فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۸۱ تا ۱٬۶۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۳
131 - 152
حوزههای تخصصی:
نوع گفتمان حقوقی حاکم بر دولت های قانون مدار، نشانگر آرمان ها و روح حقوق اساسی آنها است. چنان چه در این نوع حکومت ها، همه نهادهای سیاسی و حاکمیتی، تابع قواعد حقوقی خود هستند که حقوق شهروندی از جمله آنها است. همان طور که خواهد آمد، در نظام حقوقی حاکمیت مهدوی از اهمیت خاصی برخوردار است و جزء حقوق ذاتی و فطری انسان ها محسوب شده و ریشه در کرامت انسان ها داشته و بر دیگر هویت های اجتماعی انسانی برتری دارد. چراکه از سرشت و فطرت وجودی انسان نشات یافته و در جان آدمی نشسته و نه این که صرفاً یک امر اعتباری و یا مبتنی بر قرارداد باشد. در این نظام حقوقی، به مؤلفه هایی چون توسعه عدالت و مساوات و آزادی های فردی و اجتماعی و به اصطلاح حقوق شهروندی، توجه ویژه می شود و همگان در پرتو عقل وحیانی و بینش ربانی امام مهدی؟عج؟، به خصوص افراد بی پناه جامعه و یتیمان و طبقات ضعیف از گستره عدالت و احسان نظام حق بنیانش بهره مند شده و در عین حال بستری می شود برای شکل گیری جامعه آرمانی و الهی ونیز توسعه وجودی و تعالی روحی انسان و رشد ذهنی جامعه بشری، برای پذیرش حاکمیت دینی وتحقق حاکمیت وارثان زمین. لازم به ذکر است که حقوق متقابل اساس و شاکله نظام حقوقی، حاکمیت علوی و مهدوی را شکل می دهد که در ادامه، به شیوه تحلیلی، توصیفی به ارزیابی آن می پردازیم.
بررسی تطبیقی «نظریه فطرت» مطهری و «عقل عملی» کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
113 - 136
حوزههای تخصصی:
استاد مرتضی مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزه فلسفه اسلامی، و ایمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفه غرب، نظریاتی نوآورانه را از خود برجای گذاشته اند. در نظام فکری استاد مطهری «نظریه فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را دارای سه مرتبه طبیعت، غریزه و فطرت دانسته و فطرت را نیز به دو بخش «فطرت شناخت» و «فطرت گرایش» تقسیم کرده است. عمده نوآوریهای مطهری بویژه در تبیین مباحثی همچون خدا، جاودانگی نفس و اخلاق در مباحث مربوط به فطرت گرایش بیان شده است. از سوی دیگر، کانت در مقام فیلسوفی بزرگ و تأثیرگذار، مباحث مابعدالطبیعه بویژه مسائلی همچون خدا، جاودانگی نفس و آزادی را به بوته نقد کشیده و حوزه این مسائل را از عقل نظری به «عقل عملی» منتقل نموده است. نظریه فطرت مطهری و بطور خاص، بحث گرایشهای فطری و مباحث مبتنی بر آن همچون اثبات خدا، جاودانگی نفس و اخلاق با نظریه عقل عملی کانت، بویژه مبحث اصول موضوعه عقل عملی یعنی آزادی، جاودانگی نفس و خدا کاملاً قابل مقایسه است. هدف از این تحقیق، مقایسه نظریه فطرت مطهری و نظریه عقل عملی کانت و بیان وجوه اشتراک آنها، یعنی شباهت کمال لایتناهی با خیر اعلی، شباهت روش اثبات جاودانگی، اثبات خدا و شباهت جایگاه فلسفه اخلاق از نظر مطهری و کانت میباشد. در این راستا، با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی بسراغ آثار این دو اندیشمند رفته ایم.
