فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
53 - 76
حوزههای تخصصی:
دخالت پیش فرض ها در فرایند فهم، از اساسی ترین مسائل هرمنوتیک فلسفی به شمار می رود. در نظر قائلین به هرمنوتیک فلسفی، با توجه به نگاه پدیدارشناسانه و تحلیلی که از نحوه هستی انسان ارائه می دهند، اولاً انسان موجودی پرتاب شده در تاریخ و زمان و ثانیاً، سراسر فهم و ادراک است؛ فهمی متأثر از پیش فرض هایی که به دلیل تاریخی بودن انسان، در اختیار و گزینش او نیست. ازاین رو در پژوهشی فلسفی، با رویکردی معرفت شناسانه و با روشی تحلیلی- توصیفی، با تکیه بر نظریه ارجاع به علم حضوری استاد مصباح یزدی نشان داده شد که در بررسی انواع ادراکات انسان و تفکیک بین ادراکات حصولی و حضوری، گرچه یکسری از پیش فرض ها در روند فهم دخالت دارند، ولی این دخالت ها لزوماً به اختیار انسان است. بدین ترتیب، با ارائه تحلیل فرایند فهم انسان به کمک روش ارجاع به علم حضوری، ادعای غیر روشمند بودن فهم و در نتیجه، غیر اختیاری دانستن دخالت پیش فرض ها و نتایج حاصل از آن، همچون تعدد قرائت ها و نسبیت باطل گردید.
بررسی ادله وجوب تبعیت از خدا
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
125 - 156
حوزههای تخصصی:
حقّ، به معنای «اختیار، امتیاز و سلطه کسی بر شخص یا چیزی» به کار می رود و معنای اینکه خدا حقِّ طاعت دارد این است که وقتی طاعت الهی را با غایاتش مقایسه می کنیم، می توان عقلاً نوعی شایستگی انحصاری از آن انتزاع کرد و برای رسیدن به آن غایات، اطاعت الهی ضرورت می یابد و ما از آن، تعبیر به «وجوب تبعیّت» می کنیم. ما برای پذیرش حقِّ طاعت و وجوب تبعیّت، باید صفاتی را در خدای متعال لحاظ کنیم؛ صفاتی از قبیل علم، قدرت، عنایت و ولایت الهی. تبیین اندیشمندان از این مقوله متفاوت بوده که برخی از آنها را می توان پذیرفت و برخی دیگر قابل نقدند.
فرهنگ انتظار؛ بسترساز ارجمندی و کرامت سیاسی انسان بر اساس قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۴
105 - 128
حوزههای تخصصی:
آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»(اسراء: 70) «و محققاً ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را(بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم» یکی ازآیات قرآنی است که به مبحث کرامت انسانی تأکید شده. «انسان»، به عنوان مهم ترین موضوع خلقت، جایگاه مهمی در اندیشه ها و مکاتب مختلف فلسفی داشته. از مهم ترین شاخصه مردمی بودن دولت اسلامی مخصوصاً درعصر ظهور، مبحث کرامت انسان سیاسی است(اهمیت) .بادقت و تأمل در آیات قرآن کریم، از کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده است. سؤال اصلی این مقاله این است؛ براساس آموزه های فرهنگ مهدوی و فرهنگ انتظار اصول اساسی کرامت انسان سیاسی بر چه اصولی استوار است که نبود آن اصول، کرامتی بر انسان لحاظ نمی توان نمود؟ (سؤال اصلی) فرضیه این مقاله بر آن استوار است که؛ دو اصل اساسی باعث کرامت بخشیدن به انسان می شود که این دو اصل براساس آموزه های مهدوی در فرهنگ انتظار به خوبی تبیین شده است. اصل برابری و عدالت اجتماعی؛ حفظ عزت نفس انسان(فرضیه) کرامت سیاسی انسان به عنوان یک قاعده اساسی، در پرتو معنای پیش گفته و مبنای برخاسته از آن، نقش مهمی در تنظیم روابط شهروندان و دولت ایفا می کند و می تواند در تحقق الگوی مطلوب سیاسی و ترسیم جایگاه مردم در نظام سیاسی براساس فرهنگ انتظار نقش آفرینی کند. براساس قرآن کریم و فرهنگ انتظار، انسان امروزه(امانیسم) نتوانسته جایگاه و کرامت سیاسی انسان را به ارمغان بیاورد، بلکه این فرهنگ انتظار است که براساس عدالت و برابری و حفظ عزت نفس انسان درصدد بسترسازی کرامت انسان سیاسی می باشد. لذا کرامت انسان سیاسی به ارزش نهادن نقش انسان در جامعه از طریق، شورا و مشورت، امر به معروف و نهی ازمنکر و نصحیت تحقیق می یابد(یافته).
