فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۴۰۱ تا ۵٬۴۲۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
97 - 118
حوزههای تخصصی:
کیفیت پیدایش و نحوه دستیابی ذهن به مفاهیم کلی، پرسش اساسی در قلمرو معرفت شناسی است. در این پژوهش، به دنبال پاسخ گویی به این سؤال هستیم: چگونه شناخت امور کلی از طریق امور جزئی امکان پذیر است؟ در تاریخ فلسفه، دو جریان مهم افلاطونی و ارسطویی در این باب شکل گرفته است. سردمدار مشرب ارسطویی در عالم اسلام، فلسفه سینوی و در تفکر غرب با تأثیرپذیری از ابن سینا، فلسفه قرون وسطی است. تحقیق حاضر، با رویکردی تحلیلی تطبیقی، به چیستی ادراک و اقسام مفاهیم کلی از منظر ابن سینا و فلاسفه قرون وسطی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر دو نحله فلسفی در دستیابی ذهن به معقولات اول، غالباً نظریه تجرید را پذیرفته و معقولات منطقی را نیز مستند به مفاهیم ماهوی و عارض بر آن ها دانسته اند. در حوزه مفاهیم فلسفی نیز گرچه اصطلاح معقول ثانی را به کار نبرده اند، اما این مفاهیم را نشئت گرفته از خارج دانسته، در عین حال قائل به تمایز کیفیت پیدایش آن ها با معقولات اول و ثانی شده اند.
فلسفه برای کودکان در تراز دانش فلسفه و جواز تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
57 - 82
حوزههای تخصصی:
متیو لیپمن، پردازشگر مفهوم فلسفه برای کودکان، عنوان فلسفه را در برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان، متفاوت از برداشت عمومی فیلسوفان از این واژه انتخاب کرده است؛ تا جایی که می توان اذعان نمود که این مفهوم اساساً در سپهر معنایی فلسفه قرار نمی گیرد و یا بسیار کم وسعت تر از آن است. مقاله حاضر بر آن است تا به روش توصیفی تحلیلی، برنامه فلسفه برای کودکان را در ارتباط و در تراز با جایگاه و مرتبه دانش فلسفه با تأکید بر دو مٶلفه معنا و موضوع فلسفه بررسی نماید. همچنین از دیدگاه تربیت اسلامی که نظام تربیتی در کشور ما به تأسی و تأثیر از آن صورت می گیرد، ضرورت یا عدم ضرورت آموزش فلسفه به کودکان و نیز اولویت آن را بررسی کند. نتایج نشان دهنده آن است که معنا و موضوع فلسفه در «فلسفه برای کودکان» با معنا و موضوع رایج آن در دانش فلسفه که موجود بما هو موجود است، تفاوت دارد. موضوع فلسفه در فلسفه برای کودکان از سطح موضوعات و مسائل محیط طبیعی و اجتماعی فراتر نمی رود؛ چرا که در این برنامه، تأکید بر عدم رسیدگی به موضوعات و مسائل متافیزیکی است. حال آنکه متافیزیک و مسائل آن از جمله موضوع خدا، از موضوعات اساسی در فلسفه بوده و تربیت اسلامی نیز بر مدار آن استوار است. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تربیت اسلامی، دستور و توصیه مستقیمی به آموزش فلسفه برای کودکان وجود ندارد. اما از سوی دیگر، فلسفیدن به وسیله کودکان نهی نیز نشده است. با این حال، اولویت آموزش ها در تربیت اسلامی، آموزش فلسفه نیست؛ بلکه اولویت با آموزش اصول، عقاید، آداب و اخلاق اسلامی و تأدیب کودکان است. بدین سان فلسفه برای کودکان در اولویت نظام تربیت اسلامی قرار نمی گیرد.
