فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۷۰۱ تا ۷٬۷۲۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
نقد سه نظریه درباره وحی
بررسی آرای ریچارد مارتین دربارة تجسیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت دقیق آرای خاورشناسان دربارة معارف اسلامی و نقد علمی دیدگاه های آنان برای ما مسلمانان ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور راقمان این سطور در مقالة حاضر تلاش کرده اند تا به بررسی آرای مارتین دربارة تجسیم بپردازند. روش تحقیق در این پژوهش مطالعة کتابخانه ای و رویکرد آن تحلیلی- انتقادی است. این بدان معنا نیست که از روش های توصیفی استفاده نشده است. اگرچه بررسی دیدگاه های مارتین در خصوص تجسیم مرکز توجه و تحلیل بوده، جهت تکمیل این تحقیق، در مواقع مورد نیاز از نظرهای عالمان مسلمان استفاده شده است. به نظر مارتین اعتقاد به جسمانیت خدا در بعضی فرقه های اسلامی، از برداشت های ظاهری از توصیف های قرآنی مبنی بر جسم داشتن خداوند ناشی شده است. وی سابقة طرح بحث در مورد صفات الهی را در خلال ربع دوم قرن دوم هجری می داند. بررسی آرای مارتین دربارة تجسیم، گویای تتبع بسیار وی در منابع اسلامی است، اما اشتباه های غیرقابل اغماضی که از او سرزده نشان می دهد که وی به همة منابع معتبر اسلامی مربوط به تجسیم به ویژه منابع شیعی دسترسی یا اشراف نداشته است. مارتین به دلیل مراجعة یک سویه به منابع اهل سنت از پرداختن به نظرات مکتب اهل بیت در خصوص تجسیم غافل شده است.
بندیکت قدیس؛ عارف یا راهب؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف درک عمیق تر رهبانیت بندیکت و آشکار شدن ارتباط آن با عرفان مسیحی، برای آگاهی بیشتر از این بُعد مسیحیت کاتولیک و با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته است. مقاله درباره پدر رهبانیت مسیحی غرب، یعنی بندیکت اهل نورسیا (480 547)، با توجه به کتاب قواعد اوست. این تحقیق، پس از معرفی بندیکت، عارف بودن او را مورد بحث قرار می دهد. بدین منظور، تعریف و مؤلفه های اصلی عرفان و نیز رهبانیت مورد توجه قرار گرفته است. سپس، وجود دو عنصر اصلی عرفان، یعنی شهود عرفانی به خدا و گرایش به وحدت، در تعالیم بندیکت بررسی و اثبات شده است. در نهایت، با توجه به رابطة عرفان و رهبانیت و دیدگاه های پیروان بندیکت و شارحان «قواعدِ» بندیکت، نتیجه گرفته شده که تعریف «عارف» بر بندیکتِ راهب صادق است.
شفاعت از دیدگاه عقل و نقل
حوزههای تخصصی:
تفرق مسیحیت
الحلال و الحرام من الاطعمه و الاشربه عندالفریقین (عربی)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
معرفه ما یحل اکله من الحیوان و ما لا یحل، ان یُرجع إلی الشرع، فما اباحه الشرع فهو مباح و ما حظره فهو محظور.
اما ما حرم شرعا فجملته:
حرمه الخبائث و الاشیاء الضاره بالبدن و شرب المسکرات و النجاسات و المتنجسات و عدم الاذن شرعاً لحق الغیر
و اما الحیوانات ففیه التفصیل الآتی:
المشهور بین فقهاء الامامیه تحریم حیوان البحر الا المسک الذی له فلس و اختلف فقهاء الامامیه فی المارماهی و الزمار و الزهو.
و لا یحل عند الحنفیه من الحیوان المائی شیءٌ سوی السمک فیحل اکله سواء کان ذافلوس ام لا.
و ذهب ما عدا الحنفیه إلی إباحه کل حیوانات البحر بلا تذکیه حتی ما تطول حیاته فی البر کالتمساح و السلحفاه البحریه و الضفدع.
و حلیه الانعام (البهائم) الوحشیه من الحیوان البری مما لا خلاف فیه بین المسلمین و المشهور بین الامامیه حلیه الحمول الثلاثه الاهلیه التی تحمل الاثقال و تُرکب: الخیل و البقال و الحمیر. و ذهب الشافعیه و الحنابله ـ و هو قول للمالکیه ـ إلی الإباحه الخیل سواء کان عرابا او براذین و ذهب الحنفیه إلی حل اکلها مع الکراهه التنزیهیه. و ذهب الشافعیه و الحنابله الی حرمه اکل الحمار الاهلی، و فی البغال قال الشافعیه و الحنابله: إنه یتبع اخس الاصلینُ. لحم الحیوانات المفترسه حرام عند فقهاء اهل البیت و الحنفیه و الشافعیه و الحنابله غیر ان الضبع و الثعلب قال بحلها ابویوسف و محمد؛ و یحرم من الحیوانات: المسوخات عند فقهاء اهل البیت و لم یتعرض فقهاء سائر المذاهب للمسوخات.
