فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
جامعه مهدوی سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴)
127 - 188
حوزههای تخصصی:
مسئله مقاله حاضر، شناخت خصوصیات انسان تراز در مکتب شهید سلیمانی و نقش آن در فرایند انتظار است. هدف تحقیق، شناسایی و تبیین ویژگی های شهید سلیمانی به عنوان انسان تراز در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی است. پرسش اصلی این است این ویژگی ها کدامند و چگونه می شود آن را شناخت و آیا مصادیق و مستنداتی در خصوص هر کدام از ویژگی ها در سیره و اندیشه شهید سلیمانی می توان پیدا کرد؟ برای پاسخ به این پرسش ها نخست با تحلیل بیانات امامین انقلاب اسلامی، ویژگی های انسان معیار در گفتمان انقلاب اسلامی شناسایی شده و سپس با بررسی اندیشه و سیره شهید سلیمانی مصادیق فکری و رفتاری مرتبط با هر ویژگی ارائه شده است. یافته ها نشان می دهد خصوصیات این انسان تراز، متعدد و متکثرند و در تحقیق حاضر تنها به بخشی از مهم ترین این خصوصیات پرداخته شده است. این ویژگی ها عبارتند از: آرمان گرایی، معنویت و اخلاص، مجاهدت درونی و مبارزه با نفس، تدبیر و درایت، شجاعت، جمع تدبیر و شجاعت، ساده زیستی و بی پیرایگی، تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیری، دوری از جناح گرایی و تکیه بر انقلابی گری و صبر و استقامت.
بررسی میزان اعتبار روایات نشانه های ظهور درباره شخصیت های مطرح در ایران و خراسان
منبع:
مطالعات مهدوی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۱
7-41
حوزههای تخصصی:
روایاتی درباره علائم ظهور در ایران و خراسان وجود دارد که در آن ها اشاره به افرادی مانند حسنی، خراسانی و شعیب بن صالح شده است. مبنی بر اینکه این افراد از آن سرزمین ها خروج کرده، دارای شخصیت و اقدامات مثبتی بوده و قبل از خروج حضرت مهدی اقداماتی را در راستای قیام انجام می دهند. از نظر سندی از بین روایاتی که در مورد این افراد مطرح است یک روایت در مورد حسنی، یک روایت در مورد خراسانی و یک روایت در مورد شعیب بن صالح دارای سند صحیح بوده و بقیه روایات اسنادی ضعیف دارند. روایت صحیح السند مربوط به خروج خراسانی از نظر دلالی متزلزل است. همچنین در آن از فردی مانند زندیق نام برده شده که از قزوین خروج کرده، دارای شخصیت و اقدامات منفی بوده و ظهور و فرج قبل از خروج او محال دانسته شده است. این روایت از نظر سندی دارای اشکال است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی تحلیلی بوده است.
چگونگی حصول مفهوم عدم از دیدگاه فیلسوفان نوصدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
141 - 154
حوزههای تخصصی:
مفهوم عدم چگونه در ذهن شکل می گیرد؟ این پرسش مسئله اصلی این مقاله است. فیلسوفان نوصدرایی معاصر بیش از گذشتگان چگونگی شکل گیری این مفهوم را در قالب تحلیل منشأ حصول معقولات ثانیه فلسفی بررسی کرده اند. منظور از این فیلسوفان علاوه طباطبایی و شاگردان مبرز ایشان است. علامه طباطبایی حصول مفاهیم فلسفی را به دو روش می داند: علم حضوری و تحلیل حکم در قضایا. رابطه میان این دو خالی از ابهام نیست و علامه هر دو را به موازات هم مطرح کرده است. ظاهرا او راه دوم را بیشتر می پسندد، اما شاگردان او به علم حضوری عنایت بیشتری دارند. به همین دلیل آن را در پیش می گیرند و چگونگی حصول مفهوم عدم را از طریق علم حضوری واکاوی می کنند. اما به نظر می رسد که تلاش های آنان چندان هم موفق نیست و باید به سراغ راه دوم رفت. این راه علاوه بر این که تبیین بهتری از حصول مفهوم عدم به دست می دهد، برای دیگر مفاهیم فلسفی نیز بیشتر به کار می آید.
