ اشراق بین مقام تعریف و مقام توصیف اختلاف چندانی وجود ندارد. اولاً به دلیل آنکه موضعگیری او در بحث تعریف با رویکرد منطق دانان مشائی متفاوت است و ثانیاً به جهت آنکه توصیفهای شیخ اشراق نیز ویژگی خاص خود را دارند به گونهای که نمیتوان آنها را در تقسیمبندیهای رایج جای داد .
همسرگزینی در جامعه ایران از جنبههای متعدد، تحتتأثیر آموزههای مذهب شیعه قرار دارد که نگارنده درصدد بیان میزان و موارد این تأثیرگذاری بر الگوی ازدواج در جامعه ایران میباشد. قداست و ارزش معنوی ازدواج، نقش والدین در انتخاب همسر برای فرزندان، قاعده محرمیّت، قاعده درونهمسری دینی و مذهبی، الگوی چندهمسری، رسم مهریه و آداب مربوط به زمان اجرای مراسم عقد و عروسی و الگوی ازدواج موقّت از مواردی هستند که تأثیر آموزههای اسلامی و شیعی بر آنها آشکارتر است.