روش نیروسازی و بسیج اجتماعی جریان کفر از منظر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۵
29 - 48
حوزههای تخصصی:
با عنایت به این که تاریخ همواره عرصه مصاف میان دو جبهه کفر و ایمان بوده است، لذا، هر دو جبهه سعی در افزایش قدرت اجتماعی خود از طریق بسیج نیروها و نیز نیروسازی میان باورمندان به خود بوده اند و برای نیل به این مهم، روش های مختلفی و متفاوتی را نیز بدین منظور تعقیب کرده اند. این نوشتار با کاربست روش تحلیل مضامین به دنبال ارائه پاسخ به این سؤال است که براساس آیات کتاب مقدس پیامبر خاتم؟ص؟، قرآن، جبهه کفر از چه روش هایی برای نیروسازی بهره گرفته است و چه راهکارهایی می توان برای غلبه بر این روش ها ارائه کرد؟ یافته های این پژوهش حاکی از آن است که با عنایت به تنوع باورمندان به جبهه کفر، این جریان از روش های مختلفی همچون ترعیب و تهدید، تطمیع، تدلیس، تشکیک و تحریف بدین منظور بهره برده است؛ روش هایی که هر کدام بر جذب بخشی از جامعه به جریان کفر مؤثر بوده است. بر پایه یافته های این پژوهش، راهکارهای پیشنهادی برای تأثیرگذاری بر قدرت نیروسازی جبهه کفر بدین شرح می باشد: افزایش قدرت اقناعی اندیشه توحیدی، افزایش قدرت دفاعی و توان بازدارندگی جامعه، افزایش سطح آگاهی از اصول اعتقادی، افزایش سطح پایبندی جامعه به اصول اخلاقی.
بررسی صعود و نزول عیسی در قرآن با تکیه بر پیشینة مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
87 - 108
حوزههای تخصصی:
فهم شایع از عبارت قرآنی «بل رفعه الله الیه»، زنده بالا برده شدن عیسی به آسمان نزد خداوند است اما برخی از نواندیشان معاصر ادعا کرده اند که قرآن بر زنده بودن عیسی در آسمان دلالت ندارد بلکه مراد از رفع عیسی، بالا بردن روح وی یا منزلت و درجة اوست. پژوهش حاضر نشان می دهد که ادعای وفات عیسی و نفی صعود او به آسمان، با قطع نظر از پیشینة مسیحی قصه می تواند موجه باشد، زیرا در دو موضع قرآن، از «توفّی» عیسی سخن رفته است. با وجود این، گزاره های قرآن را باید با توجه به معهودات مخاطبان تفسیر کرد و آموزة قرآنی رفع عیسی، ناظر به باورهای مسیحی بیان شده است. باور به صعود عیسی در مسیحیت، پیشینه ای اشکار دارد و اگر مراد قرآن همان صعود معهود نبود، با قرینه ای شفاف، ذهن مخاطبان را از عهد پیشین منصرف می نمود، حال آنکه قرینه ای برای انصراف، ارائه نشده است و «توفی» عیسی به برگرفتن زندة او، تأویل پذیر است. از دیگر سو، پذیرش عیسای زنده در آسمان، انتظار نزول و ظهور وی را به دنبال دارد و آیاتی از قرآن می تواند دال بر بازگشت عیسی فهمیده شود.