انفعال و عواطف انسانی در مواجهه با آثار هنری بر مبنای حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میان انفعال و عواطف انسانی با صور گوناگون هنر ازجمله مباحث موردتوجه در فلسفه اسلامی است و تخیل قوی و ایجاد عواطف نفسانی، دو مؤلفه اصلی لحاظ شده در تعاریف فلاسفه مسلمان از انواع هنر هستند. ابن سینا نیز ازجمله فلاسفه ای بوده که به این موضوع اهتمام داشته است. با عنایت به این مسئله، مقاله پیشِ روی با رویکرد توصیفی- تحلیلی نگاشته شده و پرسش اصلی مطرح شده در آن بدین شرح است که ازنظر ابن سینا در مواجهه با اثر هنری، چه انفعال نفسانی یا عواطفی در انسان ایجاد می شود. به دنبال آن، دو پرسش فرعی بدین شرح نیز در این پژوهش موردنظر بوده اند: چه عواملی باعث ایجاد این انفعالات نفسانی می شوند و چه ارتباطی میان انفعال نفس و حدوث عواطف یا احساس و ادراک اثر هنری وجود دارد؟ شایان ذکر است که در حکمت سینوی، حالاتی متفاوت مانند قبض و بسط، تعجب و حیرت، و نشاط و حزن از انواع انفعال نفس برشمرده شده اند و بررسی آثار ابن سینا نشان می دهد انفعال درنتیجه تعامل سه عامل صورت یا ترکیب بندی، محاکات و طبع انسان به وجود می آید. این عواطف درپی ادراک اثر پدید می آیند؛ از این روی، دارای ابعاد شناختی هستند و می توان آن ها را راهی برای شناخت معنا و حتی معیاری برای زیبایی اثر قلمداد کرد.
الحاد هستی شناختی نیچه و آثار روانی- فرهنگی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش هایی چون آیا خدایی هست؟ و آیا اعتقاد به خدا، زندگی را معنادار می سازد؟ از جمله زنده ترین پرسش های فلسفی هستند و نیچه به هردو پرداخته است. او با طرح صورتی از استدلال اختفای الهی وجود خدا را نفی کرده و برآن است که اگر تعریف ادیان توحیدی از خدا را پذیرا شویم، نمی توانیم سکوت وی را در طول تاریخ و در عرض جغرافیا توجیه نماییم. نیچه سپس کوشش می کند تا درباب کمرنگ شدن نقش باور به خدا در معنا بخشیدن به زندگی آدمی تأمل کند. وی با برساختن شخصیت های تمثیلی همچون دیوانه چراغ بدست، قدیس پیر، پاپ بازنشسته و زشت ترین انسان تلاش دارد تا نشان دهد که وقوف به مرگ خدا چگونه حیات انسان را دستخوش بحران معنوی خواهد ساخت. آموزه ابرانسان برای پر کردن خلأ پدید آمده از مرگ خداست که مطرح می گردد. ولی استدلال نیچه در رد وجود خدا ناتمام است و از پس استقرار یک هستی شناسی الحادی برنمی آید. همینطور گره زدن خداباوری به زندگی ستیزی و کین توزی توسط وی، گرچه متکی به بعضی نمونه ها در ادیان و مذاهب است، ولی آشکارکننده پیوندی ضروری نیست. نیز آموزه ابرانسان چنان دست نایافتنی ست که موجبات ناخشنودی روانی آدمی را پدید می آورد.
