نوشتار حاضر بررسی کوتاهی است دربارة برخی زمینههای ارتباط میان دو مسئله مهم و دیرپا در فلسفه و الهیات یعنی مسئلة «نفس و بدن» و یا به تعبیر جدیدتر مسئله «ذهن ـ بدن»، از یک سو و مسئله چگونگی ارتباط آفریدگار و جهان طبیعت، از سوی دیگر. آیا به لحاظ تاریخی و تحلیلی میتوانیم میان نحوه تلقی خود از این دو مسئله نسبتی برقرار کنیم؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا با تحلیلی فلسفی و کوتاه نشان داده می شود که در بحث از تبیین چگونگی ارتباط میان آفریدگار و جهان طبیعت با مسائل و مشکلاتی مواجهیم که با دشواریهای مربوط به فهم ما از مسئله ارتباط نفس و بدن (یا ذهن و بدن) بیشباهت و بیمناسبت نیست. سپس با ذکر چند نمونه از دیدگاههای تاریخی و معاصر در فلسفه و الهیات غرب به برخی زمینه های ارتباط میان این دو مسئله در تفکر غرب می پردازیم. پس از آن، زمینه های ارتباط میان این دو مسئله را در اندیشه اسلامی پی می گیریم. توصیه های جدی درباره لزوم دقت و پرهیز از زیاده روی در به کارگیری تمثیل نفس ـ بدن نیز مورد توجه خواهد بود
مسأله اصلی این پژوهش تحلیل چیستی سعادت از دیدگاه مسکویه، و روش تحقیق آن توصیفی ـ تحلیلی است. مسکویه سعادت را به عنوان خیر و کمال در قیاس با صاحب اش تعریف می کند. بر این اساس یک وابستگی و پیوستگی میان خیر و کمال و سعادت برقرار می کند. او برای خیر دو تعریف ارائه می دهد و آن را به اقسام مختلفی مثل خیرات شریف، ممدوح، مطلق و غیرمطلق، عام و... تقسیم می کند. از تأمل در برخی از این اقسام این پیوستگی بهتر ظاهر می شود. او همچنین برای سعادت چهار ویژگی معرفی می کند: 1. غیرموقت بودن، 2. اکتسابی بودن، 3. مختص عقلا بودن، 4. عدم درک کنه سعادت اخروی در دنیا؛ و سعادت را به اقسام مختلفی چون سعادت در بدن و خارج از بدن، و اقسام پنج گانه تقسیم میکند.