تبیین معنای صفات اربعة الهی"الاول و الاخر و الظاهر و الباطن" دررویکرد عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۱)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
در اسلام اصل توحید به عنوان اساسی ترین اصل از اصول دین و معرفت به آن نیز والاترین شناخت معرفی شده است.گرچه در الهیات و حکمت اسلامی شناخت ذات الهی مقدور انسان نبوده و عنقاء است که دسترسی به آن امکان ندارد ولی باب خداشناسی بسته نشده و درک و فهم توحید از راه شناخت صفات الهی میسور بوده و توصیه شده است. از این رو هم در آیات قرآن کریم و هم در سنت (اعم از روایات و ادعیه) نامیده شدن خداوند به این اسما و صفات بسیار تکرار گردیده و به تبیین معنای این اسما وصفات پرداخته است. خداوند خود را به چهار صفت "اولیت،آخریت، ظاهریت وباطنیت" در ابتدای سورة حدید متصف کرده و در روایات فهم عمیق این صفات را برای اهل فهم و تعمق در آخر الزمان دانسته است. با توجه به رویکردهای مختلف نقلی، عقلی وشهودی درتبیین معنای صفات الهی این مقاله درصدد است تا با توجه به میراث عظیم رویکرد عقلی و فلسفی به تبیین معنای این صفات اربعه در این رویکرد بپردازد. در این رهگذر اولیت و آخریت نه به معنای اول وآخر زمانی بلکه به معنای ذاتی دانسته شده و در چارچوب اندیشة فلسفی به عنوان علت فاعلی وغایی یا اولیت درقوس نزول وآخریت درقوس صعود معنا شده است. البته درحکمت متعالیه این صفات حاکی از وحدت مطلقه و حقه بوده که همة صفات الهی را دربردارد. ظاهریت و باطنیت نیز یا به صفات دیگری از جمله علم الهی ارجاع شده یا ظاهریت به معنای ظهور الهی به آیات بوده و نیز در حکمت متعالیه با تشبیه به نور که بذاته آشکار و مظهرغیر است، به دلیل شدت وعلو مرتبه مخفی و پنهان است.
بررسی تطبیقی زیبایی عالم و مسئلة شرور از دیدگاه فلوطین و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۱)
29 - 56
حوزههای تخصصی:
زیبایی عالم و چالش آن یعنی مسئلة شرور از مسائل بسیار مهم فلسفی،کلامی است. فلوطین و مولوی به عنوان دو اندیشمند برجسته در جهان نسبت به این مسئله بی تفاوت نبوده و هر دو کوشیده اند به این چالش پاسخ دهند. بسیاری از پاسخ های آنها به این موضوع، مشترک است مانند نسبی و ضروی بودن شر، ناشی از جزیی نگری و اختیار بشر و مقدمة خیر و لازمة تعالی روح دانستن آن. برخی از پاسخ ها فلسفی بوده و تنها از سوی فلوطین مطرح شده اما از آنجا که این مسئله موجب نارضایتی عاطفی برای بشر است، نمی تواند او را قانع کند، مانند عدمی و عرضی دانستن شر، اما راه حل هایی که صبغة عرفانی دارد تا حدود زیادی قانع کننده است مانند ضروری دانستن شرور برای تعالی روح که توسط هر دو آنها مطرح شده است اما مولوی تکمیل کرده و بسیار مفید و قانع کننده است مانند حل کردن مسئلة شر به کمک رابطه عاشقانه دو سویه بین انسان و خداوند و پاسخ هایی که برآمده از آیات و روایات اسلامی دارد مانند موجب تنبه و رحمت و تطهیر روح و نشانه محبت دانستن آنها. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و اسنادی و کتابخانه ای به این نتیجه رسیدیم که هرچند با توجه به اینکه بسیاری از پاسخ ها و افکار این دو اندیشمند مشترک است، بسیاری به تأثیر فلوطین بر مولوی قایل شده اند اما با توجه به اختلافات بین این دو اندیشمند، تشابهات نیز می تواند ناشی از منبع شهود عرفانی باشد که میان آن دو مشترک است و ناشی از توارد افکار آنها باشد.