تحلیل کلامی-تاریخی گفتمان شهادت و حکومت درنهضت امام حسین(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
93 - 112
حوزههای تخصصی:
درباره اهداف قیام امام حسین، نظرات گوناگونی مانند امر به معروف و نهی از منکر، احقاق حق و ابطال باطل، برپایی عدالت، احیای سنت و اماته بدعت، تشکیل حکومت و شهادت اظهار شده است در این میان، دو دیدگاه شهادت سیاسی، اجتماعی و تشکیل حکومت از دیدگاه های دیگر مشهورتر است، تا بدانجا که به مثابه دو گفتمان رایج در بیان اهداف قیام امام حسین (ع) شناخته شده اند. در این نوشتار، این دو گفتمان با روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته و با درنظر داشت پیامدهای کلامی آن ها، این نتیجه به دست آمده است که هیچ یک از این دو، هدف قیام امام حسین (ع) نمی باشند، بلکه تشکیل حکومت و شهادت، راهبردهای امام حسین (ع) برای نیل به هدف کلی انجام وظیفه امامت و هدایت جامعه بود، که این هدفِ کلی، بستر تحقق تمام اهداف جزئی دیگر بوده است.
منشأ دین از دیدگاه اندرو لانگ (از نقد نظریه تطورگرایی تا طرح دیدگاهی جدید درباره منشأ دین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نیمه دوم قرن نوزدهم، انسان شناسان تطورگرا معتقد بودند که باور دینی بشر از صورت های ساده نخستین آغاز شده و پس از طی مراحل مختلف تحول تاریخی، به شکل ادیان مترقی کنونی درآمده است. بر اساس این دیدگاه، انسان های ابتدایی تصوری از مفهوم خدا نداشتند و شکل گیری این مفهوم در ذهن آدمی، مربوط به آخرین مرحله از مراحل تحول از اندیشه دینی بشر تلقی می شد. اندور لانگ، انسان شناس اسکاتلندی، از مهم ترین مخالفان استفاده از آموزه های تطورگرایانه در تبیین خاستگاه دین، ضمن نقد این دیدگاه، نظریه ای درباره وجود «موجود متعال» در باورهای انسان های اولیه ارائه داد که بعدها توسط برخی دیگر، به ویژه ویلهلم اشمیت، انسان شناس اتریشی، تکمیل و با عنوان نظریه «توحید ابتدایی» مطرح شد. لانگ باور به خدا و باور به جاودانگی روح را دو منشأ عمده و ضروری برای دین می داند و با استناد به شواهدی، معتقد است که حتی در میان عقب مانده ترین اقوام جهان هم سایه هایی از اندیشه پرستش «موجود متعال» مشهود است. این مقاله، ضمن مرور زمینه ها و مبانی فکری لانگ، و مهم ترین نقدهای او به آراء انسان شناسان تطورگرا (از فرضیات مادی گرایانه و پوزیتیویستی گرفته تا غفلت از ساحت فراروانی در وجود آدمی)، به تبیین مهم ترین نظریه او در حوزه انسان شناسی دین می پردازد.
ابن سینا و نوعِ یقین حاصل از تجربه: خوانشی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های قضایای تجربی ازدیدگاه ابن سینا که موجب قرار گیری آن ها درزمره مبادی برهان می شود، اتصافشان به یقین است. شیخ الرئیس در موارد متعدد به یقینی بودن این قضایا تصریح کرده؛ اما در سخنانی معدود از وی به نوعی یقین تامّ و محض از مجرّبات نفی شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش تفسیر تحلیلی متن محور و تحلیل انتقادی نشان داده ایم که براساس مبانی نظری و تاحدودی عملی موردنظر ابن سینا نمی توان تجربه را مفید یقین دانست. به لحاظ نظری، دو دلیل حداقلی و حداکثری را برای توجیه این مسئله می توان ذکر کرد: طبق دلیل حداقلی، تجربه صرفاً در حالت مشاهده دائمی، مفید یقین تامّ است و مطابق دلیل حداکثری، حتی وقوع دائمی نیز به حصول یقین نمی انجامد؛ زیرا به سبب ابتنای مجرّبات بر محسوسات- که طبق نظر نهایی ابن سینا ازنوع شبه یقینی هستند- مجرّبات نیز ازنوع شبه یقینی خواهند بود و البته این مطلب با ابتنای تجربه بر برهان لمّی تعارضی ندارد؛ زیرا ابن سینا برهان لمّی ای را که در آن از صغرای غیردائم استفاده شده باشد، مفید یقین نمی داند؛ به علاوه، با فرض امکان داشتن حصول یقینی در فرایند تجربه، ازجهت عملی، کشف دقیق سبب ذاتی و به تبع آن، رسیدن به یقین، بسیار دشوار است و به ندرت تحقق می یابد.