بحثی درباره علم حضوری و شهودی، تفاوت ها و اعتبار آن ها
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۸)
37 - 56
حوزههای تخصصی:
خلط بین علم حضوری و شهود عرفانی از جمله اشتباهات رایجی است که بعد از تلفیق و آمیختگی حوزه های تخصصی فلسفه و عرفان به وجود آمده است و نتایج زیان باری را در حوزه تفکر عقلانی پدید آورده است. این جستار در صدد است به مشکلی در بحث های فلسفی بپردازد که در تشخیص علم حضوری از شهود پیش آمده است و بر آن می کوشد تا با توضیح دادن علم حضوری منطقی و شهود، از این خلط اشتباه جلوگیری کند. به این منظور پژوهشگر، چه در بحث تعریف و مفهوم شناسی و چه در بحث کاربرد و مصادیقی که برای علم حضوری در کلام فلاسفه مطرح معاصر ذکر شده است ورود کرده و نشان می دهد در تمام این موارد، حوزه علم حضوری، از شهود عرفانی متفاوت است و شهود عرفانی را نمی توان با علم حضوری یا یکی از مصادیق آن مرتبط دانست.
جستاری در مراتب ادراکی مسجد_مدرسه آقا بزرگ کاشان، براساس نظریه حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مباحث معرفتی در معماری وام دار حرکت افراد در فضاست. ادراک با عنایت به مفهوم فلسفی حرکت و نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، اشاره به دریافت تدریجی افراد از فضاهای معماری دارد. بر همین اساس، ادراک عمیق و جامع از فضاهای مسجد_مدرسه، بدون حرکت امکان پذیر نمی باشد(به دلیل تنوع حرکتی در قالب دو کاربری نیایشی و آموزشی). برای دست یابی به درکی عمیق از این فضاها، می بایست ناظر در فضا حرکت کند، و پس از تجربه کردن حرکت های فیزیکی و ذهنی، مرتبه ادراکی خود را ارتقاء دهد. سئوال کلیدی این پژوهش، در قالب مورد پژوهی این است که، با توجه به تنوع دسترسی ها در مسجد_مدرسه آقا بزرگ کاشان؛ حرکت چگونه باعث ارتقا ادراک از مرتبه مادی به معنوی می شود؟ روش این پژوهش، توصیفی_تحلیلی و مورد پژوهی است، و نتایج آن نشان می دهد که، با وجود مسیرهای مجزا(برای کاربری نیایشی و آموزشی) در فضاهای مسجد_مدرسه، ناظر با حرکت در هر کدام از این مسیرها، سه نوع حرکتی(بصری، فیزیکی و ذهنی) را تجربه می کند، که در قالب چهار رکن در مسجد و سه رکن در مدرسه، ادراک ناظر را(هم راستا با مراتب ادراکی ملاصدرا)، از مرتبه حسی به خیالی، و سپس مرتبه عقلی هدایت می کند.
واکاوی سرانجام میراث فلسفی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شماری از مستشرقان و تعدادی از اندیشمندان مسلمان مُصرّانه بر این باورند که میراث حکمی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام و از جمله ایران، وارد نشد و حکیمان و متکلمان مسلمان، التفاتی به نوشته های او نکردند. توجیهاتی مانند نبود نسخه های آثار ابن رشد یا نداشتن شاگردان وفاداری به وی نیز بر این باور ارائه شده است. نوشتار حاضر می کوشد هم گزارشی از جبهه مقابل با این باور ارائه دهد و هم نادرستی پندار بی توجهی اندیشمندان جهان اسلام و به ویژه ایرانیان به میراث ابن رشد را نشان دهد. برای نیل به این منظور به نوشته های متعددی از حکیمان و متکلمان شرق عالم اسلام تمسک می شود که در آنها صریحاً از ابن رشد و یا نوشته های او نام می برند و گاه به نقد می نشینند. همچنین در این نوشتار به بسیاری از مسایلی اشاره می شود که متکلمان و فیلسوفان مسلمان در نوشته های ابن رشد دنبال کردند. سرانجام نیز محتمل ترین وجه برای کم توجهی حکیمان مسلمان به نوشته های ابن رشد ذکر خواهد شد.