نسبت الهیات سلبی قاضی سعید قمی با توحید معتزلی، شیعی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
21 - 44
حوزههای تخصصی:
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله می گیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوق اند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامی روایی سلبی (همچون الهیات روایی سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر می رسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز می گیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهم ترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد .
مقایسه و ارزیابی دو تحریر از اختلاط حقیقیه و خارجیه نزد شمس الدین سمرقندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
219-244
حوزههای تخصصی:
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخه های خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر می رسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی درباره قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همه محصورات «عموم و خصوص مطلق» است؛ اما در تحریر دوم، این نسبت برای برخی محصوره ها به «عموم و خصوص من وجه» تغییر می کند. هم چنین، در تحریر نخست، یک قاعده کلی (ضابط) برای نتیجه گیری در اختلاط قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه ارائه می شود و در تحریر دوم قاعده کلی دیگری به جای آن معرفی می گردد. در واقع، تحریر دوم را می توان تصحیح برخی خطاهای تحریر اول در نظر گرفت. در این مقاله نشان خواهیم داد که این تلاش سمرقندی هرچند برخی مشکلات تحریر اول را بر طرف کرده اما همچنان برخی ایرادهای وارد بر آن را بی پاسخ گذاشته است. افزون بر این، بر تحریر دوم ایرادهای جدیدی وارد است که به تحریر اول وارد نمی شد. بنابراین، هیچ کدام از تحریرهای اول و دوم تحلیل درست و کاملی از اختلاط قضیه های سه گانه را ارائه نمی دهند.
بررسی زمینه های معرفتی پذیرش ادعای مدعیان دروغین مهدویت در ایران معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۲
57 - 82
حوزههای تخصصی:
بررسی جریان های انحرافی مهدویت از جمله پرسمان های اندیشه خیز در عرصه مطالعاتی مهدویت است. با وجود رویکرد فراگیر به مسئله انحرافات مهدویت کاوش ها پیرامون زمینه های گرایش به این جریانات اندک است. بررسی های این مقاله مقدمه ای است برای پاسخ به این پرسش که زمینه های معرفتی پذیرش ادعای مدعیان دروغین مهدویت در ایران معاصر چیست؟ شناخت این زمینه ها و تلاش برای رفع خلأهای موجود بسترساز از جمله ضرورت های پرداختن به این مقوله است. همچنین می توان از پیامدهای منفی بی شماراعتقادی مانند فرقه گرایی، هدردادن ظرفیت های جامعه شیعی و تخریب اندیشه نجات گرایانه مهدویت جلوگیری نمود. نوشتار پیش رو با روش توصیفی و تحلیلی با استنادبه منابع مکتوب منتشر شده و غیرمکتوب نظیر فایل های صوتی، تصویری و پرونده های قضایی در صدد بازنمود زمینه های معرفتی است. نتایج حاصل از تحلیل و ترکیب داده ها نشان می دهد «استناد به منابع ضعیف»، «سطحی نگری»، «اخباری گری افراطی»، «تطبیق گرایی» و «خرافه گرایی» در ایجاد بسترهای جذب به مدعیان تأثیرگذار است.
