فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۴۱ تا ۵٬۲۶۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، با روش توصیفى و تحلیلى، در پى تبیین ویژگى هاى موضوع مورد مطالعه علوم انسانى یعنى کنش هاى انسانى، و تعیین دلالت هاى روش شناختى و غایت شناختى آنهاست. وابستگى موضوع مورد مطالعه علوم انسانى به آگاهى، اراده، اختیار، نیازها، مقتضیات زمانى و مکانى، و ویژگى هاى فرهنگى محققان و همچنین هدفمندى، معنادارى، انتزاعى بودن و تأثیرپذیرى کنش هاى انسانى از پیامدهاى احتمالى، مهم ترین ویژگى هاى موضوع علوم انسانى اند. بررسى هاى این نوشتار نشان مى دهد که توجه به این ویژگى ها، موجب مى شود: اولاً به پیچیدگى مطالعه کنش هاى انسانى اذعان کنیم؛ ثانیا از انحصار روش علوم انسانى در روش تجربى بپرهیزیم و حتى الامکان در بررسى هاى خود از روش هاى مختلفِ کشفِ واقعیت بهره گیریم و ثالثا هدف علوم انسانى را در راستاى هدف غایى فعالیت هاى انسانى ترسیم کنیم.
کلام
علل معنوی و چالش های پیش رو در اسلامی سازی علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس رویکرد غالب اندیشمندان مسلمان، عوامل مجرد و معنوی در عالم مادی تأثیرگذارند، اما این تأثیرگذاری با استخدام علل مادی و طبیعی است. پذیرش این نظریه آیا به ماتریالیسم روش شناختی در علوم نمی انجامد که با وجود عدم انحصار هستی و وجود در ماده، در روش شناسی علوم، روش تجربی را در توصیف و تبیین جهان مادی کافی می داند؟ و آیا بر اساس این نظریه، می توان قانون فراگیری را پیشنهاد داد؟ در این مقاله در صدد اثبات این نکته ایم که پذیرش مبانی گفته شده، به ماتریالیسم روش شناختی نمی انجامد. همچنین بر اساس شرایطی می توان از قانون فراگیر در علم دینی (که بررسی علل معنوی را در دستور کار خود دارد) سخن گفت. بر این اساس غفلت از غیب و باطن جهان و واکاوی علل مادی به روش تجربی با عدم لحاظ علل معنوی، از نقیصه های معرفتی علوم رایج (طبیعی و انسانی) به شمار می آید.
روش علامه طباطبائى در استنباط مسائل علوم انسانى دستورى از آموزه هاى ارزشى دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق با تعریف علوم انسانى توصیفى و دستورى و بیان تفاوت روش تحقیق آنها نشان مى دهیم که از منظر علامه طباطبائى ارزش ها در تعیین اهداف و جهت دهى به مسائل علوم انسانى دستورى نقشى اجتناب ناپذیر خواهند داشت. ازاین رو براى تولید علوم انسانى دستورى سعادت آفرین، نیازمند نظام ارزشى جامع نگر و کاملِ دین حق هستیم، و ازآنجاکه مسائل علوم انسانى دستورى بعد از تعیین هدف و دستیابى به توصیف هاى لازم شکل مى گیرند، رویکرد ایشان در استنباط مسائل این علوم در سه مرحله تبیین شده است: 1. گردآورى مبانى و توصیف هاى لازم؛ 2. بیان یا دست کم در نظر داشتن اهداف دین حق در مسئله؛ 3. تنظیم پاسخ مسئله.
فلسفه
واکاوی مفهومی وجودی استکمال نفس در مراتب کمال(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نفس در حکمت متعالیه و ابتدای حدوث خود، فروترین کمالات هستی و حیات نباتی را دارد. پس ازآن، سیر استکمالی نفس در مراتب هستی از عالم ماده تا معقول شروع می شود. شناخت صحیح استکمال، نیازمند تحلیل مفهومی و وجودی آن است. تحلیل مفهومی، بیانگر فرآیندی بودن استکمال نفس است و سه مؤلفه اساسی آن عبارت اند از: ۱) حرکت جوهری؛ ۲) تدرج؛ ۳) استلزام استکمال در ارتباط با آگاهی و هدف. تحلیل دقیق وجودشناسانه نفس نیز بیانگر جایگاه اساسی عین ثابت در استکمال نفس است. استکمال نفس، ظهور عینی عین ثابت و وجود علمیِ هر نفس در مرتبه خلقت و ظهور عینی اسماء الهی است؛ ازاین رو، افعال ارادی نفس در مسیر استکمال، علت معده ظهور کمالات مکنون در عین ثابت هر نفس اند.
