فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییر پذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و اراده های فکری می داند. یعنی نیروهای طبیعی و ذاتی اگرچه در جریان رشد اخلاقی دخیلند، اما این نقش جبری نیست بلکه با اراده های فکری صورت می بندد که با تمرین و عادت، سبب اکتسابات رشدی اند. براساس تحلیل اراده های فکری نزد صدرا در فرآیند کنش های درونی که مبتنی بر نوعی تحلیل رشد پیوسته و ذومراتبی است، سازوکار اخلاقی انسان، متضمن نوعی تفکر و استدلال اخلاقی است که برانگیزاننده گرایش ها و نظام بندی عواطف است که تحت تأثیر کشمکشی پیچیده از تأثیر و تأثرات متقابل نیروهای درون و القائات برون و اراده آدمی است. نیروهای درونی جنبه های متنوع شناختی (علوم و باورها)، گرایشی (عواطف، احساسات، فطرت گرایشی، غرایز) و حتی بدنی (مزاج، تغذیه، مغز، ابزارهای حسی، زمنیه-های وراثتی) دارند و یا نظیر مکلات و شاکله شخصیتی ثانوی، تهذیب نفس و ... ، زمینه ساز و مؤثر در این ساحت اند. عوامل محیطی متنوعی نیز، همچون انتقال قوانین و هنجارهای اجتماعی یا شرعی (از طریق دین/ انبیاء) و یا الگودهی (با تأثیر مربی، والدین و ..)، و پیامدهای محیطی و همانندسازی (هم نشینی با دیگران، اجتماع با نیکوکاران) جریان رشد اخلاقی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد که در تعامل با ارگانیسم درونی-زیستی-اکتسابی است.
بازخوانی انتقادی ماهیت فلسفه اسلامی از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
95 - 117
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی فلسفه را به الهی و غیرالهی و فلسفه الهی را به فلسفه اسلام و غیر آن تقسیم می کند. از دیدگاه ایشان الهی بودن فلسفه به اثبات وجود خداوند است، ولی فصل ممیز فلسفه الهی اسلام از غیر آن، به مفهومی است که از خداوند اثبات می شود. به اعتقاد ایشان اگر فلسفه الهی به اثبات توحیدِ اطلاقی برسد و بپذیرد که وجود خداوند که صرف است و هیچ حدی آن را محدود نمی کند و حتی از قید اطلاق هم مبراست، فلسفه الهی مربوط اسلام خواهد بود و در غیر این صورت، چنین نیست. اما آیت الله جوادی آملی، اسلامی بودن علوم، از جمله فلسفه را به معنای عام آن می داند. اسلام به معنای عام یعنی حق جویی و حق پذیری. بنابراین، به اعتبار فیلسوف یا کتابِ فلسفی نمی توان به اسلامی بودن یک فلسفه فتوا داد، بلکه باید هر مسئله فلسفی یا علمی، جداگانه بررسی شود تا اگر حق و مطابق با واقع باشد، اسلامی شمرده شود وگرنه خیر. مسئله اصلی این پژوهش تعیین مصداق برای فلسفه اسلامی از میان فلسفه های شناخته شده موجود است. این پژوهش که در جمع آوری مطالب به شیوه اسنادی و در پردازش به شیوه تحلیلی و منطقی نگارش یافته است، به لوازم این دو دیدگاه و بررسی آنها می پردازد.