ارائه ی الگوی وحدت عالم ماده براساس مبانی حکمت متعالیه و فیزیک جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۲
27 - 56
حوزههای تخصصی:
کشفیات و تجربه های زیاد در ابتدای قرن بیستم نشان داد که فیزیک کلاسیک برای به تصویر کشیدن صورت صحیحی از عالم طبیعت کافی نیست و همین نارسائی ها منجر شد تا تفکر بشر در مسیر جدیدی از علم فیزیک قرار گیرد. در نگرش جدید فیزیک، نگاه به پدیده های هستی ، نگاه به اجزای جدانشدنی و در کنش و واکنش یک کل هماهنگ است. از سوی دیگر در حکمت متعالیه با توجه به مبانی فلسفی صدرا مانند تشکیک طولی و عرضی، وجود زمان مشترک و... نظامی از عالم طبیعت توصیف شده که با یافته های جدید فیزیک مسانخت بسیار دارد. یکی از بزرگ ترین نتایج این کاوش آن است که اشیای مادی به صورت متمایز از یکدیگر نیستند، بلکه به-گونه ی جدایی ناپذیر، به محیط پیرامون خود متصل شده اند و خواص آن ها تنها بر حسب ارتباط آن ها با کل جهان قابل درک است. این روابط تا فواصل دوردست عالم کبیر و تا ستارگان و کهکشان های بسیار دور کشانیده می-شود و درنهایت با تلفیق این دو نگرش، وحدت عالم هستی در جهان ماکروسکوپی نمایان می شود. تلفیق دست آوردهای جدید علوم طبیعی با تفکر فلسفی گامی رو به جلو در شناخت بهتر و کامل تری از عالم طبیعت است.
بررسی میزان مطابقت طومارهای بحرالمیت با اسناد عهد عتیق
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷)
63 - 85
حوزههای تخصصی:
کتاب مقدس عنوان مجموعه نوشته هایی است که مسیحیان آن ها را مقدس می شمارند. بررسی آموزه ها و گفته های آن با نگاه اسلامی، سؤالی جدی درباره درستی و عدم تحریف این کتاب به وجود می آورد؛ چراکه بسیاری از آموزه ها و مطالب آن ناسازگار با قرآن کریم می نماید به ویژه آن که دلیل محکمی بر اعتبار و وثاقت این کتاب در دست نیست. مسیحیان از دیرباز در پی یافتن نسخه هایی بودند که صحت و وثاقت تاریخی کتاب مقدس را نشان بدهد. در نیمه های قرن بیستم، طومارهای بحر المیت در کرانه دریای مرده کشف شد که در میان آنها، مجموعه نسبتاً کاملی از عهد عتیق نیز وجود داشت. بر اساس تخمین پژوهشگران، نگارش این طومارها به حدود دو قرن پیش از میلاد برمی گردد. در این مقاله به بررسی میزان انطباق این طومارهای کشف شده با نسخه های رایج کتاب مقدس (بر اساس نسخه ماسوریک) می پردازیم. اهمیت این پژوهش در فضای اسلامی از آن جا ناشی می شود که عدم انطباق این طومارها با عهد عتیق موجود درستی ادعای تحریف کتاب مقدس را تأیید می نماید و اگر چنآن چه این طومارها با عهد عتیق فعلی همسان باشد، باید تحریف این کتاب را به بازه زمانی پیش از نگارش این طومارها مربوط دانست.
بررسی چگونگی تأثیر دریاسالار مسلمان «چنگ هو» بر گسترش اسلام در چین و مالزی و اندونزی
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷)
103 - 135
حوزههای تخصصی:
روند افزایش قدرت گیری مسلمانان در دربار حکومت های مغول، سبب شد تا اسلام افزون بر سرزمین چین در دیگر مناطق هم نفوذ و گسترش یابد. یکی از افراد مؤثر در این جریان، شخصی به نام «چنگ هو» از دریاسالاران برجسته دوره «مینگ» است. او توانست در قالب هفت سفر دریایی به مناطق بسیاری سفر کند و فعالیت های علمی و فرهنگی و سیاسی مؤثری را در آن مناطق به سرانجام برساند.
این پژوهش، با رویکرد توصیفی تحلیلی، ضمن معرفی شخصیت چنگ هو، به تحلیل شیوه ها و اقدامات وی در جریان گسترش اسلام در مناطق مالزی واندونزی و کنیا می پردازد و در آخر، این نکته را بیان می کند که اسلام نه با زور و شمشیر، بلکه با شیوه های فرهنگی و تبلیغی شخصیت هایی مانند چنگ هو، گسترش یافته است. این جریان تا حدی اثرگذار بوده که ما تا این زمان، شاهد وجود تعداد زیادی از مسلمانان و نوادگان چنگ هو در چین و مناطق دیگر، مانند آفریقا هستیم.