مهدی (عج) واسطه فیض در منابع شیعه و اهل سنت
منبع:
موعودپژوهی سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
63 - 79
حوزههای تخصصی:
شیعه در جایگاه پیروان حقیقی قرآن و سنت نبوی، پیوسته فریادگر توحید در جهان بوده است. عده ای با هدف افتراق بین شیعه و اهل سنت و تخریب اسلام، شبهاتی را علیه اعتقادات شیعه ترویج می کنند. ناصر عبدالله قفاری نویسنده معاصر وهابی در کتاب اصول الشیعه اثنی عشریه در نقد شیعه می نویسد: «توحید شیعه درست نیست چون آنها معتقدند اهل بیت آنها هزاران سال قبل از خلقت آدم آفریده شده بودند. بنابراین، آنها را واسطه فیض خداوند می دانند و صفات مخصوص خدا را اعم از هدایت و رزق و نجات می دانند و حتی حق تشریع را به ایشان نسبت می دهند. بنابراین، دعا و استغاثه خود را به سوی ائمه می برند». مسئله اصلی پژوهش حاضر تبیین جایگاه واسطه فیض بودن حضرت مهدی (عج) با تأکید بر منابع اهل سنت و رد شبهات امثال قفاری در این مورد است. مقاله حاضر با روش تحلیلی-توصیفی در دو محور آفرینش و هدایت، دلایل واسطه فیض بودن حضرت مهدی (عج) را بررسی، نقد و تحلیل می کند. دستاورد پژوهش حاضر نشان می دهد که منابع اهل سنت نه تنها به متن روایات شیعه که قفاری آن را دستاویز شبهه قرار داده بود، تأکید می کند بلکه این روایات به واسطه فیض بودن اهل بیت (ع) اقرار دارند، هرچند کسانی مانند قفاری درصدد انکار آن برآمدند.
تحلیل و ارزیابی تفسیر فلسفیِ ابن سینا از آیه نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دایره تفسیر سینوی آیه نور به نوشته های ابن سینا محدود نیست و همواره برخی صاحب نظران در حوزه های فلسفه و تفسیر به آن توجه کرده و بارها در این دو ساحت، به آن پرداخته اند. برخی دل دادگان به فلسفه با استفاده از مبانی فلسفی، این گونه تفسیر از آیه موردبحث را تأیید کرده و برخی بدبینان به فلسفه نیز براساس نگرش منفی خود، بر رد آن پای فشرده اند؛ اما جنبه نوآورانه پژوهش حاضر از این جهت است که در آن به اصول و مبانی تفسیر اجتهادی توجه و بر آن اساس، شواهد و قراین دالّ بر صحت این تفسیر عرضه شده است. در این نوشتار، با استفاده از روش تحلیلی- اسنادی، همسویی محتوایی تفسیر ابن سینا با محتوای مدرّج و انفسی آیه نور و با برخی قرائت ها و روایات تفسیری و تفسیر ابیّ بن کعب را اثبات کرده و درنهایت نتیجه گرفته ایم این تفسیر نه تنها منافی با معنای ظاهری آیه نیست؛ بلکه با برخی قرائات نیز همسویی دارد؛ همچنین روشن شد که برخلاف برخی ادعاها، در تفسیر موردبحث، تحمیل یک مبحث فلسفی بر قرآن، موردنظر نیست.