فرآیند تکاملی آفرینش از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلاسفه تفاسیر مختلفی از آفرینش ارائه نموده اند. در مقاله حاضر تفسیر صدرایی از آفرینش مورد توجه قرار گرفته است. مشهور این است که آفرینش در دو قوس نزول و قوس صعود انجام شده که سیر نزول از خداوند شروع می شود و پس از مرتبه صفات و اسماء، عوالم عقل و مثال به عالم طبیعت رسیده است و ابتدای سیر صعود، عالم طبیعت و انتهای آن خداوند است و عوالم دیگر در میان این دو هستند. از آنجایی که در نظریه رایج، آفرینش با نزول ملازم می باشد، سؤالات جدی مطرح می شود. آیا عالم طبیعت نازل ترین عوالم بوده و موجودات در این عالم در نهایت نقص هستند؟ آیا انتهای قوس صعود دقیقاً ابتدای قوس نزول است؟ آیا این فرضیه معقول است که یک موجودی تام و تمام، به اضعف و اسفل درجات تنزل یابد و دوباره از پایین ترین نقطه، حرکت خود را شروع کند تا به مرتبه نخستین برسد؟ در این مقاله، ضمن بررسی و نقد دیدگاه رایج، سعی بر آن است که ضمن پاسخگویی به پرسش های مطرح شده، مدل جدیدی از فرایند آفرینش ارائه شود. در نظریه مختار، آفرینش پیوسته به سوی کمال می رود و از مرتبه وجوب وجود و وجود علمی که نزد خدای متعال هست تا به عوالم عین، یعنی عالم عقل، مثال و طبیعت پیش می رود. این سیر آفرینش، پیوسته در حال شدت و تمامیت است. آن چیزی که از مرتبه ذات خداوند نازل شده بعد نزول همچنان در مرتبه سابق وجود دارند، فقط نحوه ظهور آنها در مراتب نازل متفاوت شده است.
تحلیل و بررسی ادله قرآنی بر تجرد نفس با تأکید بر تفاسیر روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
161 - 186
حوزههای تخصصی:
مسئله تجرد نفس به دلیل نقش مبنایی که در مباحث فلسفی مانند انسان شناسی، معرفت شناسی، فرجام شناسی و... دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان و فیلسوفان بوده است. مسئله پژوهش حاضر این است که آیا بحث تجرد نفس با دیدگاه قرآن هماهنگ می باشد؟ این نوشتار با بررسی تفاسیر آیاتی که به آن ها برای تجرد نفس استناد شده و همچنین روایاتی که ذیل این آیات وارد شده است، به تبیین دیدگاه قرآن در تجرد نفس با تأکید بر تفاسیر روایی پرداخته است. به چهار دسته از آیات بر تجرد نفس استناد شده است: نخست، آیاتی که خلقت نفوس را بیان می کنند. دسته دوم، آیاتی که به نسبت نفوس با پروردگار اشاره دارند. دسته سوم، آیات ناظر به افعال جوانحی به ویژه آیاتی که بر ادراک و مراتب آن دلالت دارند. دسته چهارم، آیات مربوط به برزخ و قیامت که تصریح دارند پس از مرگ و نابودی جسم، حقیقت انسان توسط فرشتگان الهی استیفا شده، باقی است و مشاهداتی دارد. بسیاری از روایات هم مؤید تجرد نفس می باشند. مواردی هم که ظاهر روایات با تجرد نفس منافات دارد، به جهت دلایل قطعی و مستند قابل توجیه و تأویل است. این مقاله با روش اسنادی کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی تحلیلی به این مهم پرداخته است.
تأملی بر نظریه علم حصولی پروردگار به آفریدگان پیش از آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
171 - 195
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به تحلیل دیدگاه استاد فیاضی پرداخته شده است. صدرالمتألهین با توجه به قاعده بسیط الحقیقه و از طریق اثبات کمالات وجودیِ موجودات ممکن در ذات حق تعالی، به تبیین علم حضوری خداوند به موجودات در مقام ذات می پردازد. استاد فیاضی معتقد است که این دیدگاه دارای اشکالاتی است. اشکال مبنایی آن است که تفسیر ملاصدرا از تشکیک وجود، مستلزم تناقض است و اشکال بنایی این است که این دیدگاه از اثبات علم خداوند به ممکنات معدوم و ممتنعات، ناتوان است. نگارنده پس از تبیین وحدت مفهومی، تشکیکی و شخصی وجود، به این نتیجه دست یافته که اشکال مبنایی مذکور وارد نبوده و استدلال صدرالمتألهین بر علم حضوری خدا، مبتنی بر وحدت تشکیکی وجود است، در حالی که اشکال مبنایی در ارتباط با وحدت شخصی وجود است. در مورد اشکالات بنایی، بیان شده که هرچند اثبات این نحوه از علم حضوری برای خداوند به لحاظ روش شناسی دارای ضعف هایی است، اما رأی نهایی صدرالمتألهین، همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است که به صورت علم حضوری است. در ادامه، نظریه استاد فیاضی درباره علم حصولی پروردگار به آفریدگان قبل از آفرینش، مورد بررسی قرار گرفته است.