جایگاه زبان در علم مدنی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
119 - 144
حوزههای تخصصی:
پس از تحول زبان شناسی فلسفی در قرن بیستم و پیدایش و تکامل مکاتب فلسفه تحلیل زبانی، نظریات علوم اجتماعی نیز در ارتباط با «زبان» مطرح شده و با نظر به وجه نمادین معانی زبانی، به عنوان نظریه فرهنگی نیز شناخته می شوند. با این حال، ابونصر فارابی از یکسو علم مدنی را به مثابه یک نظریه اجتماعی که درباره مُدن و اُمَم است، تعریف کرده و از سوی دیگر در بخش علم اللسان کتاب احصاء العلوم و با تفصیل بیشتری در کتاب الحروف، مخصوصاً در فصل دوم، امَم و مُدن را در پیوند با زبان و تکامل صناعات زبانی توضیح می دهد. مسئله تحقیق پیش رو، تحلیل نسبت زبان، امت و مدینه در فلسفه فارابی است. در این مقاله، نخست توضیح فارابی درباره علم مدنی و ویژگی مدن و امم از نظر او بیان گردیده و سپس به تحلیل نسبت میان زبان، امم و مدن در نظر فارابی پرداخته شده است. ماحصل تحقیق آن است که فارابی، تکامل امم را با تکامل صناعات زبانی پیوند زده و در مرحله ای از تکامل صناعات زبانی، بر رابطه فلسفه و دین تأکید می کند. به تبع این تفسیر، او از لفظ ملت به جای امت بهره می گیرد. نکته دیگر اینکه فارابی علی رغم پذیرش رابطه زبان و امت، به جهت تکیه بر ارتباط ملت و فلسفه، در نظام فکری خود گرفتار نسبی گرایی زبان شناختی نشده است.
ترکیب اتحادی از منظر صدرالدین دشتکی و ملاصدرای شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالدین دشتکی، مبدع نظریه ترکیب اتحادی و به تبع او، صدرالمتألهین شیرازی معتقدند که هر ترکیب حقیقی اتحادی است، اما آیا نظریه ترکیب اتحادی ملاصدرا با نظریه ترکیب اتحادی دشتکی متفاوت است؟ در این مقاله نشان داده ایم که ملاصدرا در این بحث کاملاً همراه با دشتکی و ناظر به کلمات وی حرکت کرده و در مواضعی دیدگاه دشتکی را نقد کرده و از او فاصله گرفته است. ملاصدرا معتقد است دشتکی از عهده تبیین دقیق ترکیب اتحادی بر نیامده و وجود خارجی اجزای مرکب را انکار کرده است، اما نشان داده ایم که نقد ملاصدرا بر دشتکی وارد نیست و دیدگاه این دو درباره ترکیب اتحادی تفاوتی ندارد، مگر در برخی مقدمات و جزئیات و تبیین های فلسفی مبتنی بر نظریه وجود، و اگر تفاوتی جدی در کار است، به اختلاف نظریه وجود این دو فیلسوف باز می گردد. نگاه خاص وجودی ملاصدرا البته موجب می شود که تبیین وی از این نظریه متفاوت و ویژه باشد.