«وجدان خویشتن» و خطاناپذیری آن از منظر فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
215 - 236
حوزههای تخصصی:
«خودآگاهی» یکی از مصادیق علم حضوری است. دو پرسش مهم معرفت شناختی در مورد این مصداق وجود دارد: اول این که آیا ما واقعیتی به نام «من» را وجدان می کنیم؟ دوم این که آیا این وجدان، خطاناپذیر است و واقعیت «من» را آن گونه که هست نشان می دهد یا ممکن است «وجدان من» مغایر «من عینی» باشد. دو نکته نوآورانه اساسی در پاسخ به این دو مسئله وجود دارد که در مقاله پیشِ رو مدنظر قرار گرفته است. اول این که فیلسوفان مسلمان برای شناخت «من» سلسله مراتب قائل اند، به طوری که در این سلسله، ابتدایی ترین و بنیادی ترین چیزی که درباره «من» وجدان می شود، همانا «درک کنندگی خویشتن» است. این رویکرد نقش مهمی در پاسخ به منکران وجدان «من خودآگاه» دارد. دوم این که از نگاه ایشان، یگانه روش بحث درباره بنیادی ترین سطح شناخت «من» (درک کنندگی من) همانا توصیف وجدان خویشتن به کمک عقل توصیفی است. در چهارچوب این دو نکته می توان گفت که اولاً وجدان «من درک کننده» وجود دارد و ثانیاً فیلسوف مسلمان به عنوان یک مبناگرای عمیق، این وجدان را به مثابه یک «واقعیت» در نظر می گیرد و به سبب یگانگی وجدان و واقعیت، حکم به امتناع تخلف «معرفت وجدانی به من» از «واقعیت من» می کند. ضمناً یگانه دانستن «معرفت وجدانی به من» و «واقعیت من» ناشی از یک اعتبار صرف نیست، بلکه متکی به محتوای «وجدان من» (درک کنندگی من) است.
حرکت در مجردات از منظر روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
25 - 42
حوزههای تخصصی:
Despite the philosophers' definition of "motion" (the gradual departure of an object from potentiality to actuality and mobility or gradation in existence) and "incorporeal being" (an entity that is not an elemental or natural body, it can still remain there without an elemental body and material belongings), one can find some traditions suggesting the possibility of motion in incorporeal beings. There, prima facia, however, seems a contradiction in those traditions. A small number of traditions indicate the absence of motion in incorporeal beings. But those traditions are weak, ambiguous, conflicting with definite narrations that do not signify the absolute stability of incorporeal beings. In contrast, there are a lot of traditions indicating the possibility of motion in incorporeal beings; traditions that suggest motion in all contingent beings, that all creatures have time or appointed term or death, or the increase in the knowledge of the angels, or their getting closer to God, etc. From the overall implication of these narrations, the possibility of motion in incorporeal beings can be inferred.
بازخوانی تحلیلی - نظری مؤلفه ها و راهبردهای نظام سلوکی میرزا جواد ملکی تبریزی (ره) و تطبیق آن با اصول و مبانی حکمی و برهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
223 - 249
حوزههای تخصصی:
فضای عرفان اسلامی به ویژه در ساحت عملی آن همواره آمیخته با دستورات و الگوهایی است که توسط اهل معرفت به سالکان راه حق برای نیل به مقامات عالیه معنوی ارائه شده است. میرزا جواد ملکی تبریزی از جمله عارفان بنامی است که در حوزه عرفان عملی شیعی سعی در ارائه یک نظام سلوکی روش مند داشته است. بدون تردید، اعتبار این نظام سلوکی چه از حیث معرفت شناختی و چه از حیث وجودشناختی به میزان تطابقی است که مؤلفه ها و راهبردهای آن با سنجه «عقلانیت» و «برهان» دارد. بر این اساس، در تحقیق پیش رو نگارندگان در پی دستیابی به دو هدف مهم می باشند: هدف نخست، گردآوری و تبیین مؤلفه ها و راهبردهایی است که میرزا جواد ملکی، نظام سلوکی خود را مطابق با آن شکل داده است و هدف دوم، سنجش نظام سلوکی مذکور با سنجه «عقلانیت»، «برهان» و «حکمت نظری» است. دستاورد تحقق دو هدف مذکور را می توان ایجاد نوعی پیوند میان دو ساحت عرفان عملی و حکمت نظری دانست؛ پیوندی که می تواند گامی مهم در جهت هم افق نمودن این دو ساحت مهم در حوزه تفکر عرفانی و فلسفی و زدودن برخی سوء فهم ها و چالش های مرتبط با این دو ساحت باشد.
