فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
بر اساس تقسیم بندی کلاسیک، موضوعات روابط بین الملل به سیاست أعلی و سیاست أدنی تقسیم می گردد. موضوعات و مسائل نظامی <strong>– امنیتی همواره در طبقه بندی سیاست أعلی می گنجد و صاحب نظران و تحلیل گران فعالیت های مقامات نظامی در این حوزه را بررسی می کنند و این موضوع به حوزه سیاست أدنی که مختص موضوعات اقتصادی، رفاهی و فرهنگی است، ارتباطی ندارد. در این میان سردار سلیمانی نمونه نادری بود که توانست میان دو حوزه سیاست أعلی و أدنی پیوند بزند. مقاله حاضر با روش توصیفی <strong>– تحلیلی و با تمرکز بر الگوی رفتاری سردار سلیمانی به این پرسش اصلی می پردازد که شهید سلیمانی چه نقشی در تصویرسازی فراملی از جمهوری اسلامی ایران ایفا کرده است؟ در پاسخ به این نتیجه دست یافته ایم که شهید سلیمانی به رغم هویت نظامی شان، به دلیل توجه ویژه به مظاهر قدرت نرم و ابزار دیپلماسی عمومی توانست از طریق رابطه سازی، مدیریت تصویر، اعتباربخشی و برندسازی ملی و ارائه یک الگوی سیاست خارجی بشردوستانه و غیرمنفعت طلبانه، وجهه جمهوری اسلامی ایران را نزد دولت ها و ملت های هدف به طرز قابل توجهی ارتقا بخشد. ضرورت طرح چنین موضوعی از آن روست که الگوی موفق سردار سلیمانی در عرصه عمل نیازمند تبیین، تنقیح و نظریه پردازی است تا جنبه علمی پیدا کند و قابلیت ارائه در محافل دانشگاهی و نخبگانی را داشته باشد.
قاعده حدوث؛ از سازگاری با فلسفه مشاء تا بهسازی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
61 - 85
حوزههای تخصصی:
در میان نظریات متنوع حرکت از انکار تا اثبات مطلق، گام ماندگار و معتدل نظریه «قوه» ارسطو بود. وی ماده نخستین را نیز جوهری می دانست که تنها حامل قوه و در کنار جوهر صوری، جسم را تشکیل می دهد. فلسفه اسلامی براهینی بر این مطلب اقامه کرد. گاه این برهان ها آن چنان نقد شده اند که به انکار اندیشه «قوه» انجامیده است. این نوشتار به بررسی این مطلب در خصوص براهین اثبات ماده حامل قوه، یعنی «قاعده حدوث زمانی» می پردازد که نشان می دهد می باید پیش از هر پدیده زمانی، قوه و آمادگی آن که در جوهر مادی قرار دارد، وجود داشته باشد. نگارنده بر آن است که می توان با جداسازی اشکالات روبنایی از زیربنایی و پاسخ از اشکالات دسته نخست، از انسجام اندیشه قوه ارسطویی با حکمت مشاء دفاع کرد و با توجه به گنجایش بالای آن برای پذیرش ویرایشی صدرایی، آن را تبیین کرد و به خدشه های وارده پاسخ داد. اهمیت و ضرورت این موضوع به تثبیت جایگاه حکمت مشاء در یکی از مهم ترین آموزه های فلسفی، یعنی «قوه و فعل» است که خود، زمینه ساز تبیین قلمرو حرکت جوهری به عنوان یکی از مهم ترین بنیان های حکمت متعالیه است و زیرساخت تبیین فلسفی بسیاری از گزاره های دینی به ویژه در بازه نفس و معاد را فراهم می آورد.