مقایسه روش و غایتمندی تفسیر متن مقدس از نگاه هرمنوتیک عام و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسه روش تفسیر متن مقدس در دو مکتب مختلف، از آن جهت اهمیت دارد که هر یک به نوبه خود اثر شگرفی بر اندیشمندان زمان خود و پس از آن گذاشته است. با توجه به گسترش مباحث معرفت شناسی و تطبیقی میان اندیشمندان غربی و مسلمان، ضرورت بررسی روش و غایتمندی تفسیر متن مقدس را به صورت جزئی از دو دیدگاه غربی و اسلامی برگزیدیم، که در عین حال مقدمه ای باشد بر پاسخ به برخی شبهات اعتقادی و معرفتی از جمله نسبی بودن معرفت دینی و تفسیر به رأی. مراد از روش تفسیر متن مقدس، شیوه استفاده از ابزار و راه های مختلف برای تبیین معنای متن مقدس است و مراد از غایتِ تفسیر آن، هدفی است که مخاطب در کنکاش علمی برای تبیین معنای آن دنبال می کند. بنابراین در نوشتار پیش رو در پی پاسخ به این سٶال اصلی هستیم که بین طرفداران هرمنوتیک عام (که یکی از شاخه های هرمنوتیک محسوب می شود) و حکمت متعالیه در روش و غایت تفسیر متن مقدس، چه شباهت ها و فرق هایی است؟
صورت بندی معناییِ مدنیت در کتاب تهذیب الاخلاق ابن مسکویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
63 - 80
حوزههای تخصصی:
مدنیت از مقوله های بنیادین در جوامع انسانی است که بر ضرورت رعایت قواعد و اصول مدنی تأکید دارد. این مقوله به سبب تأثیرگذاری بر کیفیت زیست اجتماعی، در اندیشه و نظریات فلاسفه اسلامی از جمله ابن مسکویه بازتاب وسیعی پیدا کرده است. وی با تدوین کتاب تهذیب الاخلاق، گامی مهم در نظریه پردازی در حوزه اخلاق، و فضایل انسانی که زمنیه ساز رشد مدنیت است، برداشت. مقاله پیش رو تلاش می کند با شناسایی و معرفی فضایل اخلاقی، تأثیر آن ها را در ایجاد صورت بندی معنایی از مدنیت، با بهره گیری از روش معناشناسی در حوزه زبان شناختی بیان دارد. یافته پژوهش نشان می دهد که فضایل پنج گانه اخلاقیِ «حکمت»، «عفت»، «شجاعت»، «سخاء» و «عدالت» که از شاخصه های مدنیت هستند مطرح در کتاب تهذیب الاخلاق، در ارتباط معنایی با مفاهیم درونی، مقوله هایی تولید کرده اند که در روابط معنایی با مدنیت به عنوان نقطه کانونی صورت بندی معنایی از مدنیت در پس اندیشه های ابن مسکویه را نمایان ساخته که بر زیست اجتماعی بر اساس حفظ ارزش های انسانی بما هو انسان تأکید دارد.