برهان عقلی علم الهی بر امامت امیرالمومنین علیه السلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
80 - 111
حوزههای تخصصی:
تا کنون پژوهش های دامنه داری پیرامون علم الهی امیرالمومنین علی × صورت گرفته است؛اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد محققان کلام اسلامی وجود دارد .آنچه در این وجیزه بررسی می شود نگاهی متفاوت به علم الهی ایشان است.زاویه ی متفاوت برگرفته از این مسأله است که چگونه می توان به شیوه برهانی وعقلی از رهگذر علم الهی دینی، امامت حضرت علی × را اثبات نمود؟ برهان علم از سه مقدمه تشکیل شده است : اول : اثبات علم الهی دینی امیرالمومنین × بر اساس نصوص معتبر ؛ دوم:عدم اعطای علم الهی به مدعی دروغین امامت ؛ سوم:تنها حضرت علی × دارای علم الهی و مدعی امامت منصوص بوده است. مقدمه اول با ادله ی قرآنی و روایی اثبات شده ومقدمه دوم، بر اساس حکم عقلی مسلم است .مقدمه سوم نیز در گزارشات منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است .بنابر مقدمات با روش های معمول روایی ،توصیفی –تحلیلی ، فرضیه پژوهش اثبات شده است.
بررسی و نقد تعریف «عمل» از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین تمایز عمل از سایر افعال را در «قصدی» بودن آن میداند. از نظر وی «قصد»، شامل اراده همراه با آگاهی مرتبه دوم عامل به غرض فعل است؛ بنابرین، چنین نیست که هرفعل ارادی یی «عمل» نامیده شود، بلکه «عمل»، فعلی ارادی است که همراه با آگاهی مرتبه دوم عامل به غرض فعل پدید آید. نتایج پژوهش پیش رو که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و از طریق تحلیل لوازم مفهومی عمل، بدست آمده، نشان میدهد که تعریف ملاصدرا، مانع اغیار نیست؛ زیرا بر اساس مثال «رُبات خودآگاه»، میتوان عاملی را فرض کرد که از اراده و آگاهی برخوردار است، اما فعل وی متصف به «قصدی بودن» نیست. بنابرین، برای تکمیل تعریف عمل، علاوه بر اراده و آگاهی، یک عنصر سوم نیازمند هستیم که همان «اختیار» است. ملاصدرا «اختیار» را بعنوان عنصر سوم سازنده عمل، برسمیت نمیشناسد و آن را به همان آگاهی و اراده تحویل میبرد؛ درحالیکه پژوهش حاضر اثبات میکند که نظر وی اشتباه است و «اختیار»، بمعنای «آزادی اراده»، باید به تعریف عمل افزوده شود. مسئله اساسی این پژوهش، بررسی ساختار ماهوی «عمل» در حکمت متعالیه، و هدف آن، تمایز «عمل» از امور متشابه است.