تبیین معارف توحیدی دعای عرفه امام حسین علیه السلام در مقایسه با شطحیات منصور حلاج
منبع:
کلام و ادیان سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
55 - 78
حوزههای تخصصی:
توحید، وجه اشتراک فرقه صوفیه و تمام مذاهب اسلامی ازجمله تشیع است که درباره آن بسیار سخن گفته شده است. این مقاله با بررسی دو متن دعای عرفه و شطحیات توحیدی حلاج به ویژه «أنا الحق» در نظر دارد توحید را در دو اندیشه تشیع و تصوف بررسی کند. منشأ نظریه توحید حلاج، که با عناوین اتحاد و حلول و وحدت وجود، می توان درباره آن سخن گفت، به بی نیازی انسان در برابر خداوند مرتبط است. سالک، در این اندیشه پس از وصول به حقیقت و فنای در ذات و بقای بالله، دیگر نیازمند خدا نیست که بخواهد او را عبادت کند. انحراف توحید به وجه عینیت با ذات هم همین است که انسان به استغنا می رسد؛ اما در مقابل، امام حسین علیه السلام در دعای شریف عرفه، این احساس نیازمندی به معبود را با بهترین عبارات نشان داده است. در واقع، نتیجه توحید به وجه تباین ذاتی با خداوند همین استکه انسان در پی کسب مقامات والای انسانی می رود که همان نیاز انسان به خالق هستی در تمام مراحل زندگی ا ست. این پژوهش، با جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی و نقد نگاه توحیدی حلاج، به این نتیجه رسیده است که راه شناخت خداوند، تفکر در ذات حق نیست؛ بلکه تفکر در آثار فعل خدا یعنی مخلوقات اوست؛ زیرا ثمره تفکر در ذات، فنا و بقای در ذات است و ثمره تفکر در آثار فعل خدا، جدایی از ذات حق است. منابع دینی مانند دعای شریف عرفه نیز به این جدایی و دوئیت خالق و مخلوق با صراحت اشاره کرده است.
جایگاه هنر در اندیشه ابن سینا و نسبت آن با عقل و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۸
127 - 146
حوزههای تخصصی:
انسان و خدا محورهای اصلی تفکر ابن سینا هستند. انسان به عنوان موجودی در میانه دنیای محسوسات، و عالم عقول و مجردات، ثمره آفرینش است و به نظر او، شناخت خدا، غایت مابعدالطبیعه و مهم ترین بخش تفکر است، که اعتبار علوم دیگر به نسبت آن سنجیده می شود. برای شناخت هنر در تفکر ابن سینا، باید جایگاه آن را نسبت به این غایت مشخص کرد، مسئله ای که به هنر در جهان شناسی سینوی، جایگاهی ویژه می دهد. جهان سینوی مشتمل بر دایره ای است که در قوس نزولی، از مبدأ آغاز و به ماده ختم می شود و در قوس صعودی از انسان آغاز می شود و به سمت عالم عقول و مجردات حرکت می کند. عقل نخستین قابلیت انسان در قوس صعودی است که مورد توجه ابن سینا قرار می گیرد، امری که با توجه به وقوف ابن سینا به محدودیت ها و ظرفیت هایش، او را به سمت سنجشِ عقل پیش می برد، حاصل این بررسی، ظهور عرفان و هنر در آثار ابن سیناست؛ هر چند ابن سینا عرفان را توانا در سلوک و سیر صعودی می داند، اما بیان ناپذیری و سکوت عرفان، و محدود بودن آن در میان افرادی خاص، او را به سمت هنر سوق می دهد.
تقریر، تبیین و ارزیابی نظریه صفات فعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
45 - 66
حوزههای تخصصی:
به عقیده حکما شناخت حق تعالی، از بالاترین کمالات انسانی است. این شناخت متضمن ابعاد مختلفی است. یکی از جنبه های شناخت خداوند، شناخت صحیح صفات اوست. این نوشتار، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که «آیا اتصاف حق تعالی، به صفات فعلی جایز است؟». به منظور پاسخ به این پرسش به تقریر و تبیین معنا صفات فعلی، زمینه و عوامل پیدایش اعتقاد به این قبیل صفات، تفسیر حکما از این صفات و محذورات این نظریه مطرح و در نهایت، دیدگاه قابل قبول ارئه شده است. نتیجه حاصل از بررسی «نظریه صفات فعلی» چنین است که اگرچه حق تعالی در مرتبه فعل متصف به صفاتی می گردد اما صفات فعل به آن گونه که مشهور تفسیر می کنند، اولاً ریشه در فهم برخی محدثین سده های نخستین از ظاهر بعضی روایت، دارد ثانیاً مستلزم انتقادات چشمگیری از جمله استناد ضعف و نقصان به حق تعالی است درحالی که با بررسی تفسیر اهل حکمت از روایات مذکور، روشن می شود که آن روایات اساساً مستلزم پذیرش صفات فعلی نیستند همچنین روایاتی صریح خلاف ادعای قائلان به صفات فعلی وجود دارد که نشان می دهد صفاتی چون خالق، رازق و... عین ذات اند.