ادله تعدد قرائت ها از دین در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
327 - 348
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل و ارزیابی ادله ای پرداخته است که نظریات مطرح در باره تعدد قرائت ها از دین به آن تمسک کرده اند. با توجه به اینکه تعدد قرائت ها از دین چالش های مهمی را در حیطه قلمرو معرفت دینی پدید آورده است، ضرورت دارد که ادله مطرح شده ارزیابی شود. روش تحقیق در این مقاله تحلیلی، انتقادی است. نتایج این تحقیق حکایت از این دارد که مهم ترین دلیل این نظریات، توجیه طبیعی بودن رخداد تعدد قرائت ها از طریق مبانی کثرت گرایی دینی «جان هیک» و هرمنوتیک فلسفی در نسبیت فهم است. لیکن با توجه به اینکه این مبانی، به نسبی گرایی معرفت دینی منجر می شود و این نظریات سعی کرده اند از این لوازم فرار کنند، نظریات آن ها دچار تناقض درونی شده است. استدلال به تنوع معرفتی در اجتهاد و معارف طولی دین، نیز هر چند ممکن است مواردی از تعدد قرائت را به دنبال داشته باشد، اما چنین تنوع معرفتی با مدعای اصلی که مبتنی بر مبانی ذکر شده است، تفاوت بسیار دارد.
ماهیت نداشتن خداوند و نتایج معرفتی آن از دیدگاه پلانتینگا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
283 - 302
حوزههای تخصصی:
پلانتینگا ماهیت داشتن خداوند را پیرامون مسایل مربوط به واجب الوجود بودن و حاکمیت خداوند موردبررسی قرار می دهد، او در مباحث هستی شناسی طبق چهار روش که عبارتند از: عدم صدق تصورات ما در مورد خداوند،از طریق آموزه توماس اکوئناس در مورد بساطت مطلق الهی، ازطریق نومینالیسم و از طریق احتمالات دکارت سعی می کند ماهیت نداشتن خداوند را اثبات کند. ملاصدرا مبتنی بر اصالت وجود و بداهت وجود مبانی هستی شناسی خود را پی ریزی می کند، زیرا تا به اصالت وجود قائل نباشیم، نمی توانیم ماهیت دار بودن واجب را انکارکنیم، هردو فیلسوف بر نفی ماهیت داشتن خداوند به دلایلی تمسک جسته اند، با این حال دلایل پلانتینگا برای اثبات عدم ماهیت داشتن خداوند کامل و تمام نیست،عدم توجه پلاتینگا به اصالت وجود و عدم ملاکی برای بداهت از نقاط ضعف او به حساب می آید، اما ملاصدرا از طریق ادله اصالت وجود، استدلال از طریق عینیت صفات و ذات الهی، بساطت وجود، زیادت وجود برماهیت و اینکه« انیت را بر ماهیت » مقدم دانسته است به ماهیت نداشتن حق تعالی استدلال کرده است،می توان گفت ملاصدرا با این دلایل موفق تر از پلانتینگا عمل کرده است.