رساله «الاضحویّه» ابن سینا: تحلیل تاریخی - محتوایی و ارزیابی پژوهش ها(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
144 - 175
حوزههای تخصصی:
«الأضحویّه»، رساله ای است منسوب به ابن سینا که به سبب ویژگی هایی چون نظریّه خاص مؤلّف در بحث معاد جسمانی و نیز دیدگاه ویژه او درباره گزاره های دینی، اثری متفاوت بوده که در تاریخ تألیف آن نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد. این مقاله با روشی توصیفی - تحلیلی در دو بخش تنظیم شده است: مسأله بخش نخست، بررسی ادلّه انتساب أضحویّه به ابن سینا و تحقیق در تاریخ تألیف آن است که نگارنده در نهایت با ضبط ادلّه کافی، انتساب این رساله به ابن سینا را قوی و ضمن بررسی اقوال مختلف در تاریخ تألیف این رساله، با استناد به شواهد برون متنی و درون متنی، قول با تأخّر را در تاریخ کتابت أضحویّه ارجح می داند. در بخش دوم نیز ضمن واکاوی تصحیح های انجام گرفته از این رساله، آنها را گرفتار اشکالاتی چون عدم دسترسی به دیگر نسخه های ارزشمند موجود در کتابخانه ها، گزارشات ناصحیح از نسخه بدل ه ا و ضبط ه ای نادرس ت می داند؛ به ط وری که تص حیح های موج ود رض ایت بخ ش نب وده و تص حیح انتق ادی این رس اله هم راه با رف ع کاس تی ه ا و نابسامانی های موجود برای ارائه متنی منقّح و مورد اعتماد ضمن رعایت اصول و قواعد علمی، امری ضروری می نماید.
خداناباوری یا روی دیگر خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
103 - 126
حوزههای تخصصی:
از موضوعات مهم در الاهیات و فلسفه، سخن در باب خداباوری و نقطه مقابل آن، یعنی الحاد است. خداناباوران با رد جهان بینی یکتاپرستی، ایمان و سرسپردگی به فرد یا چیزی، باور به خدای متشخص و نقش آفرین در هستی و زندگی انسان، باورها و قوانین قطعی و دگم، مناسک و شعائر توحیدی، جاودانگی طلبی و آرمان شهرگرایی ادیان توحیدی و ...، در صدد ارائه دیدگاهی مستقل و به دور از و بلکه در مقابل داشته های خداباوران هستند. در اینجا مسأله مهم این است که، آیا ملحدان و خداناباوران در ادعای استقلال خویش و دوری از خداباوری در جهان نگری، باورها و کارکردها حقیقتاً صادق هستند یا خیر. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی و با شواهد متعدد و البته تنها توسط بخشی از آنها، این ادعا که الحاد ایده ای کاملاً مستقل و متضاد و در مقابل خداباوری است، را به چالش کشیده، آن را ناراست دانسته است. شواهد و دلایل ما را به این نتیجه می رساند که الحاد ایده ای خام و ناپخته و غیرقابل دفاع و در بهترین حالت، یک کپی بردای ناشیانه و از سر استیصال از خداباوری است و بنابراین، دیدگاهی قابل دفاع و عمل نیست.
تقلیل گرایی بر مبنای اندیشه اخلاقی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
111 - 127
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر کمک به ساماندهی اندیشه فرااخلاقی ابن سینا است تا بستری برای ملاحظه نظامی اخلاقی، مبتنی بر آرای بن سینا فراهم آید. مسئله اصلی این است که رویکرد کلی ابنسینا درباره وجود اوصاف و گزاره های اخلاقی چیست. نگارنده در پاسخ به این سؤال میکوشد سه مدل تقلیل گرایی را براساس آرای ابن سینا صورت بندی کند. این مدل های تقلیل گرایی میتوانند در سطوح نگرش متعارف، نگرش حکیمانه و همچنین نگرش عرفانی و توحیدی ابن سینا نسبت به حقایق اخلاقی صورت بندی شوند؛ به نحوی که وعی انسجام بین آن ها وجود داشته باشد. در آغاز دیدگاه ابن سینا در بخش مواد منطق بررسی، و رویکرد برساخت گرایانه او که معطوف به شهرت و توافق عقلا است، در سطحی متعارف، مدلی از تقلیل گرایی معرفی میشود. سپس نگرش ابن سینا برمبنای علم النفس فلسفی و حقیقت سعادت نفس انسانی ملاحظه، و در آنجا نیز براساس آرای ابن سینا نوعی تقلیل گرایی اخلاقی معرفی میشود. سرانجام با توجه به نگرش عرفانی و توحیدی ابن سینا، مدلی دیگر از تقلیل گرایی تقریر می شود. حاصل پژوهش این است که نمیتوان برمبنای مباحث ابن سینا در حوزه وجودشناسی، واقع گرایی واقعی بود؛ زیرا براین اساس حقیقتی مستقل برای اوصاف اخلاقی وجود ندارد.