بررسی تطبیقی چشم برزخی از دیدگاه عرفا، صوفیه، آیات و روایات معصومین علیهم السلام
منبع:
کلام و ادیان سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
37 - 61
حوزههای تخصصی:
چشم بصیرت مسئله ای است که نقش برجسته ای در حوزه معرفت عمومی پیدا کرده ودر عرفان و تصوف نیز از مؤلفه های سلوک عرفانی معرفی شده است. آیا چشم بصیرت آن گونه که در عرفان و تصوف حتمی و واقع شدنی بیان شده است، در معارف ثقلین نیز همین جایگاه و ثبوت را دارد؟ تحقیقاتی که در این زمینه آن جام شده است، با دید اثباتی و بدون تحلیل انتقادی صورت گرفته اند. تحقیق حاضر با روش کتابخانه ای به دنبال پرکردن این خلأ صورت گرفته است. در تحقیق پیشِ رو نتیجه گرفته می شود که بین یافته های عرفانی و ادله مثبتین آن با معارف ثقلین در مسئله چشم بصیرت تعارض و تناقض وجود دارد.
بررسی تطبیقی مبانی خاص انسان شناسی اخلاق عرفانی از دیدگاه علامه طباطبایی و فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
29-52
حوزههای تخصصی:
اخلاق عرفانی که بازتاب داستان سالکانه ی انسان کامل است، راه را برای رسیدن به مرتبه ی وصول هموار می سازد و ملکات اخلاقی حاصله از این باریابی به بارگاه قدس ربوبی نیازمند به شناخت دقیق مبانی آن و تأثیر آن مبانی بر خُلقیات توحیدی انسان دارد. در این میان علامه فیض کاشانی و علامه طباطبایی بر اساس اندیشه های توحیدی خود، شکل اخلاقی زیستن و ضمانت زیست کرد اخلاقی را توحید و عشق به ذات حق بیان نموده اند و در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی، مبانی خاص انسان شناسی اخلاق عرفانی از دیدگاه علامه طباطبایی و فیض کاشانی به روش تطبیقی تبیین نموده و نتیجه اینکه: اصلی ترین مبانی خاص انسان شناسی اخلاق عرفانی، ذو مراتب بودن وجودی آدمی است که تجلی«الظاهر و الباطن» خداوند است. انسان با نفی خودیت و گذر از عوالم وجودی خود، مقیم عوالم توحیدی گردیده و مظهر تام اسمای الهی می شود و در هر موطن وجودی، متصف به صفات همان موطن شده و ملکات اخلاقی را در خود مستقر می نمایاند و منظومه اخلاقی خود را بر همین گذر و استقرارها ترسیم می کند.
مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه شعرانی درباره آموزه بداء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۶
27-40
حوزههای تخصصی:
چگونگی تببین آموزه بداء و تحلیل رابطه آن با صفات خداوند، تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان (علیهم السلام) از دیدگاه ملاصدرا و علامه شعرانی، مسأله پژوهش حاضر است. پژوهش پیش رو به روش توصیفی، تحلیلی به بررسی مبانی ملاصدرا و علامه شعرانی درباره آموزه بداء، پرداخته و یافته های آن از این قرار است که ملاصدرا با بهره گیری از مبانی حکمت متعالیه، حقیقت بداء را تبیین و رابطه آن با صفات خداوند، تقدیر الهی و عصمت معصومان (علیهم السلام) را در این چارچوب، تحلیل کرده است. علامه شعرانی نیز هر چند در چارچوب حکمت متعالیه، اما با توجه به مبانی حدیثی - کلامی خود، هرگونه تغیّر و تبدّل در صفات خداوند و تقدیر الهی را محال دانسته و بداء به معنای مدّ نظر ملاصدرا را نقد می کند. وی همچنین با استفاده از برهان لطف، عدم امکان وقوع بداء در اخبار معصومین (علیهم السلام) را اثبات می کند .