بررسی تطبیقی دیدگاه انتقادی شهید مطهری و هابرماس به پوزیتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
103 - 130
حوزههای تخصصی:
پوزیتیویسم به عنوان نگرشی خاص به حوزه علم و معرفت، مورد انتقاد فلاسفه بسیاری قرار گرفته است. در این میان، نقدهای شهید مطهری و یورگن هابرماس به پوزیتیویسم، به عنوان فیلسوفانی با نگاه واقع گرایانه، در دوره خود مورد توجه دیگران واقع شده و رویکرد انتقادی به پوزیتیویسم در فلسفه، علوم انسانی و علوم اجتماعی را تقویت کرده است. در این پژوهش با روش تطبیقی، در سه دامنه معرفت شناختی، روش شناختی و ارزش شناختی، به ارزیابی خاستگاه، شیوه ها و لوازم نقدهای این دو متفکر نسبت به پوزیتیویسم پرداخته شده و این نتیجه به دست آمده است: از یک سو اتحاد نگاه رئالیستیِ هر دو متفکر به مسئله شناخت، اشتراکاتی را برای آن ها در مواضع انتقادی نسبت به پوزیتیویسم و لوازم و نتایج این نگاه به وجود آورده و از سوی دیگر، تفاوت در خاستگاه و شیوه دیدگاه انتقادی شان نسبت به پوزیتیویسم، موجب بروز اختلاف دیدگاه میان آن دو شده است. هرچند دیدگاه انتقادیِ هر دو فیلسوف، فاقد نقد پوزیتیویسم از لحاظ انسان شناختی است.
فرجام نفوس ناقصه از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
237 - 260
حوزههای تخصصی:
سرنوشت نفوس ناقصه (کودکان، دیوانگان و ابلهان) از چالش برانگیزترین مباحث معاد است که از دیرباز ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است؛ زیرا هر جوابی که به این مسئله داده شود، با مشکلات خاص خود مواجه است. اگر برای این نفوس قائل به معاد شویم، آنگاه تبیین نحوه ثواب و عقابِ این نفوس دشوار است و اگر معاد این نفوس را نفی کنیم، آنگاه هم با برخی تصریحات دینی ناسازگار است و هم با برخی آراء فلسفی که این نفوس را صاحب نفس مجرد می دانند. هدف این مقاله، بررسی دیدگاه ابن سینا در مورد سرنوشت این نفوس است. هرچند ابن سینا معنای دقیق و گستره مفهوم «نفوس ناقصه» را روشن نساخته است، اما به صراحت در کتاب های متعددش به این بحث ورود نموده است و معتقد است که معاد همگانی بوده و نفوس ناقصه را هم شامل می شود. مبانی انسان شناسی شیخ، این دیدگاه او را پشتیبانی می کنند. اما در باب کیفیت حشر و جایگاه این نفوس در آخرت، کلمات ابن سینا مذبذب است؛ گاه موافقِ کسانی است که معتقدند این نفوس پس از مرگ به افلاک می پیوندند، گاه سرنوشت نفوس ناقصه را به رحمت واسعه الهی ارجاع می دهد، گاه نفوس ناقصه را در گروه سعادتمندان قرار می دهد، گاه این نفوس را نه اهل سعادت می داند و نه اهل شقاوت، و گاهی مفهوم نفوس ناقصه را تعمیم داده و در تلفیق با نگاه خوشبینانه اش به مسئله نجات، اکثر انسان ها را ذیل این مفهوم قرار می دهد.