تبیین تفکر انتقادی در رویکرد برساختگرایی (تحلیل واسازانه قرآنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
45 - 62
حوزههای تخصصی:
نظریه های تفکر انتقادی بطورکلی به دو دسته تقسیم میشوند: نظریه ها یی که معطوف به بیان ویژگیهای مثبت و منفی پدیده های گوناگون، ازجمله انسان هستند و نظریه قرآنی که تفکر انتقادی را مبتنی بر اعتقاد به دامنه باز، خلاقانه و نامحدود دانش خداوند قلمداد میکند. با بچالش کشیدن مضامین مندرج در رویکرد بیان ابعاد مثبت و منفی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه معرفت متغیر و خلاقانه هموار میگردد؛ بدین صورت که تعلیم و تربیت بیش از پیش، ماهیتی دینی و بینهایت بخود میگیرد. در علم و دانش و بتبع آن، محتوای دروس مبتنی بر تفکر انتقادی، جنبه نامحدودنگرانه غالب است و تحت تأثیر دیگر ابعاد نظام فلسفی، یعنی ارزشها و معرفت، شکل میگیرد. فرایند باز و نامحدود بُعد تفکر انتقادی قرآنی، منجر به رجحان رویکردهای خلاقانه و استفاده مؤثر از آنها در امر آموزش میشود. پژوهش حاضر تلاش میکند تفکر انتقادی مبتنی بر رویکرد ابعاد برساختگرایی معرفت انتقادی باز و نامحدود قرآنی را تبیین نماید. واسازی بمعنی تحلیل و بازخوانی هر موضوعی بشیوه مرکززدایی از آن و یافتن ابعادی از موضوع است که اغلب از آن غفلت میشود.
مطالعه تطبیقی انتقادی دلایل ضرورت نبوت از دیدگاه فاضل مقداد و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
133 - 154
حوزههای تخصصی:
از دیرباز دلایل ضرورت نبوت موردتوجه بسیاری از متفکرین اسلامی قرار گرفته است. برخی مانند اشعری ها که حسن و قبح عقلی را نمی پذیرند، برای اثبات نبوت چه در صدق ادعا و چه در محتوای رسالت، تنها معجزه داشتن را شرط دانسته اند، ولی برخی مانند عدلیه و معتزله معجزه را تنها دلیل ادعای نبوت دانسته و دلایل متفاوتی را در اثبات ضرورت نبی مطرح کرده اند. فاضل مقداد، متکلم قرن هفتم و علامه طباطبایی، فیلسوف دوره معاصر در بیان ضرورت نبی از براهین و روش هایی متفاوت بهره برده اند. فاضل مقداد با تمسک به روش متکلمین و بهره گیری از برهان لطف و همچنین با استدلال به روش حکما و بهره جستن از برهان اصلاح نوعی انسانی، ضرورت بعثت نبی را اثبات کرده است. اما علامه نه تنها دو روش فاضل مقداد را با دلایل متقن رد نموده است، بلکه براهین متعددی را مانند برهان نیازمندی بشر به نظام قانون کامل، برهان هدایت انسان به کمال مطلوب و برهان خالی نبودن زمین از حجت اقامه نموده است. در این مقاله دیدگاه علامه طباطبایی به دلیل داشتن براهین یقینی به عنوان نظر برگزیده، تبیین شده است.