تحلیل و ارزیابیِ نقدِ برهان وجودی بر مبنای تفاوت حملین توسط یکی از شارحان صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان وجودی در فلسفه اسلامیِ معاصر، بر مبنای یکی از ابتکارات و نوآوریهای موجود در این فلسفه، نقد شده است. این نوآوری مربوط به بحث گزارهها و تقسیم آنها و شرط تناقض است. این نقد، بیشتر ناظر به برهان وجودی آنسلم است؛ اما سایر روایتهای برهان وجودی، بهویژه دکارت را نیز در بر میگیرد. جوادی آملی، یکی از شارحان و پیروان صدرالمتألهین شیرازی، نقد مزبور را انجام داد. مسئله اصلیِ این تحقیق، تحلیل و ارزیابی این نقد است. برای ارزیابی دقیقتر نقد جوادی آملی بر برهان وجودی، علاوه بر نقد و ارزیابی نگارنده، نقد و ارزیابی یکی از نویسندگان نیز مطرح و از سوی نگارنده نقد و ارزیابی شده است. مسئله این پژوهش هرچند بهظاهر دارای دو جزءِ ارزیابی نگارنده از دیدگاه جوادی آملی و نیز ارزیابی نگارنده از نقد یکی از نویسندگان بر جوادی آملی است، این دوگانگی صرفاً ظاهری است و مسئله تحقیق واحد است: تحلیل و ارزیابی نقد جوادی آملی بر برهان وجودی بر مبنای تفاوت دو حمل. در نتیجه این ارزیابی، میزان نیازمندی این نقد به بازبینی و در عین حال، پایداری آن در برابر انتقادهای برآمده تبیین میشود.
تحلیل و بررسی آرای ابن عربی از منظر دانش حصولی و حضوری با تکیه بر «فصوص الحکم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با تکیه بر فصوص الحکم به سلوک قدسی و حضوری، اتصالی و شهودی در دریافت های باطنی و تجربه های عرفانی و قلبی ابن عربی در کاربست دانش حصولی و حضوری می پردازد. علاوه بر آن اندیشه های عرفانی، اصالت موهبت و کشش در برابر تدبیر و کوشش، رهایی از امور حسی و علایق مادی به عنوان راه جزم و مطمئن برای نیل به مطلوب حقیقی در دیدگاه این عارف گران قدر مطرح می شود. ابن عربی آنچه را از انواع علوم ضروری می داند که حاصل از کشف است و معتقد است که این علم هرگز در معرض شک و شبهه نیست، درعین حال راه عقل را به شرط آن که حد خود را نگه دارد تخطئه و تحقیر نمی کند و تمام سخنشان در این است که یگانه وسیله شناخت «تعریف الهی» است. ازنظر ابن عربی عقل و علم ظاهری در محدوده صورت های ذهنی تلاش می کند و هدف اش رسیدن به ادراک است اما هدف علم نورانی؛ گشایش چشم بصیرت و ادراک ملکوت عالم و درک حقایق و رسیدن به حق است که سرچشمه حقیقی آن باطن و روح و قلب انسان کامل است. واژه های کلیدی: ابن عربی، علم حصولی و حضوری، درک باطنی، اصالت کشف و شهود.
بررسی انتقادی پاسخ مایکل ری به استدلال اختفای الاهی شلنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی از این افراد دسته ی دوم، مایکل ری است. او بر این باور است که توجه به تصورات و پیش فرض های نادرست که در پس استدلال اختفای الاهی پنهان شده است به ما کمک می کند نادرستی این استدلال را دریابیم. این نوشته در پی آن است که پس از تقریر استدلال اختفای الاهی و نقدهای مایکل ری به طور کوتاه، به تحلیل و بررسی دیدگاه او بپردازد. نتیجه ای که در پایان حاصل خواهد شد از این قرار است که اگرچه ری ما را به جهت بهتری برای بررسی استدلال اختفای الاهی هدایت می کند اما اگر روش تحلیل او را بر آرای خودش اعمال کنیم، خواهیم دید که نمی تواند به نتیجه ی مطلوب برسد.