بررسی چگونگی تصرفات تکوینی انسان کامل در دفع شرور، با تأکید بر اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان طبیعت که گزیری از پدیده های شرآمیز در آن وجود ندارد، همواره فکر و خاطر بشر را در جستن چاره برای غلبه بر شرور به خود مشغول داشته است. برخی از این بیم ها را باید معطوف به چگونگی کاربست دین و توسل به اولیای الهی در مقابله با شرور و بیماری ها دانست. اینکه از منظر عرفانی چگونه می توان با توسل به انسان کامل بر صدمات روحی و جسمی ناشی از شر و بدی ها فائق آمد، پرسشی اساسی است که این نوشتار درصدد پاسخ آن بر آمده است. نگارنده در روی آوردی توصیفی تحلیلی، به این نتیجه دست یافته است که بر پایه آرای ابن عربی، دخالت های انسان کامل در عالم طبیعت محدود بوده و تا زمانی که از جانب الهی ماذون نباشد، نه اعمال تصرفی در طبیعت می نماید و نه باید از او انتظار خارق عادتی داشت. و حتی در فرض تصرف هم، از تصرفات حداقلی اش در مسیر اظهار دین بهره می جوید. از مهمترین کارکردهای معنویت خداسو و توسل را باید آرامش بر آمده از ایمانی دانست که با آن می توان بر صدمات ناشی از شرور و بدی ها غلبه نمود.
تحلیل فقه الحدیثی روایت «نکت فی قلبه نکته» در تحلیل چگونگی آگاهی امام از هنگامه ظهور
منبع:
مطالعات مهدوی سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۱
59-72
حوزههای تخصصی:
حضرت ولیّ عصر، خود، همانند منتظران در انتظار اذن الهی به ظهور و قیام برای برپایی عدل وداد در سراسر جهان است. پیرامون چگونگی آگاهی امام مهدی از زمان ظهور نظرات مختلفی مطرح است. یکی از احتمالات الهام به آن حضرت است. روایت «إذا أراد الله اظهار أمره نکت فی قلبه نکته؛ هنگامی که خداى متعال اراده کند امر او را ظاهر سازد...» چگونگی اطلاع امام از وقت ظهور را عنوان کرده است. گردآوری منابع و نسخ این روایت و اعتبارسنجی و بررسی دلالی آن می تواند خواننده را در فهم بهتر از چگونگی آگاهی موعود نسبت به زمان قیامش آگاه و به دو مرحله ای بودن ظهور و قیام توجه داشته باشد. هرچند با بررسی های فقه الحدیثی روشن می شود که این روایت از جهت اعتبار نیاز به کاوش و بررسی بیشتری دارد؛ اما مهم آن است که محتوای آن منافاتی با عقل و قرآن و سنت قطعی ندارد و می توان برای آن مؤیداتی از فرهنگ روایی شیعه به دست آورد. این نوشتار علاوه بر هدف مزبور، چگونگی تشبیه وقت قیام به زمان وقوع نفخ صور در کلام معصوم و مراحل کار امام مهدی به ترتیب ظهور و قیام را نیز بررسی خواهد کرد.