طرح آشتی ترادف سینوی و عینیت صدرایی در باب صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار مکتوب بابیه و بهائیت در بوته نقد (1)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی انتقادی معنای زندگی از منظر اگزیستانسیالیسم الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
206 - 233
حوزههای تخصصی:
مسئله معنای زندگی از اساسی ترین پرسش های انسان معاصر غربی است که مورد توجه اگزیستانسیالیست های الهی نیز قرار گرفته است. در این نوشتار، راهکار اگزیستانسیالیسم الهی مورد بررسی قرار می گیرد. آنچه که با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به دست آمد این است که اگزیستانسیالیست های الهی می کوشند، با بازنگری در تلقی سنتی از خدا، خداوند را به مثابه امر مطلق و مقدس و متعالی درنظر بگیرند و روزنه ای نوین به سوی او بگشایند، تا بدین ترتیب، معنای زندگی را در برقراری نسبت با او قرار بدهند. البته، این موضع فلسفی قطعاً برای بسیاری از دینداران که وجود خداوند را استدلال پذیر و مبرهن نیز می دانند حداقلی و غیرقابل قبول است.
آسیب شناسی معرفت دینی با تأکید بر آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیب شناسی معرفت دینی به معنای شناخت آفاتی که به درک و باور دینی زیان می رساند از بحث های نوپایی است که البته می توان برخی نمودهای آن را از لابه لای آثار پیشینیان نیز استخراج نمود. علامه طباطبایی در قامت یک متفکر دینی با غور در منابع اسلام، ضمن شناخت آسیب های معرفت دینی، به مقابله با آنها پرداخته و از این رهگذر، شیوه های متفاوتی برای فهم صحیح دین ارائه نموده است. نوشتار حاضر ضمن برشمردن مهم ترین آسیب های معرفت دینی در دو بخش مبانی و روش های فهم دین، با تأکید بر آرای آن عالم ربانی، علاوه بر تحلیل نوع آسیب و آثار مخرب آن در معرفت دینی، راهکارهای ایشان را برای مقابله با این آسیب ها بررسی کرده است. در نگاه ایشان، راه برون رفت از آسیب هایی مانند نسبی گرایی، التقاط، بدعت، خرافه پرستی، عدم جامعیت، تفسیر به رأی و جداانگاری دین از زندگی فردی و اجتماعی، پرورش عقل قطعیِ جامع نگر و تمرکز آن بر قرآن است.
ابهام و پیچیدگى؛ رهآورد تمدن کنونى بشر
حوزههای تخصصی:
«ابهام» اگر در حد مقدمه باقى بماند، صفتى خوب و در برخى موارد، لازم است؛ زیرا تا این حالت نباشد، ضرورت تفکر براى رسیدن به حقیقت، رخ نمىنماید. اما اگر ثابت و پا برجا بماند نه تنها مفید نبوده بلکه مانند خورهاى به جسم و جان بشر افتاده و او را از پا در مىآورد.
حال اگر ابهام، صفت یک تمدن قرار گیرد، طبعا همه شؤون جوامع درگیر با آن را دچار اختلال مىکند. در این نوشتار، نویسنده ضمن تعریف و تبیین واژه ابهام، تمدن غرب را به آن گرفتار مىبیند. البته به بیان درد بسنده نکرده، راههاى درمان را نیز بیان مىکند.
خیز تا از در میخانه گشادى طلبیم به ره دوست نشینیم و مرادى طلبیم
بود آیا که در میکدهها بگشایند گره از کار فرو بسته ما بگشایند(2)
ما در برههاى از بسترِ زمان زندگى مىکنیم که دقیقا در حاشیه پایانى تاریخ و زمان واقع شده، فردا به تاریخ ملحق خواهد شد؛ و این زمانى است که فقط از همین لحاظ، مىتوان «آخرالزمان»ش نامید؛ اما نمىتوان بصراحت، آخرالزمان موعود را بر این برهه تطبیق نمود. با این همه بایسته است که وضع موجود را به بحث و بررسى کشیده و با به چالش گذاردن همه داشتهها و یافتههاى تمدن امروز، آخرالزمان (به معناى اعم و اخص) را بکاویم و «تمدن توسعه یافته کنونى غرب» را تحلیل کرده و رگههاى تفکر و عمل آن را بازیابى و بازخوانى کنیم، تا از این رهگذرِ پر حادثه به رهیافتهایى ناب در رابطه با «آخرالزمان موعود» نایل آییم. به همین جهت، نوشتار حاضر ابتدا به کاوش در ماهیت اساسى تمدن غرب پرداخته و با رهآوردهاى نقّادانه، به بررسى آخرالزمان موعود مىپردازد. «ابهام» که به عنوان یک بستر اساسى و ساز و کار بنیادى براى تحقق تمدن کنونى معرفى مىشود، نظریه نوینى را پیشروى متفکران و اندیشمندان قرار مىدهد. ما تنها به بررسى اجمالى این نظریه و عوامل پیدایش ابهام در بستر تمدن پیشرفته غرب، مىپردازیم.