حاکمیت اسمای الهی و ساحت شناسی آن در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
17 - 38
حوزههای تخصصی:
ممکنات چون دارای مرتبه و تعین و ظهور خاص هستند، بر هر یک از این تعینات، اسمایی حاکم است که مبدأ ظهور هر عینى و مبدأ رجوع به اصل هر مظهرى، همان اسم حاکم بر آن مظهر است که آن را ربوبیت می کند. در نظام آفرینش نیز به فیض حکیم مطلق، اسمایی بر دنیا و آخرت، بر دهر و بر شرایع نازل از جانب حق تعالی، حاکم است که این اسمای حاکم، دولت هایی دارند و دولت برخی از آنها، پایان ناپذیر و برخی پایان پذیراست. اسمایی که دولت آنها پایان می پذیرد؛ یا تحت ربوبیت اسمای دیگر که محیط بر این اسم هستند، قرار می گیرند یا رجوع به ذات می نمایند. اسم حاکم بر هر انسان نیز، اسمی حاکم و غالب در بین اسمای عین ثابت اوست که از آن به "صراط مستقیم" او یاد شده است، لذا انسان سالک می تواند با تخلق، تحقق و فنای در اسم حاکم خود، به مراتب کمالی اش دست یابد. البته انسان به دلیل جامعیت نوع انسان، در هر مرتبه یا هر عالمی که باشد، تحت تأثیر اسمای حاکم در مرتبه از نظام آفرینش نیز قرار می گیرد و اما در بین اسمای، اسم اعظم "الله"، مختص به انسان کاملِ مکمل یا همان حقیقت محمدیه(ص) دارد که مستجمع جمیع اسمای جمال و جلال الهی است که در آن ساحت، هیچ اسمی بر اسم دیگر غلبه ندارد و این هیئت کامل الهی، در نهایت اعتدال اسمایی است. این مقام ازلی و ابدی، اختصاص و حصر در حضرات محمدیین(ع) دارد. لذا انسان کامل، به تبع مظهریت "الله ذاتی" بودن، مبدأء، مرجع و واسطه ظهور همه اسمای حاکم است و بر آنها سمت سیادت و ربوبیت دارد و خلیفه مطلق حضرت حق تعالی در همه مراتب هستی است.
بازسازی نظریه سلطنت نفس بر اساس مبانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
87 - 110
حوزههای تخصصی:
تقریرهای ناسازگارگرانه از اختیار، به تقریرهایی گفته می شود که بر اساس ناسازگاری ضرورت علّی و اختیار ارائه می شوند. هدف اصلی این تقریرها، تبیینی مناسب از اختیارِ بدون تعین و ضرورت علّی است؛ به طوری که مستلزم شانس و اتفاق نباشد و شخص در مقابل اراده نامتعین و فعل ناشی از آن مسئول باشد. از جمله این تقریرها، «نظریه سلطنت نفس» است که توسط برخی دانشمندان اصول فقه مانند محقق نائینی و شهید صدر مطرح شده است و برخی فیلسوفان معاصر نظیر فیاضی تلاش کرده اند تا آن را در فضای تفکر فلسفی نیز مطرح کنند. مهم ترین نقطه ضعف این تقریرها عدم مواجهه مناسب آن ها با اصول و قواعد فلسفی از جمله قانون ضرورت علّی است؛ چرا که عمده این تقریرهای ناسازگارگرایانه، مستلزم نقض یا تخصیص قواعد عقلی هستند. این مقاله پس از بررسی انتقادی مهم ترین تقریرهای نظریه سلطنت نفس و بیان اشکالات آن ها، این نظریه را بازسازی کرده، بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا تقریری جدید از آن ارائه کرده است که در آن، اشکالات تقریرهای دیگر مطرح نمی شود.
روش علامه طباطبائى در استنباط مسائل علوم انسانى دستورى از آموزه هاى ارزشى دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با تعریف علوم انسانى توصیفى و دستورى و بیان تفاوت روش تحقیق آنها، نشان مى دهد که از منظر علامه طباطبائى، ارزش ها در تعیین اهداف و جهت دهى به مسائل علوم انسانى دستورى نقشى اجتناب ناپذیر دارند. ازاین رو، براى تولید علوم انسانى دستورى سعادت آفرین، نیازمند نظام ارزشى جامع نگر و کاملِ دین حق هستیم و چون مسائل علوم انسانى دستورى پس از تعیین هدف و دستیابى به توصیف هاى لازم شکل مى گیرند، رویکرد ایشان در استنباط مسائل این علوم، در سه مرحله تبیین شده است: گردآورى مبانى و توصیف هاى لازم؛ بیان یا دست کم در نظر داشتن اهداف دین حق در مسئله؛ تنظیم پاسخ مسئله.