جایگاه ولایت در مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱ ویژه همایش شهید سلیمانی و مکتب انتظار و مقاومت
201 - 236
حوزههای تخصصی:
امامت، اندیشه سیاسی مطلوب اسلامی از منظر تشیع است. محتوای اندیشه امامت، «ولایت» است. مفهوم ولایت هم در عصر حضور و هم در عصر غیبت امام معصوم، رابطه بین امام و ماموم، و یا حاکم و مردم را مشخص می کند. در صورت عملی شدن این رابطه، «نظام ولایت» شکل می گیرد. مکتب حاج قاسم، مکتب ولایت و مکتب قرآن است و او در تلاش بود تا مبانی فکری و عملی خود را با قرآن، سنت معصومین7 و اندیشه های امام خمینی; پیوند بزند. حاج قاسم در درجه اول عبد مخلص خداوند متعال بود و ولایت مداری او از سرچشمه عبودیت مخلصانه وی نشات می گیرد. او در انسان شناسی، خود را عبد و سرباز شناخته است. به همین دلیل حاج قاسم تمام همت خود را صرف دفاع از مسیر ولایت می کند و با این که به لحاظ سلیقه شخصی، نظامی بودن را با روحیات خود متناسب نمی داند؛ ولی به دلیل عمل به وظیفه سربازی و عبد بودن خود، جهاد در راه مولای خود را شغل اصلی خود انتخاب می کند. این مقاله در راستای مطالعه جایگاه ولایت در مکتب حاج قاسم سلیمانی، با استفاده از روش تحلیل محتوا، متن وصیت نامه شهید سلیمانی را به مثابه کامل ترین، معتبرترین و آخرین سند برجای مانده از آن شهید، مورد تحلیل کمی و کیفی قرار داده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که ولایت مداری پربسامدترین مفهوم موجود در مکتب شهید سلیمانی است. اگر مکتب حاج قاسم را به مثابه یک مثلث ترسیم کنیم، یکی از اضلاع آن ولایت مداری و دوضلع دیگرش خدامحوری و جهاد در راه خدا برای نجات مخلوق خدا است. به این ترتیب گرچه ولایت مداری یکی از اضلاع مکتب سه ضلعی حاج قاسم است، با این حال دو ضلع دیگر نیز به کمک همین ضلع و تحت رهبری آن امکان تحقق می یابند. بنابراین دال مرکزی مکتب حاج قاسم همان ولایت مداری است که این امر از دوران مبارزات او با رژیم طاغوت تا روز شهادتش در 13 دی ماه 1398بر تمام اندیشه و رفتار او حاکم بوده است.
مقایسه ی رابطه ی عقل جزوی و کلّی از دیدگاه مولانا با تفکّر اوّلیه و ثانویه از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۳
49 - 72
حوزههای تخصصی:
توجه به انواع و مراتب عقل، به عنوان ابزار شناخت در فلسفه و عرفان از قرن ها پیش مطرح بوده است. در این میان مولانا نیز بر جایگاه و اهمّیت عقل و تمایز انواع آن تأکید داشته است. با دقت در مثنوی می توان دریافت که عقل جزوی و کلّی، شباهت های قابل تأمّلی با تفکّر اوّلیه و ثانویه ،که گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی مطرح کرده است، دارند. مارسل دو سنخ تفکّر را از هم متمایز می کند؛ یکی تفکّر اوّلیه که ناظر به مسائل است و دیگری تفکّر ثانویه که ناظر به رازهاست. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی-مقایسه ای انجام شده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مولانا و مارسل از دو دریچه متفاوت یعنی اولی عرفانی و دومی فلسفی، دریافته اند که حقایق ماورائی را از طریق تجربه و شهود واز طریق مواجهه می توان دریافت که در نهایت با معرفتی حیرت زا کشف می شوند. همچنین تقسیمات دو سنخی برای معرفت، آثار و نتایج اخلاقی دارد که البته هدف مارسل،کارکردهای اخلاقی و معنوی آنها مورد نظر بوده، ولی هدف مولانا رسیدن و پیوستن به حقیقت و اصل وجود است و عمل اخلاقی در مسیر معرفت به امور ماورائی، وسیله ای برای نیل به این حقیقت است. مولانا و مارسل در این تقسیم بندی ها، فلاسفه را به جهت استفاده از ابزار مادی درفهم امور ماورائی، مورد نقد قرار داده اند؛ با این حال در مورد امور ماورائی مولانا معتقد است، مسیر طریقت باید به مدد یک پیر واصل طی شود اما چنین مسئله ای در تفکر مارسل که فیلسوف است، مشاهده نمی شود.