بررسی معانی و مصادیق دهر و سرمد از منظر ابن سینا، میرداماد و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۰
69-90
حوزههای تخصصی:
با بررسی تفسیر ابن سینا و میرداماد از بیان معانی و مصادیق اصطلاح دهر و سرمد، دانسته می شود که ابن سینا برای اصطلاح دهر، پنج معنا و چهار مصداق، و برای اصطلاح سرمد، دو معنا و چهار مصداق بیان کرده است که این معانی گاه با یکدیگر مخالف اند. البته این اختلاف در تعابیر می تواند نشانی باشد از توسعه و تعمیم در این دو اصطلاح. ابن سینا برای عالم دهر، دو ویژگی اختصاصی و برای عالم سرمد، دو ویژگی مخصوص به آن عالم بیان کرده و درنهایت، دو ویژگی مشترک میان این دو عالم را نیز ذکر کرده است. میرداماد درخصوص عالم دهر، دو تعبیر بدیع به کار برده است و دو مصداق و سه ویژگی اختصاصی برای عالم دهر معرفی کرده است. وی در پی این تحلیل نیز یک مصداق و یک صفت ویژه برای عالم سرمد بیان کرده است. صدرالمتألهین سه معنا برای دهر، هفت مصداق برای آن و چهار مصداق برای سرمد بیان کرده است. این مقاله ضمن نگاه تاریخی به این مسأله، با روش تحلیلی- تطبیقی، ابتدا به تبیین دیدگاه ابن سینا پرداخته و سپس به تقریر رویکرد میرداماد و ملاصدرا همت گمارده است و درنهایت، با بررسی و مطالعه ی تطبیقی دیدگاه این فیلسوفان، نشان داده است که این تفاوت در تفسیر می تواند از اهتمام این سه حکیم به ارائه ی تفسیری مطابق با واقع از این دو اصطلاح، در مقام مقایسه با مراتب مختلف نظام هستی حکایت کند و بیان کننده ی نوع نگرش آن ها به جهان هستی باشد. هدف این مقاله، تبیین و تحلیل چگونگی وقوع تحوّل در این مفاهیم است. این مهم می تواند در فهم مبانی هر فلیسوف کمک شایانی کند.
نظریه بدیع علامه طباطبایی در باب تمایز نفس ملکوتی و نفس حاصل از اشتداد، بستری برای تحوّل در انسان شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس انسانی، از ابداعات جناب صدرالمتألهین بود. ایشان بر این اساس، مسائل فراوانی در حیطه قوس صعودی سیر انسانی را حل و فصل کرد و برای آنها تقریرهای عمیق فلسفی یافت. امّا دیدگاه او در تبیین روشن قوس نزولی انسان و مراحلی که دین از آن ها سخن گفته همچون عالم ذر، امتحان انسان پیش از ورود به طبیعت، مسأله هبوط و...، توفیق چندانی نیافت. علامه طباطبایی، رحمه الله علیه، به عنوان فیلسوفی چیره بر حکمت صدرایی و مأنوس با آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام، راهی نو پیش روی انسان شناسی فلسفی گشود. بر اساس تحلیل و تبیین بدیع ایشان که تمام انسان شناسی جناب صدرا بایستی بر اساس آن بازنگری و تدقیق گردد، هر موجودی، نفسی ملکوتی دارد که محور موجودیتش همان است و آنچه حدوث جسمانی دارد، در پرتوی این حقیقت، تحقق دارد. تبیین علامه، که این نوشتار متکفّل تبیین و تشریح آن است، هم عوالم وجودی انسان را به روشنی تبیین میکند، هم عهده دار تشریح قوس نزول انسان و احکام آن می شود و هم تبیین دقیق تری از قوس صعود ارائه می دهد.
ایمان، عقلانیت و زندگی اخلاقی از دیدگاه کرکگور و مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کرکگور با موضعی ایمان گرایانه به تحلیل رابطه ی ایمان و عقل می پردازد. او معتقد است عقلانی کردن ایمان امری متناقض است و هرگز نمی شود ایمان را، که شور و حقیقتی انفسی است، در بند عقلانیت گرفتار کرد. مطهری، برخلاف این نگرش ایمان گرایانه، عقیده دارد مبنای ایمان عقلانیت است، هرچند طریق انفسی یا راه فطرت نیز در وصول به حقیقت نقش آفرین است. هم مطهری هم کرکگور به نقش اراده در ایمان قائل اند. هر دو باطن ایمان را تسلیم می دانند و هر دو تصویری از انسان تعالی یافته ارائه می کنند. با این حال، کرکگور اساساً متعلق ایمان را امر پارادوکسیکالِ خدای تجسدیافته در قالب بشر می داند در حالی که مطهری، ضمن تأکید بر ایمان عارفانه و شورمندانه، به عقلانی بودن ایمان دینی قائل است. آنچه، به رغم این اختلاف ها، مطهری و کرکگور را به یکدیگر نزدیک می کند تلقی آنان از زندگی اخلاقی است، زندگی ای که مبنایی ایمانی دارد و شاکله اش را تسلیم باطنی به خدایی می سازد که فطرت آدمی را سرشته است. به نظر می رسد می توان برای تلفیق دیدگاه های متفاوت کرکگور و مطهری راهی یافت. جست وجوی ما در پی این راه شورمندی ایمان کرکگوری را با میزانی کمال یافته از تکامل عقلانی نزد مطهری، که متضمن درک محدودیت ها و نارسایی های عقل انسانی است، هم طراز می کند.