منطق و ساختار توجیه در گزاره های علوم انسانی اسلامی (با تأکید بر معیار قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
89 - 109
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائل معرفت شناسی علوم انسانی (اسلامی)، مسأله معیارهای ثبوتی و اثباتی حجیت در سطح گزاره ها به ویژه ساختار و فرایند توجیه آنها است. گزاره های علوم انسانی، به دو دسته توصیفی و توصیه ای تقسیم می شوند. پژوهش حاضر نشان داده است: در سطح ثبوتی، واقع نمایی گزاره های توصیفی، در مطابقت آن ها با واقع و نفس الامر است؛ اما واقع نمایی گزاره های توصیه ای (ازجمله اعتباریات)، قدری متفاوت است؛ زیرا اعتباریات، تابع احتیاجات حیاتی و عوامل محیطی بشر بوده و به تبع سیر تکاملی زندگی اجتماعی، متغیراند؛ لذا برخی با پذیرش ناواقع نمایی در این حوزه، قائل به نسبیت شده اند، زیرا معتقدند اعتبار گزاره های اعتباری در علوم انسانی، وابسته به خواست و قرارداد جامعه است؛ در حالی که گزاره های اعتباری نیز دارای نفس الامراند و نفس الامر هر چیزی به حسب خودش است. همچنین معیار اثباتی حجیت گزاره های علوم انسانی و شیوه توجیه آنها عمدتاً بر مدار نظریه ابتناء (مبناگرایی) است. پژوهش حاضر می کوشد با روش عقلی و با بهره گیری از برخی آیات قرآن کریم، مسأله معیار صدق و ساختار توجیه انواع گزاره های علوم انسانی را نشان دهد.
اگزیستانسیالیسم مسیحی؛ سوبژکتیویسم و انسداد معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
6 - 46
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم مسیحی یا دینی مکتبی کلامی است که عمدتاً از اگزیستانسیالیسم (Existentialism) متأثر است. مهم ترین دستاورد این مکتب کلامی و دیگر مکتب های متأثر از آن، افزون بر انسداد معرفتی، سوبژکتیویسم است. بر اساس این دستاورد یا ویژگی، ما در بن بست و انسداد معرفتی هستیم و نمی توانیم با منبع عقل و دلیل نقلی و روش پژوهش عقلی و نقلی یا تاریخی در ساحت دین به معرفتی دست یابیم؛ از این رو در پژوهش از دین به جای رویکرد ابژه ای، باید به روش سوبژه ای چنگ زد.
در نوشتار کنونی روش پژوهش اگزیستانسیالیسم را که سوبژه ای است، تبیین و ارزی ابی می ک نیم. سپس با ک اوش در آث ار کرک گور، پیروان و ش ارحان او مهم ترین آموزه هایی را که مکتب کلامی اگزیستانسیالیسم مسیحی بر آنها استوار شده و با آنها بنیان یافته است، با عنوان دهی و چینشی ویژه دسته بندی می کنیم و در پایان به ارزیابی آنها می پردازیم. این نگرش با نقدهای بسیاری روبه روست؛ برای نمونه می توان به ناکارآمدی سویژکتیویسم در پژوهش به ویژه پژوهش های دینی اشاره کرد.
بررسی دیدگاه ابن تیمیه درباره «علم غیب» و «اخبار غیبی»
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
71 - 92
حوزههای تخصصی:
علم غیب و صدور اخبار غیبی از امامان((ع))، از مباحث کلامی شیعی است و اعتقاد شیعه به این آموزه انکارپذیر در طول تاریخ تشیع، با اندکی قبض و بسط، در مجامع علمی مطرح بوده است؛ هرچند برخی علمای اهل سنّت نیز آن را می پذیرند. در این میان، دیدگاه ابن تیمیه (م728ق) به دلیل جایگاه علمی وی در جامعه اهل تسنن و اهمیت مقوله کلامی علم غیب در منازعات بینامذهبی و نیز نگاشته هایی در مورد اعلام پذیرش علم غیب امام علی(ع) از سوی ابن تیمیه، قابلیت بحث دارد.