شخصیت شناسی (عمومی)
فلسفه و منطق
شخصیت شناسی (عمومی)
فلسفه و منطق
شخصیت شناسی
بررسى تکوینى یا اعتبارى بودن حق از دیدگاه آیت اللّه مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو درباره یکى از بحث هاى مهم فلسفه حق است و آن پرداختن به این پرسش است که آیا «حق» در کاربرد «حق داشتن» از نظر آیت اللّه مصباح، امرى تکوینى است یا اعتبارى؟ براى مثال وقتى گفته مى شود «خداوند حق خلق دارد» یا «انسان حق حیات دارد»، آیا حق موردنظر با قطع نظر از جعل جاعل داراى واقعیت نفس الامرى و حاکى از واقع است یا امرى اعتبارى و قراردادى است؟ اگر حق نیز امرى عینى و تکوینى باشد، در آن صورت حق ها ازجمله امور عینى و نفس الامرى بوده، کشف شدنى خواهند بود و براى پى بردن به حق ها باید به امور عینى و تکوینى مراجعه کرد؛ وگرنه مفهوم حق از قبیل مفاهیم اعتبارى و قراردادى بوده، حاکى از واقع نیست که در این صورت حق ها متکى به اعتبار معتبِرند. با توجه به اینکه آیت اللّه مصباح از شخصیت هاى برجسته و صاحب نظر در علوم انسانى بوده، نظرشان در مسئله حق تأثیرگذار است، نوشتار حاضر به بررسى نظر ایشان در این باره پرداخته و درصدد بیان این مدعاست که بر اساس مبانى آیت اللّه مصباح و معانى مختلف اعتبارى چنین نیست که حق فقط ماهیتى اعتبارى داشته باشد، بلکه مى توان براى حق ماهیتى غیراعتبارى نیز قایل شد.
تأثیر آموزه توحید در اصول راهبردى علوم انسانى دستورى از منظر علامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبانى و پیش فرض هاى علوم انسانى از تأثیر بسزایى در علوم انسانى برخوردارند و در این میان مبانى دینى، و از جمله عقاید دینى، در اسلامى سازى علوم انسانى بسیار مؤثرند. در این مقاله به تأثیر آموزه توحید بر اصول راهبردى علوم انسانى دستورى از منظر علامه طباطبائى پرداخته ایم. براین اساس، ابتدا مراد خویش را از کلیدواژگان مقاله توضیح داده ایم و پس از آن، تأثیرگذارى آموزه توحید را در مبانى علوم انسانى به طور اجمال و در اصول توصیه گر علوم انسانى دستورى به طور تفصیلى پیگیرى کرده ایم.
مصلحت در افعال الهى؛ بررسى دیدگاه علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد بررسى مصلحت و حکمت در افعال الهى است. آیا افعال الهى بر یک سلسله مصالح و حکمت ها مبتنى است؟ آیا مى توان فرض کرد افعال الهى خالى از مصالح و به گزاف صادر شود؟ هدف این نوشتار بررسى دقیق سنخ افعال الهى و یکسانى و یا تفاوت آنها با افعال انسان هاست. پاسخ به این سؤال باب وسیعى از معرفت ذات ربوبى را به روى ما مى گشاید و شناخت برخى از افعال و صفات الهى را براى ما تسهیل مى کند. روش نوشتار در مقام گردآورى، اسنادى و در مقام تبیین، توصیفى و تحلیلى بوده و با محوریت دیدگاه علّامه طباطبائى در تفسیر شریف المیزان صورت گرفته است. با بررسى دیدگاه مؤلف تفسیر المیزان، به تعریف جدیدى از مصلحت در افعال الهى غیر از آنچه بین اشاعره و معتزله مشهور بود مى رسیم. این دیدگاه نوعى جمع بندى ابتکارى و بدیع بین آیاتى از قرآن کریم است که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
شخصیت شناسی
حوزههای تخصصی:
تأثیر ابن رشد بر حیات فلسفی غرب در آستانه رنسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
235 - 254
حوزههای تخصصی:
در آستانه عبور از فلسفه مدرسی، با یک دوره انتقال به نام رنسانس [1] مواجه می شویم. اگرچه کمتر به این دوره تاریخی در حیات فلسفی غرب پرداخته شده است، نقش فلاسفه مسلمان به ویژه ابن سینا و ابن رشد در تفکرات فلسفیِ این دوره، نقشی مهم و تأثیرگذار بوده است. تأثیر فلاسفه مسلمان بر حیات فلسفی غرب از بستر ترجمه ها و برداشت های فلاسفه و مدرسان مدرسی صورت پذیرفته است. در نتیجه گاهی اوقات سوءبرداشت هایی صورت گرفته است. نمونه ای از این سوءبرداشت ها را مشخصاً می توان در معانی حقیقت مضاعف [2] یافت. در این نوشتار با تحلیل معانی حقیقت مضاعف (تضاعف در عمل، معرفت، گفتار، نفس الامر)، به بررسی سه نفر از ابن رشدیان لاتین که تأثیر بیشتری بر فضای فکری زمان خود داشتند، می پردازیم. سپس پیامدهای ابن رشدیان لاتینی را در آستانه رنسانس بررسی خواهیم کرد.