فاعلیت الهی از دیدگاه گریفین و نقد ان بر پایه فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فاعلیت الهی از منظر گریفین عبارت است از قدرت الهی که تأثیرات علّی در جهان را اِعمال می کند و نحوه فعالیت خدا در جهان و تأثیرگذاری خدا بر موجودات را نشان می دهد و به بیان دیگر چگونگی اعمال قدرت الهی در جهان است. گریفین فاعلیت را بر مبنای قدرت تبیین می کند و قدرت را به ترغیب و تشویق و شورانگیزی تحویل می برد. براین اساس ارتباطی دوطرفه میان خدا و موجودات برقرار است و خدا درحالی که تأثیر می گذارد، تنها خالق نیست و تعین نمی بخشد، بلکه خود موجودات بالفعل در به فعلیت رسیدن امکان های خود، فاعل هستند و خدا، تنها، برانگیزنده است نه اجبارگر.گریفین برای توجیه مسائلی چون ارتباط خدا با موجودات، قدرت و اختیار انسان ها، وجود تغییرات در جهان و مسأله شر چنین تبیین جدیدی از فاعلیت و قدرت الهی ارائه می دهد. دو پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: چگونه می توان از منظر فلسفه صدرایی فاعلیت الهی به روایت گریفین را ارزیابی کرد؟؛ 2. چگونه می توان بحسب تحلیل سیستمی، فاعلیت الهی به روایت گریفین را مورد ارزیابی قرار داد؟ دستاوردهای این پژوهش نیز به این قرار است: در ارزیابی درون سیستمی بیان کردیم که گریفین در تبیین خود از فاعلیت الهی، این فاعلیت را محدود کرده، قدرت الهی را به ترغیب و برانگیزش فروکاست داده است. همچنین، از منظر صدرایی نیز آنچه گریفین ارائه می کند، با خدایی که تنها فاعل حقیقی براساس وحدت شخصی ملاصدرا است، قابل مقایسه نیست، بلکه می توان آن را با نفس رحمانی ملاصدرا مقایسه کرد. به بیان دیگر کارکرد های فاعلیت الهی گریفین با نفس رحمانی ملاصدرا تأمین می شود.
کرونا تهدیدکننده سعادت های دروغین بشر با تکیه بر تسلایابی بوئثیوس از فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
125 - 138
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با شبیه سازی وضعیت بوئثیوس حاصل از سقوط سیاسی و لوازم آن مانند از دست دادن قدرت، ثروت و افتخار و ... با وضعیتی که بیماری کرونا و پیامدهای ناشی از آن برای بشر داشته، به تمایز سعادت های دروغین خودساخته بشر با سعادت حقیقی او پرداخته شده است تا دریافته شود آیا تسلایابی بوئثیوس از فلسفه در برخورد با سعادت های دروغین در موارد مشابه با سقوط سیاسی و لوازم آن، مانند بیماری همه گیر کرونا نیز صادق است. بدین منظور، تعریف بوئثیوس از انسان، سعادت های دروغین، سعادت راستین و فرآیند بازگشت به خود که به نیل انسان به خیر حقیقی منجر می شود، به روش تحلیلی توصیفی واکاوی می شوند. بوئثیوس در تعریف انسان به دوگانه انگاری قائل است و بدن انسان را فانی و نفس او را فناناپذیر می داند. ازنظر او، لازمه سعادت راستین، پایداری است، حال آنکه ویژگی ماده ناپایداری است؛ بنابراین، آن سعادت های مربوط به جزء مادی انسان، در عین حال که برای زندگی خاکی بشر ضروری اند، پایدار نیستند. گاهی بر اثر سقوط سیاسی یک فرد و گاه با عوامل دیگری که لازمه دنیای ناپایدار است، از بین می رود. ازنظر بوئثیوس، چون خیر حقیقی پایدار است، پس به جزء غیر مادی انسان، یعنی نفس مربوط است. خداوند در طبیعت انسان نیل به این خیر را قرار داده که همان خدا است و فلسفه کمک می کند تا انسان با شناخت خود، ازطریق فرآیند بازگشت به خود به آن رهنمون شود.