تبیین و ارزیابی فهم صفات الهی از منظر میرزامهدی اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
3 - 21
حوزههای تخصصی:
مسئله شناخت صفات الهی و معناشناسی آن ها، یکی از مباحث بسیار مهم و مورد اختلاف در بحث شناخت خداوند متعال است. میرزامهدی اصفهانی با تأکید بر آیات و روایات، در صدد بیان نوع خاصی از الهیات سلبی است که با سخن دیگر قائلان به الهیات سلبی مانند ابن میمون و قاضی سعید متفاوت است. از نظر او، خداوند دارای صفت است و این صفات به نحو مشترک لفظی وضع شده اند. همچنین با توجه به عدم سنخیت میان خالق و مخلوق، عقل انسان ها نمی تواند صفات الهی را بشناسد و توصیف خداوند به معلومات و مفهومات و تصورات بشری صحیح نیست؛ بلکه این خداوند است که صفات خود را به انسان ها می شناساند و به همین سبب، قول به این نظریه منجر به تعطیل شناخت صفات خداوند نمی شود. با تبیین و تحلیل این نظریه مشخص می شود که این نظریه در حقیقت منجر به تعطیل عقل در فهم شناخت صفات الهی می شود.
تحلیلی از معراج پیامبر گرامی اسلام (ص) بر اساس مبانی فلسفی ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
41 - 56
حوزههای تخصصی:
از نظر ابن سینا و ملاصدرا، معراج پیامبر(ص) واقعیت داشته و انکارکنندگان آن در زمره کافران و گمراه شدگان از صراط مستقیم هستند. ابن سینا معتقد است معراج پیامبر(ص) جسمانی نبوده، چراکه جسم در یک لحظه نمیتواند مسافت بسیار زیاد را طی کند، بلکه عقلی و روحانی بوده است. ببیان دیگر، چون مسیر عروج پیامبر(ص) عوالم مجرده بوده است، نمیتوان این سیر را سیری جسمانی دانست. اما ملاصدرا با صراحت از جسمانی بودن کیفیت حضور پیامبر در معراج سخن میگوید. او قائل به جسمانی بودن حضور پیامبر در سیر آسمانی و همچنین جسمانی بودن اموری است که برای ایشان در شب معراج رخ داده است؛ البته جسمانی بودن آنها متناسب با عوالمی است که حضرت در آنها سیر کرده اند. ملاصدرا برای انسان قائل به سه نوع جسم است: عقلی، مثالی و عنصری. او سیر زمینی را از سنخ جسم عنصری و سیر آسمانی را از سنخ جسم مثالی و همچنین جسم عقلی میداند و معتقد است حضرت، متناسب با عوالمی که سیر میکردند، لباس جسمانیت به تن مینمودند. در این مقاله، مسئله کیفیت حضور پیامبر در شب معراج و امور اخروی یی که برای ایشان در آن شب اتفاق افتاد، با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا بررسی و تحلیل میشود.
تجرد مدرک مفاهیم کلی؛ برهانی بر غیر مادی بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
189 - 210
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی یکی از مباحث مهمی است که در فهم، تبیین و تفسیر ما از آموزه های دینی تأثیرگذار است. یکی از بنیادی ترین بخش های آن، بحث از ماهیت انسان است. فلاسفه اسلامی و عده ای از متکلمان، به تجرد نفس اعتقاد دارند. برخی از متکلمان، منکر تجرد نفس بوده، آن را مادی می دانند. از ابتدای شکل گیری مکاتب کلامی تا کنون، گاه مادی انگاری و گاه تجردگرایی نظریه غالب بوده است. در سده اخیر نیز هرچند دیدگاه تجردگرایی نظریه غالب می باشد، اما متکلمان مکتب تفکیک از مادیت نفس دفاع می کنند. تجردگرایان برای اثبات تجرد نفس، ادله متعددی اقامه می کنند. یکی از مهم ترین آن ها، دلیلی است که از طریق ادراک مفاهیم کلی توسط نفس، به اثبات تجرد نفس می پردازد. در این برهان، گاه از طریق انقسام مفاهیمِ ادراک شده و گاه از طریق فاقد عوارضِ مادی بودنِ معقولاتِ ادراک شده، تجرد نفس را به عنوان محل این صور و معقولات نتیجه می گیرند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، این دلیل را بررسی کرده است. پس از تبیین آن، صحت و میزان دلالت آن بررسی شده و روشن گردیده است اشکالات متعددی که به هر دو تقریرِ این دلیل عقلی وارد شده اند، نمی توانند خدشه ای به اعتبار این برهان وارد کنند.