نقش فطرت در هدایت پذیری انسان ها از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
179 - 192
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در باب نقش فطرت در هدایت پذیری انسان، تعابیر گوناگونی دارد. در مواضعی فطرت همه انسان ها را قوه و استعداد کسب فضایل و رذایل و در همه انسان ها یکسان دانسته که نتیجه این امر یکسان انگاری انسان ها در امر هدایت پذیری است. در مواضع دیگری فطرت انسان را عامل هدایت دانسته و ضلالت را اکتسابی می داند و در مواردی نیز از انسان هایی سخن گفته است که فطرتشان بر کفر سرشته شده و امکان معرفت حق و شایستگی هدایت را ندارند. به نظر می رسد فهم اختلاف اقوال در آثار ملاصدرا با توجه به نگاه تشکیکی او و اعتقاد وی به تمایز سرشت و خمیرمایه اولیه انسان ها میسر است. از نظر صدرالمتألهین نفوس و ابدان انسانی از بدو آفرینش، در صفا و کدورت، شدت و ضعف و شرافت و خست با یکدیگر تفاوت دارند و همین امر به تمایز آنان در گرایش به خیر و شر انجامیده است. بر این اساس با طیفی از انسان ها مواجهیم که در دو سر این طیف، هدایت یافتگان و گمراهان قطعی هستند و در میانه آن، انسان های متمایل به خیر یا شر و یا در حد وسط آن دو. با وجود تصریح ملاصدرا در به کارگیری تعابیری چون کفر فطری و گم راهی سرشتی، از آنجا که وی بر عنصر اختیار در شکل گیری فعل انسان تأکید فراوانی دارد، شارحان چنین تعابیری را به معنای اقتضاء و علیت ناقصه سرشت انسانی در گرایش به کفر دانسته اند، نه حتمیت و ضرورت.
تحلیل محتوایی راویان روایات مهدوی مدرسه قم تا قبل از دوران صدوق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۳
59 - 90
حوزههای تخصصی:
مدرسه حدیثی قم، به عنوان یکی از مدارس پر قدرت امامیه، از دیرباز مورد اهتمام و دقت اندیش وران بوده است. کاوش ها در زمینه مهدویت در این مدرسه، با کاستی هایی مواجه است. فقدان نگاه «مدرسه ای»، «عدم بررسی راویان تأثیرگذار» و «موضوعات مورد توجه آنان» به احادیث مهدوی از جمله این کاستی هاست. از این رو این جستار با رویکرد «توصیفی _ تحلیلی» در تلاش است به این خلاء مطالعاتی تا قبل از دوران صدوق بپردازد. طبقه بندی راویان و معرفی آنان آغازی است که این نوشتار برای ارائه تصویری روشن از بحث برمی گزیند. در طبقات ابتدایی، راویان و آموزه های مهدوی گمرنک جلوه کرده است. به مرور زمان با شکوفایی این مدرسه روایات مهدویت با تنوع موضوعی مورد توجه قرار گرفته است. در میان این محدثان، با توجه به جامعیت کتاب الکافی بیشترین نقل از کلینی است؛ سپس سعدبن عبدالله، علی بن حسین بن بابویه و محمدبن یحیی قرار دارند. موضوعات مورد توجه آنان بر روی مسائل اساسی مهدویت شکل گرفته است؛ به گونه ای که برخی آموزه ها، مانند نشانه های ظهور، که در دوران بعدی متنوع تر گزارش شده اند در مدرسه قم از اهمیت کمی برخوردار است.
بررسی تطبیقی مباحث مهدوی در تفاسیر شیعه و اهل تسنن تا قرن هفتم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۳
201 - 218
حوزههای تخصصی:
قرآن به عنوان معتبرترین منبع مورد پذیرش تمامی مسلمانان در تمامی زمینه های اعتقادی و فقهی و غیر آن، مورد توجه تمامی فرقه های مدعی اسلام است. مهدویت نیز به عنوان منحصر به فردترین چشم انداز پایان تاریخ از دیدگاه اسلام از این قانون مستثنی نیست؛ هرچند میزان پرداختن به این حقیقت به دلایلی مشخص، در منابع تفسیری شیعه با اهل تسنن تفاوتی فاحش در میزان و کیفیت محتوا دارد؛ به گونه ای که در تمامی منابع تفسیری و غیرتفسیری اهل تسنن تا قرن هفتم تنها دَه آیه درباره مهدویت تفسیر شده، با این ویژگی که مفسران نامدار اهل تسنن تلاش دارند این آیات را نیز با بخش مسیحی ماجرا! یعنی فرود آمدن حضرت عیسی7 از آسمان، آنهم بدون هیچ پیوندی با «مهدی موعود» به پایان ببرند! ولی در منابع شیعی این دوران، حداقل 66 آیه، فقط در کتاب های تفسیری، ذکر شده که از نظر محتوا تقریباً تمامی موضوعات مهدوی را به صورت تفسیری یا تأویلی شامل می شوند.