مطالعه انتقادی استناد ملاصدرا به حدیث بطون هفت گانه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
133 - 144
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم برای هدایت انسان ها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسان ها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه می نوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در م ورد بط ون هفت گانه ق رآن کریم، آن را به مراتب هفت گانه سیر و سلوک انسانی تطبیق می دهد و بر آن است که هر یک از بطون قرآنی منطبق با مرحله ای از سیر انسانی می باشد. پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که چه نقدهایی بر ملاصدرا در استناد به حدیث بطون هفت گانه قرآن کریم وارد است؟ یافته های پژوهش در روشی تحلیلی انتقادی به کلمات صدرالمتألهین نشان می دهد: هر چند احادیثی در منابع روائی شیعی یافت می شود که قرآن را دارای ظاهر و باطنی می داند، اما عدد مورد استناد ملاصدرا دقی ق نب وده و نمی ت وان ب ه ای ن ع دد در تحلی ل های هستی شناختی سیر انسانی تمسک جست. همچنین حدیث یادشده در جوامع روائی ما یافت نشده و احادیث شیعی فقط در بطون داشتن قرآن کریم با حدیث مورد نظر ملاصدرا اشتراک دارند.
تأملی بر هویت فلسفه به مثابه حکمت در رساله الجمع بین رأیی الحکیمین فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر می کند و توضیح می دهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجودات اند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل می شود لکن با توجه به اوصاف و ویژگی هایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان می کند، می توان چنین دریافت که او در این رساله برای معرفی فلسفه، مفهوم قرآنی حکمت را در نظر داشته است. به زعم ما فارابی ماهیت فلسفه را علم به موجود به ماهو موجود دانسته لکن هویتی که برای این دانش در این رساله ترسیم کرده است، چیزی شبیه به مفهوم دینی حکمت موجود در کتاب مقدس مسلمانان است و در معنایی گسترده تر الگویی که فارابی در این رساله برای هویت فلسفه در جهان اسلام ارائه می دهد ماهیتی یونانی- ارسطوئی با هویتی دینی است با اوصاف مذکور در قرآن، اوصافی همانند اتقان، عدم اختلاف، نبود خلل و سستی در احکام آن و مطابقت با متن واقع که از لسان مردان الهی بیان می شود و هدایت بخش و درخور پیروی است.
دوازدهمین امام، از توهم تا واقعیت؛ نقدی بر احسان الهی ظهیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
109 - 130
حوزههای تخصصی:
احسان الهی ظهیر از نویسندگان معروف پرتلاش وهابی در رد عقاید شیعه است. وی در آثار متعدد خود وجود امام دوازدهم شیعیان را موهوم دانسته و بر این باور است که امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی ندارد. او برای اثبات ادعای خود از روایات نقل شده از کتب شیعه و دیدگاه های اندیشمندان شیعی استفاده می کند. در این نوشتار دیدگاه ایشان و روایات و دیدگاه متکلمان شیعه نقل شده توسط ایشان مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و مشخص می شود که نحوه استناد ایشان به این دسته از روایات و کتب شیعی صحیح نیست. همچنین در ادامه با توجه به روایاتی که از کتب معتبر اهل سنت نقل شده و به همراه ضمیمه کردن وقایع تاریخی منقول در کتب تاریخی، این نتیجه به دست می آید که وجود امام مهدی عجل الله امری موهوم نیست و هم از نظر شیعی و هم از نظر اهل سنت، امام حسن عسکری علیه السلام دارای فرزند هستند که همان مهدی منتظر در نزد شیعه است.