تحلیل رابطه موسیقی و نفس انسان با تأکید بر علم النفس سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
73 - 96
حوزههای تخصصی:
بی شک باید تاریخ موسیقی را با تاریخ حیات بشری مقارن دانست؛ چرا که از دیرزمان، گونه های متنوعِ موسیقیِ برآمده از متن طبیعت با جوامع بشری همراه بوده است. موسیقی را در یک نگاه کلی می توان به طبیعی و هنری (مصنوعی) تقسیم نمود. ابن سینا از بزرگ ترین اندیشمندان و نام آوران فلسفی بوده که در مکتوباتش از موسیقی هنری به تفصیل سخن گفته و همین خود، آرای او را در معرض نقد و نظرهای افزون تری قرار داده است. با این همه، ظرفیت های فلسفه بوعلی در بیان تأثیرات موسیقی بر احوال نفس انسان، چندان آشکار نشده است. پرسش اصلی این نوشتار آن است که رابطه موسیقی و نفس انسان با نظر به علم النفس سینوی چگونه است؟ نگارنده در روی آوردی توصیفی تحلیلی و با تأکید بر مبانی علم النفس سینوی به این نتیجه دست یافته که موسیقی هنری با تأثیر مستقیم خود تنها نفس نباتی و حیوانی در انسان را مورد هدف قرار می دهد و اغلب با تأثیرات افراطی و تفریطی خود بر این قوا، عقل نظری و عملی او را نیز به گونه ای غیر مستقیم دستخوش این آشفتگی ها می گرداند.
معاد جسمانی از نظر آقا علی مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
13 - 44
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به معاد از اصول دین اسلام و جسمانیت آن از مسلمات دین است. بحث از معاد جسمانی، در حقیقت بحث از جسمیت یافتن عقاید و اعمال انسان در قیامت است. این مسئله از زمان پیدایش و نزول اسلام مطرح بوده است و علاوه بر قرآن کریم، بزرگان دین از پیامبر(ص) گرفته تا امامان، عالمان دینی و حتی برخی از فیلسوفان اسلامی در این خصوص تأکید کرده اند. در بین حکمای اسلامی، حکیم مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی باتوجه به اینکه اصل معاد جسمانی را بر اساس قرآن و روایات و نیز اصول حکمت متعالیه می پذیرند اما دیدگاه مختصّ به خود را در این مسئله دارند. حکیم زنوزی معتقد است که بدن هر انسانی بعد از مرگ به سوی نفس خویش راجع است و در معاد بدن به نفس خواهد رسید و به همراه او باقی خواهد ماند، اما استاد جوادی آملی معتقد است اعمال انسان در مراتب بالاتر هستی باطنی دارند که به همراه نفس و با تناسب با آن عالم باقی می ماند و نه آنکه بدن به سوی نفس رجوع کند.
حکمت وجود واسطه ها بین خالق و مخلوق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
112 - 137
حوزههای تخصصی:
از حقایق عالم هستی، وجود واسطه ها بین خدا و خلق است. در بسیاری از آیات قرآن و روایات به طور مفصل تری به وجود واسطه های مادی و معنوی (مانند فرشته ها) و نقش آنها اشاره شده و از عقل روح ،قلم و... به عنوان واسطه یاد شده است. موضوع حکمت واسطه ها و نقش آنها در عالم، جایگاهی ویژه و عالی در علوم اسلامی دارد. مفسران، متکلمان، فلاسفه و عرفا در لابه لای تالیفات خود و به طور غیر مستقل مباحث مختلفی در تبیین و بررسی این موضوع طرح کرده اند. این بحث مقدمه ای لازم برای حل بعضی دیگراز مسائل است. دانشمندان مسلمان به تبع قرآن و احادیث به این مسئله توجه کرده اند. بحث واسطه ها و نقش آنها در عالم و رابطه تأثیر آنها با فاعلیت خداوند، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. بسیاری از اشکالات وهابیان و وهابی مسلک ها با توضیح و تبیین این بحث حل می شود. دلیل این که وهابیان می گویند چرا با وجود خدای قادر به واسطه ها رو بیاوریم و چرا اصلاً به غیر خدا رو بیاوریم آن است که اینان بحث واسطه ها و نقش آنها را در عالم از نگاه آیات، روایات و عقل برای خویش حل نکرده اند. در این پژوهش بعد از تبیین انواع واسطه ها بین خداوند متعال و مخلوقات، درباره دلایل و حکمت های وجود این واسطه ها بحث کرده ایم.دلایل این که خداوند افعالش را از طریق واسطه ها انجام می دهد عبارتند از: عدم تحقق هدف خداوند از خلقت بدون برخی واسطه ها مثل انبیاء، معرفی عظمت مقام این واسطه ها برای ترغیب تمسک به آنها، نظامند بودن عالم هستی.