تحلیل ادله و دیدگاه اندیشمندان اسلامی پیرامون آفرینش کنونی بهشت و جهنم با تکیه بر آرای معتزله، امامیه و اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
155 - 181
حوزههای تخصصی:
بهشت و جهنم از برجسته ترین مسائل حوزه معادشناسی است که در متون دینی به وجود آن ها تصریح شده است. به خلاف اتفاق نظر اندیشمندان اسلامی پیرامون اصل وجود بهشت و جهنم، در جزئیات و ویژگی های آن اختلاف وجود دارد. یکی از این اختلاف ها آفرینش کنونی بهشت و جهنم به شمار می آید. در این میان، خوارج، برخی از معتزله و گروهی از زیدیه منکر آفرینش فعلی بهشت و جهنم شده اند. در مقابل، سایر متکلمان به وجود کنونی بهشت و جهنم باور دارند. از مهم ترین ادله نقلی منکران خلقت کنونی بهشت و جهنم، استناد به آیات خلود، فانی شدن همه مخلوقات و وسعت بهشت است. عبث بودن آفرینش بهشت و جهنم پیش از قیامت و لزوم قرار گرفتن بهشت و جهنم در عالم افلاک یا سایر عوالم، از برجسته ترین ادله عقلی منکران محسوب می شود. قائلان به آفرینش کنونی بهشت و جهنم در اثبات مدعای خود، جدای از روایات به آیاتی مانند آیات ناظر به مهیا بودن بهشت و جهنم، آیات مربوط به معراج پیامبر9، آیات پایانی سوره تکاثر و آیات بیانگر سکونت آدم و حوا در بهشت خویش استناد می کنند. در این پژوهش به شیوه تحلیل محتوا، پس از تبیین مبانی هر یک از مکاتب کلامی پیرامون معاد، به بررسی و نقد ادله معتزله، دیدگاه و ادله امامیه و اشاعره پیرامون آفرینش کنونی بهشت و جهنم پرداخته شده است.
تحلیل کارکردگرایانه انتظار در تقویت روحیه مقاومت و پرهیز از روحیه شتاب زدگی
حوزههای تخصصی:
انتظار به عنوان آموزه ای فراگیری و پردامنه با دو رویکرد فرامذهبی و فرادینی توجیه شده و نقش اساسی و مهمی در ساماندهی زندگی فردی و اجتماعی باورمندان منجی دارد. در این پژوهه در میان کارکردهای مختلف انتظار در امورات فردی و اجتماعی به دو مقوله مقاومت و استعجال با نگرش سلبی و ایجابی پرداخته می شود که در نگرش ایجابی به اثبات نقش انتظار در تقویت روحیه مقاومت و تاب آوری و در نگرش سلبی به نفی روحیه شتاب زدگی و استعجال با شیوه کتابخانه ای همراه با تبیین اطلاعات با روش توصیفی و تحلیلی مبادرت می شود. بی شک مسئله و چالش مهمی که گاه در میان منتظران دیده شده و موجب اختلال در زندگی فردی و اجتماعی آنها می شود، روحیه کم حوصلگی و شتاب زدگی در امر ظهور است که در این نوشتار برای پاسخگویی و برون رفت از این مسئله و برای تقویت روحیه صبر و مقاومت در میان منتظران با بهره گیری از استدلاهای قرآن و روایی همراه با تحلیل های مضمونی به تحقیق و پژوهش دراین باره پرداخته شده است.