تعالی و سعه وجودی انسان در نظام هستی شناسی ملاصدرا و هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
11 - 12
حوزههای تخصصی:
هیدگر درباره بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیری بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعه تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعه وجودی «انسان» است. بعقیده هر دو اندیشمند، انسان جوهری محبوس در خود نیست؛ او که سرچشمه امکانات است و به امکانات خود نیز آگاهی دارد، توانایی «شدن» دارد و میتواند آنچه فعلاً نیست، باشد، از وضع موجود گذر کند و تعالی یابد. در عین حال که شباهت فوق میان اندیشه این دو متفکر وجود دارد، اما باید این نکته را در نظر داشت که در نظام هستی شناسی ملاصدرا نفس انسان بدلیل تجرد ذاتیش، همواره دارای درک و فهمی از هویت تعلقی خویش نسبت به وجودی نامحدود و حقیقتی بینهایت است. نفس انسان که تمام حدود هستی را در خود جمع دارد، در سیر مراحل برون خویشی خود، میکوشد که با تقرب و تشبه به آن حقیقت بینهایت، وجود خویش را معنا بخشد. سیر تکاملی نفس پس از مرگ نیز برای رسیدن به مرتبه فوق عقلانی ادامه دارد. در مقابل، در نظام هستی شناسی هیدگر، حقیقت مبتنی بر «دازاین» است. حقیقی بودن دازاین بدین معناست که او تنها موجود در جهان است و بی آنکه تعلقی به قدرت مرموز و ماورایی داشته باشد، همواره از پیش، نسبت به همه آنچه جزئی از جهان اوست، آگاه است و پیوسته اشیاء را بدون هیچگونه حجابی، در آشکاری و گشودگی در می یابد. بهمین دلیل دازاین در تعالی و استعلا، متکی به خود است؛ تعالی دازاین با انگیزه به فعلیت رساندن امکانات وجودیش، تا مواجهه با مرگ ادامه دارد و مرگ آخرین امکان وجودی دازاین است که با وقوعش به تمامیت خود میرسد.
بررسی و تحلیل نمادگرایی در نزول حضرت عیسی (ع)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۴
53 - 80
حوزههای تخصصی:
نزول حضرت عیسی7 از جمله مباحثی است که هنگام ظهور حضرت مهدی4 تحقق خواهد یافت. این باور که یکی از مباحث مهم در بحث مهدویت است، مستندات زیادی اعم از قرآنی، روایی و اتفاق مسلمانان و مسیحیان بر آن اقامه شده است. نگاه نمادین به نزول حضرت عیسی7 دیدگاه نوپدیدی است که از سوی برخی اندیشمندان مطرح شده و نزول حضرت را نه به معنای حقیقی و واقعیتی که تحقق خواهد یافت؛ بلکه نماد و رمزی بر پیروزی حق بر باطل و پیاده سازی منهج و شاخصه های عیسوی می دانند که در جامعه ساری و جاری می شود. از آن جا که بحث نزول حضرت عیسی7 از مباحث مهم مهدوی و باور خیل عظیمی از مسلمانان و مسیحیان است و نیز در این زمینه تاکنون پژوهشی سامان نیافته و خلأ معرفتی در این زمینه مشهود است؛ لذا تحقیق در این مسئله ضرورت دارد. پژوهش پیش رو به صورت توصیفی _ تحلیلی و به روش کتابخانه ای به تبیین نمادگرایی در نزول حضرت عیسی7 پرداخته است. ادله مختلف قرآنی، روایی و اجماع مسلمانان و مسیحیان با توجه به اصل اولیه در هر کلامی که حقیقت است، دیدگاه نمادگرایی را مردود می داند.
واکاوی تأثیر قاعده رجالی «الصحابه کلهم عدول» بر فتنه انگاری قتل عثمان بن عفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
33 - 70
حوزههای تخصصی:
عدالت صحابه، یکی از اصول اعتقادی اهل سنت است که بر اساس آن، همه صحابه، عادل بوده، لذا هر گونه انتقادی نسبت به ایشان ممنوع است. عدالت صحابه، یک توثیق عمومی رجالی بود که بنا به ضرورت هایی در علم حدیث اهل سنت، به وجود آمد، ولی در سده پنجم هجری، متکلمان اهل سنت، این قاعده رجالی را تبدیل به یک اصل کلامی کردند و آن را پیش فرضی در فهم تاریخ اسلام قرار دادند و تاریخ را به شکلی تحلیل و تفسیر کردند که این اصل مخدوش نگردد. مسئله فتنه انگاری قتل عثمان بن عفان، یکی از مصادیق این نوع تحلیل تاریخی است. در این پژوهش مراحل شکل گیری انگاره فتنه قتل عثمان بن عفان، با روش پدیدارشناسانه مورد بررسی قرار گرفته و مراحل تطور تاریخی فتنه انگاری قتل عثمان بن عفان، از سده نخست هجری تا قرن پنجم هجری تبیین شده است. همچنین، مطالعه ای تطبیقی بین شاخص های فتنه و واقعه قتل عثمان، صورت گرفته تا تبیین گردد، اساساً آیا می توان ماهیت رویداد قتل عثمان بن عفان را فتنه دانست. این پژوهش نشان داد بخشی از شاخص های فتنه در قتل بن عثمان بن عفان، وجود نداشت و یکی از دلایل مهمی که در این رویداد مؤثر بوده، بی تردید مسئله قرآن سوزی عثمان بوده است. در قرن پنجم، باقلانی نخستین کسی است که با فتنه نامیدن قتل عثمان، سکوت صحابه بر قتل وی را توجیه نموده و به زعم خود، عدالت عثمان را اثبات می کند.