راه حلّی به دشواره ی تسلسل در ابژه در رد وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۱
1-28
حوزههای تخصصی:
برخی از اشکال هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده اند نزد فیلسوفان مسلمان هنوز ناشناخته است. مثلاً یک نقد هوسرل اشکال تسلسل در ابژه و مطابَق خارجی است: ابژه ← ← «ایده ی ابژه» ← ← «ابژه ی «ایده ی ابژه»» ← ← «ایده ی «ابژه ی «ایده ی ابژه»»» ← ← «ابژه ی «ایده ی «ابژه ی «ایده ی ابژه»»»» ← ⁞ ما می کوشیم به روش عقلی و برپایه ی برخی از مبادی فلسفه ی اسلامی راه حلّی برای این اشکال - که وجود ذهنی را رد می کند - بیابیم. اندیشمندان مسلمان گرچه درست با همین تسلسل روبه رو نبوده اند، با مواردی مانند آن بسیار درگیربوده اند و گفته اند: چنین تسلسل هایی در ذهن اعتبارکننده ی ما پدید می آید و بنابراین با انقطاع اعتبار ذهنی منقطع می شود و از بین می رود. بدین سان، در این جا نیز بر پایه ی آن مبانی خلاصه ی پاسخ این است که: به جز ابژه و مطابَق نخست، بقیه هنگامی پدید می آید که با اعتبار ذهن ما آن امور زنجیروار در ذهن ما پدید آید. پس هرگاه ما اعتبار خود را متوقف سازیم، آن ها نیز متوقف می شوند و تسلسلی پدید نمی آید. در پایان به مناسبت به تسلسل مطابَق در رد نفس الامر بودن عقل فعّال نزد برخی از اندیشمندان مسلمان نیز اشاره ای می کنیم. نشان می دهیم این تسلسل مطابَق نیز نقدی ناکارآمد است.
تعداد و مصادیق خلفای بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در صحاح سته
منبع:
کلام حکمت سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
27 - 42
حوزههای تخصصی:
شیعه در مسئله خلافت و جانشینی معتقد است که پیامبر (ص) به دستور خداوند، حضرت علی (ع) را برای منصب امامت انتخاب کرده بود. براساس روایات معتبر در منابع شیعی، پیامبر (ص) نه تنها حضرت علی (ع) بلکه بقیه جانشینان آن حضرت و حتی مصادیق و نام آنها را نیز مشخص و به مردم ابلاغ کرده بود، اما این مسئله نزد اهل سنت انکار می شود. آنها تعداد و مصادیق خلفای معرفی شده ازسوی پیامبر اکرم (ص) را رد می کنند. بنابراین، پژوهش حاضر برای روشن شدن حقیقت و اثبات حقانیت امامان دوازده گانه سعی دارد از منابع اصلی و معتبر اهل سنت، تعداد و مصادیق خلفای پس از پیامبر (ص) را بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که آیا خود پیامبر (ص) درباره تعداد و مصداق جانشینان خود مطالبی به امت فرموده است یا خیر. اگر پیامبر (ص) سخنانی داشته است آیا در کتب اهل سنت این مطالب هنوز هم یافت می شود. براین اساس نوشتار حاضر با روش کتابخانه ای و نرم افزاری و به شیوه توصیفی-تحلیلی در صحاح سته اهل سنت پژوهش کرده است و به این نکته دست یافته که تعداد و مصادیق خلفای دوازده گانه در مجامع روایی اصلی اهل سنت یعنی، صحاح سته، ثبت و ضبط شده و با اندکی تأمل و تفکر، می توان به حقیقت امر دست یافت و براساس همان کتب اهل سنت، تعداد و مصادیق خلفای بر حق پیامبراکرم (ص) را شناسایی کرد.