ماهیت و حقیقت نفس و ارتباط آن با بدن در فلسفه غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظر آغازین، منابعی مانند رؤیاها، حضور ارواح و تنفس موجودات از جمله خاستگاه هایی است که از فَهم آنها تصور نفس پدید آمده است. یکی از بزرگترین مشکلات فکری انسان این است که از خود، تصور درونی و معنوی دارد که تطبیق آن تصور با فهم فراگیر علمی از جهان مادی از جمله جسم، دشوار است. ما خود را موجوداتِ دارای نفس و عقل تصور می کنیم، البته در جهانی که از ذرات مادی بی ذهن تشکیل شده است. حال پرسش این است که چگونه می توان این دو تصور را بر یکدیگر انطباق داد؟ چرا مشکل تصور نفس در کنار تصور بدن این قدر دشوار است؟ دست کم از زمان دکارت، مشکل نفس و بدن به این شکل درآمده است که چگونه می توان ارتباط میان نفس و بدن را تفسیر کرد؟ فلاسفه غرب در مفهوم «من» که هر کس با آن به خودش اشاره می کند، اختلاف شدید دارند. در تبیین این اختلافات چه می توان گفت؟ آیا آنچه به آن اشاره می شود (من)، جسم است و جسمانی؛ یا نه جسم است و نه جسمانی و یا مرکب از این اقسام است؟ هدف ما در این مقاله این است که با کشف و تفسیر داده ها به روش تحلیل- توصیفی، ضمن تعریف فلاسفه غرب از نفس، راه حل آنان در خصوص ارتباط نفس و بدن را تبیین کنیم . می توان یافته این تحقیق درباره نفس را، هست بودن دانست؛ نفس در قالب هیچ تعریف و تبیین علمی نمی گنجد و ما نمی توانیم بگوییم چیست، لیکن می توانیم بگوییم که هست و در پیرامون آن، شعور و حیات وجود دارد .
بررسی رشد و تکامل عقل در عصر ظهور
منبع:
موعودپژوهی سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
9 - 27
حوزههای تخصصی:
ظلم و ستم و تعدی به حقوق الهی و مردمی نتیجه جهل، نادانی و دورافتادگی بشر از فرهنگ اصیل انسانی است. تربیت دینی، تکامل اخلاقی و شکوفایی عقل و خرد در جامعه بشری از ویژگی های عصر ظهور امام زمان (عج) است. مقاله حاضر با بهره گیری از منابع تفسیری، روایی و کلامی در پی آن است تا ضمن بررسی معنای عقل به تبیین ضرورت تکامل عقول، ابزار تکامل عقول، مفهوم و کیفیت تکامل عقول و خردمند بودن جامعه عصر ظهور بپردازد.
سبک زندگی و موانع آن در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۷
111 - 132
حوزههای تخصصی:
مقوله «سبک زندگی» یک افزوده جدید در علوم اجتماعی و روا ن شناسی نوین است، لیکن عناصر اصلی سبک زندگی نمی تواند موضوع جدیدی باشد، آنچه نو و جدید به نظر می آید، روش های بررسی این مقوله است و نه عناصر اصلی و سازنده آن. موضوع سبک زندگی، همواره در طول تاریخ مد نظر و دغدغه صاحبان ادیان و مکاتب بشری بوده است، پیامبران الهی از طریق کتب آسمانی و حکما، عارفان، متکلمان، فقیهان وحتی ادیبان و مورخان و دیگر ارباب حِرف وصنایع، در ضمن تبیین وشرح اصول مورد نظر خود در صدد انتقال نوع سبک زندگی ایده آل ومطلوب خود به شاگردان وخوانندگان خود بوده اند و این هدف مهم از طریق الگو سازی و تقلید صورت پذیرفته است، حتی در مواردی که تصریح به تقلید و الگوسازی از سوی مذهب و مکتبی نشده است، این کار خود به خود، صورت گرفته است. در این مقاله تلاش نویسنده بر این بوده است که با بررسی سخنان امام علی(ع) در قالب خطبه ها، نامه ها،حکمت های آن حضرت در کتاب شریف نهج البلاغه، برخی از عوامل سازنده و تأثیر گذار، همچنین برخی از موانع و عوامل بازدارنده سبک زندگی مطلوب و ایده آل از نگاه امام علی(ع) را بررسی و مورد تحقیق قرار دهم و در حد توان خود تلاش نموده ام لیکن از آنجاکه سخنان امام در باره سبک زندگی بسیار وسیع وگسترده است، بررسی همه آنها و ابعادشان در یک مقاله امکان پذیر نیست، امید است که محققان دیگر همت نمایند آنها را بررسی کنند.