اثبات قضاوت داوودیِ امام زمان عج، بیان کارکردها و پاسخ به شبهات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۲
83 - 104
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحثی که در روایات مهدوی به صورت گسترده مطرح شده است، قضاوت بدون بیّنه و براساس واقع است. از ظاهر روایات استفاده می شود که این نوع از قضاوت با علم خدادادی و به صورت خارق العاده می باشد. براساس این پژوهش امام زمان؟عج؟ حداقل در برهه ای از حکومت خود از قضاوت داوودی بهره می برد و چنین قضاوتی نقش به سزایی در گسترش عدالت در جامعه پس از ظهور و کاهش جرم دارد و امام زمان؟عج؟ به سبب آن، مجرمان خاص و حرفه ای را محاکمه و مجازات می نماید که برای سایرین نیز بازدارنده خواهد بود. چنین قضاوتی به اقتضای ضرورت است، هرچند رویه عمومی دستگاه قضایی در حکومت آن حضرت، قضاوت براساس ظواهر و شواهد است. این تحقیق با روش جمع آوری کتابخانه ای و تحلیل داده ها، ابتدا به گزارش روایی این مسئله و اثبات صحت و سقم روایات پرداخته و پس از تحلیل و بیان کارکردها، شبهات این مسئله را پاسخ خواهد داد.
عقلانیت حداکثری در ترازوی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۸
۱۱۰-۹۷
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان در مورد رابطه عقل و دین نظرهای مختلفی دارند. آقای مردیها در کتاب دفاع از عقلانیت قائل به تقدم عقل بر دین در همه زمینه هاست و دلائل مختلفی ارائه کرده است. در بحث عقل و اثبات نبوت، ضعف عقل را رد نموده؛ در بحث عقل و صدق نبی، بر تقدم عقل بر دین تاکید کرده و فقط ابزار بودن عقل و وابستگی سایر منابع حتی وحی به آن را پذیرفته است. بنابراین معرفت دینی را نپذیرفته و عقل منبعی از سوی اصولیین را رد کرده است. اهم یافته های تحقیق با روش عقلی و نقلی: عقل ابزاری و منبعی تفاوت دارند. عقل منبعی به ضعف خود اعتراف کرده و از وحی طلب یاری می کند. تقدم فی الجمله عقل بر دین پذیرفته است نه بالجمله. عقل هم با توجه به حسن و قبح ذاتی و درک ملازمه عقل و نقل منبع است و هم ابزاری در کنار ابزارهای دیگر برای نیل به معرفت. به اعتبار اخذ معارف دینی از منابع گوناگون سخن از معرفت دینی صحیح می باشد.
رابطۀ حقیقت علم با حقیقت اراده از منظر صدرالمتألهین و علامه مصباح یزدی (ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
41 - 70
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین بین «مفهوم»، «حقیقت نفس الامری» و «حقیقت عینی» تمایز می گذارد و معتقد است یک حقیقت می تواند به صورت های مختلف محقق شود؛ چنان که چند حقیقت می توانند در یک موطن به یک وجود و در موطن دیگر جداگانه محقق شوند. ایشان حقایق علم و اراده را ساری در کل هستی می شمارد و معتقد است امکان ندارد وجودی مطلقا فاقد علم و اراده باشد، هرچند ممکن است مراتبی از وجود و علم و اراده جداگانه محقق شوند. اما علامه مصباح نه تمایز سه حدیِ «مفهوم»، «حقیقت نفس الامری» و «حقیقت عینی» را می پذیرد، نه اجتماع چند حقیقت نفس الامری در یک وجود را و نه وحدتِ شخصی یک حقیقت و تکثر تعینات آن در مراتب و مواطن مختلف را. ایشان در بحث علم و اراده نیز نه اجتماع آنها در یک وجود را برمی تابد و نه وحدت حقایق آنها در عین تکثر تعینات شان را. «سؤال اصلی» این تحقیق درباره نوع رابطة علم و اراده است و «هدف» از این تحقیق، شناخت اراده و مقومات آن به عنوان یکی از شئون انسان شناسی است. ما در این پژوهش با «روش» تحلیلی، توصیفی و مقایسه ای به این «نتیجه» رسیده ایم که باوجود اختلاف مبانی، هر دو حکیم می پذیرند که نوعی علم، تلازم ضروری و غیر قابل انفکاک با نوعی اراده دارد.