بر مبنای دستاورد مقاله حاضر، ابن تیمیه قائل به صدور اخبار غیبی از اصحاب پیامبر(ص) بوده که امام علی(ع) و نه دیگر ائمه((ع)) نیز در شمار آنان است. او این آگاهی از اخبار غیبی را فضیلتی خاص و یا دلیلی بر امامت نمی دانست و آن را حتی به کاهنان، ساحران و مدعیان نبوت نیز نسبت می دهد؛ گرچه منشأ این علوم در اصحاب را شخص پیامبر(ص)، و سرچشمه علم غیب دیگران را جنّیان و شیاطین می داند. مجموعه داده های موجود، اعتقاد ابن تیمیه به «صدور اخبار غیبی» از امام علی(ع)، و نه پذیرش علم غیب امام(ع) از سوی او را برمی تابد.
کیفیت ایجاد و تکامل هیولای اولی در نظام حکمت صدرایی و قیاس آن با گزاره های فیزیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیف کیفیت ایجاد جهان مادی بایستی در ابتداء بر اساس مدلی پیشینی و سپس انطباق گزاره های پسینی با آن صورت گیرد، بر همین اساس در این نوشتار با تکیه بر آراء صدرایی به روش توصیفی تحلیلی، به این سئوال که کیفیت ایجاد و تکامل جهان مادی چگونه بوده است، پرداخته شده و در نهایت دانسته شد: ماده-المواد جهان مادی، هیولای اولی است که از حیث معقولات اولیه، ادنی مرتبه وجودی و حیثیت بالاجمال شده حقیقت وجود بالتفصیل است و بنحو جعل بسیط ایجاد شده، اما از حیث معقول ثانی منطقی، جنس سافل و از حیث معقول فلسفی جوهری جسمانی است و در ضمنِ بسیط بودن، دارای اطوار متعدده بوده، بگونه ای که به محض جعل شدن عاری از هرگونه فصلی بوده و بعد از جعل شدن، بواسطه حرکت جوهریش آناً به نوعی از انواع هیولاهای ثانویه تبدیل شده و بواسطه ترکیب انضمامی همین هیولاهای ثانویه صورت جسمیه مرکبه ایجاد شده اند؛ ازسوی دیگر بر اساس مدل فریدمان، ماده اولیه حیثیتی لازمانی و لاابعادی داشته و جوهر صرف بوده که با توصیف هیولای اولی صدرایی مطابقت دارد و سیر تکاملی ماده اولیه براساس مدل فریدمان و تبدیلش به ذرات بنیادین، ذرات هادرونی و دیگر عناصر، با تحلیل انجام شده از گزاره های صدرایی مطابقت دارد، بطوری که هرچند بررسی کیفیت ایجاد ماده اولیه موضوع علم فیزیک نیست، اما گزاره های مدل استاندار ذرات و مدل استاندارد کیهانشناسی که مبیّن سیر تکاملی جهان مادی هستند موافق آراء ملاصدرا رأی داده اند.