بررسی هستی و چیستی «هنر متعالی» از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۸
25 - 48
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های برجسته حکمت متعالیه، توجهی است که به زیبایی در صنایع لطیفه دارد. ملاصدرا از منظر وجودشناسی به هنر و زیبایی شناسی هنری و ارتباط عشق و هنر و توانمندی های نهفته در هنر نگاه کرده و به جزییاتی پرداخته که در افق زیبایی شناسی قابل توجه و تأمل است. طبق مفروضات هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان دارای عوالمی است و هنر به عنوان صنایع لطیفه انسان در این عوالم رشد و نضج می یابد. در این مقاله تلاش شده است که هنر و آفرینش به عنوان اثر هنری از منظر ملاصدرا تبیین شود. بر اساس نتایج پژوهش در حکمت صدرایی هنر متعالی از نظر ملاصدرا آدمی را به تشبه به باری تعالی می رساند. ملاصدرا به هنر به صورت عام و فراگیر می نگرد و به آن صبغه معنوی و قدسی می دهد. از آنجا که هنر و صنایع لطیفه را با عشق عفیف و زیبایی شناسی معنوی پیوند می زند و هدف از آن را رسیدن به معشوق حقیقی و زیبایی های ملکوتی تلقی می کند و در واقع برای هنر جایگاه ارزشی، معنوی و قدسی قایل است. ملاصدرا در تلقی خود از هنر گامی فراتر نهاده و دیدگاه خود را در قالب یک نظریه واحد که می توان آن را «محاکات متعالی» خواند ارائه می کند .
مواجهه ی آلیستر مگ گراث با الحاد تکاملی ریچارد داوکینز و ارزیابی انتقادی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
183-204
حوزههای تخصصی:
ریچارد داوکینز با تاکید بر علم گرایی حداکثری، تعارض میان علم و دین را مطرح می نماید. وی با تقریر برهان نامحتملی وجود خدا را در کمترین احتمال ممکن قرار داده و در نهایت، باور الحادی را استنتاج نموده است. در مقابل، آلیستر مگ گراث نگاه حداکثری داوکینز به مقوله علم را ناصواب دانسته و با استفاده از رئالیسم انتقادی و روان شناسی ادراک، نگاه الحادی وی را به چالش می کشد. مسأله تحقیق پیش رو آن است که این مواجهه را ارزیابی نموده و به سنجش گذارد. در این ارزیابی به لحاظ گردآوری از روش کتابخانه ای اسنادی و به لحاظ مقام داوری از روش تحلیلی سود جسته ایم. دستاورد تحقیق نشان می دهد که اگرچه تحلیلِ مگ گراث از نگاه خداباورانه به عالم هستی به مثابه یک چهاچوب تفسیری، تعارضِ ادعایی داوکینز میان علم و دین را مرتفع می نماید، اما در عین حال نمی تواند خود را از دام نسبیت گرایی معرفت شناسانه برهاند . ضمن اینکه برخی اشکالات وی به برهان نامحتملی خالی از ضعف نیست.
«برکت» و «نفرین» در تورات و رابطه آنها با «میثاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برکت و در مقابل آن، نفرین مفاهیم پیچیده ای اند که ارتباط نزدیک میان کلام و واقعیت را نشان می دهند. خدا یا انسان ها این مفاهیم را در عهد عتیق و در مناسبت های مختلف به کار گرفته اند. برکت و نفرین در تورات به طور مستقیم از جانب خداست و ارتباطی تنگاتنگ با طرح «میثاق» دارد؛ اما در منابع دیگر، آنها مانند افسون های جادویی به نظر می رسند که امور خیر و شر بدان ها نسبت داده می شود. رواج این مفاهیم در متونی غیر از کتاب مقدس نشان دهنده این است که در بین مردم اسرائیل باستان، درک کلی از برکت و نفرین وجود داشته است و مردم آنها را به عنوان اهرم های قدرتمندی برای تأثیرگذاری بر یکدیگر می دانسته اند. برکت در تورات بیشتر به معنی بهره های مادی است و انسان می تواند با درخواست آن یا با انتقال آن به سایرین، نقش داشته باشد. بازگرداندن برکت از جانب انسان به خدا به مفهوم سپاسگزاری از خدا و ستایش اوست. هدف از اعطای برکت از جانب خداوند، بازیابی، تقویت و نگهداری رابطه انسان با خدا و درنهایت، اطمینان از سعادت ابدی انسان است. این تحقیق مبتنی بر تورات و منابع مکتوب است که با روش تحلیلی و با رویکرد نظری به ایضاح مفاهیم برکت و نفرین و نسبت آن با میثاق پرداخته است.