مسئله حیات در فلسفه ابن سینا: بررسی انتقادی دیدگاه تاوارا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
227 - 244
حوزههای تخصصی:
بحث درباره حیات و چیستیِ آن، یکی جنجالی ترین مباحث بین رشته ای درمیان محققان است که فلاسفه نیز ازنگاه خود بدان پرداخته اند. ابن سینا از اولین فیلسوفان اسلامی ای است که در آثار خویش به این بحث پرداخته و به مشکل اساسی تعریف حیات اشاره کرده است. تاوارا به عنوان یکی از معدود پژوهشگرانی که به بحث حیات در آثار ابن سینا پرداخته، بدون توجه به مشکل اساسی موجود در تعریف حیات نتیجه گرفته شیخ الرئیس در آغاز فعالیت فلسفی خود، با تعریف حیات به عنوان تغذیه و نمو، گیاهان را جزء موجودات زنده قلمداد کرده است؛ اما در ادامه و در سِیر تکامل فکری خویش با عرضه کردن تعریف دیگری از حیات و یکی دانستن آن با ادراک و حرکت ارادی، از این نظر روی گردانده و گیاهان را از دایره شمول موجودات زنده خارج کرده است. در مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل مفهومی و تحلیل متن، نخست، دیدگاه تاوارا را نقد کرده ایم. مهم ترین نقدهای مطرح شده درخصوص نظر وی عبارت اند از: برداشت ناقص از متن ابن سینا؛ توجه نکردن به مشکل اساسی تعریف حیات در فلسفه این فیلسوف؛ نبودِ تکامل زمانی و تاریخی در تعریف حیات در فلسفه بوعلی. پس از آن، در افقی گسترده تر، مسئله حیات در فلسفه شیخ الرئیس را بررسی کرده و نتیجه گرفته ایم وی در آثار خویش، نه دو تعریف، بلکه پنج تعریف متفاوت را درباره حیات به دست داده است و این تعاریف را نمی توان حاصل یک سِیر تکاملی در بستر زمان دانست؛ بلکه بازگشت این تعاریف متعدد به مشکل اساسی موجود در تعریف حیات است که بوعلی تا پایان زندگی فلسفی خود با آن مواجه بوده است.
آموزه های نصیری در رساله رجعت منسوب به مفضل بن عمر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۲
23 - 56
حوزههای تخصصی:
رساله رجعت منسوب به مفضل بن عمر یکی از مهم ترین متون روایی درباره غیبت و ظهورِ امام مهدی؟عج؟ است. این رساله در میانِ امامیان متقدّم چندان شناخته شده نبوده و ظاهراً از قرن ۸ق به سنت روایی امامیه راه یافته و از قرن۱۱ق به شهرت رسیده و مورد استناد بسیاری از متأخّران قرار گرفته است. این رساله اگرچه با روایاتِ دیگر، اشتراکاتِ زیادی دارد، در متن و سند آن، اشکالاتِ تاریخی و اعتقادی متعددی دیده می شود. مقایسه این رساله با منابع نصیری و به ویژه آثار خصیبی، نشان دهنده وابستگی این رساله به مذهبِ نصیری است. بنابر شواهدِ موجود، مسئول تدوین این رساله، خصیبی بوده و در پردازش آن از منابعِ امامی پیشین به عنوانِ قالبی برای بیانِ آموزه های نصیری بهره برده است. در این مقاله از روش تحقیق کتابخانه ای و تحلیل متنی و سندی استفاده شده است.