خوانش هایدگر از مفهوم «تخنه» در فلسفه یونان باستان و نسبت آن با مفهوم «هنرهای صناعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
113 - 128
حوزههای تخصصی:
هنر و تکنولوژی ازجمله انبوه مقولاتی هستند که مارتین هایدگر به آنها پرداخته است. هنرهای صناعی دو وجه دارند: وجه هنری و وجه صنعتی که به تکنولوژی مربوط است. از طرفی، آنچه امروز به عنوان هنر و رشته های هنری شناخته می شود نزد یونانیان باستان جزئی از یک مفهومی کلی تر با عنوان «تخنه» (techne) تلقی می شد. از سویی دیگر تکنولوژی نیز هم به لحاظ ریشه لغوی و هم به لحاظ جایگاه مفهومی آن ریشه در تخنه یونانیان دارد. بنابراین هایدگر در تحلیل هر دو مفهوم مورد بحث (هنر و تکنولوژی)، از جایگاه مفهوم تخنه نزد متفکران پیشافلسفی یونان باستان بهره برده و نتایج کلی او در این دو حوزه با استعانت از همین خوانش او بوده است. در این مقاله روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و همچنین نقدهای او به تاریخ فلسفه و متافیزیک به ویژه در تحلیل مفهوم تخنه راهگشا بوده و مواضعش در باب هنر و تکنولوژی با تکیه بر مفهوم تخنه در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مقاله پرسش هایی که مورد پژوهش قرار می گیرند از این قرارند: 1. خوانش هایدگر از مفهوم تخنه در نزد متفکران یونان باستان چیست؟ 2. نسبت بین هنر و تکنولوژی با تخنه در دوران پیشافلسفی یونان باستان و نیز دوران معاصر چگونه است؟ هدف انجام این پژوهش تبیین جایگاه نگاه نقادانه به تاریخ فلسفه، خصوصاً در حوزه هنر و تکنولوژی معاصر است.
معاد جسمانی با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عرب ی ازجمل ه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن عربی همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریه اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقاله پیش رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است.
بررسی مبانی نظری دیدگاه حکیم مهدی الهی قمشه ای مبنی بر فاعلیت بالعشق واجب تعالی در آثار حکیمان پیشین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
139 - 163
حوزههای تخصصی:
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه می دانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشه ای خدای متعال را «فاعل بالعشق» می داند. از نظر او منشأ عشق، ادراک است و هر اندازه که مدرَک ابهَی و اجمَل باشد، عشق به آن بیشتر است و چون ذات باری تعالی در بالاترین مرتبه جمال و بهاء است و او ذاتاً هم مدرِک است و هم مدرَک؛ پس بالاترین مرتبه عشق را به ذات خود دارد. و این عشق منشاء خلقت عالم شده است. مسئله اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بحث فاعلیت بالعشق در بین حکمای پیش از الهی قمشه ای مطرح بوده یا نه؟ در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی پیشینه این بحث در آثار حکیمان پیش از ایشان بررسی و اثبات شده است که گرچه حکیمان و فیلسوفان پیش از او از اصطلاح «فاعل بالعشق» جهت تبیین فاعلیت واجب تعالی استفاده نکرده اند، اما به آن معتقد بوده و از آن بحث نموده اند.
جایگاه هستی شناسی و معرفت شناسی فطرت و ارتباط آن با عقل نظری و عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
70 - 94
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیل عقلانی فطرت از دو حیث هستی شناسانه و معرفت شناسانه مورد پژوهش قرار گرفته هدف و نتایج زیر به دست آمده است: فطرت از حیث هستی شناسی آفرینش ویژه و نحوه وجود انسان است؛ انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافته اى به دنیا نمى آید بلکه عقل نظری و عملی آدمی به گونه ای خلق شده است که در دو حوزۀ بینشی وگرایشی مفطور به استعدادهایی است که سمت وسویشان انسان بالفعل شدن است . فطرت دارای ویژگیهایی از جمله همگانی بودن، غیراکتسابی بودن، زوال ناپذیری، تشکیک پذیری، هدایتگری انسان، برخورداری از مراتب مختلف عملی از جمله مراتب لوامه و ملهمه و مطمئنه و ... می باشد. فطرت از حیث معرفتی منبعی جدا و مستقل در کنار منابع معرفت نیست بلکه در حوزه منبع عقل نظری قرار دارد و از حیث عقل عملی مرتبه ای از عقل است که خاصیت ادراک شهودی دارد.این پژوهش از آن جهت اهمیت دارد که فطرت از جهتی زیر بنای علوم انسانی و از جهتی دیگر نوع تبیین هستی شناسی و معرفتی فطرت، در انتزاع لوازم و دلالتهای تربیتی و شناختی اهمیت ویژه ای دارد.