رابطه امور متغیّر عالم با علم ثابت خداوند در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
103 - 115
حوزههای تخصصی:
علم خداوند به عالم، عین ذات اوست و همانگونه که ذات الهی ثابت و لایتغیّر است، علم او نیز ثابت و لایتغیّر است، از سویی همواره شاهد تغییر مداوم در جهان متکثر مادی هستیم. مسأله این است که چگونه تغییر در امور جزئی و متکثر عالم موجب تغییر در صفت علم الهی و در نتیجه تغییر در ذات یگانه و ثابت خداوند نمی گردد؟ فلاسفه اسلامی علم خداوند را به گونه ای تبیین نموده اند که در رابطه علمی ذات ثابت و یگانه خداوند با موجودات متغیّر هیچگونه تغییر و تکثری در ذات الهی لازم نیاید. لذا فیلسوفان علم خداوند را علم تفصیلی بعد از ذات یعنی زاید بر ذات دانستند، ابن سینا این نحو علم ثابت به معلومات مادی متغیّر را علم به جزئی متغیّر به نحو کلی نامید. غزالی با رد نظر فلاسفه آنان را تکفیر کرد. اشکال غزالی به فلاسفه این بود که در اینصورت اگر چه خداوند به همه امور جزئی عالم است، اما علم او بدانها تنها به نحو کلی خواهد بود و علم خداوند محدود به کلیات و مفاهیم عام می شود. ملاصدرا علم اجمالی در عین کشف تفصیلی خداوند را اثبات و به اشکال غزالی پاسخ داد. براساس قاعده بسیط الحقیقه علم خداوند به موجودات متغیّر و متکثر ، حضور اشیاء نزد حق است. خداوند در مرتبه ذات علم به اشیاء دارد، بدون آنکه کثرتی در مرتبه ذات باشد و معلومات با همه کثرات و تفصیلات به وجود واحد بسیط موجودند و از حیثی که کثرت در آن نیست آشکار و منکشف هستند.
بازخوانی تحلیلی براهین فلسفی توحید ربوبی با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
157 - 168
حوزههای تخصصی:
فلسفه، در تبیین اصول اعتقادى از جایگاه ویژهاى برخوردار است. از جمله اصول اعتقادى، اصل توحید است که در بخش الهیات بالمعنیالاخص مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. از میان معانى گوناگون توحید، آنچه که در آموزههاى دینى روى آن بسیار تاکید شده و اساس دعوت پیامبران را تشکیل داده است، توحید ربوبى مىباشد. با این وجود، براهین فلسفی توحید ربوبی از سوی پژوهشگران به صورت منسجم و مستقل مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته و استدلالهای عقلی و فلسفی آن در قالب مجموعهای مستقل گردآوری نگردیده است. ازاینرو در جستار حاضر، تلاش شده است با تکیه بر روش تحلیل فلسفی، که بر مبانی حکمت متعالیه استوار است، و با هدف بازخوانی دقیق دلایل توحید ربوبی و اعتبارسنجی برخی از دلایل، استدلالهای عقلی توحید ربوبی، مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه به دست آمده است که بر اساس اصل تعلقى بودن وجود معلول، که از مبانی حکمت متعالیه شمرده میشود، همه معلولها، عین فقر و وابستگى به واجب الوجود بوده و هیچگونه استقلالى ندارند، از اینرو خالقیت و ربوبیت حقیقى و استقلالى منحصر به خداوند متعال خواهد بود. همچنین برخی از براهین توحید ربوبی که بر اصول فلکیات قدیم، استوار شده است، مورد نقد قرار گرفته و در همین راستا، برای تصحیح برهان، حد وسط «وحدت نظام عالم» جایگزین حد وسط «وحدت عالم»، گردیده است.