بررسی نقدهایی بر نظریه ی نیستی گرایی شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۳
115 - 136
حوزههای تخصصی:
شر از مسائلی است که در نفی خدا از آن استفاده شده است. نظریه نیستی گرایی شرور از جمله پاسخ-هایی است که فیلسوفان اسلامی برای حل این مسئله، مطرح کرده اند. در برابر، برخی این نظریه را نپذیرفته و آن را نقد کرده اند؛ از جمله استناد به خلقت مرگ، عدم ملاک تفکیک بین امور عدمی و وجودی، بطلان استدلال های پیشینی و پسینی نظریه، بی ثمر بودن نظریه، بازگشت شرور به درد. مسئله تحقیق این است که آیا این نقدها قابل قبول هستند یا خیر؟ یافته های تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و انتقادی، حاکی از آن است که این نقدها ناتمام اند؛ چراکه مرگ شر بالذات نیست. در استدلال پسینی، تحلیل عقلی از مفهوم شر بیان شده-است. در استدلال پیشینی، با نظر به قطعی بودن وجود و صفات خداوند، احتمال وجودی بودن شر از بین می-رود. نقد بی ثمر بودن با توانایی این نظریه در حل مسئله منطقی شر، رد می شود و درد محوربودن ماهیّت شرور نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا درد، شرّ بالذات نیست.
منطق فازی و اعتباریات عملی در قضایای اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنخ قضایای اخلاقی از منظر علامه طباطبایی و اعتباری بودن «حسن و قبح» که مبنای آنهاست، حکایت از آن دارد که نمی توان به ارزیابی و استنتاج قضایای اخلاقی با استفاده از منطق دوارزشی کلاسیک یا حتّی منطق چندارزشی ریاضی پرداخت. فیلسوف متبحّر در فقه و اصول به اطلاق در مفاهیم و نسبیت در مصادیق اخلاقی قائل است. قضایای اخلاقی اعتباری و تابع متغیّر پیوسته مصالح و مفاسد عام هستند. «منطق ف ازی» یا «منطق ابه ام» الگویی از استدلال های توأم با تقریب در ارزیابی های انسانی به دست می دهد و می تواند با جایگزین کردنِ متغیّرهای زبانی با متغیّرهای عددی، مفاهیم، متغیّرها و سیستم های نادقیق و مبهم بسیاری را به زبان ریاضی شبیه سازی نماید. «درستی» یک متغیر زبانی است؛ زیرا با عبارات «درست» و «خیلی درست» و «نسبتاً درست» و «نه خیلی درست» و «نادرست» و «نه خیلی درست و نه خیلی نادرست» و نظایر این ارزش گذاری می شود. در این نوشتار بر اساس بازنمایی مؤلفه ای ارزش های «درست ی» به عنوان یک متغیر زبانی اثبات می شود که تا کنون، منط ق فازی کامل ترین مرجع شناخته شده ارزش گذاری در قضایای اخلاقی، به منظور نیل به ارزیابی های دقیق در تصمیم گیری های پیچیده انسانی است.