بررسی تطبیقی «هویت استعلایی انسان» در اندیشه هیدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
213 - 229
حوزههای تخصصی:
آرای هیدگر و ملاصدرا در باب «هویت استعلایی انسان» را می توان از جهاتی مورد بررسی تطبیقی قرار داد. در این تطبیق، قرابت ها و تمایزهایی به دست می آید. وجوه قرابت از این قرارند: نخست، هر دو قائل به معنایی واحد از استعلا در بستر وجود هستند و به تأثیرگذاری یک جانبه وجود در تحقق استعلای انسان اذعان دارند؛ دوم، به اهمیت استعلا در تعریف انسان اعتقاد داشته و هویت انسان را قائم به استعلا تلقی می کنند؛ وانگهی، هر دو به استمرار دائمی استعلای آدمی تصریح دارد. جهات تمایز نیز به این شرح است: نخست، مبنای آن ها درباره استعلا متفاوت است؛ زیرا آغاز استعلا در هیدگر با نقد سوبژکتیویسم دکارت است و به این عقیده نائل می شود که انسان تنها موجودی است که اشیا را در گشودگی اش درمی یابد؛ اما آغاز استعلا در اندیشه ملاصدرا با تبیین عین الربطی موجودات به وجود حقیقی ترسیم شده و بر این عقیده استوار است که انکشاف هستی در انسان، بر مدار حرکت جوهری، اراده و فیض وجود حقیقی رخ می دهد؛ دوم، هیدگر با نظام هستی شناسانه ای که ترسیم کرده، به خوداتکاییِ دازاین در امر استعلا اعتقاد دارد، اما در اندیشه ملاصدرا اهتمام به الوهیت و در پرتو آن، تمسک علمی و عملی به جوانب آن از اهمیت بنیادین برخوردار است.
فراموشی و یادآوری از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
153 - 171
حوزههای تخصصی:
ادراک و کیفیت حصول آن، اهمیت بسیاری در میان مباحث فلسفی ابن سینا دارد. او تنها فیلسوف مسلمانی است که سعی در بیان نظریه ای منسجم درباره فراموشی و یادآوری داشته است. بانظر به امکان فراموشی و یادآوری در هر موضوع علمی و پیش آمدن آن برای تمامی انسان ها، بررسی این مسئله اهمیت زیادی ازنظر معرفت شناسی در فلسفه سینوی دارد که در پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی توصیفی به بررسی آن پرداخته شده است. سئوالاتی که در این پژوهش پاسخ داده شده، چیستی حقیقت یادآوری و فراموشی و مراتب هر یک و تفاوت یادآوری و یادگیری است. مباحث ابن سینا در این زمینه مبتنی بر نظریه او درباره حصول صورت یا ماهیت اشیا و ورود آن از خارج به ذهن است و در اقسام ادراکات حسی و خیالی، وهمی و عقلی بررسی می شود. فراموشی امری مشترک میان برخی از حیوانات و انسان ها است؛ ولی یادآوری صورت های علمی مختص انسان است. با نظر به مادی نبودن قوه خیال و ادراکات آن و هم چنین شواهد حسی، دیدگاه ابن سینا در این زمینه اشکال اساسی دارد. یادگیری، تحصیل صورت علمی جدید و انتقال از مجهول به معلوم است؛ ولی یادگیری ادراک مجدد صورت علمی ای است که در گذشته ادراک شده است. کلید واژگان: ابن سینا، یادآوری، فراموشی، یادگیری، خیال، عقل.